30 آبان سالروز رحلت عالم ربانی آیتالله حاج میر سید علی موسوی بهبهانی
29 آبان 1402
چکیده
روحانیت همواره در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران نقش خود را به عنوان مرجع و هدایت کننده حفظ کرده و تنها گروهی بوده است که توانسته تودههای اجتماعی مردم را به جنبش درآورد. از این رو همین نقش در شکل گیری، پیشبرد و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پررنگتر از قبل به ظهور رسید که هر کدام از آنها به نوبه خود در آن سهیم بودند. آیتالله حاج میرسید علی موسویبهبهانی از جمله علما و مراجع تقلیدی بود که با شروع نهضت امام خمینی برای مبارزه با رژیم پهلوی از هیچ کوششی دریغ نکرد و علاوه بر انتشار اعلامیه و فتوا در مواقعی که لازم بود با سفر به تهران و دیگر شهرها اعتراض خود را نسبت به ظلم و تعدی این رژیم ابراز میداشت. در این نوشتار سعی شده تا با روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای به ویژه اسناد ساواک به بررسی زندگی و مبارزات این عالم فرزانه پرداخته شود.
واژگان کلیدی: آیتالله سید علی موسوی بهبهانی، رژیم پهلوی، امام خمینی، مبارزه، اعلامیه
زندگینامه
حاج میرسید علی موسویبهبهانی در سال 1264ش در خانوادهای روحانی در شهر بهبهان به دنیا آمد. پدرش سید محمد از نوادگان سیدعبدالله بلادی بحرینی از علمای آن دیار بود که با کشاورزی امرار معاش میکرد. جد آیتالله بهبهانی، سید علی معروف به سید علی مقدس بسیار زاهد و متقی بود.[1]
سید عبدالله بلادیبحرینی به همراه استادش، شیخ عبدالله بحرانى در قرن 11 هـ.ق به سبب تسلط خوارج بر بحرین و حاکمیت مستبدانه آنان که موجب اذیت و آزار علماى آن دیار شده بودند به همراه عده بسیارى از روحانیون حوزه علمیه بحرین به کشورهاى ایران و عراق مهاجرت کردند.[2]
سید على موسوىبهبهانى دروس مقدماتى را در بهبهان و نزد آقا میرزا محمدحسن بهبهانى، آقا شیخ عبدالرسول بهبهانى، آیتالله آقاسید محمد ناظمالشریعه بهبهانى و علماى دیگر بهبهان فرا گرفت و بعد از آن در اواخر سال 1283ش به نجف اشرف رفت و در آن جا به مدت 6 سال در درس محمدکاظم آخوند خراسانى و آیتالله سید محمد کاظم یزدى شرکت کرد و سطح عالى فقه و اصول را فرا گرفت. بیشترین استفاده علمى او از محضر آیتالله سیدمحسن کوهکمرى بود و در حالی که علوم اسلامی را از معقول و منقول فرا گرفته بود در 1289 ش به بهبهان بازگشت، در این شهر ازدواج کرد و به تدریس علوم اسلامى پرداخت اما یک سال بعد عازم عتبات عالیات شد، هر چند به سبب بیمارى یک سال بیشتر در عراق نماند و مجددا به بهبهان بازگشت و هفت سال در حوزه علمیه آن جا به تدریس پرداخت و در سال 1299 ش به درخواست گروهى از شاگردان آیتالله سیدمحسن کوهکمرى، براى سومین بار به نجف رفت و پس از مدتی اقامت در آن جا به ایران بازگشت تا همسرش را با خود به نجف ببرد ولی در میانه راه، در رامهرمز مجبور شد براى معالجه همسرش در آن شهر بماند. مردم رامهرمز با اصرار از او خواستند تا در شهرشان اقامت کند و به ارشاد آنها بپردازد و همین امر مقدمه 23 سال زندگی این عالم دینی در رامهرمز شد.
