امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: عبرت‌ها چه بسیارند و عبرت‌گیری و پندپذیری چه اندک است. قصارالحکم، صفحه 118، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

ما را در طول تاریخ و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولت‌مردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 21، ص 416.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک- بخش هشتم


تاریخ انتشار: 15 مرداد 1404

نقشه استان آذربایجان غربی

ادامه تحصن دانشجویان، دانش‌آموزان و فرهنگیان

در اول آبان‌ماه 1357، حدود 350 نفر از دانشجویان مرکز تربیت معلم ارومیه و دانشسرای مقدماتی آن شهر در محوطه اداره آموزش و پرورش اجتماع کردند و ضمن تظاهرات و دادن شعارهای ضد حکومتی، آزادی زندانیان ضد امنیتی و درخشش[1] را خواستار شدند. متعاقب این جریان دانش‌آموزان دبیرستان جامع معنوی در داخل دبیرستان مبادرت به تظاهرات و دادن شعار نمودند. آنها ضمن پاره‌کردن سیم‌های تلفن با مدیر مدرسه به مشاجره پرداختند. ساعت 1600 نیز تعدادی از دانش‌آموزان مدارس ارومیه به دانشسرای مقدماتی مراجعه و به‌اتفاق دانشجویان دانشسرای مذکور، که از صبح در محوطه دانشسرا اجتماع کرده بودند، ملحق و پس از خروج از محل مزبور در سطح شهر به راهپیمائی پرداختند و درحالی‌که پلاکاردهائی حمل می‌کردند، شعارهائی له امام خمینی و حکومت اسلامی سر دادند و خواستار اجرای کامل قانون اساسی شدند. تظاهرکنندگان پس از عبور از خیابان‌های شهر دوباره به مقابل اداره آموزش و پرورش مراجعت کردند و بدون درگیری با مأمورین انتظامی متفرق شدند.[2]

در گزارش دیگری آمده است که این گروه‌های دانش‌آموزی و دانشجویی «با دسته‌های گل و پلاکاردهایی به مضمون «آزادی زندانیان سیاسی، برگشت خمینی، حکومت اسلامی، لغو حکومت نظامی، انحلال ساواک» به طرف میدان شهر حرکت کردند.[3] تظاهرکنندگان در پایان با صدور بیانیه‌ای خواسته‌های خود را به این ترتیب اعلام کردند: «اعلام همبستگی با جنبش‌های حق‌طلبانه مردم ایران؛ مبارزه دائمی تا رسیدن به آزادی کامل؛ برکناری فرهنگیان وابسته؛ شرکت‌دادن سه نماینده از سوی معلمین ابتدائی، راهنمایی تحصیلی و دبیرستان در شورای منطقه‌ای آموزش و پرورش؛ آزادی زندانیان سیاسی و اجتماعات؛ عدم مداخله در حجاب معلمین زن؛ تأمین امنیت در مدارس؛ وام ساختمان و دیگر مزایا؛ و چند مورد دیگر.[4]

در روز دوم آبان‌ماه، حدود ۱۲۰۰ نفر از دبیران و دانش‌آموزان ارومیه درحالی‌که توسط جمعی از روحانیون همراهی می‌شدند، با در دست  داشتن پلاکاردهایی حاوی شعارهایی در حمایت از امام خمینی، در خیابان‌های شهر تظاهرات کردند که تا ساعت یک بعدازظهر ادامه داشت.[5]

در همین روز، دانشجویان دانشسرای راهنمایی تحصیلی ارومیه نیز در محل دانشسرا تجمع و تظاهرات کردند. این گروه در حالی که شعار می‌دادند، راهی اداره کل آموزش و پرورش شدند و درحالی‌که دانشجویان انستیتو تکنولوژی نیز با آنها همراه می‌شدند، از مدیر کل آموزش و پرورش خواستند به خواسته‌های آنها ترتیب اثر دهد. آنها اعلام نمودند تا روز ششم آبان به کلاس درس نخواهند رفت و چنانچه باز هم به خواسته‌هایشان توجهی نشود، اعتصاب را ادامه خواهند داد.[6]

در این روز (دوم آبان) مراکز آموزشی شهرستان نقده تعطیل و شهرستان خوی نیز نیمه تعطیل بودند. مراکز آموزشی مهاباد باز بودند، اما دانش‌آموزان در محل‌های آموزشی به اعتصاب ادامه دادند. طبق گزارش ساواک، دانش‌آموزان و معلمان مهاباد در نظر داشتند از ساعت 1600 آن روز از استادیوم ورزشی تظاهراتی را شروع کنند.[7] همچنین بنا به گزارش‌ها، فرهنگیان شهرستان میاندوآب تصمیم گرفتند که در تاریخ ششم آبان در دبیرستان نظام‌الملک این شهر اجتماع و سپس راهپیمائی کنند. در ارومیه نیز از ساعت 9:30 دانش‌آموزان دبیرستان‌ها و هنرستان‌ها و دانشجویان دانشسرای راهنمائی تحصیلی و مرکز تربیت معلم حرفه و فن شهر ارومیه به صورت گروه‌های 150 الی 300 نفری با در دست داشتن دسته گل و پلاکاردهائی با مضمون (آزادی زندانیان سیاسی ـ برگشت آیت‌الله خمینی ـ انحلال ساواک ـ لغو حکومت نظامی ـ حکومت اسلامی ـ درود بر خمینی رهبر ملت ستمدیده ایران ـ زنده و جاوید باد شهیدان ما ـ استقلال آزادی حکومت اسلامی، برای حفظ قرآن، مردم به ما ملحق شوید)، به طرف میدان مرکز شهر ارومیه حرکت کردند و شعارهای «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست، برادر ارتشی چرا برادر کشی، رهبر ما خمینی، آزادی زندانیان سیاسی»، سردادند.[8]

رئیس ساواک ارومیه در روز سوم آبان گزارش دیگری به تهران ارسال کرد و در مورد تظاهرات این روز نوشت: «تظاهرکنندگان رضائیه به‌دنبال اقدامات خود در میدان مرکز، مبادرت به راهپیمایی و دادن شعار (مرگ بر سلطنت پهلوی، فاجعه آبادان به دست شاه جلاد و به همت خمینی، شاه تو را می‌کشیم) نمودند و پس از طی خیابان‌های پهلوی و عسگرآبادی، مقابل مسجد بازارباش تجمع و سپس در ساعت 12:30 متفرق گردیدند و قرار است از فردا ساعت 9 مجدداً در مقابل مسجد اعظم به تظاهرات بپردازند.»[9]

در سوم آبان‌ماه، تظاهرات دیگری در ارومیه برپا شد که طی آن دانش‌آموزان با اجتماع برابر اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان غربی، خواستار توجه به معلمان و فرهنگیان شدند. آنان حمایت خود را از معلمان اعلام کردند و بر روی پلاکاردهایی که حمل میکردند، شعارهایی در حمایت از معلمان نوشته شده بود. در این اجتماع، ماشاءالله بوزچلو،[10] به‌مدت نیم‌ساعت سخنرانی کرد.[11]

در همین روز تظاهرات دیگری در ارومیه برگزار شد. این تظاهرات از ساعت 9 صبح شروع شد و بدون برخورد با مأموران پلیس به پایان رسید. به دنبال اعتراض دانشجویان، مهندس خیریه، رئیس تربیت معلم فنی و حرفه‌ای این شهر، و سالور و باقروند معاونان وی استعفا کردند.[12]

همچنین حدود ساعت 12 ظهر این روز در پی اعتصاب غذای بیست‌ساعته دانش‌آموزان مدارس و دانشسرای مهاباد، شهر یکپارچه تعطیل شد و به‌تدریج تا ساعت سه بعدازظهر گروه زیادی متشکل از هفتادهزار تن از دانش‌آموزان مدارس و اهالی شهرهای تابعه و دیگر طبقات مهاباد در حالی‌که پلاکاردهایی در دست داشتند، در در یکی از میدان‌های شهر اجتماع کردند.[13]

روز هفتم آبان، امام خمینی در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور سخنرانی کردند که در بخشی از این سخنرانی با اشاره به غیرقانونی بودن رژیم پهلوی گفتند: «... اگر ملتی همگی قیام کردند و همه چیزشان را دارند می‌دهند؛ برای اینکه آزادی و استقلال خودشان را به دست بیاورند، نمی‌شود این را با سرنیزه و حکومت نظامی و دولت نظامی، این آتش را خواباند. این جزء اشتباهاتی است که اینها می‌کنند. اگر بخواهند اینها، فرض کنید که یک حکومت نظامی [سر] کار بیاورند، خوب الآن دوازده تا شهر رسماً نظامی است؛ همه ایران هم به غیر رسمی نظامی است. الآن حکومت ایران حکومت نظامی است، لکن مع ذلک مردم زیر بار حکومت نظامی نمی‌روند؛ کسی که گذشته از همه چیزش، دیگر اعتنا به حکومت نظامی نمی‌کند. فرضاً که یک کودتای نظامی بشود، یک نظامی سر کار می‌آید، مثل این آدم؛[14] این آدم با نظامی سر کارآمدن فرقی ندارد. الآن هم حکومت ایران، حکومت نظامی است. مردم ایستاده‌اند و حق خودشان را می‌خواهند. یک چیزی نمی‌خواهند که غیر مشروع باشد؛ مردم حق مشروع خودشان را می‌خواهند؛ مردم می‌گویند که ما پنجاه سال با اختناق زندگی کردیم و خسته شدیم؛ پنجاه سال است! بیشتر از پنجاه سال است این جوانهای چهل- پنجاه ساله ما، چهل ساله ما، چشم که باز کردند در حال اختناق بودند. ... »[15]

در همین روز معلمان ارومیه نیز از رفتن به کلاس‌های درس خودداری کردند و در محوطه مدرسه امیریه اجتماع نمودند. سپس با صدور قطع‌نامه‌ای خطاب به دادستان ارومیه که به امضای بیش از هزار نفر از معلمان رسیده  بود، نسبت به حوادث رخ‌داده در ارومیه اعتراض کردند. در بخش از این قطع‌نامه آمده است: «احتراماً از بدو اعلام فضای باز سیاسی، مردم شریف ارومیه با متانت و وقار خواست‌های قانونی و حق‌طلبانه خود را با تشکیل اجتماعات و تظاهرات آرام خیابانی مطرح نموده‌اند که در بعضی موارد با دخالت بی‌مورد، جوانی بی‌گناه با گلوله پلیس به قتل رسیده که تاکنون نسبت به دستگیری و محاکمه قاتل جوان مزبور اقدامی نشده.» قطع‌نامه پس از اشاره به حمله چماق‌داران به شهر ارومیه،[16] افزوده است: «لذا امضاکنندگان ذیل از طرف کلیه فرهنگیان رضائیه به این‌گونه اعمال خلاف قانون و اصول انسانی شدیداً اعتراض کرده و به علت اینکه قاعدتاً توهین به مقدسات دین مبین اسلام و مراجع عالیقدر دینی؛ به‌هم‌زدن نظم عمومی؛ حمل چاقو و چماق و قداره و قدرت‌نمایی با هرگونه اسلحه سرد و یا گرم؛ کشتار و کتک‌زدن مردم؛ توهین به زنان و مردان و وادارکردن آنان به عنف و جبر برای شعاردادن و روشن‌کردن چراغ ماشین؛  بوق‌زدن تا پاسی از شب در خیابان‌ها و جلوی بیمارستان‌ها و سلب آسایش عمومی؛  ورود هرگونه تراکتور و تریلی و لودر به‌طور دسته‌جمعی به شهر؛ حمله به مساجد و مراکز دینی و منازل روحانیون و کتک‌کاری دستگیرشدگان در مراکز انتظامی جرم بوده و قابل تعقیب کیفری است، بدین‌وسیله با تقدیم این بیانیه نسبت به عاملین و برپاکنندگان  تظاهرات امنیت بربادده یعنی استاندار، فرماندار، رئیس شهربانی آذربایجان غربی اعلام جرم نموده و تعقیب آنان را خواستاریم . ....»[17]

دو ساعت بعد، حدود چهارصد تن از معلمان و دانشجویان به کاخ دادگستری رفتند و در سالن دادگستری متحصن شدند. با انتشار خبر تحصن انقلابیون در کاخ دادگستری و پخش خبر آن در شهر، دیگر اقشار جامعه تصمیم گرفتند به آن بپیوندند؛ از جمله دانشگاهیان ارومیه در روز هفتم آبان، گرد هم آمدند و با صدور بیانیه‌ای، علیه مقامات استان اعلام جرم کردند. در آن بیانیه آمده بود: «دانشگاهیان رضائیه ضمن ابراز تنفر و انزجار از تظاهرات فرمایشی و سازمانی مشتی بی‌خبر در طرفداری از حکومت فاسد که منجر به حوادث زیر گردید:

- بی‌حرمتی و فحاشی به جامعه روحانیت؛

- حمله با سلاح سرد با حمایت مأموران انتظامی و ایجاد وحشت و ترس در میان مردم؛

- قراردادن طبقات مردم و اقلیت‌های مذهبی و نژادی در برابر یکدیگر؛[18]

