امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: هر که از کارها عبرت گیرد بر درستی آن‌ها آگاه گردد. غررالحکم، جلد 5، صفحه 474، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

لازم است برای بیداری نسل‌های آینده و جلوگیری از غلط نویسی مغرضان، نویسندگان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 3، ص 434.

 

مقالات با درج سند

گذری بر انقلاب اسلامی در استان یزد به روایت اسناد ساواک – (3)


تاریخ انتشار: 17 ارديبهشت 1403


اربعین شهدای یزد

واقعه‌ی دهم فروردینِ شهر یزد نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران در دوران انقلاب اسلامی بود. نقطه عطفی که نه ‌تنها مردم مسلمان و متدین شهرها و روستاهای استان یزد را به شدت تحت تأثیر قرار داد، بلکه در سراسر کشور شور و شعوری دیگر برانگیخت تا حرکت رو به اضمحلال رژیم شاهنشاهی را سرعتی مضاعف بخشد.[1]

این حرکت با حضور گسترده‌ی مردم در کنار مزار شهدایِ دهم فروردین آغاز شد و با برپایی مراسم بزرگداشت و ترحیم در شهرهای مختلف کشور ادامه یافت؛ و پس از آن، نوبت برپایی مراسم اربعین شهدای یزد بود تا سلسله مراسمی که به اربعینات مشهور شد، ادامه یابد.

در این موقع مراجع قم برای برپایی مراسم سراسری چهلم شهدای یزد اعلام عمومی نمودند[2] و تهیه و توزیع اعلامیه‌های محلی و خودجوش نیز فزونی یافت. در انستیتو تکنولوژی یزد که محیطی دانشجویی بود، اعلامیه‌ای پخش شد که در آن آمده بود:

«برادر، خواهر همسنگر، چیزی نمانده تا این بت بزرگ ظلم و جور و فساد و عامل تمام قتل عام‌های پی در پی و این خونخوار نوکر صفت در هم بشکند... سنگرت را بیشتر حراست کن ... ما ملت مسلمان و محروم ایران خون‌ها داده‌ایم تا به انقلاب اسلامیمان استمرار و همه جانبگی بخشیده‌ایم ... برادر، خواهر، دیگر جای درنگ نیست، دیگر باید کمر همت را کامل بست... دست به دست هم، تحت رهبری قرآن، تحت سرپرستی واحد و در لوای زعامت و نظارت زعیم بزرگ، رهبر عالیقدر مذهب و انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خمینی بت شکن، همه با هم در راه پیروزی قرآن و ملت خواهیم کوشید.»[3]

و در شهر یزد نیز اعلامیه‌ای با امضای «مردم مسلمان یزد» توزیع شد که با استناد به این کلام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که: اِن کانَ دینُ محمدٍ(ص)، لَم یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خُذینی، «اگر دین محمد(ص) جز با خون من آبیاری[اصلاح] نمی‌شود، پس ‌ای شمشیرها مرا در برگیرید»، تکلیف چگونگی حمایت از دین خدا و مقابله با سردمداران حکومت شاهنشاهی را روشن کرد.[4] 

و در اعلامیه‌ای که با امضای «جمعی از آزادگان وطن پرست بافق» در شهرستان بافق پخش شد، برپاییِ مراسمِ بزرگداشت شهدا به صورت زیر، مورد تأکید قرار گرفت:

«اکنون که تمام گروه‌ها و سازمان‌ها و ادارات و اصناف در سراسر کشور برای رسوا کردن حکومت پهلوی در آستانه برگزاری مجلس ختم جهت شهدای اسلام و آزادی است، که در خون خود غلطیدند، اما ظالم را رسوا کردند، می‌باشند؛ ما مردم بافق نیز اعمال وحشیانه عُمّالِ وطن فروش را که عزیزان ما را در قم و تبریز به گلوله بستند، محکوم کرده و شادی ارواح مقدس شهدا را از خداوند بزرگ درخواست داریم.»[5]

تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه در این زمان، به میزانی بود که یکی از اقدامات اصلی نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی، جمع آوری اعلامیه و ارسال آن به مرکز و همچنین پاک کردن شعارهایی بود که توسط مردم، بر در و دیوار شهرها و روستاها، در طرفداری از امام خمینی(ره) و مخالفت با رژیم شاهنشاهی پهلوی نوشته می‌شد.[6]

فراوانیِ این اقدام به گونه‌ای بود که اداره کل سوم ساواک را به واکنش واداشت، تا در دستوری به ساواک یزد بنویسد:

«با توجه به اینکه اخیراً اعلامیه‌های زیادی با عنوان فجر اسلام، جهت افراد مذهبی و مرتبط با یکدیگر در آن منطقه ارسال گردیده، چنین به نظر می‌رسد که یک یا چند نفر از دانشجویان دانشگاه ملی، که مرتبط با متعصبین مذهبی آن منطقه بوده‌اند، مبادرت به تهیه و توزیع اعلامیه نموده‌اند و با آگاهی به آدرس محل سکونت افراد موصوف پست نموده‌اند. لذا خواهشمند است دستور فرمایید با توجیه منابع و استخدام منابع جدید و مراقبت کامل از جلسات مذهبی که در آن منطقه تشکیل می‌گردد، نسبت به شناسایی و تهیه و ارسال مشخصات کامل دانشجویان اشاره شده، اقدام و نتیجه را اعلام دارند.»[7]

مسئله برگزاری مراسم اربعین شهدای یزد به میزانی اهمیت داشت، که ساواک را به واکنش و تهیه گزارش‌هایی همچون گزارش زیر وادار کرد:

«بین روزهای 17 الی 20 اردیبهشت ماه جاری، احتمالاً از سوی عناصر خرابکار، مراسم چهلم کشته شدگان یزد، اهواز، جهرم برگزار می‌شود و بعلاوه، طبق اطلاع، گروه‌های خبرنگار از فرانسه، انگلستان و برخی ممالک اروپایی به ایران می‌آیند و گفته شده، حوادثی در روزهای 17 اردیبهشت به بعد رخ می‌دهد. ضمن مراقبت دقیق و توجیه منابع و همکاری با سازمان‌های انتظامی و مسئولین محلی در این زمینه، پیش بینی به عمل آورده، هرگونه خبر مکتسبه را سریعاً اعلام دارند.»[8]

به همین علت بود که حتی در شهرستان اردبیل هم، 5 نفر از جوانانی که به پخش اعلامیه‌ی برگزاری مراسم اربعین شهدای یزد مبادرت کرده بودند، بازداشت و راهی زندان شدند.[9]

شرایط امنیتی و برخوردهای غیرانسانی و خشن، پس از گذشت حدود یک ماه از کشتار مردم بی‌گناه یزد در دهم فروردین، به گونه‌ای سخت و دشوار بود که آیت‌الله صدوقی(ره) در روز نهم اردیبهشت ماه، پس از پایان نماز جماعت مغرب و عشا به منبر رفت و گفت:

«نمی‌دانم چند نفر کشته داشتیم. چند نفر جوان، چند نفر پیر و چند زخمی؛ عده‌ای هم تیر خورده و در خانه‌های خود بستری می‌باشند و اگر شما بدانید بدبخت هستند و به من نگویید، مسئول خواهید بود و آنها که در بیمارستان‌ها بستری بودند، نه گذاشتند بستگانشان به آنان سر بزنند و نه خودشان به آنها رسیدند. بعضی در بیمارستان مُردند و کسی نفهمید. ما نمی‌دانیم؛ دولت که نباید به روی ملت بی دفاع خود اسلحه بکشد. ملت که کاره‌ای نیست، هر کار خودشان می‌خواهند می‌کنند. این حرفی که می‌زنم، می‌خواهم به همه برسانید. قرار است که در تهران و تبریز و چند شهر دیگر، چهلم بگیرند و زشت است که ما در این شهر که شهر کشته شدگان است، چهلم نگیریم و به همه برسانید تا چهلم کشته شدگان را بگیریم و شما را به همان امام زمان[عج] که در انتظارش هستید، قسم می‌دهم که ساکت و آرام باشید تا بهانه‌ای به دست آن‌ها نیفتد، چون تا بهانه‌ای نداشته باشند، کاری نمی‌کنند و فهمیده‌ام که آن‌ها از حالا خود را مجهز کرده‌اند.»[10]

