امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: بیشترین عبادات ابوذر رضی‌الله عنه تفکر و عبرت‌گیری بود. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

خیلی‌ها از تاریخ بی‌خبرند و خیلی‌ها تاریخ را سرسری نگاه می‌کنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. مقام معظم رهبری در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)- 1391/3/14.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش دوم


تاریخ انتشار: 06 ارديبهشت 1404

نقشه استان آذربایجان غربی

 

طرح مرجعیت امام خمینی در استان آذربایجان غربی

پس از رحلت آیت‌الله ‌العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی مرجع عالیقدر شیعیان،[1] شاه سعی کرد مرجعیت را از قم به نجف منتقل کند، بنابراین طی پیامی به آیت‌الله ‌العظمی سید عبدالهادی شیرازی از مراجع نجف، درصدد برآمد تا او را به‌عنوان مرجع تقلید جهان تشیع معرفی نماید. چند ماه از این اقدام گذشته بود که آن مرجع حوزه علمیه نجف هم رحلت کرد و شاه به آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم پیامی فرستاد و درصدد برآمد او را به‌عنوان مرجع تقلید مطرح نماید،[2] در حالی‌ که در حوزه علمیه قم، مراجع هم‌طراز او حضور داشتند، چنانکه از افراد زیر به‌عنوان مدرسین برجسته دروس دینی نام برده شده است: آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی، آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری، آیت‌الله محمدعلی اراکی، آیت‌الله روح‌الله خمینی، آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی، آیت‌الله عباسعلی شاهرودی...[3]

هر چند شاه با ارسال پیامی‌هایی به مراجع نجف درصد انتقال مرجعیت از قم به نجف بود، اما مردم در کل آذربایجان (آذربایجان شرقی و غربی) به آیت‌الله سید محمدرضا شریعتمداری متمایل بودند و با توجه به حضور طلاب دینی آذربایجانی در درس خارج فقه و اصول آن مرجع، مبلغ مرجعیت وی به شمار می‌رفتند و بعد از او آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی با توجه به بومی‌بودنش در درجه دوم اهمیت بود. با این حال، برخی از روحانیون شاخص منطقه مبلغ مرجعیت امام خمینی بودند، از جمله آیت‌الله محمدامین رضوی[4] که همواره امام را به‌عنوان مرجع اعلم یاد می‌کرد و مردم را تشویق به تقلید از ایشان می‌نمود.[5]

 

اصلاحات ارضی و واکنش مردم استان آذربایجان غربی

یکی از دلایل شاه در انتقال مرجعیت به خارج از ایران، عزم او در اجرای برنامه اصلاحات ارضی بود که در همین راستا در اردیبهشت 1340، علی امینی را که از طرف آمریکایی‌ها حمایت می‌شد، به نخست‌وزیری منصوب کرد تا مجری اصلاحات ارضی شود.[6] در 24 آبان 1340، شاه فرمانی خطاب به نخست‌وزیر صادر کرد که در آن مواد برنامه جدید اصلاحات تشریح شده بود و دولت امینی را مسئول اجرای آن کرد. به محض اینکه شاه درصدد اعمال سیاست‌های مزبور برآمد، با واکنش برخی از روحانیون و مردم در سراسر کشور روبه‌رو شد. در استان آذربایجان غربی، حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی[7] از روحانیون تأثیرگذار ارومیه که نقش مهمی در هدایت و رهبری مردم در فعالیت‌های انقلابی داشت و در آن روزها محضردار بود، به علت موضع‌گیری مخالف به شهربانی احضار شد. او در این زمینه گفته است: «در دی‌ماه سال 1340 که قانون اصلاحات ارضی از طرف شاه به دولت ابلاغ شد، چون این قانون وسیله‌ای برای فریب مردم و کشاورزان بود، به‌شدت مورد اعتراض آقایان مراجع تقلید و علمای اعلام در شهرستان‌ها قرار گرفت. در ارومیه نیز اجتماعات و تظاهرات پراکنده‌ای انجام پذیرفت. خود بنده هم در بزرگ‌آباد و هم در شهر به‌طور خصوصی و عمومی بر ضد این موضوع صحبت کردم، به‌طوری‌که موضع‌گیری‌هایم به اداره آگاهی و استانداری گزارش می‌شد.»[8]

فعالیت‌های حجت‌الاسلام حسنی باعث شد که سرلشکر سیاوش دیلمی استاندار آذربایجان غربی، با ارسال نامه‌ای به اجلالی (رئیس ثبت اسناد) خواستار تحقیق درباره فعالیت‌های حجت‌الاسلام حسنی شود.[9]

دامنه مخالفت با اصلاحات ارضی به سال‌های بعد نیز کشیده شد و برخی روحانیون اهل سنت و شیعه استان به مناسبت‌‌های مختلف نسبت به آن موضع‌گیری می‌کردند. برای نمونه در دی‌ماه 1346، ملا محمد انباز پیشنماز روستای ملالر بوکان حین یکی از سخنرانی‌های خود اظهار داشت: «کسانی که اسم مسلمانی به روی خود گذاشته‌اید بایستی بدانید مال کسی به دیگری حلال نیست، نمازگذاردن [در] زمینی که متعلق به شما نیست حرام است، مُلک بایستی یا از اجدادتان به شما برسد یا از فروشنده‌ای که راضی باشد خریداری کرده باشید، نه اینکه با زور از مالک اصلی بگیرند و به شما زارعین بدهند.»[10]

 

استان آذربایجان غربی و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

یکی دیگر از برنامه‌های شاه، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که مفاد آن در شانزدهم مهر 1341 به اطلاع عموم رسید، اما موادی از لایحه خشم نیروهای مذهبی را برانگیخت و این اقدام شاه فعالیتی در جهت تهاجم به هویت مذهبی مردم و اقدامی برای زدودن هویت مذهبی در ساختار اجتماعی جامعه ایران تلقی شد. این مفاد عبارت بودند از: یکم: قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان برداشته شد. دوم: در مراسم تحلیف به جای قرآن مجید، «کتاب رسمی» گنجانده شد. سوم: ذکوریت از شرایط پیش‌گفته حذف و به‌جای آن «باسواد» نوشته شد.[11]

این لایحه با مخالفت مردم و مراجع دینی از جمله امام خمینی مواجه شد. ایشان طی سخنانی در قم در جمع بازاریان تهران فرمودند: «... این قانونی که می‌خواهند در مملکت شیوع بدهند، در حزب آقای عَلَم طرح شده و آقای عَلم بدانند که مردم از پای نمی‌نشینند تا لایحه لغو شود و پس از تشکیل مجلس نیز ساکت نخواهند نشست. مطبوعات را سانسور نموده‌اند و می‌گویند آزادی هست. ملاقات با علمای شیراز را ممنوع نموده‌اند. من از آیت‌الله [بهاءالدین] محلاتی شیرازی احوال‌پرسی نموده‌ام، به او نرسیده است... دولت خوب است وظیفه خود را بداند، ما را زیر دست یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهایی درآورده‌اند، پایمال ننماید. ما به همان نحو که در روزنامه‌ها تصویب لایحه را نوشتند، می‌خواهیم لغو آن را هم درج کنند. ما باز هم با مسالمت حرف‌های خودمان را می‌زنیم؛ خدا نیاورد روزی را که به مردم بگوییم که خود می‌دانید. انشاءالله دولت متوجه می‌شود و جواب صریح می‌دهد...»[12]

همچنین با دعوت امام، مراجع به‌منظور مشاوره در این مورد و مخالفت با لایحه در منزل آیت‌الله عبدالکریم حائری جلسه‌ای تشکیل دادند و با ارسال تلگراف‌هایی به شاه، از آن انتقاد کردند. متعاقب آن، علمای سراسر کشور و نجف نیز به صف مخالفان لایحه پیوستند. در استان آذربایجان غربی و از جمله در ارومیه، علمای این شهر در منابر علیه آن سخنرانی کردند و ابعاد این قضیه را برای مردم روشن نمودند. حجت‌الاسلام غلامحسین خراسانی‌کیا که در آن زمان در حوزه علمیه ارومیه در حال تحصیل دروس دینی بود، در این باره گفته است: «در زمان انجمن‌های ایالتی و ولایتی ما چند نفر بودیم که به‌صورت پنهانی فعالیت می‌کردیم، ولی واقعیت این بود که حکومت در حوزه علمیه ارومیه نفوذ داشت و متأسفانه زیر نظر ساواک بود، یعنی دورادور و به‌طور غیرعلنی نظارت داشتند. بنابراین فعالیت علنی تقریباً سخت بود.»[13]

علاوه ‌بر آن، حوزه علمیه ارومیه در آن مقطع تحت نظر آیت‌الله عباسعلی حائری نجفی اداره می‌شد که کمتر به سیاست اعتنا داشت؛ بنابراین چند تن از روحانیون ارومیه از جمله آیت‌الله محمدامین رضوی، آیت‌الله محمد فوزی،[14] حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی و آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی[15] به‌منظور اتخاذ تصمیم جمعی درباره موضوع انجمن‌های ایالتی و ولایتی، به بحث و تبادل نظر پرداختند. سپس جمعی از روحانیون از جمله حجت‌الاسلام حسنی به قم رفته و با امام خمینی دیدار کردند و نگرانی علمای ارومیه را از این موضوع به اطلاع امام رساندند.[16]

مخالفت سرسختانه علما و روحانیون با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در نهایت منجر به لغو لایحه در دهم آذر 1341 گردید و بدین ترتیب قدرت نهفته نیروهای مذهبی بر حکومت آشکار گردید.