- حمله به خوابگاه دانشجویان و مضروب نمودن آنان؛

- کشتار و آزار مردم بی‌گناه؛

هشدار می‌دهند چنین حوادثی که تکرار فجایع کرمان، آمل، شیراز و دیگر نقاط می‌باشد، جز ریختن خون عده‌ای بی‌گناه ثمری نداشته و کوچک‌ترین خللی به مبارزه توده‌های ملت ایران وارد نمی‌آورد. ما از جامعه روحانیت، انجمن نویسندگان، کمیسیون عرایض مجلس شورای ملی، اعضای مبارز کانون وکلای دادگستری، سازمان ملی دانشگاهیان، کمیته دفاع از حقوق بشر خواستاریم که ندای ما را بشنوند و با هر وسیله‌ای که صلاح می‌دانند، افکار عمومی را متوجه حساسیت و موقعیت در رضائیه بنمایند و نمایندگانی را جهت رسیدگی به این منطقه اعزام دارند. ما ضمناً علیه استاندار، رئیس سازمان امنیت، فرمانده لشکر، رئیس شهربانی، ژاندارمری رضائیه به‌عنوان اعتراض در سالن دادگستری رضائیه تحصن اختیار کرده، خواستار مجازات مسببین صحنه‌ساز حوادث سوم، چهارم و پنجم آبان‌ماه رضائیه و تضمین عدم تکرار این‌گونه اعمال وحشیانه هستیم و اعلام می‌داریم با این روش‌های مذبوحانه نخواهند توانست همبستگی را از بین ببرند».[19]

روز هشتم آبان دانش‌آموزان شهرستان پیرانشهر در اجتماع خود ضمن پشتیبانی از خواسته‌های فرهنگیان و دانش‌آموزان سراسر کشور، یک قطعنامه 14 ماده‌ای صادر کردند. در پی صدور این قطعنامه، دانش‌آموزان دبیرستان امیرکبیر پیرانشهر از ساعت هشت صبح دست به اعتصاب غذا زدند و تهدید کردند تا انجام خواسته‌هایشان دست از اعتصاب برنخواهند داشت. همچنین معلمان دبیرستان امیرکبیر به منظور پشتیبانی از خواسته‌های دانش‌آموزان دست به اعتصاب غذا زدند.[20]

روز نهم آبان، هم‌زمان با اعلام همبستگی استادان و دانشجویان دانشگاه ارومیه، اصناف، استادان دانشگاه آزاد، وکلا و کارمندان دادگستری و  کارمندان نواحی آموزش و پرورش ناحیه یک و دو ارومیه برای بست‌نشستن به تعداد متحصنان تالار دادگستری آذربایجان غربی پیوستند.[21]

در این روز، امیرماشاءالله بوزچلو طی پیامی گفت: «از طرف احمد بنی‌احمد، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی و رهبر اتحاد برای آزادی، نیز اعلام همبستگی شده است. همچنین کانون وکلا و جبهه ملی نیز اعلام کرده‌اند که در مرکز پشتیبان خواست‌های متحصن‌شدگان در تالار دادگستری آذربایجان غربی هستند.» همچنین نمایندگان علما و روحانیون طراز اول شهر ارومیه هم با سخنرانی‌هایی اعلام همبستگی کردند و به متحصن‌شدگان پیوستند.[22]

وکلای دادگستری با اعلام همبستگی، اطلاعیه‌ای مبنی بر محکوم‌کردن عوامل تظاهرات دستوری و ضد مردم صادر کردند. این گروه اعلام کردند تا برکناری سه تن از عاملان حادثه روزهای چهارم و پنجم آبان در ارومیه، دست از تحصن برنخواهند داشت.[23] آنها همچنین اعلام جرمی علیه مهندس عبدالعلی دهستانی استاندار آذربایجان غربی، جمال کامران فرماندار ارومیه و چند تن دیگر را تنظیم کردند و به دادستان شهرستان ارومیه تسلیم نمودند. علاوه بر آن، متحصنان پنج کمیته زیر نظر یک ستاد مرکزی تعیین کردند. این پنج کمیته عبارت بودند از: کمیته روابط عمومی؛ انتظامات؛ تدارکات؛ انتشارات و تبلیغات؛ و تعقیب پرونده اعلام جرم.[24]

از طرف دادستان شهرستان ارومیه، علی‌زاده بازپرس شعبه اول، مأمور تحقیق و رسیدگی به اعلام جرم معلمان شد. در همین روز نمایندگان شهرستان خوی وارد ارومیه شدند و ضمن اعلام همبستگی با متحصنان، به اجتماع آنها پیوستند.[25]

یکی از اقدامات دانشگاهیان متحصن در کاخ دادگستری استان این بود که در روز نهم آبان‌ماه، تلگرافی به زبان فرانسوی به پاریس و والری ژیسکاردستن، رئیس‌جمهور فرانسه، ارسال کردند و از او خواستند به شعائر ملی فرانسویان وفادار باشد و محدودیتی برای فعالیت‌های امام خمینی در نوفل لوشاتو ایجاد نکند تا ایشان همچنان نهضت را رهبری کنند.[26] متن تلگرام بدین شرح بود: «از کاخ دادگستری رضائیه به حضرت «ژیسکاردستن» رئیس‌جمهور فرانسه، کاخ الیزه – پاریس.

دانشگاهیان رضائیه که به‌عنوان اعتراض نسبت به اوضاع سیاسی ایران در کاخ دادگستری رضائیه مدت چهار روز است به اعتصاب نشسته‌اند، اعلام می‌دارند که انتظار تمام قشرهای ملت ایران از دولت و ملت فرانسه این است که به شعار ملی خود (برادری - برابری – آزادی) وفاداری نشان داده و محدودیت بر فعالیت‌های سیاسی رهبر مبارز مسلمانان ایران حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی را رفع کنند تا ایشان بتوانند رهبری نهضت آزادی‌بخش خلق ایران را تا زمان پیروزی به اتمام برسانند».[27]

یکی از حوادث مرتبط با تحصن اقشار مختلف ارومیه در کاخ دادگستری استان آذربایجان غربی که نشان‌دهنده بازتاب این خبر در سطح کشور است، این است که در پنجمین روزتحصن، محسن پزشکپور، نماینده مجلس شورای ملی و رهبر حزب پان‌ایرانیست، تذکرنامه‌ای را به رئیس مجلس داد. او در ماده چهار تذکره‌نامه چنین نوشته بود: «شهر رضائیه به‌سبب انجام چنین برنامه‌هایی (حمله چماق‌به‌دستان در کسوت روستائیان) که آشکارا از طرف دولت حمایت شده، دچار تعطیلی عمومی است. سه روز تمام است فرهنگیان، دانشگاهیان، وکلای دادگستری، بازرگانان، روحانیون، پیشه‌وران و دیگر وجوه طبقات مردم شهر در ساختمان دادگستری در تحصن می‌باشند و همه مصرانه خواستار برکناری مسئولان امر که سبب ایجاد این حوادث بوده‌اند، می‌باشند».[28]

در روز دوازدهم آبان‌ماه در حالی که هفت روز از تحصن گذشته بود، متحصنان با صدور اعلامیه مشترکی از تمام گروه‌هایی که با اعلام همبستگی با بست‌نشینان دادگستری همگام شده بودند، دعوت به اعتصاب کردند.[29]

جامعه اصناف نیز با تجمعی گسترده، ضمن محکوم‌کردن اقدام رژیم در گسیل‌دادن اوباش به شهر، به همدلی با کشاورزان پرداخته و حمایت خود را از تحصن اعلام کردند. آنها نیز در قطع‌نامه خود خواسته‌های زیر را اعلام کردند: «... 1- کلیه اصناف و پیشه‌وران رضائیه  مراتب هم‌دردی و کمال پشتیبانی خود را از خواسته‌های مشروع و قانونی مراجع تقلید و جامعه روحانیت اعلام می‌داریم.

2- باتوجه و ارزیابی حوادث ننگین روزهای سوم، چهارم و پنجم آبان 57 در این شهر که عده‌ای از اراذل و اوباش محلی با دستیاری مزدوران که به غلط در جامعه کشاورز عزیز ما با چوب و چماق  و ... جامعه شهری را مورد اهانت و ضرب و شتم قرار داده بودند، تنفر شدید خود را اعلام و مصراً و به‌فوریت خواستاریم کلیه مسببین و محرکین این حادثه را در اسرع وقت طبق قانون اساسی مملکت به اشد مجازات برسانند و به جامعه اصناف معرفی نمایند. ...

3- جامعه اصناف رضائیه با توجه به مسئولیت ملی و میهنی خود مراتب پشتیبانی کامل و همبستگی خود را از خواست‌های مشروع و قانونی و به‌حق جامعه فرهنگیان رضائیه اعلام داشته و خواستاریم هرچه زودتر دستگاه‌های مسئول نسبت به برآورد خواست‌های جامعه فرهنگیان عزیز رضائیه اقدام نمایند.

4- جامعه اصناف و پیشه‌وران رضائیه مصراً خواستار آنند که تمام دستگاه‌های مسئول برابر قانون اساسی و متمم آن و با احساس مسئولیت حافظ جان و مال و ناموس شهر، علی‌الخصوص جامعه اصناف باشند و مسامحه و کوتاهی در این امر را شدیداً محکوم می‌کنیم.

5- جامعه اصناف و پیشه‌وران رضائیه مراتب سپاس و تشکر و امتنان خود را از شما همکاران عزیز و سایر گروه‌های دیگر که با کمال شجاعت و ازخودگذشتگی در برپایی و همبستگی خواست‌های بالا تاکنون همکاری و معاضدت نموده‌اید، سر تعظیم فرود می‌آوریم. ...

6- فراهم‌نمودن شرایط مساعد برای بازگشت آیت‌الله العظمی روح‌الله الموسوی الخمینی.

7- لغو حکومت نظامی در سراسر کشور.

8- آزادی زندانیان سیاسی بدون هیچ قیدوشرط.

9- عزل استاندار، رؤسای شهربانی، فرمانداری و ژاندارمری.

10- اعلام سلب اعتماد از نمایندگان مجلسین (علی نظمی- غلامعلی قاسمی- توتونچی - کریم ورهرام)

11- انحلال اتاق اصناف استان آذربایجان غربی.

12- انحلال ساواک و ...».[30]

جامعه اصناف ارومیه نیز به جمع متحصنان در سالن دادگستری پیوستند. در مجموع 200 گروه از سازمان‌های دولتی و خصوصی با فرهنگیان متحصن در سالن دادگستری آذربایجان غربی اعلام همبستگی کردند.[31]

با گسترش دامنه تحصن، گروه‌هایی از دیگر شهرهای استان آذربایجان غربی حمایت خود را از فرهنگیان ارومیه اعلام کردند؛ ازجمله، تعدادی از معلمان خوی به محل تحصن رفتند و حمایت خود را از آنان اعلام کردند.[32]

روز سیزدهم آبان نیز مدارس مهاباد به پشتیبانی از فرهنگیان و گروه‌های متحصن مردم ارومیه تعطیل شدند. در غروب این روز چند هزار نفر در مسجد عباس‌آقا و چهارراه مسجد و خیابان‌های اطراف اجتماع کردند و در پایان قطع‌نامه‌ای در 25 ماده صادر شد.[33]

جامعه هیئت علمی ارومیه هم طی بیانیه‌ای اعلام کرد: «... با وجود پایان اعلام همبستگی ملی که از روز 6 تا 11 آبان بود، تا حصول نتیجه قطعی به تحصن خود در دادگستری ادامه خواهند داد. بنابراین در تمام مدت تحصن کلیه فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه رضائیه کماکان تعطیل خواهد بود.» در ادامه این بیانیه آمده است: «ما یک بار دیگر همگامی و همدردی خود را با برادران فرهنگی‌مان خاطرنشان ساخته و مصمم هستیم تا پایان مبارزه همدوش آنان بجنگیم.» همچنین جامعه هیئت علمی طی تلگرامی که رونوشت آن به کانون وکلا، انجمن ملی نویسندگان ایران، کمیته دفاع از حقوق بشر، مطبوعات کشور و خبرگزاری پارس ارسال شده است، متذکر شده‌اند که هنوز سانسور وجود دارد و دلیل آن بازداشت به‌آذین[34] نویسنده معروف است. این جامعه همچنین خواستار آزادی وی شدند.[35]

روز چهاردهم آبان شماری از فرهنگیان نقده، مردم را به خانه معلمان دعوت کردند. در ساعت 1:00 رجبعلی علمی نیک، دبیر دبیرستان‌های نقده، پس از پخش اسکناس‌های فتوکپی شده ملصق به عکس امام خمینی خطاب به حاضرین گفت که افراد هر چه زودتر به مسجد صاحب‌الزمان بروند حاضرین در خانه معلمان به مسجد صاحب‌الزمان رفتند. در آنجا آیت‌الله شیخ مرتضی رضوی[36] به منبر رفت. او نخست نامه‌ای از آیت‌الله شریعتمداری قرائت نمود و طی آن مردم را به پیاده‌روی با آرامش و جهاد دعوت کرد و گفت: «در جهاد اسلامی، شما بایستی از جان خود بگذرید و قربانی راه حق بشوید، منتهی فرصت را کمتر به دژخیم (مأموران امنیتی پلیس) بدهید.» پس از ورود شماری از کُردهای منطقه به رهبری خلیل مرادی، حسن سفری لواشلوئی، مصطفی و محمد مرادرسولی از دبیران نقده وارد مسجد شدند. در پایان مراسم، سید محمد حسنی (واعظ و دبیر) قطعنامه 14 ماده‌ای را از طرف روحانیون قرائت کرد و طی آن ضمن همبستگی با اصناف و فرهنگیان، بازگشت امام خمینی به ایران و انحلال سازمان امنیت و آزادی زندانیان سیاسی و لغو شرکت سهامی زراعی را به فوریت خواستار شدند. مقرر شد قطعنامه برای آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری ارسال شود. همچنین در پایان مراسم، آیت‌الله رضوی برنامه مسیر تظاهرات را اعلام کرد. تظاهرکنندگان پلاکاردهایی که شعارهایی روی آن نوشته شده بود، با خود حمل می‌کردند. آنها در میدان کورش کبیر نماز جماعت خواندند و تظاهرات نزدیک ساعت 14:30 پایان یافت، «ضمناً در مسجد اشعار ضد شاهنشاه و میهن پخش می‌کردند و از طرف یک نفر ناشناس اعلامیه‌ای به زبان ترکی و چند شعر کردی و ترکی به حاضرین دادند».[37]

