سوءاستفادههای کلان
تاریخ انتشار: 20 آبان 1404

شماره: 2 ـ 3 / 385 تاریخ:24 / 1 / 39
موضوع: فعالیتهای انفرادی
آقای دکتر عبدالحسین راجی[1] وزیر سابق بهداری به دوستان و نزدیکان خود اظهار میدارد چون درصدد تعقیب کسانی که در امر قاچاق مواد مخدر دست داشته و با دربار شاهنشاهی مربوط بودهاند برآمده و از طرفی رئیس بهداری آذربایجان شرقی را که مورد توجه دربار بوده تغییر داده شاهنشاه نسبت به ایشان عصبانی و بیمهر شدهاند و ضمناً نامهای را هم که آقای دکتر اقبال[2] نخستوزیر به ایشان نوشته (و در آن متذکر شدهاند که پس از 2 سال همکاری صمیمانه بر اثر اجرای دستور ایشان (آقای دکتر اقبال) فدای مشارالیه شده و همیشه مدیون محبت او بوده و هست) به اشخاص نشان میدهند و به این وسیله سعی دارد که خود را در افکار عمومی و از اتهاماتی که به ایشان نسبت میدهند تبرئه کند.
شایع است که دکتر راجی در جریان کشف مواد مخدره سؤاستفادههای کلانی نموده از جمله از مبلغ پنج میلیون تومانی که از تهرانی نام که مقدار یکصد کیلو تریاک از او کشف شده بود گرفته شده دکتر راجی 3 میلیون تومان برداشت و مبلغ دو میلیون تومان هم رشوه دریافت داشته و اجازه داده که به جای از بین بردن مقدار زیادی هروئین وکوکائین مکشوفه مواد دیگری را آتش زده و صورتمجلس جعلی تنظیم نمایند.
پینوشتها:
[1] . عبدالحسین راجى، فرزند عبدالحمید در سال 1281 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. پس از طى تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشکده پزشکى شد و پس از اخذ دکتراى طب به فرانسه رفت و در دانشکده پزشکى پاریس و تولوز دوره تخصصى جراحى را گذراند. وى در 1310 به ایران بازگشت و به خدمت شرکت نفت درآمد. راجی ریاست بیمارستان شرکت نفت و ریاست بیمارستان بانک ملى ایران را بر عهده داشت و در دورههاى 15، 16 و 19 از شهرستانهاى اهواز و خرمشهر به نمایندگى مجلس شوراى ملى رسید. وى در کابینه فضلالله زاهدى ریاست بهدارى و بیمارستان راه آهن و سازمان برنامه را بر عهده داشت و در کابینه دکتر منوچهر اقبال به وزارت بهدارى رسید. راجى جمعیت کمک به جذامیان را پایهگذارى کرد و به عنوان مدیر عامل این جمعیت منصوب شد. عبدالحسین راجی در سن هفتاد سالگی درگذشت.
[2] . دکتر منوچهر اقبال، فرزند حاج مقبلالسلطنه در هفتم مهرماه سال 1288 ﻫ ش در خراسان متولد شد. منوچهر اقبال در سال 1305 عازم اروپا شد و در سال 1312 به عنوان متخصص امراض عفونى از دانشکدهی پزشکى پاریس فارغالتحصیل گردید و در همان سال با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. پس از بازگشت به ایران در مهرماه 1312 به خدمت سربازى رفت و در بیمارستان لشکر 8 شرق (خراسان) به کار پرداخت. در سال 1313 رضاشاه در سفرى به خراسان دچار زنبور گزیدگى شد و اقبال درد او را التیام بخشید و مورد محبت شاه قرار گرفت. پس از پایان سربازى، در سال 1314 رئیس بهدارى شهردارى مشهد شد و مدتى بعد به تهران آمد و در شهریور 1315 ریاست بخش بیمارىهاى عفونى بیمارستان رازى را به دست گرفت. وى در سال 1318 دانشیار دانشکدهی پزشکى دانشگاه تهران و سپس استاد کرسى بیمارىهاى عفونى در این دانشکده شد.
ورود اقبال به صحنهی سیاست با شهریور 1320 و سقوط دیکتاتورى رضاخان مقارن بود. او در آغاز در زمرهی اطرافیان احمد قوام قرار گرفت. در دولت اول قوام (مرداد ـ بهمن 1321) به معاونت وزارت بهدارى رسید و این سرآغاز مشاغل دور و دراز دولتى او بود. در شهریور 1323 در کابینهی محمد ساعد کفیل وزارت بهدارى شد و در دولت قوام (بهمن 1324 ـ آذر 1326) به وزارت بهدارى و وزارت پست و تلگراف رسید. در زمان ورود وزراى تودهاى به کابینهی قوام (ایرج اسکندرى، دکتر فریدون کشاورز و دکتر مرتضى یزدى)، به منظور ایجاد توازن در قبال آنان، اقبال در نقش «جناح راست» کابینه ظاهر شد و به همراه سپهبد احمد امیراحمدى (وزیر جنگ)، ذکاءالدوله (سهامالدین) و غفارى (وزیر پست و تلگراف) به اتخاذ مواضع تند علیه حزب توده و دولت خودمختار پیشهورى در آذربایجان دست زد.
