امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: کسی که به وسیله عبرت‌ها پند گیرد از بدی‌ها و زشتی‌ها و دنیا دوستی خودداری کند و باز ایستد. غررالحکم، جلد 5، صفحه 270، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

درد بزرگی که انسان‌ها در طول تاریخ دچار آن بوده‌‌اند، درد تحمیق از طرف قدرتمندان زور و زردار بوده است. مقام معظم رهبری در دیدار مردم نوشهر- 1372/2/18

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان خوزستان به روایت اسناد ساواک - بخش سوم


تاریخ انتشار: 22 خرداد 1404

تقسیمات سیاسی استان خوزستان.

بازتاب شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در خوزستان

شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در اول آبان ماه 1356 را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران دانست. پس از انتشار خبر شهادت فرزند ارشد امام موجی از اندوه سراسر کشور را فراگرفت و مراسم‌ مختلفی برای ایشان در سراسر کشور برگزار شد. این بزرگداشت‌ها در کنار سیل تلگراف‌های تسلیت علما و روحانیون به امام خمینی در نجف، بار دیگر رژیم پهلوی را با چالشی اساسی مواجه کرد. شهادت آیت‌الله حاج مصطفی خمینی نه تنها روند مبارزه علیه رژیم پهلوی را تسریع بخشید، بلکه باعث انسجام و اتحاد همه‌ انقلابیون تحت لوای امام خمینی نیز شد. در استان خوزستان نیز مانند سراسر کشور خبر شهادت فرزند ارشد امام، مردم را به تکاپو انداخت. به گزارش ساواک در آبادان «مورخ 8 / 8 / 36 [1356] از طرف آیت‌اله عبدالرسول قائمی و سید کاظم دهدشتی و غلامحسین جمی تلگرافی جهت آیت‌اله خمینی به نجف اشرف مخابره و ضمن این تلگراف نامبردگان به یاد شده تسلیت گفته‌اند.» همین گزارش افزود: «ضمناً در مورخه 8 / 8 / 36 [56] از طرف آقایان فوق‌الذکر مجلس ختمی در حسینیه بهبهانی‌های آبادان برگزار که در حدود 1500 نفر در این مجلس شرکت کردند.»[1]

ساواک در گزارشی دیگر مراسم فوق را چنین گزارش داد: «در مسجد بهبهانی‌های آبادان به منظور فوت سیدمصطفی خمینی از طرف روحانیون و بازاریان آبادان مجلس ختمی برگزار گردید ابتدا آیاتی از قرآن قرائت شد سپس شیخ غلامحسین جمی درباره آیت‌الله خمینی و فرزندش مرحوم مصطفی خمینی صحبت نمود و از سجایای اخلاقی آن مرحوم یاد کرد و اضافه نمود که زیر دست آن مرحوم و پدرش چندین هزار نفر طلبه درس علوم دینی یاد گرفته‌اند و ما باید تا جایی که می‌توانیم به آنها ایمان داشته باشیم و وظیفه ما روحانیون این است که نیک و بد را برای مردم تشریح کنیم زیرا مدیون هستیم سپس جلسه در ساعت 18:45 خاتمه پذیرفت در این جلسه تعدادی قابل توجهی از روحانیون و بازاریان شرکت داشتند.»[2]

در اهواز شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی بازتاب خاصی یافت و برای اولین بار پس از دوره 15 خرداد 1342 مجدداً نبض انقلاب به تپش افتاد. با انتشار خبر شهادت بلافاصله اقداماتی در سطح شهر شروع شد. مردم که مدت‌ها از آوردن نام امام خمینی بر زبان خود ممنوع بودند، حال فرصت را غنیمت شمرده و با برگزاری مراسم ختم برای فرزند ایشان، خود را آماده مبارزات انقلابی کردند. آیت‌الله سید محمدعلی موسوی‌ جزایری در مورد بازتاب شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در اهواز می‌گوید: «پس از فوت سیدمصطفی خمینی نماینده‌ای از طرف آیت‌الله [سیدمرتضی] پسندیده ـ برادر امام ـ به نزد من آمد و دعوتی کرد برای شرکت در مجلس آن مرحوم در قم. من نیز با کسب اجازه از نماینده‌ او افراد مورد اعتماد خود را چه در آموزش و پرورش چه در دانشگاه و چه در بازار و جاهای دیگر آماده کردیم و با دو سه اتوبوس به قم عزیمت کردیم. در قم علاوه بر شرکت در مراسم بزرگداشت آن مرحوم ما خوزستانی‌ها راهپیمایی کردیم و یک نفر از ما دستگیر شد. ارتحال آقا مصطفی و غریبی امام و مظلومیت امام تأثیر زیادی در دل‌ها گذاشت و این جرقه‌ای بود که زده شد. به هر حال جلساتی در اهواز گذاشتیم چه خصوصی، چه نیمه‌خصوصی و علنی تا اینکه مراسم چهلم پیش‌آمد.» [3]

آیت‌الله موسوی‌ جزایری درباره‌ حرکاتی که پس از ارتحال مرحوم سیدمصطفی خمینی در اهواز صورت گرفت نیز می‌گوید: «با وفات مشکوک فرزند امام سید مصطفی وارد مرحله‌ جدیدی شدیم. اعلامیه‌ای با امضای جامعه‌ روحانیت منتشر کردیم و کلمه‌ امام‌خمینی را که سال‌های طولانی ممنوع بود در آن اعلامیه نوشتیم و منتشر کردیم و در مراسم ختم آن سید مظلوم به دعوت مرحوم آیت‌الله پسندیده اعلامیه بین مردم پخش نموده و متعاقباً نوارهای مراسم ختم که بعضاً بسیار مهیج و مؤثر بود بین مردم پخش شد». آیت‌الله موسوی ‌جزایری ادامه می‌دهد: «پس از فوت مرحوم سیدمصطفی خمینی برنامه گذاشتیم که مجلسی در حسینیه‌ اعظم برپا کنیم. به این دلیل که این حسینیه مرکزیت داشت. در مورد اعلامیه خیلی تأمل شد. بالاخره نام حجت‌الاسلام سیدمصطفی خمینی نوشته شد و بنده اعلامیه را نوشتم و به نام جامعه‌ روحانیت مبارز منتشر شد، جمعیت عظیمی ‌در حسینیه جمع شد و سخنران [حجت‌الاسلام والمسلمین علی] دوانی بود.» [4]

ساواک مراسم مذکور را چنین گزارش داده است: «ساعت 1600 روز 13 /8 /36 [56] مجلس ختمی از طرف روحانیون اهواز به مناسبت درگذشت مصطفی خمینی فرزند روح‌اله خمینی با حضور عده‌ای در حدود بیش از 4500 نفر در حسینیه اعظم اهواز برگزار شد ابتدا آیاتی از قرآن تلاوت سپس علی دوانی به منبر رفت درباره خصوصیات اخلاقی فرزند روح‌اله خمینی مفصلاً صحبت [کرد] و گفت او دور از شهر خود فوت کرد و این مسئله مصیبت بزرگی برای آیت‌الله خمینی بود بعد گفت ما ایرانیان کورکورانه از غرب تقلید می‌کنیم بعد افزود ما یک نفر نویسنده نداریم که درباره اسلام مطلبی بنویسید ولی کشورهای دیگر دنیا درباره اسلام مطالب زیادی می‌نویسند بعد گفت ما باید از دستورات قرآن اطاعت کنیم و نباید پرونده‌سازی نمایید چرا باید زندان‌های ما مملو از زندانی باشد سپس انتقاد از دوره قاجار نمود و از شجاعت سید جمال‌الدین اسدآبادی تعریف و گفت او یک مجاهد واقعی بود که قیام کرد برنامه نامبرده پس از ذکر مصیبت ساعت 1800 پایان پذیرفت.»[5] به گزارش ساواک در این مراسم «سیدمحمد حسن‌زاده ـ محمد یحیوی ـ حسین سراجان ـ اخوان هدایتی ـ حاج علی روغنی ـ حسین اشعری ـ حاج رجب‌علی ساعی ـ حاج محمد رشید سدهی ـ حاج محمدعلی ساعی ـ حاج محمد علاقمند ـ عبدالعلی مقامی ـ اخوان ماهیار و حاج کرم‌علی مهدیان که از طرفداران خمینی هستند» حضور داشتند.[6]

حجت‌الاسلام علی راجی نیز در مورد بازتاب شهادت آیت‌الله سید مصطفی خمینی در دزفول می‌گوید: «ما چند نفر بودیم که تصمیم گرفتیم اعلامیه‌ای با ماژیک بنویسیم و در جاهای مختلف شهر نصب کنیم. در اجرای ‌این تصمیم سی برگ اعلامیه به‌صورت دستی نوشته و در سی نقطه‌ مهم شهر چسبانده و اعلام کردیم که به مناسبت شهادت آقای مصطفی خمینی فرزند برومند آیت‌الله العظمی‌خمینی مجلس ترحیمی ‌روز پنجشنبه از ساعت 5 - 3 بعد از ظهر در مسجد جامع برگزار می‌گردد. خبر در تمام شهر پیچید و ‌این برای ما نقطه‌ قوتی شد. روز موعود شهربانی متوجه شده و در ورودی مساجد را بسته، به کسی اجازه‌ ورود به مسجد را نداد. اما ما با‌ این حرکت به هدف خودمان که مبارزه منفی بود،‌ رسیدیم. چون بانی و سخنرانی در کار نبود و قرار هم نبود مراسمی ‌باشد. براساس زمان و مکان اعلام‌ شده در اعلامیه،‌ جوان‌ها مثلاً با یک بسته سبزی یا میوه، جلوی مسجد آمده و سرک می‌کشیدند که ببینند چه اتفاقی می‌افتد. آیا اوضاع برای رفتن به مسجد مساعد است یا خیر، ولی همین اقدام باعث تقویت روحیه اتحاد و شجاعت مردم شد و ‌این جریان به شکل اولین مبارزه و مقاومت منفی علیه رژیم تبدیل گردید.» [7]

همچنین ساواک در گزارشی به تاریخ 25 آبان نوشت: «حدود 10 روز قبل آقای عبدالرسول قائمی رئیس حوزه علمیه آبادان که نفوذی نیز بین روحانیون و اهالی محل دارد برای ملاقات با آقای خمینی و گفتن تسلیت به وی به خاطر فوت فرزندش در پوشش گردش و زیارت به مقصد کویت از ایران خارج و قرار بوده از آن طریق به نجف اشرف مسافرت و مورد فوق را انجام دهد.»[8]

