گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش ششم
تاریخ انتشار: 26 خرداد 1404

ماه مبارک رمضان: تدابیر ساواک و اقدامات انقلابیون
فعالیتها و حوادث مربوط به مردادماه، بیش از هر چیز در پیوند با ماه مبارک رمضان بود. پانزدهم مردادماه 1357 مطابق با اول رمضان 1398ق بود؛ این ماه فرصتی در اختیار انقلابیون آذربایجان غربی قرار داد تا به اشاعه افکار انقلابی بپردازند. نهادهای امنیتی منطقه نیز تدابیر خاص خود را داشتند؛ به طوری که در یکی از اسناد – گزارش آن مربوط به 11 مردادماه 1357 و در آستانه ماه مبارک رمضان است- آمده است: «با بررسیهای معموله تعدادی از مساجد این منطقه به علت گرایش واعظین آن به روحانیون افراطی محل تجمع دانشجویان و محصلین و متعصبین مذهبی و کسانی است که بهنحوی به استماع گفتار این قبیل واعظین علاقهمندند و بعضاً تحتتأثیر اظهارات سخنرانان به دادن شعارهای خلاف مصالح مبادرت مینمایند، با توجه به اینکه تجمع و گردهمآیی در ماه مبارک رمضان بهطور سنتی افزایش خواهد یافت و احتمال وقوع حوادث با توجه به شرایط زمانی قابل پیشبینی است لذا بهمنظور به حداقل رسانیدن اقدامات عناصر افراطی و مذهبی پیشنهاد میگردد علاوه بر احضار هیئت امناء مساجد از طریق شهربانی و دادن تذکرات لازم به آنان از طریق مذاکره با فرماندهان نظامی منطقه و نیروی پایداری[1] تعدادی از افراد وابسته که بتوانند قسمتی از مساجد مورد بحث را اشغال نمایند در ماه مبارک رمضان بهویژه شبهای 19 ـ 20 و 21 با لباس سویل و بدون هیچگونه تظاهری تا پایان مراسم مذهبی در مسجد حضور یابند با توجه به اینکه اجرای پیشنهاد فوق در خنثیسازی و یا تبدیل اقدامات احتمالی وعاظ و افراطیون مذهبی و عناصر طرفدار مؤثر خواهد بود خواهشمند است دستور فرمایند مراتب از آن طریق نیز بررسی و در صورت مؤافقت نظر ستاد را بهانضمام موارد دیگری که در تحقق این منظور مفید واقع گردد و هرگونه نظرات دیگری که باشد اعلام تا با مسئولین امر مطرح و مورد اجرا گذارده شود.» در پاسخ به این پیشنهاد در همان سند آمده است: «دادن تذکر و مذاکره با هیئتامناء مساجد مفید خواهد بود، ولی شرکت پرسنل نیروهای مسلح ... که ممکن است مطالب نامناسبی عنوان شود، و تکلیف آنها برای نحوه عکسالعمل روشن نخواهد بود، به مصلحت نیست.»[2]
یکی از اقدامات علمای ارومیه در آستانه ماه رمضان، دعوت از آیتالله سید اصغر ناظمزاده[3] بود، که از قم به ارومیه بیاید. او در منابرخود مطالبی بیان کرد که به تعبیر ساواک «مغایر با هدفهای ملی و میهنی» بود.[4]
آیتالله ناظمزاده در این مورد گفته است: «روز دوم ماه مبارک رمضان به ارومیه رفتم. در مسجد لطفعلیخان که یکی از مساجد فعال ارومیه بود و جوانان انقلابی صحنهگردانان آن بودند، مستقر شدم. قبل از عزیمت به ارومیه، به آیتالله طاهری خرمآبادی گفته بودم که نام امام[5] را در این شهر مطرح میکنم. ... در روز اول ورودم، قبل از سخنرانی من، آقای اسدالله جوانمرد از وعاظ برجسته شهر به منبر رفت و به سخنرانی پرداخت. پس از سخنرانی او، من به منبر رفتم. از روز دوم منبر که مصادف با روز سوم ماه رمضان بود، نام «امام خمینی» را مطرح کردم و با هر بار نام بردن از ایشان، مردم سه صلوات میفرستاددند. ... از روز سوم، مردم از منبر رفتن واعظ مسجد جلوگیری کردند و خواستار آن شدند تا من منبرهایم را بیشتر کنم. پس از آن، در منبرهایم نام امام خمینی را مطرح میکردم و البته در کنار نام ایشان، نام آیتالله شریعتمداری را نیز میبردم، چرا که در آن منطقه نفوذ داشت. هر بار که نام امام خمینی و شریعتمداری را میبردم، مردم صلوات میفرستادند. ابتدا برای امام خمینی سه صلوات و برای نام آیتالله شریعتمداری یک صلوات میفرستادند. سپس برای آیتالله شریعتمداری هم سه صلوات فرستادند. برای اینکه مانع از صلوات فرستادن برای آیتالله شریعتمداری شوم، مجبور شدم تا نه نام امام خمینی را ببرم و نه نام شریعتمداری را، ولی از امام خمینی با عنوان مرجع مجاهد و تبعیدی نام میبردم که معلوم بود منظورم امام خمینی است. ... در اثر اینگونه منبرهایم، روزبهروز بر تعداد حضار آن مسجد افزوده میشد، طوریکه جمعیت در بیرون از مسجد مینشستند و از طریق سیستم صداگذاری که توسط جوانان انقلابی تدارک دیده شده بود، به سخنرانی گوش میدادند. ... در آن سخنرانیها، به انتقاد از رژیم و تجلیل از مبارزات مردم علیه ظلم و جور میپرداختم.»[6]
چند روز پس از حضور آیتالله ناظمزاده، بهسبب سخنرانیهای «تحریکآمیزی» که ایراد نمود، از ارومیه اخراج شد. گزارش ساواک در مورد حضور و اخراج وی از ارومیه چنین است: «اخیراً واعظى بهنام ناظمزاده (از روحانیون افراطى و طرفدار خمینى مقیم قم)، بنا به دعوت عدهاى از متعصبین مذهبى شهر رضائیه، جهت ایراد سخنرانیهاى مذهبى، به این شهر مسافرت و در خلال سخنرانیهاى خود در مسجد لطفعلىخان شهر مذکور، مطالب انتقادى و تحریکآمیزى بیان نموده که به همین علت از طریق شهربانى محل تذکرات لازم به وى داده شده است، چون تذکرات داده شده در روحانى موردبحث مؤثر واقع نگردیده و از طرفى احتمال داده شده که سخنرانیهاى تحریکآمیز وى موجب تهییج افکار متعصبین مذهبى و در نتیجه منجر به انجام تظاهرات اخلالگرانه از ناحیه افراطیون مذهبى گردد، لذا در مورخ 22 /5 /37 [1357] نامبرده از طریق شهربانى رضائیه احضار و به وى تفهیم گردیده که اقامتش در منطقه از لحاظ امنیتى به مصلحت نمیباشد. به دنبال موضوع فوق، ناظمزاده در ساعت 2 روز مذکور با یک دستگاه اتومبیل، رضائیه را در معیت دو نفر از مأمورین ژاندارمرى به قصد قم ترک نموده است. پس از خروج یادشده از رضائیه، شوراى هماهنگى منطقه تشکیل و تصمیمات لازم بهمنظور جلوگیرى از بروز هرگونه حوادث احتمالى اتخاذ گردیده است. متعاقب این جریانات ... روز 22 /5 /37 [1357] حدود یک نفر از طبقات مختلف مردم براى استماع سخنرانى واعظ موردبحث در مسجد اعظم شهر رضائیه اجتماع و قریب 1000 نفر از آنها که قبلاً از عزیمت ناظمزاده به قم آگاهى حاصل کرده بودند، با دادن شعارهائى به نفع روحالله خمینى از مسجد خارج و وارد خیابان پهلوى شهر مزبور شدهاند. در این موقع مأمورین شهربانى که به وسیله یک دسته از واحدهاى ژاندارمرى تقویت شده بودهاند، براى متفرق کردن تظاهرکنندگان مداخله و 11 نفر از آنها را دستگیر نمودهاند. در این حادثه چند جام از شیشههاى شعب بانکهاى صادرات و شهریار توسط اخلالگران شکسته شده است.»[7]
پس از آن اخراج آیتالله ناظمزاده از ارومیه، روحانیون شهر تصمیم گرفتند برای پاسخ به خواست جوانان انقلابی، طی یک برنامهریزی، خود به ایراد سخنرانیهای انقلابی بپردازند. آیتالله سید علیاکبر قرهباغی در این زمینه گفته است: «با روحانیان شهر جلسه گذاشتیم و مسائل انقلاب را مورد بررسی قرار دادیم. همه آقایان جلسه معتقد به مبارزه و برنامهریزی برای ادامه حرکت بودند. از تصمیمات متخذه در آن جلسه این بود که در ماه مبارک رمضان، تمام اهل منبر، مردم را تشویق کنند که تنها در یک مسجد بزرگ برنامه باشد و اجتماع باشکوهی تشکیل شود. ... در ماه مبارک رمضان، همه اهل علم طبق تصمیم قبلی، مردم را به یک مسجد نسبتاً بزرگ هدایت میکردند و هر شب یک سخنران برنامه اجرا میکرد و بسیار حرکت سازندهای بود. مردم فراوانی از شهرها و روستاهای اطراف در این اجتماع شرکت میکردند.»[8]
به این ترتیب، مسجد اعظم ارومیه به محل تجمع انقلابیون شهر و روستاهای اطراف تبدیل شد، از جمله حجتالاسلام غلامرضا حسنی به همراه عدهای از روحانیون و جوانان انقلابی از روستای بزرگآباد به شهر میآمدند و در جلسات سخنرانی مسجد اعظم شرکت میکردند.[9]
در حالی که علما و روحانیون ضمن ایراد سخنرانی در مساجد شهرهای مختلف استان به تبیین اهداف نهضت اسلامی میپرداختند، جوانان نیز کوشیدند از این ظرفیت استفاده کنند و راهپیماییهای اعتراضی برپا کنند. در پی چنین تصمیمی بود که گاه پس از پایان سخنان واعظ، جوانان به راهپیمایی میپرداختند و علیه دولت و حکومت و شاه شعار سر میدادند که گزارش آنها در اسناد بازتاب یافته است. برای نمونه، سندی از تظاهرات جوانان سلماس چنین گزارش میدهد که پس از سخنان «تحریکآمیز» حجتالاسلام محمد غفاری[10] در مسجد جامع شهر سلماس (23 مردادماه 1357) «جمعیت از مسجد خارج و با گفتن «الله ـ الله» به تظاهرات پرداختهاند، که با دخالت مأمورین انتظامى متفرق، لکن حدود 4 نفر از آنها (که اکثراً جوان بودهاند)، به تظاهرات ادامه داده و چند جام از شیشههاى یک شعبه بانک ملى ایران و یک شعبه بانک صادرات را شکستهاند. اخلالگران با دخالت مأمورین انتظامى متفرق و 15 نفر از آنان و همچنین اروج محمد غفارى دستگیر، که براى تحقیقات به سازمان اطلاعات و امنیت محل تحویل شدهاند.»[11]