در این سناریو، قوام بایستی نقش «میانهرو» را ایفا مىکرد. منوچهر اقبال در دولت عبدالحسین هژیر (تیر ـ آبان 1327)، باوجود رقابتهایى که با وى براى تصاحب پست نخستوزیرى داشت، وزیر فرهنگ شد و به عنوان رئیس «سازمان شاهنشاهى خدمات اجتماعى» نفوذ خود را گسترده ساخت. اقبال در سمت وزیر فرهنگ دولت هژیر به اقداماتى دست زد که براى وى شهرت گستردهاى به عنوان یک «چهرهی مرتجع» به ارمغان آورد. مهمترین این اقدامات، پیگیرى تز «سیاست را از فرهنگ جدا کنید»، به منظور سیاستزدایى مدارس و دانشگاهها و مصوبه ضد مطبوعات شهریور 1327 بود. طبق این مصوبه، دولت هژیر با اعتراض شدید مطبوعات مواجه شد که به توقیف تعدادى از آنها انجامید. منوچهر اقبال در دولت دوم محمد ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) ابتدا وزیر راه و پس از مدت کوتاهى (21 آذر 1327) وزیر بهدارى و سرپرست وزارت کشور گردید و در 21 اسفند همان سال به وزارت کشور رسید.
دکتر اقبال در جریان انتخابات این دوره با وساطت دکتر هادى طاهرى (وزیر مشاور) مبلغ 500 هزار تومان رشوه دریافت داشت. در این دوران اقبال به عنوان یک چهرهی وابسته به استعمار بریتانیا و دربار شهرت یافت و اوج آن زمانى بود که وى به بهانه ترور نافرجام شاه در 15 بهمن 1327، اجراى یک سلسله اقدامات سرکوبگرانه، از جمله توقیف و تبعید آیتالله کاشانى و انحلال برخى احزاب و توقیف جراید را به مجلس پانزدهم اعلام داشت.
او در دولت رجبعلى منصور (فروردین ـ تیر1329) نیز وزیر راه بود. با صعود رزمآرا به صدارت، اقبال به علت شهرت سوئى که پیدا کرده بود، به کابینه راه نیافت و توسط شاه به عنوان استاندار آذربایجان راهى این خطه شد.
در مرداد 1329 با اعلام لیست کارمندان مشمول «بند ج» توسط دکتر محمد سجادى، رئیس هیات تصفیه، نام اقبال در این لیست به چشم مىخورد. مشمولین این لیست صلاحیت خدمت در دستگاه دولتى را نداشته و باید اخراج مىشدند. اقبال در آذربایجان ریاست دانشگاه تبریز را نیز به عهده داشت.
در دوران دولت مصدق، اقبال متصدى شغلى نبود و تنها در دانشگاه تدریس مىکرد، اما مدتى بعد، در سال 1331 عازم اروپا شد و در فرانسه به عضویت فراماسونرى درآمد و در سالهاى بعد، در رأس لژهاى تابع تشکیلات فراماسونرى فرانسه قرار گرفت. پس از کودتاى 28 مرداد 1332، منوچهر اقبال به تهران بازگشت و به دستور شاه سناتور شد و در 18 دیماه 1333 ریاست دانشگاه تهران و ریاست دانشکدهی پزشکى را به دست گرفت و در 12 خرداد 1335 وزیر دربار گردید. اوج موفقیت اقبال از همان زمان آغاز شد و رقابت شدید و کینه توزانهاى میان او و اسداللّه علم درگرفت.
اقبال در این دوران عالیترین روابط را با محمدرضا و اشرف پهلوى داشت و مىکوشید تا از خود چهرهای کاملاً خاضع و تابع نشان دهد. دختر بزرگ اقبال، مریم اقبال، پس از جدایى از محمودرضا پهلوى، عروس اشرف (همسر شهریار شفیق) شد و در نتیجهی این روابط بود که وى در شمار دوستان نزدیک اشرف درآمد و در 15 فروردین 1336 به نخستوزیرى رسید.
دولت اقبال به سرعت به عنوان یک دولت مطیع شاه و وابسته به بریتانیا شهرت یافت و به تدریج نارضایتى مقامات آمریکایى از آن مشاهده شد و این عدم رضایت در نیمهی دوم سال 1336 به اوج خود رسید. دولت وى پس از 3 سال و 4 ماه مقابله با دشوارترین تنشهاى سیاسى در شهریور 1339 سقوط کرد و مدت کوتاهى بعد، در 6 اسفند 1339، دکتر منوچهر اقبال ـ رئیس دانشگاه تهران، رهبر حزب ملیون و نمایندهی مجلس بیستم ـ در ساختمان دانشکدهی پزشکى دانشگاه تهران مورد حمله و توهین «دانشجویان» قرار گرفت و اتومبیل وى به آتش کشیده شد. منوچهر اقبال در آبان ماه سال 1342 توسط شاه به عنوان مدیرعامل «شرکت ملى نفت ایران» منصوب شد و در خردادماه 1343 نام وى در زمرهی مؤسسین لژ «خورشید تابان» و رئیس هیأت مدیرهی این لژ قرار گرفت. او تا آخر عمر در سمت مدیرعامل شرکت نفت باقى ماند، اما عملاً در سیاست جارى کشور نقشى نداشت و حتى در امور سیاسى مربوط به نفت و اوپک هم که جمشید آموزگار تحت نظر مستقیم شاه آن را اداره مىکرد، مورد مشورت قرار نمىگرفت.
در واپسین دوران زندگى اقبال، تحقیر مداوم و توطئههاى آشکار و نهان اسدالله علم علیه او تداوم یافت و مقابلهها و ابراز حسادتهاى اقبال، وى را در موضعى مطرود و حقیر در نزد شاه قرار داد. دکتر منوچهر اقبال در 4 آذرماه سال 1356 درگذشت.
ر.ک: رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، دکتر منوچهر اقبال، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379

تعداد مشاهده: 119










