گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش پنجم
تاریخ انتشار: 20 خرداد 1404

چهلم شهدای 29 بهمن تبریز
برگزاری چهلم شهدای قم در تبریز در تاریخ 29 بهمنماه 1356، به فاجعهای خونین تبدیل شد که در آذربایجان غربی بازتاب داشت که ارتباط مداوم بین انقلابیون این دو شهر در این امر مؤثر بود؛ بنابراین انقلابیون استان در چهلم شهدای تبریز (دهم فروردین 1357) مراسم بزرگداشت برگزار کردند.
در شهر ارومیه مردم تظاهرات کردند و مغازهها تعطیل شد.[1] بعد از این حوادث، حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی[2] در دهم فروردینماه 1357، دستگیر و کمیسیون امنیت اجتماعی ارومیه رأی به تبعید وی داد.[3] او به جرم «تحریک مردم به اخلال در نظم و تعطیل مغازهها به عنوان همدردی با مقتولین حوادث تبریز» به مدت 9 ماه به گنبدکاووس تبعید شد.[4]
حضور دانشآموزان در مراسم چهلم شهدای تبریز، موضوعی است که اسناد به آن پرداختهاند؛ ازجمله در سندی به تاریخ دهم فروردینماه آمده است: «به مناسبت چهلمین روز درگذشت کشتهشدگان واقعه تبریز، مجلسی با شرکت عده کثیری از متعصبین مذهبی در مسجد اعظم رضائیه تشکیل و در این مجلس تعداد زیادی از دانشآموزان از جمله علیرضا شهامت، سعید نصرالهی، جعفر نیکاندیش و رسول رشادتجو شرکت نموده بودند. پس از ختم مجلس هنگامی که شرکتکنندگان در حال خروج از مسجد بودند در حضور چند نفر غیرنظامی و مأمورین شهربانی علیرضا شهامت اظهار داشته «خداوند رحمت کند کشتهشدگان در این راه را و نابود کند مسببین آنان را»، لذا پس از خروج از مسجد وسیله مأمورین شهربانی دستگیر و به شهربانی اعزام گردیده است.»[5]
به همین مناسبت بانوان ارومیه نیز مجلسی تشکیل داده بودند، در سندی به تاریخ دهم فروردینماه از برگزاری مراسمی در مسجد لطفعلی خان این شهر نام برده شده است که طی آن، مریم گلگیزی درباره مقام زن در اسلام سخنرانی نمود. او ضمن انتقاد از مؤسسات تبلیغاتی که از زن به عنوان وسیله تبلیغ در جامعه استفاده میکردند، اظهار داشت: «امسال عید نداریم.»[6] که احتمالاً به مناسبت چهلم شهدای تبریز این سخنان را ایراد نمود.
علاوه بر ارومیه در برخی شهرستانهای استان نیز به مناسبت چهلم شهدای تبریز مراسمی برگزار شد، ازجمله در شهر نقده که گزارش ساواک از این مراسم چنین است: «از ساعت 1100 مورخه 10 /1 /37 [1357] مجلسی به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان حادثه تبریز در مسجد صاحبالزمان این شهرستان ترتیب یافته که در آن طبقات مختلف مردم پس از گرفتن وضو وارد مسجد شده و به قرائت قرآن و فاتحهخوانی مشغول شدند. ... در ساعت حدود دوازده مسجد کاملاً پر از جمعیت شده بود که حاضرین با قرائت قرآن و فاتحه اظهار تأسف به واقعه تبریز مینمودند، ولی در مورد تظاهرات و غیره هیچگونه اقدامی از طرف افراد مشاهده نشده، ولی دلهره و نگرانی نیز توأم با ترس شدید آنان را احاطه کرده بود، به خاطر اینکه از هر کس در این مورد سئوال میشد، فقط جواب میدادند [که] بالاخره این افراد مسلمان بودند و ما وظیفه داریم که دستورات دینی را اجرا نمائیم. ... حدود ساعت 12:30 ابراهیم محرر[7] به منبر رفته و در این زمینه سخنرانی داشته، منتهی کلاً از امر به معروف و نهی از منکر آیه خوانده و ترجمه نموده و به وجود امنیت در کشور نیز اشاره کرده است، این مجلس در ساعت 1300 خاتمه [یافت.]»[8]
ظاهراً علاوه بر برگزاری مراسم ذکرشده، حوادث دیگری در نیمه اول فروردینماه 1357، در شهر نقده رخ داد، چرا که اسناد از حضور علی خلخالی،[9] از اهالی نقده، در ایرانشهر به منزله یک تبعیدی نام میبرند که افرادی به ملاقات وی رفتهاند: «... برابر گزارش مأمورین مربوطه، آقای شیخ محمد کفعمی از روحانیون معروف مقیم زاهدان به اتفاق آقای سید احمد موسوی ... روز 20 /1 /37 [1357] به ایرانشهر وارد پس از ملاقات با چهار نفر تبعیدی به شرح زیر روز 21 /1 /37 [1357] ایرانشهر را ترک نمودند. ... 1- سید علی حسینی خامنهای ... ، 2- شیخ اروج محمد غفاری ... ، 3- شیخ کاظم راشدپور یزدی ... ، 4- علی خلخالی ... .»[10]
در شهر خوی نیز مراسمی با محوریت حجتالاسلام شیخ حسن بصیری، حاج محمدعلی امین (رئیس کانون بازنشستگان خوی)، آیتالله شیخ جابر فاضلی، حجتالاسلام شیخ عباس محمدی، حجتالاسلام سید محمد مصری، حجتالاسلام شیخ جلیل هنرور[11] در مسجد شیخ این شهر برگزار شد که بنابر گزارش ساواک «افراد فوقالذکر بیشتر از دیگران در این مجلس فعالیت داشتند و به اصطلاح خود را صاحب عزا میدانستند.»[12]
در سند دیگری درباره نحوه برگزاری مجلس فوق در شهر خوی آمده است: «در ساعت 10:00 روز 10 /1 /37 [1357] مجلس ختمی به منظور فوق [چهلمین روز وقایع تبریز] در مسجد شیخ خوی برگزار که در آن اکثر روحانیون خوی و تعداد زیادی از اصناف و متنفذین محلی شرکت [داشتند] که عده زیادی بعد از فاتحهخوانی مسجد را ترک [کردند] و در ساعت 11:30 ابتداء شیخ جابر فاضلی دعای کوتاهی ابراز و بعد شیخ جلیل هنرور ضمن دعا به امام زمان اضافه نمود مجلس برای یادبود واقعه قم و تبریز تشکیل گردیده و از شرکتکنندگان ابراز امتنان نموده و سپس سیدعلی ذاکری روضه مختصری قرائت و مجلس در ساعت 12:20 با آرامش کامل پایان پذیرفت و مردم متفرق گردیدهاند. ...»[13]
پس از برگزاری این مراسم، حجتالاسلام شیخ حسن بصیری در مجلس دیگری که روز بعد در مسجد شیخ شهر خوی برگزار شد، از کسانی که در مراسم دهم فروردینماه، شرکت کرده بودند، تشکر نمود.[14]
همچنین طبق گزارش اسناد ساواک «در خوی اکثر مغازههای بازار و خیابانها تعطیل بوده و مراسم یادبود که در یکی از مساجد این شهر برگزار شده با آرامش کامل به پایان رسیده است.» در این روز چهار برادر به اسامی حسین، نصراللّه، عیناللّه و محمد نظری در شهر خوی دستگیر شدند. شغل این چهار برادر مبلسازی بود و به جرم تشویق مغازهداران به بستن مکانهای کسب خود به وسیله مأموران شهربانی بازداشت شدند.[15]
اسناد از برگزاری مجلسی در مسجد بداقسلطان شهر مهاباد در تاریخ 17 فروردین خبر میدهند که طی آن محمدسعید رسولی،[16] پیشنماز مسجد مذکور، پیرامون «وقایع اخیر شهرستانهای قم و تبریز»، سخنانی ایراد نمود.[17]
به همین ترتیب، روحانیون در برخی روستاهای استان، مردم را تشویق به برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز مینمودند: «نامبرده فوق [شیخ جعفر شریفی] که روضهخوان و روحانی قریه سیدتاجالدین محال ولدیان منطقه خوی میباشد در جریانات چهلمین روز واقعه تبریز مردم را تحریک و تشویق به عزاداری نموده است.»[18]
توزیع اعلامیه به مناسبت چهلمین روز واقعه تبریز در مساجد و منازل، شیوه دیگری از عملکرد انقلابیون برای بزرگداشت آن حادثه است. در سندی از توزیع اعلامیه امام خمینی در شهر ماکو آمده است: «عصر روز 29 جاری فتوکپی اعلامیه خمینی در مورد چهلم کشتهشدگان تبریز در مسجد جامع ماکو در اطاقکی خارج از مسیر و دید عمومی نصب شده بود که بلافاصله جمعآوری و تحقیق در زمینه شناسایی عاملین آن ادامه دارد.»[19]
توزیع اعلامیه در مساجد و منازل سلماس نیز به این شکل در اسناد ساواک منعکس گردیده است: «شب مورخه 10 /1 /37 [1357] در محل کفشکن یکی از مساجد شاهپور (سلماس) و در داخل کفش یک نفر چند اعلامیه مربوط به چهلمین روز وقایع تبریز به امضاء [آیتالله] شریعتمداری به دست آمده و صبح روز فوق نیز چند اعلامیه دیگر در چند مغازه و منزل در شهرستان شاهپور (سلماس) انداخته شده، لیکن عاملین تاکنون شناسایی نشدهاند و تحقیق در این زمینه ادامه دارد.»[20]