در شهر میاندوآب نیز پس از پایان سخنرانی «تحریکآمیز» علی بصیرمجد، داماد آیتالله سید محمد وحیدی،[12] در یکی از شبهای ماه رمضان تظاهراتی رخ داد: «ساعت 23:45 روز 24 /5 /37 [1357] پس از خاتمه سخنرانی مجد، داماد آیتالله وحیدی، که در مسجد جامع شهرستان میاندوآب منعقد بود حدود 100 نفر از جوانان شرکتکننده پس از خارجشدن از مسجد به مدت ده دقیقه و در مسیری به فاصله 300 متر به دادن شعارهای زنده باد خمینی، مرگ بر شاه و خاندانش، مبادرت که با دخالت مأمورین شهربانی متفرق و تاکنون 21 نفر توسط شهربانی دستگیر شدهاند.»[13]
روز بعد نیز اکثر مردم مغازههای خود را تعطیل کردند که «با اقدامات فرمانداری و سایر مراجع مسئول، ساعت 16 همان روز باز» شدند.[14] در شهر نقده نیز آیتالله مرتضی رضوی،[15] به عناوین مختلف در سخنرانیهای پرشوری که در ماه رمضان در مسجد امام جعفر صادق(ع) شهر نقده ایراد میکرد، به سیاستهای خارجی و داخلی حکومت انتقاد مینمود.[16]
بیباکی او در بیان مطالب اعتراضآمیز و انتقاد مستقیم از دولت و حکومت و اهانت به شخص شاه،[17] سبب شد که بسیاری از جوانان شهر اطراف وی جمع شوند. چنانکه در یکی از اسناد ساواک ضمن اشاره به این موضوع آمده است: «ملا مرتضی رضوی یکی از واعظین شهرستان نقده اخیراً به طور آشکارا به تبلیغات مضره و ضدمیهنی پرداخته و هر روز در مسجد امام صادق واقع در نقده سخنرانیهای ضدملی مینماید. نامبرده اخیراً تعدادی از نوجوانان شهرستان نقده را دور خود جمع و به آنها آموزشهای سیاسی میدهد، ضمناً نامبرده در بین این جوانان بهعنوان رهبر جوانان آزاد معروف گردیده است.»[18]
نگرانی از تأثیر سخنان او بر مخاطبان بهویژه جوانان در گزارش یکی از مأموران ساواک چنین بیان شده است: «اکثر افرادی که در مسجد او میروند افراد باسواد و فرهنگیان و کارمندان دولت، دیپلمه و لیسانسیه و حداقل محصلین دبیرستان میباشند، لذا سخنان وی بر همگان قابلتفهیم بوده و در ایجاد شورش و ایجاد بدبینی در مغز جوانان بیتأثیر نخواهد بود و ضمن تماسی که با چند نفر گرفته شد، این افراد طرفدار سخنرانیهای رضوی میباشند.»[19]
گزارش دیگری از ساواک بیان میکند که حجتالاسلام مرتضی رضوی تعدادی از «نوجوانان شهرستان نقده را با دانشجویان فراری شهرستان فوق همفکر و همکار نموده و تشویق به نوشتن شعارهای ضدملی و [ضد] میهنی در دیوارها و داخل مجامع عمومی مینماید و آنان را به دستهجات 12 نفری تقسیم کرده و به هر یک از دستههای مذکور سرپرستی گمارده است و یکی از سرپرستها به نام احمدزاده ساکن نقده میباشد.»[20]
جوانان شهر، که بنا به گزارش ساواک، تحت تأثیر «سخنان تحریکآمیز» حجتالاسلام مرتضی رضوی قرار داشتند، کوشش میکردند که به روشهای مختلف اعم از توزیع اعلامیه، برپایی تظاهرات و کشیدن نقاشیهای انتقادی بر دیوار مساجد، مخالفت خود را با دستگاه حاکم نشان دادند. در همین زمینه در یکی از اسناد ساواک آمده است: «در ساعت 9:00 روز 23 /5 /37 [1357] تعداد 12 نفر از جوانان نقده که اکثراً دانشآموز میباشند در مسجد امام صادق مشغول کشیدن عکسهای تحریکآمیز و انتقادی از دستگاه دولت بودند که از جمله یکی از عکسها یک جلد قرآن را نشان میداد که از وسط آن یک قبضه تفنگ عبور کرده است. عکسهای مزبور فعلاً در مسجد نگهداری شده و شخصی به نام هوشنگ دریانورد، که دانشجوی دانشگاه شیراز میباشد، در کشیدن عکسها کمک میکرد و چند نفر از جوانان که شناخته شدند عبارتند از: موسی شکوری، برادران محمدنژاد، سهرابی و سایرین شناخته نشدند.»[21]
نوشتن «شعارهای مضره» بر در و دیوار مساجد و مدارس و ساختمانهای شهر از دیگر فعالیتهای انقلابی جوانان شهر نقده بود، در این مورد یکی از اسناد ساواک گزارش میدهد: «در مورخه 26 /5 /37 [1357] به مسجد امام جعفر صادق(ع) مراجعه، مشاهده گردیده که بر روی دیوار توالت مسجد مذکور شعارهایی از قبیل زنده باد خمینی و سرنگون باد سلطنت شاه نوشته شده است که اقدام به محو کردنش شد، ضمناً شعارهایی به روی تیرهای برق نقده به خصوص در خیابان شیر و خورشید و در دیوارهای شیر و خورشید و دیوار شهربانی و دیوارهای مدرسه پروین اعتصامی با خطی درشت و با رنگ طوسی نوشته شده که پاک کردنش مشکل است.» در ادامه گزارش، در مورد مسببان چنین حرکتهایی آمده است: «عدهای از افراطیون مذهبی که به خشکمذهبیها مشهورند ... چنین شعارهایی مینویسند.»[22]
برگزاری تظاهرات در ماه رمضان از دیگر اقدامات انقلابیون نقده بود. طبق یکی از اسناد ساعت 23:45 مورخه هفتم شهریورماه 1357، بعد از پایان سخنرانی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفرصادق(ع) نقده چند نفر از داخل مسجد بلند شده و شعارهایی به مضمون «درود بر خمینی»، «مرگ بر استبداد»، «برای سلامتی خمینی صلوات بفرستید»، سردادند. سپس به صورت دستهجمعی از مسجد خارج و با دادن شعارهای «مرگ بر شاه»، «زنده باد خمینی» وارد خیابان شدند که بلافاصله توسط مأمورین محاصره و تعداد شصت نفر از آنان دستگیر و بقیه متواری شدند. همچنین آیتالله مرتضی رضوی و حجتالاسلام اکبر حمیدزاده گیوی[23] (روحانی تبعید شده به نقده)، بازداشت شدند که از «مسببین و محرکین اصلی» این جریان بودند.[24]
مردم خوی نیز طی ماه رمضان تظاهراتهایی برگزار کردند و شعارهایی در حمایت از امام خمینی سر دادند. در یکی از اسناد (30 مردادماه 1357) آمده است: «... [حجتالاسلام شیخ حسن] بصیری[25] و شیخ حسن محمدی و میر محمد موسوی در حدود ساعت 2400، که منبر آقای میرقاتی [مرقاتی][26] به اتمام رسید، با ایما و اشاره، برق مسجد را توسط عوامل خود قطع نمودند و عدهای از جوانان متعصب مذهبی از تاریکی سود جستند و بر له خمینی شعار میدادند و سپس تظاهرات خود را به خیابان کشانیدند که با مأمورین شهربانی مواجه و متفرق شدند و هیچگونه برخورد و یا اتفاق سوئی رخ نداد و موضوع به خیر گذشت. ...»[27]
خوی در تاریخ 12 شهریورماه 1357، شاهد تظاهرات دیگری بود که طی آن تعدادی از جوانان شهر بعد از پایان منبر آیتالله سید جعفر مرقاتی در مسجد شیخ، تظاهراتی در شهر برگزار کردند و «شیشههای سه شعبه از بانک ملی یک شعبه بانک پارس، یک شعبه بانک کارگران، سه شعبه بانک صادرات، یک شعبه بانک اعتبارات کشاورزی و یک شعبه بانک سپه را شکسته و متواری» شدند.[28]
همچنین گزارشهایی از توزیع اعلامیه در مساجد شهر سلماس[29] و خوی در اسناد ساواک موجود است. در سندی در مورد توزیع اعلامیه در شهر خوی آمده است: «ساعت 1600 روز جاری [چهارم شهریورماه 1357] هنگامی که شیخ جابر فاضلی[30] یکی از روحانیون خوی در مسجد حاجبابا آن شهرستان مشغول وعظ بوده، شخصی که مورد شناسایی واقع نشده بر له خمینی شعار میدهد در این اثنا وضع مسجد متشنج و چند اعلامیه نیز به دیوار مسجد الصاق میگردد. ضمن هماهنگی با شهربانی و ژاندارمری چند نفر به همین اتهام دستگیر [شدند.] در حال حاضر وضع خوی عادی است.»[31]
در شهر ارومیه نیز حوادثی رخ داد، علاوه بر توزیع اعلامیه در مساجد شهر که گزارش آن در سندی به تاریخ چهارم شهریورماه 1357، آمده است،[32] در دوم شهریورماه حجتالاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه به منبر رفت و مطالب تندی پیرامون بازگشت امام خمینی به کشور، آزادی زندانیان سیاسی، رسیدگی به اوضاع کشاورزان و دانشجویان، جلوگیری از بیحجابی و ... بیان نمود.[33]
در چهارم شهریورماه 1357، پس از پایان سخنرانی آیتالله محمد فوزی در یکی از مساجد ارومیه، حدود صد نفر از جوانان، درحالیکه ایشان را بدرقه میکردند، با ذکر لا اله الا الله، شعارهایی در حمایت از امام خمینی سردادند. سپس به تظاهرات در شهر پرداختند و شیشههای چندین بانک از جمله دو شعبه بانک صادرات را شکستند و بعد از آن متفرق شدند.[34]
روز ششم شهریورماه 1357، نیز پس از سخنرانی اعتراضی حجتالاسلام سید حسن موسوی (انزابی)[35] در مسجد اعظم رضائیه در انتقاد از رژیم و حمایت از امام خمینی، عدهای از انقلابیون با هدایت حجتالاسلام حسنی شعارهای اللهاکبر و لا الله الا الله سر دادند. سپس به تظاهرات پرداخته و «مبادرت به دادن شعار زنده باد خمینی، حکومت اسلامی، ما حکومت یزیدی نمیخواهیم و اهانت به مقام شامخ سلطنت نمودند.». آنها بدون توجه به اخطار پلیس به تظاهرات ادامه داده و «همچنان به دادن شعار ادامه داده و شیشه چند مغازه و بانک شهریار را شکسته و با چاقو به مأمورین حمله که در نتیجه دو نفر افسر به اسامی (سرگرد هوشنگ توکلی، ستوان یکم محمد حسین مهشیدفرد) و یک نفر مأمور با چاقو مجروح و متعاقب آن مأمور دیگری با چاقو مورد حمله شخص ناشناس واقع [شد و] از ناحیۀ شکم مجروح [شد] و مأمورین نیز متقابلاً به ضارب تیراندازی و ضارب کشته میشود، لذا با گاز اشکآور نسبت به متفرق کردن جمعیت اقدام گردید و دو نفر مأمور مجروح در بیمارستان بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفتهاند و بقیه افسران و مأموران مجروح پس از پانسمان از بیمارستان مرخص شدهاند. ضمناً 20 نفر از عاملین دستگیر و چگونگی تحت رسیدگی میباشد.»[36]
