نگاهی به زندگی و آثار حجتالاسلام حاج شیخ مهدی سراج انصاری
تاریخ انتشار: 07 شهريور 1403
تولد، کودکی و تحصیلات علمی
حاج شیخ مهدی سراج انصاری فرزند آیتاللّه شیخ عبدالرحیم و نوهی علامه شیخ نصراللّه انصاری کلیبری، معروف به «حاج سراج» از فضلا و مدافعان راستین مذهب تشیع در روز یکشنبه 7 شوال 1313 / 3 فروردین 1275 شمسی در نجف اشرف به دنیا آمد. پدرش آیتالله شیخ عبدالرحیم (1272- 1334ق/ 1235-1295ش) از دانشمندان و محققان برجسته تبریز و از جمله شاگردان حضرات آیات: میرزا حسین خلیلی تهرانی، آخوند ملا محمّد کاظم خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی در نجف اشرف بود.[1]
شیخ مهدی که بعدها گزارشی از زندگانی شخصی خودش نوشت، در مورد فضای معنوی خانواده خویش چنین توضیح داده است: «در دوره زندگانی خود، چیزی که مایه خرسندی من است، آن است که محیط زندگانی من از نخست جهل و نادانی نبوده است، زیرا از روزی که چشم خود را گشودم، خود را در دامان پدری دیدم که یکی از مراجع بزرگ تبریز بود و همیشه مراقب فرزندان خویش بوده و راه سعادت را با دلایل روشن به روی فرزندان خود باز مینمود. اگرچه میان باز شدن چشم من با مرگ یک چنین پدری، فاصله بسیار کمی شد؛ ولی در اثر پرورش ایشان، نیروی میل و رغبت بر تحصیل علوم و کمالات در من تقویت شده بود.»[2]
او همینطور در خصوص سلسله و خاندان سراج انصاری که به جابر بن عبدالله انصاری صحابی معروف پیامبر (صلی الله علیه و آله)، باز میگردد، مینویسد: «سلسله نسب ما به موجب مدارکی که آن مرحوم (پدرم) در دست داشت، به جابر ابن عبدالله انصاری منتهی میشود و اسنادی که در این موضوع بود، در زمان انقلاب مشروطه ضمن دارایی و کتابها به غارت رفت و مفقود شد. پدران ما تا دو قرن پیش، که اسامی آنها موجود است، هر یک در زمان خود به انصاری مشهور و همه از علمای درجه اول بودهاند.»[3]
مهدی در سن کودکی همراه پدر خود به تبریز رفت و تا سال 1352ق (1312ش) به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخت و مدتی در تبریز به وعظ و ارشاد مردم همت گماشت به گونهای که ملقب به سراج الواعظین شد و امامت مسجد محله «منجم» تبریز را به عهده گرفت.[4] مهمترین کسی که تأثیر بسیاری در شکلگیری شخصیت شیخ مهدی سراج انصاری داشت، آیتالله سیدمحمدعلی شهرستانی معروف به هبهالدین بود.[5] آیتالله سید هبهالدین شهرستانی از وحدتگرایان جهان اسلام و از شاگردان آیتالله آخوند خراسانی نیز به شمار میرفت.[6] حاج سراج در جایی از وی با عنوان «استاد بزرگوارم» یاد کرده است.[7]
حاج سراج به دلیل آشنایی با مطبوعات جدید از یکسو و تربیتی که زیر دست سید هبهالدین پیدا کرد، افکاری ترقیخواهانه یافت. در اصل وی را باید تربیت شده مکتب فکری شهر مقدس کاظمین که یکی از جریانهای فکری روشن در عراق دو دهه نخست قرن چهاردهم هجری بود، دانست. او به لحاظ دینی، نگاهی روشن، تبیینگرایانه و استدلالی داشت و همزمان با دفاع از مبانی سنتی دین، نگرش ضد بدعت و خرافه را دنبال میکرد و دین را عامل حرکت، تلاش و تکاپو میدانست. از نظر حاج سراج، دین وسیلهای برای اصلاح جامعه و فرد است، دین در سیاست مداخله مستقیم دارد و میبایست از احکام دین به عنوان احکامی که انسانساز و جامعهساز است، استفاده کرد. او طرفدار حضور دین در همه عرصهها بود و زمانی که به آرامی میتوانست کار سیاسی بیشتری کند، به هیچ روی از آن خودداری نمیکرد. به همین دلیل به صراحت میگفت: «سیاست را از دیانت تفکیک نکنند که سیاست صحیح، در حقیقت راه ترویج دیانت است و در دیانت اسلام، هدف سیاست است.»[8]
مهمترین فعالیتهای فرهنگی حاج سراج انصاری
تشکیل جمعیت مبارزه با بیدینی:
حاج سراج افزون بر کار مطبوعاتی، دست به تشکیل برخی از سازمانهای سیاسی ـ مذهبی زد. یکی از نخستین آنها «جمعیت مبارزه با بیدینی» بود که در سال 1323ش تشکیل شد و شهید حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی هم در بدو ورود به ایران، با او همکاری داشت. خود نواب بعدها در بازجوییهای خود(سال 1334ش) گفت که «بنده در اوایلی که وارد تهران شدم با آقای حاج سراج انصاری و آقای شیخ مهدی شریعتمداری و حاجی شیخ قاسم اسلامی جمعیت مبارزه با بیدینی را تشکیل دادیم که هنوز هم بین ما دوستی دینی برقرار است.»[9] تأسیس این جمعیت نشانگر ذهن تشکیلاتی حاج سراج بود، چیزی که بعدها هم آثارش را در ایجاد اتحادیه مسلمین بر جای گذاشت. مهمترین رسالت این تشکل، مبارزه با نوشتههای سید احمد کسروی و خنثی کردن فعالیتهای او بود که در بخش مربوط به مجادلات قلمی حاج سراج با کسروی به تفصیل توضیح داده خواهد شد. مرحوم انصاری درباره این جمعیت مینویسد: «از سال 1323 به وسیله هفته نامه هراز رسماً وارد کارزار شده و تحت عنوان مدعی پیامبری مقالات مسلسلی نوشتم و مورد تهدیدات گوناگون قرار گرفتم ولی به هیچ وجه به آن تهدیدات وقعی نگذاشتم و جمیعت مبارزه با بیدینی را تشکیل دادم.»[10]
این جمعیت هشت وظیفه برای خود تعیین کرده بود که از میان آنها سه بند نخست به این موارد اشاره داشت: 1. طرفداری جدی از دین مقدس اسلام و قرآن مجید و مذهب رسمی کشور ایران که قانون اساسی رسمیت آن را شناخته است، به وسیله امر به معروف و نهی از منکر طبق شرایط مقرره که در شرع مقدس اسلام بیان شده است. 2. ترغیب و تحریض مردم به تعالیم قرآن و آنها را آشنا ساختن به نکات علمی و ادبی و تربیتی و اخلاقی و اصلاحی آن با تأسیس مجالس تفسیر و تحقیق و تدقیق در پیرامون آیات مقدسه. 3. مبارزه منطقی و نبرد قلمی با هر گونه انتشارات مضرّه به دین و آئین اسلام به وسیله سخنرانیهای مفید و انتشارات سودمند.[11]
تأسیس اتحادیه مسلمین:
اتحادیه مسلمین در سال 1324ش توسط حجتالاسلام حاج مهدی سراج انصاری (1340 – 1275ش) بنیان گذاشته شد. او پس از یک دوره فعالیت در عرصه مبارزه با بیدینی و زمانی که احمد کسروی به لحاظ قلمی و قدمی، قلع و قمع شد، دایرهی نگرش دینی و فعالیت اسلامیاش را گسترش داد و به همین دلیل بود که به جای جمعیت مبارزه با بیدینی در فکر تأسیس سازمانی با وظایف گستردهتر افتاده و به همراه شماری از دوستانش اتحادیهی مسلمین را تشکیل داد. این اتحادیه که از سال 1324 فعالیت غیررسمی خود را آغاز کرده بود، از اوائل سال 1329 بهصورت جدی و با هیئتمدیره جدید مشغول به کار شد. متن پیمانی که اعضای اتحادیه باید آن را میپذیرفتند این بود که «بر طبق اساسنامه اتحادیه، در راه ترویج اسلام و قرآن مجید و مذهب جعفری (ع) و حفظ ناموس دین محمدی (ص) و آبروی مسلمین و مبارزه با هرگونه بیدینی و خرافات، با عمل و بیان و قلم و قدم و مال تا آخرین حد امکان کوشش و اهتمام» نمایند. با مراجعه به اسناد برجای مانده و روش کار اتحادیه به خوبی میتوان دریافت حاج سراج بنیانگذار آن بوده است، چنان که روی جلد کتاب در پیرامون ماتریالیسم، زیر اسم حاج سراج، تعبیر «مؤسس اتحادیه مسلمین ایران» آمده است. جدای از ترویج دین اسلام و ترغیب مردم به فراگیری قرآن و برگزاری مجالس تفسیر و وعظ، اصل سوم اساسنامه، «مبارزه منطقی و نبرد قلمی با هر گونه انتشارات مضرّ به دین و آیین اسلام به وسیله سخنرانیهای مفید و انتشارات سودمند» بود.[12] از همان زمان تأسیس اتحادیه یکی از کارهای جاری آن، حفظ شئونات دینی در سطح جامعه بود. از جمله بحث ماه رمضان و روزه خواری بود که اتحادیه با همه توان تلاش میکرد تا دولت و مسئولان را به رعایت حرمت ماه رمضان در ملاء عام تحریک کند. در میان اسناد برجای مانده از اتحادیه نامهای با تاریخ 27 شعبان 1363ق / 5 مرداد 1325ش خطاب به احمد قوام، نخست وزیر وقت هست که ضمن در جریان گذاشتن وی از وضعیت کلیه اتحادیه، این درخواست خود را مطرح کرده است که: «جمعیت اتحادیه مسلمین از مقام منیع نخست وزیری جداً انتظار دارند برای اولین مرتبه در حکومت ملی آن جناب به مقتضای فرارسیدن ماه مبارک صیام دستوارت اکیدی به وزارت کشور و مقامات صالحه از قبیل شهربانی و کلانتریها صادر فرمایند تا از هر گونه تظاهر روزه خواری در معابر و مهمانخانهها و قهوهخانهها و نقاط تجمع عمومی کاملاً جلوگیری فرمایند.»[13] اتحادیه که به عنوان یک تشکل جدی و فعال تأسیس شده بود، تلاش کرد در سطوح پایینتر هم به فعالیت بپردازد. به همین دلیل دست به تشکیل سازمان جوانان اتحادیه مسلمین زد و ریاست آن را به ولیالله یوسفیه سپرد. همچنین بخش دیگری از فعالیت اتحادیه در شهرستانها بود. برای مثال خبر تشکیل اتحادیه مسلمین در سرخس در روزنامه دنیای اسلام جزء نخستین اقدام شهرستانی اتحادیه بود.[14]
همچنین در اعماق فکر و اندیشه حاج سراج که روزگاری در عراق میزیست و با دنیای جدید و روحانیون آن کشور برخورد بیشتری داشت، توجه به جهان اسلام و تمدن اسلامی نهفته بود. در واقع او نگرشی جهانی در محدوده دنیای اسلام و برخورد آن با استعمار و تمدن غرب داشت. حاج سراج با تشکیل اتحادیه مسلمین نشان داد که بحث او تنها در حوزه تشیع نیست، گرچه مدافع تشیع است. مسأله او جهان اسلام بود و به همین دلیل نام تشکلی را که تأسیس کرد اتحادیه مسلمین گذاشت. این عنوان و اقدامات بعدی او نشان داد که در امتداد اندیشه وحدتی خود، تلاش میکرد تا مسائل و دشواریهای همه جهان اسلام را در ایران منعکس سازد. همان گونه که میکوشید با در اختیار گذاشتن اخباری از وضعیت آثار و بناهای اسلامی در سایر کشورها، شیعیان ایران را به نوعی به کلیت تمدن اسلامی بیشتر اتصال بخشد. در این میان یکی از اساسیترین دغدغههای اتحادیه، مسائل مسلمانان هند و پاکستان بود که به این مناسبت مطالب زیادی نوشته شده و مجالسی هم برگزار شد. همین مسائل و ارتباطها بود که سبب شد خلیق الزمان رئیس حزب مسلم لیگ پاکستان، در سفرش به ایران، در محل اتحادیه مسلمین حاضر شده و شمار زیادی از روحانیان و بازرگانان و نویسندگان به همین مناسبت در آن مجلس شرکت کردند.[15] اتحادیه همچنین کتابی با عنوان کشمیر و جهان اسلام چاپ کرد و ضمن آن فتاوی و اعلامیه شماری از علما را درباره مسائل هند همزمان با شرحی از وضعیت مسلمانان آن کشور انتشار داد.[16]
از همه اینها مهمتر، توجهی بود که حاج سراج در اتحادیه به مسئله فلسطین مبذول میداشت. از آن جمله تشکیل مجلس بزرگی از علما و بزرگان و عامه مردم بود که در هفتم خرداد 1327 برگزار شد و عده زیادی در درون ساختمان اتحادیه و بیرون آن اجتماع و بیانیهای در محکومیت رژیم صهیونیستی، جنگ آن با کشورهای عربی که به جنگ «نکبت» معروف شد و همچنین شکلگیری آن منتشر کردند. این اتحادیه در همین تاریخ برای اعزام مبارز و مجاهد به فلسطین ثبت نام کرد که دولت وقت به نخست وزیری عبدالحسین هژیر از اعزام آنان جلوگیری کرد. اتحادیه مسلمین، همچنین در سال 1332 نیز بار دیگر بیانیهای در این باره صادر کرد.[17] فعالیت اتحادیه و طرح مسائل مهم جهان اسلام، تنها به کشورهایی که ذکرشان رفت، محدود نبود. در واقع مسائل و دشواریهای مسلمانان سایر کشورها نیز از چشم اتحادیه مسلمین دور نمیماند. چنان که از سوی مدیر نشریه مسلمین، یعنی حاج سراج، مقالهای تحت عنوان «همدردی اتحادیه مسلمین ایران با مسلمین مراکش» درج شد.[18] توجه اتحادیه به مسائل مسلمانان سایر کشورها همچنان ادامه داشت به طوری که در شماره پنجم این مجله در سال 1334 تلگراف اتحادیه مسلمین به علیاصغر حکمت، سفیر وقت ایران در هندوستان درباره مسأله کشمیر چاپ شده است. اتحادیه در جشن ولادت رسول خدا (ص) که در اواخر سال 1327 برگزار شد، ضمن قطعنامهای «تجاوزات ظالمانه نیروی استعمار دولت هلند بر ضد مسلمین اندونزی» را محکوم کرد.[19]
همچنین تلاش برای گنجاندن کتاب ستون دین درباره نماز، در دل برنامههای درسی مدارس از کارهایی بود که همزمان مطبوعات دینی و اتحادیه دنبال کردند. در این باره اتحادیه نامه مفصلی در تاریخ 27 /10 /1326 برای سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورای ملی، ابراهیم حکیمی نخست وزیر، علیاکبر سیاسی وزیر فرهنگ و برخی از نمایندگان مجلس از قبیل سید حسن تقیزاده، صادق رضا زاده شفق، جلال عبده و امیر تیمور کلالی از نمایندگان مجلس شورا نوشت. این درخواست بعد از آن هم مرتب پیگیری میشد.[20]
در دههی 1330 شمسی با گشایش نسبی فضای سیاسی کشور همزمان با ملی شدن صنعت نفت، اتحادیه مسلمین در کنار سایر جریانات اسلامی وارد سیاست شد و این حضور با مکاتباتی با مقامات دولتی، حضور و فعالیت در انتخابات مجلس و سنا و انتشار لیست افراد و نمایندگان مورد حمایت اتحادیه و انتشار مقالات سیاسی و انتقادی همراه بود. افزون بر اینها، با وجود حمایتش از ملی شدن نفت، به دلیل دغدغههای مؤمنانه حاج سراج، نامهای از وی به حاج علی رزمآرا، نخست وزیر وقت در دست است که از وی به دلیل «برکنار کردن اشخاص فاسد العقیده اعم از بهایی و غیره از ادارات دولتی» تشکر کرده است. [21] همچنین در بحبوحهی اختلاف میان رهبران نهضت ملی نفت در تیرماه 1332، اتحادیه جانب دکتر مصدق را گرفت و قطعنامهای تصویب کرد و از استعفای نمایندگان طرفدار مصدق حمایت کرد.