موضوع دیگری که در اسناد ساواک گزارش آن موجود است، احتمال حضور تعدادی از مردم آذربایجان غربی و شرقی و زنجان در مراسم بزرگداشت شهدای تبریز در مسجد اعظم شهر قم است. متن سند مذکور که تاریخ آن مربوط به هشتم فروردین 1357 است، چنین است: «به استناد گزارشات واصله قرار است طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه نهم و دهم فروردین ماه جاری حدود 1000 نفر افراد ترکزبان از استانهای آذربایجان غربی و شرقی و زنجان به مقصد قم و شرکت در تظاهرات عصر روز پنجشنبه که مجلس فاتحهای به مناسبت چهلم کشتهشدگان تبریز در مسجد اعظم تشکیل میشود، حرکت نمایند و نیز شنیده شده که بانیان مجلس عصر گفتهاند تا جایی که امکانپذیر باشد، نسبت به خرابکاری اقدام و حتی برای آینده اربعین دیگری را در قم به وجود خواهند آورد. برنامهریزی شده که هر یک از بانکها و مؤسسات دولتی که فاقد نگهبان مسلح باشد، آن محل را به آتش کشیده، خسارت جبرانناپذیری به وجود آورند. آیات قم از چگونگی امر مطلع بوده در وضع نگرانکنندهای به سر میبرند و معتقدند که چون شخصاً در مجلس صبح شرکت دارند حوادثی به وجود نخواهد آمد، ولی از تشکیل مجلس عصر بیمناک بوده پیشبینی حوادث ناگواری را مینماید.» در انتهای نامه، سازمان اطلاعات و امنیت قم از ریاست شهربانی شهرستان قم خواسته است: «خواهشمند است دستور فرمائید جهت جلوگیری از بروز حوادث ناگوار پیشبینیهای لازم، معمول و با انجام مراقبت همه جانبه در تدارک مقابله با آشوبگران باشند.»[21]
علاوه بر حوادثی که به آن اشاره شد، در نیمه شب دوازدهم فروردینماه «عناصر ناشناسی» در ارومیه با استفاده از تاریکی و خلوتی نیمه شب با سنگ و آجر تعدادی از شیشههای شعب بانکها و دیگر تأسیسات عمومی را شکستند.[22]
همچنین روزنامه اطلاعات خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه عدهای[23] در شب دوازدهم فروردین با ریختن بنزین و قراردادن مواد شیمیایی آتشزا در زیر صندلیهای سالن سینما تخت جمشید (آزادی) ارومیه، قصد آتش زدن آن را داشتهاند که «با اطلاع به موقع مأمورین از ایجاد آتشسوزی جلوگیری شد.»[24]
تأسیس کمیته اقدام ملی
پس از حوادثی که از نیمه دوم سال 1356 در کشور رخ داد و منجر به برپایی تظاهرات و شهادت و زخمیشدن و دستگیری تعدادی از مبارزان و مردم شد، حکومت تصمیم به تأسیس نهادی با عنوان کمیته اقدام ملی گرفت. مؤسس این نهاد، حزب رستاخیر ملت ایران بود. عبدالمجید مجیدی، هماهنگکننده حزب رستاخیر در بیانیهای که سیزدهم فروردین 1357 منتشر کرد «از همه طرفداران جناح پیشرو دعوت کرد در یک اقدام وسیع ملی به مقابله با تحریکات ضد ملی برخیزند و مانع هدررفتن قدرت ملی و راکدشدن پیشرفت ایران شوند.»[25]
مجیدی در 15 فروردینماه 1357 به ارومیه رفت و نخستین شعبه این کمیته را در این شهر دایر کرد[26] و در بخشی از سخناناش گفت: «تشکیل کمیته اقدام ملی در هر شهر و در هر محله دلیل رشد سیاسی و مردمی است که در آن شهر زندگی میکنند. این کمیتهها که اولین آن در رضائیه (ارومیه) تشکیل شد، در سایر نقاط کشور نیز تشکیل میشود.»[27]
پس از تشکیل کمیته اقدام ملی در شهرهای مختلف کشور، قرار شد جشنهایی با حضور مردم برپا شود. به همین مناسبت در روز بیستم فروردینماه مقرر شده بود تا مراسم جشنی در تبریز برگزار شود؛[28] بنابراین کوشش شد تا مردم روستاهای اطراف را به شهر آورده تا در جشن مزبور شرکت کنند. آنان قصد داشتند برای انتقال روستائیان به شهر، کامیونهایی را از گاراژدارهای ارومیه و تبریز کرایه نمایند، ولی تعدادی از گاراژدارها از این درخواست امتناع کردند. در همین زمینه، یک روز قبل از آن، چند تن از گاراژدارهای ارومیه، با حجتالاسلام شیخ یحیی نصیری نوری[29] درباره شرعی بودن این اقدام – کرایهدادن کامیون به حزب رستاخیز- سؤال کردند که ایشان تأکید کرد که این کار جایز نیست.[30]
تبعید آیتالله سید علیاکبر قریشی به شهر بافت
در دوم اردیبهشتماه 1357، آیتالله سید علیاکبر قریشی[31]، از روحانیون ارومیه و امام جماعت مسجد اعظم شهر، توسط ساواک دستگیر و به مدت یک سال به شهر بافت از توابع استان کرمان تبعید شد.[32]
هرچند حکومت با تبعید علما و روحانیون تلاش کرد در مقابل انقلاب خلل ایجاد کند، اما مردم روز به روز در مبارزات خود راسختر میشدند. به طوری که بعد از تبعید آیتالله قریشی، تعدادی از مردم در مسجد سید جواد شهر ارومیه تجمع کرده و در این باره به گفتگو پرداختند. عدهای از آنها قصد برگزاری تظاهرات داشتند، زیرا معتقد بودند که اگر در اعتراض به تبعید آیتالله قریشی تظاهراتی انجام نشود، سایر روحانیون را نیز تبعید میکنند. ساواک که از برگزاری این جلسه و اتخاذ چنین تصمیمی مطلع شده بود، ضمن هماهنگی با شهربانی و اقدامات مراقبتی به موقع از طریق شهربانی «از هر نوع تصمیم و وقوع اتفاق سوئی» از ناحیه آنان جلوگیری کرد.[33]
با این احوال، انقلابیون از هر فرصتی استفاده میکردند و به دیدار علمای تبعیدی میرفتند؛ افرادی ازجمله حجتالاسلام شیخ رضا ناصحی، حجتالاسلام شیخ حسن شریعتی و حجتالاسلام شیخ محمدعلی ملکی برای دیدار از حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی به گنبدکاوس و آیتالله قریشی به بافت رفتند. حجتالاسلام محمدعلی ملکی در این باره گفته است: «وقتی آقایان قریشی و صاحبالزمانی از ارومیه تبعید شدند، دلجویی و دیدار از آنان ضروری بود. آنان بهخاطر دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی از شهر خود تبعید شده بودند و سر زدن به آنان و دیدار با آنان از وظایف اخلاقی ما بود. به این خاطر، علیرغم خطری که از این ناحیه ما را تهدید میکرد، جهت دیدار با آنان همراه با آقایان حسن شریعتی و رضا ناصحی به دیدار آنان رفتیم. ... ابتدا به گنبد رفتیم و با حجتالاسلام والمسلمین صاحبالزمانی دیدار کردیم. سپس به مشهد مقدس رفتیم و با هواپیما ابتدا به کرمان و سپس به بافت رفتیم. وقتی میخواستیم به دیدن آیتالله قریشی برویم، مأمور ساواک سؤالاتی از ما کرد. در نهایت به دیدن آیتالله قریشی رفتیم و این دیدار برای تقویت روحیه آنان خوب بود . ...»[34]
تبعید این دو روحانی دامنه نارضایتی مردم ارومیه را افزایش داد. در گزارشی از ساواک آمده است: «نامبرده [عسگر سلطانی دانشآموز دبیرستان امیرکبیر] بهطور مستمر در مورد تظاهرات ضدمیهنی صحبت میکند و درباره دو نفر از آخوندهای رضائیه که تبعید شدهاند، اظهار میدارد: «همه مردم رضائیه میگویند که بدون دلیل و بیگناه آنان را تبعید کردهاند. مشارالیه افزود بهخاطر آنها مردم باز هم تظاهراتی برپا خواهند کرد.»[35]
چهلم شهدای یزد
برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز (10 فروردین 1357) در یزد به فاجعه خونین دیگری تبدیل شد. بعد از ظهر چهارشنبه، 9 فروردین 1357 در مسجد محمدیهی یزد، مجلس چهلم شهدای تبریز برگزار شد و آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی به سخنرانی پرداخت. پس از ختم جلسه، جمعیت کثیری که از مسجد خارج شدند، با سردادن شعارهای «اللهاکبر»، «لاالهالاالله» و «زنده باد خمینی» تظاهرات گستردهای را در تاریکی شب برگزار کردند. در روز دهم فروردین نیز همین وضعیت ادامه داشت. شب هنگام ساعت 10:30 مجدداً مردم که تعدادشان از شب گذشته هم بیشتر بود و حدود دو الی دو هزار و پانصد نفر میشدند، پس از خاتمه مجلس در مسجد حظیره به خیابان ریختند و با شعارهایی علیه دولت و شاه، به تظاهرات پرداختند و با وجود این که از شب گذشته تدابیر شدید امنیتی برقرار بود، ولی کنترل جمعیت از دست نیروهای پلیس خارج شد. مأموران ژاندارمری ابتدا به مردم اخطار دادند و سپس با انواع وسایل ضد اغتشاش و شلیک هوایی به مقابله با آنها پرداختند، ولی مردم همچنان مقاومت میکردند و با کمترین امکانات به جنگ مأموران تا دندان مسلح میرفتند. در جریان این درگیریها و زدوخورد با نیروهای پلیس، دو نفر از تظاهراتکنندگان به شهادت رسیدند و ده نفر نیز مجروح شدند.[36]
پس از این واقعه، انقلابیون در برخی از شهرهای استان آذربایجان غربی از جمله شهر خوی مراسم چهلم شهدای یزد را در 19 اردیبهشتماه برگزار کردند.[37]
حمله عوامل حکومتی به بیوت آیات عظام قم