حجتالاسلام حسنی چون عامل اصلی تظاهرات مذکور تلقی شده بود، دستگیر و در شهربانی مورد بازجویی قرار گرفت، اما او در بازجویی اظهار داشت: «بنده اواخر منبرهای آقای انزابی به مسجد آمدم و [چون] جای خالی در مسجد نبود، به کتابخانه که برخی از دوستان معمم نیز آنجا بودند، رفتم. [وقتی] منبر آقای انزابی خاتمه یافت، یکمرتبه دیدم در توی مسجد شعار «لا اله الا الله» شروع شد و چون ما در بالا بودیم، رفقا که اسم آنان در صورت مجلس آمده است، به بنده دستور دادند تا مردم را به آرامش و ترک شعار جهت حفظ نظم و آرامش و احترام مسجد دعوت نمایم و بنده هر قدر زور داشتم از پنجره کتابخانه مسجد اعظم آنان را به ترک شعار جهت حفظ نظم و آرامش و حفظ احترام مسجد دعوت کردم.»[37]
اظهارات حجتالاسلام حسنی توسط روحانیون ارومیه تأیید شد و آنها با تهیه نامهای گواهی دادند که سخنان حجتالاسلام حسنی در جهت دعوت مردم به آرامش بوده، نه دعوت به تظاهرات. در واقع این نامه به این سبب تتنظیم شد تا از دستگیری حجتالاسلام انزابی و حجتالاسلام حسنی جلوگیری شود و گرنه حجتالاسلام حسنی عامل اصلی تظاهرات مذکور بود. او در نهایت، در تاریخ 27 شهریورماه 1357 با قید التزام عدم خروج از حوزه قضایی ارومیه و نیز با التزام مبلغ یکصد هزار ریال آزاد شد.[38]
در مناطق کردنشین آذربایجان غربی نیز به همین منوال، مساجد محل سخنرانیهای اعتراضی، توزیع اعلامیه و نقطه آغاز راهپیماییها بود. اسناد از سخنان انتقادی حجتالاسلام سید محمد طاهری[39] در مسجد کارخانه قند پیرانشهر سخن میگویند. در این سند آمده است: «نامبرده بالا شب 3 /6 /37 [1357] در مسجد کارخانه قند پیرانشهر پیرامون رهبر مملکت سخنرانی و اظهار داشته [که] رهبر باید پیغمبر باشد، اگر زمان امام هم نشده باید کسی باشد که فعلاً به مذهب اسلام آشنایی کاملی داشته باشد آن هم مرجع عالیقدر میشود نه اینکه این و آن. ... در مملکت ما اصلاً کارگر ارزش ندارد و میگویند دختر کارگر باید با پسر کارگر ازدواج کند. ... اگر دولت نمیتواند ملت را قانع کند و یا به خواستهای ملت رسیدگی کند، خودش را کنار بکشد.»[40]
آتشسوزی سینما کریستال ارومیه
سینما رکس آبادان در 28 مردادماه 1357 دچار آتشسوزی شد که طی آن 377 تن جان سپردند. روزنامه اطلاعات از این حادثه به عنوان «فاجعه بزرگ ملی» نام برد.[41] بعد از این حادثه، امام خمینی در 31 مردادماه اعلامیهای صادر کردند که در بخشی از آن آمده است: «دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد نفر هموطنان ما با آن وضع حسابشده موجب تأثر و تأسف شدید گردید. من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشیگری، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم، لکن آنچه مسلم است این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکاری از هممیهنان خود دفاع میکنند ـ به هر مسلکی باشند ـ نخواهند بود و قراین نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را به طور کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست. ...»[42]
آیتالله شیخ محمد صدوقی نیز در تاریخ 30 مرداد 1357، اعلامیهای صادر نمود که در آن حادثه سینما رکس آبادان را منتسب به دولت دانست. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «ملت مسلمان و شریف ایران! بار دیگر دستهای جنایتکار و خونآلود رژیم که تا مرفق در خون بیگناهان اصفهان، تبریز، مشهد، رفسنجان و ..... غوطه میخورد، از آستین مکر و خدعه شیطانی بیرون آمد و جنایتی بس هولناک که روح چنگیز از شنیدن آن به لرزه درمیآید، در شهر آبادان بیافرید، مگر چه کرد؟ ۳۷۷ نفر زن، بچه و مرد بیدفاع را در سالن در بسته سینما به زغال تبدیل کرد. او با این جنایت سهمگین که روی هیتلرها را سفید میکند. غرض و هدف بزرگی دارد و به عبارت دیگر بنابر سنت همیشگی خویش، این دفعه رژیم میخواهد یک جنایت را موجه جنایات قبلی و بعدی خویش قرار دهد. به این معنی که او در برابر جنبش اصیل دینی و ملی مردم، کاملاً به زانو در آمده است و رسالتهای راستین این نهضت که از خون ما، گوشت و پوست مردم مجاهد ایران آن چنان میجوشد، که جای هیچ گونه بهانه قانونی و یا حتی شبه قانونی به دست عمال سفاک آنها نداده است تا بیدغدغه خاطر خون بریزد و در برابر خبرگزاریهای داخلی و خارجی و افکار عمومی دنیا، اعمال قرون وسطایی خود را توجیه کند. دقت در مصاحبهها و اعلانات و اعلامیههای حکومت نظامی اصفهان ضعف منطق خودکامگی حکومت را تأیید میکند، اینک برای این که افکار و احساسات یک عده ساده لوح را علیه نهضت مقدس تحریک کنند، دست به اقدام چنین فاجعه هولناک زدهاند و به دنبال آن، در رسانههای گروهی و رادیو و تلویزیون با قیافههایی که دروغ سالوس و نفاق از سراپای آنها میریزد برای این جنایت اشک تمساح میریزند. ... بنابراین بر ملت شریف ایران است که چهره مخفی شده جنایتکاران را از پس پردههای تبلیغاتی رادیو و تلویزیونی و روزنامهای عقب زده و آنها را بیش از پیش به دنیا بشناساند، و با ادامه نهضت و محکمکردن صفوف خود علیه این دشمنهای انسانیت، به آنها بفهماند که دیگر تشبث به این حیلههای شیطانی، راه نجاتی برای ایشان نخواهد ساخت، بلکه با هر تلاش مذبوحانهای این گره را که ملت به گردن رژیم افکنده است، کورتر و کورتر خواهد ساخت و بهزودی به مرگ قطعی او منتهی خواهد گردید.»[43]
اعلامیه امام خمینی در ارتباط فاجعه سینما رکس در اوایل شهریورماه توسط انقلابیون در ارومیه توزیع گردید.[44] همچنین سید جلال زاهدی، امام جمعه ارومیه، ضمن گفتگو با خبرنگار روزنامه اطلاعات، اندوه و تأثر خود را از این حادثه ابراز داشت و کسانی را که دست به این کار زدهاند، به شدت محکوم کرد.[45]
همزمان با آتشسوزی سینما رکس آبادان، سینما کریستال ارومیه در ساعت پنج صبح روز 28 مردادماه 1357، توسط افراد ناشناسی به آتش کشیده شده که آتش در ساعت 7:30 روز مذکور با دخالت مأموران آتشنشانی خاموش شد. این حادثه تلفات جانی نداشت.[46]
پس از این حادثه، روزنامه اطلاعات ضمن درج خبر «سینماهای بزرگ کشور تعطیل شد» در مورد تعطیلی سینماهای ارومیه و آتشسوزی سینما کریستال این شهر نوشت: «دیروز در پی فاجعه بزرگ سینما رکس آبادان، سینماداران رضائیه (ارومیه) با نصب یک اعلامیه در جلوی سینماهای خود اعلام کردند که به علت تعمیرات داخلی سینما تا اطلاع ثانوی تعطیل است. به نظر میرسد سینماهای رضائیه صرفاً به منظور پیشگیری از وقایع احتمالی تعطیل کردهاند. در رضائیه شش سینما وجود دارد که یکی از آنها پریروز به آتش کشیده شد و سینمای بعدی نیز تعطیل گردید.»[47]
یک روز بعد نیز سیزده کیسه پلاستیکی و سه شیشه محتوی بنزین توسط مأموران گشتِ شهربانی ارومیه در کنار دیوار یکی از شعب بانک صادرات کشف شد. در گزارش ساواک در این مورد آمده است: «به نظر میرسد که افرادی قصد آتشزدن بانک را داشتهاند که به عللی مؤفق نشدند و با بهجاگذاردن مواد تهیهشده، از محل گریختهاند که نسبت به شناسایی عاملین اقدام گردیده است.»[48]
بازگشت علمای تبعیدی به ارومیه
حادثه مهم دیگری که در دهه اول شهریورماه 1357 در ارومیه رخ داد، آزادی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی و آیتالله سید علیاکبر قریشی، از تبعید و بازگشت آنها به ارومیه بود.[49] حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی در دهم فروردینماه 1357، به گنبدکاووس و آیتالله سید علیاکبر قریشی در دوم اردیبهشتماه 1357، به شهر بافت استان کرمان تبعید شده بودند و در نهم شهریورماه 1357 به ارومیه بازگشتند. رژیم سعی کرد تا با شکشتن مدت تبعید علما و روحانیون تبعیدی از شدت اعتراضها بکاهد. آیتالله قریشی در مورد نحوه استقبال مردم از آنها گفته است: «... یکی از کسانی که به دیدار من آمد، حضرت حجتالاسلام جناب آقای ملکی از علمای معروف ارومیه بود که حجتالاسلام حاج محمد فوزی ایشان را فرستاد. ایشان آمدند به دیدار من در بافت. ... بعد از آن، سروان سخنسنج به من اعلام کرد تبعید شما شکسته است، هر وقت خواستید میتوانید بروید. من به ارومیه زنگ زدم، مرحوم آقای قائمی از علمای ارومیه که از رفقای من بود. ماشین فولکس مرا به بافت آوردند. من با خانواده در معیت ایشان از بافت به طرف ارومیه حرکت کردم. ... از آنجا حرکت کردیم، بعد از چند شب و روز به میاندوآب رسیدیم. در میاندوآب مطلع شدم که حضرت حجتالاسلام شیخ محمدتقی صاحبالزمانی هم که در گنبد تبعید بود، برگشته است. ما در میاندوآب یکدیگر را دیدیم و با هم به ارومیه وارد شدیم. مردم وقتی که از آمدن ما مطلع شدند. استقبال خیلی عجیب و غریبی کردند. بهطوریکه واقعاً مسئولین شهربانی و ساواک از این استقبال مردم مات و مبهوت شدند. از روستای دزجدل که تا ارومیه سی کیلومتر فاصله دارد، مردم مرتب دستهدسته میآمدند و عدهای هم در زیر درختان مشغول استراحت بودند و منتظر آمدن ما بودند. فکر میکنم حدود بیست تا گوسفند تا رسیدن به شهربانی قربانی کردند. ما هم با سلام و صلوات عجیب به شهر ارومیه وارد شدیم و از آنجا بلافاصله آمدم به مسجد اعظم. تا ظهر در مسجد اعظم بودم که مردم مرتب میآمدند و میرفتند. مردم از برگشتن ما بسیار شاد و خوشحال بودند.»[50]