نیروهای انقلابی در شوشتر نیز متعاقب این حادثه کوشیدند تا مراسمی در این خصوص برگزار کنند. آقای دادخواه در این خصوص می‌گوید: «به اتفاق دوستان مذهبی و انقلابی جهت برگزاری جلسه‌ای به تبادل نظر پرداختیم که به ایام چهلم سید مصطفی خمینی نزدیک شدیم و تصمیم گرفتیم به قم رفته و در مراسم چهلم شرکت کنیم. من به همراه اکبر شکوه‌نیا، محمدحجتی و محمد شفیعیان با اتوبوس‌های عبوری مسجد سلیمان به قم رفتیم. البته افراد دیگری از جوانان انقلابی جهت شرکت در این مراسم به قم عزیمت کردند که اسامی آنها عبارت است از ۱- شهید محمد علی خدری ۲- عباس فخاریان ۳- عباس شاه‌رکنی 4- علی‌اصغر پنبه‌کار ٥- حسن نجفی 6- محمدزمان خوش‌صفت 7- سید محمدحسین آل‌علی  8- سید محمدتقی آل‌غفور ۹- سید محمد کاظم آل‌طیب (از قم) که این افراد در مراسم سخنرانی آقای خلخالی در محوطه روبه‌روی مدرسه فیضیه شرکت کرده و پس از پایان مراسم به شوشتر بازگشتند. در راه بازگشت تعدادی از جوانان در اتوبوس با آقای محمدجواد حجتی کرمانی که با لباس مبدل قصد سفر به خوزستان را داشت آشنا شدند. از وی دعوت شد به شوشتر بیاید که وی پذیرفت و در مسجد کمیل در جمع محدودی به سخنرانی پرداخت.» [9]

 در روز بیست‌ونهم آبان 1356 شعارهایی بر دیوار هنرستان صنعتی هفت‌تپه در دزفول مشاهده شد که دانش‌آموزی که مظنون به نوشتن آنها بود به ساواک احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. ساواک در این مورد گزارش داد: «بعد از ظهر روز 29 /8 /36 [56] شعاری به مضمون مرگ بر انقلاب سرخ و سران و باعث و بانی آن، بدبخت رفته امریکا شاید چند سال دیگر او را برکنار کنند؛ در توالت‌های هنرستان صنعتی هفت‌تپه نوشته شده بود که با بررسی‌های لازم دانش‌آموزی به نام همایون بهزادی بهداروندیان فرزند سیاوش مظنون به نوشتن شعار می‌باشد.»[10]

 

فعالیت‌های اقشار مختلف مردمی خوزستان در آذر 56

آذر سال 1356 از چند جهت زمینه گسترش اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی را در کشور فراهم کرد. اول آنکه در این ماه مراسم چهلمین روز شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی برگزار شد، دوم اینکه دهه آخر آذر مصادف با آغاز محرم سال 1398ق. بود که خود زمینه بسیار مناسبی را برای فعالیت‌های انقلابی بوجود آورد. در کنار این دور مورد، مناسبت روز دانشجو نیز بر تحرکات دانشجویان افزود. در خوزستان نیز به پیروی از فضای پیش آمده فرصتی مناسبی برای گسترش فعالیت‌های انقلابیون ایجاد شد.

روز یازدهم آذر در آبادان به مناسبت چهلمین روز شهادت حاج سیدمصطفی خمینی مراسم یادبودی در مسجد جمی برگزار شد که سخنران این مراسم نیز حجت‌الاسلام جمی بود. وی در سخنان خود با تمجید از شخصیت امام خمینی از مردم خواست تا سخنان امام را مورد توجه قرار دهند. ساواک مراسم فوق را این‌گونه گزارش کرد: «روز جمعه مورخه فوق جلسه روحانیون آبادان در مسجد جمی واقع در احمدآباد تشکیل گردید ابتدا آیاتی از قرآن تلاوت شد سپس شیخ غلامحسین جمی روی منبر رفت و گفت این جلسه به دو علت تشکیل گردیده اول به خاطر جلسه هفتگی روحانیون دوم به خاطر روز چهلم سیدمصطفی خمینی پسر آیت‌اللّه خمینی و اضافه نمود ما دو نوع شخص داریم یکی عابد و دوم عالم و آن مرحوم فرزند برومند یک شخص عالم مجاهد و مجتهد عالیقدر ـ عالی‌رتبه آیت‌الله خمینی می‌باشد و در کمال و صفات پسندیده آیت‌اللّه خمینی سخنان بسیاری ایراد کرد و گفت آیت‌الله خمینی دارای تألیفات زیادی است که بعضی از این کتب را موقعی که به ترکیه تبعیدش کردند نوشت و خطاب به حضار اضافه نمود ای مردم شما باید حرف‌های این عالم مجاهد را گوش بگیرید در این جلسه چند تن از روحانیون من‌جمله شیخ احمدعلی کریمی ـ شیخ غلامعلی روحیان ـ سلیمانی و حدود 200 نفر غیر روحانی شرکت داشتند.»[11]

چند روز بعد تعدادی اعلامیه در دانشسرای راهنمایی تحصیلی آبادان نصب شده بود که در آنها از دانش‌آموزان و دانشجویان خواسته شده بود از رفتن به کلاس‌های درس خودداری کنند: «در تاریخ 16 /9 /36 [56] تعدادی اعلامیه مربوط به روز 16 آذر که در آن از دانشجویان. دانش‌آموزان خواسته شده بود روز شنبه از رفتن به کلاس خودداری نمایند در توالت‌های دانشسرای راهنمایی تحصیلی آبادان مشاهده گردید که بلافاصله توسط مسئولین مربوطه جمع‌آوری گردیده است.»[12]

در گزارشی دیگر در همین روز در مورد «خودداری تعدادی از دانشجویان دانشسرای راهنمایی شهرستان اهواز از حضور در کلاس‌های درس» آمده بود: «روز 16 /9 /2536 [1356]ـ حدود 450 نفر از دانشجویان سال دوم مرکز آموزشی مذکور از حضور در کلاس‌های درس خودداری و مبادرت به دادن شعارهای «زنده باد خمینی، اتحاد، مبارزه، پیروزی» نموده و سپس متفرق گردیده‌اند.»[13]

جوانان شوشتر نیز با سختی فراوان توانستند برای چهلم شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی مراسم باشکوهی برگزار کنند. آقای دادخواه در این خصوص می‌گوید: «چون برای برگزاری مراسم نیاز به مجوز بود به اتفاق آقای ماپار و حجتی تقاضانامه‌ای  نوشته شد و پس از امضای آن توسط خودمان آن را نزد چند نفر از بازاریان برده و از آنها خواستار امضا شدم و سپس نامه را به شهربانی بردم در شهربانی نامه را به دست رئیس شهربانی، سرگرد فیروز داوودی دادم وی پس از خواندن نامه به من گفت: میدانی برای چه کسی می‌خواهی مراسم برگزار کنی؟ این شخص پدرش در سال ٤٢ قم و تهران را به هم ریخته و عده‌ای کشته شدند من در جواب گفتم سرگرد ما یک مجلس ختم می‌خواهیم بگیریم ما که مجوز تظاهرات نمی‌خواهیم وی در جواب گفت برو یک هفته دیگر بیا برای جواب نامه‌ات. پس از حدود یک هفته مجدداً به شهربانی رفتم، که سرگرد داوودی به من گفت: در این باره فکر کردی؟ با این کار دردسر درست می‌کنی این کار زندان دارد! من به او گفتم: جناب سرگرد مجلس ختم که این حرف‌ها را ندارد در ادامه او به من گفت: حالیت نیست باید بروی زندان کتک بخوری تا حالیت شود. سرگرد داوودی با این حرف‌ها تلاش می‌کرد که ما را از این کار منصرف کند ولی هیچ کدام از حرف‌های او در من اثر نمی‌کرد. من فقط دنبال این بودم که او بلند شود و برگه ما را تأیید کند. در نهایت سرگرد که دید ما مصمم به انجام این کار هستیم مهر شهربانی را آورد و برگه ما را تأیید نمود. پس از  تأیید برگه اطلاعیه ما آن را به چاپخانه طلوع شوشتر برده و صد نسخه از روی آن کپی تهیه کرده و در اکثر نقاط شهر نصب نمودیم. حتی نمونه‌ای از آن را به حوزه  قم فرستادیم که آنها هم در جریان اقدامات ما باشند. مراسم را برای روز جمعه‌ای برنامه‌ریزی کردیم اما باز چون می‌دانستیم برای پیدا کردن سخنران در منطقه با مشکل مواجه خواهیم شد با آقای حسینی در تهران تماس گرفتم و ایشان شخصی را به نام آقای همتی خراسانی به شوشتر فرستاد آقای همتی روز پنج‌شنبه به شوشتر رسید. مراسم فردا صبح روز جمعه هیجدهم آذر ماه در مسجد حسین با حضور خیل جمعیت از مردم برگزار گردید و سخنران اعلام نمود این مراسم به خاطر چهلم فرزند زعیم بزرگوارمان برگزار گردیده است. ایشان در این مراسم به ذکر فضائل حاج‌آقا سید مصطفی خمینی پرداخت. وی با ذکر حدیثی از حضرت علی(ع) به مقایسه بین کشورهای استعمارگر آمریکا و شوروی پرداخت و گفت این کشورها از فتنه‌گران عالم هستند و عامل جنایت در کشورهای دیگر و ایران می‌باشند پس از پایان سخنرانی آقای همتی خراسانی جوانی به نام محمدعلی نجار پشت بلندگو رفته و مقاله‌ای را با استفاده از سخنان دکتر شریعتی قرائت کرد. در این هنگام سرگرد داوودی که در حیاط مسجد بود به کنار من آمد و گفت: برنامه مقاله در مجوز شما نبود برو به آن جوان بگو از مسجد خارج نشود من پیش نجار رفتم و به او گفتم می‌خواهند تو را دستگیر کنند از مسجد خارج شو پس از خروج مردم سرگرد سراغ او را از من گرفت و چون او از مسجد خارج شده بود به من گفت او را پیدا کن و گرنه با  مشکل روبه‌رو خواهی شد. من وقتی از مسجد بیرون آمدم به سراغ نجار رفتم و از او خواستم  مدتی از شهر خارج شود تا سرگرد این ماجرا را فراموش کند و بعد از یک هفته هم همین طور شد و سرگرد دیگر پیگیری نکرد.»[14]