در دهه 1340 نیز یکی از اسناد ساواک درباره فعالیتهای اتحادیه و فعالیت ضد سلطنتی آن آمده است: «مطهری خراسانی که شبها از ساعت 19:30 الی 20:30 در مسجد حاج ملامحمد جعفر معروف به مسجد آقا در خیابان ری، بازارچه نایبالسلطنه، کوچه مقابل حمام قبله، به منبر میرود، در خلال صحبتهای خود بر علیه برنامههای دولت مطالبی اظهار مینماید و ضمناً در تاریخ 2 /11 /42 به مأمور اظهار داشته که حاج مهدی سراج انصاری اتحادیهای به نام اتحادیه مسلمین ایران تشکیل داده که در تمام شهرستانها شعبه دارد و جلسات مرتبی تشکیل میدهند و برنامه این اتحادیه مبارزه با هیئت حاکمه میباشد. نماینده اتحادیه مزبور در مشهد شخصی است به نام خطیب مجدی که آدرس وی خیابان خسروی، جنب بافندگی وحدت، دوزندگی روشنضمیر، میباشد و در بجنورد علیرضا تاتاری معاون اداره کشاورزی آن شهرستان، نماینده اتحادیه مزبور است.» [22]
از دیگر دغدغهها و زمینههای فعالیت حاج سراج و بهتبع آن اتحادیه مسلمین، مسئله مبارزه با خرافات و انحرافات وارد شده به شیعه و نیز اندیشهی وحدت مسلمین بود که با مقالهها و گفتارهایی در مجلّات و نشریات مختلف به آن میپرداختند. شعار حاج سراج این بود که «باید امروز مصلحین جامعه مسلمین بکوشند و میان عموم فرق مسلمین رابطه برادری و هماهنگی را محکم نموده و به این وسیله مشت محکمی به دهان دشمنان اسلام بزنند» و برای تحقق آن دست به تشکیل اتحادیه مسلمین زده بود و سالها پیگیر کار آن بود.[23]
فعالیتهای مطبوعاتی حاج سراج انصاری
حاج مهدی سراج ذهنی فعال و تشکیلاتی داشت و از سوی دیگر اندیشمندی بود که به اهمیت مطبوعات واقف بود. او نیک میدانست که تأسیس یک سازمان یا نهاد فرهنگی، همچون اتحادیه مسلمین، بدون داشتن یک نشریه ناممکن است. در واقع تأثیرگذاری روی هواداران، برقراری ارتباط سالم فکری با مردم و بیان دیدگاهها و اظهارات، بدون داشتن یک نشریه بسیار دشوار است. او ورود جدی به صحنهی مطبوعات دینی را با نگارش نقدهایی بر اندیشههای احمد کسروی در نشریهی «آیین اسلام» آغاز کرد و ادامهی بحثهایش در نشریهی «هراز» با عنوان «نبرد با بیدینی» بود. درخصوص مبارزه قلمی ایشان با احمد کسروی در ادامه به تفصیل توضیح داده خواهد شد. همکاری با نشریهی آیین اسلام تا پایان عمر حاج سراج ادامه داشت و او به یکی از ارکان این نشریه تبدیل شده بود. وجود حاج سراج در آن نشریه و دفاع جانانه وی و مجموعه مجله از حریم تشیع، علمای بلاد و از جمله مراجع تقلید شیعه در قم را نسبت به مجله آیین اسلام امیدوار کرده و متوالیاً حمایت خود را از آن اعلام میکردند.[24] آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی هم در تهران، اطلاعیهای در دفاع از آیین اسلام و لزوم حمایت مالی از آن صادر کرد.[25] گرایش موجود در این نشریه، دفاع از اسلام و روحانیت و در عینحال توجه به واقعیت زمان و ترویج روحیهی تحولخواهی در حوزههای علمیه و مراکز تبلیغات دینی و نیز دفاع از تشیّع بود و حاج سراج و سایر علما و دانشمندان در اینباره مقالات فراوانی در نشریهی یاد شده نوشتند. پرداختن به مبارزه با بهائیان، حرکت در جهت اصلاح روحانیت، مبارزه با فساد اجتماعی و مهمتر از همه، طرح بحث فلسطین بعد از سال 1326ش، سال تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی، از دیگر سوژههای اصلی مقالات و گزارشهای درجشده در این نشریه بود. افزون بر سهم برجسته حاج سراج در آیین اسلام، او در انتشار نشریهی «دنیای اسلام» هم سهم به سزایی داشت که در آن مرامنامهی اتحادیه مسلمین را به چاپ رساند.[26] حاج سراج در همان شماره نخست مقالهای با عنوان «از خواب غفلت بیدار شوید» و در شماره چهارم، مقاله «اسلام و تحزب» و در شماره هفتم «ما نه اهل چپ هستیم نه اهل راست، نه تودهای هستیم نه دموکرات، ما مسلمانیم و اهل قرآنیم» را نوشت. در شماره پنجم آن مرامنامه اتحادیه مسلمین که مؤسس آن حاج سراج بود، به چاپ رسید. حاج سراج همچنین سهم عمدهای در تأسیس شرکت مطبوعات دینی داشت که البته توفیقی به دست نیاورد.[27]
ارگان اتحادیه مسلمین نیز، نشریهای به نام «مسلمین» بود که در چند دوره متوالی منتشر شد و حاوی مقالات دینی ـ سیاسی و نیز خبری درباره دشواریهای جهان اسلام بود. اعضای هیئتمدیره که در فروردین سال 1328 انتخاب شدند، عبارت بودند از: حاج سراج انصاری، سرهنگ احمد اخگر، آیتالله سیدمحمود طالقانی، سیدغلامرضا سعیدی، میرزا عبدالحسین شوشتری، دکتر صدرالدین نصیری، نصرتالله نوریانی، محمد اردهالی، عطاءالله شهابپور، شیخ مهدی شریعتمداری، دکتر سید ابراهیم انگجی، آیتالله سید مرتضی خلخالی، صباح کازرونی و بدرالدین نصیری.[28] این اعضا ثابت نبودند و کسانی بر آن افزوده یا کم میشدند. از آن جمله دکتر عبدالحسین کافی (نویسنده کتاب بعد از کمونیسم حکومت حق و عدالت) که مدتها عضو هیئت مدیره و دبیر اتحادیه بود.[29]
حاج سراج همچنین حامی هر نوع حرکت فرهنگی برای تقویت موقعیت اسلام در میان نسل جوان بود و برای این کار از نشریات بهره میبرد. وی افزون بر آن، در کارهای خبری و گزارشی و انعکاس مشکلات و دشواریها خود مستقیم شرکت و از دیگر فعالان این عرصه حمایت میکرد. در نشریه مسلمین با نوشتن مقالهای تحت عنوان جامعه تعلیمات اسلامی را تقویت کنید به حمایت از فعالیت شیخ عباسعلی اسلامی[30] و همراهان او شتافت.