راهپیمایی عید فطر / 13 شهریورماه 1357
مردم در اکثر نقاط کشور بعد از به جا آوردن نماز عید فطر تظاهرات کردند و شعارهایی در حمایت از امام خمینی و علیه حکومت سر دادند. در میاندوآب نیز پس از نماز عید فطر توسط آیتالله سید محمد وحیدی، اجتماعکنندگان در مسجد با دادن شعارهای «زنده باد خمینی» و «زنده باد آزادی»، پشت سر آیتالله سید محمد وحیدی در خیابانهای شهر به راه افتادند و به تظاهرات آرام پرداختند.[51]
بازتاب حادثه 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) تهران در آذربایجان غربی
چهار روز پس از پایان ماه مبارک رمضان و برگزاری مراسم عید فطر در سیزدهم شهریورماه 1357، یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی یعنی کشتار تظاهرکنندگان تهرانی در میدان ژاله در 17 شهریورماه 1357 به وقوع پیوست. به همین مناسبت، اعلامیهای به ارومیه آورده شد که بین مردم توزیع شد. یکی دیگر از واکنشهای مردم ارومیه به این حادثه، برگزاری نمایشگاه در دبیرستان رضاشاه (22 بهمن) بود. با اجازه مدیر دبیرستان که نگاه مثبتی نسبت به انقلابیون داشت، یکی از معلمان انقلابی ارومیه به نام سید قدرتالله صفوینژاد این نمایشگاه را برپا کرد که دیگر معلمان ارومیه هم با او همکاری کردند. در کنار این نمایشگاه، اشعاری از شاعران انقلابی ارومیه، از جمله بیتالله جعفری بر دیوار مدرسه نصب شد. علاوهبرآن، نمایشگاهی در مسجد اعظم برپا شد که در آن برای نخستین بار تصویر امام خمینی نصب شده بود. این نمایشگاهها با استقبال مردم بهخصوص جوانان مواجه شد و در شناساندن نهضت اسلامی به جوانان تأثیرگذار بود.[52]
در روزهای بعد نیز سخنرانی پیرامون حادثه میدان ژاله ادامه داشت. روز سیام شهریورماه 1357، حجتالاسلام سید حمید میرآقایی معروف به «عدنانی»، طی یک سخنرانی در مسجد اعظم با اشاره به حوادث تهران بهویژه کشتار مردم تهران در 17 شهریورماه، از رژیم انتقاد کرد، به همین علت دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت، اما پس از چند روز آزاد شد.[53]
سایر فعالیتهای انقلابی مبارزان آذربایجان غربی در نیمه اول سال 1357
انتقاد از عملکرد حکومت در سرکوب مخالفان، که طی آن تعدادی از مردم زخمی یا کشته میشدند، همواره در سخنرانیهای انتقادی روحانیون منطقه انعکاس مییافت. این موضوع از اوایل سال 1357 شدت یافت، چراکه چند ماه قبل کشور حوادث مهمی چون حادثه 19 دیماه قم و 29 بهمنماه تبریز را پشت سر گذاشته بود و خاطره آن در اذهان انقلابیون مبارز بود، به همین سبب به مناسبتهای مختلف عملکرد حکومت را زیر سؤال میبردند. خطاب دولت به مثابه یک «دولت استعماری» نمونهای از این انتقادها بود؛ در همین زمینه در سندی به تاریخ 14 فروردین 1357، آمده است: «نامبرده [ملا قادر سعیدی]، که پیشنماز قریه امیرآباد حومه شهرستان رضائیه (ارومیه) میباشد، ضمن ابراز بدبینی نسبت به کشور اظهار داشت: «دولت، دولت استعماری است و بهخاطر همین مسئله است که تظاهرات انجام میگیرد.»[54]
حجتالاسلام حاج ابراهیم ذاکری، از وعاظ انقلابی منطقه بود که سندی به تاریخ 30 اردیبهشتماه 1357، در مورد یکی از سخنرانیهای وی چنین گزارش میدهد: «حاجی ابراهیم ذاکری (شغل واعظ)، در حین سخنرانی در مسجد مذکور [بابالحوائج ارومیه] اظهار داشته حق با شهرستانهایی است که اقدام به تظاهرات علیه دولت مینمایند، بهطوری که اگر یک نفر بدبخت در گوشه خیابان از گرسنگی فوت نماید، کسی نیست که بگوید شما چه کاره هستی و چهکار میکنی، پس این چه مملکتی است که به درد بیچارگان توجه نمیشود.»[55]
روابط با کشورهای خارجی در صورتی که تسلط آنها بر منابع کشور و ضایع شدن حقوق کارگران ایرانی را به دنبال داشته باشد (قاعده نفی سبیل)، از مواردی بود که وعاظ و روحانیان منطقه در این مقطع زمانی در منابر به آن پرداختهاند.[56]
توزیع اعلامیه به روال گذشته در این منطقه همچنان ادامه داشت. دستگیری چند تن در نقده به جرم توزیع اعلامیه از حوادث اوایل اردیبهشتماه 1357 بود. روزنامه اطلاعات طی خبری اعلام کرد: «روز 1 / 2/ 2537 [1357] اعضای نیروی پایداری نقده، سه نفر به اسامی سید محمدحسن فاضلیان شغل طلبه، سید رضا فاضلیان شغل طلبه و محمد خامیان را با تعداد زیادی اوراق مضره دستگیر و به شهربانی نقده تحویل مینمایند.»[57]
تشویق مردم به مبارزه علیه حکومت و مأموران حکومتی نیز بهتدریج به شیوههای مبارزاتی انقلابیون افزوده شد. گزارش یکی از مأموران ساواک در این زمینه چنین است: «نامبرده فوق [سید علی سعیدی] روز 6 /2 /37 [1357] در داخل مسجد شاه شهرستان خوی اقدام به تحریک مردم علیه امنیت کشور شاهنشاهی ایران نموده و نیز ساعت 11:30 همان روز در کافه شخصی به نام رضا واقع در خیابان محله جنب گروهان ژاندارمری خوی مردم را تشویق نموده که علیه مأمورین شهربانی محل اقداماتی انجام دهند.»[58]
در سند دیگری به تاریخ 12 فروردینماه 1357 آمده است که حجتالاسلام ابراهیم محرر، ضمن سخنرانی در مسجد جامع نقده، «حکومت ایران را مفرده و مطلقه خوانده» و طبق دستور او «حاضرین در جلسه در جیب خود نیمهآجر و سنگ گذاشته بودند تا با هر اقدام مأمورین واکنش نشان دهند.»[59]
آزادی زندانیان سیاسی از مطالبههای انقلابیون در شهرهای مختلف استان بود. برای نمونه انقلابیون در شهر نقده چنین خواستهای داشتند. طبق اسناد ساواک «در حدود ساعت 1300 مورخه 9 /6 /2537 [1357]، [آیتالله] شیخ مرتضی رضوی یکی از وعاظ شهرستان نقده در مسجد صاحبالزمان شهرستان مزبور، جوانان نقده را دور خود جمع و اظهار داشته که اگر مأمورین، دستگیرشدگان در تظاهرات اخیر نقده را تا روز شنبه اول صبح آزاد ننمایند باید دوباره تظاهرات نماییم و این بار از آتش زدن بانکها و مغازهها هم فروگذار نخواهیم بود. که واعظ دیگری به نام ملا ابراهیم محرر به تحریکات وی اعتراض و اضافه نموده که آیتالله شریعتمداری به ما دستور داده آرامش را حفظ نماییم و به راه انداختن آشوب به مصلحت نمیباشد، لیکن ملامرتضی رضوی سخنان وی را قبول ننموده و جوانان را به آشوب و تظاهرات تحریک نموده است.»[60]
در شهر مهاباد هم تظاهراتهایی برای آزادی زندانیان سیاسی برگزار شد، ازجمله در شامگاه پانزدهم شهریورماه 1357، حدود پانصد جوان و نوجوان در مهاباد ضمن راهپیمایی در خیابانهای شهر، آزادی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. آنها پس از گذشتن از چند خیابان شهر، سرانجام با شلیک چند تیر هوایی مأموران انتظامی، پراکنده شدند.[61]
در شانزدهم شهریورماه 1357، نیز تظاهرات دیگری به رهبری شیخ عزالدین حسینی[62] برپا شد که عدهای شعارهای «آزادی، زندانیان ما را آزاد کنید، ارتش چرا برادرکشی» سردادند و شیشه بانک ملی را شکستند. در پایان مراسم «شیخ عزالدین بالای پلههای شهرداری رفته، ضمن ادای جمله «نیروهای مسلح برادران ما هستند» اظهار داشت [که] ما تا روز یکشنبه مورخ 19 /6 /37 [1357] تأمل میکنیم و به مقامات مهاباد و دولت مهلت میدهیم اگر تا آن روز تصمیم مقتضی برای آزادی زندانیان به عمل نیاید دست به تظاهرات گستردهتر و محکمتری خواهیم زد و کسی حق گلایه از ما ندارد. سپس مردم به دستور امام جمعه بدون دادن شعار و تظاهر متفرق شده به منازل خود رفتند.»[63]
یکی دیگر از شیوههای مبارزاتی مردم استان در این مقطع تاریخی، تعطیلی بازار و بستن مغازهها بود. اسنادی به تاریخ شانزدهم شهریورماه 1357، از تعطیلی بازار در شهرهای ارومیه و خوی خبر میدهند.[64] همچنین در بیستم شهریورماه، اغلب مغازههای شهر ارومیه، خوی و نقده، تعطیل بودند.[65]
انتقاد مستقیم به شخص شاه نیز در سخنرانیهای برخی روحانیون دیده میشود؛ برای نمونه، حجتالاسلام میرمحمدعلی طباطبایی[66] واعظ و اهل قریه چهاربرج قدیم از توابع میاندوآب طی سخنانی در مورخه سیزدهم مردادماه 1357، ضمن صحبتهای پیرامون وقایع اخیر کشور اظهار داشت: «از بدو سلطنت رضا شاه و فرزندش چقدر به روحانیون و اسلام بیحرمتی شده است، شاه و پدرش ظاهراً مسلمان هستند و میخواهند به نام اسلام سلطنت را صاحب شوند و در باطن بیدین میباشند.»[67]
