16 اردیبهشت سالگرد رحلت یار و یاور امام خمینی، آیتالله حاج آقا روحالله کمالوند
تاریخ انتشار: 12 ارديبهشت 1403
کادر سازی یکی از مهمترین دلایل به ثمر رسیدن هر نهضت و انقلابی به شمار میرود. همین امر در بارهی انقلاب اسلامی ایران نیز مورد توجه قرار گرفت و امام خمینی(ره) به عنوان فقیهی که اسلام حقیقی را به طور کامل میشناخت، یاران و شاگردانی را برای برپایی حکومت اسلامی تربیت کرد. یارانی که همواره ایشان را گام به گام تا پیروزی بر طاغوت همراهی کردند و با وجود مصائب و موانع بسیار، از مواضع خود دست نکشیدند. اگرچه برخی از آنها این فرصت را نیافتند که به بار نشستن انقلاب اسلامی را ببینند، اما تلاش بیوقفهای جهت ریشه دار کردن بنیانهای یک حکومت اسلامی به انجام رساندند. از جمله مبارزانی که در این طیف از یاران امام قرار داشت، آیتالله روحالله کمالوند بود. وی در جایگاه یک عالم، با مردم ارتباط خوبی داشت و حل مشکلات مردم را در اولویت قرار میداد. همچنین مردمداری، تواضع و توجه به مشکلات از خصوصیات بارز او محسوب میشد. همچنین در مقاطع حساس تاریخ ایران، خصوصاً در دوران اصلاحات ارضی، در کنار علمای اعلام نقش ارزندهای ایفا کرد و در این مسیر، از هیچ کوششی دریغ نورزید.
*****
آیتالله حاج آقا روحالله کمالوند فرزند حاج آقا رضا سال 1279 شمسی در خرمآباد به دنیا آمد. نفوذ خاندان کمالوند، که اصالتاً به منطقه کمالوند در شرق خرمآباد تعلق داشتند، به دوره زندیه باز میگشت. این خاندان از اشراف اهل قلم و فرهنگ به شمار میرفتند و محمدحسین کمالوند - از خطاطان معروف دوران زندیه – یکی از افراد این خاندان بود. اکثر اعضای خانواده کمالوند، در کسوت دولتمردان و در دستگاه والیان لرستان، در حرفه منشیگری یا مستوفیگری و بعضی از آنها نیز در شهر خرم آباد نایبالحکومه بودند.
دوران کودکی روحالله در 6 سالگی، همزمان با امضای فرمان مشروطیت گذشت. وی پس از گذر از این دوران، نوجوانی خود را در خرمآباد سپری کرد و در عین آن که شاهد جریانات مختلف از جمله مشروطهخواهی ابوالفتح میرزا سالارالدوله (حاکم وقت لرستان) و جنگ بینالملل اول بود، خواندن و نوشتن و مقدمات علوم دینی را از محضر عموی خود، آخوند میرزا تقی شیخالاسلام و آیتالله سید ابوتراب جزایری فراگرفت.
زندگی در بروجرد
حضور آیتالله العظمی حاج آقا حسین بروجردی که پس از سالها تحصیل و تدریس در اصفهان و نجف اشرف و داشتن اجازه اجتهاد از بزرگانی مانند ملا محمدکاظم آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی، به بروجرد بازگشته بود، حوزه قدیمی شهر را رونقی تازه بخشید. همین مساله موجب شد که آیتالله کمالوند در حالیکه 17 سالگی را پشت سر گذاشته بود، در شرایطی که شمال و جنوب و غرب کشور در اشغال قوای روس و انگلیس و عثمانی بود، در سال 1296 شمسی، راهی بروجرد شود و در حلقه شاگردان ایشان قرار گیرد؛ آیتالله کمالوند دو سالی در این شهر اقامت داشت و از محضر ایشان و دیگر علمای بروجرد، کسب فیض کرد.
اقامت در اراک
با تأسیس حوزه علمیه اراک در سال 1292 توسط آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیتالله کمالوند که روحی جستجوگر داشت و از هوش و ذکاوت بالایی نیز برخوردار بود، پس از دو سال اقامت در بروجرد، سال 1298 راهی اراک شد و در حوزه علمیه آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به ادامه تحصیل پرداخت. از قضا در زمان حضور وی در اراک کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 توسط رضاخان به وقوع پیوست و مقدمات حضور آشکار و گسترده نیروهای بیگانه در ایران فراهم شد.
سفر به قم
دو سال از کودتای مشترک سید ضیاءالدین طباطبایی و رضاخان سردار سپه به کارگردانی انگلستان، سپری شده بود که نوروز1301 1 آیتالله حائری به قصد زیارت حرم حضرت معصومه (س) راهی قم شد. این سفر، نقطه عطفی در تاریخ روحانیت شیعه در ایران به شمار میرفت. در این سفر آیتالله حائری مورد استقبال وسیع اقشار مختلف مردم قرار گرفت و به تشویق و پیشنهاد تعدادی از علما، از جمله آیات عظام شیخ محمدتقی بافقی، شیخ محمد سلطان الواعظین، حاج میرزا محمد ارباب، شیخ محمد شریعتمدار، معظمله در قم اقامت کرد و حوزه علمیه قم را بنیان نهاد.2
با انتقال حوزه علمیه اراک به قم، آیتالله کمالوند نیز به همراه دیگر شاگردان آیتالله العظمی حائری به قم هجرت کرد و به مدت 6 سال در قم اقامت نمود. در این ایام، او یکی از شاگردان معروف و خوش استعداد آیتالله حائری بود و در فقه و اصول با آیتالله سد محمدرضا گلپایگانی و در فلسفه با امام خمینى هم مباحثه بود. هم مباحثه بودن آیتالله کمالوند در درس فلسفه با امام بر ایشان تأثیر گذاشته بود. آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی در باره این موضوع، میگوید:
«برخی از بزرگان، از جمله مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری که فلسفه را پیش حضرت امام خوانده بودند، در مسائل فلسفی، امام را اصلاً قابل مقایسه با دیگران نمیدانستند .به خاطر میآورم که روزی در مشهد، آقای حاج آقا مهدی حائری یزدی که خود از اساتید فلسفه جدید و قدیم است (از شاگردان حضرت امام و فرزند مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری)، به دیدن مرحوم آقای کمالوند آمده بود. صحبت از مسائل فلسفی به میان آمد. آقای کمالوند گفت: در قم اگر کسی فلسفه بلد باشد، حاج آقا روحالله است.»3
بازگشت به خرمآباد
آیتالله روحالله کمالوند پس از اقامت 6 ساله در قم، سال 1306 ، دو سال پس از خلع قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان، در حالی که از آیتالله حائری اجازه اجتهاد و از حاج شیخ عباس قمی اجازه روایت دریافت کرده بود، و پس از یک دهه دوری به خرم آباد بازگشت و نزدیک به دو دهه حکومت پهلوی اول را در لرستان به فعالیتهای تبلیغی و ترویج اسلام و تدریس در حوزه علمیه بروجرد پرداخت.
آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی در باره علت بازگشت ایشان به خرمآباد میگوید:
«مرحوم آقای کمالوند از فضلای معروف درس مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری بود... از استعداد مرحوم کمالوند بسیار تعریف میکردند و ایشان را جزء خوش استعدادترین شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری محسوب کردهاند. ایشان در زمان رضاخان و به دلیل تشدید فشار بر حوزههای علمیه، به خرم آباد میآید.»4
با آغاز برنامههای دینستیزی بیگانگان، که دارای ابعاد گستردهای بود و رضاخان اجرای آن را به عهده داشت، در برخورد با علما و روحانیون، کار به جایی کشیده شد که پوشیدن لباس روحانی، مستلزم داشتن اجازه نامه از رژیم بود. آقای طاهری خرمآبادی در این باره نقل میکند:
«در زمان رضاخان، در خرمآباد فقط چند نفر بودند که به واسطه اجازه اجتهادی که از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم حاج سیدابوالحسن اصفهانی و برخی دیگر از مراجع وقت داشتند، مجاز بودند که ملبس به لباس روحانیت باشند و الا در زمان پهلوی همه جا از ملبس بودن روحانیون جلوگیری میکردند.»5
آیتالله کمالوند نیز از جمله افرادی بود که در آن ایام، ملبس به لباس روحانیت شده بود.
بازگشت به قم
آیتالله عبدالکریم حائری، در سال 1315 یک سال پس از اجرای قانون کشف حجاب، از دنیا رفت. حوزه علمیه قم پس از رحلت ایشان و در سالهای پایانی حکومت پهلوی اول، تحتالشعاع استبداد رضاخانی قرار داشت و شرایط به گونهای بود که نه تنها «طلاب و فضلا نمیتوانستند آزادانه در حوزه بمانند»،6 حتی برخی از روحانیونی که اجازه پوشیدن لباس نیز داشتند برای فرار از برنامههای رژیم «جهت ترویج احکام به میان عشایر خرمآباد میرفتند.»7
حضور نیروهای نظامی بیگانه در سرزمین ایران و پیشامد شهریور سال 1320 که منجر به عزل رضاخان از سلطنت شد، برنامههای دینستیزانه او را نیز تحت تأثیر قرار داد. ظلم و جنایت و استبداد رضاخان به میزانی بود که علیرغم حضور نیروهای بیگانه در کشور، مردم به واسطه سرنگونی او به شادی مشغول بودند. پس از آن که اوضاع و احوال کشور تا حدودی از آن شرایط بحرانی خارج شد، تقویت حوزه علمیه قم در دستور کار علما قرار گرفت و مساله دعوت از آیتالله بروجردی برای حضور در قم، که پس از رحلت آیتالله حائری، به دلیل اختلاف نظرها و شرایط سیاسی اجتماعی آن روزگار مسکوت مانده بود، مجدداً پیگیری شد.
آیتالله بروجردی در سال 1324، به قم رفت. دی ماه همین سال نیز آیتالله کمالوند راهی قم شد تا در تثبیت جایگاه مرجعیت عظمای ایشان و تقویت حوزه علمیه قم نقش ایفا کند. آقای طاهری خرمآبادی در باره این بازگشت و نقش آیتالله کمالوند در همراهی با آیتالله بروجردی میگوید:
«استقرار آقای بروجردی در قم، از یک طرف باعث رونق و گرمی دوباره حوزههایی شد که طلاب آن، در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به دلیل فشارهای رضاخان پراکنده شده بودند. بسیاری از فضلا از جمله مرحوم علامه طباطبائی از تبریز و مرحوم کمالوند از لرستان به حوزه علمیه قم بازگشتند و خون تازهای در رگهای حوزه دمیده شد و حوزهای که رو به پژمردگی میرفت، شور و نشاط و گرمی خود را دوباره بازیافت... در آن ایام فضلایی مانند: حضرت امام (ره)، مرحوم آقای گلپایگانی، مرحوم آقای داماد و مرحوم آقای حائری (حاج آقامرتضی) در کنار مرحوم آقای بروجردی بودند و آقای کمالوند هم جزء این افراد بود و همانند سایر علما به تدریس سطوح عالی، مکاسب و کفایه اشتغال داشت. البته در سالهای آخر اقامتش در قم، درس خارج را نیز شروع میکند... و از مدرسین خبره و از نزدیکان آقای بروجردی به شمار میرفتند.»8
آیتالله کمالوند که در کنار تدریس در حوزه علمیه قم، اوضاع و احوال سیاسی کشور را نیز زیر نظر داشت، در زمانی که زمزمه تشکیل مجلس مؤسسان (سال 1328) و موافقت آیتالله بروجردی با آن مطرح شد، به جمع امضا کنندگان نامه سرگشاده خطاب به آیتالله بروجردی پیوست.