حمله عوامل حکومتی در اواسط اردیبهشت 1357، به بیوت آیات عظام در قم،[38] حادثه دیگری بود که احساسات مردم در سراسر کشور را جریحهدار کرد. روحانیون برجسته اغلب شهرها، در اعتراض به این اقدام، علاوه بر صدور اعلامیه و ارسال تلگرام به آیات عظام، مبادرت به تعطیلی نماز جماعت نمودند تا به این وسیله اعتراض خود را بهصورت عینی و علنی به اطلاع مردم برسانند. در تماس یکی از روحانیون تبریز با آیتالله محمد فوزی، از علمای سرشناس ارومیه، موضوع تعطیلی نماز جماعت را به اطلاع وی رساند. سپس روحانیون ارومیه در اعتراض به اقدام حکومت در حمله به بیوت آیات عظام تصمیم گرفتند از 25 اردیبهشت بهمدت سه روز از اقامه نماز خودداری کنند.[39]
همچنین حجتالاسلام جلیل هنرور روز 28 اردیبهشت به فرمانداری شهرستان خوی مراجعه کرد و درخواست اجازه دعا و نیایش به منظور بهبود حال آیات قم را خواستار شد، اما چون پاسخی به وی داده نشد، دوباره به فرمانداری مراجعه و اعلام نمود که اجازه داده شود یا نشود روحانیون روز 29 اردیبهشتماه، مراسم دعا و نیایش را به عمل خواهند آورد. با توجه به اصرارهای مؤکد حجتالاسلام هنرور، «شهربانی با آن شرط که مراسم در کمال آرامش برگزار شود، اجازه داد. ...»[40]
طبق اسناد «از ساعت 19 الی 20 روز 29 /2 /37 [1357] به منظور دعا برای بهبودی و سلامتی آیات حوزه علمیه قم، مراسمی با شرکت عده نسبتاً کثیری از اهالی شهر خوی در یکی از مساجد این شهر برگزار گردیده است. این مراسم بدون اتفاق قابل توجهی پایان یافته و جمعیت حاضر به آرامی متفرق شدهاند.»[41]
فعالیتهای انقلابی دانشجویان در نیمه اول سال 1357
سال 1357 ش، دانشجویان دانشگاه ارومیه همانند دانشجویان سایر نقاط کشور در تظاهرات و راهپیماییها حضور فعالی داشتند. طبق گزارش روزنامه اطلاعات، در دوم خرداد 1357، گروهی از دانشجویان دانشگاه ارومیه «که در سلف سرویس دانشگاه سرگرم خوردن ناهار بودند، ابتدا به ساکتی از جای خود بلند شدند و صندلیهای کنار دست خود را به سوی پنجرههای سلف سرویس دانشگاه پرتاب کردند و شیشهها را شکستند.» دانشجویان پیش از رسیدن مأموران گارد دانشگاه گریختند. آنها سپس به خیابان ریختند و شیشههای بانک صادرات را شکستند. ظاهراً تعدادی از مردم نیز با دانشجویان همراه شدند، زیرا پس از اینکه نیروهای انتظامی وارد عمل شدند، 22 تن از آنها را دستگیر کردند که نیمی از آنها دانشجو بودند.[42]
سعید نصراللهی که در این روز توسط مأموران دستگیر و زندانی شد، در مورد حوادث این روز گفته است: «دانشجویان دانشکده کشاورزی ارومیه تظاهرات کرده به خیابان آمده بودند. در آن روز چندین بانک را به آتش کشیدند که از آن جمله ساختمان بانک تجارت در خیابان ایالت بود و من همراه با جمعی از دوستان در آن مکان حضور داشتیم. در این هنگام مأموران ریختند و ما را دستگیر کردند. آنان ابتدا ما را به کلانتری شماره 3 بردند. در آنجا بود که دیدم غیر از ما هم تعداد زیادی هستند که در آنجا روی زمین نشستهاند. سپس از ما لیست گرفتند که 26 نفر بودیم. فردای آن روز ما را به اداره اطلاعات شهربانی منتقل کردند و سپس به ساواک تحویل دادند.»[43]
ساواک پس از بررسی پروندههای آنان، اغلب دستگیرشدگان را آزاد و فقط چهار نفر را محاکمه کرد و هر کدام را ابتدا به سه سال و سپس به یک سال حبس محکوم کرد.[44]
دانشجویان دانشگاه ارومیه در خردادماه اقدامات دیگری انجام دادند. آنها ابتدا در دهم خرداد 1357 تظاهراتی را برگزار کردند.[45] همچنین در یک اقدام اعتراضآمیز دیگر از شرکت در امتحان ترم آخر دانشگاه خودداری کردند که طبق مقررات و ضوابط دانشگاههای کشور، نمره «صفر» برای آنها منظور شد.[46]
درخواستهای زندانیان سیاسی منطقه
در خردادماه سال 1357، عدهای از زندانیان سیاسی منطقه طی درخواستی تجدید دادرسی و رفع محدودیتهای موجود در ملاقات با اقوام و بستگان خود را خواستار شدند. در همین زمینه، سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان غربی طی نامهای به مدیریت اداره سوم ساواک اعلام کرد: «با توجه به بازدید از زندان و زندانیان توسط کمیته بینالمللی صلیب سرخ در مراحل مختلف و همزمان با آن برآورد پارهای از نیازها و احتیاجات ضروری، برای برخی از زندانیان این توهم به وجود آمده که میتوانند در تأمین خواستههای غیرقانونی خود بیش از پیش اصرار ورزیده و با همفکری و همصدا ساختن سایر زندانیان به خواستههای غیرمنطقی خود جامه عمل بپوشانند. لذا به منظور جلوگیری از تجری بیش از پیش سایر زندانیان پیشنهاد میگردد عمر حمیدی، عبدالکریم شمسالدینی، بهرام آذرافروز، انور اطمیشی، اصغر علیزاده، غلامحسین رستمی و مجید مسگرزاده که از جمله محرکین و مشوقین اصلی در به وجودآوردن ناراحتیها و از عناصر فعال و ناشر افکار مسموم در زندان معرفی شدهاند قبل از آلودگی بیشتر زندان به زندانهای دیگری منتقل گردند.» اما پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم سیاسی ساواک، در جواب صیادیان نوشت: «با توجه به اینکه محل سکونت خانوادههای زندانیان موردنظر در آن استان میباشد، لذا با امعان نظر توصیههای هیئت بینالمللی صلیب سرخ، تبعید آنها فعلاً به مصلحت نمیباشد. خواهشمند است دستور فرمایید در حدود امکان، تسهیلات لازم فراهم و در مورد مسائل داخلی زندان به مسئولان مربوطه توصیه شود برابر مقررات زندان با آنها رفتار شود.»[47]
توزیع اعلامیه علما در چهلم شهدای اصفهان، فارس و دیگر شهرهای کشور
در آستانه برگزاری چهلمین روز شهدای جهرم، یزد و اهواز، در نقاط مختلف کشور اعلامیههایی در مورد عزای عمومی روز 19 اردیبهشت توزیع گردید و از مردم خواسته شد در مراسم ویژه این روز شرکت کنند. در 19 اردیبهشت همزمان با چهلمین روز شهدای یزد، جهرم و اهواز تظاهراتی در سراسر کشور برگزار شد. که در برخی شهرها به درگیری با پلیس، دستگیری، مجروح شدن و شهادت عدهای از معترضین همراه بود.[48]
در 21 خرداد آیات ثلاثه قم (آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی و آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری) اعلامیه مشترکی را صادر و در آن از اقدامات دولت به شدت انتقاد کردند. همچنین از سوی ایشان 27 خرداد عزای عمومی اعلام شد. پیش از آن، امام خمینی در بیستم خرداد پیامی به ملت ایران منتشر کردند. در بخشی از این پیام، ضمن پاسداشت چهلم شهدای قم و دیگر شهرها، آمده است: «راه رهایی هر ملتی از چنگال استعمار، مذهب است که ریشه در عمق جان آن ملت دارد. و گاه با شایعهسازی آشتی با بعض جناحهای روحانی برای تفرقهافکنی در خود این جناح عظیم و بین آن و سایر وطنخواهان مسلمان، که نتیجهاش جز سلامت جنایتکار اصلی و بر باد رفتن زحمات جانفرسای ملت و به هدر رفتن خون کشتگان از مسجد گوهرشاد و 15 خرداد تا به امروز نخواهد بود، غافل از آنکه هیچ روحانی و مذهبیای با دستگاه ضداسلامی آشتی نخواهد کرد؛ که آن پشت به قرآن کریم و اسلام عزیز است و نتواندکرد؛ که آن پشت برملت غیور و آگاه است که حاصل آن سقوط مرگبار سازشگر است. اکنون ملت که همه چیزش به دست این رژیم به باد رفته، مراقب است تا چه کسی و چه جناحی از این مهرهبازی شاه فریب بخورد، یا با حاضر شدن [در] مذاکرات صلحجویانه و گرفتن بعض امتیازات توهّمی، خود را به دستگاه قدرت متصل کند، در صورتی که این دستگاه رو به کهنگی و ویرانی آورده و از بنیان با موریانۀ داخلی مواجه و فروریختن آن حتمی است. و از خدعهها و فریبکاریها که از کارشناسان خارجی و چه بسا داخلی سرچشمه گرفته، نغمۀ اعطای آزادی است به همۀ ابعاد، مگر در خیانت به کشور. کشتار چند ماهۀ اخیر، حبس و شکنجه، تبعید و اختناق از جملۀ آزادیها و عطیههای ملوکانه است. اکنون که ملت بزرگ ایران آگاهانه به پاخاسته است و هر چند گاه حوزهها، دانشگاهها، مدارس، جماعتها، بازارها و شهرها در اعتراض به شاه تعطیل میگردد، و ملت عزیز پشتیبانی خود را از اسلام و قرآن کریم اعلام و برای استقلال و آزادی کشته میدهد، لازم است سران قوم نقشههای فریبنده شاه را که چیزی جز هدم احکام اسلام و کشور نیست نقش بر آب کنند، و با بیداری و آگاهی تا برانداختن این رژیم به مبارزه ادامه دهند، و در حفظ وحدت کلمه و جهت، نگذارند مبارزات حقطلبانه رو به سستی گراید.»[49]