حرکت بعدی روحانیون مخالف، عدم شرکت در مراسم نیایش و دعا به جان شاه بود - که در 21 فروردین[68] و 15 بهمن[69] هر سال برگزار میشد- تا به این وسیله مخالفت خود را با دستگاه حاکم نشان دهند. برخی از روحانیون آذربایجان غربی نیز به همین شیوه به بهانههای مختلف از حضور در مراسم مذکور سر باز میزدند؛ از جمله در یکی از اسناد ساواک عدم شرکت روحانیون سلماس در مراسم 21 فروردینماه 1357، به این صورت گزارش شده است: «خبر واصله حاکیست که به مناسبت رفع خطر از ذات مبارک شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران روز 21 فروردین ماه سال جاری مراسم دعا و نیایش از طرف شهرداری شاهپور (سلماس) در مسجد جامع با شرکت رؤسای ادارات و مردم برگزار گردید که در این مراسم از روحانیون شاهپور از طرف شهرداری دعوت رسمی به عمل آمده که هیچ کدام شرکت نداشتند و اسامی آنان به شرح ذیل میباشد: 1ـ آقای میرزا جعفر محمدی از تاریخ 4 /1 /37 [1357] به قصد کرمانشاه شهرستان شاهپور را ترک و از آنجا به قصد مشهد مسافرت کرده است؛ 2ـ آقا حاجی میرزا علی منطقی در تاریخ 7 /1 /37 [1357] جهت معالجه همسرش به قصد تبریز و تهران در مسافرت بوده است؛ 3ـ آقای میرزا داود محمودی در تاریخ 16 /1 /37 [1357] جهت دیدار پسر عموی خود در ماکو به آن شهرستان مسافرت کرده است؛ 4ـ آقای میرزا رضا منطقی در تاریخ 16 /1 /37 [1357] جهت دیدار خواهرش در شهرستان مرند به آن شهرستان مسافرت کرده است؛ 5ـ بقیه روحانیون به ترتیب 1ـ میرزا حمزه جلالی، 2ـ حاجی میرحسن حسینی، 3ـ میرزا عیناله حیدری، 4ـ میر هادی سید باقری در مسافرت نبوده و در مراسم حضور نداشتند.»[70]
توزیع اعلامیه علما و مراجع و بهخصوص توزیع اعلامیههای امام خمینی که بهمناسبتهای مختلف منتشر میشد، از دیگر فعالیتهای انقلابیون منطقه است. در 17 خرداد 1357، سه نفر از انقلابیون ارومیه به اسامی ابراهیم عباسی، سیفالله رضوی و عباس محمدی که در تهیه و پخش «اعلامیههای مضره» نقش داشتند، دستگیر شدند و در بازرسی از منازل آنها اعلامیههایی از امام خمینی کشف شد.[71] همچنین گزارشهایی از نصب و توزیع اعلامیههای امام خمینی در مساجد شهر ارومیه طی مردادماه 1357 در دست است.[72]
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1] . افزایش فعالیت علیه حاکمیت مستبدانه رژیم پهلوی دستاندرکاران رژیم را برآن داشت تا با ایجاد نیروی جدید سعی در نابودی این فعالیتهای مردمی بنمایند که آن را نیروی پایداری نامیدند. قانون تشکیل نیروی پایداری در هشتم دی ماه 1347 به تصویب مجلس شورای ملی و در 30 دیماه همان سال به تصویب مجلس سنا رسید. این قانون دارای چهارده ماده و نه تبصره بود. در ماده یک هدف از تشکیل این شورا آمادهنمودن افراد کشور برای شرکت در یک روش دفاع خانه و دهکده و همکاری مؤثر آنان با نیروهای مسلح در دفاع از کشور علیه هر نوع تجاوز و خرابکاری بیان شده است. وزارت جنگ متولی تشکیل نیروی پایداری بود. حداقل سن برای ورود به نیروی پایداری 18 سال بود. در ماده 7 آمده است که اعتبار لازم برای تأمین کلیه هزینههای نیروی پایداری همهساله در بودجه وزارت جنگ پیشبینی خواهد شد. اعضای این نیرو را کارمندان، شهروندان عادی و اعضای حزب رستاخیز که به این کار تمایل داشتند تشکیل میداد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1401، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 193).
[2] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.
[3] . آیتالله سید اصغر ناظمزاده متولد پنجم دی ماه ۱۳۲۳ ه ش در خانوادهای متدین و مذهبی در شهر قم به دنیا آمد. پدرش مرحوم حاج سید عباس ناظمزاده، از علاقهمندان اهل بیت و ناظم مسجد و تکیه باغ پنبه و از معتمدین محله و شهر بود. وی کلاس ششم ابتدایی را در سال 1336 به پایان رسانده و در سال 1340 جهت تحصیل علوم حوزوی وارد حوزه علمیه قم شدند. مقدمات علوم حوزوی را در مدت کوتاهی فراگرفت و تحصیلات سطح عالی حوزه و نیز درسهای اخلاق، تفسیر و فلسفه را از محضر بزرگانی چون: حضرات آیات محمد فاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مومن قمی، حسین شب زندهدار، ابوالقاسم خزعلی، عبدالله جوادی آملی آموخت. همچنین دروس خارج فقه و اصول را به مدت دو دوره دهساله نزد اساتید حوزه فراگرفت (ده سال در درس فقه و اصول آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی و ده سال درس فقه آیتالله حسینعلی منتظری). همچنین در نجف اشرف زمانی کوتاه در درس فقه امام خمینی و درس اصول آیتالله محمدباقر زنجانی شرکت جست. او همراه با تحصیل به مبارزه سیاسی و حضور در صحنههای اجتماعی و سیاسی پرداخت و به مبارزات به رهبری امام خمینی پیوست. در همین راستا در واقعه مدرسه فیضیه حضور داشت و مورد ضرب و شتم مأموران ساواک قرار گرفت. همچنین در واقعه ۱۵ خرداد از صبحگاه که متوجه دستگیری حضرت امام شد، به خیابان آمد و در کنار مرحوم آیتالله سید مصطفی خمینی و حضرت آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی در صحن حرم حضرت معصومه ـ سلامالله علیها ـ حضور فعال داشت و با کفنپوشان به خیابان آمدند. ایشان در طول پانزده سال تبعید امام در هر فرصتی به شهرها برای وعظ و منبر میرفت و به روشنگری برای مردم و دعوت از جوانان برای تقلید از امام اهتمام میورزید و چندین مرتبه مورد تعرض مأموران ژاندارمری و شهربانی قرار گرفت. با اوجگیری مبارزات، فعالیتهای انقلابی ایشان نیز پررنگتر شد و از سال 1355 با سخنرانیهای روشنگرانه و دعوت مردم به نهضت اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزید؛ از جمله به شهرهای دامغان، زرند کرمان و تویسرکان سفر کرد و در همین شهر بود که دستگیر شد و به اداره ساواک همدان منتقل گردید، ولی چون در تویسرکان فردای دستگیری ایشان مردم به خیابان ریخته و به شهربانی حمله کردند، لذا ایشان را در همدان آزاد کردند به شرطی که به مردم تویسرکان اطلاع دهند که آزاد شده است. آیتالله ناظمزاده در ماه رمضان 1357 با نام مستعار «علوی» برای سخنرانی به ارومیه رفت و با صراحت نام امام خمینی را در منبر برد. ابتدا سخنرانی ایشان در مسجد قبانچی بود، ولی چون تمام اطراف و خانههای همسایه مسجد مملو از جمعیت بوده و راه رفتوآمد مسدود شده بوده، لذا مجلس ایشان را به مسجد اعظم شهر منتقل کردند. سرانجام ساواک مداخله کرد و در روز ششم ماه رمضان 1357 شمسی ایشان را دستگیر و به شهربانی بردند. روز هشتم ماه رمضان مجدداً ایشان را بازداشت کردند و از ارومیه به قم فرستادند و رئیس ساواک و رئیس شهربانی به ایشان گفتند که کنترل شهر برای ما مشکل است. در همان ماه رمضان 1357 برای سخنرانی به خمین رفت و مهمان آیتالله سید مرتضی پسندیده بود و با سخنرانیهای پرشور خصوصاً در روز 28 مردادماه (اواسط ماه رمضان) در آن جا دستگیر و به ساواک اراک منتقل شد و از اراک به کمیته مشترک تهران منتقل گردید و در سلول انفرادی و سپس بند عمومی زندانی بود. پس از 17 شهریور با اقدام آیتالله پسندیده ایشان و یکی ازروحانیون خمین، که در بند دیگری بودند، آزاد شدند. مجدداً در محرم 1357 در شهر قزوین با نام مستعار «طباطبایی» و بعداً در همدان و شهرهای اطراف منبر میرفتند. سپس در ساوه نیز سخنرانی داشت که باعث راهپیمایی مردم در این شهر شد. همچنین به دعوت علمای اصفهان در مسجد حکیم اصفهان، سخنرانی داشت و حکومت نظامی را درهم شکست. به پیشنهاد آیتالله پسندیده در زمان حکومت نظامی به شیراز سفر کرد و در دانشگاه و مسجد آنجا سخنرانیهای مؤثری داشت. همچنین در بحبوحه حکومت نظامی اهواز به بهبهان سفر کرد و به سخنرانی پرداخت. بعد از ورود حضرت امام به ایران، آیتالله ناظمزاده ابتدا در مدرسه علوی مسئولیت رسیدگی به مجروحان و آسیبدیدگان انقلاب در بیمارستانها و نیز پاسخگوی مراجعین بود. سپس، در اسفند 1357 با حکم امام خمینی به نمایندگی از ایشان در بخش وسیعی از کشور یعنی از قزوین تا گیلان و از آن جا تا بندرانزلی و آستارا منصوب شد. نهایتاً پس از بازگشت به قم برای ادامه تحصیل از این سمت استعفا کرد، اما شرایط حساس انقلاب اجازه نمیداد که آیتالله ناظمزاده تمام وقت به تحصیل و تدریس در حوزه اشتغال داشته باشند، بنابراین اکثر وقت خود را تا سال ۱۳۶۵ به خدمت در قوه قضائیه مشغول شد. نقطه محوری فعالیتهای آیتالله ناظمزاده، از آغاز تا کنون تلاش علمی، درس و بحث و تالیف و نگارش بوده است. از همین رو، ضمن تدریس مداوم درسهای خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم، از سال ۱۳۷۰ که با درس خارج اجتهاد و تقلید آغاز شد، به تالیف و پژوهش نیز همت گماشته است. برخی از آثار او به زبان فارسی عبارتند از: اصحاب امام علی علیهالسلام (1114 نفر)؛ تجلی امامت (تحلیلی از حکومت امام علی علیهالسلام)؛ مظهر ولایت، علی علیهالسلام از دامن مادر تا رحلت خاتم؛ سیمای پرفروغ، فضائل و مناقب علی علیهالسلام؛ و آئین سفر. آیتالله ناظمزاده، در عرصه خدمات فرهنگی، اجتماعی و خیریه هم فعال بوده است. (اجمالی از زندگینامه آیتالله سید اصغر ناظمزاده قمی، پایگاه اطلاع رسانی آیتالله ناظمزاده قمی).