آیتالله بهبهانی پس از 23 سال براى چهارمین بار به قصد زیارت ائمه(ع) به عتبات عالیات مشرف شد و بنا به درخواست آیتالله سید حسین طباطبایىقمی که مرجع تقلید و رییس حوزه علمیه کربلا بود، در کربلا اقامت کرد و دو سال در حوزه علمیه آن جا، به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و بعد از آن به نجف رفت و به تدریس خارج فقه پرداخت. آیتالله بهبهانی در سال 1325 ش بنا به درخواست مردم رامهرمز مجددا به این شهر بازگشت و مدت 5 سال دیگر در آن شهر اقامت گزید و سپس به اهواز و از آنجا به اصفهان نقل مکان کرد. آیتالله بهبهانی به دلیل این که مردم خوزستان به وى احتیاج داشتند و از طرفی سرمای خشک اصفهان در پاییز و زمستان براى وضعیت جسمانى او مناسب نبود، ناگزیر بنا مىگذارد که بهار و تابستان را در اصفهان و پاییز و زمستان را در خوزستان بماند و این برنامه تا آخر عمر وی ادامه داشت.[3]
آیتالله بهبهانی و نهضت امام خمینی(ره)
کنارهگیری علی امینی از نخست وزیری سبب شد تا اسدالله علم به این مقام دست پیدا کند. از این رو محمدرضا شاه تلاش کرد قدرت را به صورت کاملا متمرکز در اختیار بگیرد و برنامههای خود را که مورد نظر آمریکا نیز بود اجرا کند. به همین دلیل تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که باعث کاهش نفوذ دین در سیاست میشد را آغاز کرد.[4] تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهرماه 1341ش و اعلام عمومی آن توسط روزنامهها باعث شد تا امام خمینی (ره) با وحدت موضع با دیگر مراجع حوزه علمیه به رسالت تاریخی خود عمل کنند.[5] به همین دلیل تلگرافهای متعددی از سوی علما به شاه ارسال و نسبت به تصویب این لایحه اعتراضاتی شد. امام خمینی (ره) نیز با نوشتن نامههایی علمای شهرها را به مبارزه فراخواند.[6] از این رو آیتالله بهبهانی نیز مانند دیگر مراجع تقلید و علماى طراز اول کشور در اعلامیهای اعتراض خود را نسبت به این لایحه اعلام کرد. وی عنوان داشت: «اخیراً در جراید که خبر تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی درج شده، اسلامیت و ذکوریت که دو شرط اساسی و قانونی بوده، در تصویب نامه مذکور حذف شده که این امر نگرانی عامه علاقهمندان به دین مبین اسلام به خصوص علمای اعلام را که حامیان مذهب هستند فراهم آورده، در این موقع که سیل بیدینی در خارج، استقلال کشورهای مسلمین را تهدید میکند، حمایت از مقررات اسلام و رضایت عامه شرط نخستین استقلال کشور است، علیهذا مستدعی است که امر به الغای تصویبنامه مذکور صادر فرمایند.»[7]
نگاهی به این اعلامیه نشان میدهد که آیتالله بهبهانی «بی دینی» را عامل اصلی از میان رفتن «استقلال کشورهای مسلمین» میداند از این رو به رژیم پهلوی اعلام میکند که به سبب منافات لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با اسلام با این لایحه مخالف است و باید الغا شود. به این ترتیب با مخالفتهای علما و حمایت مردم و دانشجویان از آنها، دولت علم به ناچار در 18 آذر 1341 به طور رسمی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را لغو کرد.