مبارزه قلمی حاج سراج انصاری با احمد کسروی
حاج مهدی سراج در سال 1313ش با نشریه پیمان[31] کسروی آشنا شد. در سال 1314ش در تهران وی را ملاقات کرد و در بازگشت به تبریز، در سال 1315 انجمنی را در دبیرستان پرورش(متعلق به میرزا محمود پرورش) تبریز برای گفتگوهای دینی و اخلاقی و تاریخی تأسیس کرد. حاج سراج پس از اشاره به نخستین آشنایی خود با مجله پیمان احمد کسروی، اشکالات این نشریه را ذکر میکند: «پس از دیدن آن نشریه، اشکالاتی چندی به نظرم رسید که فوراً آنها را ضمن نامهای برای کسروی نوشتم. مبادله چندنامه دیگر به دوستی میان من و کسروی منجر شد. این دوستی از سال 1314 تا 1316 ادامه یافت، اما از اواخر سال 1316 رو به حضیض رفت تا آن که در سال 1319 نه تنها منقطع شد بلکه مبارزه قلمی بین من و او آغاز شد.»[32]
سفر حاج سراج به عراق سبب تعطیلی انجمنی شد که در تبریز تأسیس کرده بود. او در 16 آبان 1319 آخرین نامه را که احتجاج و اتمام حجت بود، از بغداد برای کسروی ارسال کرد.[33] او سپس در کاظمین مستقر شد. پس از همکاریهای گسترده با آیتالله سید هبهالدین شهرستانی در سال 1322 برای همیشه در تهران اقامت گزید.[34] کسروی در سال 1322 کتاب شیعیگری[35] خود را منتشر کرد. حاج سراج تا پیش از آمدن به ایران، به درستی از این مسائل آشنایی نداشت و خود نوشته است که پس از ورود به ایران، از آن مسائل آگاهی یافته و وارد آنها شده است.[36] نخستین کار او نوشتن سلسله مقالات تحت عنوان «مدعی پیامبری» در نشریه هفتگی هراز بود. اندکی بعد کتاب نبرد با بیدینی را نوشت که در مقدمه آن اشارهای هم به مقالات نشریه هراز کرده بود. در پشت سر این عنوان، همان انگیزهای وجود داشت که حاج سراج و دوستانش را به تشکیل جمعیت مبارزه با بیدینی در سال 1323 وارد کرد.»[37] حاج سراج پس از این فعالیت ها، از سوی کسروی متهم شد که آمدنش از عراق به ایران، صرفاً برای مبارزه با او بوده است.[38] او با اشاره به این که کسروی به رغم اصرارش بر حفظ وحدت ملی، به طور مداوم درصدد «تولید نفاق ملی» است و «هر کسی که میرسد نیشی میزند» اشاره به دروغی میکند که به مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی نسبت داده و گفته بود «حضرت آیتالله اصفهانی کسانی را از نجف فرستاده است تا در ایران بر ضد کسروی قیام نمایند». سپس در همان جا اشارهای هم به فعالیتهای حاج سراج کرده است. به هر روی حاج سراج در طول سالهای 1323 و 1324 که به مبارزه علیه کسروی مشغول بود، بارها از سوی وی یا اطرافیانش مورد تهدید قرار گرفت.[39] و این مسأله تا حدی ادامه یافت که حاج سراج مجبور شد بر ضد وی شکایت کند و شرحی هم از این بابت در شماره 27 مجله آیین اسلام نوشت. سراج انصاری در ادامه این نوشته، ضمن انکار دشمنی شخصی با کسروی، مبارزه خود را با او مبارزه اسلام و کفر عنوان میکند.[40]
حاج سراج در کنار نگارش مقالات و کتابها، کار قانونی برای محدودکردن کسروی و جلوگیری از انتشار آثار او توسط دولت و دستگاه قضایی انجام داد. بدین ترتیب به که به دنبال شکایت از کسروی به دادگاه برآمد و با تنظیم یک اعلام جرم مفصل بر ضد وی، کوشید تا راه انتشار جزوات ارتدادی او را بگیرد. خود حاج سراج با اشاره به تهدیداتی که بر ضد وی میشده است، از اعلام جرم مفصلی به امضای قریب هزار نفر از اهالی تهران رسیده بود، خبر داده است که به وسیله عدهای از تجار به مجلس شورای ملی تقدیم شده و مجلس هم به دادستان تهران محول نموده بود و دادستان هم به بازپرسی ارجاع نموده و یازده جلد از دفترچههای کسروی را نیز به واسطهی یکی از بازرگانان به شعبه بازرسی فرستاد. در همین زمان بود که کسروی از سراج انصاری به دادگاه شکایت کرد و در تاریخ چهارم دی ماه 1324 دادخواستی علیه وی به دادگاه جنحه تهران داد. [41] حاج سراج در شماره چهل و هفتم آیین اسلام، توضیحاتی درباره شکایت کسروی داده است.[42] او در نوشتهای، با اشاره به مبارزه دو ساله فکری خود با کسروی، علت روی آوردن خود به این مباحث را پاسخ به درخواست کسروی در کتاب شیعیگری وی میداند که در صفحه پایانی درخواست کرده بود تا نوشته او خوانده شود و به یکایک ایرادها و پرسشهای او پاسخ داده شود. به گفته حاج سراج، این درخواست سبب شد تا به مطالعه آثار کسروی بپردازد و به نقد آنها بنشیند. کسروی هر ماه یک دفترچه به چاپ میرساند، اما سراج انصاری قادر به چنین کاری نبود و لذا نشریه آیین اسلام را برای چاپ مقالاتش انتخاب کرد. وی سپس با اشاره به این که کسروی در میدان بحث وارد نشده و خود را بیچاره و زبون میداند، به روی آوردن او به دادگاه جنحه اشاره کرده و افزود: «من وقتی که آن دادخواست را خواندم، باور کردم که نوشتههای من آتشی بر نهاد او زده که نتوانسته اقلاً در دادخواست رسمی از فحش و ناسزا خودداری نماید.»[43] حاج سراج در این پاسخ، از این درشگفت مانده است که کسروی که نثرش همهاش ناسزا و دشنام است، چگونه از این زاویه، از حاج سراج که قلمش آرام و فکری است، شکایت کرده است. از نظر حاج سراج و براساس همان اعلام جرم عمومی، کسروی قانون اساسی کشور را که دین اسلام و مذهب جعفری را رسمی اعلام کرده، نپذیرفته و به طور مداوم بر ضد آن تبلیغ میکند و سبب تولید فساد عمومی میشود.[44] فرجام مجادلات حاج سراج انصاری و کسروی اینگونه بود که در هنگامهای که مأمور دادگاه برگهای برای امضا برای حاج سراج آورده بود، در همان ساعت، کسروی به دست فدائیان اسلام جلوی دادگاه کشته میشود.[45]
