امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: حکمت و زیرکی برای هرکس آشکار گردد عبرت را می‌شناسد و هرکس عبرت را بشناسد چنانست که در میان پیشینیان زندگانی کرده باشد. قصارالحکم، 31-5، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ باید سرمشق ما باشد. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 7، ص 67.

مقالات بدون درج سند

نگاهی به تبعید امام خمینی(ره) از ایران به ترکیه و عراق (1344- 1343 ش)


تاریخ انتشار: 12 آبان 1401


چکیده

فاصله زمانی 13 آبان 1343 تا خروج امام خمینی از ترکیه، یکی از فصول مهم تاریخ نهضت اسلامی به حساب می‌آید. در این زمان برخلاف تصور و پیش‌بینی‌های رژیم، سرآغاز دوره جدایی میان رهبری و مردم و فراموشی نهضت نبود. امام خمینی علی‌رغم انواع فشارهای روحی و محدودیت‌های ایجاد شده برای ایشان، نقش خود را به عنوان رهبر نهضت به نحو احسن ایفا کردند و نشان دادند که در هر مکان و زمان این توانایی را دارند که با اتخاذ تاکتیک‌ها و استراتژی مناسب نهضت را رهبری کنند.   

کلید واژه: امام خمینی، تبعید، ترکیه

 

مقدمه

از آغاز نهضت امام خمینی و روحانیت در 1340ش، شبکه گسترده روحانیت انقلابی و پیرو امام توانسته بود منطق و انگیزه مبارزاتی امام خمینی(ره) را به اقشار مختلف مردم مؤمن و متدین انتقال دهد و نگرش و کنش انقلابی ستیز با رژیم دیکتاتور فاسد و وابسته پهلوی را در جامعه ایجاد کند. در این دوران تشدید خفقان، تحکیم پایه‌های نفوذ همه جانبه استعمار نوپای آمریکا، گسترش فرهنگ ابتذال و انحطاط، تعمیق بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌های آشکار اقتصادی و سیاسی، رشد خودکامگی و استبداد و اقدامات همه جانبه در جهت اسلام‌ستیزی و اسلام‌زدایی در جامعه، همگی از علائم درستی راهی بود که امام خمینی در مقابله با نظام سلطنتی حاکم بر کشور، در پیش گرفته بودند. اوج روز افزون نهضت امام خمینی، وقوع قیام پانزده خرداد و در نهایت اعتراض شدید اللحن امام نسبت به تصویب لایحه کاپیتولاسیون، منجر به تبعید ایشان شد. رژیم تلاش کرد با خروج امام از صحنه مبارزه سیاست‌های خود را در جهت تصویب کاپیتولاسیون ادامه دهد.

دستگیری و تبعید امام خمینی در آبان ماه 1343 نه تنها نهضت و جایگاه و اعتبار رهبر آن را متزلزل نکرد؛ بلکه با تدبیر و هدایت امام، به مرحله‌ای رسید که سرانجام به سرنگونی نظام حاکم انجامید. در این مقاله سعی برآن است تا به بررسی نهضت از 4 آبان 1343 تا 13مهر1344 بپردازیم و گوشه‌هایی از واکنش‌های داخلی و خارجی نسبت به این اقدام رژیم و عملکرد امام خمینی را منعکس کنیم.

 

مبارزه با امپریالیسم آمریکا

لایحه کاپیتولاسیون (مصونیت نظامی مستشاران آمریکایی)، در 21 مهر 1343 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. امام خمینی(ره) چند روز پس از تصویب این لایحه از آن اطلاع یافت و با مطالعه متن صورت مذاکرات مجلس، مراجع تقلید و علمای قم را برای تشکیل جلسه هفتگی فراخواند و علمای سایر شهرها را در جریان امر قرار دادند. در 4 آبان 1343، مصادف با ولادت حضرت زهرا(س)، علی رغم ارعاب و تهدید حکومت، امام خمینی، نطق تاریخی را در راستای افشای این خیانت رژیم ایراد کردند. ایشان با قدرت تمام شاه و آمریکا را به خاطر زیر پا گذاشتن غرور و تمامیت ارضی و حاکمیت ملت ایران مورد حمله قرار داده و فرمودند: «ما زیر چکمۀ آمریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم، چون دلار نداریم؟ آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم پلیدتر.»[1] امام در ادامۀ سخنانشان، نمایندگان مجلس را به سبب تأیید لایحه کاپیتولاسیون، عزل می‌کند: «وکلای مجلسین خیانت کردند. با این امر وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم از وکالت...»[2] عزل نمایندگان مجلس در گرو حق ولایت امام بود که شرعاً مسئولیت دفاع از مردم ایران را برعهده داشتند.