آیتالله بهبهانی و حوادث 15 خرداد 1342
رژیم پهلوی برای درهم شکستن مبارزه روحانیون دست به خشونت و جنایت زد و در دوم فروردین 1342 کماندوها به مدرسه فیضیه که دژ مستحکم مذهبیون محسوب میشد، هجوم بردند. نیروهای سرکوبگر به دو دسته تقسیم شده بودند: دستهای علنی با لباسهای نظامی سلاحهای گرم و ابزار سرکوب و دسته دیگر با لباسهای مبدل در حالی که از سلاحهای سرد و چماق نیز بهرهمند بودند، اطراف مدرسه و درون مدرسه به محاصره خود درآوردند. حدود هفت نفر بر زرهی و تعداد زیادی نیروهای مسلح در پشت بام مسجد همراه با دوربین و سایر آلات تهاجمی، فضای وحشتناکی برای مردم ایجاد کرده بودند.[8]
در اواسط سخنرانی حجتالاسلام آلطه، آیتالله گلپایگانی با عبور از دالان ماموران نظامی در بیرون مدرسه وارد صحن شدند و در یکی از حجرههای جنب کتابخانه مستقر شدند. به گفته صالحی نجفآبادی هنگام سخنرانی حاجآقای انصاری، عوامل رژیم شروع به فرستادن صلوات کرده و به سمت سخنران هجوم برده و در حالی که سعی میکردند میکروفون را از سخنران بگیرند، ناگهان با شعارهای زنده باد شاه جلسه را به هم ریخته و در یک درگیری گسترده و بیسابقه شروع به ضرب و شتم حاضرین و تخریب و انهدام مدرسه مینمایند.[9]
در فاصله ده روز از زمان سپری شدن حادثه فیضیه، حوزههای علمیه شهرهای بزرگ کشور به تکاپو افتاده و از سوی مراجع بزرگ ایران و نجف اطلاعیهها و تلگرافات متعدد خطاب به ملت اسلام و حتی سران کشورهای اسلامی در محکوم کردن جنایت حکومت ایران صادر کردند. همچنین عدهای از علما در ابراز همدردی با امام نامههایی ارسال کردند که آیتالله بهبهانی نیز از جمله آنها بود. بنا به نوشته ساواک «تعداد چندین تلگراف از طرف روحانیون اهواز به نامهای آیتالله بهبهانی و ... به آقای خمینی در قم مخابره و ضمن اظهار همدردی با مردم قم و تبریز، آمادگی خود را اعلام داشتهاند.»[10] به این ترتیب مبارزه روحانیون با رژیم پهلوی ادامه پیدا کرد.
امام خمینی در دیدار با نمایندگان علمای شهرستانها و وعاظ اعلام کرد که روحانیون نباید از تدابیر رژیم ترسی داشته باشند و از آنها خواست طی سخنرانیهای خود مظالم هیات حاکمه را بازگو کنند و طی اعلامیهای فرمودند: «حضرات مبلغین لازم است که در این ایام، وظیفه دینی خود را در راه احیای شریعت ادا کنند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند.»[11]
تاریخیترین سخنرانی را امام در عصر عاشورا ایراد فرمودند و با این سخنرانی به مبارزات خود ابعاد وسیع تری بخشیده و حکومت محمدرضا شاه را مستقیماً نشانه گرفتند. از این رو رژیم در 15 خرداد 1342 ایشان را دستگیر و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل کردند. همزمان با دستگیری آیتالله خمینی، آیتالله سید حسن طباطباییقمی در مشهد و آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی در شیراز دستگیر و به تهران منتقل شدند.[12] خبر دستگیری امام و سایر علما باعث تظاهرات در تهران و دیگر شهرها شد. رسیدن این خبر به خوزستان باعث شد تا علما اعتصاب نماز جماعت کنند و از ساعت 7 شب عدهای از وعاظ، روحانیون و بازاریان در منزل آیتالله بهبهانی تشکیل جلسه دادند و در نخستین قدم تصمیم گرفتند که از صبح 16 خرداد بازارهای شهر را تعطیل کنند.[13] البته نیروهای ساواک در آن شب منزل آیتالله بهبهانی را تا تمام شدن جلسه یعنی ساعت 12 شب تحت کنترل کامل در آورده بودند.[14]
آیتالله بهبهانی در روز 17 خرداد در مسجد جامع اهواز بنا داشت تا در باره جریانات روز و همدردی با جامعه روحانیون و بازداشت امام و دیگر علما سخنرانی ایراد کند[15] اما بر اثر اقدامات روسای شهربانی و ساواک از این سخنرانی جلوگیری شد.[16]