علاوه بر موارد فوق، محرم سال 1356 در استان خوزستان رنگ و بوی مبارزه به خود گرفت. حسین دادخواه در مورد مراسم محرم سال 1356 در شوشتر می‌گوید: «به علت اینکه در بعضی از نقاط شهر دهه محرم بدون دخالت در مسائل سیاسی  برگزار می‌شد مورد پسند جوانان نبود لذا وقتی در شهر پخش می‌شد که مراسم دهه در مسجد حسین برگزار می‌شود استقبال زیادی از آن می‌شد و حضور جوانان در مراسم پررنگ بود. در چنین شرایطی بود که در خصوص برگزاری مراسم دهه تصمیم بر آن شد که یک  نفر سخنران از تهران دعوت شود با تماسی که مجدداً با دوستانمان در تهران گرفته شد آقای سپهری به شوشتر آمد همان‌طور که از قبل مشخص شده بود برنامه مراسم در مسجد حسین هماهنگ شده بود آقای سپهری که سخنرانی توانا و پرشور بود در تاسوعا و عاشورا در مسجد منبر رفت که مورد استقبال جوانان مذهبی و انقلابی قرار گرفت و خیل  جمعیت از تمام نقاط شهر به مسجد می‌آمدند در این مراسم هر جوان انقلابی در حد توان خود فعالیت‌های تبلیغی، فرهنگی و سیاسی می‌نمود. این مراسم از طریق مأموران ساواک به  شهربانی گزارش شد و تحمل ادامه آن برایشان سخت بود. سرگرد داوودی پس از حضور و مشاهده اوضاع از من خواست که این برنامه تعطیل شود و ادامه پیدا نکند. من که با آقای ماپار و دوستان دیگر که در این مراسم با هم برنامه‌ریزی می‌کردیم، تصمیم گرفتیم  که آقای سپهری را به اهواز برده و روانه کنیم که چنین کردیم. شب شام غریبان مصادف  با چهارشنبه ۳۰ آذر ماه که مردم از ماجرا اطلاع نداشتند و گمان می‌کردند که مراسم طبق  شب‌های قبل برگزار می‌شود به مسجد آمده بودند به طوری که جمعیت زیادی در شبستان  و حیاط مسجد حضور پیدا کرده بودند. در این هنگام من از آقای سیدحسن امام خواستم که پشت بلندگو رفته و اعلام کند که آقای سپهری به علت ممانعت شهربانی امشب نمی‌آید و ایشان به تهران مراجعه نموده‌اند با اعلام این خبر جوش و خروشی در بین مردم حاضر در مسجد به پا خاست جمعیت حاضر شروع کردند به شعار دادن آنها حرکت کرده و از شبستان بیرون آمدند در این هنگام شعارهای تندی بر علیه شخص شاه داده شد. در هنگام خروج از شبستان چراغ‌های مسجد خاموش شد و شعارگویان جسارت بیشتری پیدا کرده و برای اینکه دیده نشوند در بین جمعیت نشسته و با شعارهای خود خشم خویش را نسبت به این اقدام شهربانی اعلام نمودند جوانان انقلابی چندین دور به صورت شعارگویان در مسجد چرخیدند و پس از آن از مسجد خارج گردیدند که این امر باعث شد افراد بیشتری به جمع آنها بپیوندند و در کوچه‌های اطراف راه‌پیمایی نمایند. در این هنگام نیروهای شهربانی سر رسیدند و عده‌ای از حاضرین از جمله بانیان جلسه را دستگیر نمودند.»[15]

طبق گفته مرتضی ماپار(از مبارزین شوشتر)، آن شب نیروهای شهربانی با یک دستگاه مینی‌بوس در شهر می‌چرخیدند و هر کس را که می‌دیدند دستگیر و روانه شهربانی می‌کردند به طوری که جمعیت بازداشتی‌ها تمام حیاط شهربانی را پر کرده بود. اکثر بازداشتی‌ها تا نیمه‌های شب و تا فردا صبح آزاد شدند اما تعداد دوازده نفر به اسامی 1- حسین دادخواه 2- محمد شفیعیان 3- مرحوم علی‌اصغر پنبه‌کار ٤- محمد حجتی 5- محمد حسین آل‌علی ٦- رضا پنبه‌کار 7- محمد ساعدی 8- محمود شالباف ۹- مرتضی ماپار ۱۰- علی اسلامی ۱۱- غلام رمضانی ۱۲- محمد ساعدی در بازداشتگاه شهربانی به  مدت یک ماه زندانی شدند که پس از آن به بند ٤ زندانیان سیاسی زندان کارون اهواز منتقل  شدند. بازداشت شدگان پس از یکی دو روز به دادگاه نظامی برده شدند که رئیس دادگاه به مأموران می‌گوید اینها خرابکار هستند که آورده‌اید و سپس بعد از حدود یک ماه و نیم با قرار وثیقه آزاد شدند.[16]

محرم در دزفول نیز بازتاب خاصی داشت. غلامعلی کیانی از فعالین دزفول با اشاره به دعوت حجت‌الاسلام محمد آل‌اسحاق برای سخنرانی ایام محرم در دزفول می‌گوید: «از طریق سیدمحمد نبوی فرزند آیت‌الله نبوی قرار شد در مدرسه آیت‌الله و در روضه خود وی که بعد از ظهرها دایر بود، منبر برای آقای آل‌اسحاق در نظر گرفته شود و منبری هم برای جوان‌ها در بقعه عباسعلی واقع در خیابان آفرینش برای شب‌ها در نظر گرفته شد.... آقای آل‌اسحاق تا پنجم محرم بعد از ظهر در مدرسه آیت‌الله نبوی منبر می‌رفت که در آنجا بنا به ملاحظاتی حرف‌های تند انقلابی بیان نمی‌کرد. اما در جلسه جوان‌ها به مسائل سیاسی - اجتماعی پرداخته و با جسارت و جرأت و تسلط بر کلام و قرآن و با بیان شیوا و تند و انقلابی علیه رژیم فاسد پهلوی افشاگری می‌کرد و این جلسه که تأثیر عمیقی بر اقشار مختلف مردم به خصوص جوان‌ها داشت به اوج خود رسید و مردم چنان استقبال کردند که حتی خیابان‌های اطراف هم پر از جمعیت می‌شد. البته همان‌طور که گفته شد منبر آقای آل‌اسحاق در مدرسه هم با استقبال خوب مردم مواجه شد. هر چند که در مدرسه صحبت‌های وی خیلی بی‌پرده و انقلابی نبود و جوانب امر رعایت می‌گردید اما نام خمینی در مدرسه در حضور خود آیت‌الله نبوی برده شد. وقتی نام مبارک امام برده می‌شد آنجا مملو از صلوات می‌گردید. سخنرانی‌های آقای آل‌اسحاق تأثیر عمیقی در آگاهی مردم ایجاد کرد.»[17] ساواک که شاهد تأثیر سخنرانی‌های حجت‌الاسلام آل‌اسحاق در بین مردم به خصوص جوانان بود با ترفندهایی مانع از ادامه منبر وی شد. مردم نیز وقتی متوجه جریان شدند به صورت خودجوش به خیابان‌ها ریختند. آن‌ها «به طرف فلکه (میدان مجسمه) رفته با عصبانیت مجسمه رضاشاه را لجن مال کردند و در حالی که شعار مرگ بر شاه سر می‌دادند به طرف سینما جاوید حرکت کردند در بین راه شیشه برخی از مغازه‌ها را که با ساواک همکاری می‌کردند و یا عکس‌های مبتذل می‌فروختند به عنوان اخطار شکسته و پس از رسیدن به سینما که در نزدیکی ژاندارمری واقع شده بود شیشه‌های سینما را نیز به عنوان محل  فساد و ابتذال شکستند.»[18]

ساواک در گزارشی با اشاره به این مسئله نوشت: «عده‌ای حدود یک‌صد و بیست نفر در یکی از خیابان‌های دزفول به نام سیروس ضمن تظاهر به نفع خمینی با سنگ چند شیشه مغازه و سینمای آپادانای[19] دزفول را شکسته که مأمورین شهربانی ضمن متفرق نمودن تظاهرکنندگان پانزده نفر را دستگیر که دو نفر از آنان به نام غلامرضا صاحبی فرزند محمدعلی شغل محصل کلاس سوم نظری دبیرستان جامع دزفول و فریدون صفرنیا فرزند محمد دانش‌آموز کلاس دوم رشته صنعت هنرستان صنعتی دزفول می‌باشند.»[20] خبرگزاری پارس در بولتن محرمانه درباره این حادثه نوشت: «در دزفول 19 نفر به جرم برپاداشتن تظاهرات دستگیر شدند. این تظاهرات به دنبال جلوگیری از منبر رفتن شخصی به نام [سید محمد] کیاوش صورت گرفت.»[21] این بولتن محرمانه به اشتباه نام سخنران را به جای حجت‌الاسلام آل اسحاق، آقای کیاوش ذکر کرده است. این واقعه به خصوص لجن‌مال کردن مجسمه رضاشاه در میدان اصلی شهر که تا آن زمان در دزفول سابقه نداشت مدتی قبل از جریان ۱۹ دی قم اتفاق افتاد و به گفته فعالان این جریان، در آن شب شعار مرگ بر شاه سر داده شد و شعار الله‌اکبر در شهر طنین‌انداز گردید. این حرکت که نقطه عطفی در تاریخ دزفول در دوره انقلاب اسلامی محسوب می‌شود، بدون هیچ سازماندهی و برنامه‌ریزی بود و به صورت خودجوش و ناگهانی شکل گرفت. این تظاهرات که در آذرماه ۱۳۵۶ صورت گرفت در واقع اولین تظاهرات جدی مردم دزفول علیه رژیم بود.

روز عاشورا در میان هیئت‌های عزادار دزفول هیئتی به چشم ‌خورد که کمی متفاوت از سایر هیئت‌ها و دستجات عزاداری بود و به این لحاظ مردم را به تعجب و حیرت واداشته بود. محمدرضا سنگری[22] که در این تظاهرات حضور داشت در این مورد می‌گوید:

«ما حدود صد نفر بودیم که با برنامه‌ریزی قبلی در روز عاشورا با پرچم‌های سرخ و سیاه و سبز در مسیر سنتی دستجات عزاداری امام حسین(ع) حرکت می‌کردیم، من اشعاری از خوشدل تهرانی تهیه کرده و به صورت نوحه تنظیم کرده بودم و خودم هم با صدای بلند می‌خواندم یکی از این شعارها این بود:

«بزرگ فلسفه شاه دین حسین این است 

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است 

از حسین اکتفا به نام حسین نبود در خور مقام حسین 

بلکه باید که خلق دریابند علت اصلی قیام حسین.»

یا شعار معروف: «تنها ره سعادت ایمان جهاد شهادت.»

ما به جهت رعایت مسائل احتیاطی صورت‌های خودمان را در لابه‌لای پرچم‌هایی که در دست داشتیم پوشانده و آماده بودیم که در صورت خطر به سرعت در کوچه‌ها پراکنده شویم.»[23]

در بهبهان نیز نجف فرزان دانشجوی سال دوم دانشکده انستیتوتکنولوژی اهواز رشته راه و ساختمان: «به اتهام شعار دادن بر له خمینی بین دسته‌های سنیه‌زنی که روز عاشورا (مورخه 30 /9 /36 [56]) در خیابان‌های بهبهان در حرکت بودند دستگیر و به سازمان اطلاعات و امنیت بهبهان و آغاجاری تحویل» داده شد.[24]

ساواک در گزارشی به تاریخ 30 آذر 1356 به فعالیت‌های شهرهای مختلف کشور در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی علیه‌السلام پرداخت. در این گزارش در مورد استان خوستان آمده بود:

 «الف ـ ساعت 600 روز 28 /9 /36 [56] اعلامیه دست‌نویس مضره‌ای در سه برگ و تحت عنوان «یک‌بار دیگر رژیم پوسیده ارتجاعی وسیله جوانان مسلمان و با مجاهدت آنها رسوا گردید» روی دیوارهای دبیرستان‌های فرح و پهلوی و یکی از تکایای شهرستان دزفول نصب گردیده است. در این اعلامیه از روح‌اله خمینی تجلیل و از عناصر اخلالگر حمایت گردیده است. اعلامیه‌های مذکور جمع‌آوری و نسبت به شناسایی عاملین تهیه و نصب آن اقدام لازم معمول گردیده است.