آیتالله کمالوند و آیتالله سید ابولقاسم کاشانی
پس از حضور فعال آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی در صحنه سیاسی کشور و حاشیهها و دستگیریهایی که در این راستا به دنبال داشت، در بهمن ماه سال 1327، ایشان را در قلعه فلک الافلاک خرمآباد زندانی کردند. در این موقع، آیتالله کمالوند که از موقعیت بالایی در بین مردم برخوردار و مورد احترام مسئولان شهری نیز بود، از این فرصت بهره گرفت و به دیدار آیتالله کاشانی رفت. امام خمینی پیرامون دیدار این دو بزرگوار میگوید:
«رویش تبلیغات کرده بودند در داخل و خارج که به این زودى نمىشد از ذهن مردم بیرون کرد. آنها مىخواستند که یک قشر بزرگى از جامعه را- که جامعه هم تَبع آنها هست- منزوى کنند و خودشان به جاى آنها بنشینند. حکومت مال ما، نماز جماعت خشکى که در آن اصلاً صحبت از اجتماعى و سیاسى نباشد هم مال شما.
من یک قصهاى از مرحوم حاج آقا روحاللّه (کمالوند) خرمآبادى شنیدم... مرحوم آقاى کاشانى (رحمهاللّه) را که تبعید کرده بودند به خرمآباد و محبوس کرده بودند و در قلعه فلک الافلاک یا کجا، آقاى حاج آقا روحاللّه مىفرمودند که من از آن کسى که رئیس ارتش آنجا، و آقاى کاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود... از این رئیس ارتش که در آنجا بود، خواهش کردم که من را ببرد خدمت مرحوم آقاى کاشانى، قبول کرد و ما را بردند پیش ایشان. آن رئیس، آنجا بود و من هم بودم و آقاى کاشانى. آن شخص شروع کرد صحبت کردن، و رو کرد به آقاى کاشانى که آقا شما چرا خودتان را - قریب به این معانى - به زحمت انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست دخالت مىکنید؟ سیاست، شأن شما نیست، چرا شما دخالت مىکنید؟ از این حرفها شروع کرد گفتن. آقاى کاشانى فرمودند: «خیلى خرى» شما نمىدانید که این کلمه در آن وقت مساوی با قتل بود. ایشان گفتند: «تو خیلى خرى، اگر من دخالت در سیاست نکنم کى دخالت بکند؟»9
دیدار آیتالله کمالوند آنقدر مخفیانه انجام شده بود که حتی آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی که به طور مستقیم در جریان مسائل آن منطقه بود، از آن بیخبر بوده و در باره این مساله میگوید:
«قبل از این که آقای کاشانی به ریاست مجلس برسد، ایشان را به بهانه سوءقصد ناصر میرفخرائی به شاه، در پانزدهم بهمن 1327، به خرمآباد و قلعه فلک الافلاک تبعید کردند... قلعه در وسط شهر و در اختیار ارتش بود. بالای تپهای بلند، محفوظترین و محصورترین جایی که میشد برای یک زندانی سیاسی انتخاب کرد... در مدت کوتاه تبعید ایشان در خرمآباد، به کسی اجازه ملاقات با ایشان داده نمیشد. فقط یادم میآید که یک شخص متنفذ و ثروتمندی بود در خرمآباد که با رزمآرا از دورانی که وی در لرستان فرمانده لشگر بود، رفاقتی داشت... این شخص ظاهراً به درخواست علمای خرمآباد به ملاقات مرحوم کاشانی رفته بود و برای ایشان لباس برده بود.»10
پس از بازگشت آیتالله کاشانی از تبعید و قرار گرفتن در متن مبارزات ملی و در دست گرفتن ریاست مجلس شورای ملی همچنان ارتباط قابل توجه آیتالله کمالوند با وی ادامه داشت. اوج این ارتباط به جریان تبعید 7 تن از اعضای فدائیان اسلام به سرپرستی شیخ علی اصغر مروارید به خرمآباد، باز میگشت.
مدرسه علمیه کمالیه
پس از تثبیت مرجعیت عامه آیتالله بروجردی و در شرایطی که کشور از یک سو تحت تأثیر فعالیت و اقدامات فدائیان اسلام در جریان نهضت ملی شدن نفت و مقدمات تشکیل جبهه ملی قرار داشت و از سوی دیگر در خرمآباد، علمای بزرگ و تأثیرگذاری مانند شیخ عبدالرحمن مجتهد لرستانی، آیتالله سیدحیدر طاهری و آیتالله سیدابوتراب جزایری از دنیا رفته بودند، سال 1329، آیتالله کمالوند بنا به درخواست و اصرار مردم و به نمایندگی از طرف آیتالله بروجردی به خرمآباد بازگشت تا ضمن اقامت دائمی، مدرسه علمیه کمالیه را نیز تأسیس کند.
این دوران مقارن با اقدامات فرهنگی رژیم پهلوی مبنی بر تأسیس مدارس جدید در خرمآباد بود. در واقع رژیم در نظر داشت تا ضمن تربیت و تثبیت برخی آموزههای دلخواه، سیاست یکجانشینی را نیز در دستور کار قرار دهد. اولین اقدام در این راستا تاسیس مدرسه سپه در سال 1303 بود. طبیعی بود که تظاهر رضاخان به دینداری و شعارهای حمایت از ارکان دین در سالهای آغازین حکومت، همراهیهای برخی از روحانیت از سیاستهای وی را به دنبال داشت. اما مدتی نگذشت که نیات باطنی رضاخان، که مجری سیاستها و برنامه بیگانگان بود تا حدودی بر همگان مشخص شد. بنابراین لازم بود تا برای مقابله با این برنامهها و مدارسی که نه برای تعلیم و تربیت که برای ترویج برنامههای استعماری فعالیت میکردند، مدارس علمیه در شهرها تقویت شود. اما با توجه به شرایط جامعه و حاکم بودن استبداد رضاخانی، این امر میسر نبود.
