امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: بیشترین عبادات ابوذر رضی‌الله عنه تفکر و عبرت‌گیری بود. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

خیلی‌ها از تاریخ بی‌خبرند و خیلی‌ها تاریخ را سرسری نگاه می‌کنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)- 1391/3/14.

 

مقالات با درج سند

حزب کار ایران (توفان)؛ از پیدایش تاکنون


تاریخ انتشار: 06 بهمن 1403

نشان حزب توفان

 

مقدمه

از خردادماه 1342 تا بهمن‌ماه 1357، احزاب و گروه‌های مختلفی دست به مبارزه مسلحانه علیه رژیم دیکتاتوری پهلوی زدند که بخش قابل‌توجهی از آن‌ها پیرو اندیشه‌های چپ بودند. از میان این تشکیلات می‌توان به سازمان توفان و سپس حزب کار ایران (توفان) اشاره کرد. هرچند توفان مانند سایر سازمان‌های مبارز که معتقد به اندیشه‌های چپ بودند، نتوانست از پایگاه و جایگاهی درخور میان گروه‌ها و نخبگان انقلابی ایران برخوردار گردد، اما به واسطه آنکه چندین دهه حیات سیاسی خود را حفظ نمود و پس از سرنگونی رژیم پهلوی، با نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به مبارزه برخاست، بررسی و مطالعه این حزب می‌تواند برای تاریخ‌پژوهان و علاقه‌مندان به حوزه تاریخ سیاسی معاصر ایران جالب توجه باشد. حزب توفان دارای ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم بود و مشی خود را از حزب کار آلبانی و انور خوجه دیکتاتور این کشور اخذ می‌کرد. سازمان توفان در سال 1346 به‌وجود آمد و با وجودی که عمدتاً نوع اقدامات آن از حد آگاهی‌رسانی و نشر اندیشه‌های مارکسیسم ـ لنینیسم فراتر نمی‌رفت، تا پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت‌های خود ادامه داد. در سال 1356 این سازمان دچار انشعاباتی شد که «حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران» از درون آن آغاز به کار کرد و سپس در سال 1360 به «حزب کار ایران (توفان)» تغییر نام یافت. در این مقاله تلاش شده که به زمینه‌های تأسیس و آغاز فعالیت، ایدئولوژی، استراتژی مبارزاتی، عملکرد و مواضع قبل و بعد از انقلاب حزب توفان پرداخته شود.

 

تأسیس سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان

حزب کار ایران (توفان) حاصل فعالیت‌های سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان می‌باشد که در نیمه دهه چهل شمسی فعالیت خود را آغاز نمود. با گرایش حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به رویزیونیسم[1] و پیوستن اکثریت اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران به خط و مشی رویزیونیستی و اصلاح‌گرایانه نیکیتا خروشچف[2] در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی سال 1956م (1334ش) و با محکوم‌نمودن اقدامات و جنایات ژوزف استالین، انشعاباتی در جنبش جهانی کمونیستی و از جمله در حزب توده ایران فراهم گردید. حمله به استالین تحت‌عنوان مبارزه با کیش شخصیت، سبب برافروخته‌شدن خشم بنیانگذاران بعدی توفان گردید. در این دوران سه تن از اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران: احمد قاسمی[3] (مسئول ماهنامه مردم)، دکتر غلامحسین فروتن[4] (مسئول مجله تئوریک دنیا) و عباس سغائی[5] (از اعضای مرکزی سازمان افسری حزب توده ایران) پس از پذیرش خط‌مشی رویزیونیستی دیکته‌ شده از جانب شوروی‌ها توسط حزب توده، از پذیرش این خط‌مشی ضد‌انقلابی سرباز زدند و با انتقاد به مشی به‌اصطلاح ضدکمونیستی حزب کمونیست شوروی و محکوم‌کردن حزب توده که از دید آنان راه خیانت به طبقه کارگر و مارکسیسم ـ لنینیسم را در پیش گرفته بود، از این تشکیلات جدا شده و سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان را در 25 تیر 1346 تشکیل دادند. سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان همواره خویش را ادامه‌دهنده سنت‌های حزب کمونیست ایران و حزب توده ایران و ادامه‌دهنده جنبش کمونیستی ایران می‌دانست.[6]

سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان بر این نظر بود که حزب توده ایران دارای دو دوره تاریخی است: دوره‌ای که ماهیت انقلابی و کمونیستی داشت و به مارکسیسم ـ لنینیسم وفادار بود و دوره‌ای که از مارکسیسم ـ لنینیسم با پذیرش خط‌مشی رویزیونیستی حزب کمونیست شوروی چشم پوشید. سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان خود را ادامه‌ دهنده حزب توده ایران دوره نخست می‌دانست. مدتی بعد علی امیرخیزی از فعالان انقلاب مشروطیت، عضو حزب کمونیست ایران و از یاران حیدرخان عمواغلی و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران نیز حمایت خویش را از سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان اعلام داشت و درخواست عضویت در سازمان مارکسیستی توفان نمود. یکی از مبرم‌ترین وظایف سازمان توفان در آن زمان احیای حزب طبقه کارگر ایران بود؛ زیرا سازمان توفان بر این نظر بود که حزب طبقه کارگر در ایران وجود داشته و باید آن‌ را مجدداً احیاء کرد. سازمان توفان وظیفه خویش را مبارزه برای افشای رویزیونیسم خروشچف به مثابه تضاد عمده در جنبش کمونیستی و کارگری قرار داد. در این دوره، توفان نه‌تنها به تبلیغ نظریات کمونیستی حزب کمونیست چین (به رهبری مائو تسه تونگ) و آلبانی (به رهبری انور خوجه) همت گماشت و نشریات تئوریک ضد رویزیونیستیِ افشاگرانه آن‌ها را منتشر و ترویج کرد، بلکه خود نیز نشریات فراوانی در افشای رویزیونیسم منتشر نمود.[7]

 

ایدئولوژی حزب

ایدئولوژی رسمی توفان، مارکسیسم ـ لنینیسم بود که لازم است در ابتدای بحث به مارکسیسم و سپس مارکسیسم ـ لنینیسم پرداخته شود. مکتب مارکسیسم عنوان فلسفه موضوعه کارل مارکس فیلسوف آلمانی واضع فرضیه کمونیسم جدید می‌باشد که در واقع تبیین سوسیالیسم است. از اهمّ اصول مارکسیسم می‌توان به این موارد اشاره کرد: ماتریالیسم (ماده‌گرایی)، کمونیسم، کشمکش طبقاتی، فرضیه تکامل تمدن، سوسیالیسم جدید، انقلاب پرولتاریا، جامعه بی‌طبقه و تفسیر اقتصادی تاریخ.[8] به عقیده مارکس، نظام سرمایه‌داری جامعه را در دو قطب متمرکز نموده و جنگ طبقه‌ای را صریح‌تر و ساده‌تر کرده است و سیر طبیعی تکامل سرمایه‌داری که نتیجه تراکم ارزش اضافی است منجر به تمرکز هرچه بیشتر ثروت در دست عده معدود و فقیرتر شدن دائمی طبقه کارگر و سقوط طبقات متوسط به حد پرولتاریا خواهد شد و این جریان منجر به انقلابی می‌شود که در آن پرولتاریای پیروزمند، سرمایه‌داری را سرنگون خواهد کرد. هدف این انقلاب به‌وجود آوردن یک جامعه اشتراکی و بدون طبقه است.[9]

مارکسیسم ـ لنینیسم در واقع به مکتب مارکسیسم از نقطه نظر ولادیمیر لنین (نخستین رهبر اتحاد جماهیر شوروری) می‌نگریست. لنین بیان می‌کرد که کارل مارکس، مراحل تکامل تاریخ بشر را تقسیم کرده است که از کمونیسم بدوی آغاز می‌شود و به دوره فئودالیسم و سرمایه‌داری گذار می‌کند. مراحل بعدی، رسیدن به سطح پیشرفت سوسیالیستی در حوزه اجتماعی و اقتصادی، و سرانجام رسیدن به مرحله نهایی یا کمونیسم خواهد بود. اگر از دیدگاه لنین به اندیشه‌های مارکس بنگریم، آشکار است که پیش‌بینی او درباره آینده بشریت، نه پیش‌بینی‌ای نسبی، بلکه مطلق‌گرایانه و مشخص است. مارکسیسم ـ لنینیسم با تقسیم‌بندی جامعه معتقد است که مردم به طبقه‌های گوناگون اقتصادی تقسیم می‌شوند و این طبقه‌ها در طول تاریخ، در حال درگیری و رقابت پیوسته با یکدیگر بوده‌اند. بر پایه این ایدئولوژی، تنها راه روشنی که به این تقسیمات و نبرد طبقاتی پایان می‌دهد، حرکت به سوی تحقق کمونیسم است که در آن اختلاف‌های طبقاتی از طریق از بین‌رفتن مالکیت خصوصی و برقراری برابری اقتصادی برای همگان از میان برداشته خواهد شد.[10]

