امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: حکمت و زیرکی برای هرکس آشکار گردد عبرت را می‌شناسد و هرکس عبرت را بشناسد چنانست که در میان پیشینیان زندگانی کرده باشد. قصارالحکم، 31-5، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ باید سرمشق ما باشد. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 7، ص 67.

مقالات با درج سند

گذری به یادداشتهای زندانیان پانزده خرداد 1342- قسمت نهم



سه نامه از مرحوم آیت‌الله محمدصادق خلخالی

مرحوم آیت‌الله محمدصادق خلخالی فرزند یدالله در سال 1305 در گیوی از توابع خلخال دیده به جهان گشود. پس از اخذ ششم ابتدایی جهت تحصیل علوم حوزوی به اردبیل رفت و در مدرسه حاج ملا ابراهیم مشغول تحصیلات دینی شد. پس از یک سال به دستور پدرش راهی حوزه علمیه قم شد. از همان آغاز با شهید حاج آقا مصطفی خمینی آشنا و هم مباحثه گردید. بعد از تکمیل تحصیلات مقدماتی و سطح به درس خارج پرداخت. اساتید برجسته وی عبارتند از آیات عظام و حجج اسلام: عباسعلی نجف آبادی، شیخ علی پناه اشتهاردی، عبدالجواد اصفهانی، مجاهد تبریزی، حجت، حسین بروجردی، علامه طباطبائی و امام خمینی.

با شروع نهضت امام خمینی(ره) مبارزات خود را آغاز و در طی این دوران چندین بار دستگیر، زندانی و تبعید شد.

وی با پیروزی انقلاب اسلامی در سمت‌های مختلفی انجام وظیفه نمود. آیت‌الله خلخالی پس از عمری مجاهدت در سال 1382 دار فانی را وداع گفت.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد الحمد و الصلوه

ان الحیوه عقیده و جهاد

پرواضح است که زندگی عبارت از بیان عقاید و دارا بودن عقیده است و کسی که در نیل به هدف مقدس مبارز نباشد، نمی‌شود او را زنده نامید و زندگی او هم زندگانی و حیات نامیده نخواهد شد. بنابراین کسی که بخواهد زنده باشد و یا اجتماعی بخواهد جاودان باشد باید پیرو عقیده بوده و در راه آن جهاد و مبارزه کند و الا انسان بی‌عقیده و هدف و اجتماع بی‌مرام و مسلک را نمی‌شود فرد زنده و اجتماع جاودان نامید. از بزرگان دین به ما رسیده که زندگانی در زیر سایه شمشیر زندگانی است و بهترین مردم آن کسی است که ممسک عنان فرس خود باشد و در هرجا انقلابی مشاهده کند برای رسیدن به آن‌جا خود را آماده پرواز کند و اگر این معنی در باره او ممکن نشد چند رأس گوسفند برای خودش تهیه کرده و در دامنه کوهی عمر خودش را به آخر برساند. آری چنین است بدون حس و شرف در هرجای عالم برای انسان دست می‌دهد لکن زندگانی با حریت و آزادی و شرف فعلاً به جز در گوشه‌های تاریک زندان‌ها برای افراد آزاد و با حس میسر و ممکن نخواهد بود.

روی همین اصل با جمعی از بزرگان علماء و خطباء تهران و سایر شهرستان‌ها که از فروغ آنها استفاده‌ها می‌شد و حجب تاریکی و ظلمات با بیان و زبان آنها در شرف برچیدن بود، پای به زندان عشرت‌آباد و بعد از آن به زندان موقت شهربانی کشیده شد و فعلاً هم تکلیف ما معلوم نیست، لکن چیزی که مایه سرور و رفع همه کسالت‌ها است، وجود علماء اعلام و حجج اسلام است که از جمله آنها دانشمند محترم جناب آقای آسید ناصر صدری می‌باشد که حقاً از کمالات نفسانیه و مقامات برجسته ایشان مستفیض می‌شویم. امید است که همین زندان که در واقع مکتب جبری است برای فهمیدن و درک حقایق پایه از برای مودت و الفت این جمع باشد تا بتوان در سایه اتفاق دست اجانب را از مملکت اسلامی ایران کوتاه کرد.