اعلامیههای مراجع در شهرهای مختلف آذربایجان غربی توزیع شد، برای نمونه در 25 خرداد 1357 اعلامیههایی از مراجع قم در شهر ارومیه کشف شد. این اعلامیهها توسط باباعلی شاهمحمدی به کتابفروشی ولایت[50] برده شده بود تا در آنجا تکثیر شود. در گزارش ساواک ارومیه به ساواک تهران در این مورد آمده است: «باباعلی شاهمحمدی، طی دو مرحله، دو فقره اعلامیه آیات قم را در اختیار یکی از دوستان خود قرار داده تا در خیابانهای حافظ، کسری و عسگرخان رضائیه پخش یا به دیوار نصب نماید.»[51]
در همین روز، سند دیگری از ساواک گزارش میدهد که شخصی به نام کریم خمواده، که مغازهداران شهر را تشویق و تحریک به تعطیل مغازههایشان مینمود، به وسیله مأمورین پلیس دستگیر و در بازرسی از منزل او تعدادی «اعلامیه مضره» کشف شد.[52]
روز 26 خرداد نیز تعدادی اعلامیه مبنی بر اینکه «روز 27 خرداد جاری به امر مراجع عظام عزا و تعطیل عمومی است» در مسجد جامع و میدان گندم شهر ارومیه پخش شد.[53]
روحانیون نیز در منابر، تعطیلی روز 27 خرداد را به مردم اعلام کردند؛ در شهر نقده، حجتالاسلام حاج ابراهیم محرری، پیشنماز مسجد صاحبالزمان نقده، مردم این شهر را به اعتصاب عمومی در روز 27 خرداد دعوت کرد.[54] همچنین، حجتالاسلام محمد غفاری در مسجد جامع سلماس «در بالای منبر سخنرانی و اظهار داشته برابر فتوایی که مجتهدین دادهاند، فردا [27 خردادماه] باید مغازهها را بسته و در خانههای خود بنشینند.»[55]
طبق گزارش ساواک، در پی توصیه حجتالاسلام محمد غفاری، «روز شنبه 27 [خردادماه] ... صدی نود و پنج مغازههای شاهپور (سلماس) به استثنای قصابیها و نانواییها از بازکردن دکاکین و مغازهها خودداری نموده بودند که ضمن هماهنگی با ساواک خوی و شهربانی و اتاق اصناف از ساعت 10 صبح مغازهها به تدریج باز و تا ساعت 12 ظهر شهر وضع عادی به خود گرفت. ...»[56]
در گزارش دیگری آمده است: «تعدادی از روحانیون مقیم این شهر [ارومیه] به تبعیت از آیات مقیم قم در روز مذکور از منزل خود خارج نشده و به این ترتیب نماز جماعت نیز برگزار نگردیده است.»[57]
تحریم اعیاد شعبانیه
بهرهگیری از ظرفیت مناسبات ملی و مذهبی، از راهبردهای علما و روحانیون در مبارزه با دستگاه حاکمه بود که ضمن حضور در مراسم جشنهای مذهبی در مساجد، به انتقاد از شیوه مرسوم حکومت در سرکوب مخالفان بهویژه علما و روحانیون میپرداختند. برای نمونه حجتالاسلام عزیزالله خسروی،[58] در مراسم جشنی که در 12 تیر 1357، به مناسبت مبعث پیغمبر(ص) در مسجد جامع تکاب برگزار شد، اینگونه سخن گفت: «در صورتی که امروز جشن بزرگی برای مسلمانان میباشد، ولی برای ما جشن باقی نگذاشتهاند و ما هر روز عزا داریم و از حال برادران دینی خود بیاطلاع میباشیم و اگر هم اطلاعی داشته باشیم نسبت به آن بیاحساس هستیم.»[59]
با توجه به حوادث خونین ابتدای سال 1357 که تعدادی از مردم شهرهای مختلف کشور در مراسم چهلم شهدای 29 تبریز و چهلم شهدای دهم فروردین یزد به شهادت رسیدند، امام خمینی و سایر مراجع در اعتراض به اقدام رژیم در سرکوب مردم، برگزاری اعیاد شعبانیه (جشنهای سوم و نیمه شعبان 1398ق /18 و 30 تیرماه 1357)، و بهطور مشخص عید نیمه شعبان را تحریم کردند.[60]
در بخشی از پیام امام خمینی آمده است: «دست شاه تا مِرفَق به خون ملت ایران فرورفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسی نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند؟ شادمانی بر روی اجساد به خون خفتهی فرزندان اسلام؟! شادمانی در برابر افراد شریفی که در سیاهچالهای زندان زیر سختترین شکنجههای جهنمی دژخیمان به سر میبرند؟! شادمانی در مقابل تبعیدیانی که برخلاف تمام موازین انسانی و قانونی از اوطان خود بیرون رانده شدهاند؟!» در ادامه پیام، امام خمینی از مردم و وعاظ خواستند تا «بدون هیچگونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظیم به پا کنند و گویندگان شجاع محترم، مصائب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند و هرچه بیشتر کارهای ضد اسلامی و قانونی رژیم را افشا کنند.»[61]
با انتشار پیام امام، انقلابیون که برای تداوم مبارزه علیه رژیم از هر فرصتی استفاده میکردند، این فرصت را نیز غنیمت شمردند و با حضور در مساجد، به ذکر مصیبتهای وارد بر مردم پرداختند تا بدین وسیله به توصیه امام خمینی عمل کرده باشند.
در 18 تیر 1357، حجتالاسلام محمدعلی خسروی[62] در مراسم جشنی که به مناسبت سالروز ولادت امام حسین(ع) در مسجد جامع تکاب برگزار شد، طی یک سخنرانی به اقدام دولت در تبعید روحانیون انتقاد کرد. او در این سخنرانی گفت: «یا امام زمان ما سربازان دین منتظریم که در چنین زمانی سربازان دین را یاری و مدد نمائی، زمان فرق میکند اگر در حال حاضر کسی مجتهدی را یاری نماید مساوی است با این که چندین مرتبه به زیارت کعبه نائل شود. خداوند دشمنان را که هر روز اقدام به تبعید علمای دین مینمایند، نابود کند و علمای تبعید را هر چه زودتر نجات دهد.»[63]
در سیام تیر (نیمه شعبان) دو مجلس در دو مسجد شهر ارومیه برگزار شد. در مسجد جامع مراسمی با حضور استاندار و تعدادی از طبقات مردم برگزار شد. در این مراسم «چند نفر سخنران در مورد نیمه شعبان مطالبی ایراد و سپس آرامش و امنیت موجود را ستایش و به خاندان جلیل سلطنت دعا نمودند، ضمناً پرچمی که از دیوار داخلی این مسجد آویزان بود در ساعت 6 صبح توسط فرد ناشناسی آتش زده شد. ...»، اما در مراسم مسجد سید جواد «اجتماعی با حضور عده کثیری از طبقات مختلف ... برپا [شد و آیتالله] سید علیاکبر قرهباغی، واعظ مسجد مذکور، پس از ایراد مطالبی در مورد تولد امام زمان پیرامون حمله مأمورین به منزل آیات در قم و وقایع اخیر مطالبی اظهار [داشت.] سپس چند نفر ناشناس که در پای منبر وی مستقر بودند به دادن شعار (با خون خود نوشتهایم یا مرگ یا خمینی) مبادرت و افراد حاضر در مسجد نیز یکصدا آن را تکرار و بدون اتفاق سوئی از مسجد خارج میشوند. ...»[64]
آیتالله سید علیاکبر قرهباغی در این مورد گفته است: «... با اینکه زمان سخنرانی در اطلاعیه ساعت 30 /10 اعلام شده بود، ولی مردم حدود یک ساعت زودتر به مسجد آمده و منتظر بودند. وقتی آمدم به مسجد، دیدم همه جای مسجد، پُر از جمعیت است و حتی خیابانهای اطراف نیز نشستهاند و پلیسها هم اطراف آنها را محاصره کردند و این جالب بود که بیشتر علمای شهر و اطراف غیر از دو سه نفر همه در آن اجتماع بزرگ مردم حضور داشتند. ... در آن اجتماع عظیم مردمی اصل دوم متمم قانون اساسی[65] زمان شاه را عنوان نموده و سخنرانی تندی کردم و کل قوانین، دولت و سایر اعمال شاه را زیر سؤال بردم که هر یک از مقاطع صحبتها، با تکبیر و صلوات مردم تأیید میشد. اسم امام (قدس سره) را در سخنرانی مطرح کردن خطرناک و تا آن تاریخ در آذربایجان غربی نام امام (قدس سره) در مجامع و اجتماعات کمتر برده میشد. ... در همان اجتماع مردمی، اسم امام را با ذکر القاب مناسب شأن و عظمت ایشان بردم که با تجلیل و تکریم و صلوات بلند مردم همراه شد و کل مسائل روز و فلسفه قیام امام (قدس سره) و علما و ملت را بهطور صریح و مشروح بیان کردم و مظالم شاه و عوامل او را متذکر شدم. ...»[66]
درگذشت آیتالله ملاعلی معصومی و شیخ احمد کافی
درگذشت حجتالاسلام شیخ احمد کافی[67] در 30 تیر 1357 و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی[68] در 31 تیرماه 1357، بهانهای شد تا علما و اقشار مختلف مردم با شرکت در مراسم ختم آنها، با ایراد سخنرانی انتقادی و سردادن شعارهایی علیه رژیم بار دیگر مخالفت خود را با حکومت نشان دهند. در همین راستا، در چهارم مردادماه دو مجلس ختم در دو مسجد شهر تکاب برگزار شد؛ ابتدا «در مسجد جامع تکاب از طرف روحانیون مجلس ترحیمی به مناسبت درگذشت آیتالله کافی برپا گردید در بعدازظهر همین روز مجدداً مجلس دیگری در همین مسجد به مناسبت درگذشت [حجتالاسلام] آخوند همدانی برپا [شد]» که پس از قرائت قرآن، حجتالاسلام محمدعلی خسروی طی سخنانی گفت: «در هر کجای مملکت و تحت هر عنوان که بخواهند علمای دین را از بین ببرند و یا تبعید نمایند و آن محل را از رهبریهای علمای دین محروم نمایند، بایستی آنها را نابود کرد.»[69]