از ویژگی‌های دیگر این مکبت انقلابی‌بودن آن است؛ زیرا هدف خود را تلاش برای تغییر وضع موجود و تغییر در نظم جهانی معرفی می‌کند. از دید لنین، دیکتاتوری پرولتاریا با رهبری حزب پیشتاز انقلابی امکان‌پذیر خواهد شد که مقدمه‌ای برای برقراری کمونیسم در مرحله نهایی خواهد بود. به نظر لنین، وظیفه حزب پیشتاز انقلابی، ایجاد آگاهی سیاسی (آموزش ‌دادن و سازماندهی) توده‌ها و رهبری انقلاب برای سرنگونی سرمایه‌داری بود. بر پایه این نظریه، با بیداری طبقه پرولتاریا، این طبقه با خشونت در برابر بورژوازی ظالم قیام خواهد کرد و شورش، ناشی از نفرت و عصبانیت است؛ در نتیجه جایی برای سازش و مذاکره باقی نمی‌گذارد. ولادیمیر لنین معتقد است که مارکسیسم نمی‌تواند بدون وجود پیشتاز یا اقلیتی مانند گروه نخبه فرهنگی ـ که آگاه هستند ـ اجرایی شود. او باور داشت که انقلاب نمی‌تواند بدون حضور انقلابی رخ دهد و تنها حزبی که به‌عنوان پیشتاز پرولتاریا فعالیت می‌کند، باید با انضباط سازمانی کار کند و نقش راهنمای پرولتاریا را به‌عهده داشته باشد. در نتیجه، این لنین بود که نخستین گام را برای انقلاب سوسیالیستی ـ از طریق تشکیل ‌دادن یک حزب پیشتاز آگاه به رهبری یک اقلیت ـ برداشت و این موضوع را مطرح کرد.[11]

یکی از شخصیت‌های مهمی که سازمان توفان همواره به او افتخار می‌کرد، ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی پس از ولادیمیر لنین بود. اما باید در نظر داشت که توفان هیچ‌گاه از استالینیسم به‌عنوان مرام معرفتی خود یاد نمی‌کرد؛ چرا که اساساً استالینیسم ایدئولوژی خاصی نبود، بلکه شامل روش‌های اعمال مارکسیسم ـ لنینیسم در روسیه شوروی در دوران حکومت استالین به صورت دیکتاتوری محض و خشن می‌شد. کمونیست‌ها در زمان حیات استالین او را بزرگترین مفسر مارکسیسم ـ لنینیسم و بالاترین مرجع تئوریک در جنبش بین‌المللی کمونیسم می‌شمردند و در داخل حزب کمونیست شوروی نیز استالین با از میان بردن تمامی رقبای خود، از جمله تئوریسین‌های زبردست مانند لئون تروتسکی، نیکلای بوخارین و... چنین مرتبه‌ای را احراز کرده بود. اما پس از مرگ استالین و رویکرد ضد استالینی در کنگره بیستم و بیست‌ودوم حزب کمونیست شوروی، استالینیسم به‌عنوان انحرافی از موازین لنینی تلقی و محکوم شد.[12]

ژوزف استالین به استفاده از ترور و خشونت علیه مردم خود، برای از بین بردن تهدیدات احتمالی انقلاب بلشویکی سال‌ 1917م (1296ش) روی آورد. او یک پاکسازی سیاسی گسترده را در شوروی به‌وجود آورد. مردم روسیه در این دوران شاهد مرگ میلیون‌ها نفر بودند و از سوی دیگر تحت سانسور و ترس شدید قرار داشتند.[13] پارانویا (= بدگمانی و توهم توطئه) و وضعیت روانی استالین، همراه با تمایل او برای انتقام، یکی از قانع‌کننده‌ترین دلایل او برای رقم‌زدن تراژدی «پاکسازی بزرگ» بود.[14] استالین به‌عنوان یک قاتل حیله‌گر که مسئول مرگ میلیون‌ها شهروند شوروی بود، شناخته می‌شد. استالین برای هیچ انسانی به جز جان خود ارزشی قائل نبود و با دوستان، دشمنان، خانواده و عموم مردم به‌عنوان ابزاری صرف برای پیشرفت خود رفتار می‌کرد. استالین با این امید که اتحاد جماهیر شوروی را به نمونه‌ای درخشان از کمونیسم در یک کشور واحد و اتحاد جماهیر شوروی را به ابرقدرت جهانی تبدیل کند، قدرت را به دست گرفت و به هیچ چیز و هیچ کس اجازه نداد راه تحقق این هدف را مسدود کند.[15]حال جالب توجه است با وجودی که همگان بر جنایت‌های سبعانه استالین ـ که جای دفاع برای هیچ کس باقی نگذاشته بود ـ آگاه بودند، سازمان توفان نه‌تنها در این زمینه و برای حفظ آبرو سکوت نکرده بود، بلکه استالین را به‌عنوان یکی از قهرمانان جنبش جهانی کمونیسم ستایش می‌کرد. هرچند که از دیدگاهی دیگر، می‌توان استالین را قهرمان دانست: «قهرمان کشتار و جنایت علیه بشریت!»

اما الگوی مهم و اصلی حزب توفان، حکومت سوسیالیستی انور خوجه در آلبانی بود. همان اندازه که حزب توده ایران، اتحاد جماهیر شوروی را الگوی مناسب ایدئولوژیک خود قلمداد می‌کرد، سازمان توفان به آلبانی و حزب کار آن چشم دوخته بود که تحت قدرت انور خوجه قرار داشت. انور خوجه که خود را مارکسیست ـ لنینیست می‌نامید، زمام امور این کشور را در پایان جنگ جهانی دوم به دست گرفت. خوجه 41 سال با قدرت کامل و با مشت‌ آهنین بر آلبانی حکم راند. الگوی خوجه در کشورداری استالین بود. افتخار می‌کرد که «ما کمونیست‌های آلبانی با موفقیت بسیار، آموزه‌های استالین را به کار برده‌ایم.» خوجه حتی بعد از مرگ استالین در 1953م (1331ش) همچنان به طرفداری از او و الگوبرداری از روش‌های سرکوب‌گرایانه او ادامه داد؛ زیرا معتقد بود که «تجربه بسیار غنی و فوق‌العاده ارزشمند رفیق استالین راهنمای ما در مسیر سوسیالیستی و راهنمای کار و فعالیت ماست.» سیاست‌های متعصبانه و سرکوب‌گرایانه انور خوجه، آلبانی را به وضع بغرنجی کشانده بود. این کشور کوچک اروپای شرقی در پایان تقریباً نیم‌قرن حاکمیت کمونیست‌ها به رده سوم فقیرترین کشورهای دنیا تنزل یافت. آلبانی‌های بسیاری اعدام شدند یا در زندان‌ها مُردند. پلیس مخفی خوجه با نام «سیگوریمی» به هر وجهی از زندگی سه میلیون جمعیت آلبانی نظارت داشت.[16] به این ترتیب، این کشور کوچک اروپایی قریب نیم‌قرن از مابقی کشورهای جهان جدا ماند؛ درست همانند کره شمالی امروز. در 1992م (1370ش) که نظام کمونیستی آلبانیایی عاقبت متلاشی شد و جای خود را به دموکراسی چند حزبی داد، پشت سر خویش مردمانی خسته، مرعوب و پریشان به جا گذاشت؛ مردمانی که چندین دهه رنج پاکسازی‌ها و ترورهای سیاسی را با پوست و گوشت و استخوان خویش حس کرده بودند. رژیم کمونیستی عاقب رفت، اما سرزمینی به جا گذاشت که از حیث اقتصادی شبیه بدترین کشورهای آفریقایی بود و مردمانش در فقر مفرط غوطه می‌خوردند.[17]

رژیم سوسیالیستی آلبانی در تاریخ اروپای شرقی به‌عنوان یکی از خشن‌ترین، فقیرترین و منزوی‌ترین رژیم‌های قرن بیستم در نظر گرفته می‌شود. تنها کشور جهان که در قرن بیستم در خیابان‌هایش چراغ راهنمایی وجود نداشت آلبانی بود؛ زیرا اکثر مردم هنوز با گاری اسبی تردد می‌کردند و ماشین شخصی وسیله بورژوایی تلقی می‌شد.[18] خوجه آشکارا استدلال می‌کرد که آلبانی کشور مناسبی خواهد بود و می‌تواند بزرگترین انقلاب کمونیستی را ایجاد کند. خوجه بر اهمیت گسترش فرهنگ سوسیالیستی و ایدئولوژی مارکسیستی ـ لنینیستی به توده‌های کارگر تأکید می‌کرد. انور خوجه منطق طردکننده داشت و معتقد بود که تمام مردم آلبانی باید به ایدئولوژی ارائه شده توسط او پایبند باشند. منطق طردکننده می‌توانست ابزاری برای رفتار رهبر توتالیتر و تمامیت‌خواه باشد، تا از این طریق همه مخالفان ایده او به‌طور فیزیکی حذف شوند.[19] اداره امنیت دولتی یا سیگوریمی، نیروی اطلاعاتی و پلیس مخفی آلبانی کمونیست بود که وظیفه سرکوب مخالفان و تضمین بقای دیکتاتوری خوجه را داشت. این سازمان مخوف، نظارت بر شهروندان را از طریق ابزارهایی چون میکروفن‌های مخفی و نظارت بر تماس‌های تلفنی میسر ساخته بود. اعضای این سازمان امنیتی به دنبال هر چیزی بودند که ضد کمونیستی یا ضد آلبانی تلقی شود. این می‌توانست چیزی به سادگی گوش دادن به مطالبی باشد که قرار بود سانسور شوند[20] یا حتی برگزاری مراسم‌های مذهبی.[21] اگرچه تعداد دقیق آن‌ها مشخص نیست، اما بسیاری از مخالفان اعدام و حتی تعداد بیشتری از شهروندان به اردوگاه‌های کار فرستاده شدند. این اردوگاه‌ها مدعی تمرکز بر آموزش مجدد زندانیان بودند، اما در حقیقت زندانیان را مجبور به کار طاقت‌فرسا و تحمل شرایط وحشتناک می‌کردند. خانواده‌های زندانیان نیز مجازات می‌شدند و برخی از آن‌ها به خود زندان یا به مراکز مشابه ویژه خانواده‌ها منتقل شدند.[22]