پیگیری شهید آیت‌الله صدوقی(ره) برای برگزاری مراسم اربعین شهدای یزد منحصر به شهر یزد و دیگر شهرهای استان نبود بلکه در تماس‌هایی که با دیگر علمای شهرها داشت، آنان را نیز به برپایی این مراسم ترغیب می‌نمود چنانکه در تماسی با تهران، ضمن پیگیری این مسئله و آگاهی از تردید احتمالی در جریان آن، گفت:

«انشاءالله دست به دست هم بدهند بلکه برگزار بشود و به مسامحه برگزار نکنند.»[11]

در جریان همین تماس‌ها بود که روز سه‌شنبه نوزدهم اردیبهشت ماه سال 1357ش، به عنوان روز برگزاری مراسم سراسری چهلمین روز شهدای یزد در نظر گرفته شد و همزمان با آن طلابِ جوان نیز با مراجعه به بیوت مراجع و علما در قم برپایی مجلس بزرگداشت شهدای یزد را خواستار شدند:

«بعدازظهر روز پنجشنبه 7 / 2 / 37 نزدیک غروب، تقریباً چهل نفر بچه طلبه که اکثریت آن‌ها زیر 20 سال بودند، به منزل شریعتمداری مراجعه و اظهار داشتند که تکلیف ما نسبت به روز چهلم یزد چیست و شما چه اقدامی کرده‌اید. شریعتمداری شخصاً با این عده روبرو نشد و اعتنا نکرد. یک نفر از اطرافیان از طرف شریعتمداری با آنان صحبت کرده و گفت: ما هرچه وظیفه باشد انجام می‌دهیم و اگر تصمیم گرفته شود، همه مطلع می‌شوید. بعد به منزل سیدصادق روحانی مراجعه کردند. روحانی در جواب گفته که: ما با علماء دیگر مشورت می‌کنیم و جلسه تشکیل می‌دهیم؛ اگر بنا باشد اقدامی بکنیم به شما اطلاع می‌دهم. این عده پس از خروج از منزل روحانی، از طریق کوچه ارگ رفتند و در بین راه شعار درود بر خمینی می‌دادند.»[12]

امام خمینی(ره) که از آغاز حرکت خویش سرنگونی رژیم شاهنشاهی را هدف قرار داده بود در روز نهم اردیبهشت ماه با صدور پیامی خطاب به مردم یزد برگزاری مراسم اربعین شهدای یزد و دیگر شهرها را مورد تأکید قرار داد:  

«سلام و تحیت بر مؤمنین محترم یزد و سایر شهرهایى که با خون خود بزرگداشت اربعین خونین تبریز را گرامى داشتند. مع الأسف ما باید در اربعینى بعد از اربعین بلکه در اربعینات پنجاه ساله دوره سیاه و عزاى این ملت بزرگ، در حوادثى که در این پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعید و بالاتر از آن از ورشکستگى اخلاقى و فرهنگى به دست این دودمان نشاندار که در عقب نگه داشتن و به فسادگرایاندن و به فحشا کشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق مأموریت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشینیم و در هدر دادن مخازن زیر زمینى و از آن مهمتر، مخازن روى زمینى که نسل جوان است، در عزا باشیم. در کودتاى انگلیس به دست رضاخان و امریکا به دست محمدرضاخان، در سوگ باشیم.

در منطق شاه و مزدوران وابسته‌اش، اهالى محترم تبریز که یکپارچه بپاخاستند و با فریاد «مرگ بر شاه» زمین را لرزاندند، تعدادى از بیگانگان بودند که از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند! و شما اهالى محترم یزد که دلاورانه قیام نمودید و با تعطیل عمومى و شعار متداول «مرگ بر شاه» عامل امریکا را دیوانه تر کردید، معدودى هستید که از آن طرف مرز به صورت غیر قانونى وارد یزد شدید! اهالى ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب که یکپارچه از شاه متنفرند، ایرانى نیستند! اینان همگى به صورت قاچاق وارد ایران شده‌اند!! در این منطق، ایرانى خلاصه مى‌شود در شاه و دار و دسته‌اش و از مستشاران و کارمندان امریکایى و انگلیسى و روسى و صهیونیستى؛ غارتگران بین‌المللى که اقتصاد ایران را قبضه کرده‌اند.»[13]

اعلامیه امام خمینی(ره) روحی تازه در کالبد مبارزات بود و حرکت‌هایی را به دنبال داشت که مأمورین ساواک قم را مجبور به اظهار نظرهایی به شرح زیر کرد:

«با این کیفیت وضع خیلی خطرناک شده. مخصوصاً چهلم یزد که روز سه‌شنبه 19 اردیبهشت است، حتماً تظاهراتی مفصل در پیش است. با اینکه هنوز از طرف مراجع قم اعلامیه داده نشده ولی بازار قم آماده است برای بستن و مردم قم هم تصمیم دارند تعطیل عمومی کنند. مردم قم و حوزه علمیه روز سه‌شنبه را خیلی خطرناک می‌بینند و اظهار عقیده می‌کنند که با این اعلامیه‌ای که خمینی داده، حتماً دوباره کشتار می‌شود و مجدداً چهلم دیگری در پیش خواهد بود و این چهلم هم مرتباً تکرار خواهد شد. از روز پنجشنبه 14 / 2 / 37 به بعد، طلبه‌ها به یکدیگر می‌گویند: اگر مقلد خمینی هستی باید در تظاهرات شرکت کنی و نباید فرار کنی.»[14]

در همین راستا، از سوی جامعه روحانیت قم اعلامیه‌ای منتشر شد که در آن، روز 19 اردیبهشت به مناسبت بزرگداشت شهدای «قزوین . یزد . اهواز . جهرم و اصفهان»، «عزای ملی» اعلام شد. در بخشی از این اعلامیه آمده است:

«چون ملت مسلمان و متعهد ایران به خاطر تجلیل از شهدای مجاهد یزد، جهرم، اهواز، اصفهان و دیگر شهرهای ایران و برای بزرگداشت اربعین جانبازان راه اسلام و آزادی که به دستور شاه جلاد در روز 10 / 1 / 1357 به شهادت رسیدند، روز 3 شنبه 19 / 2 / 1357 را عزای عمومی اعلام نموده و تعطیل سراسری خواهد داشت لذا حوزه علمیۀ قم ضمن اظهار همدردی و همبستگی با ملت بیدار ایران و پیروی از منویات مراجع عالیقدر به ویژه قائد اعظم پیشوای عالیمقام عالم تشیّع الامام خمینی، اعلام تعطیل حوزۀ علمیه نموده و یادآور می‌شود که بدین مناسبت در روز سه‌شنبه 19 / 2 / 1357 از طرف حضرات آیات عظام و مراجع بزرگوار ایدّهم الله تعالی در مسجد اعظم قم مجلس یادبود آن شهیدان راه حق و عدالت برقرار می‌باشد.»[15]

و پس از آن آیت‌الله سید صادق روحانی نیز با انتشار اعلامیه‌ای بر این نکته تصریح کرد.[16] در این شرایط آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله گلپایگانی، برای ملاقات با آیت‌الله نجفی مرعشی که برای معالجه‌ی چشم خویش عازم سفر بود، به منزل ایشان رفتند تا در ضمن ملاقات نسبت به چگونگی برخورد با این مسئله تصمیم بگیرند که به علت محرمانه بودن جلسه اطلاعی از آن به دست منابع ساواک نرسید؛[17] ولی در همین موقع رئیس ساواک قم به نمایندگی از طرف رئیس ساواک به دیدار شریعتمداری رفت تا ایشان را از صدور هرگونه اعلامیه‌ای در این خصوص برحذر دارد:

«ضمن تماس با آیت‌الله شریعتمداری، اوامر تیمسار ساواک به وی تفهیم، ضمن عرض سلام، اظهار داشت: در همه حال سعی در برقراری آرامش داشته تا جائی که از طرف طلاب علوم دینی و افراطیون مذهبی عرصه را بر وی تنگ ننمایند از صدور اعلامیه به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان یزد و سایر نقاط دیگر خودداری خواهد نمود و نیز با آیات دیگر در این باره مذاکره و معتقد است که آنان نیز از نظرات وی پیروی خواهند نمود. برابر اظهار یکی از پیشکاران آیت‌الله، طی چند روز گذشته طلاب از وی خواسته‌اند که به مانند سید صادق روحانی، اعلامیه‌ای صادر و عزای عمومی اعلام نماید که تا تاریخ 14 جاری، مشارالیه خودداری کرده است.»[18]

ولی این شرایط چندان دوامی نداشت و حضور گسترده‌ی مردم متدین در صحنه‌ی مبارزه و تلاشی که از سوی آیت‌الله صدوقی(ره) صورت گرفت، شریعتمداری را نیز که پس از دیدن اعلامیه امام(ره)، گفته بود:

«من حاضرم به منافع خودم لطمه وارد شود ولی حاضر نیستم به جان کسی صدمه‌ای برسد؛ (یعنی اگر اعلامیه بدهم برای من کسب وجهه خواهد بود ولی اگر در اثر این اعلامیه خونی ریخته شود جواب خدا را نمی‌توانم بدهم.)» 