امام خمینی پس از این سخنرانی به نزدیکان خود فرمودند: «که راحت شدم من تکلیف را انجام دادم حالا هر چه می‌خواهد پیش آید. آنچه مهم است انجام وظیفه است و عمل به تکلیف شرعی»[3] ایشان، در اعلامیه‌ای اقدام دولت و مجلس را در تصویب کاپیتولاسیون محکوم نمودند و آن را سند بردگی ملت ایران، اقرار به مستمره بودن ایران و ننگین‌ترین و موهن‌ترین تصویب‌نامه غلط دولت‌های بی‌حیثیت نامید: «آیا ملت ایران می‌داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می‌داند بدون اطلاع ملت ما و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می‌داند مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد.»[4] همچنین امام، پیام‌هایی را برای آگاه کردن مراجع نجف از جریان مسائل ایران می‌فرستد. علاوه بر این پیام‌ها، نوار سخنرانی امام از رادیو بغداد پخش شده است.[5]

افشاگری‌های امام خمینی از عملکرد حکومت پهلوی، موجب بالاگرفتن نارضایتی توده‌ها و تحریک افکار عمومی شد، لذا حکومت پهلوی تحت فشار دولت آمریکا اقدام به تبعید امام خمینی گرفت. در بامداد 13آبان1343، کماندوهای حکومت، منزل امام را محاصره و ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند و از آن جا مستقیم به فرودگاه مهرآباد و به همراه یک مأمور امنیتی به ترکیه تبعید نمودند.[6]

حسین فردوست (قائم مقام ساواک و رئیس دفتر ویژه اطلاعات) در خصوص نقش آمریکا در تبعید امام خمینی می‌نویسد:

«منصور برنامه‌های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها کاپیتولاسیون بود که با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد. مخالفت‌های ایشان با نفوذ آمریکا و غرب و اقدامات محمدرضا، در دوران دولت منصور شدت گرفت و بالاخره به تبعید به ترکیه منجر گردید. همان طور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت...»[7]

 پس از تبعید امام خمینی، مقامات آمریکایی از این اقدام رژیم، اظهار خرسندی می‌کنند. برای نمونه «استوار راکول» (وزیر مختار و رایزن سفارت آمریکا) دو روز پس از تبعید امام، در نامه‌ای به فردی به نام جیمز می‌نویسد: «وقایع اخیر که شما از گزارش رسمی به ما وقع آگاه خواهید شد، دل من را خوش کرده است. بالاخره ما توانستیم از سوی رفتار پیرمردی که با سخن خود چوب در میان چرخ‌های ما می‌گذاشت خلاص شویم.»[8]

در این زمان تبعید یک مرجع تقلید به کشور بیگانه و اجبار او به اقامت در آن جا نه تنها ناآرامی‌های داخلی را تشدید کرد، بلکه به ابزاری مناسب در دست مخالفان داخلی و خارجی رژیم مبدل شد.