این در حالی بود که پیروان سازمان توفان بدون در نظر گرفتن این واقعیات، معتقد بودند که: «کشور کوچک آلبانی که زمانی زیر سلطه امپریالیسم قرار داشت و از عقب‌مانده‌ترین کشورهای اروپا بود، امروز [سال 1348] به یک کشور آزاد، مستقل و سوسیالیستی تبدیل شده است. خلق آلبانی که تا دیروز در زیر ستم وحشیانه رژیم‌های ارتجاعی قرار داشت، امروز قدرت دولتی را در دست دارد، فرمانروای توانای کشور خویش است و با دست‌های خود زندگی نوینی را برای خویش بنا می‌نهد. آلبانی جدید سوسیالیستی اکنون دارای اقتصادی مدرن و شکوفا، آموزش و فرهنگی توده‌ای است و با گام‌های بلندی به سوی ساختمان کامل سوسیالیسم به پیش می‌رود.»[23] همچنین توفان هر ساله، روز تأسیس حزب کار آلبانی را گرامی می‌داشت: «روز بنیادگذاری حزب کار آلبانی (17 آبان 1320 / 8 نوامبر 1941) روز فرخنده‌ای است. در چنین روزی حزبی به ظهور رسید که نه‌ فقط خلق آلبانی را در مبارزه رهایی‌بخش بر ضد راه‌زنان فاشیست و در انقلاب سوسیالیستی و در ساختمان سوسیالیسم رهبر شد، بلکه به‌صورت پاسدار هشیار مارکسیسم ـ لنینیسم در مقیاس جهانی درآمد.»[24]

هر چند که توفان یگانه سازمانی بود که حکومت سوسیالیستی آلبانی را قبله آمال خود قلمداد می‌کرد، اما برخی سازمان‌های دیگر مارکسیستی نیز آلبانی را نمونه قابل تقدیری می‌دانستند. برای نمونه، در کنگره دوم (1358) سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر[25] ـ از دیگر سازمان‌های چپ که در اواخر سلطنت پهلوی موجودیت یافت ـ نیز آمده است: «کشور و حکومت آلبانی علیرغم انتقاداتی که در زمینه‌های مختلف و علیرغم ناروشنی‌هایی که برای سازمان درباره مبارزات درونی حزب کار آلبانی و نتایج حاصله از آن وجود دارد، همچنان باید به‌عنوان تنها کشور سوسیالیستی در سطح جهان مورد تأیید قرار گیرد.»[26]

 

استراتژی مبارزاتی حزب

سازمان توفان از همان بدو پیروزی انقلاب‌های کوبا، الجزایر و برزیل که بعدها نمونه‌هایی الهام‌بخش برای جنبش‌های چریکی شهری در سایر نقاط جهان شدند، به انتقاد از این خط‌مشی پرداخت و آن‌را به منزله انحراف جریان چپ، نادرست ارزیابی کرد. چرا که نافی نقش حزب طبقه کارگر، نافی سیاست پرولتری، نافی دیکتاتوری پرولتاریا، نافی نقش فرماندهی حزب در مبارزات طبقه کارگر و نافی اهمیت تئوری مارکسیسم ـ لنینسم بود و مبارزه مسلحانه را در نقش فرمانده و رهبر انقلاب به جای اهمیت حزب می‌گذاشت. توفان به عنصر قهر و انقلابی و جنبه ضدامپریالیستی و آرمان‌گرایانه این حرکت احترام گذارده و از آن به‌ویژه در مقابله با اتهامات رویزیونیست‌ها و رژیم سلطنت حمایت می‌کرد، ولی حرکت‌های چریکی کور را حرکتی ضدحزبی، حرکتی که متکی بر عدم اعتماد به توده‌های زحمتکش از کارگران گرفته تا توده انبوه دهقانان است، ارزیابی می‌کرد. از دیدگاه آنان، این حرکت به احیاء حزب طبقه کارگر صدمه می‌زد و سازمان‌های چریکی اهمیت مبارزه ایدئولوژیک و اهمیت تئوری انقلابی را درک نمی‌کردند. به‌طور خلاصه از دیدگاه اعضای توفان، این حرکت که بیشتر از ناامیدی منشاء می‌گرفت نمی‌توانست آینده رهائی طبقه کارگر را بشارت دهد.[27]

اما نباید چنین برداشت کرد که آن‌ها مخالف مبارزه مسلحانه بودند، بلکه سازمان توفان در نشریات خود بارها بر مبارزه مسلحانه تأکید داشت و آن را برای رسیدن به اهداف مارکسیستی ـ لنینیستی ضروری می‌دانست، هرچند که از مبارزه مسالمت‌آمیز نیز غافل نبود: «اینکه می‌گوییم مبارزه قهرآمیز شکل عمده و عالی مبارزه است، به چه معنی است؟ به آن معنی است که شکل مسالمت‌آمیز مبارزه تابعی از این شکل است؛ بر طبق مقتضیات آن، در جهت آن و به منظور تحقق‌یافتن و تقویت و توسعه آن صورت می‌پذیرد. هر مبارزه اقتصادی و یا سیاسی ممکن است به شکل مسالمت‌آمیز و یا قهرآمیز بروز کند. وقتی که کارگران برای ارتقاء دستمزد و کاهش ساعات کار به نگاشتن اعتراض‌نامه به کارفرما و دولت اکتفا می‌کنند، مبارزه آن‌ها مسالمت‌آمیز است و آنگاه که به همین منظور دست به اعتصاب می‌زنند و کارخانه را به اشغال خود در می‌آوردند و نگهبانان خود را بر آن می‌گمارند، مبارزه آن‌ها قهرآمیز است. وقتی که توده‌های مردم برای به دست آوردن آزادی احزاب در چارچوب قوانین و مقررات موجود دست به تظاهر می‌زنند، مبارزه آن‌ها مسالمت‌آمیز است و آنگاه که پا بر سر قوانین و مقررات هیئت حاکمه می‌گذارند، با پلیس و ارتش در می‌افتند، می‌زنند، می‌کشند و کشته می‌شوند، مبارزه آن‌ها قهرآمیز است. شکل قهرآمیز مبارزه در تکامل خود به درجه درگیری مسلحانه با نیروهای مسلح دولتی می‌انجامد و سرنوشت حکومت را تعیین می‌کند. پارتیزان‌ها و ارتش توده‌ای مؤثرترین مبارزان سیاسی هستند... کسانی که مبارزه سیاسی را از مبارزه قهرآمیز جدا می‌سازند و به آن کم بها می‌دهند، در واقع مبارزه قهرآمیز را از مضمون خود تهی می‌کنند، آن را به‌صورت اقدامی پوچ و بی‌هدف در می‌آورند، موجب انفراد آن می‌شوند و طبیعتاً آن را به شکست می‌کشانند. مارکسیست‌ ـ لنینیست‌ها از هیچ‌ یک از اشکال مبارزه رویگردان نیستند.»[28]

در عرصه عمل، مهم‌ترین نوع فعالیت سازمان توفان را در طول حیات سیاسی خود می‌توان آگاهی‌رسانی و ترویج مارکسیسم ـ لنینیسم دانست. به اعتقاد اعضای آن، هیچ سازمانی تا زمان انقلاب ایران به اندازه سازمان توفان در جهت توسعه و ترویج و تبلیغ مارکسیسم ـ لنینیسم گام بر نداشت. توفان به انتشار آثار استالین که به ادعای آنان از طرف رویزیونیست‌ها سانسور و جمع‌آوری می‌شد، دست زد. بسیاری از آثار استالین را چاپ کرد و تاریخ مختصر حزب کمونیست بلشویک شوروی را تجدید چاپ نمود. توفان تنها سازمانی بود که در مقابل اتهامات به استالین به مقاومت برخاست و بیان داشت که حمله به استالین حمله به شخص وی نیست، حمله به سوسیالیسم برای برچیدن سوسیالیسم است، چرا که بنا به نظر توفان، استالین پرچم مارکسیست ـ لنینیست‌ها بود.[29]

 

عملکرد و مواضع حزب توفان تا انقلاب اسلامی

سازمان توفان از ابتدای تشکیل تا پیروزی انقلاب اسلامی، تقریباً در تمامی رویدادها و مسائل سیاسی مواضع خود را بیان می‌داشت و تلاش می‌نمود که از آن در ضربه‌زدن به حیثیت و مشروعیت رژیم پهلوی استفاده کند. برای نمونه، آغاز فعالیت‌های توفان مقارن شده بود با نخستین پیامدهای اصلاحات ارضی توسط رژیم. از منظر توفان: «در زیر جریان سطحی اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی، جریان عمیق دیگری در روستاهای ایران می‌گذرد که عبارت است از نفوذ سرمایه‌های کمپرادوری[30] و امپریالیستی. امپریالیست‌ها و ایادی آن‌ها از اصلاحات ارضی شاه به‌طورکلی دو هدف داشتند: یکی جلوگیری از انقلاب دهقانی، که باید آن را هدف عمده دانست، و دیگر کشاندن ایران به راه سرمایه‌داری و گشودن روستاهای ایران بر روی سرمایه‌های امپریالیستی و وابسته به امپریالیسم.»[31] از این منظر، هدف از اصلاحات ارضی دوا کردن دردی از دردهای بی‌شمار دهقانان نبود، بلکه رژیم به علت ماهیت خود تنها با سرکوب و ستم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هرچه بیشتر گسترش نفوذ شاخه‌های خود در روستاها و بسط سلطه بوروکراسی فاسد و سرمایه‌های امپریالیستی، از طریق اصلاحات ارضی می‌توانست به سرکوب زمینه انقلاب در روستاها دست بزند.[32]