«از ساعت 4 بعداز ظهر به ترتیب دستههای 50 تا 100 نفری مردم که قبلاً برای استماع سخنان آقای بهبهانی دعوت شده بودند، در درب مسجد اجتماع نمودند که با تذکر و مسالمت به وسیله مأمورین انتظامی که در آن محل گمارده شده بودند متفرق و درب مسجد نیز بسته شد و مردم پس از این که درب مسجد بسته شد فهمیدند اجتماع روحانیون و سخنرانی آقای بهبهانی نیز انجام نخواهد شد و به همان ترتیب دسته دسته تا ساعت 10 شب در حدود منزل آقای بهبهانی اجتماع و از آن ساعت به بعد متفرق و روانه منازل خود شدند.»[17]
آیتالله بهبهانی در ادامه اعتراض به دستگیری امام خمینی مانند دیگر علما به تهران هجرت کرد[18] و هر چند رژیم پهلوی درصدد بود آنها از تهران خارج شوند ولی مدت چهار ماه در آن جا ماندند و خواستار آزادی امام شدند.[19] آیتالله بهبهانی در ادامه اعتراضهای خود در 14 مرداد 1342 اعلامیه شدیداللحنی صادر کردند که در آن خطاب به ملت مسلمان ایران دستگاه رژیم شاه را دیکتاتور توصیف کرد و گفت: «برادران ایمانى ... مىدانند که پس از بازداشت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آیتالله آقاى خمینى ـ دامت برکاته ـ و آیتالله قمى و آیتالله محلاتى و سایر علما و حجج اسلام و خطبا و وعاظ محترم، مردم غیور و شرافتمند تهران و سایر شهرستانها در 12 محرم (15 خرداد) آن قیام تاریخى را نموده و در مقابل مظالم دژخیمان استبداد و اعتراض به بازداشت غیر قانونى آقایان با کمال آرامش در خیابانها به راه افتاده و آزادى آیات عظام و وعاظ و سایر بازداشت شدگان را خواستار گردیدند.»[20] هر چند «دولت به جاى این که به خواسته هاى قانونى مردم مسلمان توجه کند، عده اى را مأمور خرابکارى نمود تا بتوانند مجوزى براى اعلام حکومت نظامى و توقیف مردم مسلمان به دست آورد و مرتکب آن همه جنایات و کشتار بىرحمانه شود و هزاران خانواده را داغدار و تاریخ مملکت اسلامى ایران را ننگین سازد.»[21] وی در ادامه اعلامیه خود دولت را غیرقانونی میداند و میگوید: «آیا در این مملکت مرجع صلاحیتدارى نیست که در این محیط خفقان آور به این تجاوزات و قانون شکنىهاى دستگاه دیکتاتورى خاتمه دهد و این نگرانى شدید را از ملّت مسلمان ایران مرتفع سازد؟! البته انتخاباتى که به وسیله این دولت غیر قانونى و در زیر سایه سرنیزه انجام پذیرفته، نتیجه آن معلوم است ... بدون تردید این اعمال غیر انسانى و خلاف قانون، مورد تنفر و انزجار شدید ملت مسلمان و شریف ایران است. روحانیت همواره به وظایف شرعى خود عمل نموده و تا بر آورده شدن تمام خواستههاى قانونى ملت ایران در مقابل دستگاه فاسد استعمارى و استبدادى از پاى نخواهند نشست.»[22] در مدتی که آیتالله بهبهانی در تهران سکونت داشت، جلسات زیادی از طرف مراجع و علما در منزل وی برگزار میشد. آیتالله پسندیده برادر امام خمینی در این مورد میگوید: «بنده کاملاً به خاطر دارم، ساواک به منزل محل سکونت ایشان مامورینى فرستاد و ایشان را به خروج از تهران ملزم نمود که با مداخله بعضى از علما، مأمورین از منزل ایشان خارج شدند ولى بعد از چند روز، چون حضور حضرت آیتالله بهبهانى در تهران براى دستگاه گران و خطرناک بود، دستگاه مىخواست ایشان را به ترک تهران وادار نماید، ولى باز هم اقدامات ایشان و سایر مراجع و روحانیون و تایید عمومى مردم مانع از آن کار شد، بلکه منجر به آزادى حضرت امام گردید. به محض آزادى حضرت امام، آیتالله بهبهانى به ملاقات ایشان رفتند که بسیار مورد احترام ایشان نیز قرار گرفتند.»[23]