حاج سراج در جهت روشنگری نسبت به آثار کسروی، کار علمی خود را ادامه داد. از آنجا که کسروی، به طور مداوم روی مفهوم خرد تکیه میکرد، حاج سراج سلسله مقالاتی را در آیین اسلام سال چهارم تحت عنوان خرد چیست و خردمند کیست؟ انتشار داد. اما مهمتر از آن، در سالنامه نور دانش سال 1325 مقاله مفصلی درباره پیشینه کسروی و شرح زندگی و افکار و انگیزههای او نوشت که از جهات مختلف، مقالهای منحصر به فرد درباره کسروی به حساب میآمد.[46]
آثار علمی
بخشی از آثار حاج سراج به صورت کتاب و بخش بیشتری در قالب مقاله منتشر شده است. در این میان مقالاتی نیز وجود دارند که با اسم یا بدون اسم ایشان در نشریات مختلف چاپ شده است و هیچگاه به صورت کتاب در نیامده است. فهرست کردن آن مقالات بسیار دشوار است. او در آغاز شمارههای مجله مسلمین تصریح کرده است: «مقالات بدون نام از مدیر مجله است.»[47]
در مجموع چهار عنوان کتاب از ایشان در زمان حیات انتشار یافته است: ۱ .نبرد با بیدینی؛ (درباره کسروی)؛ 2. شیعه چه میگوید؟ (نقد کتاب «شیعیگری» کسروی) ۳. دین چیست و برای چیست؟ 4. در پیرامون ماتریالیسم یا منشا فساد؛ (نقدی بر مارکسیسم در جامعه ایران از منظر اجتماعی و فلسفی). ۵. خرد چیست خردمند کیست؟ (نقش خرد در زندگی). ۶. سراج المجالس؛ (مشتمل بر نکات اخلاقی و تاریخی که برای استفاده اهل منبر نگاشته شده است). ۷. مقالات؛ ۸. قهرمان تاریخ اسلام/تاریخ جاهلیت (تاریخ تفصیلی اسلام). حاج سراج انصاری در اواخر عمرش، به تألیف تاریخ اسلام همت گماشت و علاقه زیادی به آن نشان میداد، اما اجل به او مهلت تکمیل آن را نداد.[48] ویژگی کلی این کتابها در آن است که وی در موضع یک مدافع دین و مذهب، به بحث نشسته و لذا در غالب موارد ادبیات حاکم بر نوشته هایش، ادبیات انتقادی و جدلی است. به جز این چهار کتاب، همانطور که پیشتر درباره فعالیت مطبوعاتی ایشان اشاره شد، آثار تألیفی حاج سراج شامل: 12 شماره نشریه اتحادیه مسلمین ایران، 18 شماره مجله مسلمین، جزوه کوچک حدیث کساء میشود. همچنین آثاری که به چاپ نرسیده است عبارتند از: دفع از شیعهگری، رشید در پایتخت رشید، بیست و پنج روز در توقیف، سخنرانیهای مذهبی، جلسات سراجیه، بخش 2 و 3 پیرامون ماتریالیسم یا منشأ فساد.[49]
کتاب نبرد با بیدینی:
مطالب منتشر شده از حاج سراج در پنج قسمت در نشریه هراز که شامل مجادلات قلمیاش با کسروی بود، جمع آوری شده و به صورت مستقل به چاپ رسید و به عنوان یک اثر قابل توجه در نقد آثار کسروی درآمد. کتاب یادشده در ده گفتار تنظیم شده و در هر گفتار، به بخشی از ادعاهای کسروی پاسخ داده شده است. یکی از مطالبی که حاج سراج به طور ظمنی به کسروی یادآور شده این است که کسروی با استفاده از فرصتی که در دوره رضا شاه برای مبارزه با دین پدید آمده بود، در ویرانی دین کوشیده و همین امر سبب شده کسی که در آغاز به راه اندازی پیمان سخت محتاج پول بوده، پس از یک دوره صاحب چاپخانه و اداره جداگانه برای نشر و ... شده است.[50]
کتاب شیعه چه میگوید:
هدف حاج سراج در این کتاب، نقد کتاب شیعیگری کسروی بود، اما آن گونه که از مباحث کتاب بر میآید در واقع، یک دوره نسبتاً جامعی از عقاید و باورهای شیعه در عرصههای مختلف است. بخشی از انتقادات کسروی درباره اهمیت مزارات ائمه و امامزادگان نزد شیعیان است. وی تحت تأثیر اندیشههای وهابی، این قبیل امور را بت پرستی میخواند. حاج سراج در مقابل چنین اتهامی بر آن است تا اثبات کند شیعه بت شکن است نه بت پرست.[51] یکی از بخشهای نسبتاً مفصل کتاب بحث از حکومت در مذهب شیعه است است که از امامت آغاز میشود و مباحثی نیز درباره حکومت در عصر غیبت دارد. مباحث دیگر مبحث امامت است. او در این قسمت با تفصیل بیشتری سخن گفته و ضمن آن، شرح حال امامان را هم به کوتاهی آورده است. در ادامه، مباحثی در زمینه مهدویت، معاد، و فروعات فقهی از دیدگاه شیعه دارد و به مناسبت در هر بخش، دیدگاههای کسروی را نقل و نقد کرده است. آیتالله سیدصدرالدین صدر، از مراجع تقلید و پدر امام موسی صدر، تقریظی بر این کتاب نوشت که در مجله مسلمین در مهر 1327 / شوال 1367ق چاپ شد.[52]
کتاب دین چیست و برای چیست:
این اثر که سومین اثر مؤلف است، ابتدا طی نوزده قسمت در نشریه آیین اسلام چاپ شده و سپس به صورت مستقل عرضه شده است. مؤلف در آغاز بر آن بوده است تا کتاب یاد شده را به عنوان بخش دوم کتاب نبرد با بیدینی عرضه کند اما از آن جا که توان مالی کافی برای نشر آن به صورت کتاب را نداشته، مصمم شده است تا در روزنامه منتشر کند. این کتاب به نوعی در پاسخ به این توهم است که دین در زمره خرافاتی است که در عصر جدید از میدان علم و دانش حذف شده است. او هیاهوی بیدینی که میان جوانان رواج یافته بود را موجی میدانست که از غرب به سوی شرق آمده است. حاج سراج در ادامه به شرح و تفسیر مفاهیم اساسی دین از جمله معجزه و وحی پرداخته و در این باره کوشیده است تا از یافتههای جدید غربیها هم استفاده کند. بخش پایانی کتاب باز به نوعی در نقد اندیشههای کسروی و بازنمایی حیلهها و نیرنگهایی است که وی در نوع استدلالهایش به کار میگیرد. عبدالحسین آیتی در همان زمان در آیین اسلام درباره این کتاب نوشت:
«در چنین زمانی که نغمه بوم شوم برآمده، یک عده علما و فضای عبقری دامن همت بر کمر زده، ترهات بابی و بهایی و احمد کسروی را چنان سنگ چین کردند که از آن ترهات هم اثری نماند. از جمله مردان این میدان که باید حضرتش را فحل الفحول این مبارزه نامید، حضرت حجتالاسلام آقای حاج سراج انصاری است اطال الله بقاءه و ادام عزه و علاه که بعد از نشریهی اولی، اینک نشریهی دوم خود را زیر عنوان دین چیست و برای چیست بیرون داده و منت بر طالبین نهاده به قدری در این کتاب پر مغز و خطاب نغز نیکو سخن سرودهاند که احدی را راه گریز و ستیز نمانده.»[53]
در مقدمه کتاب «دین چیست و برای چیست» نیز بیانیهای از سوی دفتر اتحادیه مسلمین ارگان تحت هدایت حاج سراج انصاری درباره محتوای این کتاب و هدف از آن آمده است: «این کتاب در تاریخ 21 اردیبهشت 1324 از شماره هفتم سال دوم نامه وزین آئین اسلام تا شماره 25 مورخه 22 شهریور 1324 مرتباً تحت همین عنوان: دین چیست و برای چیست انتشار یافته است. این کتاب موقعی انتشار یافته که کتابهایی به نام ورجاوند بنیاد، یکم آذر، شیعیگری، داوری و مانند آنها چاپ و منتشر میشد، مضامین این کتاب که بسیار ساده و روی دلایل روشن تنظیم شده است نویسنده آن کتابها را بیچاره نمود. حتی در برابر این کتاب، نویسنده ورجاوند بنیاد[54] که زنده و بسیار مراقب بود که جلو مخالفین خود را بگیرد نتوانست کوچکترین اعتراضی نموده یا مختصر ایرادی بگیرد. این کتاب معنای دین و پیغمبری و وحی و همچنین حقیقت اسلام و حقانیت آن را برای خواننده خود روشن و واضح مینماید. این کتاب با کوچکی حجمش دارای معانی بزرگ و حل اشکالات مهمه است. این کتاب را با اندیشه پاک و بیآلایش مطالعه نموده و به همه دوستان و برادران خود مطالعه آن را توصیه نمائید.»[55]
ویژگیهای اخلاقی و رفتاری حاج شیخ مهدی سراج انصاری
سادهزیستی: زندگی ساده و بیپیرایه که از ویژگیهای زندگی پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم است، در زندگی حاج شیخ مهدی سراج انصاری نیز دیده میشد. او با این که در خانواده یک مرجع عالیقدر پرورش یافته بود، اما هیچگاه به دنبال کسب مقام و امتیازهای مادی نرفت. او سادهزیستی را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود و بر این اعتقاد بود که دلبستگی به دنیا و ظواهر آن، مانع رشد و کمال افراد است؛ به ویژه برای افرادی که در راه ارزشهای معنوی گام برمیدارند. وی این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نصبالعین خود قرار داده بود که: «اَلا اَفْضَلُ النّاسِ عَبْدٌ اَخَذَ مِن الدّنْیا الْکفاف: بدانید که بهترین مردم بندهای است که از دنیا به اندازه نیاز خود قناعت کند».[56] به همین جهت هیچگاه به سوی تجملات و دنیاگرایی رو نیاورد. این عالم ربانی در این زمینه میگوید: «پس از مرگ پدر از تمام خوشیها و راحتیها و مقام آقازادگی! که در آن زمان یک مقام خاصی بود، چشم پوشیدم و در راه تحصیل معارف الهیه کوشیدم و همواره نفس خود را عادت میدادم که در برابر حق و حقیقت، خاضع شود و از تعصب عمیاء (کورکورانه) دور گردد.»[57]
عشق به اهل بیت (علیهم السلام) پیامبر اکرم(ص): شیخ مهدی سراج بسیار به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ویژه مقام شامخ امام علی (علیه السلام)، علاقهمند بود و در هر جا نام آن بزرگان و مدح و مراثی آنان را میشنید، شدیداً تحت تأثیر قرار میگرفت. او هنگامی که در نوشتههایش به نام مبارک علی علیه السلام میرسد، او را چنین میستاید: «در میدان فضایل، استاد علم و معرفت و قهرمان تقوا و فضیلت، پهلوان شهامت و شجاعت، آینه عدل و قضاوت، نابغه فصاحت و بلاغت، سرچشمه تدبیر و سیاست، آیینه ورع و عبادت، خورشید برج امامت، مرد عمل و رشادت، مجسمه ایمان و عقیده و بالأخره علی علیه السلام هر فضیلتی را که در قاموس انسانیت و فرهنگ حقیقت آدمیت درج شده است، داراست. هر کسی که بخواهد معنی اسلام و حقیقت دین محمدی را بداند، باید علی علیه السلام را بشناسد، تا بداند اسلام یعنی چه؟». آن گاه با نوشتن چند بیت از اشعار استاد دانشمند اهل سنت «حسینعلی اعظمی بغدادی»، رئیس دانشکده حقوق و مدرس فقه حنفی در بغداد، عشق و ارادتش را به اهل بیت ابراز میدارد. این ابیات که خطاب به علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله میباشد، چنین آغاز میشود:
اَبَاالحسنین! لی قَلْبٌ یفیضُ هَوی * وَ ما هَوای سِوی فَیضٌ مِنَ القَدَرِ؛ای پدر حسن و حسین!
دلی دارم که دوستی از آن میتراود و دوستی من نیست جز فیضی از تقدیر الهی.
اُحِبّکمْ وَ اَری یقَرّبُنی اِلَیکم * وَ هُوَ ما اَرْجُوهُ مِنْ عُمْری؛
شما را دوست دارم و احساس میکنم که این دوستی، مرا به شما نزدیک میکند و این، خود همان امیدی است که از زندگی خود داشتم.