 

واکنش علما، روحانیون و مردم استان آذربایجان غربی به رفراندوم انقلاب سفید

مدت کوتاهی بعد از لغو مصوبه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، حکومت تصمیم گرفت که اصول شش‌گانه‌ای را به رفراندوم بگذارد. به همین منظور، شاه در 19 دی 1341 در «کنگره عظیم دهقانان» که در تهران برگزار شد، طی یک سخنرانی اصول شش‌گانه خود معروف به «انقلاب سفید» را مطرح کرد و گفت: «به‌منظور احتراز از خدشه‌دار کردن این اصلاحات از سوی عوامل سیاه ارتجاع و قوای مخرب سرخ، این اصول را به آرای عمومی می‌گذارم.» اصول شش‌گانه مزبور عبارت بودند از:

1. الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی‌ماه 1340 و ملحقات آن؛

2. تصویب لایحه قانونی ملی‌کردن جنگل‌های سراسر کشور؛

3. تصویب لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به‌عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی؛

4. تصویب لایحه قانونی سهیم‌کردن کارگران در سود منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی؛

5. لایحه اصلاحی قانون انتخابات؛

6. لایحه ایجاد سپاه دانش به‌منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.[17]

اعلام برگزاری رفراندوم اصول انقلاب سفید با مخالفت علما و روحانیون مواجه شد، ازجمله امام خمینی طی اعلامیه‌ای این رفراندوم را غیرقانونی خواند. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «... این رفراندم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی، برای اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کرده‌اند و به نظر می‌رسد که همان معانی را دشمنان اسلام می‌خواهند به دست جمعی مردم ساده‌دلِ اغفال‌شده اجرا کنند. علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. از خداوند متعال حفظ قرآن مجید و استقلال مملکت را خواهانیم.»[18]

روحانیون سراسر کشور ضمن پیروی از فتوای امام خمینی، مخالفت خود را با رفراندوم ابراز کردند. در ارومیه، روحانیون با برگزاری جلساتی، بحث‌های زیادی در جهت مقابله با رژیم مطرح کردند، از جمله حجت‌الاسلام حسنی پیشنهاد اقدام مسلحانه علیه رژیم را مطرح کرد که با آن مخالفت شد.[19] در نهایت تصمیم بر آن شد تا حجت‌الاسلام محمدعلی صاحب‌الزمانی برای نظرخواهی از مراجع تقلید به قم برود. او در این باره گفت: «... به قم رفتم. ابتدا پیش آیت‌الله شریعتمداری رفتم و موضوع را مطرح کردم. ایشان گفتند که مباحث سیاسی در منابر مطرح بشود، ولی نه خیلی تند. آیت‌الله گلپایگانی جواب فرمودند: «ما گفتنی‌ها را گفتیم، وظیفه را انجام دادیم. مردم هم واقف شدند که کارهایی که توسط دولت انجام می‌شود، خلاف شرع است، بنابراین ما وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم و دیگر تکلیفی برای مبارزه نداریم.» امام خمینی نیز گفتند که مسائل را مطرح کنید، ولی خیلی تند طرح نشود.»[20]

پس از بازگشت حجت‌الاسلام صاحب‌الزمانی از قم، روحانیون ارومیه به فعالیت علیه رفراندوم ادامه دادند، اما شاه به مخالفت‌ها اعتنایی نکرد و اصول شش‌گانه انقلاب سفید در ششم بهمن 1341 به رفراندوم گذاشته شد و تصویب شد. در جریان برگزاری رفراندوم انقلاب سفید، روحانیون ارومیه دست به اعتصاب نماز زدند که متعاقب آن به شهربانی احضار شدند، اما با سپردن تعهد آزاد گردیدند. در همین زمینه، حجت‌الاسلام حسنی هم به جرم فعالیت مضره و ایجاد اغتشاش در منطقه دستگیر و روانه‌ زندان شد. او در این باره گفت: «من به جرم فعالیت مضره و ایجاد اغتشاش در منطقه دستگیر و روانه زندان شدم. پس از چند روز بازداشت و بازجویی و تهدید و ارعاب در تاریخ 21 بهمن 1341 یک التزام کتبی از من گرفتند مبنی بر اینکه در آینده مطلقاً در سخنرانی‌های خود به امور غیرمذهبی نپردازم و سپس آزادم کردند. یکی دو روز بعد، قرائن و شواهد نشان می‌داد که ایادی رژیم به‌طور غیرمحسوس و مداوم، رفت‌وآمدها و فعالیت‌هایم را زیر نظر دارند...»[21]

 

تحریم عید نوروز سال 1342 و واکنش علما و مردم استان آذربایجان غربی

بی‌اعتنایی محمدرضاشاه به مخالفت‌های علما و روحانیون و برگزاری رفراندوم انقلاب سفید باعث شد که امام خمینی در نشست هفتگی با مراجع و علمای قم، خواهان در پیش‌گرفتن سیاست مشترک علیه رژیم شوند. در همین راستا، ایشان طی پیامی در 22 اسفند 1341 به علما و روحانیون، عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد. در بخشی از این پیام آمده است: «چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به‌عنوان عزا و تسلیت به امام عصر – عجل‌الله تعالی فرجه – جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.»[22]

تحریم عید نوروز با پشتیبانی علما و روحانیون مواجه شد و علمای سراسر کشور به پیروی از امام خمینی اعلامیه‌های مشابهی صادر کردند. در بسیاری از مساجد، حسینیه‌ها و منازل علما در سراسر کشور مجالس عزا نیز برپا شد و واعظان در سخنرانی‌های خود به بیان ضرباتی که از سوی حکومت بر اسلام، روحانیت و مردم وارد شده بود، پرداختند.[23]

این اقدام در آذربایجان غربی هم واکنش‌هایی را برانگیخت، از جمله در ارومیه حجت‌الاسلام حسنی طی جلسات مقدماتی با علما و روحانیون ارومیه و اطراف آن تصمیم گرفتند که علما و روحانیون منطقه در روز وفات امام جعفر صادق (ع) در مساجد خود، مجلس عزا و سخنرانی داشته باشند و هر کس در حد توانایی خود جنایات رژیم را افشا کند و پیام مراجع را به گوش مردم برساند. خود او برای ادای تکلیف در این زمینه علاوه بر سخنرانى روز موعود در شهر ارومیه، بعد از آن که به بزرگ‌آباد رفت، سخنرانى مشابهى را براى مردم روستا و حومه که با هماهنگى قبلى به همین مناسبت تشکیل یافته بود، انجام داد، گوشه‌اى از این واقعه‌ در گزارشى از مأموران ساواک منعکس شده است: «... طبق اطلاع، آقاى حسنى دیروز [5 فروردین 1342] به آبادى بزرگ‌آباد رفته تبلیغات سوء در مورد اعلامیه‌ اخیر جامعه‌ روحانیت و رفراندوم و غیره کرده. به تحقیق معلوم شد این شخص در آن آبادى که نزدیک بالانج است، ملک دارد.»[24]

 

حمله مأموران حکومتی به مدرسه فیضیه قم

اقدام هماهنگ علما در تحریم عید نوروز سال 1342ش و تداوم اعتراض‌ها و انتقادها علیه رژیم سبب شد که مأموران در تاریخ دوم فروردین سال 1342 (۲۵ شوال ۱۳۸۲ق) در سالروز شهادت امام جعفرصادق(ع)، به مجلس سوگواری که از سوی آیت‌الله ‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود و حجت‌الاسلام سید محمد آل‌طه و حجت‌الاسلام حاج شیخ مرتضی انصاری قمی سخنرانان این مراسم بودند، حمله کنند.[25]

ماجرا از این قرار بود که در میانه سخنرانی حجت‌الاسلام شیخ مرتضی انصاری، کماندوها و نیروهای امنیتی به جمعیت حاضر در مجلس عزاداری حمله کردند. آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی بعدها درباره آن روز چنین نوشت: «... حادثه فجیعه مدرسه فیضیه که در مجلسی که از جانب حقیر به‌منظور عزاداری تشکیل شده بود، پیش‌آمد کرد و خود به چشم خود دیدم که مأمورین جنایتکار بی‌جهت به طلاب و علماء و مسلمانان بی‌دفاع که از نقاط مختلفه آمده بودند، حمله برده و آن اعمال وحشیانه را مرتکب شدند.»[26]

 پس از این اتفاق، موج اعتراض‌ها علیه این اقدام سراسر کشور را فراگرفت و اعلامیه‌هایی از جانب علما صادر گردید که در برخی نقاط کشور از جمله ارومیه پخش شدند. افرادی از تهران و دیگر مناطق کشور در رساندن اعلامیه‌های علما به ارومیه نقش داشتند؛ از جمله دانشجویان اهل ارومیه که در دانشگاه‌های تهران و تبریز و... مشغول به تحصیل بودند. در اسناد ذکر شده است که تعدادی اعلامیه امام خمینی، روحانیون شیراز و نهضت آزادی برای یکی از کارخانه‌داران ارومیه به نام طلوعی ارسال شده است.[27]

 

دستگیری امام خمینی و واکنش علما و مردم استان آذربایجان غربی

خرداد سال 1342 که مصادف با ماه محرم سال 1383 ق و فرصت مناسبی برای وعاظ و روحانیون بود که در منابر به بیان اقدامات خلاف دین حکومت بپردازند. بنابراین رژیم تلاش می‌کرد کنترل اوضاع را در دست بگیرد. استاندار آذربایجان غربی در نامه‌ای که در اول خرداد 1342 به نخست‌وزیر نوشت، از برگزاری مجلس عزاداری توسط استانداری در مسجد بازارباش خبر داد تا به این وسیله روند اوضاع را در دست بگیرد،[28] اما این راهکار مؤثر واقع نشد و وعاظ و روحانیون استان آذربایجان غربی، در منابر مساجد ضمن بیان سخنرانی‌های اعتراضی،[29] در برخی موارد مردم را به قیام دعوت می‌کردند، چنان‌که طبق گزارش اسناد ساواک، شیخ ابوطالب ناقلى از وعاظ شهر خوی، «در ایام تاسوعا و عاشورا در یکى از مساجد، مردم را علناً دعوت به خونریزى و قیام [کرده] و آنان را تحریک نموده که با ریختن خون خود از تعدى و تجاوز مأمورین‌ جلوگیرى نمایند.»[30]