به واکنشی غیر از آنچه در دل داشت وادار کرد:

«آیات ثلاثه قم که در فشار متعصبین مذهبی و به خصوص آیت‌الله صدوقی یزدی قرار گرفته بودند، ناگزیر شدند که جلسه‌ای تشکیل و متفقاً اعلامیه‌ای بدهند و اعلام مجلس ختم بکنند. تشکیل این جلسه و دادن این اعلامیه ضمن اینکه از تحریکات گروه‌های مذهبی علیه آنان جلوگیری کرد، موجب شکست سیدصادق روحانی نیز گردید؛ زیرا وی قبل از آیات ثلاث و بدون مشورت آنها اعلامیه داد و روز 19 / 2 / 37 را عزای عمومی اعلام کرد ولی این سه نفر خلاف معمول همیشگی، هر سه یک اعلامیه دادند و عزای عمومی هم اعلام نکردند و با این کار عملاً روحانی را از جرگه خود خارج و به مردم فهماندند سید صادق جزو آیات قم نیست.»[19]

اولین اقدام مردم انقلابی یزد در این خصوص تلاش و هماهنگی برای تعطیلِ عمومی بازار و خیابان در شهرهای مختلف استان یزد و برپایی هرچه با شکوه‌تر این مراسم بود؛[20] در همین رابطه اعلامیه‌ای نیز با امضای جوانان یزد منتشر شد، که در بخشی از آن آمده بود:

«... برای احترام به خون همشهریان گرامی و احقاق حق آن‌ها حداقل روز سه‌شنبه 19 / 2 / 1357 را تعطیل عمومی نموده و در مجلسی که برگزار می‌گردد شرکت کنید. ضمناً به کلیه اعضای صنف اطلاع دهید تا موردی پیش نیامده مزاحمتی ایجاد نگردد.»[21]

و باز اعلامیه‌ی دیگری تکثیر و توزیع شد که در آن شرکت در مجلس اربعین شهدا را واجب می‌دانست:  

«حال که چهل روز از شهادت مردم بیگناه و مؤمن یزد و دو چهل و سه چهل از شهادت تبریزی‌ها و قمی‌های عزیز می‌گذرد و جنایتکاران یزیدی دست از اعمال پست خود برنمی‌دارند؛ بر ما واجب است در هرحالی که هستیم کارها را بر زمین بگذاریم و به عزاداری بپردازیم و اگر شهید نشویم لااقل شهید داری کنیم.»[22]

و آیت‌الله صدوقی(ره) نیز در اعلامیه‌ای به تاریخ 17 / 2 / 1357، اقشار مختلف مردم یزد، اعم از: «کارمندان دولت، بازرگانان، بازاریان، دانشجویان، اصناف، کارگران، کشاورزان و دانش آموزان» را به حضور در مجلس اربعین شهدا در مسجد حظیره دعوت کرد.[23]

و مشابه این اقدام از سوی آیت‌الله حاج سید روح الله خاتمی در شهرستان اردکان صورت گرفت؛[24] و شیخ عباس دوست حسینی نیز در شهرستان بافق به این اقدام دست زد.[25]

در پیگیری همین تلاش‌ها بود که ضداطلاعات ژاندارمری یزد در گزارشی به ساواک نوشت:

«اطلاعیه رسیده حاکی است: قرار است به مناسبت چهلمین روز کشته شدگان یزد، سیصد دستگاه اتوبوس سیاه پوش حامل اهالی تبریز به یزد آمده و روزهای هفدهم و هیجدهم و نوزدهم ماه جاری در مساجد مختلف یزد مراسم ختم برگزار که احتمال دارد تظاهراتی نیز برپا شود.»[26] 

و شهربانی استان یزد نیز خبری مشابه این خبر را برای ساواک یزد فرستاد:

«طبق اطلاع واصله، احتمال دارد گروهی از دانشجویان که در قزوین و تبریز و اردبیل به منظور به تأخیر انداختن امتحانات آخر سال مبادرت به تعطیل کردن کلاس‌ها نموده‌اند برای شرکت در مراسم چهلم کشته شدگان واقعه 10 / 1 / 2537 شهر یزد به این شهر آمده و ایجاد اخلال و بی نظمی نمایند. ضمناً ممکن است افراد مورد نظر وسائل غیرمجاز همراه داشته باشند.»[27]

در این موقع مسجد حظیره با هدایت و رهبری آیت‌الله شهید صدوقی به کانون مبارزه و تحرکات انقلابی و سخنرانی‌های مذهبی علیه رژیم شاهنشاهی تبدیل شده بود؛[28] که از طریق آن حرکت‌های مردمی در سطح شهر یزد و دیگر شهرهای استان سازماندهی می‌شد و جوانان غیرتمند و انقلابی شهر که برای مقابله با رژیم منحوس شاه سر از پا نمی‌شناختند با حضور در این مسجد فعالیت‌های خویش را با ایشان هماهنگ می‌کردند. همین جوانان بودند که در آستانه اربعین شهدای خود در اعلامیه‌ای نوشتند:

«پس از عرض تسلیت به پدران فرزند کشته. فرزندان پدر و مادر کشته... به استحضار می‌رسانیم که روز سه‌شنبه 19 / 2 / 1357 مصادف با چهلمین روز حوادث شوم و دردناک یزد . جهرم . اهواز . اصفهان . قزوین و... با الهام از دستورات مراجع عالیقدر، روز سه‌شنبه 19 / 2 / 1357 را عزای عمومی اعلام داشته، از همشهریان گرامی استدعا داریم برای بزرگداشت دلاوران قهرمان... در مجالسی که برگزار می‌گردد، شرکت جویند.»[29]

با نزدیک شدن به روز موعود که سه‌شنبه نوزدهم اردیبهشت ماه بود، گروه‌های مختلف مردم برای شرکت در این مراسم از اطراف و اکناف به سوی یزد رهسپار شدند:

«برابر آخرین اطلاع، تاکنون دو گروه حدود 10 و 25 نفری از طلاب و وعاظ قم و سایر شهرستان ها جهت شرکت در مراسم به اصطلاح چهلم کشته شدگان حادثه 10 / 1 / 37، به یزد عزیمت و در دو محل اسکان داده شده‌اند که هر دو محل مورد شناسایی این سازمان و شهربانی می‌باشد. ضمناً اعمال و رفتار مشارالیهم نیز تحت کنترل و مراقبت قرار دارد.»[30]

برنامه‌ریزی برگزاری مراسم اربعین شهدا در مسجد حظیره به گونه‌ای بود که به رغم اعلامیه‌های متعددی که پیرامون آن پخش شده بود، پرویز ثابتی در تلگرافی به ساواک یزد، نوشت:

«برابر اطلاع، قرار است بدون آگهی قبلی مجلسی به مناسبت واقعه چهلم یزد در مسجد حظیره تشکیل و طبق شایعات، از شهرستان‌های مختلف از جمله: تبریز، اصفهان و احتمالاً کاشان، افراد ماجراجو و افراطی جهت شرکت در این مجلس به یزد عزیمت خواهند نمود. در این زمینه مراقبت‌های لازم معمول و نتیجه را اعلام نمایند.»[31]

و همین مضمون از طرف ارتشبد نصیری که در این موقع ریاست ساواک را به عهده داشت برای شهربانی کل کشور ارسال شد:

«برابر اطلاع، از طرف افراطیون مذهبی از جمله حاج محمد صدوقی که از علماء شهرستان یزد می‌باشد، قرار است به مناسبت چهلمین روز وقایع استان یزد در مورخه 19 / 2 / 37، مراسمی در مسجد حضیره[حظیره] یزد برگزار گردد و عده‌ای نیز از اهالی شهرستان‌های تبریز . اصفهان و قم در مجالس مزبور شرکت نمایند و در نظر دارند پس از ختم مجالس به خیابان‌ها رفته و ضمن تظاهرات و شعار دادن، ایجاد بی نظمی نمایند.»[32]

یک روز قبل از روز اربعین شهدا، آیت‌الله صدوقی بر فراز منبر مسجد حظیره قرار گرفت و در سخنانی که حاکی از شهامت مثال زدنی ایشان بود، ضمن اشاره به برگزاری مراسم فردا و تقاضای تعطیل عمومی و شرکت گسترده در مراسم و گلایه از برخی مخالفت‌ها با برنامه‌های انقلابی در یزد، با اشاره به شهدای واقعه‌ی دهم فروردین ماه، گفت:

«یکی از کشته شدگان کسی بوده که بر اثر ضربه باتون از پا درآمده و مأموران از اقوام وی خواسته‌اند در موقع تحویل جسد بگویند از پشت بام به زمین افتاده است.»[33]

در ساعت 8 صبح روز 19 / 2 / 1357 مراسم اربعینِ شهدا با شرکت جمعیت کثیری که آیت‌الله صدوقی تعداد آنان را «بیش از 15 هزار نفر» اعلام کرد،[34] در مسجد حظیره آغاز شد. حضور جوانان در این مراسم که سه سخنران به نام‌های: حجت‌الاسلام محمدعلی حافظیه، حجت‌الاسلام شیخ ابوالقاسم مناقب از یزد و حجت‌الاسلام شاهرخی زاده به نمایندگی از آیات قم، داشت به میزانی چشمگیر بود که در گزارش ساواک به آن اشاره شد.[35] 

صلوات پی در پی جمعیت و تعطیلی مغازه‌های خیابان و بازار، به غیر از نانوایی‌ها، که نشان از همبستگی و اتحاد مردم داشت، از دیگر مواردی بود که در این گزارش‌ها مورد توجه قرار گرفت.[36]

حجت‌الاسلام مناقب که سخنران دوم این مراسم بود، ضمن تجلیل از شهدای دهم فروردین با صلابت به سخنرانی پرداخت و گفت:

«مجلس، مجلسی است بسیار با شکوه، پر جمعیت، به کوری چشم کسانی که ما را عده‌ای معدود و انگشت شمار[که] از ده تا پانزده نفر تجاوز نمی‌کنیم[معرفی می‌کنند]. این جمعیت چندین هزار نفره، گِردِ هم جمع آمده تا از یک سو از کشته شدگان یزد تجلیل نماید و از یک سو پایداری خود را به منظور رسیدن به هدف‌های منطقی و شرعی و حکمیانه رهبران دینی استان اعلام بدارند. با اینکه می‌دانم عواملی در کار بوده و ممانعت‌هائی شده تا افراد کمتری شرکت نمایند... با خطباء و جامعه روحانیت یزد صحبت دارم. آیت‌الله صدوقی، (صلوات حاضرین) آقایان حجج اسلام و... ما در راه هدف خدا و... ده‌ها کشته دادیم. در کلانتری‌ها با بدن‌های لخت کتک‌ها خوردیم، در زندان  بر زمین‌های مرطوب، در حالی که بدن‌هایمان از فشار و کثرت ضربات خرد و خمیر بود، نشستیم؛ فعلاً هم پرونده‌ها برایمان ساختند. دستگاه هم آمادگی دارد که ما را به زندان بکشد و ما هم با افتخار قبول می‌کنیم و هیچگونه عذری نمی‌آوریم... اگر کسانی را می‌شناسید که در این لباس هستند و از روحانیت نیستند، آنها را معرفی کنید... بیرونی‌ها باید بروند و شما هم آنها را به مردم معرفی کنید... چهل روز است از ماجرای خونین یزد می‌گذرد، کدام شب بود حضرت آیت‌الله صدوقی! (صلوات حاضرین) که سالنی که ظرفیت 15 هزار 20 هزار جمعیت را دارد، از جمعیت خالی باشد؟ کدام شبی بود که جوان‌های غیور کوه صفت، کنار شما نایستاده باشند و آمادگی خود را در راه اجرای فرامین شما با زبان حال، با زبان عمل اعلام نکرده باشند؟ (سه مرتبه صحیح است حاضرین). آفرین بر احساسات پرشور شماها اعلام کردید با عملتان و حالا هم با گفته‌هایتان اعلام کردید که در کنار مراجع و رهبران مجاهدمان ایستاده‌اید... حرف ما با دولت زمان، با هیئت حاکمه و مأمورینی که مشغول انجام وظیفه هستند... ما می‌گوئیم: دولت از دروغ گفتن بپرهیزد. (سه مرتبه صحیح است حاضرین) قضایا را آن طور که هست صدا و سیمای ایران به قول خودشان منعکس بکند. (سه مرتبه صحیح است حاضرین) نگویند یک بیست نفر جمعیت خرابکار در یک مسجد جمع شدند برای ایجاد بلوا و پلیس آنها را متفرق کرد. ما بلواگر نیستیم (سه مرتبه صحیح است حاضرین) ما جمعیتی هستیم منظم، مرتب، عاقل، اکثراً تحصیل کرده، فاضل و دانشمند، امکان ندارد در راه هدف مقدس خود دست به بی نظمی بزنیم. (سه مرتبه صحیح است حاضرین). دولت جریان روز را آن طور که هست در جراید اعلام کند. (سه مرتبه صحیح است حاضرین). امروز سراسر شهر یزد تعطیل عمومی است. اعتصاب است. چیزی نیست که ما برخلاف بگوئیم. این بازار ماست. این خیابان ماست که تعطیل است و اگر اشخاصی هم حاضر نشده‌اند، مانعی برای آنها ایجاد نموده‌اند. آن طور که من شنیده‌ام، دو سه روز است که به نفرات کارمندان شریف و متدین ادارات، این دو سه روز، یک ساعت هم مرخصی داده نشده، چرا... از چند روز قبل به مدیران کارخانجات اعلام کرده‌اند که اگر فلان روز کارگری در محل کار حاضر نشد، بگوئید تا ما چکارش بکنیم چرا،... هی داد می‌زنند ما پیشرفت کرده‌ایم، جلو رفتیم، جلو رفتیم. بابا کجا رفته‌اید؟ پیشرفت یعنی چه؟... ملتی که پیازش از خارج بیاید، ملتی که گوشتش کشتی کشتی از استرالیا بیاید، آن هم گوشتی که گندش درآمده، که حتی روزنامه‌ها نوشته‌اند... کجا رسیدی در زراعت با این اداره کشاورزی و مهندسین و... کجا رسیدی؟ کو گندمت؟، چرا کشتی کشتی از خارج می‌آوری. تو ورشکست شده‌ای از نظر زراعت، زراعت ایران را خرد کرده‌ای. دامداری ایران را خرد کرده‌ای. این شهر بابک نزدیک یزد از اردیبهشت به بعد مرتباً انواع مواد غذائی برای یزد صادر می‌کرد ولی حالا باید روغن نباتی برایش بفرستند و همه شده‌اند مصرف کننده الان... دوم سفارش من به مأمورین دولت و کارمندان دولت است.‌ ای مردم! با احساسات داغ و گرم مذهبی مردم به مبارزه برنخیزید، و لو توپ دارید. ارتش دارید، تانک دارید، پلیس دارید و... چقدر می‌توانی بکشی، بزن همه را بکش، بر چه کسی حکومت می‌کنی، اگر ما نباشیم بر خرابه‌ها و مرده‌ها حکومت می‌کنی. با احساسات داغ مردم مبارزه نکنید؛ آن هم با احساسات گرم مذهبی که نتیجه‌ای جز شکست و بدبختی ندارد (سه مرتبه صحیح است حاضرین) برای احساسات گرم مردم احترام قائل باشید (سه مرتبه صحیح است حاضرین) در قبال حرف حق و منطقی، گلوله و فشنگ، چوب و چماق، تو اینطور می‌خواهی جمعیت را آرام کنی... به خدا بدتر می‌شود، پر شورتر می‌شود، به چه مجوز قانونی در کلانتری‌ها جوان‌ها را زدید. من شما را در اینجا در روی منبر استیضاح می‌کنم و حق هم دارم. من نماینده روحانیت یزد هستم. به چه مجوز و بر طبق چه قانونی، باید جرمشان ثابت بشود. بر طبق قوانین کشوری قاضی حکم به مجرمیت آنها بدهد، بعد حکم اجرا شود. هنوز مجرم از بی گناهی تشخیص داده نشده همین طور بزن. رویتان سیاه. افتضاح کردید. آبروی پلیس را بردید. شما مردمان جاهل و نادان (سه مرتبه صحیح است حاضرین) . جوان را آنجا لختش می‌کنند، آقا فحش بده به حضرت... امام اعظم خمینی (سه مرتبه صلوات حاضرین و اعتراض حاضرین)... و فحش بده به حضرت... صدوقی (صلوات و اعتراض حاضرین) ولی جوان کشیده جانانه‌ای نثار پلیس می‌کند که سه مرتبه دور خود می‌چرخد، بعد هم جوان را دوره می‌کنند و می‌زنند. آفرین! مفتی کتک نخوردی، یکی زدی ده تا خوردی. فحش بدهد به رهبران مذهبی، ما خونمان را در راه رهبران مذهبی می‌دهیم (سه مرتبه صحیح است) ما جانمان را در راه بزرگان دین می‌دهیم(سه مرتبه صحیح است) . فحش دادن جرم است... ولی مأمور دولت مسلمان شیعه دست به کمر می‌زند، می‌گوید به مرجع تقلید فحش بده (سه مرتبه غلط کردند حاضرین) یعنی چه؟ آرام باشید مأمورین با احساسات مردم مبارزه نکنید... بترسید از روز انتقام، به خدا یک روز از شما انتقام می‌گیرند.»[37]