انتخابات‌های مجلس در دوران سلطنت پهلوی نیز از جمله مواردی بود که توفان با تأکید بر آن علاوه بر رسوا نمودن رژیم، به افشای رویکرد مماشات‌گرایانه حزب توده ایران می‌پرداخت. برای نمونه در مورد انتخابات مجلس سال 1346 در نشریه توفان چنین نوشتند: «صحنه‌سازی انتخابات دروغین ایران برای هیچکس تعجب‌آور نبود. همه می‌دانستند که از حکومت مزدوران ستمکار و راهزنان مردم‌فریب جز این نمی‌تراود. ولی شاید روش رویزیونیست‌های حزب توده ایران در این حادثه برای برخی از ناظران سیاسی بیرون از انتظار بود. رویزیونیست‌ها در چنین شرایطی نامه به مجلس شورای ملی نوشتند که به مسئولیت خود توجه کند و پیشنهاد کردند که انتخابات به علت فقدان آزادی‌های دموکراتیک به عقب بیفتد تا آزادی‌های دموکراتیک به خلق داده شود و سپس انتخابات به عمل آید. همه‌ کس می‌داند که اگر منظور نویسندگان نامه کمک به افشای انتخابات شاه بود، این کار با صدور اعلامیه‌ای خطاب به مردم ایران میسر می‌گردید. ولی وقتی که نامه به مجلس شورای ملی نوشته می‌شود و چنین پیشنهادی دربردارد، به آن معناست که احراز آزادی‌های دموکراتیک در روزگار همین محمدرضا شاه، همین حکومت دشمن خلق امکان‌پذیر است و این اطمینان را از طریق نامه‌نویسی‌ها می‌توان به عمل آورد.»[33]و یا در انتخابات 1350 بیان داشتند: «کمدی انتخابات به پایان رسید و همانگونه که انتظار می‌رفت، وکلای از قبل تعیین ‌شده سر از صندوق معجزه انتخاباتی به در آوردند. به روایت دولتی در حدود شش میلیون کارت الکترال برای تعیین نمایندگان مجلسین پخش گردیده است و حتی بنا بر همین روایت خرید و فروش کارت‌های الکترال نیز انجام می‌‌شده است و متنفذین به این ترتیب برای خویش جمع آراء می‌نموده‌اند... رادیو «پیک ایران» [وابسته به حزب توده] در لفافه کلمات دیپلماتیک می‌گوید که اگر معتمدین رویزیونیست به مجلس دوره بعد راه یابند، اگر مهاجران ایرانی به‌خاطر جشن‌های دو هزار و پانصد ساله به مام وطن بازگردانده شوند، آن‌وقت ما حاضریم بر دموکراتیک و آزاد بودن انتخابات ایران صحّه بگذاریم، حتی اگر آن مجلس مجمعی از نامعتمدین شود، ولی تنها به ما کلاهی از این نمد رسانده باشد.»[34]

ارگان توفان در هر فرصت، حملات خود را نسبت به حزب توده ایران تشدید می‌نمود و پشتیبانی حزب توده از اتحاد جماهیر شوروی و حمایت آن‌ها از روابط این کشور با ایران را محکوم می‌کرد: «در نزد رویزیونیست‌های حزب توده ایران، راه نجات خلق ایران از یوغ استعمار و استبداد، از سیه‌روزی و گرسنگی و بی‌خانمانی، همانا بهبود مناسبات میان ایران و اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی است. اما همه ‌کس می‌فهمد که این راه، راه ادامه تسلط امپریالیسم و استبداد بر خلق ایران، راه ادامه مصائب و سیه‌روزی‌های توده‌های مردم است، پشت کردن به انقلاب ایران، پشت کردن به آرمان‌های طبقه کارگر کشور ما است. طبیعتاً چنین حزبی، حزب طبقه کارگر ایران نیست و نمی‌تواند باشد. طبقه کارگر ایران اکنون فاقد حزب سیاسی خویش است و باید هرچه زودتر و سریع‌تر سازمان سیاسی طبقه کارگر را احیاء کرد. طبقه کارگر ایران برای انجام رسالت تاریخی خویش باید سازمان سیاسی خود را احیاء کند. بدون احیاء حزب طبقه کارگر ایران، سخنی هم از نقش تاریخی این طبقه نمی‌تواند به میان آید.»[35]

یکی از مهم‌ترین اقدامات محمدرضا شاه در ابتدای دهه پنجاه شمسی، برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی بود که واکنش تمامی گروه‌های مخالف رژیم را در پی داشت. سازمان توفان نیز در این راستا این اقدام رژیم را محکوم نمود: «بعد از دوهزار و پانصد سال هنوز به فکر بنیادگذاری شاهنشاهی ایران هستند. چهارده قرن پیش شاهنشاهی ایران در زیر قدم پابرهنگان با خاک یکسان شد و هنوز محمدرضا شاه ادعای میراث‌خواری آن را دارد. چهارده قرن پیش شاهنشاه ایران [یزدگرد سوم] که خلق خویش را در زیر شمشیر دشمن رها کرده و افتان و خیزان، هراسان و نالان به دورترین نقطه کشور (به مرو) خزیده بود در نهایت زبونی و بیچارگی از پای درآمد... اینک محمدرضا شاه کدام ‌یک از خصوصیات شاهنشاهی را می‌خواهد زنده کند؟ البته هیچ‌ یک از این خصوصیات را نمی‌توان از گورستان زمان بیرون کشید و بر چهره اجتماع امروز و فردای ایران نقش کرد. او [= محمدرضا شاه] عاشق دلسوخته خودکامگی است و می‌پندارد که کلمات «شاهنشاهی»، «دوهزار و پانصد ساله»، «کورش کبیر» و غیره دارای آنچنان قدرت جادویی است که می‌توان زمان را به عقب برگرداند و او را بر جایگاه «خداوندگاری» و مطلق‌العنانی بنشاند. واقعاً کسی مانند محمدرضا شاه باید میراث‌دار دوهزار و پانصد سال وقاحت باشد تا بتواند خود را با کورش مقایسه کند. کورش که متحدکننده قبایل ایرانی و موجد دولتی نسبتاً متمرکز و سرکوب‌کننده مهاجمان خارجی بود نقش مثبتی در تاریخ بازی کرد. محمدرضا شاه ـ این فراری 25 مرداد 1332 ـ که هر قطعه‌ای ثروت میهن ما را مانند قالی معروف بهارستان به یکی از غارتگران خارجی واگذاشته و یوغ اسارت بر گردن خلق ما نهاده است، جز واپسین مترسک مضحک تاریخ سلطنت ایران نتواند بود.»[36] از سوی دیگر، یکی از ایراداتی که توفان به جشن‌های مزبور وارد می‌ساخت هزینه‌های سنگین آن بود: «تدارک جشن‌های دوهزار و پانصد ساله مصائب بزرگی برای خلق ایران به بار آورده است. نه فقط مبلغ گزافی از بودجه رسمی دولت صرف تجملات افسانه‌ای این جشن می‌شود، بلکه از کلیه طبقات و قشرها، از کارگر و دهقان گرفته تا کارمند و سرمایه‌دار برای ارضاء هوس‌های محمدرضا شاه هدیه می‌ستانند. دهقان آذربایجانی که جامه‌ای از کرباس نو به تن خود ندیده است، باید مالیات بپردازد تا خیمه شاهان در تخت‌جمشید، آستر طلایی داشته باشد. چوپان جندق و بیابانک که سفره گسترده‌اش زمین خشک کویر است و شب‌ها در روشنایی ستارگان به سر می‌برد، باید آخرین رمق خود را بدهد تا چادر سلطنتی شاه و فرح که به وسیله بیست لوستر کریستال مجلل روشن می‌شود و یک میز ناهارخوری طویل دارد در تخت‌جمشید برپا گردد.»[37]

شرکت در جنگ ظفار عمان توسط شاه به‌عنوان ژاندارم منطقه خلیج فارس[38] از دیگر رویدادهایی بود که واکنش توفان را در پی داشت و طی اعلامیه‌ای آن را محکوم نمود: «هموطنان گرامی! محمدرضا شاه برای سلطان پوسیده عمان سرباز و افسر، هلیکوپتر و هواپیما فرستاده است تا تحت فرماندهی افسران انگلیسی به سرکوب جنبش رهایی‌بخش ظفار بپردازد. محمدرضا شاه و خداوندگاران امپریالیستش می‌خواهند مشعلی را که به دست خلق‌های عرب در کرانه‌های خلیج فارس و اقیانوس هند برافروخته و برافراشته شده است، خاموش گردانند. سربازان، درجه‌داران و افسران! محمدرضا شاه می‌خواهد شما را برای آتش‌زدن روستاها و سوزاندن خانمان و زن و فرزند خلق رنج‌دیده‌ای بفرستد که به‌خاطر رهایی از اسارت امپریالیستی و فقر و جهل قرون وسطایی به‌پا خاسته است. مگذارید دامن شما و ملت ایران به چنین تبهکاری آلوده گردد. دست برادری به سوی خلق عمان و ظفار دراز کنید و به ارتش رهایی‌بخش ظفار بپیوندید.»[39]

در سال پایانی سلطنت پهلوی و با اوج‌گیری نهضت انقلابی مردم ایران، سازمان توفان نیز حملات خود را در نشریاتش علیه رژیم پهلوی گسترده‌تر ‌ساخت و سعی داشت خود را به‌عنوان سازمانی پیشرو در مسیر انقلاب به همگان معرفی نماید. چنانکه در پی کشتار 17 شهریور 1357 نوشتند: «جنایات شاه در 17 شهریور 1357 برای چندمین‌بار صحّت خط‌مشی حزب ما را به اثبات رسانده است. حزب ما بر آن است که پیروزی بر ارتجاع ددمنش پهلوی و اربابان امپریالیستی‌اش به‌ویژه امپریالیسم آمریکا فقط و فقط از طریق متشکل‌شدن توده‌های انقلابی تحت رهبری حزب پرولتاریا، ایجاد ارتش آزادیبخش خلق و اقدام به مبارزه مسلحانه تا پیروزی نهایی بر رژیم مزدور و پوشالی شاه جلاد امکان‌پذیر است.»[40] اما تاریخ نشان داد که سازمان توفان نه‌تنها در رهبری و متشکل‌ساختن مردم در جهت سرنگونی رژیم ناکام ماند، بلکه از هرگونه اقدام عملیاتی علیه حکومت وقت عاجز بود. علت اصلی آن را می‌توان در تمایز و اختلاف میان دیدگاه‌ها، عقاید و ایدئولوژی توفان با آحاد جامعه ایران دانست. در واقع توفان (مانند سایر سازمان‌های مارکسیستی ـ لنینیستی آن دوره) روحیات و فرهنگ غالب مردم را درک نمی‌کرد به همین دلیل نمی‌توانست داعیه رهبری آن‌ها را داشته باشد. مردم ایران پیوستگی غیرقابل انکاری با نهاد روحانیت و شخص امام خمینی داشتند و در مسیری گام برداشتند که با اعتقادات و فرهنگ عمومی آن‌ها سنخیت و همخوانی داشت.