[4] . نک به: سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.
[5] . در خاطرات آیتالله قرهباغی آمده است که در روز ششم مرداد 1357 مجلسی در مسجد اعظم ارومیه برگزار شد که در آن مجلس، ایشان به منبر رفت و اسم امام خمینی را با عنوان «امام» مطرح کرد. پس از پایان سخنان او، جوانان که از طرح اسم امام هیجانزده شده بودند، شعار «مرگ بر شاه» را سر دادند. (قاسمپور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، تهران، 1392، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 35).
[6] . همان، ج 2، ص 39-38.
[7] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.
[8] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 44-43.
[9] . همان، ج 2، ص 45.
[10] . حجتالاسلام محمد غفاری در سال 1312 ﻫ ش در ماکو به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. محمد غفاری نیز شغل پدر را پیشه خود کرد و با روی آوردن به تحصیلات علوم دینی به کسوت روحانیان درآمد و این رشته از آموزش را تا خارج فقه ادامه داد. وی با استقرار در خاستگاه خود (آذربایجان غربی) به ترویج و تبلیغ اسلام پرداخت و در اوجگیری نهضت اسلامی ایران علیه رژیم شاه فعالیت کرد و پس از پیروزی انقلاب از سلماس به عنوان نماینده مردم این ناحیه به مجلس شورای اسلامی راه یافت. (آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1393، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ص 58).
[11] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.
[12] . آیتالله سید محمد وحیدى، فرزند سیدرضى در سال 1296 ش /1334 ق در شبستر (آذربایجان شرقی) متولد شد. پدر ایشان آیتالله حاج سیدجواد رضیالدینی از علمای برجسته شبستر بود. وی پس از فراگیری مقدمات به تبریز رفت و در مدرسه طالبیه آن شهر مشغول تحصیل علم شد. (1352ق) دو سال بعد عازم شهر قم شد. (1354ق) در سال 1363 ق بنا به دعوت مکرر مردم شبستر به آن شهر مراجعت و حدود ده سال در آنجا به خدمات علمی و دینی پرداخت (1363 ـ 1372ق.) در سال 1372 ق به قم بازگشت و همزمان به تدریس خارج از فقه و اصول در جلسات خارج فقه و اصول مرحوم آیتالله العظمی بروجردی شرکت کرد. از اقدامات مهم ایشان تأسیس مدرسه وحیدیه بود. این مدرسه کتابخانهای بزرگ داشت. آیتالله وحیدی در ایام تعطیل حوزه به آذربایجان مسافرت و به تأسیس مدارس و مساجد و حسینیهها اقدام میکرد. اعلامیههای ایشان در کتابی به نام «پیام انقلاب» در شهر قم به چاپ رسیده است. آیتالله وحیدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در کنار امام(ره) و انقلاب بودند. رحلت ایشان در 10 ربیعالثانی 1421ق /22 تیر 1379 اتفاق افتاد. پیکر آن مرحوم در مسجد بالاسر حرم حضرت فاطمه معصومه(س) در شهر قم به خاک سپرده شد. برخی از تألیفات ایشان را چنین میتوان برشمرد: 1ـ مناسک حج 2ـ حاشیه بر عروۀالوثقی 3ـ حاشیه نبر منهاج الصالحین 4ـ مستمسکات الاحکام (در استثنائات احکام در ابواب مختلف فقه) 5ـ الولایه الساطعه فیالموجر (در بیان مسائل اقتصاد اسلام) 6ـ حاکمیت پیرامون خاتمیت و رفع شبهات 7ـ اجو به المسائل (خطی) و .... (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 204).
[13] . اسناد شماره 5 و 6، پیوست در همین مقاله.
[14] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.
[15] . آیتالله حاج شیخ مرتضی رضوی فرزند شیخ محمدحسین رضوی در سال 1326 در نقده متولد شد. پس از طی تحصیلات دوره ابتدایی و مقدمات علوم اسلامی عازم شهر قم شد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی مشغول شد. پس از بازگشت، طی سالها ضمن فعالیتهای سیاسی، به تبلیغ معارف اسلامی، تدریس و تفسیر قرآن و نهجالبلاغه در منطقه آذربایجان پرداخت. ایشان پس از انقلاب به عنوان نماینده مردم تبریز در دوره دوم مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. وی مدتی مدیر حوزه علمیه شهرری بود و سپس عازم قم شد. آثار و تألیفات ایشان بالغ بر 50 جلد کتاب و بیش از صد مقاله در مطبوعات کثیرالانتشار است. برخی از آثار آیتالله رضوی عبارتند از: تبیین جهان و انسان، جامعهشناسی شناخت، انسان و چیستی زیبایی، دانش ایمنی در اسلام، جامعهشناسی کعبه، قرآن و نظام رشتهای جهان، دو دست خدا. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 107).
[16] . برای نمونه نک به: اسناد شماره 8، 9 و 10، پیوست در همین مقاله.
[17] . گزارش یکی از اسناد ساواک در مورد سخنرانیهای حجتالاسلام مرتضی رضوی در رمضان سال 1357 چنین است: «شیخ مرتضی رضوی پیشنماز شهرستان نقده از اول ماه مبارک رمضان در مسجد امام صادق شهرستان نقده در سخنرانیهایش علناً و آشکارا بر علیه دولت و کد 66 [شاه] اهانت مینماید.» (سند شماره 11، پیوست در همین مقاله).
[18] . سند شماره 12، پیوست در همین مقاله.
[19] . سند شماره 13، پیوست در همین مقاله.
[20] . سند شماره 14، پیوست در همین مقاله.
[21] . سند شماره 15، پیوست در همین مقاله.
[22] . سند شماره 16، پیوست در همین مقاله.
[23] . حجتالاسلام اکبر حمیدزاده گیوی در سال 1327ش در خلخال به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در خلخال بود و دوره متوسطه را در تهران سپری کرد. همزمان با تحصیل دبیرستانی، در حوزه علمیه شاهچراغی تهران به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. در جریان قیام خونین 15 خرداد 1342ش دستگیر شد و به مدت دو ماه بازداشت بود و سپس به سربازی اعزام گردید. در دوران سربازی در تایباد در مراسم فوت سپهبد ضرغام مجبور به سخنرانی شد که به دلیل ابراز سخنان انقلابی، دستگیر و به مدت دو ماه زندانی شد. پس از پایان دوران سربازی، در مشهد سکنی گرفت و دروس حوزوی را ادامه داد. او که در این موقع، به یکی از سخنرانان انقلابی تبدیل شده بود، به دلیل سخنرانی در دماوند، مجدداً دستگیر و به پنج سال حبس محکوم شد؛ ولی در جریان اوجگیری انقلاب اسلامی، با اینکه 26 ماه از مدت زندانی خود را طی کرده بود، آزاد شد و باز به علت سخنرانی در مراسم اربعین شهدای واقعه تبریز، دستگیر و به کمیته مشترک اعزام و سپس به نقده تبعید گردید. فعالیتهای او در محل تبعید نیز ادامه یافت تا اینکه محل تبعید وی به انارک نائین تغییر داده شد. ایشان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی موفق به اخذ دکترا شد، دارای تألیفات متعددی است که از آن جمله دوره 7 جلدی «قطرهای از دریا» در شرح نهجالبلاغه میباشد. (آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1396، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 2، ص 557).
[24] . سناد شماره 17 و 18، پیوست در همین مقاله.
[25] . حجتالاسلام حاج شیخ حسن بصیری در سال 1298 ش به دنیا آمد. پس از شهریور 1320ش و سرنگونی رضاخان، در مدرسه علمیه نمازی به فراگیری دروس حوزوی مشغول شد و سپس راهی قم گردید. پس از بهرهگیری از محضر بزرگان حوزه علمیه قم، منجمله آیتالله العظمی نجفی مرعشی(ره) به شهرستان خوی بازگشت و به فعالیتهای دینی و تبلیغی مشغول شد. ایشان که در مساجد سیدالشهدا علیهالسلام و حاجی میرزا یحیی اقامه جماعت داشت، سفرهای تبلیغی به کشورهای خارجی از جمله: روسیه، ترکیه و آلمان نیز داشت. ایشان پس از یک عمر تلاش فرهنگی، در سال 1386ش از دنیا رحلت کرد. (آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 560).
[26] . آیتالله سید جعفر مرقاتی خویی در سال 1309 در خوی متولد شد. در خوی، قم و نجف اشرف به تحصیل پرداخت. در دهههای چهل و پنجاه شمسی در خوی، به مبارزه علیه رژیم پرداخت. پس از انقلاب در سال 1362 به تهران آمد و علاوه بر وعظ و سخنرانی در هیئت آذربایجانیهای مقیم تهران، در منزل شخصی به تدریس پرداخت. از ایشان آثاری به جا مانده که پس از درگذشتشان چاپ و منتشر شدهاند. بنابر گزارشهای ساواک وی در سال 1351، در مسجد شیخ منبر رفته و از عقب ماندگی کشور انتقاد و به تحلیل آن میپرداخت. ساواک وی را از وعاظ مشهور معرفی نموده که بیشتر مجالس وی مملو از جمعیت میشد. آیتالله مرقاتی در سال 1384 درگذشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 40).
[27] . سند شماره 19، پیوست در همین مقاله.
[28] . سند شماره 20، پیوست در همین مقاله.
[29] . بنگرید به سند شماره 21، پیوست در همین مقاله.