روحانیون ارومیه نیز به برگزاری جلسه‌ای در این زمینه مبادرت ورزیدند و به برنامه‌ریزی درباره دهه اول محرم پرداختند. در این زمینه حجت‌الاسلام حسنی، روحانیون ارومیه را برای اتخاذ تصمیم واحد به منزل خود دعوت کرد. رژیم که از این ناحیه احساس خطر می‌کرد، سعی نمود با دستگیری برخی از روحانیون از جمله حجت‌الاسلام حسنی از شدت اقدام آنان بکاهد.[31]

سیزدهم خرداد سال 1342 مصادف با روز عاشورای حسینی(ع) بود. در بعدازظهر این روز امام خمینی در مدرسه فیضیه یک سخنرانی اعتراضی خطاب به شاه ایراد نمود و او را به‌علت برگزاری رفراندوم و بی‌توجهی به تذکرات روحانیت مورد انتقاد قرار داد. در بخشی از این سخنرانی آمده است: «... آقا! من به شما نصیحت می‌کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‌کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. من یک قصه‌ای را برای شما نقل می‌کنم که پیرمردهایتان، چهل ساله‌هایتان یادشان است، سی ساله‌ها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبی- به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می‌داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی[32] رفت. من نمی‌خواهم تو این طور باشی؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوی، نکن! این قدر با ملت بازی نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن...»[33]

در پی این سخنرانی در ساعت سه بامداد 15 خرداد 1342 مأموران مسلح به قم آمدند و ضمن محاصره خانه امام خمینی، ایشان را دستگیر و راهی تهران نمودند. انتشار خبر دستگیری امام خمینی باعث خیزش مردم مناطق مختلف کشور گردید.[34] علمای شهر ارومیه به‌محض آگاهی از دستگیری امام خمینی در مسجد میرزا حسین‌آقا اجتماع و با صدور اعلامیه‌ای این اقدام را محکوم کردند، ولی با توجه به قدرت ساواک منطقه و کنترل آن‌ها بر منطقه، نتوانستند اقدام جدی نمایند؛ در همین زمینه در گزارشی که ساواک ارومیه در 15 خرداد 1342 به تهران فرستاد، آمده است که مراسم عزاداری در ارومیه در آرامش برگزار شد و به روحانیون معدود مخالف چندان میدان داده نشد.[35] ساواک در نامه دیگری که به مرکز گزارش داد از بروز برخی ناآرامی‌ها در منطقه خبر داد و قید کرد که «وضع شهر عادی، ولی در باطن ناراحتی‌هایی مشهود است.»[36]

با وجود محدودیت‌هایی که برای فعالیت‌های مخالف حکومت اِعمال گردید، علمای ارومیه درصدد اتخاذ تصمیمی واحد در واکنش به دستگیری امام خمینی بودند. ساواک که از این اقدام آنان مطلع بود، در شب 15 خرداد روحانیون برجسته شهر را احضار و بازداشت کرد و آنان را ملزم به سپردن تعهد نمود.[37]

ساواک ارومیه قصد داشت تا آنان را به محض خودداری از سپردن تعهد، از ارومیه تبعید کند و قصدش از احضار آن‌ها به ساواک همین بود، ولی علمای ارومیه که از قصد آنان آگاه شدند، حضورشان در شهر را مفیدتر دانستند و با سپردن تعهد آزاد شدند.[38] در همین زمینه در گزارشی که به تهران فرستاده شد، آمده است: «وضع شهر تا ساعت 9 آرام می‌باشد و هیچ‌گونه ناراحتی در منطقه استحفاظی این ساواک مشهود نیست و مراقبت لازم ادامه دارد، ضمناً در جلسه کمیسیون امنیت دیشب تصمیمات مقتضی در مورد عده‌ای از روحانیون که تا اندازه‌ای ناراحت بوده‌اند، اتخاذ گردید و چون کلیه آنان شدیداً اظهار ندامت نموده و نسبت به ذات اقدس همایونی ابراز فداکاری و بندگی نمودند با ترتیبات مخصوص و با مقامات انتظامی استان از اعزام آنان خودداری گردید...»[39]

پس از آن، ساواک با برگزاری میتینگ‌هایی و جمع کردن عده‌ای از طرفداران شاه در مساجد به محکومیت قیام 15 خرداد پرداخت، اما مبارزان برخی مناطق کشور از جمله آذربایجان غربی، همچنان به فعالیت‌های خود علیه حکومت ادامه دادند. ایراد سخنرانی در مساجد برای آگاه‌سازی مردم مبنی بر لزوم دفاع از امام خمینی یکی از شیوه‌های طرفداران امام خمینی بود. در یکی از اسناد، ضمن اشاره به تشکیل مجلسی در مسجد آقا علی‌اشرف ارومیه آمده است: «آقای محمدرضا صاحب‌الزمانی واعظ، ضمن بحث و ایراد چند مثال گوشه‌دار اظهار داشت در دین اسلام وارد است برای حفظ جان یک روحانی ولو آنکه به قیمت جان هزار نفر تمام شود باید جانفشانی کرد.»[40]

ایراد سخنرانی‌های اعتراضی و برگزاری جلسات مشورتی در مورد چگونگی واکنش نسبت به دستگیری امام، باعث دستگیری تعدادی از روحانیون شد. در همین زمینه، ساواک خوی شش تن از روحانیون این شهر را دستگیر کرد.[41] این افراد عبارت بودند از: اسماعیل فلاحی، جابر فاضلی، ابوطالب فاضلی، علی‌افسر قویدل، ذبیح‌الله متولی، حسین قربان‌پور.[42]

در پی آن، کسبه شهر در اعتراض به بازداشت آن‌ها، در روز 18 خرداد 1342 قصد بستن بازار را داشتند که ساواک خوی برای جلوگیری از این عمل اقدامات لازم را انجام داد.[43]

روحانیون استان همچنین به‌منظور گفتگو در مورد دستگیری امام و اتخاذ تصمیم مشترک در این زمینه جلساتی تشکیل دادند. حجت‌الاسلام حسنی بعد از آزادی، به ‌اتفاق حجت‌الاسلام اکبر مولودی و سید حمید میرآقایی (عدنانی) به روستای انهر رفتند و با آیت‌الله سید صادق بنی‌حسینی مرندی که هر ساله در ماه‌های محرم برای تبلیغ به آن روستا می‌رفت، دیدار کردند. در این دیدار، آنان درباره واکنش به تحولات سیاسی به ‌خصوص دستگیری امام خمینی مذاکره کردند. پس از آن، حجت‌الاسلام عدنانی و حجت‌الاسلام مولودی به ارومیه بازگشتند، اما حجت‌الاسلام حسنی در روستای انهر ماند و به‌ همراه آیت‌الله بنی‌حسینی مرندی به منبر رفت. او در منبر طی سخنانی با اشاره به مسائل مختلف کشور، از حکومت انتقاد کرد. در پی این رخدادها مأموران ژاندارمری به روستا رفته و سه تن از اهالی روستا به اسامی مصطفی جبارپور، علی حسینی و علی غلامی را دستگیر و تحت بازجویی قرار دادند.[44]

علاوه بر آن، روحانیون ارومیه جلسه دیگری در منزل حجت‌الاسلام عدنانی تشکیل دادند. شهربانی که از تشکیل این جلسه اطلاع داشت، به آن منزل یورش برد و منزل را مورد بازرسی قرار داد. در گزارشی که مأمور اعزامی به آن منزل به اداره اطلاعات شهربانی اعلام کرد، آمده است: «طبق اطلاعاتی که کسب شده بود، عده‌ای از ملاها در منزل سید حمید میرآقایی پیشنماز مسجد متقیان تجمع نموده، از ساعت 23:30 روز 21 /3 /1342 به‌وسیله مأمورین از منزل نامبرده بازرسی، در نتیجه تعداد 17 برگ اعلامیه بر ضد مصالح کشور و دولت از طرف آقایان خمینی و شریعتمداری، یک برگ اعلامیه عشایر لرستان و یک قطعه عکس آقای خمینی کشف و یک برگه اعلامیه نیز از جیب یکی از ملاها به‌نام مرادعلی فرج‌زاده به ‌دست آمد. در این مورد تحقیقات هم به معمول پرونده‌ای با اعلامیه‌های مکشوفه و سه نفر روحانی به‌نام‌های سید حمید میرآقایی، مرادعلی فرج‌زاده و میرزا ابراهیم علیزاده به ساواک استان [اعزام] شد.»[45]

در گزارشی از ساواک به تاریخ اول تیر 1342، در مورد اقدامات علما و مردم آذربایجان بعد از دستگیری امام خمینی آمده است: «برابر اطلاع واصله هنوز اشخاص با دیانت که خیلی متعصب هستند در شهرهای مراغه، آذرشهر، بناب، میاندوآب، خلخال، هشترود، اردبیل و خوی مرتباً طلاب را به تهران می‌فرستند و از اوضاع و احوال و شخص خمینی جویا می‌شوند و در این شهرستان‌ها افکار عمومی گوش به زنگ و منتظر انقلاب آینده هستند. به‌طورکلی منطقه آذربایجان خود را برای یک فداکاری در راه عمال [اعمال] دینی آماده می‌سازد و ارتباط خود را با اصفهان، شیراز، مشهد و قم حفظ کرده است.»[46]