مردم اشنویه نیز با صدور اعلامیه‌ای حمایت خود را از تحصن اعلام کردند. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «با احترام به فرزندان راستین ایران، فرهنگیان، دانشگاهیان [و] اصناف شهرستان رضائیه، طبقات مختلف اشنویه، فرهنگیان، کشاورزان و کارگران و اصناف و دانش‌آموزان اشنویه همبستگی خود را در مبارزه شرافتمندانه و وطن‌پرستانه مردم رضائیه علیه زورگویی و دسیسه‌چینی و تحریکات و فراهم‌آوردن جنگ برادرکشی در رضائیه و سایر مناطق از طرف دولتیان اعلام داشته و از اینکه فرزندان فداکار و راستین ایران‌زمین در مقابل گلوله و فاسدین و خواسته‌های منطقی مردم به مبارزه خود ادامه می‌دهند، مردم اشنویه را در همین راه به حرکت درآورده و تظاهرات شدید مردم اشنویه را در روز دوشنبه 8 /8 /57 موجب گردید و مبارزات مردم اشنویه همراه با سایر برادران ایرانی و مخصوصاً مرکز استان آذربایجان غربی قهرمان‌پرور و رنج‌دیده در راه مبارزه با استبداد و خودکامگی تا مؤفقیت نهایی ادامه خواهد داد. مردم اشنویه ضمن پشتیبانی کامل از تمام خواسته‌های مردم شرافتمند رضائیه نسبت به اظهارات مغرضانه و یک‌جانبه آقای علی نظمی، نماینده فرمایشی رضائیه در مجلس شورای ملی، درخواست پاسخ و اقدام لازم را می‌نمایند. ...».[38]

جامعه روحانیت ارومیه هم با صدور اعلامیه‌ای، حمایت خود را از تحصن معلمان ارومیه اعلام کردند: «باسمه تعالی. بدین‌وسیله به اطلاع اهالی محترم می‌رساند که آقایان فرهنگیان رضائیه در سالن دادگستری متحصن شده‌اند و برکناری استاندار، فرماندار و رئیس شهربانی را خواستارند، زیرا آنها ماجرای وقیح و خارج از انسانیت روز چهارم و پنجم آبان‌ماه را به‌وجود آوردند. ... جامعه روحانیت رضائیه بدین‌وسیله همبستگی خود را اعلام می‌دارد [و آماده] همه‌گونه همکاری با آقایان متحصنین می‌باشد».[39]

تحصن فرهنگیان و دیگر اقشار شهر ارومیه که از نیمه اول آبان‌ماه آغاز شده بود تا اوایل نیمه دوم آبان طول کشید و هیچ حرکتی مبنی بر رسیدگی به خواسته‌های آنان دیده نشد. بنابراین، متحصنان تصمیم گرفتند دست به اعتصاب غذا بزنند. در همین زمینه، روزنامه اطلاعات تلگرام متحصنان کاخ دادگستری به آیت‌الله شریعتمداری مبنی بر 48 ساعت اعتصاب غذا تا حصول به خواسته‌هایشان را در شماره روز 14 آبان چاپ کرد.[40]

در نتیجه اقدامات متحصنان، سرانجام دولت واکنش نشان داد و هیئت سه‌نفره‌ای را به ارومیه فرستاد که اعضای آن متشکل از نمایندگانی از دادگستری، وزارت کشور و شهربانی کل کشور بودند. اعضای این هیئت عبارت بودند از: اکبرِ زاد استاندار سابق استان اصفهان به نمایندگی از وزارت کشور، سرهنگ شریعتی به نمایندگی از شهربانی کل کشور و امامی به نمایندگی از وزارت دادگستری. مأموریت اصلی آنها حضور در جمع متحصنین و دیدار با آنان و رسیدگی به خواسته‌های آنها بود. همچنین اعلام شد که احمد بنی‌احمد هم به ارومیه خواهد رفت.[41]

هیئت در بدو ورود به ارومیه در ساختمان شیر و خورشید مستقر شد و اعلام کرد که به امور رسیدگی خواهد نمود. هیئت مزبور در روز چهاردهم آبان‌ماه به مسجد اعظم رفت و در آنجا با روحانیون دیدار کرد. در آن دیدار، آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی در مقام نماینده روحانیت ارومیه خواسته‌های مردم ارومیه را به این شرح اعلام کرد: «برکناری استاندار، فرماندار و رئیس شهربانی رضائیه و  برقرری حکومت قرآن و اسلام.» سپس در مورد بسته‌بودن بازار بحث شد و آیت‌الله قریشی خطاب به اعضای هیئت گفت: «ما به مردم می‌گوییم بازار را باز کنند، ولی آنها می‌گویند شما مال و جان ما را تضمین کنید تا ما بازار را باز کنیم. ما هم چنین امکانی نداریم.» پس از آن یکی از اعضای هیئت گفت: «ما هم در غم شما شریک هستیم. فرهنگیان و دانشجویان که اعتصاب غذا کرده‌اند، ما هم غذا نخواهیم خورد تا اعتصاب آنان شکسته شود».[42]

انقلابیون برای اینکه اقدامات رژیم در تجهیز روستائیان برای حمله به شهر را ثابت کنند، نمایندگانی را به روستاها اعزام کردند تا آنها را برای بیان حقیقت و اینکه توسط عوامل استانداری، فرمانده ژاندارمری و رؤسای دیگر ادارات تحریک شده‌اند، ترغیب نمایند. آنها همچنین اعلامیه‌هایی را تنظیم و به روستاها ارسال کردند تا حمایت آنها برای همبستگی به تحصن را جلب نمایند. هیئت اعزامی از مرکز نیز پس از بررسی اوضاع در یک مصاحبه مطبوعاتی، تعقیب پرونده‌های موردنظر را از ناحیه دادگستری و دادگستری نظامی قابل پیگیری دانست. هیئت پس از بررسی، گزارشی از تحولات ارومیه به مرکز مخابره کرد.[43]

روز 22 آبان، متحصنین کاخ دادگسترى درحالی‌که تعدادى از روحانیون ارومیه پیشاپیش آنان در حرکت بودند با در دست داشتن پلاکاردى به این مضمون «درود معلمان و دانشگاهیان به مردم آذربایجان غربى ـ متحصنین دادگسترى» از دادگسترى خارج و به سمت مسجد اعظم حرکت و در آنجا اجتماع کردند، سپس یکى از متحصنین به نام محمدعلى احمدى متن تلگراف آیت‌الله‌ شریعتمدارى به عنوان متحصنین و متن تلگراف روحانیون تبریز به روحانیون رضائیه در همین زمینه و همچنین قطعنامه معلمین را قرائت نمود. در پایان آیت‌الله سید على‌اکبر قریشى سخنرانی کرد و اجتماع‌کنندگان در ساعت 1700 بدون هیچ‌گونه برخوردى متفرق شدند.[44]

به‌دنبال اعتراض‌های فرهنگیان و مردم ارومیه، سپهبد کریم ورهرام به سِمت استاندار آذربایجان غربی منصوب شد، اما طبق گزارش ساواک «به دنبال انتصاب تیمسار کریم ورهرام به سمت استاندار آذربایجان غربى و عزیمت نامبرده به منطقه، تاکنون هیچ‌یک از روحانیون منطقه حاضر به ملاقات با وى نشده‌اند و به عنوان اعتراض به انتصاب یاد شده روز 29 /8 /57 از طرف روحانیون در این شهر تعطیل عمومى اعلام و در نتیجه بازار و مغازه‌هاى شهر رضائیه و برخى دیگر از شهرهاى استان آذربایجان غربى به حالت تعطیل درآمده است».[45] همچنین در اعتراض به این موضوع کلیه مغازه‌هاى شهرستان مهاباد به حالت تعطیل درآمد و اصناف شهرستان مهاباد مغازه‌هاى خود را به نشانه همبستگى با اصناف ارومیه که خواهان تعویض تیمسار سپهبد ورهرام، استاندار جدید آذربایجان غربى، هستند به حالت تعطیل درآوردند.[46]

پس از انتقال محل تحصن از دادگستری به مسجد اعظم، متحصنان با عنوان «جامعه روحانیون، فرهنگیان، دانشگاهیان و اصناف رضائیه» با صدور اعلامیه‌ای تأکید کردند:

«1- معلمان و دانشگاهیان رضائیه بر پیکار بی‌امان علیه ظلم و ستم و خیانت و خفقان که حاصل آن زندانیان سیاسی، ادامه اختناق و ادامه حکومت نظامی، فشار نظامی و جهت‌گیری رهبران دینی و فکری چون دکتر سنجابی، فروهر و محمود اعتمادزاده است، به یک حکومت ملی و اسلامی ادامه خواهد یافت.

 2- تا برچیده‌شدن دولت نظامی و تعیین کلیه خواسته‌ها از حضور در مدارس و کلاس‌های درس و دانشگاه‌ها خودداری خواهند نمود.

3- مبارزات اصناف و سایر طبقات ادامه خواهد یافت تا همبستگی ملی و اسلامی بیش از پیش متجلی گردد.

4- چون استاندار جدید [کریم ورهرام] در مقام سناتوری سلب اعتماد گردیده، نمی‌تواند مورد تأیید مردم باشد.

5- مجازات مسببین روزهای 3 و 4 و 5 آبان‌ماه را متذکر می‌شویم.

6- هرگونه رفتار خشونت‌آمیز پلیس را محکوم می‌کنیم، پیامدهای خطرناک آن را هشدار می‌دهیم و با اعلام تغییر موضع خود و پیوستن به گروه‌های مجاهد و مبارز در صفوف مردم [را اعلام] می‌کنیم».[47]

در همین روز «از ساعت 10:30 روز جارى [22 /8 /57] دانش‌آموزان دبیرستان‌هاى پهلوى شهرستان ماکو و شاهپور بخش شاه‌آباد شهرستان مذکور کلاس‌ها را تعطیل و اعلام نموده‌اند تا زمانى که به تمام خواسته‌هایشان رسیدگى نشود از رفتن به کلاس خوددارى خواهند نمود».[48]

 

حمله چماقداران به شهرهای مختلف آذربایجان غربی

یکی از شگردهای عوامل حکومتی برای مقابله با انقلابیون و کند کردن روند انقلاب اسلامی، تحریک عده‌ای از مردم بود تا با تظاهر به طرفداری از شاه و قانون اساسی و سردادن شعارهای شاه‌دوستی به تظاهرات بپردازند.[49]

در استان آذربایجان غربی و به‌خصوص شهر ارومیه در اواخر مهر 1357، شایعاتی در این زمینه منتشر شد و با توجه به حوادث رخ‌داده در برخی شهرهای کشور ازجمله کرمان و حمایت نیروهای نظامی از آنها، مردم در بیم و هراس به سر می‌بردند. به همین سبب، در سی‌ام مهرماه، آیت‌الله محمد فوزی طی تماسی با آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری در قم، از شایعه حمله چماقداران به ارومیه اظهار نگرانی کرد. او در این تماس تأکید کرد که خبرهای رسیده حاکی است که عده‌ای از روستائیان تحریک‌شده قصد دارند به شهر حمله و تظاهراتی در شهر ترتیب دهند. روز بعد، آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی با آیت‌الله شریعتمداری تماس گرفت و مطالب گفته‌شده توسط آیت‌الله محمد فوزی را تکرار کرد. او ضمن اشاره به تدارک چماقداران، از قصدِ عده‌ای از انقلابیون مبنی بر مسلح‌شدن برای مقابله با آنان خبر داد. آیت‌الله شریعتمداری با این استدلال که «با نداشتن جسارت و تشنجات فوق‌العاده این مقدار راه رفته‌ایم و طرف به زانو درآمده است، حالا اگر نزد ما اسلحه دیده شود خطرناک است و حتی افراد خود ما هم اگر بشنوند که ما صاحب اسلحه هستیم از ما فرار می‌کنند» با مسلح‌کردن جوانان مخالفت کرد.[50]

مخالفت با مسلح‌شدن جوانان برای مقابله با چماقداران دور از انتظار انقلابیون بوده است، زیرا در شرایط بحرانی که به‌وجود آمده بود و خشونت علیه معترضان و مخالفان حکومت افزایش یافته بود، انقلابیون چاره‌ای جز مسلح‌شدن نداشتند، به‌خصوص در وضعیتی که طرف مقابل هرگونه اعتراضی را با گلوله پاسخ می‌داد و کاملاً مسلح در مقابل آنها ایستاده بود.