 

عملکرد و مواضع توفان پس از انقلاب اسلامی

در پی اختلافات درونی سازمان توفان، انشعابی در سال 1356 رخ داد که سه تشکل تحت نام‌های «حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران»، «سازمان توده زحمتکشان ایران» و «سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان» فعالیت‌های مستقلانه خود را آغاز کردند.[41] در سال‌های پایانی حکومت شاه، کنگره حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران تشکیل شد و اعضای سازمان توفان با بررسی و مشاهده تئوری و عملی سازمان‌های انقلابی نتیجه گرفت که:

1. در حال حاضر، جز حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران، هیچ سازمان یا حزب مارکسیستی ـ لنینیستی دیگری در ایران وجود ندارد؛[42]

2. ممکن است در ایران هسته‌ایی متمایل به مارکسیسم ـ لنینیسم وجود داشته باشند که زائیده مبارزات درونی سازمان‌های انقلابی در ایران باشند. وظیفه حزب ماست که در صورت مواجه‌شدن با چنین هسته‌هایی، با اتخاذ سیاست‌های صحیح و اصولی در متشکل‌کردن این هسته‌ها در حزب بکوشند.

3. حزب ما وظیفه دارد برای ارتقاء سطح آگاهی توده‌های خلق بکوشد و بر علیه تمامی نظرات و تئوری‌های شبه‌مارکسیستی و رویزیونیستی مبارزه کند.

4. در سطح بین‌المللی، بر اساس اصول انترناسیونالیسم پرولتاریایی، حزب ما وظیفه دارد در راه ایجاد همکاری نزدیک در تمام زمینه‌ها، با تمام احزاب و سازمان‌های مارکسیستی ـ لنینیستی کشورهای دیگر بکوشد و برای فشرده‌ کردن هرچه بیشتر صفوف مارکسیست ـ لنینیست‌ها در سطح جهانی سیاست‌های صحیح و اصولی اتخاذ کرده و به مرحله اجرا گذارد.

5. بر اساس اصول انترناسیونالیسم پرولتاریایی، حزب ما وظیفه خود می‌داند از همه کشورهای سوسیالیستی به‌ویژه جمهوری توده‌ای سوسیالیستی آلبانی به رهبری رفیق انور خوجه آموزگار بزرگ پرولتاریای[43] سراسر جهان، بی‌دریغ حمایت کند و از مبارزات خلق‌های این کشورها و به‌ویژه خلق پرافتخار جمهوری توده‌ای سوسیالیستی آلبانی، برعلیه توطئه‌ها، تحریکات و تجاوزات امپریالیسم، سوسیال‌امپریالیسم و همه مرتجعین جهان، بدون هیچ قید و شرط پشتیبانی کند.[44]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنا به مصوبه دومین کنگره حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران، در دومین پلنوم کمیته مرکزی در فروردین 1360 مطابق با شرایط و اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران همراه با تغییراتی در برنامه و اساسنامه، نام حزب از «حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران» به «حزب کار ایران» تغییر یافت و از آن تاریخ تحت نام حزب کار ایران به فعالیت خود ادامه داده است. نام «سازمان توده زحمتکشان ایران» نیز یک سال پس از انقلاب در 1358 به «سازمان کارگران مبارزه ایران» تغییر یافت. حزب کار ایران و سازمان کارگران مبارز ایران دو عضو فعال «مجمع تدارکاتی برای وحدت کمونیست‌های ایران» که در حول محور نشریه «ندای وحدت» در بعد از انقلاب در خارج فعالیت می‌کردند، سرانجام پس از بحث‌های طولانی به‌ویژه در مورد مسائل سوسیالیسم، نخستین گام عملی جهت تدارک کنگره وحدت و یا کنگره مؤسس حزب واحد طبقه کارگر ایران را برداشتند و در آذر 1373 برابر با دسامبر 1994 میلادی مبادرت به انتشار ارگان سیاسی مشترک به نام «توفان» نمودند. دو تشکل پس از انتشار 64 شماره توفان ارگان سیاسی مشترک در دی‌ماه 1378 کنگره وحدت و یا کنگره مؤسس حزب واحد طبقه کارگر ایران را با نام حزب کار ایران (توفان) بر‌گزار کردند. نخستین شماره توفان ارگان مرکزی حزب کار ایران (توفان) دوره ششم در فروردین 1379 انتشار یافت. بدین‌ترتیب حزب کار ایران و سازمان کارگران مبارز ایران پس از انشعاب در درون سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان در سال 1356، پس از 23 سال دوری از یکدیگر در طی بحث‌ها و تبادل‌نظرهای مداوم به وحدت رسیدند.[45]

از مهم‌ترین رویدادهای حزب کار ایران (توفان) پس از پیروزی انقلاب، پیوستن این تشکیلات در 10 مرداد 1361 به شورای ملی مقاومت ایران بود[46] که یک سال پیش از آن یعنی در سال 1360 توسط مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر بنیان‌گذاری شد.[47] مهدی خانبابا تهرانی عضو سابق حزب توده و از اعضای شورای ملی مقاومت، در مورد عضویت توفان در شورا می‌گوید: «حزب کار ایران سازمانی مارکسیست ـ لنینست و ادامه سازمان توفان بود. جریان عضویت این حزب در شورا هم ماجرایی دارد. دبیرکل این حزب به نام خلیل[48] پس از پنج ماه عضویت اعلام کرد که نماینده جدید حزب از ایران خواهد آمد. با آمدن نماینده جدید و معرفی او به شورا، نماینده، چنانکه بعدها شنیدیم به‌طور خصوصی به خلیل اعلام کرد که حزب، او را غیاباً از دبیرکلی برکنار کرده است. این ماجرا حزب کار را مدتی دچار اختلافات داخلی کرد و سه چهار ماهی هم در جلسات شرکت نمی‌کردند. بالاخره پس از مدتی رفیقی به نام بهمنی به‌عنوان نماینده حزب به جلسات شورا آمد. نام حقیقی رفیق بهمنی، محمدرضا چیتگر بود.»[49]

اما عضویت حزب کار ایران (توفان) در شورای ملی مقاومت مدت زیادی به طول نینجامید و کمتر از سه سال بعد، از آن جدا گردید. در آبان‌ماه 1363 حزب کار ایران در نامه‌ای خطاب به اعضای شورای ملی مقاومت، خواستار بازبینی مجدد در برنامه‌های شورا شد. حزب کار ایران طی این نامه پیشنهادهایش را مطرح کرد؛ کوتاه ‌شده این درخواست‌ها عبارت بودند از:

1. تغییر نام «دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران» به «جمهوری دموکراتیک مردمی ایران»؛

2. تغییر در نگارش برنامه دولت موقت؛ در برنامه فوق عبارات «به اعتقاد ما مسلمانان»، «اسلام انقلابی»، «اسلام ما» و «اراده خدا در پهنه اجتماعی» و ده‌ها مورد دیگر وجود دارد که برنامه را از برنامه شورا بیش‌تر به برنامه دولتی که سازمان مجاهدین مسئول تشکیل آنند، نزدیک می‌کند. پس باید برنامه را به دقت به برنامه شورا تبدیل کرد.

3. درباره حقوق کارگران؛ در برنامه شورا در مورد کارگران تنها به ذکر «تلاش برای تأمین مسکن» بسنده شده است و این کافی نیست.

4. مسئله ارتش؛ انقلاب نوین به ارتشی نوین و برخاسته از میان خلق احتیاج دارد. ایجاد یک ارتش نوین به همراه توده‌های مسلح مدافع انقلاب، شرط مهم حفظ و تداوم انقلاب پس از سرنگونی رژیم است.

5. در زمینه ملی؛ در برنامه شورا باید اصل «حق تعیین سرنوشت» به‌عنوان یک اصل دموکراتیک و انقلابی اعلام گردد.

6. در مورد زنان؛ شورا علاوه بر تأکید برای زن و مرد در کلیه شؤون اجتماعی، مسئله لغو حجاب اجباری را به‌عنوان ابتدایی‌ترین خواست دموکراتیک زنان مطرح نماید.