 

بازتاب‌های داخلی تبعید امام خمینی

پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، رژیم پهلوی که از تکرار قیام 15 خرداد و واکنش مردم در برابر تبعید امام واهمه داشت، دستور آماده باش به نیروهای نظامی و انتظامی به منظور سرکوبی هرگونه حرکت‌ مخالف را داد. رییس ساواک، تیمسار پاکروان، طی تلگراف‌ رمزی به کلیه‌ی شعب ساواک در سراسر کشور دستور داد، مراقبت کامل‌ داشته باشند. از هر تحرک و مخالفتی جلوگیری کنند و هرگونه رویدادی را فورا به مرکز گزارش دهند.[9]

اولین واکنش نسبت به تبعید امام خمینی، توسط فرزند ایشان، حاج آقا مصطفی خمینی صورت گرفت. صبح روز بعد از تبعید، وی به خانۀ علمای طراز اول قم رفت و از آنها خواست در مقابل این حرکت رژیم موضع‌گیری کنند ولی توسط مأمورین رژیم در منزل آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی دستگیر و روانه‌ی زندان شد و سپس به ترکیه تبعید شد.[10]

دستگیری و تبعید امام خمینی، موجی از خشم و نگرانی در مجامع مذهبی و روحانی پدید آورد. علمای طراز اول حوزه تلاش کردند با نوشتن نامه به امام، انتشار اعلامیه، فرستادن تلگراف برای علما، مردم و مسئولین رژیم به این اقدام غیر قانونی اعتراض کنند. اولین تلگرام را آیت‌الله میلانی به آیت‌الله مرعشی نجفی می‌نویسد:

«امروز خبر بسیار ناگوار رسید که حضرت آقای آیت‌الله خمینی (مدظله) را به خارج کشور تبعید نموده‌‌اند. عجبا نسبت به معظم الیه که یکی از مراجع تقلید [هستند] و مصونیت قانونی دارند و از شخصیت‌های بزرگ اسلامی می‌باشند، تهمت‌های ناروایی می‌زنند و بی‌احترامی می‌نمایند. اولیای این گونه امور بدانند ایشان تنها نیستند، بلکه لسان ناطق همه‌ی مجامع روحانی و دینی هستند و گفته‌ی ایشان کلام حق و حقیقت است. خواهشمندم از تصمیمات خود مستحضرم فرمایید...»[11]

در اکثر شهرهای ایران مراسم نماز جماعت به مدت دو هفته و دروس حوزه‌های علمیه در قم، مشهد، تهران و دیگر شهرستان‌ها در اعتراض به تبعید غیر قانونی امام خمینی تعطیل شد و سیل تلگرام از طرف اقشار مردم به دفتر مراجع تقلید قم فرستاده شد.[12]روحانیان از سراسر کشور با فرستادن تلگرام یا نامه به مقامات ترکیه و مجامع بین‌المللی، تبعید غیر قانونی امام را محکوم کردند.[13]

روحانیون و وعاظ در منابر، اعتراض خود را نسبت به دستگیری امام خمینی اعلام می‌کردند. برای نمونه آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی در 25 آذر 1343 در مورد تبعید امام خمینی می‌گوید: «امروز زمامداران، علماء و روحانیون را تبعید می‌نمایند و خود را دیندار به جامعه معرفی می‌کنند دول شرق و غرب با یکدیگر موافق می‌شوند که در ایران هرکاری را به نفع خود انجام دهند...»[14] حجت‌الاسلام عباسعلی اسلامی نیز در 10دی1343، در مجلس فوت پدر شیخ مهدی حق پناه دولابی، ضمن بیان مقدمه‌ای از مرگ و حکومت‌هایی همانند یزید، هارون الرشید و منصور دوانقی و اتصال آن به زمان حال بیان می‌دارد که چنین حکومت‌هایی با وجود اقداماتی نظیر حبس، تبعید و اعدام، نابود شدند و چیزی برای آنها جز لعنت و نفرین باقی نماند و سخنانش را با این دعا به پایان می‌برد: «خدایا آیت‌الله خمینی را در هدفش یاری کن و دشمنانش را ذلیل و نابود فرما.»[15]

افشاگری‌های روحانیون در منابر حتی با وجود بازداشت، ارعاب و تهدید از سوی ساواک، متوقف نشد. در گزارشی از مأموران ساواک در 18بهمن1343 به این امر اذعان شده است:

«محترماً معروض می‌دارد از تاریخ تبعید آیت‌الله خمینی به این طرف به خصوص در ایام ماه رمضان تعداد زیادی از واعظین و مبلغین کوچک مذهبی بر اثر بیانات تحریک‌آمیز در منابر به وسیله مأمورین انتظامی دستگیر شده‌اند. بعضی از آن‌ها قبلاً نیز سابقه داشته و بعضی دیگر پس از استخلاص از بازداشتگاه تنبهی حاصل نکرده و علیرغم تعهدی که می‌سپارند برای تکرار سوء رویه سابق خود برای بار دوم و سوم جلب گردیده‌اند.»[16]  

به رغم این فشار‌های رژیم، هر روز به دامنه اعتراضات افزوده می‌شد. سیل اعتراض مردم با فرستادن تلگراف، نامه و طومار به دربار، کاخ نخست‌وزیری، سفارت ترکیه و سفارت‌خانه‌های کشور‌های اسلامی در ایران سرازیر شد. طلاب علوم اسلامی هر شب دعای توسلی در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س)، که محل تمرکز و تجمع زائرین است، ترتیب می‌دادند و در پایان برای بازگشت امام دعا می‌کردند، در مجالس مختلف به افشاگری می‌پرداختند. برای اولین بار روحانیون مبارز حوزه علمیه قم دست به تظاهرات خیابانی زدند و شعار‌هایی در حمایت از امام خمینی سر دادند. در تهران میتینگ‌های با شکوهی در تاریخ بیست‌ویکم آذر 43 از طرف بازاری‌های مبارز در مسجد سید عزیز‌الله و مسجد صاحب‌الزمان(عج) برگزار شد که منجر به تظاهرات خیابانی و زد و خورد مردم با پلیس گردید.[17] طلاب، فضلا و مدرسین قم به شیوه‌های مختلف با عوامل رژیم برخورد داشتند. انتشار مخفیانه هفته‌نامه بعثت و بعد انتقام و اعلامیه‌ها و اخبار جهت آگاهی مردم در همین راستا صورت می‌گرفت. در این زمان با وجود تمام پیش‌بینی‌ها و پیشگیری‌ها بسیاری از نقاط کشور از جمله بازارها تعطیل و تظاهرات خیابانی به وقوع پیوست. در گزارش ساواک در این زمینه از ترفند مأموران نظامی رژیم برای جلوگیری از اعتصاب بازار آمده:

 «به طوری‌که اطلاع می‌دهند پس از آقای خمینی بازار تهران چند ساعتی به حال تعطیل درآمده و کسبه بازار دکانین خود را بسته‌اند، در آن موقع از طرف مأمورین پلیس آگهی شده که مردم به کار خود مشغول گردیده و مغازه‌های خود را باز نمایند واعلام می‌نمایند در صورتی که مغازه بسته باشد بعداً دیگر حق بازکردن نخواهند داشت.»[18]

در ایام اقامت امام در ترکیه، دوستداران و مقلدان ایشان، نامه‌هایی را برای ایشان ارسال می‌کردند؛ ساواک تحویل این نامه‌ها به امام را به مصلحت نمی‌دید و این نظریه را ارائه می‌داد: «با طرد خمینی از کشور، اصلح است که به کلی طرفداران وی با او مأیوس شده، مجبور شوند برای انجام امور مذهبی خود به روحانیون دیگر که در ایران هستند بپیوندند.»[19]

 

بازتاب‌های تبعید امام خمینی در خارج از کشور

تبعید امام بازتاب گسترده‌ای در سطح جهان‌ داشت. خبرگزاری‌ها و رسانه‌های گروهی، احزاب‌ و شخصیت‌های بین‌المللی، هریک طبق خط و برنامه‌ریزی خود از آن برداشت کردند و تفسیرهای‌ متفاوتی ارائه دادند. مطبوعات وابسته به غرب تا آن جا که توانستند علیه امام سخن ‌گفتند، درحالی‌که‌ مطبوعات وابسته به بلوک شرق از آن‌جا که امام حرکت قهر آمیزی را علیه‌ آمریکا و احیای کاپیتولاسیون در ایران آغاز کرده بود، تا حدی جانب حق را رعایت‌کردند. دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز با تهیه‌ی طومار و فرستادن آن به‌ سفارت ترکیه، موضوع تبعید امام را پی‌گیری می‌کردند.