ب ـ ساعت 2130 روز 29 /9 /36 [56] واعظی به نام شیخ عباس محمدی در مسجد باغ شیخ شهر اهواز در بالای منبر مطالبی به شرح زیر ایراد کرده است: «مردم، شیعه و تشیع روبه قهقرا رفته‌اند. دلم می‌خواست جوانان در اینجا جمع شوند و فریادهای خود را علیه حکومت جور و ستم بلند کنند. مردم، اقتصاد ما را گرفته‌اند. ما را در مسجد جمع می‌کنند و می‌گویند نماز بخوانید و روزه بگیرید و آن وقت نفت را دیگران می‌برند. ای حسین در زمان تو اقتصاد ملت را ضعیف کردند و در زمان ما هم اینکار را کرده‌اند. همه چیز را ازما گرفته‌اند و تسبیح و مهر نماز به ما داده‌اند. پروردگارا علمای بزرگ بخصوص مرجع مجاهد اسلام که مورد تقلید همه مسلمانان است مؤید و منصور بدار.» از ادامه سخنرانی واعظ مذکور جلوگیری و ترتیبی فراهم آمده که وضعیت وی در کمیسیون امنیت اجتماعی مطرح و تبعید شود.

پ ـ ساعت 2100 روز 30 /9 /36 [56] تعدادی از طبقات مختلف مردم شهر شوشتر در مسجد امام حسین(ع) این شهر برای برگزاری مراسم سوگواری اجتماع کرده بودند، تعدادی از بین جمعیت مبادرت به دادن شعار به نفع روح‌اله خمینی نموده‌اند. 25 نفر از افرادی که مظنون به دادن شعار بوده‌اند، توسط مأمورین انتظامی دستگیر گردیده‌اند.

ت ـ ساعت 0600 روز 30 /9 /36 [56] تعدادی اعلامیه مضره به مضمون زیر در شهر دزفول پخش گردیده است: «کارگران شریف و روشنفکر و انقلابی، ما به همکاری شما نیازمندیم. درست چند روز قبل از سال‌روز شهادت حسین و یارانش که 72 بودند، 74 نفر در تهران به شهادت رسیدند.» اعلامیه‌های مذکور جمع‌آوری و اقدامات لازم برای شناسایی عاملین تهیه و توزیع آنها به عمل آمده است. ضمناً در یکی از دستجات سینه‌زن شهر دزفول دو نفر دانش‌آموز مبادرت به دادن شعارهای تحریک‌آمیز کرده‌اند که توسط مأمورین انتظامی دستگیر گردیده‌اند.»[25]

 

پخش اعلامیه در آبادان در دی ماه 1356

روند توزیع اعلامیه در دانشسرای راهنمایی تحصیلی آبادان که در آن بیش از ششصد دانشجو مشغول به تحصیل بودند، همچنان ادامه داشت و از روز سوم دی نیز اعلامیه‌هایی شامل متن سخنرانی امام خمینی علیه کاپیتولاسیون و پاسخ امام به پیام‌های تسلیت مردم ایران به مناسبت درگذشت آیت‌الله مصطفی خمینی، در این دانشسرا توزیع شد. ساواک در گزارشی تحت عنوان «مشاهده تعدادی اعلامیه مضره در دانشسرای راهنمایی تحصیلی آبادان» نوشت: «روز 3 /10 /36 [56] تعداد سه برگ اعلامیه دست‌نویس و تایپ شده زیر عنوان «متن سخنرانی روح‌اللّه خمینی» (سخنرانی خمینی در چهارم آبانماه سال 2523)[26] و همچنین دو برگ اعلامیه تحت عنوان «پاسخ زعیم و مرجع عالیقدر اسلام امام خمینی به تسلیت‌های عموم ملت ایران» که به مناسبت درگذشت فرزندش نوشته بود در دانشسرای مذکور مشاهده گردیده است.»[27] دو اعلامیه نیز در دبیرستان دخترانه علیرضا پهلوی آبادان پخش گردید؛ بر روی در و دیوار این دبیرستان نیز شعارهایی علیه رژیم پهلوی نوشته شده بود. ساواک در گزارشی نوشت: «روز 3 /10 /36 [56] تعداد دو برگ اعلامیه دست‌نویس تحت عنوان «هموطنان» و همچنین شعارهایی که در آنها ضمن اهانت به مقدسات ملی و میهنی از حکومت ایران انتقاد و از مردم دعوت به قیام علیه دولت شده بود در دبیرستان مذکور (دبیرستان دخترانه علی‌رضا پهلوی) مشاهده گردیده است.» در گزارش این شعارها آمده بود: «مرگ بر 66 [شاه] روی تخته سیاه و کف و دیوار کلاس‌ها و همچنین سالن دبیرستان دخترانه علی‌رضا پهلوی آبادان با رنگ روغنی قرمز نوشته شده بود که به وسیله مسئولین امر محو گردید.»[28]

در روزهای نهم و دهم دی 1356 حجت‌الاسلام محمدرضا بیک یزدی معروف به فاکر[29] طی سخنانی در یکی از مساجد آبادان مردم را به شورش علیه ظلم دعوت کرد و به همین دلیل مأموران رژیم پهلوی از دیگر سخنرانی‌های وی جلوگیری کردند. ساواک در این مورد نوشت: «روز 9 /10 و 10 /10 در اهواز و آبادان سخنان خلافی عنوان و شرکت‌کنندگان در مسجد را تشویق به شورش نموده و اظهار نموده خیال کن که فردا می‌میری ولی نگذار برتو ظلم شود.

در این مملکت هیچ چیز بر اساس نظم نیست.

این نظم دگرگونی می‌خواهد این دگرگونی باید با خون هزاران نفر رنگین شود...»[30]

 

بازتاب قیام مردم قم در خوزستان

عصر روز ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ (۷ ژانویه ۱۹۷۷) در روزنامه اطلاعات مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق انتشار یافت که در آن به شدت حضرت امام خمینی(ره) مورد حمله و اهانت قرار گرفته بود. در روز ۱۸ دی طلاب حوزه‌های علمیه قم درس را تعطیل کردند و با برپایی تظاهرات در خیابان‌ها و سر دادن شعارهایی به نفع امام خمینی و بر ضد دولت به طرف منازل مراجع و روحانیون رفتند. فردای آن روز در ۱۹ دی طلاب و مردم قم بار دیگر به خیابان‌ها ریختند، بازار تعطیل شد و بین مردم و نیروی انتظامی زد و خورد روی داد. مردم به محل حزب رستاخیز حمله کردند. پلیس برای متفرق کردن تظاهرکنندگان نخست چند تیر هوایی شلیک کرد. سپس به روی آنها آتش گشود و در پایان زد و خورد، چهارده تن کشته و عده زیادی مجروح شدند.[31] متعاقب این اقدامات، شماری از روحانیون دستگیر و تبعید گشتند. در روز ۲۰ دی علاوه بر قم، مردم شهرهای تبریز و اصفهان و مشهد به اعتراض برخاستند و دامنه تظاهرات و برخورد مردم و نیروی انتظامی به خونریزی انجامید. گروهی از طلاب علوم دینی و روحانیون در سراسر ایران با صدور اعلامیه‌هایی به مطالب اهانت‌آمیز روزنامه اطلاعات و اقدام دولت در کشتار مردم بی‌دفاع قم، تبریز، اصفهان و مشهد اعتراض کردند.[32] اهالی خوزستان نیز با اعتصاب، تعطیلی نماز جماعت و تظاهرات مردمی، همراهی و پشتیبانی خود را از قیام مردم قم نشان دادند. ساواک در بولتنی که با عنوان «وقایع مربوط به حوادث اخلالگرانه شهر قم» انتشار داد، در بند ششم آن چنین نوشت: «ظهر روز 21 /10 /36 [56] امامان جماعت شهر خرمشهر (غیر از دو نفر) از برگزاری نماز جماعت خودداری و اعلام کرده‌اند تلفنی با آیت‌الله شریعتمداری در قم تماس گرفته‌اند و منتظر دستورات آیت‌الله مذکور هستند ولی بعداً نماز مغرب و عشا را برگزار و عنوان نموده‌اند آیت‌الله شریعتمداری تلفنی اطلاع داده امامان جماعت می‌توانند پشتیبانی خود را از اقدامات حوزه علمیه قم به شریعتمداری و گلپایگانی اعلام تا از طریق آیت‌الله سیداحمد خوانساری، در تهران به شرف عرض ملوکانه برسد.»[33] روز بیست ‌و یکم دی، اجتماعی در مسجد اصفهانی‌های خرمشهر برگزار شد که تعدادی از آنان دانش‌آموزان یک هنرستان بودند. در این تجمع، شعارهای انقلابی مانند «مرگ بر این حکومت یزیدی» سر داده شد.[34]

در اهواز نیز به گزارش ساواک در «ساعت 2130 روز 22 /10 /2536 [1356] عده‌ای در حدود 20 نفر از بین جمعیت حسینیه اعظم اهواز پس از ختم جلسه با فرستادن صلوات مسجد را ترک و به سمت خیابان زاهدی حرکت که تعدادی دیگر نیز به آنها ملحق گردیده و دو جام از شیشه‌های سینما آریا را شکسته و رئیس یکی از کلانتری‌های اهواز را به نام سرهنگ پروانه محاصره که یاد شده جهت متفرق کردن تظاهرکنندگان دو تیر هوایی شلیک می‌نماید.»[35]

خبرگزاری پارس خبر تظاهرات در اهواز را که از حسینیه اعظم آغاز شد چنین گزارش کرد: «امشب گروهی نقابدار در اهواز، به حسینیه اعظم، یک سینما و مردم حمله کردند. گزارش خبرگزاری پارس از اهواز حاکی است که این عده در حالی که نقاب بر صورت و لباس‌های عربی بر تن داشتند ابتدا در سینما آپادانای اهواز واقع در خیابان پهلوی به این سینما حمله بردند و شیشه‌های آن را شکستند و سپس در خیابان پهلوی به حرکت در آمدند و به مردم حمله‌ور شدند.» خبرگزاری پارس با مخدوش نشان دادن شیوه تظاهرات، به ویژه حمله‌ور شدن به مردم، در پایان می‌نویسد: «این عده شعارهایی مبنی بر حمایت از خمینی می‌دادند.»[36]