اعتراض به انتخابات فرمایشی
آخرین مأموریت دولت اسدالله علم ترتیب دادن انتخابات مجلس بود، که میبایست نمادی از انقلابات شاه و ملت باشد. نخست وزیر احساس کرد که با سرکوب قیام مردمی ۱۵ خرداد و رعب و وحشتی که ایجاد کرده، شرایط لازم برای برگزاری انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی فراهم شده است. با آن که وی مدت کوتاهی پس از به دست گرفتن دولت اعلام کرده بود که به زودی انتخابات دور جدید مجلس را انجام خواهد داد، اما این وعده نخست وزیر تا ماهها بعد جامه عمل نپوشید.[24] زمانی که بحران سیاسی، اجتماعی کشور به مدد قوه قهریه فرو نشانده شد، برگزاری انتخابات دوره بیست و یکم در دستور کار دولت قرار گرفت، زیرا دولت و رژیم جهت تایید طرحهای اصلاحی خود به رای نمایندگان مجلس نیاز مبرم داشت، تا با استناد به آن، به اقدامات خود جنبه قانونی ببخشد. [25]در این زمان برخی از مراجع و روحانیون و طبقات دیگر مردم در اعتراض و در مخالفت با انتخابات، اعلامیه دادند و تظاهرات به راه انداختند[26] آیتالله بهبهانی نیز به اتفاق 10 نفر از علمای خوزستان اعلامیهای صادر کردند و آن را انتصابات هیات حاکمه، انتخابات ننگین و غیرقانونی اعلام کردند و گفتند: «... در تمام ادوار مشروطیت چنین انتخابات ننگینی سابقه نداشته و اکثر مردم خوزستان با این که تحت فشار مدمورین سازمان امنیت و شهربانی قرار گرفته معذلک به واسطه تحریم آقایان مراجع تقلید در انتخابات شرکت نکرده و کسانی که به نام نماینده از طرف دولت معرفی شدهاند نمایندگان واقعی مردم نبوده و مردم این استان مثل سایر مردم کشور این مجلس را به رسمیت نمیشناسند و مصوبات آن نیز قانونیت ندارد.»[27] پس از انتشار این اعلامیه، ساواک دستور دستگیری آیتالله بهبهانی را صادر کرد هر چند به دلایلی نامعلوم این اتفاق رخ نداد. وی در تابستان سال 1343 به قم رفتند و در همین سفر بود که به مدت 10 روز در منزل امام خمینی به سر برد و بعد از آن بود که امام از او به عنوان «سیدالعلماء» نام می برد.[28]
اعلامیه شدیداللحن آیتالله بهبهانی در 13 آبان 1343
تصویب لایحه مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی (کاپیتولاسیون) در نیمه دوم سال 1343، رویارویی امام خمینی با رژیم پهلوی را وارد مرحله جدیدی کرد. امام خمینی که پس از آزادی در منزلش تحت نظر بود، در اجتماع بزرگ مردم نطقی در مخالفت با کاپیتولاسیون ایراد کردند و شاه را مورد حمله قرار دادند و دولت و مجلسین را فاسد دانستند و آمریکا و اسرائیل را دشمن اسلام و ایران خواندند. به همین دلیل رژیم که به کلی احساس خطر کرده بود در 13 آبان 1343 امام خمینی را بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکیه تبعید کردند. اطلاعیه کوتاه ساواک که از رادیو و تلویزیون و روزنامهها انتشار یافت، چنین بود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان 1343 از ایران تبعید گردید.»[29] با تبعید امام اعلامیههاى زیادى از سوى مراجع تقلید، در محکومیت اقدام رژیم صادر شد. آیتالله بهبهانى نیز اعلامیه شدیداللحنی علیه رژیم منتشر کرد و در آن خطاب به «مردم غیور مسلمان» گفت: «استحضار دارید که دولت ایران با یک مرجع تقلید که مصونیت قانونى دارد چه رفتارى نموده، آرى در ایران هر کس حق بگوید باید مورد مواخذه و تعقیب دستگاههاى انتظامى قرار گیرد. مگر آیتالله خمینى چه عملى انجام داد جز این که خواسته است از حریم مقدس دین پشتیبانى نماید، دست استعمار را کوتاه کند، مانع نفوذ بیگانگان در کشور شود و ملت ایران را از خطرى که به سوى آنها روى آورده، آگاه سازد.»