در واقع پس از سقوط رضاخان و آماده شدن برخی شرایط سیاسی اجتماعی بود که آیتالله کمالوند توانست راهی خرم آباد شود و حوزه علمیه شهر را که یکی از ماندگارترین آثار اوست، بنا کند. آیتالله روحالله کمالوند از جایگاه ویژهای نزد آیتالله بروجردی برخوردار بود و در پیشامدهایی که نیازمند دخالت روحانیت در آن بود، مانند مساله بهائیها و یا رفتن آیتالله بروجردی به نجف اشرف، حضور داشت.
تأسیس حوزه علمیه، که یکی از بزرگترین نمودهای عینی سازماندهی نیروهای مذهبی بود و پرداخت شهریه طلبههایی که باید در آن جا درس میخواندند، نیاز به منابع مالی داشت که تأمین آن از عهده مردم فقیر خارج بود؛ آیتالله کمالوند در این مسیر از بذل اموال خود به حوزه دریغ نورزید و همین اقدام ایشان، موجب دوام و برپایی حوزه علمیه خرمآباد شد. گزارشگر ساواک در رابطه با نقش دارایی آیتالله کمالوند در اداره حوزه علمیه خرمآباد مینویسد:
«مخارج حوزه در سال تقریباً در حدود 75 هزار تومان است که 25 هزار تومان از املاک و مستغلات موقوفه که متولی آن آیتالله کمالوند بوده تأمین و بقیه نیز در اثر نفوذ روحانی مذکور از مردم جمعآوری میشده است.»11
تأسیس حوزه علمیه کمالیه و حضور آیتالله کمالوند در خرمآباد، موجب رونق و گسترش سازمان نیروهای مذهبی شد که نقش مهم و تأثیرگذاری را در جریان انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینى ایفا کردند.
آیتالله کمالوند و امام خمینی
حاج آقا روحالله کمالوند، از زمان حضور در اراک و شرکت در درس آیتالله حائری با امام خمینى آشنا شد و این آشنایی تا پایان عمر با برکت ایشان ادامه یافت. یکی از اشتراکات این دو، که تقریباً هم سن بودند حضور در درس علوم معقول میرزا علی اکبر یزدی و مباحثه آن درس با یکدیگر بود. این مباحثه به میزانی در روحیه آیتالله کمالوند تأثیر داشت که معتقد بود:
«در قم اگر کسی فلسفه بلد باشد، حاج آقا روحالله است.»12
این ارتباط و نزدیکی به گونهای بود که مشهور شد:
«حوزه دو تا حاج آقا روحالله دارد؛ یکی حاج آقا روحالله خمینی و دیگری حاج آقا روحالله کمالوند که اتفاقاً منزلشان هم در کنار هم و چسبیده به یکدیگر بود.»13
آقای طاهری خرمآبادی در باره حضور این عالم مجاهد در نهضت امام خمینى میگوید:
«بعد از شروع درسها و آرام شدن اوضاع، آقای کمالوند هم به خرمآباد عزیمت کرد. یادم میآید که در خدمت ایشان برای خداحافظی به منزل امام رفتیم. در آن روزها یکی از مقامات مملکتی در رادیو صحبتهایی کرده بود و به اصطلاح خودشان انتقادهایی از مرحوم شیخ فضلالله نوری کرده بود و این که او را به دلیل مخالفتش با مشروطه به دار آویختند و از این صحبتها... در آن جلسه عدهای نیز نشسته بودند؛ هنگامی که آقای کمالوند بلند شد برای خداحافظی، امام صحبتهایی به این مضمون فرمود: که ما باید شیخ فضلاللههایی داشته باشیم و شما باید یکی از آنها باشید؛ یعنی باید آماده باشید برای بالای دار رفتن. بعد که آمدیم بیرون، مرحوم آقای کمالوند گفت: «این سید اصلاً قابل انعطاف نیست و یک ذره هم حاضر به عقب گرد و عقبنشینی نیست و از سخن و حرفش دست برنمیدارد.»14
فعالیتهای سیاسی
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
پس از درگذشت آیتالله بروجردی، رژیم پهلوی، فرصت را برای اجرای سیاستهای استعماری آمریکائیان غنیمت شمرد. اولین گامی که در این مسیر برداشت، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. این اقدام مخالفت یک پارچه علما و مردم را به تبعیت از حضرت امام خمینى به دنبال داشت. در ابتدا امام خمینى از طریق آیتالله اشراقی، مساله را با آیتالله حاج آقا مرتضی حائری مطرح و موجبات جلسه با دیگر مراجع را فراهم کرد که نتیجه آن مخابره اولین تلگراف به محمدرضا پهلوی بود.15 اولین گزارشی که بیانگر نقش آیتالله کمالوند در این ماجراست، اخبار برگزاری مراسمی بود که در آن به روشنگری پرداخت. برگزاری جلسات با علما و روحانیون و محترمین شهر برای هماهنگی و سازمان دادن به مبارزات، نیز یکی دیگر از این اقدامات بود.