پس از دستگیری امام خمینی و احتمال محاکمه ایشان، علما و روحانیونی از مناطق مختلف کشور به ‌قصد اعتراض به این موضوع راهی تهران شدند. در همین زمان، حجت‌الاسلام شیخ حسن مقدس از قم به ارومیه رفت و علمای ارومیه را دعوت کرد تا علیه رژیم سخنرانی کنند و برای اعتراض به دستگیری امام به تهران عزیمت کنند. طبق روایت آیت‌الله قریشی، یک نامه به‌وسیله میرزا حسن مقدس از طرف آیت‌الله شریعتمداری خطاب به علمای ارومیه آورده شده بود که در آن خواسته شده بود که با توجه به اینکه امام خمینی دستگیر و زندانی شده، در ارومیه هم باید اقدامی صورت گیرد. پس باید به حضرت عبدالعظیم رفته و در تحصن علما شرکت کنند تا بلکه امام خمینی نجات یابد. پس از وصول این نامه، علمای ارومیه پس از تشکیل جلساتی تصمیم گرفتند به شهرهای قم و مشهد سفر کرده و ضمن شرکت در چهلم شهدای ۱۵ خرداد با مراجع دیدار کنند. همچنین آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی از علمای ارومیه در جمع متحصنین تهران حضور یافت و به تبادل پیام میان روحانیون و مراجع مبادرت ورزید.[47]

هر چند ساواک استان طی نامه‌ای در 13 تیر 1342، به مدیریت کل اداره سوم ساواک اعلام کرد که «در منطقه این ساواک فعالیت خطرناکی مشهود نیست و مراقبت می‌شود»،[48] اما فعالیت‌های روحانیون مخالف حکومت در ماه‌های بعد همچنان ادامه داشت. در اسناد ساواک از توزیع اعلامیه توسط حجت‌الاسلام اسدالله جوانمرد در میان انقلابیون ارومیه نام برده شده است. در سندی آمده است: «مشارالیه اهل بستان‌آباد تبریز که مدتی در رضائیه سکونت و فعلاً در قم [و] مدرسه فیضیه می‌باشد، از عناصر محرک بوده و طبق اطلاع صحیح در این اواخر تعدادی اعلامیه‌های مضره از قم برای چند نفر از روضه‌خوان‌های رضائیه فرستاده و اظهار امیدواری کرده که در آتیه هم بتواند ارسال دارد.»[49] همچنین از ارتباط انقلابیون استان آذربایجان غربی با نهضت آزادی و جبهه ملی سخن به میان آمده است.[50]

در هر صورت، بر اثر تلاش علما و مردم مناطق مختلف کشور که پس از دستگیری امام خمینی فعالیت‌های خود را شروع کرده بودند، امام خمینی در 15 فرودین 1343 به قم بازگشت. با اعلام آزادی امام خمینی از زندان، علمای ارومیه با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله شریعتمداری از این موفقیت اظهار مسرت کردند و این پیروزی را تبریک گفتند.[51]

همچنین حجت‌الاسلام ابراهیم علیزاده، از روحانیون اهل ارومیه ساکن قم، با ارسال تلگرافی به ارومیه و خطاب به آیت‌الله فوزی و حجت‌الاسلام حسنی، خبر آزادی امام خمینی را به آنان ابلاغ کرد.[52]

 

محرم سال 1384/ اردیبهشت و خرداد 1343

با فرارسیدن ماه محرم سال 1343ش، فعالیت‌های نیروهای مذهبی در سراسر کشور افزایش یافت. علمای آذربایجان غربی نیز با شدت بیشتری به فعالیت‌های خود ادامه دادند. در گزارشی که ساواک ارومیه به مرکز فرستاد، از افراد زیر به‌عنوان افراد غیرروحانی که مخالف حکومت هستند و از مخالفان رژیم طرفداری می‌کنند، نام برده شده است: 1- حیدر زیب عنصر، 2- یحیی روحانی، 3-کامل یکتا، 4- قادر قشقایی، 5- محمود قدسی گلشن، 6- رضا یونجه‌فروش، 7- حسن بدیعی، 8- حسن اسدی، 9- حبیب‌الله قیاسی، 10- علی رستم‌زاده، 11- کریم جاویدی، 12- عبدالحسین کرمی، 13- جبار قاسمی.[53]

همچنین ساواک استان آذربایجان غربی طی گزارشی به تاریخ هشتم مهرماه 1343 از افراد ذیل به‌عنوان عاملان پخش نشریه داخلی طلاب حوزه علمیه قم بین روحانیون شهرستان خوی نام برده است: شیخ حسن بصری (شغل روحانی)، رضا سعیدی (شغل کارمند بازنشسته وزارت کشور)، جواد شریف (سردفتر اسناد رسمی).[54]

حجت‌الاسلام صادق ارکانی، یکی از روحانیون مرندی که برای تبلیغ به ارومیه عزیمت می‌کرد و به‌علت فعالیت‌های انقلابی دستگیر شد، درباره این فعالیت‌ها گفته است: «من هر از چندگاهی به مرند، خوی و ارومیه می‌رفتم و اعلامیه‌هایی با خود می‌بردم. حدود اواخر خرداد 1343 بود که [ساعت] 3 نیمه‌شب به‌هنگام چسباندن اعلامیه به دیوار مسجد فوزی ارومیه دستگیر شدم. در ساواک ارومیه خیلی شکنجه شدم که هنوز آثارش بر دستم باقی است. از من اسامی کسانی که اعلامیه می‌گرفتم، می‌خواستند. من نگفتم و اصرار داشتم که این‌ها را [از] طاقچه مسجد اعظم قم برداشته‌ام. سه ماه زندانی شدم. حدود 5 تا 6 روز در زندان شهربانی، مدتی را در انفرادی و بقیه‌اش را در زندان ارتش گذراندم. من از زندانیان می‌ترسیدم و آن‌ها هم از من می‌ترسیدند و تصور می‌کردند ساواکی هستم. چون نوحه‌خوانی بلد بودم، به‌تدریج با زندانیان کنار آمدم و به تبلیغات پرداختم. حتی استوار رحیمی هم که نگهبان ما بود، تحت تأثیر جمع ما قرار گرفت. پس از سه ماه، بار دیگر مرا محاکمه کردند. در این جلسه افسر بازجوکننده از من پرسید: «اگر عکس علی (علیه‌السلام) و یک زن بی‌حجاب را ببینی به کدام یک احترام می‌گذاری؟» گفتم: طبیعی است، این سؤال کردن ندارد، عکس آقا امیرالمومنین را برمی‌دارم می‌بوسم و روی چشمانم می‌گذارم، ولی عکس زن بی‌حجاب را برمی‌دارم و می‌سوزانم تا چشم یک مؤمن دیگر به آن نیفتد.» بازجوکننده گفت: «مثل اینکه ادب نشده‌اید.» پانزده روز دیگر هم اضافه دادند. حدود 5 /3 ماه زندان دور اول بود که بعد آزاد شدم. بار دیگر نیز در ارومیه چند روزی از آزادی‌ام نگذشته بود که به حوزه آنجا رفتم. وقتی طلبه‌های آنجا متوجه شدند من فعالیت سیاسی می‌کنم، گزارش دادند. ملا میرزا هاشم که با ساواک همکاری می‌کرد، سردسته این طلاب بود... من بار دیگر دستگیر شدم، اما به‌نحوی توانستم خودم را تبرئه کنم و عنوان کردم که دشمنی آن ملا با من سبب ارائه گزارش شده است، وگرنه من خلاف مقررات عمل نکرده‌ام...»[55]

البته در این مدت ساواک استان تلاش نمود تا ایام محرم به آرامی و بدون ایجاد شلوغی سپری شود. چنان‌که در گزارش ساواک ارومیه به مرکز آمده است: «به استثنای تعداد معدودی از روحانیون و طرفداران آن‌ها سایر طبقات اهالی این منطقه در طول مدت ایام سوگواری نسبت به تحریکات و تبلیغات عناصر مخالف بی‌اعتنا بوده و با تحبیب و روش مسالمت‌آمیز دولت در تمام جریانات اخیر و نظم و ترتیب خاصی که در برگزاری مراسم سوگواری به عمل آمده در بین طبقات اهالی حسن اثر بخشیده و این اقدامات را قرین مصلحت می‌دانند.»[56]

 

تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی

چند ماهی از آزادی امام خمینی از حصر خانگی گذشته بود که در آبان‌ماه سال 1343 لایحه‌ مصونیت امریکایی‌های مقیم ایران موسوم به «کاپیتولاسیون» در مجالس شورای ملی و سنا تصویب شد. در پی تصویب این لایحه، امام خمینی در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ اقدام رژیم را به‌شدت مورد انتقاد قرار داد. ایشان طی سخنانی در حضور اجتماعی از روحانیون و مردم قم در منزلشان، فرمودند: «... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده‌هایشان، با کارمندهای فنی‌شان با کارمندان اداری‌شان، با خدمه‌شان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر می‌کنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید...»[57]

امام همچنین در اعلامیه‌ای که همان روز صادر کرده بودند، تأکید کردند: «دنیا بداند که هر گرفتاری‌ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است.»[58]

 پس از آن، نیروهای امنیتی در ساعات اولیه‌ بامداد سیزدهم آبان به بیت امام حمله و پس از دستگیری و انتقال به تهران، قبل از طلوع آفتاب ایشان را به ترکیه تبعید نمودند. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، علما و مراجع قم و مشهد فعالیت‌هایی برای اطلاع از وضعیت امام خمینی آغاز کردند که در برخی موارد، ساواک از ارسال آن‌ها جلوگیری کرد. چنان‌که مانع از مخابره تلگراف‌های آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری، آیت‌الله شهاب‌الدین حسینی مرعشی نجفی، آیت‌الله سید محمدرضا موسوی گلپایگانی و آیت‌الله سید محمد وحیدی به امام خمینی شد.[59]