[30] وی در این اعلامیه به دنیا اعلام کرد که هدف امام «هدف تمام روحانیت ایران بلکه روحانیت شیعه و اسلام است.» و «خواسته ایشان خواسته تمام روحانیون است.»[31] و «دولت باید به نصایح روحانیون توجه کند و در مقام اجراى دستورات دین مبین اسلام برآید و به اعمال ننگین و بر خلاف اصول انسانیت دست نزند. براى فقر و بدبختى مردم چارهاى بیندیشد و براى بیکاران فکر کار نماید».[32] از این رو «دولت ایران بداند که با تبعید و حبس و حصر، جامعه روحانیت از بیان حقایق خوددارى نخواهد نمود و از اعمال خلاف قانونى جلوگیرى خواهد کرد و با پشتیبانى حضرت ولىّعصر ـ عجّلالله تعالى فرجه الشّریف ـ به وظیفه خود عمل مىکند.»[33] البته پس از انتشار این اعلامیه ساواک درخواست کرد «افرادی که مبادرت به تهیه و توزیع اعلامیه مضره نمودهاند بایستی نسبت به تعقیب قانونی آنان اقدام شود.»[34]
آیتالله بهبهانی آن چنان از آرمانهای امام در مبارزه با رژیم حمایت میکرد که حتی رژیم با درخواست گذرنامه برای او جهت مسافرت به عتبات عالیات مخالفت کرد.[35]
آیتالله بهبهانی در سال 1345 به توصیه پزشکان به اصفهان مراجعت مینماید و با استقبال مردم مواجه میشود. ساواک تهران به ساواک اصفهان دستور میدهد که «با توجه به این که نامبرده از طرفداران روحانیون مخالف میباشد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به کنترل اعمال و رفتار وی در مدت توقف در آن استان توسط منابع مربوطه و با استفاده از امکانات موجود اقدام نمایند.»[36]
محکوم کردن رژیم صهیونیستی
سال 1346 مصادف با جنگ شش روزه رژیم صهیونیستی بود که نیروهای اسراییلی در یک اقدام ضربتی فرودگاهها و مناطق استراتژیک کشورهای همجوار عربی را مورد هدف قرار دادند و با یک اقدام هماهنگ بین نیروهای هوایی و نیروهای موتوریزه و زرهی در عرض شش روز صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان و شهر قنیطره را به اشغال درآوردند و بر تمام اورشلیم مسلط شدند و در پایان جنگ اراضی تحت تصرف اسراییل به بیش از سه برابر افزایش پیدا کرد. این عمل نیروهای رژیم صهیونیستی در داخل ایران با عکسالعمل علما مواجه شد. آیتالله بهبهانی نیز با صدور فتوایی این جنگ را محکوم و معامله با یهودیان را تحریم کرد. او اعلام نمود: «بر قاطبه مسلمین لازم است، اُلفت و دوستى و معامله و معاشرت با کفار، خاصه اسراییلىها که جوانان و افراد مسلمین را به خاک و خون کشیده و با اشغال متجاوزانه شهرهاى مسلمین، اعراض و نوامیس آنان را هتک مىکنند به کلّى ترک و از این راه و هم از طریق کمک و اعانت به آسیبدیدگان مسلمین به هر نحو مقدور، انزجار خود را علیه اسراییل و متجاوزین به حقوق اعلام دارند.»[37] با انتشار این اعلامیه بود که کسبه و بازاریان اصفهان از معامله با یهودیان خودداری کردند.[38] از این رو ساواک آیتالله بهبهانی را احضار و به بازجویی از او پرداخت[39] اما به سبب فشار علما و مردم اصفهان به ناچار او را آزاد کردند. همچنین ساواک فرزند ارشد وی سید عبدالله مجتهدزاده که قصد انتشار اعلامیه پدر خود را داشت به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در خوزستان بازداشت کرد[40] که در نهایت پس از چند هفته با قرار وثیقه سنگین او را نیز آزاد کردند.[41]