آقای طاهری خرمآبادی در باره نقش و تأثیرگذاری ایشان، میگوید:
«من همچنین دو مطلب را از امام در مورد این جریان به خاطر دارم. یکی این که همان شبی که رژیم خبر لغو مصوبه را در مطبوعات منعکس کرد و شکست نهایی خود را پذیرفت، بعد از نماز مغرب و عشا به اتفاق عدهای از طلبهها در خدمت امام بودیم. آن شب امام یک نصیحت اخلاقی به طلبهها فرمود. ایشان فرمود: اولاً پیروزی ما در این جریان خواست خدا بود و ما نقشی نداشتیم... بعد پشتیبانی علمای شهرستانها را در این مبارزه مطرح کرد و سخن را به مرحوم کمالوند که از علمای معروف ایران و لرستان بود، کشاند. مرحوم کمالوند در جریان مبارزه با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، مکرر به امام نامه مینوشت و گاهی به من مینوشت و من واسطه بودم و پیام ایشان را به امام منتقل میکردم. ایشان به امام میگفت که هر وقت شما صلاح بدانید، من به تهران بروم و با سران حکومت صحبت کنم و یا اگر دستور بدهید ما بازار را تعطیل کنیم. استان لرستان به خاطر حضور عشایر و موقعیت ویژه و مهم مرحوم کمالوند در بین مردم، از نظر رژیم، منطقه مهمی محسوب میشد. در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان برای هرنوع کاری اظهار آمادگی کرد.»16
گزارش ساواک در اسفند ماه سال 1341، تأیید کننده این مطلب است:
«آیتالله کمالوند که در واقع ریاست روحانیون کردستان (لرستان) را به عهده دارد، ساکن خرم آباد است. چند روز قبل به تهران آمده و چند نوبت با آیتالله بهبهانی ملاقات کرده و از مشارالیه کسب تکلیف نموده است. طبق اطلاع این شخص در جریان نهضت اول روحانیون علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مرتباً به تهران تلگراف کرده و در آن جا نیز مردم را علیه دولت تهییج میکرده و در زمان دکتر مصدق نیز به نفع مشارالیه فعالیت داشته و تلگرافاتی به تهران مخابره نموده است و اکنون از طرفداران سرسخت آیتالله[سید محمد] بهبهانی است. آیتالله بهبهانی به مشارالیه دستور داده است که مردم را علیه حکومت مرکزی تهییج نمایند و مشارالیه فعلاً در منزل سید شهرستانی سکونت دارد.»17
پس از آن که رژیم پهلوی با اعلام صریح در روزنامهها، لغو این لایحه را اعلام کرد، امام خمینی، نامهای برای آیتالله کمالوند نوشت که نشانگر میزان حضور و تأثیرگذاری ایشان در مبارزات این دوره است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«به عرض عالی میرساند، ان شاءالله وجود مسعود در کمال سلامت و سعادت است. بحمدالله تعالی در این قضیه مسلمین پیشرفت نموده و برای روحانیت عظمت خاص پیدا شد. گرچه در مدتی که بر ما گذشت بسیار تلخیها دیدیم و رنج فراوان بردیم و حقیقتهای ناگواری روشن شد که کاش نمیشد؛ لکن تلخیها را، اعلام لغو تصویبنامه، با همه لجاجت و سرسختی دولت و غیره محو کرد و اینجانب در خلال این مدت که به مطالعه شخصیات نیز مشغول بودم اعتراف میکنم که جنابعالی در صف اول واقع بودید: «شکرالله سعیکم و جزاکم الله عن الاسلام خیرالجزاء». به اخلاص شما تبریک عرض میکنم، لکن از بیدار شدن دشمن باید بیمناک بود و راه تدبیری اتخاذ کرد که لطمهای وارد بیاورند و جبران فضاحت خود را بخواهند بکنند، محتاج به همفکری مثل جنابعالی هستیم. امید است ان شاءالله در وقت ملاقات مطالب را در میان بگذاریم، بلکه راه صحیحی پیدا کنیم.
والسلام علیکم
روحالله موسوی الخمینی»18
آیتالله کمالوند نیز به شکرگزاری این پیروزی، مجلس جشن با شکوهی را در مدرسه علمیه کمالیه ترتیب داد تا همزمان با میلاد حضرت صاحب الزمان (عج)، شیرینی این پیروزی در ذائقه مردم مضاعف گردد.
اصلاحات ارضی یا انقلاب سفید
همان گونه که امام پیشبینی نموده بود و در نامه فوقالذکر ملاحظه شد، نوزدهم دی 1341، محمدرضا پهلوی که از شکست مفتضحانه رژیم خود در برابر روحانیت و مردم سخت عصبانی بود، در «کنگره عظیم دهقانان» مواد ششگانهای را به عنوان «اصلاحات اجتماعی به تصویب ملی» مطرح نمود.19 پس از این اعلام، قرار شد تا در روز ششم بهمن همان سال رفراندوم عمومی در سراسر کشور انجام شود. اولین موضعگیری امام خمینى در باره این توطئه، بیاناتی در جمع علمای قم بود. آیتالله کمالوند نیز از جمله این علما بود. این اسطوره مبارز، پس از این دیدار به خرمآباد بازگشت تا منطقه لرستان و عشایر غیور آن را در مقابل این توطئه فریبکارانه تجهیز نماید. اولین عکسالعملهای ناشی از اقدامات موفقیتآمیزِ حاج آقا روحالله کمالوند به شرح زیر گزارش شده است:
«به قرار اطلاع در شب 41 /1 /7 آقای کمالوند کارمند پست و تلگراف خرمآباد که گویا خواهرزاده آقای حاج شیخ روحالله کمالوند میباشد در قهوهخانه سید واقع در خیابان شمشیرآباد اظهار داشته، میترسم داخل شهر بروم. چون مأمورین فوری بنده را تحویل شهربانی میدهند. در این موقع یکی از مشتریان به نامبرده میگوید مگر شما برای شاه رأی ندادهاید. نامبرده میگوید: خیر چون این کار صحیح نیست و من هرگز رأی نمیدهم.»20
در سند دیگری آمده است:
به طوری که شایع میباشد مورخه 41 /11 /3 مردم خرمآباد بازار را تعطیل نمودهاند و این تعطیلی به تحریک آیتالله کمالوند بوده و طبق اطلاع، بزرگان آنها در کوهها مشغول فعالیت میباشند.»21
ملاقات با شاه
یکی از مسائل اصلی و مهمی که در جریان مبارزات مردم و روحانیت به وقوع پیوست، ملاقات آیتالله کمالوند با محمدرضا پهلوی بود. نقش آیتالله کمالوند در زمان حضور در قم و جایگاهی که در نزد آیتالله بروجردی در خصوص ملاقات با برخی از دولتمردان وقت داشت، از یک سو، و حضور علی کمالوند – عمو زاده ایشان در جایگاه مدیرکلی دفتر اسدالله علم که در آن وقت نخستوزیر بود - از دیگر سو، موجب شد تا آیتالله کمالوند پس از آمدن به تهران22 و مشورت با برخی از علما و از جمله آیتالله بهبهانی23 با شاه ملاقات نماید. اولین گزارش پیرامون این دیدار به این شرح گزارش شد:
«همان طوری که در خرمآباد شایع بود که مشارالیه به پیشگاه همایونی شرفیاب شده، در شهرستان بروجرد نیز این شایعات وجود دارد.»24
و به دنبال آن، عزیمت ایشان به قم، در تاریخ 42 /11 /23 مطرح و تعبیر احضار برای آن به کار برده شد. مجدداً در گزارش ذکر شد:
«مشارالیه در خرمآباد شایع نموده است که آقای علم نخستوزیر در تهران ایام عید منزل اینجانب آمده و مرا به حضور اعلیحضرت همایونی برده که رابطه حسنه بین آقای خمینی و دولت برقرار نمایم و به طوری که وی گفته است آقای خمینی نظر موافق نشان نداده است.»25
رژیم پهلوی که از جایگاه آیتالله کمالوند در منطقه لرستان و عشایر آن به خوبی آگاهی داشت، به قصد سوءاستفاده از این مساله، سرهنگ نشاط را به ملاقات ایشان فرستاد تا ضمن حل برخی از مشکلات شخصی، از آن به عنوان موافقت علما با برنامههای رژیم بهرهگیری نماید. گزارش زیر که توسط رئیس ساواک خرمآباد تهیه و برای حسن پاکروان – رئیس وقت ساواک – ارسال شده، گویای این ترفند است. نکته قابل توجه در این گزارش آن است که رئیس ساواک لرستان، به رغم حضور داماد آیتالله کمالوند در این ملاقات، او را از متن گزارش حذف میکند تا برای نسبت دادنِ این مسائل به ایشان، قدرت مانور بیشتری داشته باشد. اما علیرغم این تلاش که برای تفرقهانگیزی بین علما و روحانیون صورت گرفت، موضعگیریها و فعالیتهای آیتالله کمالوند موجب شد تا ساواک لرستان، حدود یک ماه و نیم بعد، با ارسال گزارش دیگری، تمام ادعاهای قبلی خود را نقض نماید. این گزارش بدین شرح بود:
«پیشنهاد این ساواک طبق تقاضای نامبرده بالا موقعی بود که مشارالیه به دولتخواهی و پیروی از منویات مبارک شاهانه تظاهر مینموده و خود را واسطه بین دولت و روحانیون قلمداد کرده و با آمدن وی به مرکز و تشرف به پیشگاه مبارک شاهانه و شرفیابی به حضور جناب آقای نخستوزیر و تیمسار ریاست ساواک نشان میداد که خط مشی ایشان بر وفق صواب است، اما واقعه 15 خرداد امسال، ماسک ریا و تزویر او را برانداخته و ماهیت خود را ظاهر ساخت، کما این که هم اکنون هم در مخالفت با دولت و مواد ششگانه باقی، مشغول تلاش و فعالیت است که مرتباً گزارش اعمال او از طرف این ساواک به عرض میرساند. (می رسد...)
رئیس ساواک لرستان . م . قلقسه»26
از دیگر سو، آقای علی نخعی که ملقب به افصحالمتکلمین بود و با سرهنگ نشاط ارتباط داشت، در تاریخ 11 اردیبهشت 1342 به دیدار امام خمینى رفت تا ارزیابی ایشان را نسبت به ملاقات آیتالله کمالوند با شاه به دست آورد. وی در گزارش محرمانهای برای سرهنگ نشاط شرح ملاقات و گفتگوی خود با حضرت امام را این گونه شرح میدهد:
«... از آن جایى که شنیدهام آقاى حاج آقا روحاللّه کمالوند را اعزام فرموده بودید، دیدن نخست وزیر (اسداللّه علم) راه عملى یافته و ترمیمى بدهند، دلخوش شدم و مىخواستم عرض کنم، محققاً اقدام به صلح و اصلاح حضرت عالى با دولت، خیلى به موقع است.»
که حضرت امام در پاسخ وی میفرماید:
«... اما معممینى را که فرمودید دو رنگ هستند، دانه دانه آنها را، از محرابى و منبرى و روضه خوان و واعظهاى شهیرشان را اخیراً شناختهایم که مزدهاى هنگفتى هم از دولت دریافت مىکنند... در باره آقاى کمالوند هم، ما ایشان را اعزام نکرده بودیم؛ بلکه آقاى کمالوند را دولت طلبیده بوده است و تلفنى از ما استجازه کردند که در سرِ راه، اول به قم بیایند. در جوابشان عرض کردم، مطلقاً راضى به آمدنشان نیستم و مادامى که این دولت علم مصدر کار است، داخل هیچ قسم مذاکره صلح و مصالحهاى نخواهیم شد زیرا این دولت به ترتیبى با اهل علم معامله کرده است که تماس سران حوزه علمیه همراه او انتحار روحانیت است و تا آن جا که اختیار روحانیت با ماست، تن به چنین صلح و اصلاحى نخواهیم داد و دلیلى هم محض اصلاح حاضر نمىبینیم. مگر ما چه کرده بودیم که مستحق قلع و قمع علیل النفسهایى امثال ایشان باشیم؟ ما موقعى که یقین پیدا کردیم که محافل لامذهب بهائیهاى یهودىالاصل ایران و امریکا اراده دارند درخواست تساوى حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حریم مذهب رسمى این مملکت قرار دهند و دین اسلام را که موجب بقاى استقلال ظاهرى این ملک و ملت است، تضعیف کنند، دوستانه نامههایى از براى این دولت نوشتیم که مواظب باشند.