اما به این پیشنهادات حزب کار ایران در شورا وقعی نهاده نشد و حتی در دستور کار شورا نیز قرار نگرفت. به این ترتیب، درست شش ماه بعد از انتشار این نامه، یعنی در اردیبهشت 1364، حزب کار ایران از شورا کناره‌گیری کرد.[50]

حمیدرضا چیتگر (حمید بهمنی) نماینده حزب کار ایران در شورای ملی مقاومت، علت اصلی کناره‌گیری حزب خود را از شورا، در نامه‌ای تحت‌ عنوان «نقض اصول از جانب کیست، مجاهدین یا ما؟» در اردیبهشت 1364 منتشر کرد. وی طی نامه‌ای خطاب به منوچهر هزارخانی (از اعضای شورای ملی مقاومت)، انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین و انتقال رهبری جنبش از شورا به مجاهدین را دلیل این کناره‌گیری اعلام کرد. چیتگر نوشت: «آقای هزارخانی، چرا فراموش می‌کنید؟ مگر ما در گذشته طی اطلاعیه‌ها و اسناد متعددی مدعی نبوده‌ایم که شورا تنها آلترناتیو رژیم و بدیل به حق و مشروع آن و رهبر انقلاب ملی دموکراتیک مردم ایران است؟ حال نظر ما در این مورد تغییر کرده، یا نظر مجاهدین که با معرفی رهبری نوین سازمان خود و اعلام جانشینی آن به‌عنوان رهبری انقلاب دموکراتیک نوین مردم ایران، با یک اطلاعیه در واقع به عمر شورا خاتمه داده‌اند.»[51]

پس از جدایی از شورا، حزب توفان همچنان به‌عنوان یکی از احزاب و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی به فعالیت‌های سیاسی خود (اعم از دادن اطلاعیه و بیانیه در مناسبات گوناگون، تشکیل نشست‌ها و کنگره‌های حزبی، شرکت در تظاهرات‌های اعتراضی خارج از کشور، چاپ نشریات و کتاب‌ها) ادامه داد. در کنگره مؤسس حزب کار ایران (توفان) تأکید نمودند: «مبارزه برای رفع ستم ملی به هر شکل آن وظیفه همه کمونیست‌های ایران است. کنگره مؤسس حزب کار ایران (توفان) حمایت خود را از این مبارزه تا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی ایران اعلام می‌دارد و مطمئن است که با استقرار سوسیالیسم، خلق‌های ایران قادر می‌شوند به رفع ستم ملی برای همیشه نائل آیند.»[52]

حزب بارها اعلام نمود که هیچ‌گاه قصد عقب‌نشینی از مواضع خود علیه نظام جمهوری اسلامی را ندارد و تفاوتی نیز بین جناح‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرا قائل نیست. برای سرنگونی حکومت نیز باید رهبری مردم به دست حزب طبقه کارگر باشد: «جمهوری اسلامی خوب و بد ندارد، هر حکومتی که اسلامی و یا مذهبی باشد بد است و باید سرنگون شود. این را مردم ایران احساس می‌کنند حتی اگر کاملاً هضم نکرده و در ذهن خود منطقاً تنظیم نکرده باشند... سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی الزاماً پیروزی سوسیالیسم نیست؛ زیرا پیروزی سوسیالیسم بدون کسب رهبری مبارزه مردم توسط حزب طبقه کارگر ایران، یعنی حزب کمونیست‌های ایران امکان‌پذیر نیست. برای پیروزی سوسیالیسم باید مبارزه کرد و در مبارزه باید از درک سطح خواست‌ها و آمادگی مردم و تناسب قوای طبقاتی و اتخاذ موضع درست و گرفتن ابتکار عمل یعنی هر آنچه می‌توان نامش را هنر انقلاب دانست، حرکت نمود. ولی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در شرایط فقدان حزب قدرتمند و با نفوذ طبقه کارگر می‌تواند به رژیمی منتهی گردد که علیرغم اینکه بورژوائی و ادامه‌ دهنده شیوه تولید سرمایه‌داری در ایران است، اشکال دیگری از دیکتاتوری بورژوازی را در ایران به کار بگیرد.»[53]

مبارزات حزب در این بازه زمانی تنها به برگزاری نشست‌های حزبی و دادن اطلاعیه‌ها محدود نبود، بلکه در برخی موارد نیز برگزاری تجمعات اعتراضی در خارج از کشور را نیز شامل می‌شد. برای نمونه، در پی دعوت دولت آلمان از سید محمد خاتمی رئیس‌جمهور وقت در تابستان 1379، حزب توفان طی فراخوانی خواستار اعتراض و تجمع نیروهای کمونیست شد.[54] حزب کار ایران (توفان) در روز دوشنبه 20 تیر 1379 در تظاهرات اپوزیسیون هوادار براندازی در شهر برلین (مقابل وزارت امور خارجه آلمان) در کنار هواداران سایر سازمان‌های سیاسی ایران شرکت کرد[55] و نام حزب کار ایران (توفان) در درون صفوف تظاهرات حمل می‌شد.»[56]

ناآرامی‌های اجتماعی و شورش‌های شهری که در سال‌های اخیر در برخی نقاط کشور (با خاستگاه‌ها و منشاءهای متفاوت) به‌وجود آمد، بستر مناسبی را برای صف‌آرایی حزب توفان علیه جمهوری اسلامی فراهم ساخت. در این میان می‌توان به آشوب‌های سال 1388 (در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری)، دی‌ماه 1396 (در اعتراض به مشکلات معیشتی)، آبان‌ماه 1398 (در اعتراض به گران‌شدن ناگهانی قیمت بنزین) و شورش‌های سال 1401 (موسوم به زن، زندگی، آزادی) اشاره نمود.

در خلال موضع‌گیری‌هایی که توفان در این رویدادها انجام می‌داد، به‌طور مداوم بر لزوم رهبری حزب طبقه کارگر تأکید می‌ورزید و علت شکست وقایع اجتماعی مزبور را عدم رهبری می‌دانست. برای نمونه در اعتراضات آبان‌ماه 1398، حزب توفان ضمن پشتیبانی از شورش‌ها، فقدان رهبری حزب طبقه کارگر را عامل شکست چنین حرکت‌هایی قلمداد نمود: «فقدان رهبری سیاسی که چشم‌انداز روشنی به مردم ارائه دهد، به شدت حس می‌شود و عدم توجه به این امر مهم فرجامی جز تکرار شکست‌ها و تلفات سنگین نخواهد داشت.»[57] همچنین در سال 1401 نیز بیان داشتند: «برای غلبه نهایی بر رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی، به حزب انقلابی واحد طبقه کارگر نیاز است... طبقه کارگر بدون سازماندهی و رهبری حزبی ماهیتاً کمونیستی قادر به آزادی خویش و سایر ستمدیدگان نیست و نخواهد بود.»[58]

نکته جالب توجه در مورد حزب کار ایران (توفان) سازش‌ناپذیری او با سایر گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی به‌ویژه سلطنت‌طلب‌‌ها است. از منظر آن‌ها، رنگ و لعاب بخشیدن به میراث منحوس پادشاهی به مدد پخش تصاویر نوستالژیک از دوران پهلوی در تلویزیون‌های ضدایرانی نظیر «من‌وتو» و «ایران اینترنشنال» و پنهان کردن واقعیت بخش بزرگی از مصائب مردم در آن دوران یکی از این ترفند‌ها در جهت تطهیر سلطنت آغشته به خون پهلوی است. همچنین حزب معتقد است که طرح شعارهای انحرافی نظیر «رضاشاه روحت‌شاد» نیز از سوی بعضی از معترضین در تجمعات یک پروژه اسرائیلی ـ سعودی است که همان دستگاه‌های تبلیغاتی به برجسته‌سازی آن می‌پردازد.[59]

از وجوه تمایزبخش توفان با سایر گروه‌های اپوزیسیون، ضدیت آن با ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل است که آن را می‌توان ریشه در اندیشه‌های کمونیستی و تقابل میان آن‌ها با مکتب سرمایه‌داری و تضاد با بلوک غرب از دوران جنگ سرد به این سو، دانست. به هر روی، برخلاف اغلب گروه‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی که روابط نزدیکی با دولت‌های ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی دارند، حزب توفان همواره آن‌ها را مورد شدیدترین حملات قرار می‌دهد.

 

جمع‌بندی

پس از دهه چهل شمسی، احزاب و گروه‌های متعددی شکل گرفتند که در دو مؤلفه با یکدیگر اشتراک داشتند: 1) اعتقاد به مشی مسلحانه در مبارزه با رژیم پهلوی، 2) تأثیرپذیری از اندیشه‌های مارکسیستی. حزب کار ایران که پیش‌تر تحت‌عنوان سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان فعالیت‌های خود را در سال 1346 آغاز کرده بود، از جمله این تشکلات به شمار می‌رود. برای درک بهتر تاریخچه احزاب و گروه‌های سیاسی و به‌طورکلی تاریخ مبارزات سیاسی در ایران، بایستی حزب توفان را بهتر شناخت و به همین جهت، نوشتار حاضر سعی در محقَق ساختن این هدف داشته است.

تشکیلات توفان دارای مبانی فکری مارکسیسم ـ لنینیسم بود و پیروان آن در پی ایجاد شرایط برای نبردی همه‌جانبه علیه سلطنت پهلوی بودند. البته لازم به توضیح است که توفان تنها به نبرد قهرآمیز معتقد نبود بلکه بر فعالیت‌های سیاسی (از جمله اقدامات مسالمت‌آمیز) نیز تأکید می‌ورزید. به همین خاطر توفان با سایر سازمان‌های مارکسیستی دیگر دارای تفاوت‌هایی بود؛ سازمان‌هایی نظیر چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق (شاخه مارکسیستی آن) به‌خصوص در دهه پنجاه شمسی اقدامات مبارزاتی متعددی نظیر حمله به پاسگاه‌ها و مراکز دولتی، ترور و اعدام انقلابی، خرابکاری و غیره انجام می‌دادند،[60] درحالی‌که سازمان توفان هیچ اقدام عملی هم‌تراز با گروه‌های فوق‌الذکر انجام نداد و با توجه به اندیشه‌های مارکسیسم ـ لنینیسم و ضمن ردّ جنگ‌های چریکی کور، فعالیت‌هایش عمدتاً به تبلیغ و آگاهی‌رسانی محدود بوده است تا از این طریق رهبری حزب طبقه کارگر را بر عهده گیرد و نهضت انقلابی مردم را هدایت کند.

پس از انقلاب ایران در سال 1357 و استقرار نظام جمهوری اسلامی، حزب توفان به یکی از مخالفان حکومت تبدیل شد و با تشکیل «شورای ملی مقاومت ایران» توسط مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر، به این تشکیلات پیوست. مدتی نگذشت که حزب توفان با سازمان مجاهدین خلق دچار اختلافاتی شد که فرجام آن خروج حزب از شورای ملی مقاومت بود.