رادیو «صدای ملی ایران» تبعید امام و تسلیم اجباری ایشان به مقامات نظامی ترکیه را ننگ عظیمی عنوان می‌کند که فقط می‌توان از سرکردگان رژیم کودتا انتظار داشت که چنین عملی را مرتکب شوند. این رادیو ادامه می‌دهد:

«سران رژیم کودتا باید مسئولیت این اقدام افتضاح‌آمیز را به عهده بگیرند. این عمل از دو لحاظ ننگ و شرم‌آور است: یکی اهانت به یکی از مراجع تقلید که مسئولیت عامه دارد و تبعید اجباری ایشان از ایران بدون اثبات جرم! دیگر تسلیم آیت‌الله یعنی تسلیم یک ایرانی محترم به پلیس که اعمال و رفتار روحانی هموطن ما را تحت نظر قرار دهد.»[20]

دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه نیز با ارسال تلگرام، نامه و طومار به سفارت ترکیه و مقامات ترک موضوع سرنوشت امام خمینی را به صورت جدی دنبال می‌کردند. برطبق اسناد ساواک اولین واکنش این دانشجویان به تبعید امام خمینی، در زمان انتخابات انجمن دانشجویی سال تحصیلی جدید بود که در خصوص چگونگی عکس‌العمل نسبت به این موضوع تبادل نظر می‌کردند.[21] در گزارش دیگری از ساواک در 30 آبان1343، آمده: «قرار است عده‌ای از دانشجویان در تاریخ 5 آذر ضمن اعتراض به عمل دولت ایران از مقامات ترکیه از جمله رئیس جمهور این کشور آزادی و بازگشت امام خمینی را تقاضا کنند.»[22] سند دیگری در همین روز به تظاهرات دانشجویان ترک اشاره دارد که منجر به پیام رئیس جمهور ترکیه مبنی بر مراجعت امام خمینی به ایران شده است.[23]

از تلاش‌های دیگر دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه، فعالیت برای یافتن محل اقامت امام بود. آن‌ها درصدد بودند با اطلاع از نحوه تبعید و تهیه عکس از محل تبعید، موضوع را به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی برسانند و در صورت امکان با ایشان ملاقات و پیامی دریافت کنند و نیز تلگراف‌هایی به سازمان ملل متحد و حتی پاپ مخابره نمایند.[24] کنجکاوی این دانشجویان و مخبرین جراید ترکیه منجر به انتقال امام به اتفاق مأمور همراهشان به شهر بورسا شد.[25] در 7 دی ماه 1343 از تلاش دانشجویان مقیم ترکیه برای تماس با وکلای مجلس ترکیه وابسته به حزب عدالت برای سؤال از دولت ترکیه درمورد تبعید امام خبر می‌دهد.[26]

علاوه بر تلاش‌های دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه برای آزادی امام خمینی، دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا نیز در 19 آبان 1343 در اعتراض به تبعید امام خمینی در مسجد مسلمانان این شهر تجمع کرده و تلگراف‌های اعتراض‌آمیزی نسبت به تبعید امام به مقامات دنیا و دولت ترکیه مخابره کردند.[27] همچنین در 23 آذر 1343، بیانیه‌ای اعتراض‌آمیز نسبت به کمک‌های مالی آمریکا به رژیم دیکتاتوری ایران، تبعید امام و اختناق حاکم بر ایران درج کردند.[28] در 15 آذر 1343، در هشتمین کنگره اتحادیۀ بین‌المللی، دانشجویان نامه‌ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل ارسال کردند و توجه وی را به تبعید امام خمینی جلب نمودند. دانشجویان در این نامه تبعید امام خمینی را «نشانۀ بارز» بی‌شرمی و عدم اعتنا به عقیده و افکار حقوق بشر خواندند و از دبیرکل سازمان ملل خواستند تا هر اقدام لازم برای بازگشت آیت‌الله خمینی به ایران به شرط گرفتن تضمین کافی جهت سلامت او به عمل آورد.[29] از طرف دیگر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و فدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه، از سازمان دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه می‌خواستند که با تظاهرات در مقابل کنسولگری شاهنشاهی در استانبول به ریاست جمهوری و مجلس ترکیه در خصوص تبعید امام، اعتراض کنند.[30]