دولتهاى همسایه همواره روابطشان نسبت به شما این طور روشن نمىماند و دو دفعه امکان دارد در صدد دست درازى به این ملک برآیند. در صورتى که ایمان و اعتقاد مردم به قرآن و قانون اساسى سالم مانده باشد در برابر اجانب به مراتب بیشتر از ارتش شما ایستادگى مىکنند و دین ما و دولت شما محافظت مىشود. و درخواست کردیم که مجملاً از زمزمه موهون نمایندگىِ نسوان- که نقض ظواهر قرآن مىباشد- دست بردارند. دفعه اول اظهار کردند که دست برداشتهاند؛ در حالى که یکى دو ماه بعد درک کردیم که مىخواهند در رفراندوم مقصود دشمنان نوامیس اسلام را به نام اصلاح قانون انتخابات تجدید کنند؛ دچار رعشه شدیدى شده، همراه اهل بصیرت تبادل نظر کردیم. مابین آنها، اشخاصى صلاح را خاموشى دانسته و تذکر دادند: دیگر وظیفه ما انجام شده است؛ هرگاه اعلام مخالفت کنیم موجودیت حوزه علمیه قم به مخاطره مىافتد. دقت کردم، دیدم مطلب به عکس استنباط طبقه احتیاط کار است. تشکیل این حوزه و حوزههاى مشهد و کربلا و نجف و مصر- روى هم رفته - تعلیم و تعلم مباحث حلال و حرام دیانتى است، که به متعلم ما اجازه نمىدهد دستگاه، اصل آن دین را نابود کند و در صورت اضمحلال اصل، بقاى فرع، عموماً معنا ندارد. درک خودم را- محض طلاب- بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سیدالشهداء از براى حفظ اصل دین با ایادى دولت ظلم مبارزه کنم و مادام که مأمورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهى دست برندارند، من نیز از مجاهده دست برنمىدارم. مثل این که اخیراً اطلاع یافتهام وزیر دادگسترى این دولت معلوم الحال، لایحهاى تنظیم مىکند که مردهاى غیر مسلمان و نیز زنهاى حقوقدان، حق قضاوت در مملکت اسلامى ایران را داشته باشند. در فکر افتادم متقابلاً اعلامیهاى انتشار بدهم که مباینت طرح او را با اسلام متذکر شوم.»27
واقعه 15 خرداد
موضعگیری شدید حضرت امام خمینی و علما در قبال برنامههای استعماری رژیم شاهنشاهی پهلوی و استقامت و ایستادگی مردم در پیروی از نهضت امام خمینی، منطقه لرستان را نیز با محوریت آیتالله کمالوند و آیتالله سید عیسی جزایری در این مسیر قرار داده بود.
سخنرانیهای روشنگرانه توسط روحانیون در مناطق مختلف لرستان، که ساواک از آن به عنوان «ارتباط حاج آقا روحالله کمالوند با طلاب ماجراجوی قم» تعبیر میشد، موجب شد تا فعالیتهای آیتالله کمالوند به عنوان «تبلیغات سوء» از سوی ساواک مورد توجه قرار گیرد.28 پس از دستگیری حضرت امام و واقعه 15 خرداد، اکثر شهرهای ایران در جریان مبارزه قرار گرفت. در این موقع خرمآباد که از گذشتههای دور درگیر اختلافات قومی و عشیرهای بود و دامنه آن به جامعه روحانیت نیز کشیده شده بود، شاهد اتفاق بسیار خوبی بود. این اتفاق، حضور آیتالله کمالوند و آیتالله سیدعیسی جزایری در کنار هم در مسجد جامع شهر بود. در عین حال همراهی روحالله کمالوند با نهضت امام خمینی، بیشتر در پوشش مطالبات مردمی بود. ساواک این اقدامات را تحت عنوان «اعمال و خط مشی حاج آقا روحالله کمالوند» گزارش کرده است.
یکی دیگر از اقدامات آیتالله کمالوند، ارسال تلگرافهای متعدد به مراجع مختلف دینی و حکومتی بود که معمولاً با ممانعت و سانسور ساواک مواجه بود.
عوامل رژیم شاهنشاهی که برای مقابله با مردمی که به تبعیت از امام خمینى و رهبران روحانی نهضت به صحنه آمده بودند، برگزاری برخی از اجتماعات فرمایشی را در دستور کار داشتند. در خرمآباد نیز به این حربه متوسل شدند. اما وقتی آیتالله کمالوند از این ماجرا مطلع شد، زمینه تهدید برای عوامل رژیم را فراهم کرد. این تلاش موجب شد تا حسن پاکروان – رئیس وقت ساواک – برای دور کردن این مبارز نستوه از منطقه لرستان به طراحی مشغول شود و به ساواک خرمآباد دستور دهد:
«نتیجه اقدامات انجام شده در مورد طرد آیتالله کمالوند از خرم آباد را سریعاً گزارش (نمایید). سرلشکر پاکروان.»29
این اقدامات،به علت همزمانی با حضور علما و مراجع تقلید سراسر کشور در تهران برای پیگیری مساله دستگیری امام خمینى، که آیتالله کمالوند نیز یکی از آنان بود، مسکوت گذاشته شد. حضور آیتالله کمالوند در تهران یکی از نقاط قوتی بود که بعضی مواقع مأموران ساواک که در لباس روحانیت در پیرامون مساله حضور داشتند و به کسب خبر مشغول بودند را با ناکامی روبرو میکرد. ایفای این نقش موجب شد تا ساواک، وی را برای خروج از تهران تحت فشار گذاشته و حتی تغییر نام مدرسه علمیه کمالیه را در دستور کار قرار دهد.