حزب توفان همچنان با انتشار و چاپ جراید و نشریات خود قصد دارد مفاهیم مارکسیسم ـ لنینیسم را گسترش دهد و به گمان خود از حقوق کارگران ایران دفاع کرده و آن‌ها جهت قیام علیه نظام جمهوری اسلامی ایران بشوراند. این حزب معتقد است تنها راه پیروزی و ساقط‌نمودن نظام، رهبری حزب طبقه کارگر است و بدون چنین شرطی، سرنگونی حکومت صورت نخواهد گرفت. حزب مانند سایر گروه‌های اپوزیسیون تلاش کرده بر امواج ناآرامی‌های اجتماعی رخ‌داده در ایران (مانند سال‌های 1388، 1396، 1398، 1401) سوار شود و از آن در مسیر اهداف خود بهره‌برداری کند. حزب توفان ضمن دشمنی با نظام جمهوری اسلامی، با گروه‌های اپوزیسیون نظیر مجاهدین خلق (فرقه رجوی) و سلطنت‌طلب‌‌ها (پهلوی‌چی‌ها) اختلافات شدید دارد و در هر فرصت، به افشای اقدامات ضدایرانی و ضدمردمی آن‌ها می‌پردازد.

 

پی‌نوشت‌ها: 

[1] رویزیونیسم (Revisionism) یا تجدیدنظری نام فلسفه ادوارد برنشتین سیاستمدار و نویسنده سوسیال دموکرات آلمانی است. هدف این مکتب اصلاح و تعدیل سوسیالیسم مارکسی انقلابی بود. این مکتب معتقد است که باید به وسیله تکامل تدریجی به مقصود و هدف سوسیالیسم رسید نه به وسیله انقلاب. ر.ک: پازارگاد، بهاءالدین، مکتب‌های سیاسی، تهران: بی‌تا، انتشارات اقبال، ص 99.

[2] نیکیتا خورشچف پس از ژوزف استالین به رهبری اتحاد جماهیر شوروی رسید و در مدتی که رهبری حزب کمونیست را بر عهده داشت، جنایات استالین (رهبر پیشین) را محکوم نمود و سیاست استالین‌زدایی را در پیش گرفت.

[3] احمد قاسمی از ابتدای تأسیس حزب توده ایران، به این تشکیلات پیوست. او در طول فعالیت‌های خود، دو بار به زندان افتاد. در آذرماه سال 1329 به همراه 9 تن دیگر از اعضای کمیته مرکزی حزب توده از زندان گریخت و همچنان به مبارزات خود ادامه داد تا اینکه به همراه غلامحسین فروتن و عباس سغایی، سازمان مارکسیستی ـ لنینستی توفان را به‌وجود آورد. قاسمی در 24 بهمن 1352 بر اثر سکته قلبی درگذشت. در اولین کنگره حزب توفان که در سال 1356 برگزار شد، به او لقب «صدر دائمی حزب» را اعطاء کردند. ر.ک: حزب کار ایران، «مرغان پرکشیده توفان»، نسخه الکترونیکی، بی‌تا، بی‌جا، ص 8.

[4] غلامحسین فروتن در اسفندماه 1290 شمسی چشم به جهان گشود. پس از پایان دوره دبیرستان، در مسابقه اعزام دانشجو به خارج شرکت کرد و با دریافت نمره قبولی راهی فرانسه شد و در رشته شیمی به تحصیل پرداخت. فروتن پس از اخذ مدرک دکترای خود به ایران بازگشت و در سال 1322 به عضویت حزب توده ایران درآمد. پس از آنکه به مخالفت با مشی رویزیونیستی حزب توده برخاست، از این تشکیلات اخراج شد و فعالیتش را در سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان ادامه داد. بعد از انقلاب 1357 تا سال 1364 در ایران ماند ولی سپس به اتریش و آلمان مهاجرت کرد. وی در 17 مرداد 1377 در سن 87 سالگی درگذشت. همان، ص 13 ـ 9.

[5] از زندگی عباس سغایی اطلاعات زیادی در دست نیست. او که نظامی بود و در درجه سرگردی قرار داشت، جزو رهبران سازمان افسری حزب توده بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 و کشف سازمان افسری حزب توده به اروپای شرقی فرار کرد. پس از پیدایش رویزیویسم خروشچفی، به احمد قاسمی و غلامحسین فروتن برای تشکیل حزب توفان می‌پیوندد، اما در این دوران به بیماری سختی دچار شد که نتوانست آن را معالجه کند و سرانجام او را از پای درآورد. همان، ص 13.

[6] تاریخچه مختصری از حزب کار ایران (توفان)، از وبگاه رسمی توفان، بازیابی ‌شده در بهمن‌ماه 1381.

[7] همان.

[8] پازارگاد، همان، ص 179.

[9] آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی، چاپ دوازدهم، تهران: 1358، انتشارات مروارید، ص 152.

[10] اعتضادالسلطنه، نوژن و نوازنی، بهرام، «همانندی‌های مارکسیسم لنینیسم با اندیشه و رفتار داعش»، مشهد: 1400، نشریه پژوهش‌نامه ایرانی سیاست بین‌الملل، دانشگاه فردوسی مشهد، سال دهم، شماره 19، ص 15.

[11] همان، ص 16ـ18.

[12] آشوری، همان، ص 13.

[13] Rooney, Amanda C., Crimes Unpunished: An Investigative Look at the Soviet Use of Terror under Joseph Stalin (1934-1953), Electronic Theses, Department of History, Master of Arts, College of arts and sciences, The Florida state university, p. 90.

[14] Gurin, Isabella, Death and Vengeance Behind Every Corner: The Great Purge and the Psychology of Joseph Stalin, Portland State University, Young Historians Conference Young Historians Conference, 2023, p. 13.

[15] Roberts, Michele, State Terror: Stalin 1930-1938, ESSAI, 2011, Vol. 9, p. 117.

همچنین بنگرید به: اسرار مرگ استالین، عبدالرحمان آوتورخانوف، مترجم عنایت‌الله رضا، انتشارات امیرکبیر؛ تاریخ سری جنایت‌های استالین، آلکساندر آرلوف، مترجم عنایت‌الله رضا، انتشارات کتاب سرا؛ کتاب استالین، نادوارد راژینسکی، مترجم آبتین گلکار، انتشارات ماهی.

[16] فوزیو، بلندی، انور خوجه مشت سرخ آهنین، ترجمه بیژن اشتری، چاپ اول، تهران: 1396، نشر ثالث، ص 7.

[17] همان، ص 11.

[18] اشتری، بیژن، «جنون بیگانه‌هراسی»، وبگاه دیپلماسی ایرانی، کد خبر: 2025086 بازیابی‌شده در 29 اسفند 1402.

[19] Bedini, Belina, The Legitimation of the Albanian Totalitarian Regime. Mediterranean Journal of Social Scienc, MCSER Publishing, Rome-Italy July 2014, Vol. 5, No. 16, p. 502.

[20] رژیم خوجه به شدت از سانسور استفاده می‌کرد. برای نمونه تاریخ‌ها بازنویسی می‌شدند تا آن‌ها را در چارچوب ایدئولوژی‌های کمونیستی قرار دهند. دانشگاهیان در مورد هر چیزی که بر اساس تاریخ، فلسفه و علوم انسانی مقاله می‌نوشتند، مجبور بودند موضوع خود را به نوعی به ستایش مارکسیسم مرتبط کنند.

[21] زمانی که دین در دهه 1970م (دهه 1350 شمسی) به‌طور کامل در آلبانی ممنوع شد، هر‌گونه بیان مذهبی نیز ممنوع و سانسور گردید. روحانیون مذهبی از ابتدا تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند و به‌طور کلی هر فعالیت دینی دشمن زهرآگین تلقی می‌شد؛ چون دین ارادت مردم به حزب را از آن‌ها می‌گرفت. خوجه دین و مذهب را «افیون» مردم می‌دانست و معتقد بود که مسموم‌شدگان را باید «درمان» ‌کرد. این در حالی بود که حدود 56 درصد مردم این کشور مسلمان و حدود 18 درصد آن را مسیحیان تشکیل داده‌اند.

[22] Bani, Aleksandra, A Communist Albania: Control, Culture, and Consequences, Voyages, 2023, No. 14, pp. 64-65.

[23] نشریه توفان، «افتخار بر آلبانی سوسیالیستی»، دوره سوم، شماره 24، مردادماه 1348، ص 1.

[24] همان، «پرتوافکن باد حزب کار آلبانی»، دوره سوم، شماره 14، مهرماه 1347، ص 4.

[25] برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: مرکز بررسی اسناد تاریخی، «نگاهی به آغاز و پایان سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[26] احمدی روحانی، حسین، سازمان مجاهدین خلق، چاپ دوم، تهران: 1390، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 239.

[27] تاریخچه مختصری از حزب کار ایران (توفان)، همان.

[28] نشریه توفان، «نکته‌ای چند درباره مبارزه قهرآمیز»، دوره سوم، شماره 4، آذرماه 1346، ص 1.

[29] تاریخچه مختصری از حزب کار ایران (توفان)، همان.

[30] در ادبیات مارکسیستی، کمپرادور به معنای واسطه‌ها و دلالان سرمایه‌داران خارجی در کشورهای آسیایی، آفریقایی و همچنین حوزه آمریکای لاتین می‌باشد.

[31] نشریه توفان، «در روستاهای ایران»، دوره سوم، شماره 16، آذرماه 1347، ص 1.

[32] صدرشیرازی، محمدعلی، سازمان چریک‌های فدایی خلق، چاپ اول، تهران: 1395، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 115.