در روز ششم مردادماه نیز مجلس ختم دیگری به مناسبت رحلت آیتالله معصومعلی همدانی و شیخ احمد کافی در مسجد اعظم ارومیه برگزار شد. برگزارکننده مجلس، آیتالله محمد فوزی بود در این مجلس، پس از سخنرانی حجتالاسلام محمدعلی ملکی، «چند نفر از حاضرین در داخل مسجد به دادن شعار به له خمینی مبادرت که در خارج از مسجد شانزده نفر از آنان توسط شهربانی دستگیر و سایرین بدون اتفاقی مسجد را ترک و متفرق میگردند.» از دستگیرشدگان ده نفر همان شب آزاد و شش نفر دیگر در شهربانی بازداشت شدند.[70]
در سند دیگری در مورد سرنوشت شش نفر بازداشت شده به اسامی 1ـ عزیز میرزایی فرزند عیسی شغل آرایشگر؛ 2ـ مجید محمدپور فرزند احمد محصل سال دوم هنرستان صنعتی شماره یک رضائیه (رشته برق)؛ 3ـ حسن پنیری فرزند کمال راننده اداره کل مسکن و شهرسازی رضائیه؛ 4ـ نصرت حیدری فرزند محمدتقی دیپلمه بیکار؛ 5ـ بیتالله خلیلی فرزند عبدالخالق شغل مغازهدار؛ و 6ـ علیاصغر عسگرپور فرزند علی شغل سیمکش کارخانه شیر پاستوریزه، آمده است: «پرونده شش نفر دیگر به وسیله شهربانی به دادسرای عمومی ارسال و دادسرای مذکور نیز با توجه به محتویات پرونده قرار عدم صلاحیت صادر و نامبردگان را با پرونده به دادسرای نظامی رضائیه اعزام و از آن طریق مورخه 8 /5 /2537 [1357] شش نفر موصوف به این سازمان معرفی که در تحقیقات معموله دادن شعار را تکذیب و اضافه نمودهاند شعاردهندگان اکثراً مسجد را ترک نموده بودند و آنها بدون اینکه دخالتی در این جریان داشته باشند دستگیر شدهاند لذا باتوجه به امریههای واصله از آنان تعهد لازم اخذ و با اعلام اینکه سوءظنی متوجه افراد مزبور نیست به دادسرا اعزام و از آن طریق در همان روز مرخص شدند.»[71]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1] . روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، حوزه هنری، 1378، چاپ اول، ج 3، ص 70.
[2] . حجتالاسلام صاحبالزمانی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در زادگاه خود فراگرفت و در حوزه علمیه ارومیه از محضر اساتید آن حوزه بهره برد. این قرآنپژوه برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم مسافرت کرد و فقه و اصول و کلام و تفسیر را از محضر آیات عظام: بروجردی، امام خمینی، سید محمد داماد، علی احمد میانجی، شیخ عباسعلی شاهرودی، سید ابوالفضل زرندی، شیخ محمد علی اراکی، سید محمد رضا گلپایگانی بهره جست و پس از آن به ارومیه بازگشت و به تبلیغ دین و تدریس فقه و اصول پرداخت. ایشان همچنین در کنار تدریس به مبارزات علیه نظام شاهنشاهی پرداخت و به همین سبب از سال ۱۳۴۳شمسی، تحت تعقیب ساواک بود تا اینکه در اوایل سال ۱۳۵۷ شمسی به گنبد کاووس تبعید شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوره دوم انتخابات مجلس، به عنوان نماینده مردم ارومیه به مجلس شورای اسلامی رفت و علاوه بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، به تدریس در حوزه علمیه امام خمینی جنب مسجد جامع ارومیه پرداخت. استاد صاحبالزمانی در ارومیه، جلسات تفسیر قرآن کریم برگزار میکرد و مدتی در دانشگاه مرکز تربیت معلم ارومیه دروس معارف اسلامی و اخلاق را تدریس کرد و در سال ۱۳۷۵ بازنشسته شد. ایشان در زمینه قرآنپژوهی آثاری تالیف نمودهاند که برخی از آنها عبارتند از: امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و حدیث، مقاله «رسول اکرم (ص) از دیدگاه قرآن کریم»، ترجمه و توضیح عهدنامه مالک اشتر، «تکلیف و اجتهاد و تقلید» در فقه، «احقاق حق» در بعضی از مسائل اختلافی شیعه و اهل تسنن، ترجمه وصیت علامه حلی به فرزندش و چند رساله دیگر در مسائل فقهی و اجتماعی. (آشنایی با حجت الاسلام «صاحب الزمانی، روحانی قرآن پژوه اورموی، پایگاه بینالمللی قرآن).
[3] . روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، همان، ج 3، ص 69.
[4] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1378، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 4، ص 111.
[5] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.
[6] . سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.
[7]. حجتالاسلام حاج ابراهیم محرر، پیشنماز مسجد صاحبالزمان(عج) نقده بود. گزارشهایی از فعالیتهای انقلابی وی در اسناد ساواک منعکس شده است. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1401، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 140).
[8] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.
[9] . طبق خبری که روزنامه اطلاعات در مورد علی خلخالی در تاریخ 25 خرداد 1357، منتشر نمود، وی «در گذشته شهردار پیرانشهر بود، ولی از مدتی پیش در شهرستان نقده به کشاورزی میپرداخت.» (روزنامه اطلاعات، 25 خرداد 1357، ش 15637، ص 4).
[10] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله. دوران تبعید علی خلخالی چندان طول نکشید و دو ماه بعد از ایرانشهر به نقده برگشت. گزارش روزنامه اطلاعات در مورد آزادی وی چنین است: «علی خلخالی، اهل و ساکن نقده که دو ماه پیش، به اتهام ایجاد بلوا و آشوب، با رأی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان نقده، به مدت دو سال به اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم شده بود، دیروز بار دیگر به طور غیابی در شعبه 2 دادگاه شهرستان رضائیه محاکمه شد و دادگاه او را از اتهامات وارده، تبرئه کرد. ... و او به نقده بازگشت.» (روزنامه اطلاعات، 25 خرداد 1357، ش 15637، ص 4).
[11] . حجتالاسلام حاج شیخ جلیل هنرور در سال 1305 در خوی به دنیا آمد. طی سالهای 1312 ـ 1319 تحصیلات رسمی را تا ششم ابتدایی گذراند. مدتی در بازار به کار و فعالیت پرداخت. سپس وارد مدرسه علمیه نمازی خوی شد. در زمان حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان دستگیر و زندانی شد. وی از 1338 تا 1360 مدیر و مدرس حوزه نمازی خوی بود. شیخ جلیل هنرور از مبارزان انقلابی بود که در اسناد ساواک به فعالیتهای انقلابی وی اشاره شده است. وی در هفتم شوالالمکرم 1418/ 16 بهمن 1376 ش درگذشت و در خوی به خاک سپرده شد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 43)
[12] . سند شماره 5، پیوست در همین مقاله.
[13] . سند شماره 6، پیوست در همین مقاله.
[14] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.
[15] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 4، ص 111.
[16] . محمدسعید رسولی، پیشنماز مسجد بداقسلطان و مدرس مدرسه علوم دینی مهاباد بود و در سخنرانیها از اوضاع کشور انتقاد میکرد. ساواک با عضویت وی در هیئتامناء مسجد بداق سلطان مخالفت کرده بود. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 146).
[17] . سند شماره 8، پیوست در همین مقاله
[18] . سند شماره 9، پیوست در همین مقاله.
[19] . سند شماره 10، پیوست در همین مقاله.
[20] . سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.
[21] . اسناد شماره 12 و 13، پیوست در همین مقاله.
[22] . روزنامه اطلاعات، 14 فروردین 1357، ش 15574، ص 4.
[23] . در خبر روزنامه اطلاعات مشخص نشده است که چه کسانی و از چه طیف مخالفان حکومت قصد آتشسوزی سینما تخت جمشید را داشتهاند، بنابراین نمیتوان نیروهای مذهبی مخالف حکومت را عامل این اقدام قلمداد کرد. احتمالاً همانند آنچه در آتشسوزی سینما رکس آبادان رخ داد، عدهای قصد انحراف اذهان عمومی و تخریب و تضعیف جریان مذهبی را داشتهاند (برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله آتشسوزی نفرتانگیز سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[24] . روزنامه اطلاعات، 15 فروردین 1357، ش 15575، ص 4.
[25] . همان، 14 فروردین 1357، ش 15574، ص 20.
[26] . همان، ص 4.
[27] . همان، 16 فروردین 1357، ش 15576، ص 17.
[28] . نک به: همان، 21 فروردین 1357، ش 15580، ص 16 و 21.