حجتالاسلام سید حمید روحانی در باره نقش تأثیرگذار آیتالله کمالوند در زمان حضور در تهران مینویسد: «سرانجام بر اثر پافشاری بیش از حد مرحوم حاج آقا روحالله کمالوند و نیز از آن جا که خود شاه بیش از هرکس دیگر از تشنج و نگرانی شدیدی که به علت بیخبری مردم از سرنوشت امام خمینى (ره) سراسر کشور را فراگرفته بود، آگاهی کامل داشت، موافقت کرد که ترتیب ملاقات یکی از مقامات روحانی با ایشان را بدهد و بدین وسیله علاوه بر رفع تشنج عمومی به اصطلاح، زمینه را جهت سازش و کنار آمدن با جامعه روحانیت نیز آماده سازد.»30
تلاشهایی که برای آزادی امام خمینى و دیگران صورت گرفت، به نتیجه رسید و پس از آن، علما به مراکز خود بازگشتند؛ ولی آیتالله کمالوند که پیشتر، در مورد دور نگه داشتن ایشان از منطقه لرستان طراحیهایی صورت گرفته بود، به لرستان بازنگشت و به هر ترفندی بود، تا دی ماه همان سال از خرمآباد دور بود.
درگذشت پر ابهام
آیتالله کمالوند که با موفقیت به خرم آباد بازگشته و مورد استقبال فراوانی قرار گرفته بود، پس از حدود دو ماه و اندی اقامت در خرمآباد در پانزدهم فروردین 1343 راهی تهران شد. این مساله توسط تلگراف رمز ساواک خرمآباد به مرکز اطلاع داده شد؛31 و حدود یک ماه بعد نیز طی تلگراف رمزی اعلام شد:
«روز جاری اطلاع رسید آیتالله کمالوند در تهران فوت نموده، کلیه دکاکین بسته شد. مردم خرمآباد تا 3 روز برای وی عزاداری و مراسم سینهزنی انجام خواهد داد. قرار است جنازه آن مرحوم به قم حمل گردد.»32
رحلت آیتالله کمالوند در تاریخ 1343 /2 /16 به قدری ناگهانی بود که در همان زمان، شائبه توطئه آمیز بودن آن را در اذهان متبادر کرد؛ ولی کسی نسبت به آن خبر دقیقی به دست نیاورد. با این وجود مراسم تشییع و تدفین وی که با حضور مراجع تقلید، علما، طلاب، روحانیون و بسیاری از مردم صورت گرفت به صحنه دشمن شکن اتحاد علما و مردم نیز تبدیل شد و حضور امام خمینى در این بزرگداشتها به این مراسم ویژگی خاصی داد.33
پس از این واقعه، ساواک تلاش کرد تا مدیریت مدرسه علمیه کمالیه را در اختیار خود گیرد اما این ترفند نیز با تدبیر امام خمینى و شاگردان مرحوم حاج آقا روحالله کمالوند خنثی شد و مدرسه در مسیر اهداف انقلاب اسلامی قرار گرفت:
«شیخ مهدی قاضی و سید جواد الیاسی قبلاً در قم با آیتالله خمینی (ره) ملاقات و اظهار نظر نموده که حوزه خرمآباد تحت رهبری آقای خمینی اداره شود.»34
تأثیر این اقدام در جریان برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت آیتالله کمالوند به شرح زیر گزارش شد:
«روز 43 /3 /22 به مناسبت چهلم فوت حاج آقا روحالله کمالوند، عدهای از اهالی خرمآباد با 16 دستگاه اتوبوس به قم وارد و ساعت 8 صبح روز 23/ 3/ 43 به صورت اجتماع به منزل خمینی رفتند و قرار است بعد از نماز مغرب بر مزار آن مرحوم مراسم چهلم انجام شود.»35
پینوشتها:
1. فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، ج اول، ص 316 ، این تاریخ را 1300 ش نوشته است که به نظر میرسد علت آن، آغاز سفر در زمستان آن سال باشد.
2. علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص 236 به نقل از آثارالحجه، ص 15.
3. خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص 90.
4. همان، ص 62.
5. همان، ص 52.
6. همان، ص 24.
7. همان، ص 62.
8. همان، صفحات 30، 62، 82.
9. صحیفه امام، ج 13، ص 431.
10. خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص 83.
11. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1391، بخش اسناد، سند شماره: 514 /15/ه – 43 /2 /24.
12. خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی، ج 1، ص 91.
13. همان، ج 2، ص 161.
14. همان، ج 1، ص 186.
15. همان، ج1، ص 111.
16. همان ، ص 147-146.
17. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، همان، سند شماره :4930 – مورخ 1341 /12 /26.
18. صحیفه امام، همان، ج 1، ص 139.
19. روز شمار تاریخ ایران، باقر عاقلی، ج 2، ص 147.
20. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، همان، سند شماره : 24840/ ل 400 – 41 /11 /10.
21. همان، سند شماره: 6728/ ب – 41 /11 /16.
22. همان، سند شماره: 1631 – 1342 /12 /14.
23. همان، سند شماره: 4930/ 312 – 1341 /12 /26.
24. همان، سند شماره: 1040/ ل 400 – 1342 /1 /20.
25. همان، سند شماره: 6212/ 321 – 1342 /2 /11.
26. همان، سند شماره: 1575 – 1342 /4 /12.
27. صحیفه امام، ج 1، ص 192.
28. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، همان، سند شماره: 1361 – 42 /3 /8 و سند شماره 1641 – 15/ 4/ 1342.
29. همان، سند شماره: 3997 – 1342 /4 /22.
30. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی . سید حمید روحانی، ج 1، ص 557.
31. آیتالله روحالله کمالوند به روایت اسناد ساواک، همان، سند شماره: 159- 1343 /1 /15.
32. همان، سند شماره: 443- 1343 /2 /16.
33. همان، سند شماره: 240- 2 /17/ 1343.
34. همان، سند شماره: 514 /15/ه – 2 /24/ 1343.
35. همان، سند شماره: 6457 /20- الف- 1343 /3 /25.
آیتالله روحالله کمالوند
آیت الله کمالوند- دوران جوانی
امام و شهید سید مصطفی خمینی در مراسم تشییع جنازه مرحوم آیت الله کمالوند (قم- 18 اردیبهشت 1343)
مزار آیتالله روحالله کمالوند در صحن بالا سر حضرت فاطمه معصومه(س)
تعداد مشاهده: 17391