روز سوم آبان دوباره شخصی به‌نام منیری از ارومیه با آیت‌الله شریعتمداری تماس گرفت و گفت: «دولت به کشاورزان گفته می‌خواهند زمین‌های زراعی شما را پس بگیرند و به همین خاطر الآن عده زیادی با گفتن «شاه – شاه» به راه افتاده‌اند و قرار است فردا حدود ده‌هزار نفر با هر وسیله‌ای که دارند مانند بیل و کلنگ و ... به طرف شهر به راه بیفتند و در هر مغازه‌ای که عکس شاه نصب نباشد، آن مغازه را به آتش بکشند.»[51]

شخص مذکور، دوباره با آیت‌الله شریعتمداری تماس گرفت و اظهار داشت: «فردا در رضائیه خون راه می‌افتد. مأمورین و گارد هم اینها – روستائیان- را پشتیبانی می‌کنند. مقصر تمام این جریانات پسر تیمسار [خلیل] صیادیان [رئیس سابق ساواک ارومیه] می‌باشد. ... او درصدد تهیه بیست‌هزار تیر فشنگ برآمده و در رضائیه پیمانکار مهمی است و تمام ساختمان‌های دولتی و خصوصی تحت‌نظر او می‌باشد.»[52]

او سپس از آیت‌الله شریعتمداری خواست تا با رئیس شهربانی تماس گرفته و در این زمینه اقدام نماید که آیت‌الله شریعتمداری اظهار داشت که ما نمی‌توانیم با مقامات تماس بگیریم،  ولی شما از قول ما با استاندار تماس بگیرید، ترتیب‌اثر خواهد داد و با آقای فوزی هم در تماس باشید. منیری در ادامه به شریعتمداری اظهار داشت که «چنانچه چاره‌اندیشی نشود، فردا دستِ کم 40 الی 50 نفر کشته خواهند شد.» آیت‌الله شریعتمداری در این تماس‌ها، ضمن اشاره به اینکه رژیم درصدد ایجاد حادثه‌ای شبیه حادثه کرمان – حمله کولی‌ها به مسجد جامع کرمان[53]- است، به روحانیون مذکور توصیه کرد که خونسردی خود را حفظ کنند و از درگیری با آنها خودداری نمایند. سپس با فرماندار قم تماس گرفت و از او خواست تا موضوع فوق را با نخست‌وزیر در میان بگذارد و از طرف او بگوید که «اعلام خطر می‌کنم تا برنامه‌ای مانند کولی‌های شهر کرمان، موجب بروز فاجعه نشود.» فرماندار قم بلافاصله با معاون نخست‌وزیر تماس گرفت و پیام آیت‌الله شریعتمداری را با او در میان نهاد. پس از آن، تیمسار غلامرضا ازهاری، نخست‌وزیر وقت، با آیت‌الله شریعتمداری تماس گرفت و آیت‌الله شریعتمداری اخبار رسیده از ارومیه مبنی بر عزم عده‌ای برای حمله به مردم شهر را به او اعلام و ابراز نگرانی کرد. نخست‌وزیر هم گفته‌های آیت‌الله شریعتمداری را تأیید کرد و آن را منتسب به عده‌ای نادان دانست و قول داد: «دستور مؤکد داده شد فضولی نکنند».[54]

در چهارم آبان- هم‌زمان با سالروز تولد شاه – شایعات به واقعیت پیوست، چراکه در این روز ارومیه با هجوم گسترده‌ای از روستاییان مواجه شد. آنها بر فراز تراکتورها و با بیل و کلنگ و قمه و قداره، درحالی‌که تصاویر شاه را در دست داشتند و شعار «جاوید شاه» سرمی‌دادند، وارد شهر شدند و در خیابان‌ها تظاهرات کردند. البته همه آن افراد از روستاییان نبودند، بلکه جمعی از طرفداران رژیم بودند تا بدینوسیله ترس و هراس را در بین انقلابیون ایجاد کنند. محمود یکانلی، از انقلابیون ارومیه، درباره  این ترفند گفته است: «تحریک طرفداران رژیم در برگزاری تظاهرات یکی از ترفندهای رژیم بود. ... در ارومیه آنان توانسته بودند جمعی از روستاییان را به تظاهرات وادار کنند، ولی اغلب کسانی که در تظاهرات روزهای چهارم تا ششم آبان‌ماه در ارومیه شرکت داشتند، نه روستاییان که طرفداران رژیم در شهر بودند. ... با نگاهی به شکل و شمایل تظاهرکنندگان می‌توانستیم به راحتی این موضوع را تشخیص دهیم. اغلب آنان فقط لباس روستاییان را بر تن کرده بودند و بیشتر آنان از اهالی شهر ارومیه و یا شهرهای اطراف بودند که توسط رژیم تسلیح و تجهیز شده بودند.»[55]

جمعی از روستائیان نیز بالاجبار به این تظاهرات آورده شده بودند. به همین سبب، مترصد بودند تا در فرصت مناسب پنهان شوند یا فرار کنند تا به شهر نیایند؛ به‌طوری‌که برخی از آنان با استفاده از غفلت مأموران، زیر پل‌ها یا در پناه درختان و بیشه‌ها پنهان شدند.[56]

هجوم چماقداران به شهر ارومیه، که در پناه مأموران صورت گرفت، باعث ایجاد ترس و هراس مردم شد. ناصر پوریا، از مبارزان دوره انقلاب، که پس از سه سال حبس از تهران به ارومیه بازگشته بود، حادثه را چنین توصیف کرده است: «... وقتی آزاد شدیم، در تهران اوضاع بسیار فرق کرده بود و مردم علناً علیه شاه شعار می‌دادند و جو انقلابی بر تهران حاکم بود. در بین راه از تهران به ارومیه در زنجان، انقلابیون جلوی ماشین ما را گرفتند و به ما گفتند که بگویید مرگ بر شاه . ... خلاصه در تمام شهرها فضای انقلابی عجیبی حاکم شده بود. ... وقتی در چهارم آبان وارد ارومیه شدم، با صحنه متفاوتی روبه‌رو شدم که در نگاه اول باعث تعجب توأم با تأسفم شد. عده‌ای سوار بر تراکتور و ... درحالی‌که تصاویر شاه را بر دست داشتند، شعار «جاوید شاه» سر می‌دادند و این صحنه متفاوت با تهران و مسیر تهران تا ارومیه بود. آنان با داس و بیل و ... در دست به مغازه‌هایی که تصاویر مراجع به‌خصوص امام در آن نصب شده بود، حمله می‌کردند و شیشه‌ها را می‌شکستند و وسایل آن را به غارت می‌بردند. آنان از خیابان پهلوی (امام خمینی) می‌گذشتند و سپس وارد ایالت می‌شدند و تمام خیابان‌های شهر را دور می‌زدند و هر کس را که اعتراض می‌کرد به‌شدت کتک می‌زدند. ...».[57]

چماقداران در روز پنجم آبان دوباره به شهر حمله کردند. روزنامه اطلاعات در خبری حمله چماقداران به شهر ارومیه را چنین گزارش داد: «در چند روز گذشته به طرفداری از دولت تظاهراتی در رضائیه روی داد. تظاهرکنندگان را روستائیان اطراف شهرستان رضائیه تشکیل می‌دادند. این عده که با ماشین‌های باری، سواری و تراکتور به شهر آمده بودند، در حالی‌که در دستهای‌شان چوب و چماق و بیل دیده می‌شد، ضمن گذشتن از خیابان‌های شهر به نفع دولت شعار می‌دادند. تاکنون هیچ برخوردی در جریان تظاهرات گزارش نشده است و پلیس مراقب اوضاع است».[58] لازم به ذکر است که در حقیقت پلیس از چماقداران دفاع و امنیت آنها را حفظ می‌کرد.

در این روز همچنین گروه‌های ماشین‌سوار از مؤافقان دولت از بوکان به مهاباد رفتند که ضمن عبور از میاندوآب شروع به تظاهرات کردند. طبق گزارش روزنامه اطلاعات، در این حین چند نفر از رهگذران با دادن شعار با تظاهرکنندگان همراهی کردند، اما عده‌ای به سرنشینان اتومبیل‌های عبوری حمله کردند و به خودروها خسارت زدند. پلیس توانست چند نفر از ماشین‌سوارها را از دست مخالفان دولت نجات دهد، سپس مؤافقان دولت در خیابان‌ها به راه افتادند و در حالی‌که دهل و سرنا می‌زدند به طرفداری از دولت شعار می‌دادند.[59]

در مقابل این هجوم، مردم شهر همانند روز چهارم آبان از هرگونه عکس‌العملی خودداری کردند و حتی برخی از خانه‌های خود بیرون نیامدند، با این وجود، از آسیب آنها در امان نماندند و بعضی از آنها با وسایلی که در دست داشتند به مردم حمله‌ور شدند، به‌طوری‌که، دست یکی از انقلابیون به‌وسیله تبر قطع شد که بر هراس مردم افزود.[60]

درحالی‌که حمله چماقداران تا سه روز در ارومیه ادامه داشت، علی نظمی، نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای ملی، آن را اقدامی شاه‌دوستانه قلمداد کرد و اتهام حمله چماق‌به‌دستان به مردم را رد  کرد و گفت: «روستائیان در روز چهارم آبان با در دست داشتن پرچم‌های ایران و تمثال‌های شاهنشاه برای پایکوبی به صف شهروندان پیوسته‌اند و قربانیانی ذبح کرده‌اند و شهریان را به جشن‌های خود در روستاها دعوت کرده‌اند. پس کی چوب‌وچماق به دست گرفته‌اند و به کسبه حمله کرده‌اند؟ اصلاً چرا کسبه را زدند، کسبه که مالکین سابق نبودند تا ملک‌شان را از دست‌شان بگیرند؛ چرا به مالک سابق حمله نکردند و چرا در این حادثه حتی از دماغ کسی خون نیامده است. ... ولی آنچه مهم است، مراجعات و تلگرافات و تلفن‌های بی‌شمار مردم رضائیه است که علاوه‌بر اعلام مراتب جانبازی خود در راه شاهنشاه آریامهر به این قلب ماهیت و اهانت بزرگ و وحشی جلوه‌دادن آنان شدیداً معترض بوده و از من خواسته‌اند که علیه روزنامه فوق‌الذکر[61] اعلام جرم بکنم، اما من اعلام جرم نمی‌کنم و در این فضای باز مجرمیت هر کس را به اعمال و قضاوت تاریخ وا می‌گذارم ...».[62]

نطق علی نظمی باعث خشم مردم شد، ازجمله جامعه وکلای دادگستری ارومیه با صدور اطلاعیه‌ای، آن را محکوم کردند. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «مردم قهرمان رضائیه، همه شما در روزهای سوم، چهارم و پنجم آبان‌ماه سال جاری که منتهی به تجاوز به حقوق مردم بی‌گناه از جمله هتاکی، کتک‌کاری، تخریب، اهانت به مراجع عالیقدر تقلید، قداره‌کشی، شمشیربندی، زورگویی، قدرت‌نمایی با چاقو، تظاهرات مستانه، که همه این اعمال خلاف قانون و دارای وصف جزایی هستند، ناظر و شاهد بودید. این اعمال وسیله عده‌ای که توسط عوامل شناخته‌شده دولتی تحریک و هدایت می‌شدند، ارتکاب یافت که می‌خواستند وانمود کنند آنان دهقانان شریف و آزاده رضائیه هستند. گرچه دست توطئه‌گران برای شما مردم آزاد رو شده و مقامات مسئول نیز بدان اذعان دارند و عکس‌های موجود و پرونده‌های متشکله در دادگستری مؤید و مبین صحت ادعای شماست، ولی علی نظمی که به اتکای قدرت دولتی تکیه بر کرسی نمایندگی شما در مجلس شورای ملی زده است، به‌جای آنکه حافظ و مدافع حقوق پایمال‌شده شما باشد، با کمال جسارت و بدون اندک احساس مسئولیت، برای تثبیت موقعیت متزلزل خود جز تحریف حقایق و واقعیت‌ها و پشت نمودن به شما مردم قهرمان، که برای به دست آوردن آزادی و اجرای عدالت به‌پا خاسته‌اید، راهی پیدا نکرده، علناً بر خلاف حق و واقع و مغایر اصول مسلم اخلاقی در مجلس شورای ملی دروغ‌هایی به هم بافته، قداره‌بندی، تظاهرات مستانه، قدرت‌نمایی با چاقو، تهدید و ارعاب، فحاشی، تخریب و بالاتر از همه اهانت به مقام والای پیشوایان دینی حضرت آیات عظام امام خمینی و سایرین را تظاهرات ساده شادمانه دهقانان آزاد اعلام داشته است. ... باتوجه به نطق ایشان در مجلس، چون صف وی مشخص و وابستگی بی‌چون‌وچرای او به دستگاه استبداد و اختناق و قیام بر ضد آزادی و عدالت و استقلال و قانون اساسی محرز و مسلم گردیده، وکلای دادگستری رضائیه ضمن ابراز نفرت و انزجار، حمایت بی‌دریغ خود را از قطع‌نامه اصناف شریف و فرهنگیان رضائیه اعلام و سلب اعتماد  خویش را از وکلای فرمایشی به اطلاع مردم شریف و آزاده رضائیه می‌رساند. ...».[63]