دولت ترکیه با مشاهده‌ فعالیت‌های مبارزین و طرفداران امام در اروپا و آمریکا و مراجعه و توسل آنها به سازمان و مراجع بین‌المللی، دریافت ‌که امام خمینی، صرفاً یک شخصیت درون مرزی ایران نیست، بلکه‌ موقعیت فرا مرزی دارد. اگر در اثر یک حادثه طبیعی یا ‌غیرطبیعی اتفاقی بیفتد و آسیبی به امام برسد، عواقب آن دامن دولت ترکیه را خواهد‌ ‌گرفت و احتمال دارد بحران بزرگی پیش آید.[31] ازسوی دیگر مقامات دولت ترکیه در طول اقامت اجباری امام و حاج آقا مصطفی در‌ آن کشور به این سؤال که آیا ترکیه زندان مبارزان ایرانی است؟ پاسخی قانع کننده نیافتند ‌و بدین جهت رژیم‌ ‌ایران را تحت فشار قرار دادند تا امام خمینی و حاج آقا مصطفی را به جای دیگری‌ ‌منتقل کنند؛ بنابراین از اواسط سال 1344 برای مقامات رژیم پهلوی مسلم شد که باید این مسأله را‌ هر چه سریعتر برای دولت ترکیه حل کنند. محمدرضا پهلوی طی پیام شفاهی برای‌ ‌آیت‌الله احمد خوانساری که به وسیله جعفر شریف امامی در تاریخ 17 / 6 / 1344‌ ‌فرستاد، اعلام کرد: «خمینی را به عراق می‌فرستم و یا به ایران خواهم خواست.»[32]

 

 واکاوی رفتار عملی امام خمینی در تبعیدگاه ترکیه

ماه‌های تبعید امام خمینی در ترکیه برخلاف تصور و پیش‌بینی‌های رژیم، سرآغاز دوره جدایی میان رهبری، مردم و فراموشی نهضت نبود، بلکه شروع فصلی نوین در حرکت نهضت اسلامی به حساب می‌آمد. در این ایام امام خمینی علی‌رغم انواع فشارهای روحی و محدودیت‌های ایجاد شده برای ایشان، نقش خود را به عنوان رهبر دینی، سیاسی و فکری نهضت به نحو احسن ایفا کردند و نشان دادند که در هر مکان و زمان این توانایی را دارند که با اتخاذ تاکتیک‌ها و استراتژی‌ مناسب نهضت را رهبری کنند.

امام خمینی از آغاز دستگیری، با وجود فشار روحی که برای ایشان ایجاد شده بود، حاضر نشدند کوچکترین تزلزلی به خود راه بدهند. سرهنگ افضلی مأمور امنیتی همراه امام در اولین گزارش خود به ساواک، تنها به یک سخن ایشان بسنده می‌کند: «اولین صحبت ایشان خطاب به اینجانب در هواپیما این بود که من برای دفاع از وطنم تبعید شدم».[33]امام در نامه‌ای در 23 آبان 1343، پس از رسیدن به آنکارا با ابلاغ سلامتی خود اظهار داشتند: «راضی نیستم به هیچ وجه تشبث به هیچ کس نمایید.»[34]

امام در همان اولین ساعت‌های ورود به ترکیه، به آموزش زبان ترکی پرداخت، ایشان می‌خواستند با فراگیری این زبان با مردم ترکیه ارتباط برقرار سازند. از این رو، سرهنگ افضلی در گزارشی به تهران نوشت: «نباید ایشان را تنها گذاشت.»[35]