[30]. آیتالله حاج شیخ جابر فاضلی در 1290 ش در نجف اشرف متولد شده و در هفت سالگی به خوی آمدند. در خوی تحصیلات فارسی و عربی را به پایان رسانیده و در سال 1315 جهت تکمیل علم وارد حوزه علمیه قم شد و نزد مرحوم ادیب تهرانی، آقا شیخ مهدی مازندرانی و آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) به تحصیل علوم پرداخت و در دروس خارج آیاتالله آقایان: حجت و صدر و آقای خوانساری رضوانالله علیهم حاضر و استفاده کرد. وی پس از ده سال اقامت و تحصیل در قم در سال 1324 ش به خوی مراجعت کرد و در مسجد خانوادگی که از آثار اجدادی وی بود (مسجد حاج بابا) به اقامه جماعت پرداخت. حضور ایشان برای مدرسه نمازی خوی و شاگردان آن مدرسه طی سالها تدریس و آموزش مغتنم بود. علاوه بر بعضی آثار متفرقه از ایشان دیوان شعری نیز بر جای مانده است. حاج شیخ جابر فاضلی در سال 1359 ش درگذشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 233).
[31] . سند شماره 22، پیوست در همین مقاله.
[32] . سند شماره 23، پیوست در همین مقاله.
[33] . سند شماره 24، پیوست در همین مقاله.
[34] . سند شماره 25، پیوست در همین مقاله.
[35] . حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدحسن واعظ موسوی انزابی، فرزند مرحوم میرداود، در سال 1311 در روستای دیزک شیخمرجان از توابع انزاب دیده به جهان گشود. دو سال را در مکتبخانه گذراند و بعد در دبستان دولتی تا کلاس ششم ابتدایی ادامه تحصیل داد. در سال 1325 به شهر تبریز رفت و در حوزه علمیه آن شهر، مقدمات، حاشیه و معالم را به مدت سه سال تحصیل کرد. سال 1328 به قم رفت و در مدرسه حجتیه ساکن شد. شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایتین را به ترتیب در محضر حضرات آیات: میرزاباقر مرندی، مجاهد تبریزی، مرعشی نجفی و سلطانی طباطبایی فراگرفت. خارج فقه و اصول را در محضر آیات عظام: بروجردی، شریعتمداری و مرعشی نجفی بهره برد و در مدت اقامت در قم، ایام محرم و صفر و رمضان، جهت تبلیغ و ارشاد مردم به ارومیه میآمد و ایفای وظیفه مینمود. سال 1344 در ارومیه ساکن شد و در این شهر به فعالیتهای اجتماعی خود تداوم بخشید پس از پیروزی انقلاب به ترتیب مسؤولیتهایی مانند: رئیس عقیدتی سیاسی شهربانی، معاون فرهنگی استاندار، رئیس کمیسیون ترمیم خسارات دوران انقلاب، مسوول صندوق قرضالحسنه حسینیه، فعالیت در کمیته فرهنگی جهاد، نمایندگی دوره اول مجلس با اخذ 72000 رأی، عضو هسته گزینش آموزش و پرورش، رئیس گزینش، رئیس دفتر و مدیرکل نهضت سوادآموزی استان را عهدهدار و در خدمت به مردم و انقلاب کوشید تا این که در سال 1376 در سن 65 سالگی بازنشسته گردید. وی بهعنوان روحانی فعال و مورد اعتماد مردم در شهرستان ارومیه به تبلیغ و ارشاد و اقامه نماز جماعت در دو نوبت، در مسجد آقاعلی اشرف واقع در خیابان امام، رو به روی بازار اشتغال دارد. حجتالاسلام انزابی در شهریور 1397 درگذشت. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 247).
[36] . اسناد شماره 26 و 27، پیوست در همین مقاله.
[37] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 52.
[38] . همان، ج 2، ص 53-52.
[39] . حجتالاسلام سید محمد طاهری، از وعاظ انقلابی بود و در مسجد کارخانه قند پیرانشهر منبر میرفت. وی مردم را به مبارزه علیه رژیم دعوت میکرد و معتقد بود روحانیت باید در صف مقدم مبارزه باشد. وی درباره شرایط رهبری مملکت سخن گفته، به انتقاد از شاه پرداخت و در پایان سخنرانی شاه را دعا نکرد. ساواک این سخنرانیها را در روحیه مردم بسیار مؤثر ارزیابی کرده است. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 260).
[40] . سند شماره 28، پیوست در همین مقاله.
[41] . روزنامه اطلاعات، 29 مرداد 1357، ش 15691، ص 1.
[42] . صحیفه امام، تهران، 1378، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ج 3، ص 445-444.
[43] . شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1377، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ص 312.
[44] . سند شماره 29، پیوست در همین مقاله.
[45] . روزنامه اطلاعات، 2 شهریور 1357، ش 15695، ص 25.
[46] . سند شماره 30، پیوست در همین مقاله.
[47] . روزنامه اطلاعات، 30 مرداد 1357، ش 15692، ص 4.
[48] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1381، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 9، ص 338.
[49] . روزنامه اطلاعات، 11 شهریور 1357، ش 15701، ص 4.
[50] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 55-54.
[51] . روزنامه اطلاعات، 14 شهریور 1357، ش 15703، ص 33.
[52] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 56.
[53] . قاسمپور، پیشین، ج 2، ص 57-56.
[54] . سند شماره 31، پیوست در همین مقاله.
[55] . سند شماره 32، پیوست در همین مقاله.
[56] . نک به: سند شماره 33، پیوست در همین مقاله.
[57] . روزنامه اطلاعات، 2 اردیبهشت 1357، شماره 15590، ص 4.
[58] . سند شماره 34، پیوست در همین مقاله.
[59] . سند شماره 35، پیوست در همین مقاله.
[60] . سند شماره 36، پیوست در همین مقاله.
[61] . روزنامه اطلاعات، 16 شهریور 1357، ش 15705، ص 1.
[62] . عزالدین حسینی، فرزند شیخ صالح در سال 1301ش در شهرستان بانه به دنیا آمد. در نوجوانی تحصیل علوم دینی را آغاز نمود و در سال 1322ش درحالی که 21 سال داشت، در بوکان به عضویت کومله (تشکیلات کمونیستی) درآمد و نام مستعار «هوین» را بر خود نهاد. در جریان ملی شدن صنعت نفت و در دوران دولت دکتر مصدق، از او پشتیبانی کرد و پس از آن به حزب دمکرات با ایدئولوژی مارکسیستی سوسیالیستی کردستان پیوست. در دوران 1357-1338 با ساواک همکاری کرد. بخشی از اسناد همکاری وی منتشر شده است. در جریان اوجگیری انقلاب اسلامی علیه رژیم شاهنشاهی فعالیت کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان غائله کردستان، به یکی از سردمداران آن تبدیل و به مخالفت با جمهوری اسلامی قیام کرد و با ضدانقلاب همکاری گسترده نمود و در این راستا به فرانسه و عربستان رفت. پس از آرام شدن اوضاع کردستان و عدم موفقیت، در دوران جنگ تحمیلی به زندگی در مناطق مرزی ایران و عراق روی آورد و به فعالیتهای خرابکارانه ادامه داد و پس از پایان جنگ، در سال 1369ش به سوئد رفت و در آنجا ساکن گردید. وی در بهمنماه سال 1389ش در سوئد درگذشت.
[63] . سند شماره 37، پیوست در همین مقاله.
[64] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 11، ص 13.
[65] . همان، ج 11، ص 77؛ روزنامه اطلاعات، 20 شهریور 1357، ش 15708، ص 23.
[66] . حجتالاسلام میرمحمدعلی طباطبایی، فرزند میرفضلالله و واعظ قریه چهاربرج قدیم بود. وی در ماه مبارک رمضان در مسجد این قریه به منبر میرفت. سخنرانیهای وی در آگاهی مردم مؤثر بود. وی به صراحت از رژیم پهلوی و به ویژه انقلاب سفید (اصول ششگانه) انتقاد میکرد. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 261).
[67] . سند شماره 38، پیوست در همین مقاله.
[68] . در ساعت 9 صبح روز 21 فروردین 1344 هنگامی که محمدرضا پهلوی به دفتر کار خود در کاخ مرمر میرفت، سرباز وظیفهای به نام رضا شمسآبادی به سرسرای کاخ وارد شده و به سوی وی تیراندازی کرد. محمدرضا پهلوی از این حادثه جان سالم به دربرد، ولی رضا شمسآبادی و همچنین دو تن از نگهبانان شاه کشته شدند. رژیم پهلوی این حمله را به گروههای مائوئیستی منتسب نمود تا مخالفان خود را کمونیست معرفی کند درحالیکه شمسآبادی فردی متدین بود و جمعی از آنان را که پرویز نیکخواه در رأسشان بود دستگیر کرد. رژیم پهلوی از آن پس، هر ساله در روز 21 فروردین مراسم دعا و نیایش برگزار میکرد. از بزرگان، علما، روحانیون، مسئولین ادارات و مشاهیر و معاریف شهرستان و ... برای شرکت در این مراسم دعوت به عمل میآمد و معمولاً روحانیون انقلابی از حضور در این مراسم خودداری میکردند. (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 155).
[69] . در پانزدهم بهمن سال 1327، ناصر فخرآرائی، محمدرضا پهلوی را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران ترور کرد. شاه از این حادثه جان سالم به در برد و فخرآرائی در همان جا توسط سربازان گارد کشته شد. رژیم پهلوی هر ساله در روز پانزدهم بهمن مراسم دعا و نیایش برگزار میکرد که برخی روحانیون از این امر سرباز میزدند. اگرچه در این حادثه رژیم، بدون سند، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی را دستگیر و مدتی در زندان فلکالافلاک و سپس به لبنان تبعید نمود.
[70] . سند شماره 39، پیوست در همین مقاله.
[71] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1379، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 6، ص 296.
[72] . اسناد شماره 40، 41 و 42، پیوست در همین مقاله. پیوست در همین مقاله.