آیتالله بهبهانی در سالهای بعد همچنان به مبارزه و مخالفت با رژیم پهلوی ادامه داد. یکی از اقدامات دیگر وی در این خصوص تحریم گوشت منجمد با ذبح غیر اسلامی بود که از خارج کشور وارد میشد که در نتیجه این تحریم رژیم نتوانست این گوشت را در خوزستان توزیع کند، یا در اقدامی دیگر هنگامی که رژیم چاپ و توزیع رساله امام خمینی را ممنوع کرده بود، آیتالله بهبهانی اجازه داد رساله امام با نام «جامع المسائل آیتالله بهبهانی» چاپ شود و به مقلدان خود اجازه داد که وجوهات شرعیه خود را برای امام خمینی بفرستند.[42]
رحلت
سرانجام این عالم و مجتهد بزرگوار پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام در شب سیام آبان ماه سال 1354 و در سن 92 سالگى چشم از جهان فروبست.[43] در اندک زمانى، خبر رحلت وی به سراسر ایران رسید و مردم از شهرهاى مختلف در مراسم تشییع جنازه او در اهواز شرکت کردند. جسد مطهرش در مدرسه علمیه دارالعلم اهواز که خود بنا نهاده بود و وصیت کرده بود که در آن مکان دفن شود، به خاک سپرده شد.[44]
شاگردان
مرحوم آیتالله بهبهانی پس از سالها تدریس در حوزه های علمیه بهبهان، رامهرمز، کربلا، نجف، اهواز و اصفهان شاگردان زیادی تربیت کرد که هر یک از آنها در مکانهای مختلف به عنوان یک پشتوانه قوی معنوی برای مردم معرفی شدند. عدهای از آنها عبارتند از:
علامه سید عباس حسینی کاشانی
علی دوانی
جواد تارا
حاج شیخ علی محمد ابن العلم
سیدمحمدرضا شفیعی دزفولی
حاج شیخ محمدحسن مظاهری کرونی
حاج سید محمد بن سید نعمتالله جزایری
حجتالاسلام شیخ ناصر حمادی
حجتالاسلام حاج سید محمدکاظم آل طیب[45]
تألیفات
آیتالله بهبهانی علاوه بر مبارزه با رژیم پهلوی، تربیت شاگردان و بنیان نهادن مکانهای تأثیرگذار، تالیفاتی نیز دارد که مهمترین آثار وی عبارتند از:
مصباح الهدایه فی اثبات الولایه
القواعد الکلیه فیما یبتنی علیه کثیر من معضلات مسائل الفقه و الاصول
کشف الاستار عن وجه الاسرار المدعه فی اروایه الشریفه
اساس النحو
حاشیه عروه الوثقی
حاشیه بر وسیله النجاه
جامع المسائل به فارسی
رساله علمیه دیگر به فارسی
بیست پرسش و پاسخ آنها
سی پرسش و پاسخ آنها
التوحید الفائق فی معرفه الخالق
حاشیه توضیح المسائل
چهل پرسش و پاسخ
هدایه الحاج[46]
احداث مکانهای علمی و اجتماعی
این روحانی مجاهد همچنین در دوران عمر با برکت خود مکانهای علمی را بنیان نهاد که در راستای خیر عمومی جامعه بود.
دارالعلم آیتالله بهبهانی در اهواز
کتابخانه دارالعلم آیتالله بهبهانی
مدرسه علمیه حضرت ولی عصر(عج) در رامهرمز
مدرسه علمیه و حسینیه آیتالله بهبهانی در منطقه کیان اهواز
ساخت حدود چهل مسجد در فرمانداری کل کهگیلویه و بویر احمد
تأسیس مدرسه علمیه یاسوج در زمینی به مساحت پنج هزار متر مربع
ساخت مسجد در جنب مدرسه علمیه یاسوج در همان زمین
ساخت خانه برای امام جماعت و مدرسه علمیه یاسوج در همان زمین
ساخت منازل برای اهل علم اهواز و کمک به کسانی که در سال ۱۳۸۱ ق خانهشان در اثر سیل ویران شده بود.
طرح تأسیس دبستان و دبیرستان دخترانه اسلامی اهواز
موسسه تبلیغاتی آیتالله بهبهانی در سال ۱۳۵۳
منزل یا حسینیه آیتالله بهبهانی
مسجد الرضا در دروازه شیراز ـ اصفهان
مدرسه امامیه در خمینی شهر
مدرسه علمیه ریاضی(حاج شیخ ابراهیم ریاضی) در نجف آباد
مدرسه علمیه مشکاتیه در خمینی شهر
مسجد المهدی(عج) در هزار جریب
مسجد شاهین شهر
مسجد و حمام در کنگاز از محلات خراسگان اصفهان
درمانگاه حجتیه در خیابان سروش اصفهان
رادیولوژی مهدیه در اصفهان
مسجد حجت در قریه هاردنگ از قرای لنجان علیا(اصفهان)
کمک به ساختن خانههای آسیبدیدگان سیل شن[47]
پینوشتها:
[1] آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1394، مقدمه ص ده.