در روز بیست‌و‌سوم دی در هیچ یک از مساجد آبادان نماز جماعت برگزار نگردید؛ گفته شد این کار به تبعیت از دستور آیت‌الله شریعتمداری صورت گرفته است. مردمی که در حسینیه اصفهانی‌ها اجتماع کرده بودند پس از آنکه اعلام شد سخنران مراسم حضور نخواهد یافت وارد خیابان‌ها شدند و با شعار «زنده‌باد خمینی» تظاهرات کردند: «کلیه مساجد آبادان در شب و روز 23 /10 /36 [56] نماز جماعت برگزار نگردیده و به طوری‌که عنوان گردیده این امر تبعیت از دستور آیت‌اله شریعتمداری بوده و همچنین در شب جاری در مساجد واعظی جهت وعظ حاضر نگردیده و به همین علت 500 نفر از زن و مرد و دختر و پسر در حالیکه در حسینیه اصفهانی‌ها واقع در خیابان پهلوی منتظر یکی از وعاظ به نام محمد صالح طاهری که گفته می‌شود از کاشان یا قم دعوت شده بودند پس از اینکه از طرف متولی حسینیه مزبور اعلام می‌شود واعظ مزبور در حسینیه حاضر نمی‌شود در ساعت 20:45 از حسینیه خارج و ضمن دادن شعار زنده باد خمینی یا مرگ یا خمینی با سنگ شیشه‌های بانک ملی و بانک پارس و کیوسک تلفن و دو مغازه و یک فروشگاه کفش ملی واقع در خیابان زند را شکسته و متفرق گردیدند.»[37] اخبار مربوط به این راهپیمایی به اطلاع شاه نیز رسید. در سندی مربوط به «دفتر ویژه اطلاعات» از قول شاه آمده است: «شهربانی چه کاری انجام داده؟» ارتشبد حسین فردوست در پاسخ به شاه طی گزارشی اعلام کرد: «اوامر شاهانه به رئیس شهربانی کشور شاهنشاهی ابلاغ، اظهار داشت: تظاهرکنندگان مزبور در اثر مداخله شدید پلیس متفرق گردیده و ضمن فرار با استفاده از مصالح ساختمانی موجود در خیابان مبادرت به شکستن شیشه‌ها نموده‌اند که 8 نفر از آنان توسط پلیس دستگیر و تحت تعقیب قرارگرفته و با تشکیل شورای هم‌آهنگی در آبادان نسبت به شناسایی و دستگیری مسببین اصلی نیز اقدام گردیده» است.[38] این اولین تظاهرات در شهر آبادان بود که به علت عدم اطلاع قبلی ساواک و شهربانی هر دو آن‌ها غافلگیر شدند. جوانان غیور آبادانی برای ساعاتی در سطح خیابان‌های مرکزی دست به تظاهرات و سردادن شعارهای انقلابی زده و برخی خودروهای پلیس را که برای سرکوب آمده بودند مجبور به فرار کردند.[39]

خبرگزاری پارس نیز در بولتن محرمانه خود خبر داد که امروز (23 /10 /56) مساجد شهر اهواز تعطیل بود و امامان جماعت برای اقامه نماز در مساجد حاضر نشدند. [40]

همچنین به گزارش ساواک روز 24 دی «تعداد پنجاه برگ اعلامیه دست‌نویس با مضمون دژخیمان شاه خائن پانصد نفر از طلاب را در خیابان‌های قم به مسلسل بستند، مسلمانان بپاخیزید، در یکی از توالت‌های دانشسرای راهنمایی تحصیلی اهواز مشاهده که توسط مسئولین مربوطه جمع‌آوری» شد.[41]

ساواک در گزارش دیگری به اعتصاب روحانیون خوزستان اشاره کرد و نوشت: «روحانیون شهرستان‌های آبادان و خرمشهر به مدت سه روز از صبح روز 24 /10 /36 [56] دست به اعتصاب زده و از رفتن به مساجد و کلاس‌های دینی خودداری نموده‌اند. در خبر اضافه شده است این تصمیم به دنبال تظاهرات اخیری است که در شهرستان‌های قم و مشهد رخ داده است.»[42] در گزارش‌های بعدی در مورد برپایی نماز جماعت روز 24 دی ماه 1356 آمده بود: «در کلیه مساجد شهرستان‌های آبادان اهواز ـ خرمشهر در روز جاری نماز جماعت برگزار نگردیده» است.[43] علاوه بر این ساواک در بولتن سری خود مربوط به روزهای 25 و 26 /10 که با عنوان «وقایع مربوط به حوادث اخلالگرانه طلاب علوم دینی و متعصبین مذهبی در شهر قم و سایر نقاط کشور» منتشر کرد چنین نوشته بود: «.... روزهای 25 و 26 /10 /36 [56] امامان جماعت شهرهای اهواز، آبادان و خرمشهر کماکان از برگزاری نماز جماعت خودداری کرده‌اند.»[44]

روز 26 /10 /56 منبع ساواک اعلامیه‌ای در شهر سوسنگرد یافت و خبر آن را به تهران گزارش کرد. این خبر در بولتن سری ساواک چنین منعکس شد: «ساعت 0630 روز 26 /10 /36 [56] یک برگ اعلامیه پلی کپی شده به مضمون زیر روی دیوار بانک شهریار سوسنگرد (استان خوزستان) نصب و چند برگ از اعلامیه مذکور نیز در پشت دیوار یکی از دبیرستان‌های این شهر ریخته شده است: برادران و خواهران مسلمان، کسبه، کارگران، دانشجویان و دانش آموزان! برای حفظ قرآن و اسلام، همبستگی خود را با شهدای قم اعلام کنید.»[45]

در همین ایام اعلامیه‌ای که از طرف حوزه علمیه قم در تاریخ سی‌ام محرم 1398 ق(20 دی 1356) صادر شده بود در مدرسه پروین اعتصامی شوشتر و اعلامیه دیگری با امضای آیت‌الله ‌مرعشی نجفی که به مناسبت قیام 19 دی قم صادر شده بود، روبه‌روی دبیرستان فردوسی شوشتر نصب گردید. به گزارش ساواک «روز 28 /10 /36 [56] سرایدار آموزشگاه پروین اعتصامی شوشتر برای نظارت به محوطه آموزشگاه مراجعه و مشاهده می‌نماید که یک برگ اعلامیه مضره تحت عنوان هیئت حاکمه جبار... و به امضاء حوزه علمیه قم سی محرم‌الحرام 1398 به دیوار مدرسه الصاق شده بود که بلافاصله از دیوار جدا می‌نماید.» همین گزارش می‌افزاید: «طبق گزارش سرایدار دبیرستان فردوسی یک برگ اعلامیه مضره فتوکپی شده تحت عنوان باکمال تاثر و تاسف پیش‌آمد ناگوار و جانگداز و... و به امضاء شهاب‌الدین الحسینی المرعشی‌النجفی به تیر چوبی برق روبروی دبیرستان فردوسی شوشتر الصاق شده بود که بلافاصله آن را جدا می‌نماید.»[46]

همچنین به گزارش ساواک «در تاریخ 28 /10 /36 [56] یک برگ اعلامیه دست‌نویس در کارگاه هنرستان صنعتی خرمشهر مشاهده» شد.[47] در این اعلامیه دست‌نویس آمده بود: «با دلی پرخون و اندیشه‌ای منقلب، شهادت چند صد تن از رهروان حق را به اطلاع می‌رساند. آنها جوانانی آزاده بودند که بیش از این نمی‌توانستند ظلم را تحمل کنند و با خون خود کتابی برای روشنفکری ما جوانان نوشتند. به امید این که این عمل بزرگشان بیهوده نباشد. بیایید همگی از این حسینی‌ها سرمشق بگیریم.»[48]

روز دوم بهمن بیست نفر از جوانان دزفول در حالی که صورت‌های خود را پوشانده بودند در یکی از خیابان‌های دزفول اجتماع کردند. پس از آنکه صد نفر دیگر به آنها پیوستند، با صلوات و شعارهایی در حمایت از امام‌ خمینی به تظاهرات پرداختند. گزارش ساواک در این مورد به شرح زیر است: «ساعت 1900 روز 2 /11 /36 [56] حدود 20 نفر جوان که صورت‌های خود را با پارچه پوشانده بودند و چوب‌دستی به همراه داشتند، در خیابان پهلوی شهر دزفول اجتماع و در این محل عده‌ای قریب 100 نفر به آنها ملحق و با فرستادن صلوات به تظاهرات خیابانی مبادرت نموده و شعارهائی به نفع روح‌اله خمینی و مقتولین حوادث اخیر شهر قم داده‌اند.»[49]

روز سوم بهمن علاوه بر برگزاری تظاهرات دانش‌آموزی، تعدادی اعلامیه در برخی مدارس دزفول توزیع شد که در آنها از قیام 19 دی مردم قم و امام ‌خمینی سخن به میان آمده بود: «ساعت 1100 روز 3 /11 /36 [56] تعدادی اعلامیه مضره دست‌نویس به امضاء جنبش خلق مبارز و مسلمان در برخی از دبیرستان‌های شهرستان دزفول و همچنین هنرستان صنعتی این شهر پخش گردیده است. در اعلامیه مذکور ضمن پشتیبانی از اخلالگران شهر قم و تحریک مردم به مقابله با مأمورین، مطالبی به نفع خمینی و علیه مقامات عالیه مملکتی نوشته شده است.» بنابر این گزارش «اعلامیه‌های مورد بحث توسط مامورین انتظامی جمع‌آوری و یک‌نفر نوجوان 12 ساله در حین توزیع اعلامیه‌ها توسط مأمورین دستگیر» شد.[50] بنابر مفاد این بولتن تک صفحه‌ای حادثه دیگری در دزفول در این روز (3 /11 /56) رخ نداده است. اما در سند دیگری، منبع ساواک خبر از تظاهرات دانش‌آموزی و شکستن بانک‌های صادرات و ایران و هلند می‌دهد. خبرگزاری پارس در بولتن محرمانه خود درباره این حادثه، خبری از اهواز فرستاد. خبر این بود: «بیش از یک‌صد نفر در خیابان پهلوی جنوبی دزفول درحالی که به نفع خمینی شعار می‌دادند به سمت میدان ششم بهمن حرکت کردند و مبادرت به شکستن شیشه‌های بانک صادرات، تهران و ایران و هلند نمودند. این افراد پس از سررسیدن پلیس متفرق شدند و سه تن از آنان دستگیر گردیدند.»[51]

یکی از انقلابیون دزفول در مورد چگونگی برگزاری این تظاهرات می‌گوید: «در بهمن‌ماه 56 با گروهی از جوانان انقلابی تصمیم گرفتیم تظاهراتی در شهر انجام دهیم. این بود که پس از هماهنگی‌های لازم اعلام شد که در ساعت 19 روز سوم بهمن از جلوی مسجد دروازه (قدس) حرکت آغاز شود. از آنجا که آن منطقه در مرکز شهر قرار داشت و همیشه به خصوص غروب‌ها شلوغ می‌شد، اجتماع ما در آنجا حساسیتی برای مأموران ایجاد نمی‌کرد. در ساعت مقرر همه دوستان از کوچه‌های مختلف جلوی مسجد جمع شدند و با ذکر صلوات تظاهرات را شروع کردیم. در ابتدای مسیر 30 نفر بودیم. در بین راه به این جمع اضافه می‌شد به طوری که در پایان مسیر بیش از 100 نفر شدیم.» وی در ادامه با اشاره به واکنش پلیس به جمعیت تظاهرکنندگان ادامه داد: «وقتی به میدان فلکه رسیدیم در آن‌جا پلیس صحنه را می‌دید ولی چون برای آن‌ها تازگی داشت و عجیب بود، هیچ عکس‌العملی نشان ندادند. ما در حال شعار دادن از جلوی پلیس رد شدیم تا به بانک ایران و هلند واقع در نزدیکی مسجد میان دره (علی‌ابن ابی‌طالب) رسیدیم و در آن‌جا طبق برنامه تعیین شده از جهت‌های مختلف پراکنده شدیم.»[52]