مراجع و علما در تلاش بودند تا در صورت امکان با ایشان ملاقات کنند یا نمایندگانی به ترکیه اعزام کنند تا ضمن ملاقات با امام، زمینه آزادی ایشان را فراهم سازند یا حداقل رژیم را متقاعد کنند تا ایشان را به جایی منتقل کند که بتوان از احوالشان با خبر شد.[60]

یکی از حرکت‌های هواداران امام خمینی در حمایت از ایشان این بود که در اکثر استان‌های کشور، ائمه جماعات به عنوان اعتراض نماز جماعت را تعطیل کردند تا مردم متوجه اهمیت موضوع شوند، زیرا مردمی که هر روزه برای اقامه نماز جماعت به مساجد می‌رفتند، وقتی غیبت امام جماعت مسجد را می‌دیدند، با پرسش از علت این امر در جریان امر قرار می‌گرفتند. در استان آذربایجان غربی و از شهر ارومیه روحانیون و ائمه جماعات طرفدار امام، از اقامه نماز خودداری کردند، بنابراین اغلب علما و روحانیونی که به طرفداری از امام خمینی معروف بودند، تحت نظر قرار گرفتند، چنانکه در گزارشی که ریاست شهربانی ارومیه به شهربانی کل کشور ارسال کرد، از تحقیقات غیرمحسوس این شهربانی درباره علما خبر داد.[61]

در گزارش دیگری که شهربانی ارومیه به مرکز ارسال کرد، در مورد اقدامات علمای ارومیه بعد از دستگیری امام خمینی آمده است: «طبق گزارش مأمور ویژه، عده‌ای از روحانیون به‌طور محرمانه در منازل یکدیگر اجتماع و در مورد دستگیری آقای خمینی با یکدیگر گفتگو و در بین مریدان خود نیز موضوع دستگیری آقای خمینی را بیان می‌دارند. اطلاع واصله حاکی است روحانیون مزبور اظهار داشته‌اند که با دستگیری و تبعید آقای خمینی، دین و اسلام از بین رفته و دیگر جایز نیست که روحانیون هم در ایران بمانند. نامبردگان اضافه کرده‌اند که ما روحانیون نمی‌توانیم به این وضع نگاه کرده و با از دست دادن مجتهد راحت بنشینیم. گویا در بین مریدان خود اظهار داشته‌اند که در تبریز و تهران بازار را بسته‌اند و در رضائیه هم بایستی اهالی بازار را تعطیل نمایند.»[62]

حجت‌الاسلام حسنی از روحانیونی بود که در جلسه علما و روحانیون ارومیه بعد از دستگیری و تبعید امام خمینی به ترکیه، پیشنهاد مبارزه مسلحانه را مطرح کرد. حجت‌الاسلام محمدعلی صاحب‌الزمانی در این باره گفت: «روزی که امام(ره) دستگیر و به ترکیه تبعید شد، در ارومیه به مناسبت چهلم فوت یکی از علما مجلس ترحیمی در مسجد آقا علی‌اشرف منعقد بود. در پایان مراسم خبر رسید که امام خمینی دستگیر شده است، دسته‌جمعی رفتیم منزل غلامرضا حسنی. افرادی که با خاطر دارم: محمدامین رضوی، سید علی‌اکبر قریشی، محمد فوزی، برادرم مرحوم محمدرضا صاحب‌الزمانی بودند، چند نفر دیگر که بودند آن‌ها را فراموش کرده‌ام. موضوع مورد بحث این بود که چه کنیم؟ در این گفتگوها بودیم که مأمور شهربانی وارد جلسه شد و گفت: «رئیس شهربانی همه علما را به اداره خواسته است.» ما وعده دادیم که عصر همان روز خواهیم آمد. او قبول کرد و رفت. آقای حسنی در آن جلسه پیشنهاد کرد که باید مسلحانه اقدام کنیم. من حاضرم و سلاح هم دارم. اگر در مملکت شش نفر کشته شود، آن‌ها (رژیم) ساکت می‌شوند و این‌ها جرأت نمی‌کنند به اینکه مثلاً آیت‌الله خمینی را تبعید کنند. چند نفر از جمله قریشی و فوزی به زحمت او را قانع ساختند که از این موضوع صرف‌نظر کند. تا نیمه‌های شب مشغول مذاکره بودیم که مأموران شهربانی آمدند و سعی کردند تا ما را شهربانی ببرند...»[63]

علاوه بر اقداماتی که روحانیون انجام دادند، بازاریان ارومیه هم تقریباً بازار را به حالت نیمه‌تعطیل درآوردند.[64]

 

ترور حسنعلی منصور در 6 بهمن 1343

چند ماه بعد از تبعید امام خمینی به ترکیه، حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت و تهیه‌کننده لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی، توسط شهید محمد بخارایی از اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی ترور شد. منصور پس از ترور به بیمارستان منتقل شد و متعاقب آن عوامل رژیم با برگزاری مراسم دعا، برای بهبود او دعا می‌کردند. عوامل رژیم در ارومیه هم قصد داشتند چنین اقدامی انجام دهند که عملی نشد. آیت‌الله قریشی در این باره گفت: «در ارومیه در انتهای خیابان امام فعلی نزدیک ستاد لشکر وقت و شهرداری مسجدی هست که «مسجد حجت» نام دارد و آن روزها موسوم به مسجد یوردشاه بود. ماه رمضان آنجا منبر داشتم و شب‌ها منبر می‌رفتم. شبی وارد مسجد شدم. دیدم استاندار (مهندس [ابراهیم] همایون‌فر)، رئیس ساواک ( [خلیل] صیادیان)، بازجوی ساواک (عاصفی)، رئیس ژاندارمری استان (سرتیپ سوداگر)، رئیس ژاندارمری ارومیه (سرهنگ کاووسی)، رئیس شهربانی، شهردار و چند نفر دیگر [آنجا بودند]، با دیدن آن‌ها، من ترسیدم، ولی منبر رفتم و فارسی صحبت کردم. بعد از خاتمه صحبت، یک نفر از پای منبر برخاست و یادداشتی به من داد. دیدم نوشته: «جناب نخست‌وزیر حسنعلی منصور در بیمارستان زخمی و بستر ی است، برای سلامتی او دعا کنید.» من بسیار ناراحت شدم که خدایا چه کنم؟ بالاخره کاغذ را در دستم مچاله کردم و دعای همیشگی را هم نخواندم و گفتم: «صلی الله علی محمد و آله الطاهرین» و از منبر پایین آمدم و بدون توجه به آن‌ها از مسجد خارج شدم. بعداً یکی از دوستان گفت: «فلانی من شک ندارم که تو را بازداشت خواهند کرد.» ولی الحمدالله چیزی نشد...»[65]

 

رمضان سال 1384/ دی و بهمن 1343

ماه رمضان سال 1384 قمری مصادف با دی و بهمن 1343 در حالی فرا ‌رسید که سه ماه از تبعید امام خمینی به ترکیه گذشته بود. ماه رمضان آن سال از اهمیت بالایی برخوردار بود. این ماه نخستین فرصت تبلیغاتی علیه رژیم بعد از تبعید امام خمینی بود و روحانیون می‌توانستند با استفاده از ظرفیت این ماه به افشاگری بپردازند. در آستانه‌ رمضان‌ مدرسین‌ قم‌ با برقراری‌ یک‌ گردهمایی‌ برای‌ روحانیون و طلابی‌ که‌ عازم‌ تبلیغ‌ بودند، وظایف ‌آن‌ها را از جمله‌ «شرح‌ و تفسیر منویات‌ قائد بزرگ‌» روشن‌ کردند تا در ماه رمضان‌ برای‌ افشاگری علیه‌ رژیم‌ و آگاه‌ ساختن‌ مردم‌ اقدام‌ نمایند.[66]

در ماه رمضان سال 1343، ساواک ارومیه طی نامه‌ای به مرکز، قید کرد که لازم است مساجد و روحانیون ارومیه تحت نظر قرار بگیرند، زیرا در صورت عدم پیش‌بینی در این زمینه، علما علیه حکومت دست به اقدام خواهند زد. در این گزارش قید شده بود که ارومیه دارای یک مدرسه علمیه با حدود یک‌صد طلبه است و خواستار نظارت بر آن حوزه شده بود.[67]

اقدام پیشگیرانه ساواک مانع از فعالیت‌های روحانیون نشد، چنان‌که در اسناد به سخنرانی‌های وعاظ و روحانیونی اشاره شده که به‌طور علنی نام امام خمینی را در منابر خود ذکر می‌کردند. در یکی از این اسناد از واعظی به‌نام میرمحمد موسوی از شهر خوی نام برده شده است که «پس از ایراد خطبه به کلیه مجتهدین و بانیان مساجد و اشخاص متفرقه به آنان دعا نموده و ضمناً اسمی از خمینی نیز برده و به مشارالیه دعا می‌نماید.»[68]

به سبب چنین فعالیت‌هایی بود که در گزارشی که ریاست ساواک استان به ریاست ساواک ارومیه ارسال کرد، از او خواست تا پیشگیری‌های لازم را نموده، تحریکات روحانیون را عقیم بگذارند. او به‌خصوص به آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی اشاره کرد و متذکر شده بود که هر چه زودتر باید تکلیف او روشن شود تا پیش از این موجب تشنج نشود.[69]

همچنین به‌علت مسافرت‌هایی که آیت‌الله قریشی به قم داشت، رئیس ساواک آذربایجان غربی در نامه‌ای به ساواک قم درباره او نوشت: «برابر اطلاع شخصی به نام سید علی‌اکبر قریشی اهل و ساکن رضائیه، که از ملاهای اخلالگر و دارای سوابق مضره زیادی در این ساواک می‌باشد، دو روز قبل از طریق رضائیه به آن شهر عزیمت نموده است. خواهشمند است دستور فرمایید اعمال و رفتار نامبرده را دقیقاً تحت کنترل قرار داده و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایید.»[70]