14 صفر المظفر 1383

[شنبه 15 تیر 1342]

صادق خلخالی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

لیس للانسان الا ما سعی[1]

تندباد قافله حوادث ناگواری که در این روزها بر پیکر قرآن و اسلام در شرف وزیدن است عده‌ای از فضلا و دانشمندان را مقید ساخته، به زندان‌ها کشانید لکن چیزی که مایه خوشی و سعادت است همانا در قبال وجدان که محکمه عدل است، مقصر نبوده‌ایم. سعادت بدون زحمت و دردسر برای کسی و جامعه‌ای مقدور و میسر نیست بنابراین ما گله از گرفتاری خود نداریم.

ناله از بهر رهایی نکند مرغ اسیر                     خورد افسوس زمانی که گرفتار نبود

بالاتر از همه اینها وجود مغتنم جناب آقای سید جواد الیاسی دام عزه که شمع جمع بودند و از انفاس پاک ایشان استفاده می‌نمودیم. روحی به جمعیت می‌داد و با انعقاد مجالس وعظ صبح و عصر وضع زندان به کلی عوض شده و مکتب موعظه و نصیحت شده بود. توفیق قرین انسان است در هرکجا که بخواهد میسر است.

امید است که این اتحاد پایه و اساس بزرگی برای سرکوبی دشمنان اسلام باشد. در خاتمه خیر و سعادت مسلمین مخصوصاً دوست ارجمندم از خداوند متعال خواستارم.

والسلام علی من اتبع الهدی

14 صفر1383

[شنبه 15 تیر 1342]

 الاحقر صادق خلخالی

 

بسمه تعالی

در زندان انفرادی عشرت‌آباد بی‌خبر از همه‌جا به سر می‌بردم. روزی که دستور انفراد شکسته و فرمان اجتماع آمد، اهری عزیزم را در کنار خود ملاحظه نموده با یک دنیا شعف و شادی در آغوش کشیده، او را بوسیدم . از دیدن رفقای عزیزم به قدری خوشحال و شادمان شدم که همه ناملایمات زندان را فراموش نموده آن چهاردیواری که در آن محصور بودیم در نظرم گلستان جلوه می‌کرد. بعد از چندی دست قضا ما را به زندان موقت شهربانی کل کشور کشانده با سروران گرام الفتی برقرار و از هرگوشه‌ای زمزمه‌ای مناسب حال و دل‌انگیز به گوش می‌رسد، کار به جایی رسیده که مفارقت از دوستان خیلی مشکل است. با هم الفتی داریم و برادر وار در سر سفره جمع شده انجمن را با مطایبات و گفتار دلنشین زینت داده موجب فرح و شادمانی می‌شوند. الحق از جهت زندان گله و غصه نداریم بلکه جمع نگرانی‌ها متوجه قانون‌شکنی‌های یک عده‌ای است که فعلاً مملکت را در دست داشته بدون توجه به حرف حسابی و قانون با حیثیت عده‌ای مشغول مبارزه هستند. خدا را قسم می‌دهم به عزت و جلالش دست اجانب را از سر مسلمان‌ها کوتاه نموده و حیات اسلامی را در زیر سایه قرآن در میان مسلمان‌ها جلوه‌گر سازد.

قرآن کتاب آسمانی و مقدس مسلمان‌هاست. فداکاری‌های زیادی در طول قرون گذشته آن را در میان ما نگه داشته و حالا هم فداکاری لازم است تا دست ناپاکی که به طرف حریم مقدس اسلام و قرآن درصدد دراز شدن است قطع گشته تا در سایه اتحاد مسلمان‌ها عظمت دیرین خود را از سر گیرد لکن

افسوس:

 که این مزرعه را آب گرفته                          دهقان مصیبت زده را خواب گرفته

این چند کلمه را به عنوان یادبود از ایام زندان در دفتر دوست و برادر عزیزم جناب آقای میرزا عیسی اهری دام‌عزه‌العالی رقم زدم. امید است از دعای خیر فراموشم نفرمایید.

والسلام علی من اتبع الهدی

          18 صفر1383

[چهارشنبه 19 تیر 1342]

الاحقر صادق خلخالی

پی‌نوشت‌ها:


[1] سوره نجم، آیه 39



























منبع: یادداشتهای زندان، مرتضی شریف آبادی، صفحه 96 تا 98، 100، 101، 308، 309 و 310، موزه عبرت ایران
 

تعداد مشاهده: 4734

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.