[29] . حجتالاسلام یحیی نوری معروف به علامه نوری در سال 1305 متولد شد در حوزه های علمیه قم، مشهد و نجف تحصیل کرد. همچنین دورههای جدید آموزشی را نیز با گرفتن دو لیسانس و یک دکترا در رشته حقوق از دانشگاه تهران به پایان برد. حجت الاسلام نوری در مؤسسهای که به مجمع مطالعات و تحقیقات اسلامی معروف بود در تهران تدریس میکرد و از مبلغان جدی آیین اسلام بود. همین تلاشهای ایشان موجب شد تعداد قابل توجهی را پیرو دین اسلام کند. در دوران انقلاب درس او بسیار گرم بود و گروهی از مردم تهران علاقهمند به مباحث دینی مطرح شده ایشان بودند. هم به این دلیل و نیز به خاطر مخالفتش با بهائیت و رژیم اسرائیل تحت نظر مأموران امنیتی شاه بود و گاه نیز بازداشت و زندانی شد (1352). حجتالاسلام نوری آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 4، ص 273).
[30] . سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.
[31] . آیتالله سید علیاکبر قریشی در سال 1307 در شهرستان بناب متولد شد. در سال 1324 برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت نمود. سطح عالیه و خارج فقه و اصول را از محضر استادان بهنام حوزه علمیه قم فراگرفت و در سال 1332 به ارومیه مسافرت و در این شهرستان ساکن گردید. بهدنبال نهضت پانزده خرداد و به پیروی از حضرت امام خمینی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. رژیم بارها او را ممنوعالمنبر کرد. در سال 1357 به مدت یک سال به بافت کرمان تبعید شد و با پیروزی انقلاب اسلامی به ارومیه بازگشت. در سال 1361 از سوی مردم آذربایجان غربی برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. از تألیفات ایشان عناوین ذیل میباشد: 1ـ تفسیر احسن الحدیث در 12 جلد 2ـ قاموس قرآن در 7 جلد 3ـ مفردات نهجالبلاغه در 2 جلد 4ـ خاندان وحی شرح حال 14 معصوم علیهمالسلام.
[32] . قاسمپور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 23.
[33] . سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.
[34] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 26-25.
[35] . سند شماره 16، پیوست در همین مقاله.
[36] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله مروری بر تحریم عید نوروز سال 57 و برگزاری اربعین شهدای تبریز، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[37] . نک به: سند شماره 17، پیوست در همین مقاله.
[38] . در چهلمین روز شهادت مردم انقلابی یزد، جهرم و اهواز که در روزهای دهم فروردینماه 1357 به وقوع پیوسته بود، مردم قم نیز در روزهای هیجدهم و نوزدهم به تظاهرات پرداختند. در گزارشهای ساواک درباره این مراسم آمده است که اجتماع مردم قم در مسجد اعظم با آرامش در حال پایان یافتن بود که عدهای با سر دادن شعار، این اجتماع را به خشونت کشاندند. در سند دیگری وقایع قم به تفصیل توضیح داده شده است. در این سند آمده است: «مقارن غروب روز 19 /2 /37 (57) عدهای از عناصر اخلالگر به منزل آیتالله گلپایگانی که درب آن باز بوده وارد و پس از شکستن شیشههای ساختمان و درب حیاط و به هم ریختن اثاثیه منزل و آتش زدن یک تخته فرش با دخالت مأمورین از آنجا خارج شدهاند. بر اثر این حادثه آیتالله گلپایگانی دچار حمله قلبی شده و ابتدا به منزل یکی از بستگانش و سپس به بیمارستان انتقال یافته است. این حوادث روز بعد نیز ادامه یافت. وقتی مأموران گروهی از مردم معترض را تا منزل بیرونی آیتالله شریعتمداری تعقیب کردند، برخی از طلاب و سایر قشرها به اتاقها و زیرزمین خانه پناه بردند. سربازان و مأمورین مسلح و مجهز، آنها را مضروب و مجروح کردند. در این حوادث یکی از طلاب به نام ستار کشانی که هنوز عمامه بر سر نگذاشته بود، تیر خورد و در حین انتقال به بیمارستان درگذشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 167؛ همچنین بنگرید به: مقاله گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم - بخش هفتم، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی). پس از این حادثه حضرت امام خمینی(ره) تلگرافی از نجف به آقای شریعتمداری ارسال کردند و هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل ایشان و قتل نفوس محترمه را موجب تأسف دانستند. (نک: صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 3، ص 364)
[39] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 5، ص 436.
[40] . سند شماره 18، پیوست در همین مقاله.
[41] . سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.
[42] . روزنامه اطلاعات، 3 خرداد 1357، ش 15618، ص 4.
[43] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 30.
[44] . همان، ج 2، ص 30.
[45] . روزشمار انقلاب اسلامی، همان، ج 3، ص 438.
[46] . دکتر جعفر رائی، رئیس دانشگاه ارومیه، در چهاردهم شهریور اعلام کرد که بر اساس تصمیم شورای دانشگاه، که به زودی تشکیل خواهد شد، دانشجویان در امتحان شرکت داده خواهند شد و به احتمال زیاد از آنها دوباره امتحان به عمل خواهد آمد. او در مورد علت شرکت نکردن دانشجویان در امتحان ترم آخر دانشگاه گفت: «در بررسیهایی که به عمل آمد، معلوم شد دانشجویان با توصیه چند تن از استادان خود، از دادن امتحان خودداری کردهاند.» او افزود: «افرادی که در ترم آخر سال دانشگاه به جای انجام وظایف خود، بر خلاف وجدان، دانشجویان را به خودداری از دادن امتحان، تحریک کردهاند تعقیب و تنبیه خواهند شد.« (روزنامه اطلاعات، 15 شهریور 11357، شماره 15704، ص 21).
[47] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 5، ص 196.
[48] . برای نمونه بنگرید به: مقالات گذری بر انقلاب اسلامی در استان فارس به روایت اسناد ساواک- بخش سوم؛ گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم – بخش هفتم ، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[49] . صحیفه امام، همان، ج 3، ص 23-421.
[50][50] . کتابفروشی ولایت یکی از مراکز انقلابیون بود و اغلب کتابهای بهاصطلاح مضره در آن کتابفروشی یافت میشد. (قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 31)
[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 6، ص 389.
[52] . سند شماره 20، پیوست در همین مقاله.
[53] . سند شماره 21، پیوست در همین مقاله
[54] . سند شماره 22، پیوست در همین مقاله
[55] . سند شماره 23، پیوست در همین مقاله.
[56] . سند شماره 24، پیوست در همین مقاله.
[57] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 6، ص 423.
[58] . حجتالاسلام حاج شیخ عزیزالله خسروی در قصبه پری از توابع ماهنشان زنجان متولد شد. پس از تحصیل در حوزه علمیه زنجان، به قم رفت و حدود 12 سال در حوزه علمیه آن شهر به تکمیل تحصیلات و کسب فضائل پرداخت. وی در سال 1324 ش حسبالامر حضرت آیتالله العظمی بروجردی به منطقه تکاب افشار عزیمت کرد و تا پایان عمر در این منطقه ماند. وی علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد جامع تکاب، حل و فصل دعاوی و اختلافات مردم و پاسخگویی به سئوالات فقهی ایشان و ایراد سخنرانی در ماه مبارک رمضان، به تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان نیز اقدام کردند. حاج شیخ عزیزالله خسروی طی سالهای نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره)، در منطقه تکاب به عنوان روحانی مخالف حکومت شناخته میشد. وی در خرداد سال 1374 دارفانی را وداع گفت و پیکرش توسط مردم عزادار تکاب تشییع و در مصلای این شهر به خاک سپرده شد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 182).
[59] . سند شماره 25، پیوست در همین مقاله.
[60] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله تحریم جشن نیمه شعبان 1357، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[61] . صحیفه امام، همان، ج 3، ص 427-426.