[33] نشریه توفان، «انتخابات و انتخاب یکی از دو راه»، دوره سوم، شماره 2، شهریورماه 1346، ص 1.

[34] همان، «رویزیونیست‌ها و انتخابات ایران»، دوره سوم، شماره 48، مردادماه 1350، 3.

[35] همان، «لزوم احیاء حزب طبقه کارگر ایران»، دوره سوم، شماره 3، مهرماه 1346، ص 1.

[36] همان، «پوسیده دو هزار و پانصد ساله»، دوره سوم، شماره 46، خردادماه 1350، ص 4 و 2.

[37] همان، «آینده ایران را در خرابه‌های تخت‌جمشید نجوئید»، دوره سوم، شماره 47، تیرماه 1350.

[38] برای مطالعه در زمینه سیاست‌های منطقه‌ای محمدرضا شاه رجوع کنید به: مرکز بررسی اسناد تاریخی، «بررسی سیاست‌های منطقه‌ای حکومت پهلوی با نگاه به وابستگی آن رژیم به قدرت‌های استعماری»، بازیابی‌شده در 11 دی 1402.

[39] نشریه توفان، «اعلامیه سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان درباره مداخله مسلحانه رژیم ایران در عمان و ظفار»، دوره سوم، شماره 69، اردیبهشت‌ماه 1352، ص 1.

[40] همان، «پیام کمیته مرکز حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران»، دوره چهارم، شماره 12 (ضمیمه)، شهریورماه 1357، ص 4.

[41] تاریخچه مختصری از حزب کار ایران (توفان)، همان.

[42] این در حالی است که سازمان‌های مارکسیستی ـ لنینیستی دیگری نیز در ایران فعالیت داشتند؛ سازمان چریک‌های فدایی خلق (اقلیت)، فداییان خلق ایران (اکثریت) و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، از بارزترین نمونه‌ها بودند.

[43] علیرغم تمام جنایات و خیانت‌هایی که انور خوجه به مردم آلبانی روا داشت و روزگاری سراسر سیاهی و رو به تباهی را تحت لوای کمونیسم برای آنان رقم زده بود، حزب توفان همچنان به تبعیت و پیروی کورکورانه از انور خوجه و رژیم سوسیالیستی آلبانی مبادرت می‌ورزید؛ و عجیب آن که اعضای توفان همین نسخه را برای ایران و مردم ایران نیز تجویز می‌کردند!

[44] همان، «وحدت مارکسیست ـ لنینیست‌ها»، قطعنامه کنگره مؤسس حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران، دوره چهارم، شماره 2، آبان‌ماه 1356، ص 1.

[45] تاریخچه مختصری از حزب کار ایران (توفان)، همان.

[46] حق‌بین، مهدی، از مجاهدین تا منافقین، چاپ اول، تهران: 1392، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 221.

[47] سازمان‌های عضو شورای ملی مقاومت عبارت بودند از: سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب دموکرات کردستان ایران، شورای متحد چپ برای دموکراسی و استقلال به نمایندگی مهدی خانبابا تهرانی، جبهه دموکراتیک ملی ایران به نمایندگی هدایت‌الله متین‌دفتری و بهمن نیرومند، جنبش دموکراتیک ـ انقلابی زحمت‌کشان (گیلان و مازندران) به نمایندگی حسن ماسالی، حزب کار ایران (توفان) به نمایندگی حمیدرضا چیتگر، سازمان اتحاد برای آزادی کار به نمایندگی دکتر مرتضی محیط، استادان متعهد دانشگاه‌ها و مدارس عالی کشور به نمایندگی محمدعلی شیخی، جمعیت دفاع از دموکراسی و استقلال ایران (داد) به نمایندگی جلال گنجه‌ای و کانون توحیدی اصناف به نمایندگی ابراهیم مازندرانی. ر.ک: راستگو، علی‌اکبر، مجاهدین خلق در آیینه تاریخ، چاپ اول، تهران: 1384، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 141.

[48] از هویت کامل «خلیل» اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ طبق منشورات حزب، او ـ که عنصری نالایق و غده‌ای چرکین خوانده می‌شود ـ در تابستان 1361 به دلیل انحرافاتی که قصد داشت در حزب ایجاد کند، کنار گذاشته شد. ر.ک: «مرغان پرکشیده توفان»، همان، ص 86 و 95.

[49] خانبابا تهرانی، مهدی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، به کوشش حمید شوکت، جلد دوم؛ چاپ اول، تهران: 1380، شرکت سهامی انتشار، ص 396.

[50] راستگو، همان، ص 166 و 167.

[51] همان، ص 167 و 168.

[52] نشریه توفان، «پیام کنگره مؤسس حزب کار ایران (توفان) به خلق‌های ایران»، دوره ششم، شماره 1، فروردین 1379، ص 3.

[53] همان، «مرگ بر جمهوری اسلامی خوب»، دوره ششم، شماره 3، تیرماه 1379، ص 1 و 5.

[54] همان، «فرخوان حزب کار ایران (توفان) به مناسبت سفر خاتمی به برلین»، دوره ششم، شماره 4، مردادماه 1379، ص 12.

[55] هرچند عکس یا فیلمی از تجمع وجود ندارد (یا اگر باشد در دسترس نیست) و تعداد افراد شرکت‌کننده درج نشده است، لیکن با توجه به سایر تجمعات گروه‌های چپ‌گرا می‌توان چنین استنباط کرد که تعداد قابل‌توجهی در آن حضور نداشتند؛ زیرا عمدتاً جریان‌ها و گروه‌های چپ مخالف جمهوری اسلامی از اهمیت بالایی میان اپوزیسیون برخوردار نیستند و همواره تعداد افراد آن‌ها بسیار معدود و انگشت‌شمار ارزیابی می‌شود.

[56] همان، «تظاهرات اعتراضی به سفر خاتمی در برلین»، دوره ششم، شماره 5، شهریورماه 1379، ص 7.

[57] همان، «بنزین بر آتش خشم مردم! هفت روز پس از نبرد نابرابر با دژخیمان حاکم»، به نقل از شماره 161 نشریه توفان، آذرماه 1398

[58] نشریه توفان، «طبقه کارگر ایران سرنوشت انقلاب آینده را رقم خواهد زد»، دوره ششم، شماره 292، تیرماه 1403، ص 2.

[59] وبگاه توفان، «هیچ ملتی بالاآورده خود را دوره نمی‌بلعد»، به نقل از شماره 192 نشریه توفان، تیرماه 1401.

[60] برای مطالعه رجوع کنید به: نصیری زرقانی، آرش و دهقان، معصومه، «عملکرد سازمان چریک‌های فدایی خلق علیه حکومت پهلوی در جنگ‌های چریکی شهری»، اراک: 1400، فصلنامه مطالعات تاریخی جنگ، دانشگاه اراک و انجمن ایرانی تاریخ، دوره پنجم، شماره 3 (پیاپی 17)، ص 119 و همچنین بنگرید به: مرکز بررسی اسناد تاریخی، «سازمان مجاهدین خلق؛ از پیدایش تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران»، بازیابی‌شده در 22 دی 1400.



فعالیت‌های احمد قاسمی، غلامحسین فروتن و عباس سغایی (بنیانگذاران توفان) در اروپا


تلاش‌های قاسمی، فروتن و سغایی برای ایجاد تشکیلاتی جدید


سوابق غلامحسین فروتن از اعضای بنیانگذار توفان


حزب توده و سازمان توفان در اسناد ساواک (1)


حزب توده و سازمان توفان در اسناد ساواک (2)


حزب توده و سازمان توفان در اسناد ساواک (3)


نشریه توفان ارگان سازمان مارکسیستی ـ لنینیستی توفان


جلوگیری از توزیع نشریه توفان توسط ساواک در کشور


احمد قاسمی از بنیانگذاران توفان


غلامحسین فروتن از بنیانگذاران توفان


یادنامه احمد قاسمی


انور خوجه دبیر اول حزب کار آلبانی و رهبر سوسیالیست این کشور در دوران جنگ سرد


مائو تسه تونگ رهبر انقلابی چین


گرامیداشت ژوزف استالین توسط توفان (1)


گرامیداشت ژوزف استالین توسط توفان (2)


تجلیل از حزب کار آلبانی _ نشریه توفان مهرماه 1347


نشر سخنان انور خوجه در نشریه توفان آبان‌ماه 1347


افتخار به حکومت سوسیالیستی آلبانی در نشریه توفان مرداد 1348


تبریک به مناسبت ششمین کنگره حزب کار آلبانی در نشریه توفان مهرماه 1350


به مناسبت سی و دومین سال تأسیس حزب کار آلبانی _ نشریه توفان مهر 1352


پشتیبانی از اندیشه‌های مائو _ نشریه توفان دی‌ماه 1346


سوسیال امپریالیستی دانستن دولت شوروی _ نشریه توفان مرداد 1351


بررسی مبارزات مسلحانه در اقصی‌نقاط جهان _ نشریه توفان اردیبهشت‌ 1347


بررسی مبارزات مسلحانه در اقصی‌نقاط جهان _ نشریه توفان مرداد 1347


تبلیغ مبارزه مسلحانه در شماره اردیبهشت 1347 نشریه توفان


اعلامیه توفان درباره دخالت رژیم شاه در عمان _ نشریه توفان اردیبهشت‌ماه 1352


اعلامیه توفان پس از کشتار هفده شهریور 1357


حمیدرضا چیتگر از اعضای برجسته حزب کار ایران (توفان) بعد از انقلاب اسلامی


فراخوان حزب توفان در پی سفر محمد خاتمی (رئیس‌جمهور وقت) به آلمان


بیست‌ونهمین نشست عمومی کنفرانس بین‌المللی احزاب و سازمان‌های مارکسیست ـ لنینست در هامبورگ


 

تعداد مشاهده: 575


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.