قسمت بیست و چهارم. محمدرضا پهلوی و پیوستهای به نام حسین فردوست
26 ارديبهشت 1403
در چرائی و چگونگی راهیابی حسین فردوست، به جمع همکلاسیهای ولیعهد ایران علی رغم آن که دو سال هم از محمدرضا پهلوی بزرگتر بود، همان بهتر که به گفتههای او در نقل خاطراتش اعتماد کنیم:
« خانواده من، خانواده فقیری بود... در مدت 6 سالی که در دبستان نظام بودم، پدرم در مأموریت کرمان و بندرعباس بود... مسئله فقر مالی در دبستان نظام باعث ناراحتی خاصی در من میشد. بعداً که به کلاس مخصوص ولیعهد وارد شدم، پس از من، که پدرم در آن موقع ستوان سه بود، پایینترین فرد از نظر موقعیت اجتماعی، پسر یک سرتیپ بود... این مسئله از همان زمان در من یک حالت خود کوچک بینی و تواضع بیش از حد و عدم تکبر ایجاد کرد و شاید همین حالت سبب شد که مورد توجه رضاخان و ولیعهد قرار گیرم. دو سه ماه از ورودم به دبستان نظام نگذشته بود که یک روز عصر، سرلشکر امیرموثق نخجوان که در آن موقع رئیس مدارس نظام اعم از دبستان و دبیرستان و مراکز بالاتر آموزش نظامی بود، به دبستان وارد شد... سرلشکر نخجوان... چوب دستی را روی شانه من گذاشت. من هم از صف خارج شدم... به رئیس دبستان دستور داد که اینها را فردا صبح به کلاس مخصوص ولیعهد بیاور.» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، ص 23 و 24)
حسین فردوست، به این طریق به جمعِ همکلاسیهای ولیعهد پیوست و همین مسئله، سرنوشتِ زندگیِ پیوستهی او را از ابتدا تا انتها، در کنارِ محمدرضا پهلوی رقم زد.
در مدت زمانی که محمدرضا پهلوی در سوئیس به تحصیل اشتغال داشت، حسین فردوست نیز همراهِ او بود ولی علی رغم این همراهی، در گزارشهای هفتگی مؤدبالدوله نفیسی، از این پیوستگی، حضور چشمگیری وجود ندارد.
در این مدت، محمدرضا پهلوی دارایِ تشکیلاتی شاهانه بود و از همان آغاز که از پانسیون پرفسور مرسیه به خوابگاه مدرسه لوروزه پا گذاشت، در اتاقی مستقل و همراه با خدم و حشم به یادگیری مشغول گردید و حسین فردوست نیز به همراه علیرضا پهلوی، در اتاقی دیگر سکنی داشت و همانند شاهپور علیرضا، مورد محبت محمدرضا پهلوی قرار میگرفت. نمونهی این محبتِ مشابه! اعطای هدیهی مساوی به آن دو، در عید نوروز سال 1312 ش میباشد که گزارشِ آن را نفیسی به شرح زیر به اطلاع رضاخان رسانده است:
« به والاحضرت شاهپور دامت عظمته و حسین فردوست ساعت مچی مرحمت فرمودند.»
حسین فردوست که از خود هیچ اختیاری نداشت، مانند رباطی برنامهریزی شده بود تا جزء لاینفکِ زندگی محمدرضا پهلوی و به نوعی، مکمّل شخصیت او باشد و البته، محمدرضا پهلوی نیز «روش بنده پروری» را به خوبی در حقِّ او رعایت مینمود.
عبارات زیر که در گزارشهای هفتگی مؤدبالدوله نفیسی درج گردیده، بیانگرِ نقش و روابط فی مابینِ حسین فردوست و محمدرضا پهلوی، در این ماجراست:
« 26 /1/ 1312 ... بعضی روزها، من جمله یک شنبهها، اگر بندگان والاحضرت اقدس روحی فداه میل فرمایند در نواحی رول با اتومبیل هیسپانو گردش میفرمایند. والاحضرت شاهپور دامت عظمته و غلام و حسین فردوست در رکاب مبارکشان هستیم.»
« 24 /4/ 1312 ... وقتی که شاگردان به کنار دریاچه برای شناوری و آب تنی میروند، بندگان... در مدرسه با... شاهپور و حسین فردوست باقی مانده و طنیس بازی مینمایند.»
« 31 /4/ 1312 ... یکشنبه گذشته با کمال احتیاط و ملایمت با اتوموبیل لینکولن گردش و تفرج فرمودند. غلام و حسین هم در رکاب بودیم.»