امام در این زمان حاضر نبود که در محل تبعید به صورت زندانی بماند و مرتب پیشنهاد بیرون رفتن و بازدید از خیابان‌ها و مراکز دیدنی شهر را می‌دهد. در 16 آبان 1343، طبق پیشنهاد امام خمینی در حدود چهل دقیقه با اتومبیل از شهر آنکارا دیدن کردند و در 19 دی به اتفاق دو نفر مأمور از قسمت مقبره آتاتورک و قسمتی از شهر قدیمی آنکارا، دیدار به عمل آورد. ساواک در مقابل این روحیه امام، اجازه بازدید از مراکز دینی ترکیه را به ایشان نداد و برای شکستن روحیه مقاومت امام، با وجود امتناع و مخالفت شدید، ایشان را از پوشیدن لباس روحانیت بازداشتند.[36]

در این مدت امام خمینى طى چند نامه به منسوبین خویش و علماى حوزه، خواستار ارسال کتاب‌هاى دعا و کتب فقهى شدند. اقامت اجبارى در ترکیه فرصتى مغتنم براى امام بود تا تدوین کتاب بزرگ «تحریرالوسیله» را آغاز کند.[37] همان‌طور که بعدها در کتاب «ولایت فقیه» می‌نویسد:

«مردان بزرگ که دارای سطح فکر وسیعی می‌باشند هیچگاه مأیوس نگردیده به وضع فعلی خود... که در زندان و اسارت به سرمی‌برند و معلوم نیست که آزاد می‌شوند یا نه... نمی‌اندیشند و برای پیشبرد هدف خویش، در هر شرایطی که باشند، طرح نقشه می‌کنند که بعداً اگر توانستند مشخصاً آن طرح را به مرحله اجرا درآورند.»[38]

طرح اندیشه ولایت فقیه و تئوری حکومت اسلامی به دوران جوانی امام خمینی برمی‌گردد؛ امام برای اولین بار در سال 1323ش، در کتاب کشف‌الاسرار سخن از ولایت فقها و تشکیل حکومت اسلامی به میان آورد، ایشان در این کتاب حکومت سلطنتی را به چالش کشید و تأکید کرد که مشروعیت حکومت شاه مشروط به نسبت از سوی جمعی از مجتهدین واجد الشرایط است،[39] اما حوادث بعدی(تبعید امام خمینی) و مقابله رژیم شاه  موجب شد، تئوری حکومت اسلامی به عنوان یک برنامه انقلابی در دستور کار قرار گیرد و قسمتی از مباحث مرتبط را در کتاب تحریر الوسیله به صورت استدلالی و فتوایی مطرح نمودند.

امام خمینی در آغاز کتاب «تحریرالوسیله» طی مقدمه‌ای کوتاه چنین می‌نگارد:

«در گذشته کتاب «وسیله النجاه» تألیف سیدحجت فقیه اصفهانی قدس سره را حاشیه کردم و آنگاه که در اواخر ماه جمادی الثانی 1384 به دنبال حوادث دردناکی که بر اسلام و مسلمان‌ها وارد آمد که شاید تاریخ آن را ثبت کند به بورسا (یکی از شهرهای ترکیه) تبعید شدم و در آن جا تحت مراقبت فارغ‌البال بودم. در مقام برآمدم که آن حاشیه را به صورت متنی مستقلی درآوردم.»[40]

 

تبعید امام از ترکیه به نجف

با طولانی شدن تبعید امام در ترکیه، تلاش‌هایی از سوی جمعی از مراجع و بزرگان و علما‌ ‌برای پایان دادن به تبعید ایشان در ترکیه و یا انتقالشان به نجف آغاز شد. حضرات آیات‌ حکیم، خوانساری و بهبهانی با ارسال تلگراف‌هایی برای شاه این درخواست را مطرح‌ ‌کردند. در همین راستا جمعی از بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم مانند آقایان مشکینی،‌ منتظری، نوری همدانی و ربانی شیرازی به همراه عده‌ای از فضلا و طلاب حدود سیصد ‌نفر در منزل مراجع قم متحصن شدند. با مجموعه اقداماتی که صورت پذیرفت رژیم پهلوی به مصلحت خودش دید که امام را از ترکیه به عراق منتقل کند. تصور رژیم این بود‌ ‌که با این کار می‌تواند ضمن ساکت کردن طرفداران حضرت امام، دل خیلی از‌ علما و مراجع را به دست بیاورد و چنین قلمداد کند که ما به درخواست شما آیت‌الله خمینی را به ‌نجف فرستادیم[41]و از همه مهمتر رژیم شاه تصور می‌کرد که فضای ساکت و سیاست ستیزِ آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیتهای امام خمینی خواهد بود لذا در 13 مهر 1344، امام خمینی به همراه فرزندشان حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم یعنی کشور عراق، اعزام شدند.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . صحیفه امام خمینی(ره)، ج1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 8، 1385، ص 420.