 

تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق/ 13 مهر 1344

پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، بر اثر اعتراض‌های مردم و علما و روحانیون و اظهار نگرانی آن‌ها از تبعید امام خمینی به این کشور، ایشان در 13 مهر 1344 از ترکیه به عراق و شهر نجف‌اشرف تبعید شدند. پس از تبعید امام از ترکیه به عراق، آیت‌الله محمد فوزی با ارسال تلگرافی به امام خمینی از عزیمت ایشان به نجف اشرف اظهار مسرت کرد.[71] همچنین برخی دیگر از روحانیون ارومیه در قالب فضلا و روحانیون حوزه علمیه قم با امضای اعلامیه‌هایی، تبعید امام خمینی را محکوم کردند.[72]

 

سالگرد تبعید امام خمینی به خارج از کشور

سالگرد تبعید امام خمینی به خارج از کشور بهانه‌ای شد که طرفداران امام خمینی به یک اقدام دسته‌جمعی دیگری دست زنند، به همین منظور در سی‌ام آبان 1344 جمعی از روحانیون ارومیه از جمله حجت‌الاسلام سید جعفر صالحی و حجت‌الاسلام سید ابوالقاسم موسوی، همراه با روحانیت مبارز سراسر کشور در نامه‌ای به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت، نسبت به ادامه تبعید امام خمینی اعتراض کردند و سیاست‌های سرکوب رژیم را مورد انتقاد قرار دادند.[73]

 

رمضان سال 1385/ دی و بهمن 1344

دی‌ماه 1344 مصادف با ماه رمضان 1385ق بود. شهربانی کل کشور در نامه‌ای به ساواک، فهرستی از روحانیون مبارز را تهیه و پیشنهاد ممنوعیت منبر آن‌ها را ارائه داد. رئیس اداره سوم ساواک هم در نامه‌ای به رؤسای ساواک استان‌ها، خواستار ممنوعیت منبر روحانیونی شد که در نامه شهربانی نام آن‌ها ذکر شده بود. آیت‌الله محمد فوزی، آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی، حجت‌الاسلام سید عزیز محمدی، حجت‌الاسلام محمدتقی صاحب‌الزمانی، حجت‌الاسلام محمدعلی صاحب‌الزمانی و حجت‌الاسلام سید حمزه صادقی شیشوان جزء روحانیون ارومیه بودند که در این نامه پیشنهاد ممنوعیت منبر آنان توصیه شده بود.[74]

 

جنگ اعراب و اسرائیل و بازتاب داخلی آن

جنگ موسوم به جنگ شش روزه که در می 1967 (خرداد 1346) در پی توسعه‌طلبی‌های اسرائیل به مرزهای کشورهای عربی شکل گرفت، موجب شد کشورهای عربی از جمله مصر، سوریه و اردن به جنگ با اسرائیل کشیده شوند. کشورهای عربی با شعار ناسیونالیسم عربی در کنار هم قرار گرفته بودند و در آن سو بهانه اسرائیل برای آغاز جنگ، انسداد تنگه تیران یا خلیج عقبه (واقع در دریای سرخ) از سوی مصر بود. در ششم خرداد 1346 (27 می 1967 میلادی و 17 صفر 1387 قمری) با شلیک مصری‌ها به هواپیمای متجاوز اسرائیل، جرقه جنگ در خاورمیانه زده شد و در بامداد پنجم ژوئن 1967 میلادی (15 خرداد 1346)، جنگنده‌های رژیم صهیونیستی طی یک عملیات که از قبل تائید آمریکایی‌ها را گرفته بودند، از مرزهای هوایی سه کشور مصر، سوریه و اردن گذشتند و پایگاه‌های هوایی این سه کشور را مورد حمله قرار دادند. جنگ اعراب و اسرائیل از این تاریخ تا دهم ژوئن 1967 ادامه داشت و طی این شش روز، رژیم صهیونیستی، چهار برابر تمام سرزمین‌های اشغالی تحت کنترل آن روز این رژیم را ضمیمه اسرائیل کرد. در این جنگ، دولت ایران به طور مستقیم از اعراب حمایت نکرد.[75]

موضع‌گیری‌های دولت ایران در جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل مخالفت‌هایی را میان قشرهای متدین جامعه برانگیخت، به‌خصوص اینکه امام خمینی در همین زمینه اعلامیه‌ای در تاریخ 17 خرداد 1346 صادر کردند که در بخشی از آن آمده است: «... کراراً دولت‌ها را به‌خصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمّال خطرناک آن تحذیر نمودم. این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشه‌های فسادش هر روزی ممالک اسلامی را تهدید می‌کند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه‌کن شود. اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است و بر دول و ملل اسلام قلع و قمع آن لازم است، کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با اسرائیل و عمّال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالفت با اسلام است، باید مسلمین از استعمال امتعه اسرائیل خودداری کنند...»[76]

در استان آذربایجان غربی نیز مانند سایر نقاط کشور، موضع‌گیری‌هایی اتخاذ گردید. برای نمونه، در مسجد روستای ملالر از توابع شهرستان بوکان استان آذربایجان غربی، ملا محمد ضمن قرائت قرآن کریم اظهار داشت که جنگی که بین اعراب و اسراییل شروع شده، جهاد است. او سپس به حاضران تأکید کرد: «به همه شماها می‌گویم هر چه از دستتان برمی‌آید در مورد مسلمانان عرب دریغ نکنید، چون تمام مسلمانان ضعیف شده‌اند، رهبران ما که مسلمان نیستند که به برادران مسلمان خود کمک کنند.»[77]

 

آتش‌سوزی مسجدالاقصی و واکنش نیروهای مذهبی

آتش‌سوزی مسجدالاقصی در روز 30 مرداد 1348، که اکثر مسلمانان دنیا، صهیونیست‌ها را عامل این فاجعه دانستند،[78] با واکنش تند امام خمینی که آن زمان در نجف اقامت داشتند، روبرو شد. ایشان اقدام جنایتکارانه صهیونیست‌ها و تشکیل اجلاس رباط و سیاست‌های رژیم شاه را مورد انتقاد شدید قرار دادند، زیرا بعد از آتش زدن مسجدالاقصی، شاه نیز به این واقعه واکنش نشان داد و اعلام کرد هزینه تعمیر مسجد را متقبل خواهد شد. همچنین همایشی متشکل از سران کشورهای اسلامی در رباط، پایتخت مراکش، تشکیل شد که اولین سخنران آن شاه بود. در این همایش، موضوع آتش گرفتن مسجدالاقصی بررسی شد و به پیشنهاد شاه، حسن پادشاه مراکش، به ریاست همایش انتخاب گردید. البته در همین همایش، طرفداران مبارزه سیاسی بر ضد اسرائیل، توانستند کشورهایی مانند مصر به رهبری عبدالناصر و سوریه به رهبری حافظ اسد را که به اقدامات عملی بر ضد رژیم صهیونیستی معتقد بودند، منزوی سازند.[79]

روزنامه «الجمهوریه» چاپ بغداد در شماره 588 خود در اول آبان‌ماه 1348، در یادداشتی تحت عنوان «مرجع دینی حضرت آیت‌الله خمینی خواستند که مسجدالاقصی تجدید بنا نشود» چنین نوشت: «حضرت آ‌یت‌الله خمینی مرجع دینی، از کلیه مسلمانان خواستند که صفوف خود را در برابر دشمنان متحد سازند. حضرت آیت‌الله طی گفتگوئی با خبرگزاری عراق اظهار داشتند: کنفرانس اسلامی که در رباط منعقد گردید منشأ خدمتی به سود مسلمانان نشد،‌ بلکه به دشمنان اسلام کمک کرد، زیرا بعضی از شرکت‌کنندگان در این کنفرانس نیت صادقانه نداشتند و به‌علاوه تناقضاتی میان شرکت‌کنندگان در این کنفرانس وجود داشت.

حضرت آیت‌الله افزودند: «تا زمانی که فلسطین اشغال شده آزاد نشده است مسلمانان مسجدالاقصی را نباید تجدید بنا کنند. بگذارند جنایت صهیونیسم همواره در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حرکتی برای آزادی فلسطین گردد.»[80]

علما و روحانیون سایر مناطق کشور نیز به انتقاد از حکومت و در رأس آن شاه پرداختند. در آذربایجان غربی، حاج محمدتقی محرر (پیشنماز قریه عطاء‌اله) در سخنان خود اظهار داشت: «چطور من با این دستگاه و رژیم مخالف نباشم، زیرا آتش‌سوزی مسجد الاقصی قلب تمام مسلمانان جهان را زخمی و جریحه‌دار نمود، ولی دولت ایران به اسرائیل کمک می‌نماید و برای آن دولت نفت ارسال می‌دارد که اسرائیل با آن اماکن مقدسه مسلمین را می‌سوزاند، تو را به خدا ببینید آیا شاه مسلمان است.»[81]

 

پی‌نوشت‌ها: 

[1] . حاج حمید فاسونیه‌چی در مورد واکنش مردم ارومیه به خبر درگذشت آیت‌الله العظمی بروجردی می‌گوید: «همه مردم، علما، بازاریان، کارمندان، کارگران و مسئولان رده اول ارومیه در مراسم راهپیمایی – سوگواری آن روز شرکت داشتند. خیابان پهلوی (امام خمینی فعلی) پُر بود از جمعیت عزدار در سوگ مرجع تقلیدشان. همچنین مسئولان طراز اول دولتی مثل استاندار، فرماندار، شهردار، فرمانده شهربانی، رئیس ژاندارمری و... پیشاپیش مردم حرکت می‌کردند.» (پیر پیشگام: خاطرات حاج حمید فاسونیه‌چی از پیشگامان انقلاب اسلامی در ارومیه، تدوسن مصطفی قلیزاده علیار، تهران، 1392، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، ص 54)

[2] . قاسم‌پور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 1، ص 306.