[62] . حجتالاسلام محمدعلی خسروی، فرزند مرحوم حاج شیخ عزیزالله خسروی در سال 1334 - زمانی که پدرش در قم اقامت داشت - متولد شد. ایشان علاوه بر تحصیل علوم حوزوی، در کنار پدر خویش به فعالیتهای انقلابی پرداخت. در اسناد ساواک به برخی از این فعالیتها اشاره شده است. برپایه این گزارشها وی سخنران مجلس ترحیم آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در مسجد جامع تکاب بود. این مراسم با تلاش روحانیون انقلابی برگزار شد. شیخ محمدعلی خسروی در این مراسم به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت. وی در شب عید فطر 1357 به سخنرانی درباره مسائل مذهبی، استعمار، استعمارگر و انواع استعمار به ویژه استعمارفکری پرداخت. سخنرانیهای وی در ماه رمضان این سال از سوی ساواک بسیار مؤثر ارزیابی شده است. وی در این سخنرانیها رهبری حضرت امام خمینی(ره) را مورد تأکید قرار میداد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 184) به طوری که در یکی از اسناد ساواک درباره وی آمده است: «شیخ محمدعلی خسروی در تمام مدت ماه رمضان بالای منبر جهت مردم سخنرانی نموده و طوری افراد را تحت تأثیر مطالب خویش قرار داده که هرگاه اسمی از خمینی میبرد مردم سه مرتبه صلوات میفرستند» (سند شماره 26، پیوست در همین مقاله) حجتالاسلام محمدعلی خسروی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده حوزه انتخابیه میاندوآب، شاهیندژ و تکاب وارد مجلس شورای اسلامی شد. برخی از فعالیتهای اجرایی ایشان را میتوان چنین برشمرد: امام جمعه شهرستان تکاب (1359 ـ 1363) فعالیت در دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه (1364 ـ 1366)، معاون فرهنگی بنیاد 15 خرداد (1365 ـ 1368) تدوین مجلات شاهد (1369 ـ 1373) معاون فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه (1375 ـ 1385)، تأسیس بنیاد پژوهش و توسعه فرهنگ وقف، معاون فرهنگی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) [1385 ـ 1388 (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 184).
[63] . سند شماره 27، پیوست در همین مقاله.
[64] . سند شماره 28، پیوست در همین مقاله.
[65] . مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی مقرر شده بود که «در هر عصری از اعصار هیأتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند. ... » بر مصوبات مجلس نظارت کنند و مواد «مخالفت با قواعد مقدسه اسلام را طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیأت علما در این باب مطاع و متبع خواهد بود. ...» (کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، 1363، امیرکبیر، چاپ شانزدهم، ج 1، ص 372).
[66] . قاسمپور، همان، ج 2، ص 35-33.
[67] . حجتالاسلام شیخ احمد کافى، فرزند میرزا محمد در اول خرداد 1315 ﻫ ش در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. در شش سالگى وارد دبستان ایمانى مشهد شد و به فراگیرى دروس متداول مشغول شد. پس از آن هم زمان با تحصیل دروس جدید، در نزد پدر بزرگ خود به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت. بخشى از مقدمات را نزد وى خواند و در سال 1327 وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد. وی از پانزده سالگى در حرم مطهر رضوى حضور مىیافت و با صداى گرم خود براى زائران دعاى کمیل مىخواند. در سال 1333 به همراه پدر بزرگ خود مرحوم حاج میرزا احمد کافى عازم نجف اشرف شد و در مدرسه آیتاللّه سیدمحمدکاظم یزدى معروف به مدرسه سید به تحصیل پرداخت و از محضر آیات عظام: سیدابوالقاسم خویى، سیدمحسن حکیم، سیدمحمود شاهرودى، شهید آیتالله سید اسداللّه مدنى و آیتالله حسین راستى کاشانى بهره برد. در سال 1338 به توصیه شهید آیتاللّه مدنى به مشهد بازگشت و در اواخر سال 1342 در تهران ساکن شد. اولین سخنرانى سیاسى وى علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در تاریخ 14 /12 /41 در منزل آیتاللّه قمى ایراد و منجر به بازداشت وى شد. در دوم فروردین سال 1342 به دلیل ایراد سخنرانى علیه رژیم شاه تحت تعقیب قرار گرفت و در قیام 15 خرداد 42 جزء وعاظى بود که اعلامیهاى در حمایت از امام(ره) صادر و امضا کردند. در تاریخ 4 /11 /43 به مدت چهار ماه و در تاریخ 8 /4 /49 تا 18 /4 /49 نیز در بازداشت بود. در سال 1354 به علت سخنرانى علیه رژیم صهیونیستى دستگیر و توسط کمیسیون امنیت اجتماعى به سه سال تبعید به ایلام محکوم شد. وی در ایلام نیز با اقامه نماز جماعت و تأسیس کتابخانه و مدرسه علمیه به تلاش خود استمرار داد و به دلیل این فعالیتها و تلاش آیتالله سید احمد خوانسارى و سرازیر شدن مردم به شهرستان ایلام براى دیدار او، ساواک مجبور شد از باقى مدت تبعید وى صرفنظر نماید و وی در تاریخ 29 /8 /55 مجدداً به تهران بازگشت. ساواک مرتباً جلسات، مکاتبات و تلفنهاى وى را کنترل مىکرد و در مواقع حساس او را احضار و تذکرات لازم را به او مىداد. وی علاوه بر وعظ و خطابه در فعالیتهاى فرهنگى و خدمترسانى به مردم محروم فعالیت گسترده داشت. ساخت مهدیه تهران، تأسیس صندوق قرضالحسنه مهدیه، ارائه خدمات درمانى و تأسیس داروخانه مهدیه، تأسیس حوزه علمیه مهدیه، خریدارى مشروب فروشى مجاور مهدیه و تبدیل آن به کتابخانه، عیادت از بیماران، احداث درمانگاه در شهرهاى مشهد، گرگان، دهلران، آران کاشان، ساختن بیش از بیست مهدیه در شهرهاى مختلف، تأسیس حوزه علمیه ایلام، ساخت حمام در ایلام، ساوه و دهلران و... از جمله فعالیتهاى ارزشمند او بود. همزمان با تحریم جشن میلاد امام زمان(عج) از سوى امام خمینى(ره)، مرحوم کافى بهرغم فشار ساواک، حاضر به برگزارى جشن نشد و به عنوان سفر راهى مشهد مقدس گردید که در بین راه، طى یک تصادف در 30 تیر 1357 درگذشت. (نک به: حجت الاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1383، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول).
[68] . آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در 12 ربیعالاول 1312 ق (22 شهریور 1273). در روستای وفس از بخش سردرود استان همدان به دنیا آمد. دوران کودکی را در زادگاه خویش به فراگرفتن مبادی علوم اسلامی پرداخت. سپس برای ادامه تحصیل به همدان رفت و به مدت پنج سال از محضر بزرگان و اساتیدی چون عالم عارف شیخ عمادالدین علی گنبدی کسب فیض نمود. او سپس برای ادامه تحصیلات راهی تهران شد و در سال 1340 ق /1300 ش به قم رفت و بهمدت پانزده سال به تکمیل معلومات خویش پرداخت. در سال 1315 ش بنا به درخواست مردم همدان و سفارش مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری به همدان بازگشت و در «مدرسه کوچک» همدان که بعداً به «مدرسه آخوند» معروف گردید، مشغول تدریس شد. آیتالله ملاعلی معصومی از آن ایام تا پایان دوران حیات خویش سرپرستی حوزه علمیه همدان را عهدهدار و به عنوان یکی از مجتهدین بزرگ غرب کشور مطرح بود. پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی همراه با امام و مردم وارد صحنه مبارزه شد؛ بهطوریکه در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ضمن مخالفت با لایحه مذکور و تلاش برای تهیه اعلامیه روحانیون همدان علیه آن، بهطور مستمر با امام نیز در تماس بود. ایشان همچنین در جریان حمله مأموران ساواک به مدرسه فیضیه قم در سال 1342، بهاتفاق سایر روحانیون همدان تلگرافی مبنی بر محکومیت رژیم به محضر مراجع و امام خمینی مخابره کردند. پس از دستگیری و زندانی شدن امام خمینی در جریان قیام 15 خرداد 132 بههمراه آیتالله سید نصرالله بنیصدر به تهران مهاجرت نمود و هنگام تبعید امام خمینی به ترکیه و عراق ضمن تماس مداوم با ایشان از طریق زائرین، بهوسیله تلگراف از اوضاع و پیامهای امام مطلع میشد. آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در شانزدهم تیرماه 1357 برای معالجه کلیه به لندن مسافرت نمود؛ اما بعد از مدت کوتاهی در اواخر تیر وفات نمود و پیکرش به ایران و سپس همدان منتقل و در همانجا دفن گردید. (برای اطلاعات بیشتر ر.ک. مؤمن، ابوالفتح، «آخوند ملا علی معصومی همدانی»، زمانه، سال سوم، ش 21، خرداد 1383).
[69] . سند شماره 29، پیوست در همین مقاله.
[70] . سند شماره 30، پیوست در همین مقاله.
[71] . سند شماره 31، پیوست در همین مقاله.