[2] نحوی، سیفالله. سیمای بهبهان، قم: نهاوندی، 1375، ص 79.
[3] دوانی، علی. شرح حال، آثار و افکار آیتالله بهبهانى، تهران: رهنمون، 1386، ص 90.
[4] کریمیان، علیرضا. جنبش دانشجویی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1381 ص 157.
[5] حسینیان ، روحالله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران ، چاپ دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1387 ص 140،141.
[6] همان، ص 142، 143.
[7] آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، ص 1.
[8] حسینیان، ص 232.
[9] دوانی، ص 234 به بعد.
[10] آیتالله العظمی میرسیدع لی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، سند شماره 2102 / 20، ص 4.
[11] جعفری، فریبا. نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 69.
[12] منصوری، جواد. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378-1377، ج1، ص 14- 16.
[13] آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، سند شماره 42 / 1115 / 2 / 15، ص 6.
[14] همان.
[15] همان، 42 / 1120 / 2 / 15، ص 11.
[16] همان.
[17] همان، سند شماره 42 / 1120 / 2 / 15 ص 11، 12.
[18] همان، ص 15.
[19] همان.
[20] همان، ص 34.
[21] همان.
[22] همان، ص 35.
[23] مجلّه نور علم، دوره چهارم، شماره سوم، ص 52.
[24] شاهدی، مظفر. مردی برای تمام فصول، چاپ اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 455، 456.
[25] همان، ص 456.
[26] آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، سند شماره 1672، ص 40.
[27] همان، ص 41.
[28] دوانی، ص 104.
[29] روزها و رویدادها؛ انتشارات پیام مهدی؛ بهار 1379؛ ص 390.
[30] آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، ص 55.
[31] همان.
[32] همان.
[33] همان.
[34] همان، سند شماره 44 / 4934 / 6 ه، ص 67.
[35] همان، سند شماره 5417 / م، ص 87.
[36] همان، ص 92..
[37] همان، ص 117،118.
[38] همان، ص 119.
[39] همان، ص 136- 138.
[40] همان، سند شماره 1140 / 26، ص 144.
[41] همان، ص 149 150.
[42] همان، مقدمه، ص بیست و سه.
[43] همان، ص 295.
[44] همان، ص بیست و شش.
[45] همان، ص 24.
[46] همان، ص 25.
[47] همان، ص 26.
منابع:
- آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394.
- دوانی، علی. شرح حال، آثار و افکار آیتالله بهبهانى، رهنمون، 1386.
- کریمیان، علیرضا. جنبش دانشجویی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1381.
- حسینیان، روحالله. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، چاپ دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1387.
- جعفری، فریبا. نقش روحانیت در قیام 15 خرداد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
- منصوری، جواد. تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378-1377.
- مجلّه نور علم، دوره چهارم، شماره سوم.
- شاهدی، مظفر. مردی برای تمام فصول، چاپ اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379.
- روزها و رویدادها؛ انتشارات پیام مهدی؛ بهار 1379.
- نحوی، سیفالله. سیمای بهبهان، قم: نهاوندی، 1375.
آیت الله بهبهانی در جمع دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع روحانیون و دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع روحانیون و دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع روحانیون و دوستداران
آیت الله بهبهانی در جمع روحانیون و دوستداران
آیت الله بهبهانی در حال کلنگ زنی احداث یکی از خیریه ها
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در حال اقامه نماز جماعت
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در حال اقامه نماز جماعت
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در حال اقامه نماز جماعت
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در حال اقامه نماز جماعت
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در حال مطالعه و تدریس
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در محضر امام خمینی
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی در منزل شخصی
آیت الله سید علی موسوی بهبهانی
آیت الله میر سید علی موسوی بهبهانی در مجلس عمومی