بعد از حوادث ارومیه در روزهای سوم تا پنجم آبان، آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی با آیت‌الله شریعتمداری تماس گرفت و ضمن ارائه گزارشی از حوادث دوروزه ارومیه و هجوم چماق‌به‌دستان به شهر، از قصدشان مبنی بر تهیه طوماری خبر داد و گفت: «ما استاندار و فرمانده لشکر و رئیس شهربانی را مسئول می‌دانیم. اگر صلاح می‌دانید طوماری در چهارهزار امضا تهیه و این وقایع را محکوم و برای حقوقدانان و روزنامه بفرستیم. تلگرافی هم تهیه و امضا کرده‌ایم و می‌خواهیم از مقامات دولتی رضائیه به دادستان این شهر شکایت بکنیم تا معلوم شود مسئول این هرج‌ومرج چه کسی است. در حال حاضر مذهبیون فوق‌العاده ناراحت می‌باشند و اگر ما اشاره کنیم، خدا می‌داند چه خواهد شد».[64]

جامعه روحانیت ارومیه هم اعلامیه‌ای صادر کرد که به امضای 21 تن از روحانیون رسید که در آن تظاهرات چماقداران محکوم و سبب آن فشار مأموران قلمداد کرده و در ادامه تأکید شده بود که روحانیون و مردم ارومیه تا پای جان برای برقراری حکومکت قرآن و حفظ استقلال میهن ایستادگی خواهند کرد.[65]

جامعه روحانیت ارومیه سپس با ارسال تلگرافی به آیت‌الله شریعتمداری، خواستار اقدام از سوی مراجع در محکومیت این حادثه شدند. این تلگراف به امضای آیات و حجج‌الاسلام سیدعلی اکبر قره‌باغی، محمدرضا ملکی، رضا ناصحی، سید جعفر صالحی، سید اسماعیل مولوی، حبیب مقدس، اکبر مولودی، سید عزیز محمدی، سید حسن انزابی و سید حمید عدنانی رسید و در آن آمده است: «روزهای چهارم و پنجم آبان به دستور مقامات محلی، عده‌ای فریب‌خورده از دهات اطراف رضائیه با خنجر و چوب و چماق به شهر ریخته و با حمایت پلیس و دادن شعارهای رکیک و اهانت به مقدسات دینی و مراجع تقلید و ضرب‌وشتم عده‌ای بی‌گناه، امنیت شهر را بر هم زدند. فروشگاه‌ها و جان و مال مردم در خطر غارت و حریق است. بدین‌وسیله اهالی متدین رضائیه در انتظار اقدامات آن رهبر عالیقدر هستیم».[66]

در سیزدهم آبان‌ماه، آیت‌الله شریعتمداری با صدور اعلامیه‌ای در برابر حمله چماقداران به شهر و ارعاب مردم هشدار داد و اعلام کرد: «این نوع اعمال افتضاح‌آور، حرام و خلاف موازین شرع مقدس است. خداوند مسلمین را از شر اشرار و ظالمین محفوظ دارد. در پاره‌ای جهات به اهالی گفته شده که جامعه روحانیت در نظر دارد اراضی و املاک را از رعایا گرفته به مالکین مسترد نماید. چنین چیزی ابداً نیست و مؤمنین نباید باور کنند».[67]

پس از حمله چماقداران به شهرهای آذربایجان غربی، شدت انتقادها از رژیم و شخص شاه و حمایت علنی از امام خمینی افزایش یافت. اسناد زیادی از ساواک در دست است که نشان می‌دهد روحانیون در منابر بی‌مهابا از شخص شاه و عملکرد رژیم در برخورد با مخالفان انتقاد می‌کردند و مردم در مساجد همواره به محض به میان آمدن نام امام خمینی صلوات می‌فرستادند.[68]

 

ادامه تظاهرات‌ها و اعتصابات آبان‌ماه در آذربایجان غربی

پس از فروکش‌کردن حملات طرفداران رژیم، برگزاری تظاهرات‌های ضدحکومتی، توزیع اعلامیه و اعتصاب همانند ماه‌های گذشته همچنان ادامه داشت. طبق گزارش ساواک در استان آذربایجان غربی سازمان‌ها و ادارات تعاون روستائی، ثبت اسناد و املاک، ثبت احوال، پست، امور اقتصادی و دارائی، بازرگانی و کار و امور اجتماعی ارومیه؛ پست، امور اقتصادی و دارائی و تعاون روستائی خوی؛ پست، امور اقتصادی و دارائی، تعاون روستائی، ثبت اسناد و املاک و شرکت سهامی زراعی مهاباد؛ تعاون روستائی ماکو؛ پست، امور اقتصادی و دارائی، ثبت احوال، ثبت اسناد و املاک، تعاون روستائی و قسمت دامپزشکی اداره کشاورزی نقده در روز اول آبان اعتصاب کردند.[69]

یکی از اقدامات برخی از روحانیون ارومیه، اقدام آنها مبنی بر وجوب شرکت در تظاهرات بود، ازجمله آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی، افرادی را که در تظاهرات شرکت نمی‌کردند، کافر دانست. در این زمینه، در گزارش ژاندارمری به ساواک آمده است: «ملا قریشی همیشه در مسجد اعظم حاضر شده و مردم را تحریک به بلوا و اغتشاش می‌نمایند و حتی اظهار می‌دارد اگر مسلمانان در تظاهرات همکاری ننمایند کافر هستند و مستوجب دوزخ خواهند بود و جوانانی که جهت سؤالات مذهبی به نزد وی مراجعه می‌نمایند، آنان را علیه دولت تحریک نموده و بیان کرده است نیروهای مسلح شاهنشاهی را هم به طرف خودمان خواهیم آورد».[70]

در روز ششم آبان[71] تظاهرات گسترده‌ای در ارومیه برگزار شد که در آن دوهزار نفر از مردم شرکت داشتند. طبق اسناد ساواک رهبری تظاهرکنندگان را ماشاالله بوزچلو وکیل دادگستری، آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی و حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی بزرگ‌آباد به عهده داشتند و تظاهرکنندگان ضمن حمل پلاکاردهایی که تصویر امام خمینی نیز در بین آنها وجود داشت، شعارهایی به نفع امام خمینی و علیه رژیم از جمله «به همت خمینی، شاه تو را می‌کشیم» و «شهبانوی آذری چرا زن شاه شدی» سر‌دادند.[72]

در همین روز (ششم آبان) عده‌ای از مردم مهاباد و بوکان که برای استقبال از زندانیان سیاسی آزادشده به کرمانشاه رفته بودند، در بازگشت به مهاباد در میاندوآب هدف حمله گروهی قرار گرفتند و چند تن از آنها زخمی شدند. این گروه با وضع ناراحت‌کننده‌ای وارد مهاباد شدند و در میدان مسجد عباس‌آقا شهر تجمع کردند. افراد زخمی به بیمارستان شیروخورشید منتقل شدند و بقیه قصد داشتند شبانه به میاندوآب حرکت کنند که ماموستا عزالدین حسینی[73] ، امام جمعه مهاباد، مردم را به آرامش دعوت کرد. ماموستا حسینی سپس با آیت‌الله سید محمد وحیدی در قم تماس گرفت. آیت‌الله وحیدی در این تماس تلفنی اظهار داشت که مسلماً این کار مردم مسلمان میاندوآب نبوده و فوراً هیأتی را برای رسیدگی خواهد فرستاد. همچنین عده‌ای از مردم میاندوآب به مهاباد رفتند و با ماموستا عزالدین حسینی مذاکره کردند و گفتند که مردم مسلمان میاندوآب از این موضوع به‌کلی بی‌اطلاع هستند. علاوه بر آن، گروهی از بازاریان، فرهنگیان و دانش‌آموزان میاندوآب به عنوان اعتراض به این حمله در محل فرمانداری اجتماع کردند. نماینده فرهنگیان در این اجتماع گفت: «مأموران فاجعه کرمان را در این شهر تکرار کردند و با حمله به برادران کُرد مهابادی و بوکانی فاجعه‌ای به بار آوردند و تقاضای مجازات مسببان آن را خواستارم».[74]

در جریان تظاهرات روز هشتم آبان در ارومیه، دفتر خبرگزاری پارس مورد حمله قرار گرفت و تمام وسائل آن در هم ریخته شد. به همین سبب در این روز بولتن خبرگزاری پارس در ارومیه منتشر نشد.[75]

روز نهم آبان، بیش از هشت‌هزار نفر از مردم سردشت به رهبری ملا عبدالله قاسمیانی، امام جمعه شهر، یک راهپیمایی آرام خیابانی برگزارکردند. این گروه در محل فرمانداری اجتماع کردند و امام جمعه درباره خواسته‌های مردم با فرماندار مذاکره کرد. فرماندار قول داد به یکایک خواسته‌های مردم رسیدگی کند. این تظاهرات سه ساعت طول کشید.[76]

روز یازدهم آبان حدود 250 نفر از گروه‌های مختلف در مسجد جامع شهرستان ماکو اجتماع کردند و سپس با در دست‌داشتن پلاکاردهایی و دادن شعارهای «جاوید شاه، کدام شاه،‌ شاه نجف خمینی، نهضت ما حسینی، برادر ارتشی،‌ چرا برادر کشی، پلیس برادر ماست خمینی رهبر ماست، حکومت اسلامی می‌خواهیم، ملت به ما ملحق شوید، در راه دین شهید شوید» به تظاهرات خیابانی پرداختند و به تدریج عده دیگری به‌ویژه دانش‌آموزان در مسیر خیابان به آنان ملحق و تعداد تظاهرکنندگان به دوهزار نفر رسید. آنها سپس در مقابل فرمانداری اجتماع کردند. تظاهرکنندگان خواسته‌های خود را که اهم آن انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی و جلوگیری از بین رفتن بولوار غربی شهرستان ماکو بود به فرماندار اعلام و سپس به مسجد جامع مراجعت کردند.[77]

در روز دوازدهم آبان‌ماه تظاهرات دیگری در ارومیه برگزارشد که بالغ بر چهارهزار نفر در آن شرکت داشتند. در گزارش این تظاهرات آمده است: «از صبح روز 12 آبان، گروه‌های مختلفی از قشریون مذهبی در داخل و خارج از مسجد اعظم شهر رضائیه اجتماع و درحالی‌که تعداد آنان به چهارهزار نفر می‌رسید، با در دست داشتن پلاکاردهایی که روی آن مطالبی به طرفداری از روحانیون افراطی نوشته شده بود، به تظاهرات و راهپیمایی خیابانی مبادرت ورزیدند و شعارهایی به‌مضمون ذیل می‌دادند: آمریکا، شوروی، مرگ بر این اتحاد، 50 سال حکومت – 50 سال خیانت، زیر بار ستم زندگی نمی‌کنیم- جان فدا می‌کنیم در راه آزادگی ... تظاهرکنندگان سپس در خیابان خیام، نماز جماعت برگزار کردند و چند تن از روحانیون برای اجتماع‌کنندگان سخنرانی کردند. سخنرانان اعلام می‌کردند که تا برقراری حکومت اسلامی به این روش ادامه خواهند داد».[78]

در روز سیزدهم آبان‌ماه، خانواده‌های زندانیان سیاسی در نامه‌ای به کانون وکلای تهران، خواستار اقدام لازم برای آزادی زندانیان سیاسی ارومیه شدند. در بخشی از این نامه آمده است: «با مبارزه ملت ایران درهای زندان‌ها به روی عده‌ای از زندانیان سیاسی باز شد. هنوز عده‌ای فرزندان بی‌گناه ایران ایران با محکومیت‌های مختلف در زندان شهربانی رضائیه محبوس هستند. ما خانواده‌های زندانیان سیاسی، آزادی سریع و بی‌قیدوشرط عزیزان بی‌گناه خود را خواستاریم.» در آن نامه اسامی زندانیان به این صورت ذکر شده بود: «1- محمدباقر زینالی، 2- سعید نصراللهی، 3- قدیر داراب‌نژاد، 4- اسماعیل دین‌خواه، 5- محمدناصر سربلند، 6- محسن علی‌اکبر خوئی، 7- علیرضا فرنیا، 8- حمید گل‌دوست، 9- هوشنگ اکبری، 10- اسدالله سلطان‌زاده، 11- هاشم پاک‌نیت، 12- سلمان صاف‌نیت، 13- محمدامین شیرخانی، 14- ابراهیم عباسی، 15- جواد جیرانی خامنه، 16- حمید ربانی، 17- سیف‌الله رضوی، 18- اکبر فتورایی، 19- رضا باکری، 20- محمدتقی افشانی، 21- علی اسماعیلی.[79]

در این روز تظاهرات گسترده‌ای نیز در ارومیه برگزارشد. گزارش ساواک از این تظاهرات به این شکل است: «از ساعت 10:00 روز جاری به تدریج اهالی رضائیه از طبقات مختلف در مسجد اعظم این شهرستان تجمع و پس از سخنرانی موهن یکی از روحانیون به نام غلام‌رضا حسنی بزرگ‌آباد در ساعت 11:15 حاضرین در مسجد راه‌پیمایی را آغاز و سپس در مقابل دبیرستان رضاشاه کبیر (22 بهمن) نشسته‌اند، عده این افراد در حدود پنج‌هزار نفر تخمین زده شده و هدف آنان اظهار همبستگی با دانشجویان، استادان و فرهنگیان متحصن شده در دادگستری رضائیه می‌باشند».[80]

در این روز همچنین حدود چهارصد نفر از کارکنان دخانیات رضائیه قصد داشتند به متحصنین دادگستری بپیوندند که توسط مأموران انتظامی از خروج آنان از دخانیات جلوگیری به عمل آمده است.[81]