[2] . همان، ص 423.

[3] . خاطرات و مبارزات فضل‌الله محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 64.

[4] . سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 22.

[5] . علی‌اکبر رنجبرکرمانی، روزشمار زندگی امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 55.

[6] . سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ص 92.

[7] . حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، اطلاعات، 1382، ص 517- 516.

[8] . سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد ساواک، همان، ص 105.

[9] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، نشر عروج، چاپ 5، 1381، ص 792.

[10] . اکبر فلاح، سال‌های تبعید امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 95.

[11] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 263.

[12] . علی اکبر رنجبر کرمانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 55.

[13] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 82.

[14] . سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ص 59.

[15] . همان، ص 69 -68.

[16] . همان، ص 114.

[17] . سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 1088-1085.

[18] . همان، ج 2، ص 80.

[19] . امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ص 60.

[20] . غلامعلی پاشازاده، مبارزات امام خمینی به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 19.

[21] . سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ص 481

[22] . همان، ص 482.

[23] . همان.

[24] . همان، ص 614.

[25] . اکبر فلاح، همان، ص 116

[26] . سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ص 532.

[27] . همان، ص 518.

[28] . همان، ص 525-524.

[29] . غلامعلی پاشازاده، همان، ص 21.

[30] . سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ص 590.

[31] . علی‌اکبر محتشمی، خاطرات سید علی اکبر محتشمی؛ ص 451ـ454.

[32] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 99 و روح‌الله حسینیان، ستاره صبح انقلاب، ص 70.

[33] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 59.

[34] . صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 432.

[35] . سیدحمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، ص 60.

[36] . همان، ص 61.

[37] . مجید انصاری، حدیث بیداری، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 2، 1374، ص 67.

[38] . امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، امیرکبیر، 1360، ص 185.

[39] . ابوالفضل دلاوری، جامعه شناسی تحولات ایران از انقلاب مشروطه تا قیام خرداد 1342، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1390، ص 155.

[40] . امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386، ص 9.

[41] . خاطرات آیت الله سیدحسین موسوی تبریزی، دفتر اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384، ص 165.

 

منابع:

1. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

2. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386.

3. امام خمینی، ولایت فقیه، تهران، امیرکبیر، 1360.

4. انصاری مجید، حدیث بیداری، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 2، 1374.

5. پاشازاده غلامعلی، مبارزات امام خمینی به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

6. حسینیان روح‌الله، ستاره صبح انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391.

7.‌ خاطرات آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی، دفتر اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384.

8. خاطرات و مبارزات فضل‌الله محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

9. دلاوری ابوالفضل، جامعه شناسی تحولات ایران از انقلاب مشروطه تا قیام خرداد 1342، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1390.

10. رنجبرکرمانی علی‌اکبر، روزشمار زندگی امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389.

11. روحانی سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 2، تهران، نشر عروج، چاپ 5، 1381.

12. سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد ساواک، ج 4، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386.

13. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393.

14. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ 8، 1385.

15. فردوست حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، روزنامه اطلاعات، 1382.

16. فلاح اکبر، سال‌های تبعید امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.

17.محتشمی علی‌اکبر، خاطرات سید علی‌اکبر محتشمی، تهران، حوزه هنری، 1376.

 



امام خمینی و فرزند شهیدش سید مصطفی در تبعید- ترکیه


امام در لباس تحمیلی رژیم ترکیه و زیر نظر یکی از مأموران ایرانی به نام سرهنگ افضلی (سال 1343)


امام و سید مصطفی در زمان تبعید در ترکیه بدون لباس روحانیت


 

تعداد مشاهده: 11477

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.