حُبّ النّبّی وَ آلُ بَیتٍ لی سَکنٌ * حَلَلْتُ فی نُورِهِ الْقُدْسی مِنْ صِغَری؛
دوستی پیامبر و فرزندان او آرامبخش من است. من از دوران کودکی در پرتو این نور فرود آمدهام.[58]
غیرت دینی: یکی از ویژگیهای این روحانی وارسته، حساسیت در مسائل دینی بود. لازمه ایمان کامل، تعصب و حساسیت در برابر نافرمانی و معصیت الهی است. خداوند، غیرتمندان را دوست دارد و یکی از خصلتهای امام علی (علیه السلام) غیرت دینی بود. این روحانی غیرتمند نیز نمیتوانست در برابر معصیت و اهانت به ارزشهای الهی آرام بنشیند و سکوت کند؛ لذا باصلابت و شجاعت به مبارزه برمیخاست. او با تمام وجود تلاش میکرد به بدعتها و کجرویهای مخالفان پاسخ گوید. هیچ گاه اهانت به ضروریات اسلام و حریم اهل بیت را تحمل نمیکرد و با زبان قلم به مجاهده برمیخاست؛ چنان که ذکر شد، تأسیس انجمنهای متعدد، فعالیت مطبوعاتی و آثار وی بیانگر این غیرت دینی است.[59]
سرودن اشعار دینی: سراج انصاری افزون بر نویسندگی، طبع سرودن شعر نیز داشت. برای نمونه، ابیاتی از ایشان در توحید ذات ربوبی نقل میشود:
ای آن که برتری تو ز وهم و خیال من * وی کردگار لم یزل و لایزال من
روشنتر است ذات تو از آفتاب و ماه * راهی به فهم ذات نیابد خیال من
راهی است پرخطر که بریزد عقاب، پر * فکریست پرشرر که بسوزد دو بال من
نقص است رَخْشِ فکر دواندن به سوی ذات * اظهار عجز هست در این ره کمال من
یک سر جهانیان همه بر تو نیازمند *ای بینیاز و بیمثل و بیمثال من.[60]
حاج سراج همچنین اهل سفر بود و گزارشهایی هم از شهرهایی که میرفت مینوشت. یکی از جالبترین آنها گزارشی است که وی طی اقامت 72 روزه خود در سال 1333 ش در قم نوشت و در آیین اسلام به چاپ رسید.[61]
وفات
حاج مهدی سراج انصاری پس از یک عمر فعالیت در حوزه فرهنگی و مطبوعاتی و مبارزه با بیدینان و منحرفان و تلاش در ترویج فرهنگ ناب محمدی صلی الله علیه و آله و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام، در ۸ شهریور ۱۳۴۱ش مصادف با ۱۸ ربیع الاول ۱۳۸۱ق به طور ناگهانی و گویا بر اثر سکته قلبی درگذشت. پیکر ایشان با احترام به قم آورده شد و در میان عزاداری انبوه طلاب و علما در قبرستان بقیع قم به خاک سپرده شد.[62]
حجت الاسلام مهدیپور که در آن زمان به تازگی در قم به تحصیل مشغول شده بود، درباره درگذشت حاج سراج انصاری مینویسد: «طلاب مدرسه حجتیه که عمدتاً اهل آذربایجان و با مقام والا و مجاهدتهای فراوان آن شخصیت برجسته آشنا بودند، بیش از دیگران در فقدان او به سوگ نشستند. یک روز بعد جنازهی آن اسوه تقوا و تلاش در میان اشک و آه طبقات مختلف از مسجد امام حسن عسگری(ع) تشییع شد، پس از طواف پیکر پاکش بر گرد کریمهی اهل بیت حضرت معصومه(س) نماز میت بر پیکر پاکش در صحن مطهر توسط آیتالله شریعتمداری، به سوی قبرستان حاج شیخ (قبرستان نو) تشییع گردید و در مقبره حاج اتفاق به خاک سپرده شد.[63]
[1] . سراج انصاری، مهدی، نبرد با بیدینی، به کوشش: سیدملک محمد مرعشی، تهران، راه نیکان، 1391، ص 133.
[2] .سراج انصاری، مهدی، شیعه چه میگوید، با اصلاحات و تجدید نظر سید هادی خسروشاهی، چ 3، تبریز، کتابفروشی بنیهاشمی، 1344ش، ص 14.
[3] . همان.
[4] . آقابزرگ طهرانی، محمدحسن، نقباء البشر، ج 3، مشهد، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1396، ص 1110؛ جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران (1302-1357)، تهران، خانه کتاب، 1391، ص 61.
[5] . سید هبهالدین شهرستانی که بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان میاندیشید، با شیخ محمد عبده مفتی مصر، سید محمدرضا دانشور صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته، میان مراکز فرهنگی شیعه و سنی در عراق، مصر و سوریه پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقالهها، شعرها و گزارشهای روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال کرد. در این روزگار فریاد مشروطه خواهی در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار سامرا به حمایت از این جنبش برخاسته، با شرکت در محافل آزادی خواهان، آنها را در گزینش شیوههای درست مبارزه یاری داد. (الرهیمی، عبدالحلیم، تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ترجمه جعفر دلشاد، قم، بوستان کتاب، 1391، ص ۱۲۸)
[6] . مدرس تبریزی، میرزا محمد علی، ریحانهالادب، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۶۹ ش، چ 3، ج 6، ص 350.
[7] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 54 (پاورقی).
[8] . همان، ص 375 - 376.
[9] . امینی، داوود، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 71.
[10] . سراج انصاری، مقدمه کتاب نبرد با بیدینی، همان، ص 136.
[11] .سایر وظایف: 4- توسعه دادن به دایرهی تبلیغات اسلامی به وسیله: الف: تکثیر مجالس وعظ و خطابه در شهرهای بزرگ. ب: اعزام مبلغین به نقاط دور از شهرها از قبیل دهات و قصبات کوچک. ج: تشکیل دارالتبلیغ به منظور تربیت مبلغین منوّر الفکر بر طبق اصول صحیح عصری که به موجب آئین نامهی جداگانه که اصول آن با مساعدت متخصصین بعداً تنظیم خواهد شد. د: تأسیس چاپخانه مخصوصی برای نشر کتب و مجلات و روزنامجات دینی و مذهبی که به بهای بسیار کمی دسترس عموم قرار گذارده شود. هـ: تکثیر مطبوعات دینی و مذهبی و اخلاقی که با طرز مطلوب و اسلوب مرغوب و گراورهای جالب که رغبت عامه مردم را به قرائت آنها جلب نماید. 5- ایجاد الفت و محبت میان افراد مسلمین دنیا و ائتلاف دادن فیمابین جمعیتهای دینی جهان و اهتمام و کوشش در از میان بردن نفاق به وسیله تشکیل یک کنگره اسلامی در تهران طبق برنامه مخصوصی که هیئت مدیره اتحادیه مسلمین تنظیم نموده و اعلام خواهد داشت. 6- ایجاد هماهنگی و یک وحدت نیرومند ملی میان افرد ملت ایران به وسایل ممکنه. 7- تعمیم فرهنگ اسلامی در تمام نقاط کشور به وسیله افتتاح مدارس ابتدایی، متوسطه و عالی. 8- دستگیری و مساعدت مستمندان به وسیله جمع اعانات و تشکیل بنگاههای خیریه.(جعفریان، رسول، حاج مهدی سراج انصاری ستاره درخشان مطبوعات دینی، قم، مؤسسه اطلاع رسانی اسلامی مرجع، 1382، ص 44 - 45).
[12] . روزنامه دنیای اسلام، س اول، (25 آبان 1325)، ش 5، ص 4؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج مهدی سراج انصاری...، همان، ص 46.
[13] . پرونده اتحادیه مسلمین، مرکز اسناد کد 7774، به نقل از کتاب: جعفریان، حاج مهدی سراج انصاری...، همان، ص 47.
[14] . سند شماره 435773 /321، به نقل از کتاب: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک استان خراسان رضوی، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 400.
[15] . مجله آیین اسلام، س 6، ش 19، ص 3؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 51.
[16] . همان، س 4، ش36، ص 15؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 51.
[17] . جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 52.
[18] . مجله مسلمین، ش 1، دوره جدید 1334، ص 17، به نقل از کتاب: جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، همان، ص 70.
[19] . مجله آیین اسلام، س 5، ش 22، ص 13؛ به نقل از همان.
[20] . همان، س 4، ش 36، ص 10 و 11، به نقل از همان.
[21] . اسنادی از انجمنها و مجامع مذهبی، تهیه و تنظیم: مرکز اسناد ریاست جمهوری، به کوشش حجت فلاح توتکار و رضا مختاری اصفهانی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381، ص 36.
[22] . سند شماره 435773 /321، به نقل از کتاب: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک استان خراسان رضوی، ج 3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1400، ص 400.
[23] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص 105؛ و جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران، همان، ص 76 – 59.
[24] . مجله آیین اسلام، س 2، ش 42، ص 4؛ به نقل از کتاب: جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، ص 63.
[25] . همان، س 2، ش 43، ص 4؛ به نقل از کتاب: جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران، ص 63.