حضور دانشآموزان ارومیه در مراسم بزرگداشت چهلم شهدای تبریز.

سخنان مریم گلگیزی در مسجد لطفعلیخان ارومیه به مناسبت چهلم شهدای تبریز.

برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در نقده.

ملاقات با علی خلخالی، از تبعیدیان نقده، در ایرانشهر.

برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در خوی.

نحوه برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در خوی.

قدردانی حجتالاسلام شیخ حسن بصیری از حضور مردم در مراسم چهلم شهدای تبریز.

سخنرانی درباره حوادث قم و تبریز در مسجد بداقسلطان شهر مهاباد.

برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در روستاهای آذربایجان غربی.

توزیع اعلامیه امام خمینی در مسجد جامع شهر ماکو.

توزیع اعلامیه آیتالله شریعتمداری در مساجد شهر سلماس.

احتمال حضور تعدادی از از مردم آذربایجان غربی و شرقی و زنجان در مراسم بزرگداشت شهدای تبریز در مسجد اعظم شهر قم.

احتمال حضور تعدادی از از مردم آذربایجان غربی و شرقی و زنجان در مراسم بزرگداشت شهدای تبریز در مسجد اعظم شهر قم.

پرسش در مورد اجاره دادن خودرو به حزب رستاخیز برای آوردن مردم به مراسم جشن که از طرف حزب برگزار میشد.

تجمع مردم در مسجد سید جواد شهر ارومیه بعد از تبعید آیتالله سید علیاکبر قریشی.

نارضایتی مردم ارومیه از تبعید دو تن از علمای این شهر.

برگزاری مراسم چهلم شهدای یزد در شهر خوی.

موافقت شهربانی با برگزاری مراسم دعا توسط حجتالاسلام جلیل هنرور در شهر خوی.

برگزاری مراسم دعا برای بهبودی و سلامتی آیات حوزه علمیه قم در شهر خوی.

دستگیری کریم خمواده به جرم تحریک مردم و کشف اعلامیه از منزل وی در ارومیه.

توزیع اعلامیه مراجع قم مبنی بر عزای عمومی روز 27 خرداد.

دعوت مردم نقده به اعتصاب عمومی در روز 27 خرداد توسط حجتالاسلام حاج ابراهیم محرری.

دعوت مردم سلماس به تعطیلی مغازهها در روز 27 خرداد حجتالاسلام محمد غفاری.

تعطیلی بازار سلماس در روز 27 خردادماه.

سخنرانی حجتالاسلام عزیزالله خسروی به مناسبت مبعث رسول اکرم(ص) در مسجد جامع شهر تکاب.

گزارش ساواک از سخنرانیهای حجتالاسلام محمدعلی خسروی.

سخنرانی حجتالاسلام محمدعلی خسروی به مناسبت میلاد امام حسین (ع) در مسجد جامع تکاب.

نحوه برگزاری مراسم نیمه شعبان در مساجد ارومیه.

برگزاری مجلس ختم حجتالاسلام شیخ احمد کافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در شهر تکاب.

برگزاری مجلس ختم حجتالاسلام شیخ احمد کافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در ارومیه.

نامه ساواک آذربایجان غربی به مدیریت کل اداره سوم ساواک در مورد دستگیرشدگان مجلس ختم حجتالاسلام شیخ احمد کافی و آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در ارومیه.

حجتالاسلام محمد غفاری در کنار رهبر معظم انقلاب اسلامی (زمان تبعید در ایرانشهر).

آیتالله شیخ جابر فاضلی از انقلابیون خوی.

آیتالله سید علی اکبر قریشی.

حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی از انقلابیون ارومیه.

علی خلخالی از انقلابیون نقده.

حجتالاسلام شیخ حسن بصیری از انقلابیون خوی.

حجتالاسلام شیخ جلیل هنرور از انقلابیون خوی.

حجتالاسلام شیخ رضا ناصحی.

حجتالاسلام شیخ عزیزالله خسروی از انقلابیون تکاب.

حجتالاسلام محمدعلی خسروی از انقلابیون تکاب.

مسجد لطفعلی خان ارومیه.

مسجد صاحبالزمان نقده.

مسجد بداق سلطان شهر مهاباد.

مسجد جامع ماکو.

نمای داخلی مسجد جامع ماکو.

مسجد جامع تکاب.

خبر آزادی علی خلخالی از انقلابیون نقده در روزنامه اطلاعات (25 خرداد 1357).

خبر تظاهرات دانشجویان ارومیه در روزنامه اطلاعات (سوم خرداد 1357).

گزارش روزنامه اطلاعات در مورد اقدامات افرادی برای آتش زدن سینما تخت جمشید ارومیه (15 فروردین 1357).

خبر تشکیل کمیتههای اقدام ملی از جانب حزب رستاخیز (14 فروردین 1357).

بیانیه حزب رستاخیز در مورد تشکیل کمیته اقدام ملی (14 فروردین 1357).

سخنرانی عبدالمجید مجیدی، هماهنگکننده حزب رستاخیر، در ارومیه. (16 فروردین 1357).

خبر شکستن شیشههای بانکهای ارومیه توسط «عناصر ناشناس» در روزنامه اطلاعات (14 فروردین 1357).

گزارش روزنامه اطلاعات از تصمیم دانشگاه ارومیه برای برگزاری دوباره امتحانات از دانشجویان معترض (15 شهریور 1357).

خبر درگذشت حجتالاسلام شیخ احمد کافی در روزنامه اطلاعات (31 تیر 1357).

خبر درگذشت آیتالله ملاعلی معصومی همدانی در روزنامه اطلاعات (اول مرداد 1357).
تعداد مشاهده: 191