روزنامه اطلاعات روز سیزدهم آبان گزارش داد که جمع زیادی از جوانان مهاباد در پی شایعاتی مبنی بر حمله گروهی چماق‌دار به شهر از چند روز پیش در مناطق مختلف شهر مستقر شدند و حفاظت شهر را به عهده گرفتند. این روزنامه همچنین نوشت: «شش نفر که گفته می‌شود ساکنین اطراف کرمانشاه هستند، شبانه و توسط جوانان دستگیر شدند. این عده گویا قرار بود برای ایجاد اختلاف بین برادران شیعه و سنی، مسجد حسینیه مهاباد را آتش بزنند. از سوی مقامات انتظامی و فرمانده تیپ مهاباد به حضرت آیت‌الله امام جمعه مهاباد اطمینان داده شده که هیچ‌گونه جای نگرانی نخواهد بود».[82]

پس از حمله مأموران حکومتی به دانشجویان دانشگاه تهران در روز سیزدهم آبان 1357 و کشته و زخمی شدن تعدادی از دانشجویان،[83] دانشگاهیان ارومیه با صدور بیانیه‌ای نسبت به حمله مأموران به دانشگاه تهران واکنش نشان دادند. در بخشی از این بیانیه آمده است: «دانشگاه تهران یک بار دیگر در شنبه خونین سیزدهم ماه سیاه آبان، شاهد صحنه‌هایی بود که رعشه بر اندام هر ایرانی انداخت. دانشگاهیان ایران به عزای عزیزان خود نشسته‌اند، چشمانشان گریان و دلشان پرخون از آدم‌کشی و کشتاری است که دیروز ملت ایران را عزادار ساخته است. خون‌هایی که دیروز از جوانان دانشجوی ما بر زمین ریخته شد، دِین دانشگاهیان را نسبت به جنبش توده‌های ایران در راه نیل به آزادی سنگین‌تر و عزم ما را در ادامه راهمان راسخ‌تر کرد. ... دانشگاهیان رضائیه از سازمان ملی دانشگاهیان ایران خواستارند که به‌عنوان اعتراض نسبت به این کشتار بی‌رحمانه، روزی را به نام عزای ملی اعلام دارند».[84]

در روز چهاردهم آبان‌ماه، تظاهرات گسترده‌ای در ارومیه صورت گرفت که بنا به‌نوشته روزنامه کیهان، هزاران نفر در آن شرکت داشتند و روحانیون پیشاپیش مردم حرکت می‌کردند. روزنامه کیهان از این تظاهرات با عنوان «تظاهرات آرام» یاد کرد.[85]

طبق گزارش ساواک در استان آذربایجان غربی روز پانزدهم آبان، سازمان‌ها و ادارات امور اقتصادی و دارائی، بهداری و بهزیستی، امور آبیاری، کشاورزی، سرجنگل‌داری، مخابرات، بهداشت محیط وابسته به بهداری و بهزیستی، کار و امور اجتماعی، برق منطقه‌ای، ریشه‌کنی مالاریا، گمرک، بانک تعاون کشاورزی، تعاون و امور روستاها، ثبت اسناد، اطلاعات و جهانگردی، تربیت بدنی و دخانیات ارومیه، امور اقتصادی و دارائی نقده، دادگستری و امور اقتصادی و دارائی ماکو، امور اقتصادی و دارائی خوی، امور اقتصادی و دارائی و شرکت‌های سهامی زراعی مهاباد در اعتصای بودند.[86]

صبح روز نوزدهم آبان‌ماه، نزدیک به هفتصد نفر از مردم ارومیه در مسجد اعظم اجتماع کردند. در این اجتماع حجت‌الاسلام شیخ رضا ناصحی در سخنرانی ضمن دعوت جوانان به حفظ آرامش و عدم تظاهرات سخنانی درباره زندگی حضرت رسول (ص) و شایستگی امام خمینی برای رهبری، خداشناسی و برتری فرعون به رهبر فعلی، غارت منابع زیرزمینی ایران به‌وسیله دولت‌های آمریکا، انگلیس، شوروی و کوتاه شدن دست آنها پس از برقراری حکومت اسلامی، انتقاد از وزیر کشاورزی (امیرحسین امیرپرویز) به علت ایجاد نکردن سد بر روی رودخانه‌های ارومیه، اطاعت ‌نکردن مردم از حکومت نظامی، لزوم کناره‌گیری از رهبری، همبستگی بیشتر مردم در وضعیت فعلی و ... ایراد کرد. در پایان سخنرانی، مردم با سردادن شعارهایی علیه شاه از مسجد خارج شدند که با دخالت مأمورین انتظامی متفرق شدند.[87]

همچنین بعدازظهر روز نوزدهم آبان در اجتماع دیگری در مسجد اعظم ارومیه، آیت‌الله قریشی، اعلامیه معلمان ارومیه مبنی بر ادامه تحصن و عدم شرکت در کلاس‌های درس را تا برقراری حکومت اسلامی قرائت کرد و سپس با اشاره با دوران امام علی(ع)، گفت: «نهضت تا برقراری حکومت اسلامی به رهبری خمینی ادامه خواهد داشت و پس از برقراری آن، دست سایر کشورها از منابع زیرزمینی کشور کوتاه خواهد شد.». پس از پایان سخنان او، حضار شعارهایی علیه شاه و در حمایت از امام خمینی سر دادند.[88]

در همین روز، ملاعبدالله قاسمیانی، امام جمعه شهرستان سردشت، پس از برگزاری نماز جمعه در مسجد جامع سردشت ضمن سخنرانی اظهار داشت که جامعه روحانیت مهاباد طی اعلامیه‌ای روز جمعه 19 /8 /57 را عید قربان اعلام کرده است و در قسمت دوم اعلامیه اضافه نموده‌اند به مناسبت حوادث اخیر ایران و کشتار مردم و دانشگاهیان و همشهریان از دید و بازدید صرفنظر نمایند.[89]

روز بیستم آبان‌ماه، حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در یک سخنرانی در مسجد اعظم ارومیه، زنان را به حمل سلاح در زیر چادرهایشان دعوت کرد و سپس مطالبی درباره عدم کارایی حکومت نظامی بیان کرد. او همچنین اعلام نمود که تشکیل حکومت اسلامی در کشور نزدیک است و ویژگی‌های رهبری امام خمینی را برشمرد. پس از پایان سخنان حجت‌الاسلام حسنی، ماشاءالله بوزچلو خطاب به اصناف گفت که فرداد (21 آبان‌ماه) بازار تعطیل خواهد بود.[90]

در ساعت نُه صبح روز 21 آبان به تدریج حدود ششصد نفر در مسجد اعظم رضائیه تجمع و حجت‌الاسلام سید عزیز محمدی، یکی از روحانیون رضائیه، در ساعت 10:45 ضمن سخنرانی مطالبی نیز بر له امام خمینی عنوان و در ساعت 11:50 پس از خاتمه سخنرانی وی، حاضرین در مسجد با گفتن شعار لا [اله] الله الالله از مسجد خارج و قصد تظاهرات داشتند که مأمورین انتظامی با پاشیدن آب آنان را متوقف کردند. ضمناً هنگام مداخله مأمورین تعدادی سنگ نیز به وسیله تظاهرکنندگان به سوی آنان پرتاب شد.[91]

در این روز، ادارات امور اقتصادی و دارائی و شرکت‌های سهامی زراعی مهاباد، امور اقتصادی و دارائی نقده در حال اعتصاب بودند. همچنین 21 نفر از کارمندان امور اقتصادی و دارائی ارومیه مشغول به کار شدند و شماری دست از کار کشیدند و شماری دیگر نیز به متحصنین در دادگستری ارومیه پیوستند.[92] این وضعیت در روز 22 آبان هم ادامه داشت.[93]  روز 24 آبان، امور اقتصادی و دارائی ارومیه، نقده و مهاباد در حال اعتصاب بودند.[94]

در 25 آبان خبر رونوشت و توزیع اعلامیه علیه حکومت در مسجد جامع سلماس به این صورت در اسناد ساواک منعکس شده است: «در مسجد جامع میرزا اروج محمد غفاری، قاسم عزتی، شهریار پاشایی، سلطان احمدی، یحیی حسین‌نژاد و میر محمود هاشمی و مختار مختار نژاد و برادر وی به نام حسن مختارنژاد از روی دو عدد اعلامیه مضره چاپی که متن آن به صورت شعر بوده، حدود 100 عدد رونوشت برداشتند و آقای غفاری به علی‌اکبر جالیزیان سرایدار مسجد جامع، که از این عده با چایی پذیرایی می‌کرده، گفته است که این آگهی‌ها را به جوانانی که نام آنها را به تو گفته‌ام تحویل می‌دهی».[95]

در 26 آبان‌ماه، حجت‌الاسلام حسنی در مسجد اعظم به منبر رفت و سخنان «تحریک‌آمیزی» علیه شاه ایراد کرد. این اقدام او باعث شد تا شهربانی استان در نامه‌ای به ساواک خواستار دستگیری وی شود که ساواک با این استدلال که «اقدامات تحریک‌آمیز نامبرده محرز است، ولی طبق اوامر صادره فعلاً اقدامی در مورد وی و سایرین مصلحت تشخیص داده نمی‌شود» از دستگیری وی خودداری کرد.[96]

در همین روز، ملا قاسمیانی، امام جمعه شهرستان سردشت، بعد از اجرای نماز جماعت در مسجد جامع سردشت طی سخنرانی اظهار داشت: «ما استقرار تانک‌ها در دانشگاه را محکوم می‌کنیم. تظاهرات در کلیه نقاط باید آزاد باشد. برادرمان جلال طالبانی در محاصره دو کشور ایران و عراق قرار گرفته، آنها مسلمانند، باید به فکر همراهانش باشیم. ما دولت بعث فاشیست عراق را محکوم می‌کنیم که برادر کُرد مسلمان ما را تحت شکنجه قرار می‌دهند.» او در آخر سخنرانی دو دقیقه سکوت برای شهدای شهرستان‌ها اعلام نمود.[97]

در 29 آبان ادارات امور اقتصادی و دارائی نقده و مهاباد و ماکروویو خوی در حال اعتصاب بودند. همچنین کم کاری در امور اقتصادی و دارائی و ماکروویو ارومیه مشهود بود. این وضعیت در روز 30 آبان هم ادامه داشت.[98]

 

ادامه دارد....

پی‌نوشت‌ها:

[1] . محمد درخشش رئیس جامعه معلمان ایران که در پی انتشار مجله مهرگان و مقاله‌ای که در آن به ساواک و دولت شریف امامی حملات شدیدی شده بود به استناد ماده 5 قانون فرمانداری نظامی بازداشت و پس از 15 روز ساعت 8 صبح روز اول آبان 1357 آزاد شد. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1383، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 14، ص 34).

[2] . سند شماره 1، پیوست در همین مقاله.

[3] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 14، ص 34.

[4] . روزنامه اطلاعات، 1 آبان 1357، ش 15740، ص 17.

[5] . سند شماره 2، پیوست در همین مقاله.

[6] . روزنامه اطلاعات، 3 آبان 1357، ش 15742، ص 22.

[7] . از ساعت 18:30 عده‌ای در حدود 300 نفر از معلمین و دانش آموزان شهرستان مهاباد در خیابان‌های آن شهرستان شروع به راه پیمایی و تظاهرات آرام نمودند و پس از طی چند خیابان بدون هیچ‌گونه برخوردی با مأمورین انتظامی در ساعت 20:00 در جلو دانشسرای دختران متفرق شدند (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 14، ص 96).

[8] . سند شماره 3، پیوست در همین مقاله.

[9] . سند شماره 4، پیوست در همین مقاله.

[10] . امیر ماشاءالله بوزچلو، وکیل دادگستری، از اعضای جبهه ملی که در حوادث انقلاب اسلامی در ارومیه طی سال 1357، فعال بود و معمولاً در مراسمی که به‌وسیله نیروهای مذهبی برگزار می‌شد، حضور می‌یافت و سخنرانی می‌کرد. بوزچلو در سال 1398 درگذشت.

[11] . روزنامه کیهان، 3 آبان 1357، ش 10595، ص 3.

[12] . روزنامه اطلاعات، 4 آبان 1357، ش 15743، ص 26.

[13] . همان، ص 26.

[14] . جعفر شریف امامی.

[15] . ر.ک. به: صحیفه امام، 1378، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 4، ص 203-212.

[16] . در مبحث بعدی حمله چماقداران به شهرهای مختلف استان آذربایجان غربی بررسی خواهد شد.

[17] . قاسم‌پور، داود، انقلاب اسلامی در ارومیه، 1392، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج 2، ص 105-103.