در همین ایام ساواک در گزارشی در مورد اجتماع روحانیون بهبهان نوشت: «چند نفر از علماء شهر بهبهان از جمله شیخ جعفر و شیخ جواد سلیمانی. شیخ عبداله معصومی. سید محمد علی سعادت. شیخ حسین فقهی. شیخ عبدالباقی اثنی عشری. شیخ حسن مدرس در منزل شیخ رحیم شریعتی اجتماع صاحب منزل خطاب به حاضرین اظهار داشت مرا تهدید به قتل نموده‌اند و بایستی درباره عکس‌العمل خود نسبت به روحانیون قم تصمیماتی اتخاذ نمائیم سپس شیخ حسین فقهی سه برگ نامه [را] که به عنوان آیت‌اله گلپایگانی. شریعتمداری و آقای نجفی تهیه و در آن روحانیون بهبهان ضمن ابراز تنفر از دولت همدردی خود را با واقعه اخیر قم اعلام داشته بودند جهت امضاء به حاضرین ارائه و اظهار داشت این سه برگ نامه [را] قبلاً به استثناء شیخ رحیم شریعتی و شیخ عبداله معصومی بقیه روحانیون امضاء نموده‌اند و بعد از اینکه دو نفر مورد بحث نامه‌ها را امضاء کردند قرار شد آن را جهت سه نفر آیت‌اله فوق الذکر ارسال شود.»[53]

ساواک در گزارشی دیگر در مورد «غلامرضا سگوند باب‌الحکم» دانش‌آموز سال دوم دانشسرای راهنمائی تحصیلی آبادان نوشت: «نامبرده فوق... در تاریخ 5 /11 /36 [56] دوبرگ اعلامیه ماشین شده تحت عنوان (گفته‌های خمینی از ملت ایران به خاطر تظاهراتی که به طرفداری از وی به راه انداخته‌اند تشکر کرده) در سرکلاس آورده است. ضمناً غلامرضا سگوند از گفتار و همچنین اعلامیه‌هائی که تهیه و پخش می‌کند بیشتر از سخنان آقای کیاوش دبیر تعلیمات دینی دانشسرا استفاده می‌نماید مانند آن‌ها که نیستند کار حسینی کرده‌اند و آنها که مانده‌اند باید کار زینبی کنند و یا یزیدی. هرروز روز عاشورا است و هرزمینی زمین کربلا است.»[54]

 

ادامه تظاهرات مردمی مردم خوزستان در بهمن 56

مبارزات مردم خوزستان در روزهای بعد همچنان به قوت خود ادامه داشت. در روز پانزدهم بهمن به مناسبت سالروز حادثه ترور شاه، مراسمی توسط اداره آموزش و پرورش آبادان در حسینیه اصفهانی‌ها برگزار شد، اما عده زیادی از مدیران مدارس در آن شرکت نکردند. ساواک مراسم مذکور را چنین گزارش کرد: «در ساعت پنج بعد از ظهر روز شنبه 15 /11 /36 [56] مراسم نیایشی به مناسبت رفع خطر از وجود خدایگان شاهنشاه آریامهر مبتکر انقلاب و پرچمدار رستاخیز ملت ایران در حسینیه اصفهانی‌های[55] آبادان برپا گردید. البته اداره آموزش و پرورش به کلیه روسای دبستان‌ها و مدارس راهنمائی و دبیرستان‌ها ابلاغ نموده بود که راس ساعت 4 بعد از ظهر در مدرسه خلیج‌فارس حضور یابند که متأسفانه عده زیادی از مدیران مدارس وظیفه ملی و میهنی خود را فراموش نموده از شرکت در این روز نیایش خودداری نمودند.» در همین گزارش تأکید شده بود: «آموزش و پرورش آبادان می‌بایست ضوابطی تهیه» نماید تا «افرادی‌که شرکت در نیایش نداشته مواخذه شوند.»[56]

در گزارش دیگری آمده بود: «در تاریخ 16 /11 /36 [56] تعداد یک برگ اعلامیه تایپ شده تحت عنوان (تقدیم به مردم رنج کشیده و زحمتکش ایران) در منزل آقای صفر نوشاد رئیس دبستان کیوان آبادان...»[57] انداخته شده بود. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «چرا باید یک عده این قدر بخورند که شکمشان درد بگیرد و یک عده دیگر از گرسنگی ... چرا نفت ما باید به امریکا برود، گازمان به شوروی و چرا باید تخم‌مرغ پرتغال و میوه از اسرائیل دشمن اسلام وارد کنیم. چرا آیت‌الله خمینی تبعید شد؟ چرا آیت‌الله طالقانی بیش از 20 سال در تبعید و زندان بوده؟ چرا علمای حوزه تبعید شده‌اند؟ چرا 30 هزار زندانی سیاسی داریم؟ جنبش قم برای این بود که به ما بگوید چرا جامعه ما باید طبقاتی باشد. یک عده به وسیله رنج دیگران زندگی کنند؟ مردم مسلمان قم می‌خواستند بگویند فقط با اجرای اسلام است که می‌توان جامعه را اداره کرد...»[58]

درگزارش دیگری به مشاهده اعلامیه دست‌نویس در توالت پسران دانشسرای راهنمائی تحصیلی آبادان اشاره شده بود: «تعداد چهار برگ اعلامیه دست‌نویس شده تحت عنوان‌های (مرگ بر رژیم فاشیست شاه ایران) در تاریخ 16 /11 /36 [56] در توالت پسران دانشسرای راهنمائی تحصیلی آبادان گذاشته بودند که به وسیله منبع جمع‌آوری گردیده است.»[59]

ساواک در 17 بهمن به فعالیت‌های اشخاصی از جمله «غلامرضا جولایی (چادرباف)، علی شیرعلی‌زاده، داوود امین‌زاده، غلام رمضانی و محمدزمان خوش‌صفت» در شوشتر اشاره کرد و در گزارشی نوشت: «افراد مشروحه زیر ضمن تشکیل جلسه قرائت قرآن تعدادی از بچه‌ها را دور خود جمع و شیرینی و چای برای آنها تهیه می‌کنند و درباره وضع مملکت صحبت می‌نمایند و می‌گویند چرا اعتصاب نمی‌کنید نترسید هیچ کاری نمی‌توانند بکنند از حق خود دفاع کنید و وقتی واعظی برای سخنرانی به شوشتر می‌آید آنها را جمع و به زور به مسجد می‌برند.»[60]

روز هفدهم بهمن تعدادی اعلامیه با امضای «انقلابیون مسلمان ایران» در دبیرستان افشار دزفول توزیع شد. ساواک در گزارشی تحت عنوان «مشاهده اعلامیه مضره در دبیرستان افشار شهرستان دزفول ـ استان خوزستان» در این مورد نوشت: «روز 17 /11 /36 [56] تعدادی اعلامیه مضره به امضاء انقلابیون مسلمان ایران با عکس روح‌اله خمینی که در آن به زبان‌های فارسی عربی و انگلیسی جمله «رهبر تبعید شده جنبش اسلامی و قربانی معاهده خائنانه ایران، آمریکا و اسرائیل و مرجع شیعیان جهان امام روح‌اله خمینی» نوشته شده در مرکز آموزشی موصوف مشاهده گردیده است.»[61]

در سند دیگر با موضوع «اظهارات تحریک‌آمیز یکی از وعاظ افراطی و انجام تظاهرات خیابانی و دادن شعار ضد امنیتی در شهر بهبهان» آمده بود: «روز 18 /11 /36 [56] شیخ حسن حسن‌زاده کاشمری یکی از وعاظ افراطی در سخنرانی که در مسجد مصلی شهر بهبهان ایراد کرده ضمن عنوان مطالبی در مورد وقایع اخیر شهر قم، موادی از قطعنامه روحانیون افراطی را که در مجلس تذکر مصطفی خمینی در شهر قم در 13 ماده قرائت و طی آن بازگشت روح‌اله خمینی به ایران خواسته شده بود، برای حاضرین در مجلس بیان نموده و در خاتمه سخنرانی خود با این عنوان که آشوب‌طلب نیست، اجتماع‌کنندگان در مسجد را به حفظ نظم وامنیت و آرامش دعوت کرده است.» همین گزارش افزود: «بعد از پایان سخنرانی یاد شده عده‌ای از مستمعین از مسجد خارج و شعارهائی به طرفداری از روح‌اله خمینی داده‌اند که توسط مأمورین انتظامی متفرق و 18 نفر از اخلالگران توسط مأمورین انتظامی دستگیر و پرونده اتهامی آنان به دادسرای شهرستان بهبهان احاله گردیده و هر یک از متهمین با صدور قرار 100 هزار ریال وجه‌الضمان از زندان آزاد گردیده‌اند.»[62] خبرگزاری پارس نیز در بولتن محرمانه خود تظاهرات شهر بهبهان را چنین گزارش داد: «حدود یک هزار نفر در مسجد مصلی واقع در میدان فردوسی بهبهان گردآمدند و واعظی که گفته می‌شود ‌از قم آمده بود و نام او روشن نیست بر بالای منبر می‌رود و پس از سخنرانی افراد گرد آمده در مسجد به خیابان می‌آیند و شعارهایی به نفع خمینی می‌دهند. مأمورین انتظامی و امنیتی بلافاصله مداخله و تظاهرکنندگان را متفرق می‌سازند. ضمناً در مقابل مدرسه علمیه نیز تظاهرات مشابهی برپا می‌شود. مسجد مصلی و مدرسه علمیه متعلق به سید محمدحسین موسوی است. گفته می‌شود که واعظ و سید محمد حسین موسوی بازداشت شده‌اند.»[63]

در روزهای پایانی بهمن، حجت‌الاسلام هادی غفاری در یک سخنرانی در حسینیه اصفهانی‌های آبادان به مناسبت چهلمین روز ارتحال سید مصطفی خمینی، به تمجید از امام خمینی پرداخت؛ وی روز بعد دستگیر شد. به گزارش ساواک «ساعت 1700 روز 28 /11 /2536 [1356] شیخ هادی غفاری فرزند حسین ضمن سخنرانی مذهبی در حسینیه اصفهانی‌ها در آبادان مطالب تحریک‌آمیزی درباره چهلمین روز درگذشت کشته‌شدگان واقعه قم اظهارنموده که دستگیر و طبق نظر ساواک ممنوع‌المنبر و قرار شده از آن شهرستان طرد گردد.» بر پایه همین سند: «ساعت 2100 حدود 500 نفر از جوانان که اغلب آنها محصل و دانشجو بوده‌اند به منظور استماع سخنرانی یاد شده در مسجد بهبهانیها حضور یافتند لیکن پس از اطلاع از عدم سخنرانی نامبرده در دستجات 40 نفری از اطراف و پشت بام مسجد به طرف مأموران سنگ پرتاب نموده که دو نفر از مأموران به طور سطحی مجروح و مأموران نیز به منظور متفرق ساختن آنها چند تیرهوایی شلیک و 21 نفر از عاملین را دستگیر و تحت تعقیب قرار داده‌اند.»[64]

حجت الاسلام هادی غفاری در این مورد می‌گوید: «بعد از سخنرانی از منبر پایین آمدم. آقای دشتی برای استقبال از من جلو آمد. جمعیت شروع کرد به شعار دادن و «درود برخمینی» گفتن. یک تاکسی خالی جلوی پای ما توقف کرد. سوار شدیم. به این ماشین مشکوک شدم. متوجه شدم یک تاکسی هم ما را تعقیب می‌کند. به راننده تاکسی گفتم سرعت بگیرد. آقای دشتی دم منزلشان پیاده شد. بعدهم من پیاده شدم. تاکسی‌ای که ما را تعقیب می‌کرد آن طرف بلوار ایستاد. تصمیم گرفتم فرار کنم که راننده تاکسی فریاد زد: فرار نکن، فایده ندارد. دویدم. یک دوچرخه سوار پیدا شد. دست بلند کردم. ایستاد. خواست جلو بنشینم و بعد گفت: آقای غفاری می‌خواهی فرار کنی؟ از ذهنم نگذشت که این دوچرخه سوار توی این شهر غریب چطور مرا شناخته است! و بالاخره به جایی رفت که دو کامیون پر از مأموران شهربانی آنجا ایستاده بودند...»[65]

ساواک در گزارشی تحت عنوان «حوادث و وقایع اخلالگرانه در نقاط مختلف کشور به مناسبت چهلمین روز کشته شدن چند تن از اخلالگران در شهر قم» وقایع شهرهای مختلف خوزستان طی روزهای 27، 28 و 29 /11 /1356 را به شرح زیر گزارش کرد:

«الف ـ ساعت 1700 روز 28 /11 /36 [56] مجلس موعظه‌ای در مسجد اصفهانیهای شهر آبادان با شرکت حدود 800 نفر تشکیل شده است. سخنران این مجلس یکی از وعاظ غیر محلی بوده که در سخنان خود مردم را به تعطیل عمومی در روز 29 /11 /36 [56] ترغیب مینموده که متعاقب این سخنرانی ممنوع از وعظ شده و از منطقه طرد گردیده است.