« 7/7/ 1312 ... تشریف فرمای ژنو شده، ناهار را در سفارت صرف نمودند... شاهپور... و غلام و حسین فردوست هم در رکاب بودیم.»
« 29/ 7/ 1312 ... با اتوموبیل لینکولن گردش فرمودند... غلام و فردوست هم در خدمت بودیم.»
« 11 /9/ 1312 ... در گشتاد و بین راه، برف زیادی باریده و نظر به بدی این راه کوهستانی، از منطرو به گشتاد را با راه آهن تشریف فرما شدند؛ ولی از رول به مونطرو با اتوموبیل حرکت فرمودند و ناهار را در مونطرو صرف فرمودند. والاحضرت شاهپور و حسین همه جا در حضور بندگان... بودند.»
« 16/ 11/ 1312 .... آقای دکتر نفیسی، مبلغ یکصد فرانک سوئیس صورت حساب دندانساز که راجع به اصلاح دندانهای بندگان... شاهپور... و آقای حسین خان فرستاده، که باید برای ایشان فرستاده شود.»
« 9/ 4/ 1313 ... شام را در حضور مبارک ملکه... صرف فرمودند. والاحضرت شاهپور... و غلام و فردوست هم مثل همیشه در رکابشان بودیم.»
« 13/ 5/ 1313... بعدازظهر یکشنبه با... ملکه ... و... شاهدختها ... و... شاهپور... و ملتزمین رکاب... برای دیدن سینما با اتومبیلی که جدیداً خریداری شده و اتومبیل لینکولن به لوزان تشریف فرما شدند. غلام و فردوست و مأمور تأمینات هم در رکاب بودیم.»
« 20/ 11/ 1313 ... روز یکشنبه را میل به خارج شدن از گشتاد نکردند... بعدازظهر هم... شاهپور... و غلام و حسین فردوست بر سبیلِ معمول در حضور مبارکشان تا ساعت شش بودیم بعد... ما را مرخص فرموده...»
« 27/ 11/ 1313 .. .بندگان... احتیاط فرموده به میدان اسب دوانی تشریف نبردند... شاهپور... و غلام و فردوست در حضور مبارکشان تا ساعت شش بودیم.»
« 16/ 1/ 1314... مجلس دروس ادبیات فارسی حسب المقرر در اطاق مخصوص بندگان... تشکیل شده... شاهپور... و حسین فردوست هم در حضور مبارکشان بودهاند.»
« 20/ 2/ 1314 ... روز یکشنبه حسب الامر مبارکشان، بعضی غذاهای ایرانی ترتیب داده شد و ناهار را در چاکر منزل صرف فرمودند... علیرضا... و حسین فردوست هم... بودند.»
« 14/ 4/ 1314 ... شاهپورها... از رفتن در آب دریاچه برای استحمام و شناوری احتراز میفرمایند، حتی حسین هم بنا به امر بندگان... به دریاچه برای شناوری نمیرود.»
« 18/ 11/ 1314 ... روز یکشنبه بعد از ناهار و استراحت مختصری، به وسیله راه آهن با... علیرضا و حسین فردوست تشریف فرمای سینمای شاوده گردیدند... مثل همیشه غلام هم در رکاب بود.»
حسین فردوست، ماجرای پیوستگی خویش را در شماره 5 مجله خواندنیها، مورخهی اول آبان 1355، اینگونه شرح میدهد:
«علاقه من این بود که پس از مراجعت والاحضرت به ایران، با حمایت مالیِ معظمله در یکی از رشتههای پزشکی، فنی یا حقوق در مدارس اروپا به تحصیل ادامه دهم، لیکن به امر اعلیحضرت رضاشاه کبیر مقارن بازگشت والاحضرت به ایران مراجعت و در دانشکده افسری و در دستهای که ولاحضرت شرکت داشتند، افتخارِ همدورگی معظمله نصیبم گردید... در شهریور ماه 1320 به عنوان یکی از افسران دفتر نظامی والاحضرت همایون ولایتعهد، افتخار خدمتگزاری داشتم... در وقایع شهریور 1320 و به هنگام هجوم نیروهای بیگانه به خاک شاهنشاهی... والاحضرت همایون ولایتعهد در این هنگام به فرمان پدر تاجدار خود، مسئولیت فرماندهی نیروهای مدافع پایتخت را به عهده داشتند و در آن موقع من با سمت آجودانی والاحضرت، افتخار خدمتگزاری داشتم...»