[18] . ذکر این نکته ضروری است که سیاست ساواک همواره بر این بود که با اقداماتی گروه‌های مختلف مردم را در مقابل همدیگر قرار دهد، برای نمونه می‌توان به تبعید روحانوین مبارز شیعه به مناطق و شهرهای سنی‌نشین اشاره کرد با این توجیه که روحانیون شیعه با بی‌توجهی اهل سنت مواجه و منزوی شوند، اما این سیاست که با هدف تفرقه و انزوای انقلابیون بود با شکست مواجه شد (برای نمونه بنگرید به: «انقلاب اسلامی در استان کردستان به روایت اسناد ساواک – بخش اول»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی). از اقدامات دیگر در این زمینه، اختلاف‌افکنی بین مراجع عظام و روحانیت بود که می‌توان به اختلاف‌افکنی بین دو بیت آیت‌الله سید محمدهادی میلانی و آیت‌الله سید حسن قمی در مشهد، تأسیس دارالتبلیغ و انتشار کتاب شهید جاوید اشاره کرد که حکومت از آن با هدف ایجاد تفرقه استفاده کرد (نک. به: مقاله «بررسی نمونه‌هایی از عملکرد حکومت پهلوی در ایجاد تفرقه بین مراجع عظام و روحانیت»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی). نمونه کاملاً واضح سیاست ساواک برای ایجاد دو دسته‌گی میان اقشار مختلف مردم، بسیج‌کردن روستائیان و تحریک آنها با هدف حمله به شهرها بود که ساواک از این شیوه به‌صورت هماهنگ در بسیاری از مناطق کشور استفاده کرد (برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: «حقیقت، آغاز و پایان چماقداران در آبان و آذر سال 1357» و «نگاهی به نقش چماقداران در مقابله با انقلاب اسلامی»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی).

[19] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 113-112.

[20] . روزنامه اطلاعات، 9 آبان 1357، ش 15747، ص 18.

[21] . همان، 10 آبان 1357، ش 15748، ص 18.

[22] . همان، ص 18.

[23] . همان، ص 18.

[24] . همان، ص 2.

[25] . همان، ص 2.

[26] . لازم به یادآوری است که  امام خمینی در روزهای آغازین ورود به فرانسه با محدودیت‌هایی روبه‌رو بود و حتی احتمال اخراج ایشان از این کشور وجود داشت؛ در همین زمینه والری ژیسکاردستن، رئیس‌جمهور سابق فرانسه، در کتاب خاطرات‌اش می‌نویسد: «ورود آیت‌الله خمینی به فرانسه غیرمنتظره بود. وی در تاریخ 6 اکتبر 1978 وارد فرودگاه پاریس شد. وزیر کشور فرانسه، کریستین بانه، هر روز گزارشی از وقایع روزانه و اطلاعاتی مفید برای آگاهی من می‌فرستاد، اما از ورود آیت‌الله خمینی، در گزارش‌ها اشاره‌ای نشده بود. قوانین مقررات ما در مورد دادن پناهندگی سیاسی به کسانی که به دلیل آزار و شکنجه، به خاطر عقیده‌ یا خطری که جان آنها را تهدید می‌کند به این کشور پناه می‌آورند، خیلی باز و وسیع است ... ولی ما نمی‌توانیم کسانی را که قصد مبارزه‌ خصومت‌آمیز با حکومت کشور خود را دارند، در خاک فرانسه بپذیریم. به همین دلیل روز شنبه (8 اکتبر) رئیس پلیس ایولین حکمی صادر کرد و در این حکم تأکید نمود که آیت‌الله باید روز دهم اکتبر خاک فرانسه را ترک کنند. صبح روز بعد سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاریس اعلام داشت که تقاضای اعمال هیچ‌گونه محدودیتی را در مورد اقامت آیت‌الله خمینی در خاک فرانسه ندارد. به این ترتیب حکم رئیس پلیس ایولین برای خروج آیت‌الله از خاک فرانسه رسماً ابلاغ نشد. اما هفته بعد سفارت ایران به ما اطلاع داد که نوارهای کاست سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی همچنان به ایران فرستاده می‌شود. من به آقای شایه، مدیر قسمت قرارداد و مقررات اداری وزارت خارجه، دستور دادم با تشریفات رسمی و یادآوری شرایط اقامت در فرانسه مجدداً هشدار بدهد که ما نمی‌توانیم ادامه چنین وضعی را بپذیریم ... چند روز بعد از آن نوارهای کاست بیشتری از آیت‌الله خمینی پخش شد که در آن از مردم دعوت شده بود تا شاه را به قتل برسانند، [دروغ محض است] گفتم دیگر کافی است. این دیگر فقط به ایران مربوط نمی‌شود. این مربوط به خود ما و احترام به مقررات پناهندگی و قول و قرارهایی است که گذاشته شده است. من وزیر کشور را به کاخ الیزه احضار کردم و از او خواستم که موضوع را تحقیق کند و اگر اطلاعات داده‌شده مورد تائید بود، ترتیب عزیمت آیت‌الله را از خاک فرانسه بدهد ... او مخاطراتی را که این کار در برداشت برای من تشریح کرد که از آن جمله انعکاس این خبر در تهران و احتمال بروز اغتشاشاتی است که ممکن بود عواقب نامطلوبی برای منافع ما و جان اتباع ما در ایران داشته باشد. ... پیش‌بینی شده بود، آیت‌الله را به الجزایر بفرستیم ... اما شاه تصریح نمود که اخراج آیت‌الله تصمیمی مربوط به فرانسه است و ایران هیچ‌گونه مسئولیتی در این امر به عهده نمی‌گیرد. ... به هر حال این به عهده‌ فرانسه نبود که به تنهایی بار مسئولیت چنین خطری را به تنهایی به دوش بکشد. سه هفته بعد شاه در دیدار با میشل پونیاتوسکی در تهران می‌گوید: «من برخورد با این مسئله را به درایت خود فرانسویان واگذار می‌کنم. من فکر می‌کنم بهتر است که به هیچ کاری اقدام نکنید. در هر حال بدانید که هر اقدامی درباره او (امام خمینی) بازتاب وسیعی خواهد داشت. من اقدام سفارت‌مان را در اوائل اکتبر تأیید می‌کنم. رویه ما همان است. اخراج او را به حساب من خواهد گذاشت، همان طور که خودتان صلاح می‌دانید عمل کنید. در نظر داشته باشید که چنین کاری هم برای شما و هم برای من ممکن است واکنش‌های بسیار خطرناکی را داشته باشد.» بنابراین دستورم را مبنی بر اخراج آیت‌الله از فرانسه لغو کردم.» با این اوصاف، پس از اسکان موقتی امام در منطقه ساشان پاریس، از سوی اداره مهاجرت فرانسه، پیام رسمی دولت فرانسه مبنی بر ممانعت از هر گونه فعالیت سیاسی به ایشان ابلاغ شد. امام در پاسخ فرمودند: «ما فکر می‌کردیم که اینجا دیگر مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را می‌زنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر، از شهری به شهر دیگر سفر می‌کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای مردم مظلوم ما را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می‌گذرد.» تا اینکه سفارت ایران در فرانسه پیام رئیس‌جمهور فرانسه را به ایران مخابره کرد. ژیسکاردستن که در سفر رسمی در برزیل به سر می‌برد، از دفتر خود خواسته بود به سفیر ایران اطلاع دهند که: «به آقای خمینی اطلاع داده شده است که وجود ایشان در خاک فرانسه به عنوان یک توریست تلقی می‌گردد و به همین دلیل مدت اقامتشان موقتی است و ظرف این مدت باید از هر نوع فعالیت سیاسی خودداری کنند.» هنگامی که ژیسکاردستن از سفر رسمی خود به فرانسه برگشت، دولت فرانسه در موقعیت حساسی قرار داشت و با چند مسئله اساسی روبرو بود. به اعتقاد مایکل لدن، مفسر و تحیلگر آمریکایی، مقامات فرانسوی در مورد طرز برخورد با آیت‌الله خمینی به دو دسته تقسیم شده بودند؛ برخی از مقامات فرانسوی با توجه به روابط نزدیک با ایران مصرانه از ژیسکاردستن می‌خواستند که تا ایشان را از فرانسه اخراج نماید. از طرف دیگر با اجازه‌دادن به آیت‌الله خمینی که پایگاه انقلابی خود را در فرانسه مستقر نماید، شاه را علیه فرانسه، دولتی که با آن روابط نزدیک و قراردادهای پر سودی داشت، تحریک می‌کرد و مسئله سوم نگرانی ژیسکاردستن از جنبش چپ در فرانسه بود، زیرا این جنبش که از مخالفین شاه حمایت می‌کرد، ممکن بود علیه او تحریک شوند. سرانجام گروه اول پیروز شدند و رئیس جمهور حکم اخراج امام را از فرانسه به تاریخ 9 اکتبر 1978 برابر با 17 مهر ماه 1357 صادر کرد. اما این حکم هرگز اجرا نشد، زیرا کاخ الیزه تلفنی از کاخ شاه دریافت کرد مبنی بر عدم اخراج امام خمینی و این نشان می‌داد که شاه از شورش مردم در هراس است. (برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و پیامدهای داخلی و بین‌المللی آن – بخش نخست، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی).

[27] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 121.

[28] . همان، ج 2، ص 132.

[29] . همان، ج 2، ص 130-128.

[30] . همان، ج 2، ص 116- 114.

[31] . همان، ج 2، ص 117.

[32] . همان، ص 2.

[33] . همان، 14 آبان 1357، ش 15751، ص 18.

[34] . محمود اعتمادزاده (م. ا. به‌آذین) فرزند محمدعلی در سال 1293 هـ. ش. در رشت به دنیا آمد. پدر وی تاجر بود و با روسیه دادوستد داشت و بر همین اساس به شهرهای مختلف روسیه از قبیل مسکو، پتروگراد و ... رفت و آمد داشت. او در سال 1311 در مسابقه محصلین اعزامی به اروپا شرکت کرد و به فرانسه رفت و در آنجا به محصلین نیروی دریایی پیوست و مدرسه افسری مهندسی دریایی را در «برست» به پایان برد و در سال 1316 به درجه ستوان دومی رسید و در سال 1317 به ایران بازگشت و در نیروی دریایی در خرمشهر به خدمت پرداخت. اعتمادزاده تا سال 1320 در خرمشهر بود و در این سال به نیروی دریایی شمال منتقل شد و در واقعه شهریور 1320 یک دست خود را از دست داد. پس از این جریان در اردیبهشت سال 1323 به وزارت فرهنگ منتقل شد ـ ساواک نحوه انتقال وی را از قول همسرش چنین نقل کرده است : «پس از وقایع 21 آذر 1325 بنا به تقاضای خودش از حضور شاهنشاه آریامهر از نیروی دریایی به وزارت فرهنگ منتقل شد.» و در دبیرستان‌های تهران به تدریس پرداخت و از سال 1324 به اداره کل نگارش رفت و مدت هفت سال در آنجا خدمت کرد البته در این بین ـ در سال 1324 ـ مدت دو ماه و نیم به عنوان معاون فرهنگ استان گیلان به کار اشتغال داشت. او در سال 1331 مجددا به تدریس در دبیرستان‌ها پرداخت. در سال 1333 به علت فعالیت‌های سیاسی که به نفع شوروی تشخیص داده شد، منتظر خدمت گردید و به شغل مترجمی پرداخت. او در سال 1344 با رتبه ده مهندسی بازنشسته شد. اعتمادزاده در دوره خدمت در نیروی دریایی به نویسندگی روی آورد و با نام مستعار «م. ا. به‌آذین» با روزنامه گمنام «مردان کار» به همکاری پرداخت. به‌آذین در مجله پیام نوین که ارگان انجمن فرهنگی روابط ایران و شوروی بود، تحت نظر تیمسار امان‌الله جهانبانی فعالیت می کرد و در سفر سال 1345 به همراه وی و ابوالحسن ورزی به اتحاد شوروی رفت. در گزارشی که در تاریخ 26 /4 /36 تهیه شده، آمده است : «در سال 1330 به علت نامعلومی از طرف حزب [توده] بایکوت شده بود و اکنون فعالیت حقیقی دارد و احتمال می‌رود که پس از شش سال از طرف حزب ،کاری به او رجوع شده باشد، ولی در کارش سست بوده و از کسانی است که در صورت اغفال و تهدید به بازداشت اطلاعات جالبی در مورد فعالیت‌های اخیر حزب از او به دست خواهد آمد.» از زمانی که زمزمه تشکیل کانون نویسندگان توسط مرحوم جلال آل احمد، آغاز گردید، به آذین نیز در آن شرکت جست. ساواک در گزارش 12 /8 /47 نوشت: «به منظور کسب اطلاعات تکمیلی و همچنین فعالیت‌های موجود در انجمن و احتمالاً جلب همکاری، احضار وی ضروری به نظر می رسد.» به آذین، پس از دستگیری تنکابنی و سپانلو و ... به علت نوشتن متن اعلامیه اعتراض به بازداشت آنان، دستگیر شد و در دفاعیه خود نوشت : «در اینجا مؤکداً توضیح می‌دهم که این موضع‌گیری در برابر بازداشت تنکابنی به معنای مؤافقت با نوشته‌ها و اندیشه‌های این نویسنده ... نبوده است و نمی‌تواند هم باشد. ... ». به‌آذین در دوره انقلاب اسلامی سازمان یک نفره اتحاد دمکراتیک مردم ایران را به دبیر کلی خود، بنیان نهاد و مجدداً دستگیر شد که پس از حدود یک ماه از زندان آزاد گردید. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که در کادر مرکزی حزب توده فعالیت داشت، به همراه دیگر اعضای آن دستگیر شد و پس از مدتی آزاد گردید و به نوشتن خاطرات خود پرداخت که تحت عنوان «از هر دری»، و در دو جلد به چاپ رسید. به‌آذین در تاریخ 10 خرداد 1385 درگذشت. (کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، 1382، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ص 30).

[35] . روزنامه اطلاعات، 13 آبان 1357، ش 15750، ص 2.