ب ـ در ساعت 2000 روز 28 /11 /36 [56] حدود 1000 نفر که در مسجد بهبهانیها در شهر آبادان اجتماع کرده و به انتظار سخنرانی واعظ فوق‌الذکر (ممنوع از وعظ) بوده‌اند، پس از اطلاع از ممنوع‌المنبر شدن او اقدام به شعار دادن نموده و به هنگام خروج از مسجد مبادرت به پرتاب سنگ به سوی مأمورین شهربانی که در اطراف مسجد مستقر بوده‌اند، کرده‌اند. در این هنگام رئیس شهربانی آبادان همراه با تعدادی مأمورین کمکی به محل وارد و با شلیک چند تیر هوائی تظاهرکنندگان را متفرق و 12 نفر از آنان از جمله یک نفر دختر را دستگیر نموده‌اند.

پ ـ روز 29 /11 /36 [56] کلیه مغازه‌های شهر آبادان، خرمشهر، دزفول و اهواز باز بوده و وضع عمومی در این مناطق عادی بوده است.

ت ـ عده‌ای از متعصبین مذهبی در خرمشهر تصمیم به برگزاری مجلس ترحیم در یکی از مساجد این شهرستان را داشته‌اند که مامورین شهربانی خرمشهر با عنوان این‌که برای تشکیل مجلس مذکور کسب اجازه قبلی نشده است مسجد را بسته و از برگزاری مراسم جلوگیری کرده‌اند.

ث ـ در شهرستان بهبهان نیز مأمورین شهربانی از تشکیل مجلس مشابه در این شهرستان جلوگیری کرده‌اند.»[66]

در بولتن سری دیگری از ساواک که با عنوانی یکسان با همین بولتن منتشر شد در باره دیگر رویدادهای استان خوزستان چنین آمده بود: «ساعت 1800 روز 29 /11 /36 [56] حدود 80 نفر جوان در یکی از خیابان‌های شهر دزفول استان خوزستان اجتماع و با فرستادن صلوات، شعارهایی به طرفداری از مقتولین حوادث دی ماه شهر قم داده و سپس پراکنده شده‌اند.» این بولتن اضافه کرد: «ساعت 1900 روز 29 /11 /36 [56] حدود 70 نفر جوان ضمن حرکت در خیابان سیروس شهر اهواز با دادن شعارهای ضد مذهبی، چند جام از شیشه‌های بانک صادرات را شکسته و با رسیدن مامورین انتظامی به محل، متفرق گردیده‌اند. شش نفر از اخلالگران توسط مأمورین انتظامی دستگیر و پرونده آنها برای رسیدگی قانونی به دادسرای شهرستان اهواز ارسال شده است.»[67]

خبرگزاری پارس نیز در بولتن محرمانه خود خبر از شکستن شیشه‌های یکی از شعب بانک صادرات[68] را در شهر بهبهان مخابره کرد. لحن این خبر چنین است: «به دنبال هجوم شبانه و تظاهرات ضد ملی گروهی اخلالگر که ظرف چند روز اخیر در اکثر شهرهای خوزستان با حمله به سینماها، شعبه‌های بانک صادرات و شکستن شیشه‌ها برای ایجاد بی‌نظمی و ترس و وحشت مردم صورت گرفت و منجر به دستگیری پاره‌ای از این اخلالگران شد، دیشب در بهبهان گروهی ناشناس به یکی از شعب بانک صادرات در این شهر حمله می‌برند و پس از شکستن شیشه‌های این بانک متواری می‌شوند که گفته می‌شود سه نفر از این عده دستگیر شده‌اند.»[69]

در خرمشهر نیز «ساعت 1900 روز 29 /11 /36 [56] تعداد حدود 40 نفر مرد و زن پس از ختم جلسه سخنرانی در یکی از مساجد شاه‌آباد خرمشهر در خیابان خلیج‌فارس مبادرت به دادن شعار مذهبی و چند نفر دختر و پسر جوان در بین آنان مبادرت به پرتاب سنگ به تعداد 4 جام شیشه از باجه‌های بانک صادرات و بانک ملی نموده‌اند و پس از شکستن شیشه‌های مذکور از محل حادثه دور» شدند.[70]

همچنین ساواک آبادان با تلگرافی به تهران خبر از کشف سه اعلامیه داد: «در ساعت 1915 روز 30 /11 تعدادی اعلامیه تایپ شده تحت عنوان 1 ـ سلام بر روحانیت مترقی شیعه که با هم پیوستگی زایدالوصف در مقابل سرنیزه عمال بی‌حیثیت اجانب ایستاده 2 ـ سیاست رژیم پس از پایان سفر مفتضحانه و سراسر ننگ و خیانت و رسوای منصور [=شاه] به امریکا 3 ـ پیام غم‌بار دانشجویان مسلمان به پیشگاه پاسداران، در انستیتو تکنولوژی اهواز پخش که بلافاصله توسط مسوولین امر ضبط گردیده ضمنا عین اعلامیه‌ها با پیک ایفاد خواهد شد.»[71]

 

ادامه مبارزات مردم خوزستان در اسفندماه 56

در اوایل اسفند، شیخ محمدطاهر آل‌شبیر ‌خاقانی از روحانیان خرمشهر، درباره شهدای آن روزهای قم سخنرانی کرد. به گزارش ساواک، خاقانی همواره از مردم می‌خواست مغازه‌های خود را تعطیل کنند و علاوه بر آن از برگزاری نماز جماعت نیز خودداری می‌کرد.[72]

در میانه این ماه شعارهایی مانند «مرگ بر شاه» و «زنده‌باد خمینی» بر روی در و دیوارهای دبیرستان پسرانه اروند آبادان نوشته شده بود و تعدادی اعلامیه از جمله اعلامیه امام خمینی در مورد تحریم عضویت در حزب رستاخیز و اعلامیه‌هایی در مورد وضعیت فلاکت‌بار اقتصاد کشور و ضرورت جهاد علیه حکومت شاه بر دیوار نصب شده بود. ساواک در گزارشی در تاریخ 16 اسفند در این مورد نوشت: «روز جاری در دبیرستان پسرانه اروند آبادان شعارهایی مبنی بر مرگ بر 66 [شاه] زنده باد خمینی، مرگ بر این حکومت یزیدی با رنگ و روغن بر روی دیوارها نوشته شده بود که بوسیله مسئولین دبیرستان محو گردید.» بر پایه همین گزارش «تعداد 24 برگ اعلامیه مضره دست‌نویس پیرامون فتوی خمینی در تحریم حزب رستاخیز، در مورد نارسائی‌های اقتصادی، وضع وخیم کشاورزان و کارگران و فقر و فلاکت این طبقات که ضمن آن از مسلمانان خواسته‌اند گوش کنند که مجاهدین به اصطلاح خلق چه می‌گویند در مقابل نظام پست موجود قد علم کنید تا بندهای اسارت را پاره کنیم زیرا دیگر امروز با ساختن حمام مسجد کتابخانه و نظایر آن نمی‌توان وضع موجود را تغییر داد باید کاری بس بزرگ کرد و آن جهاد است علیه این رژیم پست. ضمناً در اعلامیه‌ها نسبت به 66 اهانت و از خمینی طرفداری شده به دیوارها نصب گردیده بود که جمع‌آوری گردید.»[73]

در روزهای پایانی سال 1356 صد نفر از کارگران شرکت پیمانکار ساختمانی پالایشگاه آبادان در اعتراض به عدم پرداخت عیدی دست از کار کشیدند که با قول مساعد مسئولین مشغول به کار شدند. همچنین در این ایام اعلامیه‌هایی در سطح شهر آبادان توزیع شد که در آنها با اشاره به واقعه 19 دی قم از مردم خواسته شده بود مراسم جشن عید نوروز را برگزار نکنند. «صبح روز 27 /12 /36 [56] تعدادی اعلامیه مضره به مضمون زیر در برخی از نقاط شهر آبادان پخش شده است فاجعه‌ای که در قم اتفاق افتاد ما را به یاد عاشورای حسینی انداخت هر کس که مسلمان است این عید را برگزار نمی‌کند زیرا او عید ندارد بلکه عید او یک عاشورا است. در ذیل اعلامیه مذکور به نقل از نوشته‌های علی شریعتی مطلب زیر نوشته شده است: «شهادت دعوتی است از همه نسل‌ها، اگر می‌توانی بمیران و اگر نمی‌توانی بمیر.»[74]

ساواک در بولتن «خلاصه وقایع روزانه» مربوط به حوادث 27 اسفند ماه 56 تا اول فروردین 57 درباره حوادث خوزستان می نویسد: «ساعت 1900 روز 29 /12 /36 [56] پس از پایان نماز عشا در مسجد جزایری اهواز، شیخ موسوی بالای منبر رفته و پس از پخش مقداری اعلامیه در مورد این که روحانیت شیعه در نوروز امسال عزادار بوده و از برگزاری مراسم عید معذور است، شروع به سخنرانی نموده و اظهار داشته هر فتوایی که از طرف خمینی و مرعشی و شریعتمداری داده شود، حقیقت است و ضمن انتقاد از آزادی زنان و اصلاحات ارضی و اشاره به جزیره کیش که یک مرکز قمارخانه بین‌المللی گردیده افزوده: باید اعلامیه علمای دین را محترم شمرد و این اعلامیه از طرف جامعه روحانیت اهواز بین مردم در مساجد پخش خواهد شد.»[75]

ادامه دارد...

 

پی‌نوشت‌ها: 


[1] . اسناد پایانی مقاله

[2] . شهید آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک (امید اسلام)، تهران، 1388، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 489.

[3] . علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، تهران، 1386، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 35-36.

[4] . همان، ص 36.

[5] . اسناد پایانی.

[6] . یاران امام به روایت اسناد ساواک: حجت‌الاسلام والمسلمین علی دوانی، تهران، 1393، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 258.

[7] . درکتانیان، غلام‌رضا، انقلاب اسلامی در دزفول، تهران، 1388، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 134-135..

[8] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله عبدالرسول قائمی، تهران، 1393، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 488.