[3] . همان، ج 1، ص 306.

[4] . آیت‌اله محمدامین رضوی (1381 ش -1303 ش)، فرزند آیت‌الله شیخ عباسقبی سلدوزی (وفات: 1354 ش)، از شاگردان برجسته آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و امام خمینی بود. او دانشمندی آگاه به مسائل علمی و سیاسی روز بود. در تفسیر قرآن و موضوعات فلسفی، اندیشه‌هایی نو داشت و در آثارش سعی می‌کرد به شبهات و پرسش‌های زمانه در باب دین و جهان پس از مرگ پاسخ دهد. دو کتاب ارزشمند «تجسم عمل» و «شبهه آکل و مأکول» او در این رابطه مشتمل بر مسائلی بکر است. ایشان در کتاب «آغاز و انجام جهان» یا رد نظریه نیوتن، فرضیه جدیدی را در ارتباط با نیروی جاذبه زمین و رد نظریه نیوتن مطرح ساخته است. (پیر پیشگام: پیشین، پاورقی ص 60).

[5] . قاسم‌پور، پیشین، ج 1، ص 307. برای اطلاعات بیشتر در مورد گسترش مرجعیت امام خمینی در ابن بازه زمانی بنگرید به: گسترش مرجعیت امام خمینی پس از درگذشت آیت‌الله سید حسین بروجردی و آیت‌الله سید محسن حکیم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[6] . برای اطلاع از نقش ایالات متحده آمریکا در برنامه اصلاحات ارضی ر.ک. به: نقش و نقشه‌های آمریکا در برنامه اصلاحات ارضی ایران، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[7] . حجت‌الاسلام غلامرضا حسنى بزرگ‌آباد، در سال 1306 ش در شهرستان ارومیه در یک خانواده‌ی مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش به پایان رساند. سپس برای تحصیل علوم دینی به ارومیه عزیمت کرد. او بعد از به پایان رساندن دوره‌ مقدماتی برای ادامه‌ تحصیل، عازم قم شد و در حوزه‌ علمیه‌ قم شروع به تحصیل کرد. در آنجا از محضر استادان بزرگی همچون امام خمینی و علامه طباطبایی بهره برد و از تفسیر و حکمت و فلسفه‌ ایشان توشه‌ها گرفت. او از سال 1342ش تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نقش پُررنگی در مبارزات استان آذربایجان غربی داشت. حجت‌الاسلام حسنی در سال 1358ش به‌عنوان امام جمعه‌ ارومیه منصوب شد و در اولین دوره‌ مجلس شورای اسلامی از ارومیه به نمایندگی برگزیده شد. در سال 1360ش با اوج گرفتن ترور شخصیت‌های انقلابی و یاران انقلاب، او نیز که از فعالان منطقه‌ ارومیه و فرد شناخته‌شده‌ای بود، دو مرتبه مورد سوءقصد قرار گرفت. حجت‌الاسلام حسنی در اردیبهشت 1397 درگذشت (پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی، تهران، 1402، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 26). همچنین بنگرید به: مرحوم حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی مجاهد نستوه در خطه آذربایجان، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[8] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 308.

[9] . همان، ج 1، ص 309- 308

[10] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.

[11] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، 1377، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ج 3، ص 42-43. همچنین بنگرید به: مروری بر حیات علمی و سیاسی امام خمینی(ره)- بخش دوم: مبارزات، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[12] . صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 1، ص 94.

[13] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 312.

[14] . آیت‌الله محمد فوزی در سال 1304ش در ارومیه به دنیا آمد. پس از فراگیری مقدمات تحصیلی به حوزه علمیه ارومیه رفت و تحصیلات علوم حوزوی را آغاز کرد. در سال 1330ش، در سن 26 سالگی راهی قم شد و از محضر بزرگان این حوزه از جمله امام خمینی بهره برد. در سال 1340ش به ارومیه بازگشت و علاوه بر اقامه جماعت، به تبلیغ و ارشاد و خدمات عمومی مانند تأسیس مسجد، مدرسه، کتابخانه، کانون خیریه و... مشغول شد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نماینده مردم آذربایجان غربی به مجلس خبرگان قانون اساسی آمد. در جریان تشکیل حزب خلق مسلمان، مدتی تحت‌تأثیر طرفداران آیت‌الله شریعتمداری قرار داشت و قصد اقامه جمعه از طرف وی را داشت که این مسئله با حرکت معقولی که از خود بروز داد، فیصله یافت. آیت‌الله فوزی پس از این جریانات به قم آمد و به فعالیت‌های دینی خود مشغول گردید و در سن 82 سالگی از دنیا رحلت کرد و پیکر او پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله سیدموسی شبیری زنجانی در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد. (آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1396، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 441)

[15] . آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی در سال 1307 در شهرستان بناب متولد شد. دروس فارسی و مقدمات را در مدارس ملی زادگاه و در نزد مرحوم والد ارجمندش فرا گرفت در سال 1324 برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت نمود. سطح عالیه و خارج فقه و اصول را از محضر استادان به‌نام حوزه علمیه قم فراگرفت و در سال 1332ش به ارومیه مسافرت و در این شهرستان ساکن گردید در سال 1342 به‌دنبال نهضت پانزده خرداد و به پیروی از حضرت امام خمینی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. رژیم بارها او را ممنوع المنبر کرد در سال 1357 به مدت یک سال به بافت کرمان تبعید گردید و با پیروزی انقلاب اسلامی به ارومیه بازگشت. در سال 1361 ش از سوی مردم آذربایجان غربی برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. از تألیفات ایشان عناوین ذیل می باشد : 1ـ تفسیر احسن الحدیث در 12 جلد 2ـ قاموس قرآن در 7 جلد 3ـ مفردات نهج البلاغه در 2 جلد 4ـ خاندان وحی شرح حال 14 معصوم علیهم السلام. (آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1380، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 50)

[16] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 313.

[17] . علاوه بر این شش اصل، چند اصل دیگر نیز در سال‌های بعد افزوده شد و در مجموع به 19 اصل رسید: 7) ایجاد سپاه بهداشت. 8) ایجاد سپاه ترویج و آبادانی. 9) تأسیس دادگاه‌های روستایی مشهور به خانه‌های انصاف. 10) ملی‌شدن آب‌ها. 11) نوسازی و عمران شهری با همکاری سپاه ترویج و آبادانی. 12) انقلاب اداری و آموزشی. 13) فروش تا حداکثر 49 درصد سهام کارخانه‌های بزرگ به کارگران. 14) حمایت از مصرف‌کننده: مبارزه با تورم و گران‌فروشی از طریق کنترل قیمت‌ها. 15) آموزش و پرورش رایگان و اجباری هشت‌ساله و ادامه آن مشروط بر این‌که فارغ‌التحصیلان، مازاد این هشت سال را که در دبیرستان و دانشگاه‌ها تحصیل کرده‌اند، به کشور خدمت کنند. 16) تغذیه رایگان برای مادران نیازمند و نوزادان تا سن دو سالگی. 17) شمول تأمین اجتماعی و مستمری دوران پیری به همه ایرانیان. 18) مبارزه با معاملات سوداگرانه اراضی و اموال غیرمنقول. 19) مبارزه با فساد و رشوه‌خواری. (برای اطلاعات بیشتر ر.ک به: دلایل مخالفت امام خمینی(ره) و روحانیت با اصول انقلاب سفید، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی).

[18] . صحیفه امام، همان، ج 1، ص 136.

[19] . حجت‌الاسلام حسنی حتی در اندیشه ترور شاه هم بود، ولی در حد اندیشه باقی ماند و جامه عمل و اقدام نپوشید چنانکه حاج حمید فاسونیه‌چی در خاطرات خود از سال‌های 1341 و 1342 گفته است: «در سال‌هایی که فرمانده پاسگاه بالانج [واقع در شرق شهر ارومیه] بودم، دوستان روحانی‌ام را گاهی به بالانج دعوت می‌کردم. گاهی هم خودشان می‌آمدند. یکی از ایشان حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ غلامرضا حسنی... بود. یک روز آقای حسنی به روستای بالانج آمده بود. هنگام خداحافظی مقداری از راه را با هم پیاده آمدیم و من ایشان را بدرقه کردم. ... من ضمن صحبت‌هایمان، همکاری برادرم مرحوم احمد فاسونیه‌چی با خیاط‌خانه دربار شاه را به آقای حسنی اطلاع دادم. آقای حسنی فکری کرد و گفت: «این فرصت خیلی خوبی است، ما از موقعیت او استفاده می‌کنیم و به خیاط‌خانه می‌رویم، در جایی کمین می‌کنیم و در فرصت مناسب که شاه به تنهایی در آن حوالی قدم می‌زند و یا رفت‌وآمد می‌کند، ترورش می‌کنیم و مملکت از شر او راحت می‌شود. خودمان هم یا فرار می‌کنیم، یا در این راه شرافتمندانه به شهادت می‌رسیم! فعلاً تو به فکر فراهم‌کردن مقدمات سفر به تهران و نفوذ به خیاط‌خانه دربار باش.» ... طرح پیشنهادی آقای حسنی البته فقط در حد حرف ماند و بعدها هیچ اقدامی در تحقق مقدمات آن فراهم نشد. هر وقت به آقای حسنی یادآوری می‌کردم که پس چه شد آن طرح؟ ایشان امروز و فردا می‌کرد تا اینکه زمان گذشت.» (پیر پیشگام، پیشین، ص 58-57)

[20] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 316-315.

[21] . خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین حسنی امام جمعه ارومیه، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، 1384، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 74.

[22] . صحیفه امام، همان، ج 1، ص 156.