[26] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در استان خراسان رضوی، ج 3، همان، ص 400.
[27] . جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، همان، ص 65.
[28] . جعفریان، حاج مهدی سراج انصاری...، همان، ص 48.
[29] . همان.
[30] . حجتالاسلام عباسعلی اسلامی (۱۲۷۵-۱۳۶۴ش) از سخنرانان معروف در دوره پهلوی و مؤسس جامعه تعلیمات اسلامی بود. او نقش به سزایی در تبدیل این مؤسسه به بزرگترین مدارس غیرانتفاعی در دوره پهلوی دوم داشت. حجتالاسلام اسلامی در شهرهای مختلفی از جمله مشهد، نجف و سامرا تحصیل کرد. او بهجهت آشنایی با نجمالعلماء از عالمان هند، به هند مهاجرت کرد و حدود هفت سال در آنجا بود. او در هند با مدرسه الواعظین آشنا شد که در کنار دروس قدیمی، علوم جدید نیز در آنها تدریس میشد. ایشان با ایده گرفتن از این مدرسه، جامعه تعلیمات اسلامی را در ایران تأسیس کرد. جامعه تعلیمات اسلامی با کمک و همراهی بخش بزرگی از قشر مذهبی جامعه، گسترش یافت. این جامعه از سال ۱۳۲۲ش آغاز به ساختِ مدارس پسرانه و دخترانه کرد و تا سال ۱۳۵۶ش، ۱۸۳ مدرسه تأسیس نمود. او در سال ۱۳۶۴ش به رحمت ایزدی پیوست و در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد (کرمیپور، حمید، «جامعه تعلیمات اسلامی، گوشهای از فعالیت فرهنگی نیروهای مذهب در عصر پهلوی»، مجله زمانه، شماره ۲۰، ۱۳۸۳ش، ص 23 - 39).
درباره مرحوم حجتالاسلام اسلامی بنگرید به کتاب: حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1382 و: 20 فروردین سالگرد رحلت حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی و نامه حجتالاسلام شیخ عباسعلی اسلامی به امام خمینی در سال 1343 درباره ماجرای بازداشت و محاکمه خویش، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[31] . نشریه پیمان از یکم آذر 1312 آغاز به کار کرد. محوریت اصلی آن مسائل اجتماعی، فرهنگی، هنری و تاریخی بود و اکثر مقالات آن توسط کسروی و همفکران او تحریر مییافت. این مجله تا هفت سال مرتب منتشر گشت و از بهمن ماه 1320، مجلهی پیمان را تعطیل کرده و «روزنامه پرچم» را انتشار داد.
[32] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 5 - 6.
[33] . سراج انصاری، مقدمهای بر نبرد با بیدینی، همان، ص 135.
[34] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 5 - 6.
[35] . احمد کسروی، کتاب شیعیگری با نام دیگر «بخوانند و داوری کنند» را در سال 1322ش نوشت. او در این کتاب، با زیر سوال بردن اعتقادات شیعیان، پیدایش مذهب شیعه را به زمان بنیامیه نسبت داده است. این کتاب که سراسر توهین به اعتقادات شیعیان است در زمان زندگانی کسروی جنجالهای فراوانی را برانگیخت و با اعتراضات علما و روحانیون بلندپایه شیعه روبرو شد. رسول جعفریان دراین باره مینویسد: «طی پنجاه سال اخیر، منهای آنچه که سنیان درباره تشیع نوشتهاند، نوشته کسروی یکی از تندترین و افراطی ترین نوشتههایی که درباره مذهب تشیع نوشته شده است. این کتاب همان سالها به عربی ترجمه شد و بارها و بارها سنیان آن را تجدید چاپ کرده و تکثیر و توزیع کردند. جسارت مؤلف به مذهب شیعه، انکار نص، توهین به امامان و تمسخر عقاید شیعه در بخشهای مختلف که همراه با تحریف و تکیه بر معتقدات عوام صورت گرفته، این کتاب را به صورت یکی از زشتترین کارهای روشنفکران جدید بر ضد مذهب رسمی کشور در آورده است.» (جعفریان، حاج مهدی سراج انصاری...، همان، ص 34).
درباره احمد کسروی بنگرید به: احمد کسروی و بهائیت، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[36] . سالنامهی نور دانش، سال 1325، مقاله «کسروی و ماجرای او»، ص 380، به نقل از کتاب: جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، همان، ص 61.
[37] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 31.
[38] . سراج انصاری، مقدمه نبرد با بیدینی، همان، ص 135 - 136.
[39] . تفصیل این واقعه در زمان حیات خود کسروی در شماره 27 سال دوم مجله آئین اسلام نوشته شد و او جوابی نداد.
[40] . آئین اسلام، س 2، ش 27، ص 6 و 7، به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، ص 106 - 107.
[41] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 35.
[42] . مجله آئین اسلام، س 2، ش 48، ص 5 و 8.
[43] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، ص 35.
[44] . مجله آیین اسلام، س 2، ش 48، ص 5 و 8؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 108.
[45] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 43.
[46] . جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 111.
[47] . همان، ص 113.
[48] . خسروشاهی، در مقدمه کتاب: سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 8.
[49] . مجله آیین اسلام، 25 دی 1333، سال 8، ش 51، ص 15؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، ص 114.
[50] . سراج انصاری، نبرد با بیدینی، همان، ص 52.
[51] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 51.
[52] . جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 116.
[53] . مجله آیین اسلام، س 4، ش 13، ص 15؛ به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، ص 118.
[54] . احمد کسروی نویسنده این کتاب بود.
[55] . سراج انصاری، مهدی، دین چیست و برای چیست، بی جا، چاپخانه یمنی، بی تا، ص 2.
[56] . پاکنیا، عبدالکریم، ستارگان حرم، ج ۱۳، قم، زائر آستانه مقدسه، 1385، ص ۱۶۶-۱۸۲.
[57] . خسروشاهی، در: مقدمه کتاب شیعه چه میگوید، همان، ص 25.
[58] . پاک نیا، ستارگان حرم، همان، ص 173.
[59] . همان.
[60] . سراج انصاری، شیعه چه میگوید، همان، ص 61.
[61] . متن کامل این خاطرات در کتاب: برگهایی از تاریخ حوزه علمیه قم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، منتشر شده است.
[62] . خسروشاهی، در : مقدمه کتاب شیعه چه میگوید، همان، ص 8.
[63] . خاطرات حجتالاسلام مهدی پور، به نقل از کتاب: جعفریان، حاج سراج انصاری...، همان، ص 126.
حجتالاسلام مهدی سراج انصاری
آیتالله سید محمود طالقانی
سید غلامرضا سعیدی
تصاویر نویسندگان مجله مسلمین، به همراه تصویری از مدیر آن حاج سراج انصاری
تصویر صفحه نخست مجله مسلمین
تصویری که حاج سراج انصاری در دهه 1320 از قم گرفته است
تصویری که حاج سراج انصاری در دهه 1320 از قم گرفته است
حاج سراج انصاری در جشن استقلال پاکستان
حاج سراج در کنار یکی از ستون های مسجد اعظم قم
دین چیست و برای چیست
سراج انصاری در میانه عمر
سرهنگ احمد اخگر ملقب به سلطان احمد اخگر و آیتالله میرزا ابوالقاسم فرسیو
صفحه نخست کتاب در پیرامون ماتریالیسم
صفحه نخست کتاب نبرد با بی دینی
تعداد مشاهده: 3623