[36] . آیت‌الله حاج شیخ مرتضی رضوی فرزند شیخ محمدحسین رضوی در سال 1326 در نقده متولد شد. پس از طی تحصیلات دوره ابتدایی و مقدمات علوم اسلامی عازم شهر قم شد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی مشغول شد. پس از بازگشت، طی سال‌ها ضمن فعالیت‌های سیاسی، به تبلیغ معارف اسلامی، تدریس و تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه در منطقه آذربایجان پرداخت. ایشان پس از انقلاب به عنوان نماینده مردم تبریز در دوره دوم مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. وی مدتی مدیر حوزه علمیه شهرری بود و سپس عازم قم شد. آثار و تألیفات ایشان بالغ بر 50 جلد کتاب و بیش از صد مقاله در مطبوعات کثیرالانتشار است. برخی از آثار آیت‌الله رضوی عبارتند از: تبیین جهان و انسان، جامعه‌شناسی شناخت، انسان و چیستی زیبایی، دانش ایمنی در اسلام، جامعه‌شناسی کعبه، قرآن و نظام رشته‌ای جهان، دو دست خدا (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، 1401، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 1، ص 107).

[37] . اسناد شماره 5 و 6، پیوست در همین مقاله.

[38] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 127.

[39] . همان، ج 2، ص 118.

[40] . روزنامه اطلاعات، 14 آبان 1357، ش 15751، ص 2.

[41] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1383، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 15، ص 138-137.

[42] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 145-143.

[43] . همان، ج 2، ص 146-145.

[44] . سند شماره 7، پیوست در همین مقاله.

[45] . سند شماره 8، پیوست در همین مقاله.

[46] . مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 62.

[47] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 157-156.

[48] . مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 2، ص 49.

[50] . اسناد شماره 9 و 10، پیوست در همین مقاله.

[51] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 14، ص 136.

[52] . همانجا.

[53] . برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله «گزارش حمله به مسجد جامع کرمان و نظر انقلابیون و رئیس ساواک کرمان»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[54] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 14، ص 137.

[55] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 95.

[56] . همان، ج 2، ص 96-95.

[57] . همان، ج 2، ص 96.

[58] . روزنامه اطلاعات، 6 آبان 1357، ش 14744، ص 4.

[59] . همان، ص 4. لازم به توضیح است که بسیج‌کردن عده‌ای از مردم برای سردادن شعارهایی به طرفداری از شاه یکی از طرح‌های ساواک بود و تنها مختص به سال 1357 و جریان هجوم چماقداران نمی‌شد، بلکه چنین برنامه‌ای در سال‌های گذشته نیز سابقه داشت. (برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: مقاله سوم و چهارم بهمن 1341 در قم چه گذشت؟/ محمدرضا پهلوی با توهین از خود دفاع کرد، سایت 15 خرداد).

[60] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 99-98.

[61] . منظور روزنامه کیهان است که اخبار مربوط به حمله چماقداران به شهر ارومیه را پوشش داده بود.

[62] . روزنامه اطلاعات، 8 آبان 1357، ش 15746، ص 8.

[63] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 101.

[64] . سند شماره 11، پیوست در همین مقاله.

[65] . سند شماره 12، پیوست در همین مقاله.

[66] . روزنامه اطلاعات، 9 آبان 1357، شماره 15747، ص 17. با شدت‌ یافتن‌ حمله چماقداران به مردم، امام خمینی در 25 آذر 1357، طی یک سخنرانی، گروه‌های اوباش را اجیرشده از سوی حاکمیت دانسته و درباره نقش شاه در تجهیز اوباش فرمودند: «ایشان [شاه] به ما خیانت کرده، ایشان جنایت کرده، ایشان ذخایر ما را به شما و امثال شما داده و ما می‌خواهیم که خودمان آزاد باشیم، خودمان مستقل باشیم، خودمان مملکت‌مان را اداره کنیم. ... آیا حق ندارند اهالی یک مملکتی، آرام این حرف را بزنند که ما نمی‌خواهیم ایشان را؟! اگر دنبال این معنا که مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما این [شاه] را ‌ نمی‌خواهیم و همه عالم دیدند که اکثریت قاطع قریب‌به‌‌اتفاق است که ایشان را نمی‌خواهند، همه بازارهای ایران، همه مملکت ایران، و شهرستان[های] ایران، همه دهات ایران فریاد کردند ما نمی‌خواهیم شما را. اگر ایشان بعد از این کاری که مردم کردند و این رفراندومی که مردم [برگزار] کردند، گفته بود که بسیار خوب نمی‌خواهید، من می‌روم یک کس دیگر بیاید، جنگ و نزاع می‌شد دیگر؟ دعوا داشت دیگر؟ ایشان برخلاف قوانین بین‌المللی دنیا عمل کرده است. دنبال این معنی که مردم آرام گفتند ما شما را نمی‌خواهیم، چماق‌دار کشیده، ارتشش را و ـ نمی‌دانم ـ قوای انتظامی‌اش و همه را وادار کرده به این که مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به ‌دست‌ها و ... بیایند توی راه، توی شهرها بگویند «جاوید شاه»! خوب این معنا واقع شده است که مردم آرام گفتند نه و ایشان کتک زده مردم را، ایشان کشته از مردم، ایشان خانه‌های مردم ریخته، با مسلسل توی خانه‌ها هم حمله کردند. مساجد را آتش زدند. این ‌همه وحشی‌گری را کردند. شما می‌فرمایید که بعد از همه این وحشی‌گری‌ها، شما ایشان را باز پشتیبانی کردید و می‌گویید آن‌هایی که می‌گویند که چرا این کارها می‌شود، آن‌هایی که تظاهر آرام کردند، آن‌ها خلاف می‌گویند!» امام در همین سخنرانی حکم کردند: «این چماق به ‌دستان واجب‌‌القتلند؛ همه‌شان را باید کشت. هر کس پیدا کند این چماق به ‌دست‌هایی که مفسد فی الارض هستند و در زمین دارند فساد می‌کنند، هر که یکی از این‌ها را پیدا کرد بکشد او را. ما که می‌گوییم دفاع از مملکتمان می‌خواهیم بکنیم، دفاع از خودمان می‌خواهیم بکنیم، ما میزان ندارد حرفمان، اما شما که می‌گویید که چماق به دست‌ها هر کاری کردند شما حرف نزنید، میزان دارد حرفت؟!» (صحیفه امام، همان، ج 5، ص 247 و 253)

[67] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 134.

[68] . ر.ک. به: اسناد شماره 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20، پیوست در همین مقاله.

[69] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 14، ص 47.

[70] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 103.

[71] . پیش از این قضایا در روز دوم آبان‌ماه تعدادی از زندانیان زندان ارومیه دست به اعتصاب غذا زدند. آنها هدف خود از این  اعتصاب را «اعتراض به [حادثه] 17 شهریور، کشتار و اِعمال فشار در شهرهای دیگر و همبستگی با خانواده‌های شهدا و سایر رزمندگان راه آزادی ملت ایران» اعلام کردند. (روزنامه اطلاعات، 2 آبان 1357، شماره 15741، ص 22).

[72] . سند شماره 21، پیوست در همین مقاله.

[73] . عزالدین حسینی، فرزند شیخ صالح در سال 1301ش در شهرستان بانه به دنیا آمد. در نوجوانی تحصیل علوم دینی را آغاز نمود و در سال 1322ش درحالی که 21 سال داشت، در بوکان به عضویت کومله درآمد و نام مستعار «هوین» را بر خود نهاد. در جریان ملی شدن صنعت نفت و در دوران دولت دکتر مصدق، از او پشتیبانی کرد و پس از آن به حزب دمکرات کردستان پیوست. در جریان اوج‌گیری انقلاب اسلامی علیه رژیم شاهنشاهی فعالیت کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان غائله کردستان، به یکی از سردمداران آن تبدیل و به مخالفت با جمهوری اسلامی قیام کرد و با ضدانقلاب همکاری گسترده نمود و در این راستا به فرانسه و عربستان رفت. پس از آرام شدن اوضاع کردستان و عدم موفقیت، در دوران جنگ تحمیلی به زندگی در مناطق مرزی ‌‌ایران و عراق روی آورد و به فعالیت‌های خرابکارانه ادامه داد و پس از پایان جنگ، در سال 1369ش به سوئد رفت و در آنجا ساکن گردید. وی در بهمن‌ماه سال 1389ش در سوئد درگذشت (مساجد استان آذربایجان غربی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 1، ص 176).

[74] . روزنامه اطلاعات، 7 آبان 1357، ش 15745، ص 18.

[75] . همان، 9 آبان 1357، ش 15747، ص 18.

[76] . همان، 10 آبان 1357، ش 15748، ص 18.

[77] . اسناد شماره 22 و 23، پیوست در همین مقاله.

[78] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 15، ص 45.

[79] . روزنامه کیهان، 13 آبان 1357، شماره 10603، ص 19.

[80] . سند شماره 24، پیوست در همین مقاله.

[81] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 15، ص 219.

[82] . روزنامه اطلاعات، 13 آبان 1357، ش 15750، ص 18.

[83] . برای اطلاعات بیشتر نک به: مقاله «جنبش دانش‌آموزی در سال 57 و جنایت رژیم شاه در 13 آبان در دانشگاه تهران»، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[84] . قاسم‌پور، همان، ج 2، ص 139.

[85] . روزنامه کیهان، 14 آبان 1357، شماره 10604، ص 17.

[86] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 15، ص 282.

[87] . سند شماره 25، پیوست در همین مقاله.

[88] . سند شماره 26، پیوست در همین مقاله.

[89] . سند شماره 27، پیوست در همین مقاله.

[90] . سند شماره 28، پیوست در همین مقاله.

[91] . سند شماره 29، پیوست در همین مقاله.

[92] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1383، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، ج 16، ص 43.

[93] . همان، ص 95.

[94] . همان، ص 199.

[95] . سند شماره 30، پیوست در همین مقاله.

[96] . سند شماره 31، پیوست در همین مقاله.

[97] . سند شماره 32، پیوست در همین مقاله.

[98] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، ج 16، ص 440 و 489.



تجمع و راهپیمایی دانشجویان و دانش‌آموازن ارومیه (ا آبان 1357).


تظاهرات دانش‌آموزان ارومیه (2 آبان 1357).


تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان ارومیه (2 آبان 1357).


گزارش ساواک از تظاهرات روز 2 آبان 1357 دانش‌آموزان و دانشجویان ارومیه.


تجمع فرهنگیان و مردم نقده در خانه معلمان این شهر (14 آبان 1357).


تجمع فرهنگیان و مردم نقده در خانه معلمان این شهر (14 آبان 1357).


حرکت متحصنان کاخ دادگستری ارومیه به سمت مسجد اعظم (22 آبان 1357).


گزارش ملاقات نکردن روحانیون ارومیه با تیمسار کریم ورهرام، استاندار آذربایجان غربی.


تماس علمای ارومیه با آیت‌الله شریعتمداری مبنی بر احتمال حمله چماقدارانبه شهر.


تماس علمای ارومیه با آیت‌الله شریعتمداری مبنی بر احتمال حمله چماقدارانبه شهر.


تماس آیت‌الله سید علی‌اکبر قره‌باغی با آیت‌الله محمدکاظم شریعتمداری و گزارش حمله چماقداران به ارومیه.


اعلامیه جامعه روحانیت ارومیه در محکوم نمودن حمله چماقداران به شهر.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


افزایش انتقادها به عملکرد رژیم بعد از واقعه حمله چماقداران به ارومیه.


تظاهرات مردم ارومیه (6 آبان 1357).


تجمع و تظاهرات مردم ماکو (11 آبان 1357).


تجمع و تظاهرات مردم ماکو (11 آبان 1357).


تظاهرات مردم ارومیه (13 آبان 1357).


سخنرانی حجت‌الاسلام شیخ رضا ناصحی در تجمع هفتصدنفری مردم ارومیه در مسجد اعظم (19 آبان 1357).


تجمع مردم ارومیه در مسجد اعظم و سخنرانی آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی (19 آبان 1357).


سخنرانی ملا عبدالله قاسمیانی، امام جمعه شهرستان سردشت، در مسجد جامع شهر (19 آبان 1357).


سخنرانی حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه و تشویق زنان به حمل سلاح (20 آبان 1357).


تجمع مردم ارومیه در مسجد اعظم (21 آبان 1357).


رونوشت و توزیع اعلامیه علیه حکومت در مسجد جامع سلماس (25 آبان 1357).


سخنرانی انتقادی حجت‌الاسلام غلامرضا حسنی در مسجد اعظم ارومیه (26 آبان 1357).


سخنرانی انتقادی ملا عبدالله قاسمیانی، امام جمعه شهرستان سردشت، در مسجد جامع شهر (26 آبان 1357).


آیت‌الله سید علی‌اکبر قریشی.


مسجد اعظم ارومیه.


حجت‌الاسلام شیخ رضا ناصحی.


کریم ورهرام استاندار آذربایجان غربی (1356-1357).


تظاهرات مردم ارومیه در روز سوم آبان 1357.


تظاهرات مردم ارومیه در روز سوم آبان 1357.


تظاهرات مردم ارومیه در روز سوم آبان 1357.


تحصن دانشجویان دانشسرای راهنمایی ارومیه (2 آبان 1357).


خبر تظاهرات مردم ارومیه و مهاباد در روزنامه اطلاعات (3 آبان 1357).


خبر اعتصاب غذای متحصنان ارومیه در روزنامه اطلاعات (14 آبان 1357).


 

تعداد مشاهده: 785


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.