[23] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 548، 568، 574.

[24] . خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین حسنی امام جمعه ارومیه، همان، ص 220-245

[25] . حسینیان، روح‌الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (1343- 1341)، تهران، 1382، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ص 251.

[26] . امامی، محمدمهدی، زندگی‌نامه آیت‌الله ‌العظمی گلپایگانی به روایت اسناد، تهران، 1382، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص ۱۸۴. همچنین بنگرید به: پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مدرسه فیضیه، تهران، 1380، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول.

[27] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 319.

[28] . همان، ص 322.

[29] . سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.

[30] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.

[31] . خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین حسنی، همان، ص 76-77.

[32] . منظور رضا ‌شاه پهلوی است.

[33] . صحیفه امام، همان، ج 1، ص 246-243.

[34] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: 15خرداد 1342 از دریچه اسناد، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[35] . قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، همان، ج 2، ص 327.

[36] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 322.

[37] . همان، ج 1، ص 322.

[38] . همان، ج 1، ص 324.

[39] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.

[40] . سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.

[41] . . سند شماره 6 ، پیوست در همین مقاله.

[42] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، همان، ج 9، ص 218.

[43] . اسناد شماره 7 و 8، پیوست در همین مقاله.

[44] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 325-324.

[45] . همان، ج 1، ص 326-325.

[46] . سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.

[47] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 327-326.

[48] . سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.

[49] . سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.

[50] . سند شماره121، پیوست در همین مقاله.

[51] . سیر مبارزاتی امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، تهران، 1386، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 2، ص 336.

[52] . همان، ج 2، ص 455.

[53] . سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.

[54] . سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.

[55] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 330-329.

[56] . سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.

[57] . صحیفه امام، همان، ج ‌۱، ص ۴۱۵ – ۴۲۴. همچنین بنگرید به: قیام امام خمینى علیه کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه در 13 آبان 1343؛ کاپیتولاسیون به روایت اسناد ساواک؛ کاپیتولاسیون، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[58] . قاسم‌پور، همان، ج‌ ۱، ص ۴۱۱.

[59] . سند شماره 16، پیوست در همین مقاله.

[60] . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، 1377، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 5، ص 132.

[61] . سیر مبارزاتی امام به روایت اسناد شهربانی، تهران، 1383، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 2، ص 289.

[62] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 231.

[63] . همان، ج 1، ص 332.

[64] . همان، ج 1، ص 335.

[65] . همان، ج 1، ص 336.

[66] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مبارزات نهضت اسلامی در ماه رمضان سال 1343، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[67] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد، همان، ج 4، ص 325-324.

[68] . سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.

[69] . قاسم‌پور، همان، ج 1، ص 328.

[70] . همان، ج 1، ص 337.

[71] . سیر مبارزات امام خمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، همان، ج 5، ص 295. همچنین در این باره بنگرید به: ورود امام خمینی(ره) به عراق در 13 مهر 1344 و وضعیت امام خمینی(ره) در نجف، 1357-1344، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[72] . اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1374، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 3، ص 170 و 190.

[73] . همان، ج 3، ص 185-191.

[74] . سلیمی، حشمت‌الله، مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ص 316 – 313.

[75] . برای اطلاعات بیشتر در مورد جنگ شش‌روزه، مواضع دولت ایران و واکنش‌ها بنگرید به: جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 و واکنش‌ها و بازتاب‌ها در ایران؛ جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 و موضع‌گیری قاطع امام خمینی(ره) علیه رژیم اشغالگر اسرائیل، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[76] . صحیفه امام، همان، ج 2، ص 139.

[77] . سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.

[78] . روز 30 مرداد 1348 بخشی از مسجدالاقصی در فلسطین اشغالی توسط افراد متعصب صهیونیست به آتش کشیده شد و خسارات قابل توجهی به آن وارد آمد. اسرائیل این حادثه را که خشم و انزجار مسلمانان سراسر جهان را برانگیخت به یک جهانگرد یهودی استرالیایی نسبت داد. «دنیس مایکل روهان» سیاح استرالیایی که صهیونیست‌ها وی را عامل به آتش کشیدن مسجدالاقصی معرفی کردند، در یک حرکت نمایشی محاکمه شد و متعاقباً منابع خبری اسرائیل اعلام کردند که چون نامبرده دچار بیماری روانی بوده آزاد شده است. در ماجرای آتش سوزی مسجدالاقصی دستِ‌کم 200 متر مربع از سقف مسجد کاملاً ویران شد، گنبد مسجد در 5 نقطه آن سوخت و یکی از آثار مسجد همراه با یک منبر قدیمیِ با ارزش که هشتصد سال سابقه داشت طعمه حریق شده و از بین رفت. این جنایت که خشم مسلمانان جهان را برانگیخت، سبب شد تا بسیاری از نشریات کشورهای اسلامی از لزوم عکس‌العمل در برابر صهیونیست‌ها سخن به میان آوردند. این بزرگترین جنایت صهیونیست‌ها علیه مسجدالاقصی طی ده ماهی بود که از تصرف بیت‌المقدس شرقی توسط آنان می‌گذشت. بنگرید به: آتش‌سوزی مسجدالاقصی توسط صهیونیست‌ها. سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

[79]. سعیدی، زهرا، چه کسانی مسجدالاقصی را آتش زدند؟، سایت پژوهشکده تاریخ معاصر.

[81] . سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.



تداوم مخالفت با قانون اصلاحات ارضی و اظهارات ملا محمد انبار پیشنماز روستای ملالر بوکان در مخالفت با قانون اصلاحات ارضی در سال 1346.


سخنان اعتراضی حجت‌الاسلام محمدباقر صاحب‌الزمانی در مسجد قره‌آغاج و عدم دعا به جان شاه در تاریخ سوم خرداد 1342.


سخنان شیخ ابوطالب ناقلى از وعاظ شهر خوی، در ایام تاسوعا و عاشورا سال 1342 و دعوت مردم به قیام علیه حکومت.


گزارش ساواک ارومیه به تهران در مورد وضعیت شهر در 15 خرداد 1342.


اظهارات حجت‌الاسلام محمدرضا صاحب‌الزمانی در مورد ضرورت حفاظت از جان روحانیون بعد از دستگیری امام خمینی در 15 خرداد 1342.


گزارش ساواک استان چهارم (آذربایجان غربی) در مورد دستگیری شش تن از روحانیون خوی بعد از جریان 15 خرداد.


گزارش ساواک استان مبنی بر تصمیم بازاریان خوی برای تعطیلی بازار در اعتراض به دستگیری شش روحانی این شهر.


گزارش ساواک استان مبنی بر تصمیم بازاریان خوی برای تعطیلی بازار در اعتراض به دستگیری شش روحانی این شهر و اقدامات ساواک برای جلوگیری از این امر.


گزارشی از ساواک در مورد اقدامات علما و مردم آذربایجان بعد از دستگیری امام خمینی.


گزارش ساواک استان چهارم (آذربایجان غربی) به مدیریت کل اداره سوم ساواک مبنی بر عدم فعالیت خطرناک در حوزه ساواک استان بعد از جریان 15 خرداد.


گزارش ساواک استان چهارم (آذربایجان غربی) در مورد فعالیت‌های حجت‌الاسلام اسدالله جوانمرد در ارومیه.


گزارش ساواک استان چهارم (آذربایجان غربی) در مورد ارتباط انقلابیون استان آذربایجان غربی با نهضت آزادی و جبهه ملی.


گزارش ساواک ارومیه به مرکز و اعلام سیزده تن از افراد غیرروحانی مخالف حکومت در خرداد 1343.


گزارش ساواک استان آذربایجان غربی و اعلام اسامی عاملان پخش نشریه داخلی طلاب حوزه علمیه قم بین روحانیون شهرستان خوی.


گزارش ساواک ارومیه در مورد وضعیت شهر در ایام محرم/ اردیبهشت و خرداد سال 1343.


سندی به تاریخ 28 مهر 1343، در مورد جلوگیری ساواک از مخابره تلگراف‌های آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری، آیت‌الله شهاب‌الدین حسینی مرعشی نجفی، آیت‌الله سید محمدرضا موسوی گلپایگانی و آیت‌الله سید محمد وحیدی به امام خمینی در ترکیه.


گزارش ساواک به تاریخ بهمن 1343، در مورد فعالیت‌های میرمحمد موسوی از شهر خوی در حمایت از امام خمینی.


سخنان ملا محمد در مسجد روستای ملالر شهرستان بوکان در حمایت از مردم فلسطین بعد از جنگ اعراب و اسراییل.


اظهارات حاج محمدتقی محرر در مسجد روستای عطاءالله و انتقاد علیه ارتباط دولت ایران با اسراییل بعد از آتش‌سوزی مسجدالاقصی توسط صهیونیست‌ها.


آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خویی


آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری


آیت‌الله سید محمد وحیدی


آیت‌الله محمدامین رضوی


آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی


آیت‌الله محمد فوزی


آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی


آیت‌الله سید صادق بنی‌حسینی مرندی


حجت‌الاسلام اسدالله جوانمرد


حجت‌الاسلام سید جعفر صالحی


حجت‌الاسلام محمدعلی صاحب‌الزمانی


حجت‌الاسلام محمدتقی صاحب‌الزمانی


حجت‌الاسلام غلام‌رضا حسنی


مسجد دروازه بازارباش ارومیه


نمای داخلی مسجد بازارباش


نمای داخلی مسجد بازارباش


تصویری از مسجدالاقصی در میان شعله‌های آتش


انعکاس خبر اعلام شروع جنگ مصر و اسراییل در روزنامه اطلاعات


انتشار خبر آتش‌بس و شروع مجدد جنگ بین اعراب و اسراییل در روزنامه اطلاعات


 

تعداد مشاهده: 161


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.