تدابیر حکومت برای مقابله با فعالیتهای انقلابی مخالفان در ماه مبارک رمضان 1357. ص1

تدابیر حکومت برای مقابله با فعالیتهای انقلابی مخالفان در ماه مبارک رمضان 1357. ص 2

گزارش ساواک از سخنرانی آیتالله سید اصغر ناظمزاده در مسجد اعظم ارومیه در ماه مبارک رمضان 1357.

گزارش ساواک از علت اخراج آیتالله سید اصغر ناظمزاده از ارومیه در ماه مبارک رمضان 1357.

تظاهرات مردم بعد از استماع سخنان حجتالاسلام محمد غفاری در مسجد جامع سلماس.

تظاهرات پس از سخنرانی علی بصیر مجد در مسجد جامع میاندوآب.

تظاهرات مردم میاندوآب.

تعطیلی مغازهها در میاندوآب.

سخنرانی انتقادی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) نقده.

سخنرانی انتقادی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) نقده.

سخنرانی انتقادی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) نقده.

سخنرانی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) نقده و توهین به شخص شاه.

سخنرانی انتقادی آیتالله مرتضی رضوی در مسجد امام جعفر صادق(ع) نقده.

تحلیل مأمور ساواک از تأثیر سخنان آیتالله مرتضی رضوی بر شنوندگان.

تشویق جوانان و نوجوانان نقده به شعارنویسی توسط آیتالله مرتضی رضوی.

کشیدن نقاشیهای انتقادی بر دیوار مساجد در شهر نقده توسط انقلابیون.

نوشتن شعارهای ضدحکومتی در شهر نقده توسط انقلابیون.

برگزاری تظاهرات ضدحکومتی در ماه مبارک رمضان در شهر نقده.

برگزاری تظاهرات ضدحکومتی در ماه مبارک رمضان در شهر نقده.

برگزاری تظاهرات ضدحکومتی در ماه مبارک رمضان در شهر خوی.

برگزاری تظاهرات ضدحکومتی در ماه مبارک رمضان در شهر خوی.

توزیع اعلامیه در مساجد شهر سلماس در ماه مبارک رمضان.

توزیع اعلامیه در مساجد شهر خوی در ماه مبارک رمضان.

توزیع اعلامیه در مساجد شهر ارومیه در ماه مبارک رمضان.

سخنرانی حجتالاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه.

تظاهرات تعدادی از جوانان ارومیه در ماه مبارک رمضان.

برگزاری تظاهرات در شهر ارومیه در ماه مبارک رمضان.

برگزاری تظاهرات در شهر ارومیه در ماه مبارک رمضان.

سخنرانی انتقادی سید احمد ظاهری در مسجد کارخانه قند پیرانشهر.

توزیع اعلامیه امام خمینی در رابطه با سینما رکس آبادان در ارومیه.

گزارش ساواک از آتش سوزی سینما کریستال ارومیه.

ایراد سخنرانی انتقادی نسبت به عملکرد دولت در مسجد یکی از روستاهای ارومیه.

انتقاد به دولت در سخنان حجتالاسلام حاج ابراهیم ذاکری در مسجد بابالحوائج ارومیه.

پرداختن به قاعده نفی سبیل در سخنان روحانیون.

تشویق مردم به مبارزه علیه حکومت.

تشویق مردم به مبارزه علیه حکومت.

تشویق مردم نقده به برگزاری تظاهرات برای آزادی زندانیان سیاسی توسط آیتالله مرتضی رضوی.

تظاهرات مردم مهاباد برای آزادی زندانیان سیاسی.

انتقاد حجتالاسلام میرمحمدعلی طباطبایی به شاه در مسجد یکی از روستاهای میاندوآب.

عدم شرکت روحانیون در مراسم دعا به جان شاه.

توزیع اعلامیه در شهر ارومیه.

توزیع اعلامیه در شهر ارومیه.

توزیع اعلامیه در شهر ارومیه.

آیتالله حاج شیخ جابر فاضلی.

آیتالله سید اصغر ناظمزاده قمی.

آیتالله سید علی اکبر قریشی.

آیتالله محمد فوزی.

آیتالله مرتضی رضوی.

آیتالله سید علیاکبر قرهباغی.

آیتالله سید جعفر مرقاتی.

حجتالاسلام سید حسن موسوی انزابی.

حجتالاسلام سید محمد علی طباطبایی.

حجتالاسلام محمد غفاری.

حجتالاسلام غلامرضا حسنی.

شیخ عزالدین حسینی.

آموزش نیروهای پایداری کارمندان در شهرستان میاندوآب (روزنامه اطلاعات: 29 مرداد 1357).

آتشسوزی سینما رکس آبادان (روزنامه اطلاعات: 29 مرداد 1357).

ابراز تأسف امام جمعه ارومیه از حادثه سینما رکس آبادان (روزنامه اطلاعات: 2 شهریور 1357).

آتشسوزی سینما کریستال ارومیه (روزنامه اطلاعات: 30 مرداد 1357).

آزادی حجتالاسلام محمدتقی صاحبالزمانی و آیتالله سید علیاکبر قریشی، از تبعید و بازگشت آنها به ارومیه (روزنامه اطلاعات: 11 شهریور 1357).

برگزاری نماز عید فطر در شهر میاندوآب (روزنامه اطلاعات: 14 شهریور 1357).

دستگیری سه نفر به جرم توزیع اعلامیه (روزنامه اطلاعات: 2 اردیبهشت 1357).

برگزاری تظاهرات در شهر مهاباد (روزنامه اطلاعات: 16 شهریور 1357).
تعداد مشاهده: 237