[9] . اسدی، محمدعلی، انقلاب اسلامی در شوشتر و گتوند، تهران، 1393، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 110-111.

[10] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1376، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص 138.

[11] . اسناد پایانی

[12] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 235.

[13] . همان، ص 237.

[14] . اسدی، پیشین، ص 111-112.

[15] . همان، ص 113-114.

[16] . همان، ص 114.

[17] . درکتانیان، پیشن، ص 138.

[18] . همان.

[19] . سینمای جاوید درست است.

[20] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 273.

[21] . همان.

[22] . محمدرضا سنگری فرزند غلامحسین به سال ۱۳۳۳ه‌‌ ش در شهر شوش دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دزفول گذراند و فوق‌دیپلم خود را در رشته علوم انسانی از دانشسرای اهواز اخذ نمود و از دانشگاه شهید چمران اهواز در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل گردید و دنباله‌ی آن را تا سطح دکترا در همان رشته و در دانشگاه تهران ادامه داد. دکتر سنگری از شاعران و نویسندگان پرکار معاصر است ولی بیشتر در زمینه‌ی نثر ادبی کار می‌کند. از ایشان تاکنون کتاب‌های متعددی چاپ و منتشر شده است که از آن جمله‌اند: «سوگ سرخ»، «پنجره معصوم»، «یادهای سبز»، «گلبرگ‌ها»، «یک جرعه تشنگی»، «سلام موعود»، «چهل روز عاشقانه»، «نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس» در سه جلد و «پیوند دو فرهنگ ادبیات معاصر» که همگی جزو آثار منثور ایشان م‌ی‌باشد. همچنین باید تألیف بسیاری از کتاب‌های درسی از سطح ابتدایی تا دبیرستان را به آن‌ها اضافه نمود. محمدرضا سنگری هم به شیوه‌ی کلاسیک و هم نو شعر می‌سراید. در شکل کلاسیک عمدتاً تمایل به سرودن غزل و رباعی و دوبیتی و در شعر نو بیشتر قالب سپید را تجربه نموده است. محمدزاده، مرضیه، دانشنامه شعر عاشورایی: انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم، تهران، 1383، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ج 2، ص 1496.

[23] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، پیشین، ص 141.

[24] . اسناد پایانی

[25] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج1، پیشین، ص 313-320.

[26] . این همان سخنرانی معروف امام خمینی به مناسبت کاپیتولاسیون بود که چند روز بعد از ایراد آن رژیم پهلوی ایشان را به ترکیه تبعید کرد. این اعلامیه به شکل دست نویس توزیع شده بود.

[27] . اسناد پایانی

[28] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، پیشین، ص 330.

[29] . حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا فاکر فرزند غلامحسین در 1324 ش در شهر مشهد مقدس متولد شد. در 1338 ش وارد حوزه علمیه مشهد گردید و مدتی در محضر ادیب نیشابوری تلمذ کرد. در اواخر 1341 همزمان با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) برای نخستین بار دستگیر و روانه زندان شد. در 15 خرداد 1342 بار دیگر دستگیر و زندانی شد. سال بعد برای رهایی از تعقیب ساواک به قم مهاجرت کرد. در سال 1345 ش دوباره تحت تعقیب قرار گرفت. از 1348 ش تحصیل در دوره خارج فقه و اصول را آغاز کرد. در 1352 ش برای سومین بار دستگیر شد و مدت 4 سال را در زندان‌های قصر و اوین گذراند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه را تأسیس کرد. در 1360 ش به عنوان نماینده امام در شورای عالی تبلیغات انتخاب گردید و مدتی سرپرست سازمان تبلیغات اسلامی بود. در 1361 ش به عنوان نماینده موقت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب گردید و در پنجمین و هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی سمت نمایندگی مردم مشهد را داشت. (آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، تهران، 1388، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 442. قسمت توضیحات سند.) وی سرانجام در 21 بهمن ۱۳۸۸ دعوت‌ حق‌ را لبیک‌ گفت‌ و به‌ ملکوت‌ اعلی‌ پیوست‌.

[30] . اسناد پایانی مقاله.

[31] . مقاله‌ای که خون مردم را به جوش آورد، پرتال امام خمینی، کد مطلب: ۴۲۱۵۹، تاریخ مطلب: 18 / 10 / 1398.

[32] . همان.

[33] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1377، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، ص 51.

[34] . همان، ص 51.

[35] . همان، ص 63.

[36] . همان.

[37] . اسناد پایانی.

[38] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 73.

[39] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجت‌الاسلام غلامحسین جمی، 1392، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 156.

[40] . همان، ص 77.

[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 86.

[42] . اسناد پایانی.

[43] . حجت‌الاسلام غلامحسین جمی به روایت اسناد ساواک، پیشین،  ص 158.

[44] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 106. قسمت توضیحات سند.

[45] . همان، ص 110.

[46] . اسناد پایانی.

[47] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 128.

[48] . همان.

[49] . همان، ص 170.

[50] . همان، ص 177.

[51] . همان، ص 177 و 178.

[52] . درکتانیان، پیشین، ص 142.

[53] . حضرت آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی، تهران، 1385، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3، ص 563.

[54] . اسناد پایانی.

[55] . حسینیه اصفهانی‌ها در آبادان: در آذرماه 1345 توسط هیئت اصفهانی‌ها که قبل از تأسیس این حسینیه هیئتی به مناسبت‌های مختلف در منزل مرحوم غلامعلی ذغالی برگزار می‌گردید در خیابان امام خمینی تأسیس شد. ریاست عالیه آن با آیت‌الله شیخ عبدالرسول قائمی بود. آیت‌الله قائمی در راستای تعلیم و تربیت اسلامی نسل آینده و تقابل با سیاست‌های غرب‌گرایانه رژیم پهلوی و نیز واکسینه کردن قشر جوان در برابر فرهنگ منحط لائیک از نفوذ معنوی که در میان مردم داشت به عنوان متولی حسینیه اصفهانی‌ها به مناسبت‌ها مختلف از روحانیون و سخنرانانی که جزو نخبگان روحانیت بودند دعوت می‌کرد تا مخاطبان را با طرح مباحث مفید و روشنگر نسبت به وضع جامعه آگاه نمایند.

[56] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 269.

[57] . همان، ص 274.

[58] . همان، قسمت توضیحات سند.

[59] . اسناد پایانی

[60] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 261.

[61] . اسناد پایانی مقاله.

[62] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، پیشین، ص 296.

[63] . همان.

[64] . همان، ص 363.

[65] . همان. حجت‌الاسلام غفاری پس از دستگیری به شهربانی خرمشهر تحویل داده شد و از آنجا به وسیله قطار راهی تهران شد. ولی در ایستگاه اهواز موفق به فرار گردید و حدود یک ماه در شوشتر به زندگی زیرزمینی ادامه داد.

[66] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1377، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 3،  ص 1 – 11.

[67] . همان.

[68] . به طور کلی از دلایلی که می‌توان برای حمله مردم به بانک صادرات عنوان کرد حضور هژبر یزدانی از اعضای تشکیلات بهائیت و تلاش او برای تسلط بر نظام پولی و مالی کشور بود. یزدانی یکی از سهامداران اصلی بانک صادرات بود. در شرایط نارضایتی عمومی، پخش اخبار مربوط به خرید سهام بانک صادرات با واکنش‌های تندی از سوی گروه‌های مختلف مردم مواجه شد. بسیاری از مردم پول‌های خود را از حساب‌های بانک صادرات خارج کرده و به بانک‌های دیگر منتقل کردند. این مسئله به‌ویژه با مشورت علما و روحانیون صورت می‌گرفت. مساجد محل مشورت مردم با علما و روحانیون بود و مأموران ساواک برخی از این پرسش و پاسخ‌ها را درگزارش‌هایشان بازتاب داده‌اند. همچنین گزارش‌های متعددی نیز موجود است که نشان از حمله مردم به برخی شعب بانک صادرات در بسیاری از شهرهای کشور را دارد. برای مطالعه بییشتر بنگرید به: اقدام انقلابی مردم مسلمان علیه بهائیان، هژبر یزدانی و بانک صادرات در سال 1357. همچنین، هُژَبر یزدانی مولود نظام فاسد سیاسی و اقتصادی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[69] . 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1382، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 236.

[70] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، پیشین، ص 55.

[71] . همان، ص 70.

[72] . همان، ص 81.

[73] . همان، ص 240.

[74] . همان، ص 353.

[75] . همان، ص 369.



برگزاری مجلس ختم شهید مصطفی خمینی در آبادان.


برگزاری مجلس ختم شهید مصطفی خمینی در اهواز.


گزارش ساواک از تلگراف تسلیت علمای آبادان به امام خمینی به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی.


گزارش ساواک از جلسه روحانیون آبادان در 14 آذر 1356.


گزارش ساواک از تظاهرات مردم دزفول در 26 آذر 56.


گزارش ساواک در مورد فعالیت مردم خوزستان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1356 ص 1.


گزارش ساواک در مورد فعالیت مردم خوزستان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1356 ص 2.


مشاهده تعدادی اعلامیه مضره در دانشسرای راهنمایی تحصیلی آبادان در دی ماه 1356.


اعتصاب روحانیون در دی ماه 56.


پخش اعلامیه در شوشتر در در ماه 56.


اعلامیه دستنویس در کارگاه هنرستان صنعتی خرمشهر دی ماه 56.


تظاهرات روز 22 دی 1356 در اهواز.


تظاهرات مردم آبادان در 23 دی 1356.


درباره نجف فرزان دانشجوی سال دوم دانشکده انستیتوتکنولوژی اهواز رشته راه و ساختمان.


گزارشی ساواک در مورد محمدرضا بیک یزدی معروف به فاکر فرزند غلامحسین.


گزارش ساواک از پخش اعلامیه در توالت پسران دانشسرای راهنمائی تحصیلی آبادان در بهمن 56.


مشاهده اعلامیه مضره در دبیرستان افشار شهرستان دزفول ـ استان خوزستان.


گزارش ساواک در مورد فعالیت‌های غلامرضا سگوند باب الحکم در بهمن 56.


تظاهرات مردم بهبهان در بهمن 56.


اجتماع روحانیون بهبهان.


گزارش ساواک از جلسه قرائت قرآن در شوشتر در بهمن 56.


تظاهرات مردم خرمشهر در 29 بهمن 56.


گزارش ساواک از تصمیم خروج روحانیون آبادان از شهر به دنبال سفر شاه به این شهر.


گزارش ساواک از پخش اعلامیه در برخی از نقاط شهر آبادان در 27 اسفند 56.


گزازش ساواک از سفر آیت‌الله قائمی به نجف اشرف برای دیدار با امام خمینی.


آیت‌الله عبدالرسول قائمی در کنار حجت‌الاسلام فلسفی و در جمع روحانیون اصفهان.


جوانان خوزستان اسفند ماه 1346.


حجت‌الاسلام والمسلمین جمی در کنار شهید آیت‌الله مرتضی مطهری.


شیخ غلامحسین جمی در کنار مرحوم آیت‌الله قائمی روحانی نامدار آبادان.


میدان مجسه سابق میدان شهدا فعلی.


آیت‌الله شیخ عبدالرسول قائمی


مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمد کاظم دهدشتی.


 

تعداد مشاهده: 190


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.