 

بازتاب برگزاری مراسم اربعین

پس از برگزاریِ این مراسم، ترفند بدنام کردن آیت‌الله صدوقی همراه با تلفن‌های تهدیدآمیز در دستور کار نیروهای امنیتی قرار گرفت که با هوشیاری مردم و علمای محلی، همراه با اعلامیه‌ای که دارای 46 امضا بود در نطفه خفه شد:

«هر کس می‌داند بزرگترین سدّ در برابر استعمار، اسلام است و از این روست که استعمار چه کهن و چه نو، از آغاز دست اندازی به ممالک اسلامی تاکنون مهمترین همّ خود را مبارزه با اسلام قرار داده است... هیأت حاکمه به جای اینکه خواسته‌های ملت را برآورد با گلوله و مسلسل و باتون به جان مردم بی دفاع افتاد و کشته‌ها و زخمی‌های او از مرز هزاران گذشت... پس از آنکه این جنایات وحشیانه... مردم را آرام نکرد بلکه بر خشم و شدت مبارزه ملت افزود. دستگاه حاکمه دست به حربه مبتذل از مد افتاده تهمت و ناسزاگوئی زد... و اخیراً لبه این حربه را به جانب حضرت آیت‌الله جناب آقای حاج شیخ محمد صدوقی یزدی، که از رهبران مبارزه هستند، برگرداند و با نامه‌های بی امضاء و تلفن‌های ناشناس، تهدیدات و تهمت‌ها و افتراها به ساحت مقدس ایشان کرد... ایشان کسی نیستند که نیاز به معرفی داشته باشند؛ چرا که از روشن‌ترین چهره‌های روحانیت تشیع هستند و نه تنها در استان یزد، بلکه در حوزه‌های علمیه نجف و قم و مشهد شناخته شده و مورد احترام همه هستند... همه کس می‌دانند و محبوبیت و وجهه‌شان در میان مردم بالاتر از آن است که با این لاطائلات لطمه‌ای ببینند...‌ای کاش این دستگاه جبار به جای این تشبّثات و خیانت‌ها و آدم کشی‌ها، به خواسته‌های حقه ملت تسلیم می‌شد و با این زخم زبان‌ها بر خشم ملت نمی‌افزود.»[38]

هنوز یک روز از مراسم اربعین شهدای یزد سپری نشده بود که در ساعات اولیه بامداد و قبل از روشن شدن هوا، آزمایشگاه، دبیرخانه و کتابخانه مرکز اسناد و آمار انستیتوتکنولوژی یزد، دچار آتش سوزی شد [39]و دو تن از دانشجویان به علت اینکه «انگشت دست آنان زخمی و باند پیچی شده» بود، به عنوان مظنونین این حادثه معرفی و مورد بازجویی قرار گرفتند.[40]

و پس از آن شایعه‌ی حرکت‌های قهرآمیز از سوی مردم، نسبت به هواداران رژیم شاهنشاهی نیز شدت گرفت:

«مهندس سربی، کارمند شرکت توانیر یزد... در ساعت 1720 روز جمعه مورخه 21 / 2 / 37 به دو نفر از مأمورین گارد انتظامی توانیر اظهار می‌دارد: لباس‌های خود را بیرون آورده و اسلحه‌ایتان را به دور اندازید؛ زیرا اگر روز سی‌ام اردیبهشت با لباس و سلاح باشید، شما را می‌کشند. چون دولت در آن روز از بین رفته و صاحب(کد 66 - شاه) به کشور خارج فرار خواهد نمود.»[41]

در همین موقع اداره کل سوم ساواک ضمن صدور بخشنامه‌ای، نوشت:

«از آنجا که تجربه ماه‌های اخیر نشان داده، عناصر منحرف، مترصد احراز موقعیت مناسب برای تحریکات و فعالیت‌های براندازی و ضدملی هستند و با مستمسک قرار دادن برگزاری مراسم یادبود چهلم به تحریکات و تظاهرات دست زده‌اند؛ ضرورت دارد که عناصر محرک در هر محل فوراً شناسایی شوند. سریعاً افراد سابقه‌دار و منحرفی را که در حوزه استحفاظی آن سازمان در جریانات اخیر (از دی ماه 36 به بعد)، مبادرت به اقدامات ضدملی نموده‌اند، مشخص و همراه با پیشنهاداتی که در نحوه عمل با هر یک از این افراد دارند، اعلام دارند.»[42]

و ساواک یزد نیز متعاقب آن دستور داد:

«دستور فرمایید هر فردی که نوار سخنرانی خمینی و سایر عناصر افراطی ضد رژیم را توزیع نمود، جهت تعقیب قانونی، وی را به همراه نوارهای ضبط شده و پرونده متشکله به این سازمان اعزام دارند.»[43]

 و از این طرف هم، ضمن پخش نوار سخنرانی‌هایی امام خمینی(ره) در مسجد حظیره برای مردم،[44] آیت‌الله صدوقی(ره) نیز ضمن سخنرانی‌های مکرر برای مقابله با توطئه‌های گوناگون رژیم پهلوی، صراحت کلام خویش را بیشتر کرد:

«به من اطلاع داده شده که چند ماشین سرباز به یزد آمده است تا در فرصت مناسبی به مسجد شما بریزند و شما را بزنند و بکشند و دستگیرتان کنند. اول اینکه خدا کند دروغ باشد ولی اگر خدای ناکرده راست باشد، من می‌خواهم با شماها اتمام حجت کنم؛ یعنی هر کس طاقت کتک خوردن و در خاک و خون غلتیدن ندارد، از فردا شب دیگر در این مجلس ما شرکت نکند و این یک اتمام حجت بود... من از هیچ شکنجه‌ای بیم ندارم. بیایند مرا هم بگیرند، کتک بزنند و شکنجه بدهند. به ما می‌گویند چه می‌خواهید؟ می‌گوئیم: چرا بیخود مردم را جری می‌کنید، می‌زنید، شکنجه می‌دهید و می‌کشید؟ مردم می‌دانند اینها چه می‌خواهند. می‌خواهند ما تسلیم ظلم بشویم، آیا شماها تسلیم می‌شوید؟ (حضار جواب منفی می‌دهند.)»[45]

به همین دلیل بود که برخورد مستقیم با آیت‌الله صدوقی که رهبری جریان انقلاب را در استان به عهده داشت، در دستور کار قرار گرفت:

«دستور فرمایید به نامبرده بالا تذکر داده شود، چنانچه دست از رویه خود برنداشته و کماکان با صدور اعلامیه و ذکر مطالب خلاف مصالح مملکت در روی منبر به رویه گذشته خود ادامه دهد، تصمیمات مقتضی درباره وی اتخاذ خواهد شد.»[46]

این اقدام صورت گرفت و متعاقب آن شهید صدوقی در سخنرانی مسجد حظیره در این باره گفت:

«از شهربانی به من تلفن شده مطلبی را عنوان نکنم. چهار حالت دارد: یا می‌گیرند، یا زندانی، یا تبعید می‌کنند و یا می‌کشند. اگر بکشند، قطره قطره خون من، صدوقی‌ها خواهد شد. فعلاً شما شعاری ندهید و اقدامی نکنید تا ببینیم با ما کنار می‌آیند یا نه.»[47]

و این درحالی بود که در کلیه مراکز آموزشی استان، مانند: «دانشسرای مقدماتی دختران»، «دبیرستان کورش کبیر بافق»، پخش اعلامیه و شکستن قاب عکس‌های خاندان پهلوی، به «امری رایج و متداول» تبدیل شد[48] و این مسئله تا جایی پیش رفت که در «دبستان شورک»، دانش آموزان دبستانی «در موقع نیایش صبحگاهی به جای اینکه بگویند زنده باد شاهنشاه آریامهر»، «زنده باد خمینی» گفتند [49]و دایره‌ی شعار نویسی، دیوارهای سازمان امنیت یزد را نیز در برگرفت [50] و دامنه‌ی تظاهرات شبانه به دیگر مساجد شهر نیز کشیده شد.[51]

در جریان مقابله با حرکت‌های انقلابی مردم، دولت جمشید آموزگار تصمیم به تعویض استاندار یزد گرفت و همزمان با مراسم اربعین شهدای یزد، محمدحسن رهنوردی را که «فردی عیاش و خوشگذران و اهل قمار» و از اعضای تشکیلات فراماسونری بود، به عنوان استاندار یزد معرفی کرد.

اولین حرکت استاندار جدید سرکشی به شهرهای استان بود تا ضمن آگاهی از نابسامانی‌های موجود، با انجام تغییرات و قول اقداماتی چون: «تأسیس شبکه مخابراتی. شبانه روزی شدن برق. تجهیز مرکز بهداشت. احداث چاه آب آشامیدنی. تسطیح و مرمت راه. احداث استادیوم ورزشی و ... »، نسبت به آرام کردن مردم تلاش کند.[52]

و پس از آن نیز در روز دهم خرداد ماه به دیدار آیت‌الله صدوقی رفت. ملاقاتی که در آن شهید صدوقی نه تنها به مسائل و مشکلات موجود در یزد و برخورد نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی اعتراض کرد، بلکه با مطرح نمودن مسئله‌ی انتشار مقاله‌ی مجعول رشیدی مطلق و توهین به دین و قرآن و علماء اساس رژیم شاهنشاهی را زیر سوال برد.[53]

زمانی که گزارش این ملاقات و صلابت شهید صدوقی در برخورد با استاندار یزد برای ریاست ساواک ارسال گردید، از ساواک یزد خواسته شد تا عملیات خنثی سازی فعالیت‌های ایشان را طراحی کند. چون این گفتگو مستقیم بود، حتی اداره کل سوم نیز از محتوای این گفتگو و طرح عملیاتی آن آگاه نشد، زیرا در ذیل آن نوشت:

 «گویا تیمسار ریاست ساواک، مستقیماً اوامری به رئیس سازمان یزد فرموده‌اند.»[54]

محمدحسن رهنوردی که از ملاقات با آیت‌الله صدوقی طرفی نبسته بود، دست به قلم شد و در نامه‌ای که خطاب آن «حضور محترم حجج اسلام. توسط الحاج شیخ محمد صدوقی» بود، عطف به تلگرامی که توسط علمای یزد برای دولت ارسال شده بود، مواردی را مطرح کرد، از جمله اینکه:

«وقتی عده‌ای ماجراجو و آشوبگر به انگیزه اهداف مغرضانه به کلانتری‌ها حمله ور شدند و از طریق تهاجم سلاحی چند به دست آورده تا به قتل و غارت مردمانی معصوم و بی پناه برخیزند، هیچ معلوم نیست که حضرات حجج اسلام خود مصون از تعرض خواهند بود.»

آیت‌الله صدوقی پس از دریافت این نامه، جواب آن را در ذیل آن نوشت و نامه را پس فرستاد:

«بسمه تعالی

تلگرافی را که آقایان حجج اسلام یزد به رئیس دولت مخابره نموده بودند از دولت پاسخ می‌خواستند نه از شما. این همه خلاف‌گوئی و توهینات، اگر از ناحیه خودتان بوده که مورد نداشته است و اگر به اشاره مرکز بوده، انتظار داشتیم که حقایق را بدون تحریف جواب گفته باشند، نه آنچه را که ارتباطی به اصل تلگراف نداشته است.                                                           محمدالصدوقی 18 / 3 / 1357»[55]

 

سالگرد قیام 15 خرداد

با نزدیک شدن پانزدهم خرداد و برنامه‌ریزی برای برگزاری مراسم بزرگداشت شهدایی که در 15 خرداد سال 1342ش در خون خود غوطه‌ور شده بودند و در سال‌های گذشته، برخورد با آن یکی از دغدغه‌های ساواک بود در این زمان که سراسر ایران در هیجان انقلاب اسلامی قرار داشت، از اهمیت بیشتری برخوردار شد.

ابتدا و بنابر اعلامیه آیت‌الله صدوقی[56] در 13 خرداد 1357 مبارزه منفی و اعتصاب سراسری و همچنین تحصن خانگی و خالی کردن شهر از حرکت به عنوان اعتراض به رژیم دیکتاتوری شاه در دستور کار قرار گرفت[57] تا مردم: «به عنوان اعتراض روز 15 / 3 / 2537 تا ساعت 1700 در منازل خود به تحصن بنشینند.»[58]

اما دو روز بعد یعنی در پانزدهم خرداد ماه آیت‌الله صدوقی با انتشار اعلامیه‌ای که مبنای آن دستور حضرت امام(ره) بود مردم را به راهپیمایی و حضور در خیابان‌ها دعوت کرد.[59] خبر راهپیمایی اهالی شورک، از شهرستان میبد تا شهرستان اردکان در این روز گزارش شده است.[60]

اعلامیه‌ای دست نویس نیز با امضای «کارگران مسلمان یزد» در سطح شهر پخش شد. در این اعلامیه آمده بود:

«ما کارگران کارخانجات یزد به پشتیبانی از مرجع عالیقدر و رهبر معظم خود حضرت امام خمینی و به نشانه اعتراض به کشتار وحشیانۀ 15 خرداد 1342 و کشتارهای اخیر... در روز دوشنبه 15 / 3 / 57 دست به اعتصاب زده و تا ساعت 5 بعدازظهر در خانه‌های خود بست می‌نشینیم... ما کارگران ساکت نخواهیم نشست و برای ایجاد یک حکومت اسلامی و رسیدن به حق خود با رژیم پهلوی مبارزه خواهیم کرد.»[61]

ساواک یزد با تهیه لیستی 29 نفره، «درباره عناصر اخلالگر و برانداز»، آیت‌الله صدوقی را «رهبر و گرداننده کلیه اقدامات خلاف این استان» معرفی کرد و به اداره کل سوم ساواک نوشت: «شایسته است نامبرده از یزد به منطقه دیگری تبعید گردد.»[62]

با نزدیک شده به پانزده خرداد تعداد دستگیری‌ها نیز افزایش یافت. در روز دوازدهم خردادماه، 6 تن از جوانانی که در پخش اعلامیه فعالیت داشتند، در مسجد جامع کبیر یزد دستگیر شدند[63] و دو روز بعد نیز جوانی دیگر به  اتهام نوشتن شعار در شهرستان تفت دستگیر شد[64] و دستگیری‌های پی در پی، توسعه یافت.[65]

ولی مردم مسلمان و متعهد یزد که در این شرایط با قامتی استوار به میدان آمده بودند از این تهدیدات و دستگیری‌ها هراسی نداشتند و طبیعی بود که سخنرانی‌های بی پرده و صریح آیت‌الله صدوقی(ره) نیز در تشجیع آنان نقشی تعیین کننده داشت:

«از این توپ و تانک‌ها نترسید. من از این ساعت حاضرم هر کار می‌خواهند با من انجام دهند. در خیابان یا در منزل. من این زندگی را نمی‌خواهم و از این ساعت با شما همکاری دارم، تا در این راه شرکت کنیم. روز 15 خرداد، تا ساعت 5 بعدازظهر از خانه بیرون نیائید. شنیده‌ام اعلامیه پخش کرده و بیرق درست کردید و می‌خواهید شعار بدهید. روز 15 خرداد این کار را نکنید. چند نفر مأمور کلانتری 2 رفته‌اند داخل مسجد جامع خودشان شعار داده‌اند و چند نفر جوان را گرفته و در کلانتری کتک زده و مورد تجاوز قرار داده‌اند. به اصناف توصیه شده روز 15 خرداد مغازه‌هایشان را باز کنند، اگر ترسو نیستند باز نمی‌کنند.»[66]

و در همین ایام اعلامیه‌ای در شهر تفت پخش شد که تعطیلی روز 15 خرداد، در آن توصیه شده بود:

«دوشنبه 15 خرداد، پانزدهمین سالروز قتل عام هزاران پیر، جوان، کودک، زن و مرد این آب و خاک توسط رژیم ضداسلامی ضدانسانی پهلوی است. برای بزرگداشت یاد شهیدان و ابراز انزجار از رژیم جنایتکار، این روز را تعطیل عمومی و اعتصاب سراسری اعلام می‌داریم. خرداد 57»[67]

در قریه شورک نیز که به برکت وجود آیت‌الله حاج شیخ محمدابراهیم اعرافی، سراسر شور و شعور بود، اعلامیه‌ای پخش شد که در آن آمده است:

«از عموم طبقات مسلمان، درخواست می‌شود به منظور تشخیص مسلمان از غیر مسلمان، از ساعت 10 شب یکشنبه 14 خرداد تا 5 بعدازظهر دوشنبه 15 خرداد از خانه‌های خود به هیچوجه بیرون نیایند.»[68]

به رغم تلاشی که از سوی مأمورین ساواک و اتاق اصناف و شهربانی، برای جلوگیری از تحصن 15 خرداد صورت گرفت و به آنان دستور داده شد تا مغازه‌ها را باز کنند،[69] بازارها و مغازه‌های سراسر ایران از جمله شهرهای مختلف استان یزد در این روز تعطیل شد تا ساواک در گزارش لحظه به لحظه‌ی خود بنویسد:

«صبح روز جاری کلیه کسبه شهر یزد از باز نمودن مغازه‌های خود خودداری نموده و شهر به صورت تعطیل درآمده است. در شهر اردکان نیز وضع به همین منوال بوده و کلیه مغازه‌ها بسته است. در شهر تفت حدود 35 درصد از کسبه مغازه خود را باز نموده و بقیه مغازه‌ها بسته است. در شهر بافق کلیه کسبه مشغول کار بوده و مغازه‌ها باز می‌باشد.»[70]

با اینکه در این گزارش به باز بودن تمامی مغازه‌های بافق اشاره شد ولی چند روز بعد اسامی تعدادی از کسانی را که مغازه‌های خود را در روز 15 خرداد تعطیل کرده بودند برای برخورد با آنان به ساواک یزد ارسال و محرک آنان «سیدمحمد گل» که در و پنجره ساز بود، معرفی شد. [71]

آیت‌الله صدوقی در شامگاه 15 خرداد در مسجد حظیره به منبر رفت و از همکاری کسبه در تعطیل نمودن مغازه‌ها تشکر کرد[72] و آیت‌الله حاج سید روح‌الله خاتمی نیز در روز 16 خرداد در مسجد کوشکنو اردکان به منبر رفت و ضمن سخنانی که سراسر انتقاد از رژیم شاهنشاهی بود، «اشخاصی را که روز 15 خرداد مغازه خود را باز کرده ‌بودند را مورد سرزنش قرار داد و گفت: شیعه به خاطر دینش و هدفش خون می‌دهد؛ آن وقت چند نفر در بین ما پیدا می‌شوند که به خاطر جزئی نفع مادی، مغازه خود را باز و به اسلام خیانت می‌کنند.»

متعاقب این سخنان بود که طی اعلامیه‌ای «صورت اسامی مغازه‌هایی که روز 15 خرداد 2537 باز بوده‌اند، اعلام گردید و از مردم درخواست شد که با آنان معامله ننمایند.»[73]

 

دفاع و مقابله به مثل

پس از اینکه دستگیری‌ها فزونی یافت و اخبارِ چگونگیِ برخوردهای ناشایست و آزار و اذیت‌های غیرانسانی نیروهای امنیتی و انتظامی با دستگیرشدگان به گوش مردم رسید، [74]عده‌ای از جوانان انقلابی تصمیم گرفتند تا با تهیه و توزیع اعلامیه‌هایی که در آن به روش قهرآمیز اشاره شده بود، نیروهای امنیتی را متوجه‌ی عاقبت این شیوه‌ی برخورد بنمایند. در یکی از این اعلامیه‌ها که دست‌نویس و تحت عنوان «از پلیس یزد باید انتقام خون برادران شهید خود را بگیریم.» و دارای امضای «گروه ضربت مجاهدان یزد. کانون دانش آموزان» بود، ضمن اشاره به «مبارزه منفی با پلیس و خانواده و فرزندان آنها، کور کردن پلیس با پاشیدن اسید و شیشه خرده، آتش زدن منازل و اتومبیل‌ها و گروگان گیری فرزندان آنها» آمده است:

«به علامت اعتراض از کار پلیس یزد، یک روز در هفته دسته جمعی و بقیه روزها به طور پراکنده انتقام بگیرید.»[75]

به همین دلیل بود که ساواک یزد طی نامه‌ای که برای اداره کل سوم ارسال کرد، نوشت:

«این امر موجب تضعیف روحیه پرسنل شهربانی گردیده است.»[76]

پرسنل ساواک یزد نیز در دایره‌ی این روش قرار گرفتند تا محل سکونت آنان مورد شناسایی قرار گیرد:[77]

«دو نفر موتور سوار که یکی از آنها حدود 22 و دیگری 30 ساله به نظر می‌رسید و یکی از آنها ریش داشت و از موتور یاماهای 100 زرد رنگ مدل جدید استفاده می‌کردند، از پیرمردی که 55 ساله به نظر می‌رسید و محلی بود، سئوال نمودند: آقا! منزل رئیس سازمان امنیت را می‌دانی توی این کوچه کجا است؟ نامبرده پاسخ داد: نمی‌دانم. مجدداً سئوال نمودند: منزل عرب زاده را چطور؟ او باز جواب داد: نمی‌دانم. به این جهت دو نفر مذکور، به طرف انتهای خیابان ولیعهد و صفائیه حرکت نمودند.»[78]

و روشن بود که در این روش، هدایت و راهنمایی‌های آیت‌الله صدوقی(ره) نیز دارای تأثیر بود:

«نمی‌دانم دولت، دولت مردم است یا خیر. امروز شنیدم در مسجد مقبلی دو نفر طلبه را گرفته‌اند که اعلامیه هم نداشته‌اند... تا کی مردم را دستگیر و اذیت و آزار می‌دهید. شنیدم چند نفر بازاری مراجعه و خواسته‌اند که مغازه‌ها تعطیل نشود. اگر تکرار شود، جوانان را وادار می‌کنم به حساب آنها برسند.»[79]

 

جشن نیمه شعبان

با پیام امام خمینی مبنی بر عدم برپایی مراسم جشن‌های شعبانیه به خصوص جشنِ بزرگ نیمه‌ی شعبان، در سراسر کشور شور دیگری برپا شد تا در اعتراض به جنایت‌های گوناگون و خون‌ریزی‌های مکرر رژیم شاه، حتی یک عدد چراغ رنگی نیز به عنوان برپایی جشن بر سردر مساجد و مغازه‌ها و خانه‌ها نصب نشود. در همین رابطه اعلامیه‌ای با امضای «جامعه مسلمانان یزد» تهیه و در سطح شهر توزیع شد که در آن آمده است:

«انتظار می‌رود عموم برادران ایمانی در تعهد و همبستگی کاملی که تاکنون از خود نشان داده‌اند، این بار نیز با مراعات این مسائل، از برپائی هر جشنی و سروری خودداری نموده و رسماً اعلام عزاداری نمایند تا بدینوسیله نیز چهرۀ کریه دشمن شناخته و عوامل وابسته و فریبکارش... چون چهره تازه آشنای استاندار همین شهرمان، که همه کاره‌اش کرده‌اند... را رسواتر نمایند و مردم را نسبت به آنان بی اعتبارتر سازند.»[80]

در راستای همین مسئله بود که بر سردر ورودی مسجد حظیره، شعاری مبنی بر اینکه: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند. امام خمینی»، روی پارچه‌ای به طول 4 متر نوشته و نصب گردید.[81]

نشان هماهنگی مردم یزد در پیروی از این فرمان امام خمینی در گزارش زیر مشهود است:

«به استثناء ادارات و دوائر دولتی و اماکن عمومی که تزئین و آذین بندی آنها به عهده شهرداری و ادارات دولتی است و در روز مذکور آذین بندی شده بود، هیچ یک از کسبه و اصناف و سایر طبقات استان در بزرگداشت روز مذکور شرکتی نداشته و تزئین ننموده و فقط چند نفر از کسبه منحصراً با چراغ‌های رنگی چراغانی نموده‌اند.»[82]

 

محبوبیت روزافزون آیت‌الله صدوقی

به رغم تلاش‌هایی که در پنهان و آشکار از سوی نیروهای امنیتی ساواک در تهران و یزد صورت گرفت تا چهره‌ی آیت‌الله صدوقی مورد خدشه واقع شود ولی این ترفند نه تنها نتیجه‌ای نداشت که محبوبیت ایشان را دوچندان نمود. گزارش زیر نمونه‌ای از علاقه‌ی بی حد و حصر مردم متدین و دین باور استان یزد به ایشان را به تصویر کشیده است:

«از ساعت 17روز 30 / 4 / 37 اکثریت به اتفاق مردم شهر بافق و بهاباد و دهات اطراف شهر که از روز قبل با اعلام شیخ عباس دوست حسینی و سیدمحمد حسینی از مسافرت شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب به بافق اطلاع حاصل نموده و از آنان دعوت شده بود برای استقبال بروند، مقابل امامزاده شهر و پمپ بنزین اجتماع و ساعت 1945، شیخ محمد صدوقی درحالی که توسط چند اتومبیل از یزد بدرقه می‌شد وارد شهر بافق گردیده و جمعیت شعارهائی از گفتار آقای خمینی را که علیه دولت و حکومت بوده، تکرار کرده‌اند. سپس شیخ محمد صدوقی در مسجد جامع نماز مغرب به جا آورده و به مسجد جدیدالتأسیس حجت رفته و پس از گزاردن نماز عشاء و سخنرانی محمدعلی ربانی واعظ یزدی، شیخ محمد صدوقی منبر رفته و درباره وقایع تبریز، قم و سایر شهرستان‌ها و واقعه اخیر کشکوئیه رفسنجان، صحبت و اضافه نموده: مردم غیور آنجا دو نفر از ژاندارم‌های آدمکش را به درک واصل کردند و درباره شکنجه مردم در کلانتری‌های یزد مطالبی ایراد و بیان داشته: مردم! نباید سستی و تبعیت از بعضی اشخاص کنید. شکنجه برای مرد است. کشته شدن برای مسلمان است. تبعید و انزوا برای مردان خداست. مبارزه کنید تا به مقصود کامل خود برسید. اگر جانبازی مردان صدر اسلام نبود، حالا از اسلام خبری نبود. مردم از چیزی نترسید.»[83]

 

ماه مبارک رمضان

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی بود تا با بهره گیری از برپایی مجالس مذهبی و سخنرانی‌های افشاگرانه ماهیت رژیم شاه هر چه بیشتر به مردم معرفی شود. همین مسئله موجب شد تا ساواک یزد بر اساس بخشنامه اداره کل سوم، حدود یک ماه قبل از آغاز این ماه، طی نامه‌ای به شهربانی استان بنویسد:

«دستور فرمایید، لیست کاملی از مساجد و منابری که در ماه رمضان دایر خواهد بود تهیه و همراه با مشخصات صاحبان مجالس و وعاظی که منبر می‌روند به این سازمان ارسال نمایند.»[84]

و متعاقب آن دستور داد:

«اطلاعات رسیده حاکی است که روحانیون و وعاظ افراطی در منابر خود بخصوص در ماه مبارک رمضان به احتمال زیاد سخنان تحریک آمیزی ایراد خواهند نمود... چنانچه سخنگویان مذهبی در گفتار خود، مردم را تحریک به قتل و قیام مسلحانه و آشوب نمایند، شایسته است با هماهنگی قبلی به نحو مقتضی دستگیر و به این سازمان معرفی گردند.»[85]

هنوز چند روزی به ماه مبارک رمضان باقی مانده بود که در مسجد حظیره گفته شد:

«ما در ماه مبارک رمضان انتقام خون افرادی که تاکنون کشته شده‌اند، خواهیم گرفت. در این مورد برنامه‌ای هم تنظیم کرده‌ایم.»[86]

و اعلامیه جامعه روحانیت یزد نیز به تاریخ 27 شعبان المعظم 1398ق، مبنی بر: «به منظور برگزاری مجلسی همگانی در سوگ شهدای بی حساب شهرستان‌های مشهد، همدان، رفسنجان، شریف آباد کشکوئیه، کنگاور، جهرم، شیراز، اصفهان و ... که به دست عمّال ننگین طاغوت زمان و فرعون دوران، با هزارگونه فجایع ضدانسانی و شرعی و قانونی که زبان و قلم از بیانش عاجز است، صورت گرفته؛ به منظور اظهار تنفر و انزجار از دستگاه جبار مجلس فاتحه در مسجد روضه محمدیه (حظیره) صبح روز پنجشنبه از ساعت 7 الی 10 منعقد است. امید است مسلمانان غیور با تعطیل عمومی خود مجلس را از جمعیت سرشار و اعتراض خویش را با شرکت خود ظاهر سازند. محمدالصدوقی.»[87] توزیع گردید.

به این درخواست نیز پاسخ مثبت داده شد و کسبه استان، مغازه‌های خود را بستند و مراسم مسجد حظیره نیز بدون درگیری انجام شد.[88]

ولی برگزاری این مجلس در شهرستان میبد منجر به تظاهرات گسترده‌ای شد و فردایِ آن نیز جمعیتی کثیر که در گزارش ساواک تعداد آنان 5000 نفر تخمین زده شده است با پرچم‌های قرمز و پلاکاردهای متعدد به همراه آیت‌الله اعرافی از شورک به سمت میبد راهپیمایی کردند.

در این گزارش آمده است:

«در خیابان اصلی میبد، ماشین صدوقی را درحالی که خود در آن قرار داشت، وسیله تظاهر کنندگان بلند شده و مقداری به جلو برده می‌شود.»[89]

و در شهرستان اردکان نیز مردم پس از مراسم ختم به خیابان‌ها آمدند و با شعار «از خون خود گذشتیم یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند.[90]  

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 1274 / 20 ﻫ ر - 9 / 2 / 37.

[2]. همان، سند شماره: 11 - 35 / 5- 5 - 3 / 2 / 37.

[3]. همان، سند شماره: 3174 / 26 /  ﻫ - 4 / 2 / 37.

[4]. همان، سند شماره: 1 - 23 / 5- 5 - 2 / 2 / 37.

[5]. همان، سند شماره: 116- 10- 06- 501 - 9 / 2 / 37.

[6]. همان، سند شماره: 101- 10- 06- 501 - 4 / 2 / 37 و سند شماره: 3188 / 26 /  ﻫ - 5 / 2 / 37 و سند شماره: 109- 10- 06- 501 - 7 / 2 / 37 و اسناد مشابهی که در همان فراوان است.

[7]. همان، سند شماره: 1489 / 312 - 9 / 2 / 37.

[8]. همان، سند شماره: 10371 / 11 /  ﻫ - 9 / 2 / 37.

[9]. بولتن ساواک، بدون شماره - 10 / 2 / 37.

[10]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 26- 17- 56 - 10 / 2 / 37.

[11]. همان، سند شماره: 3209 / 26 /  ﻫ - 11 / 2 / 37.

[12]. همان، سند شماره: 5525 / 21 - 13 / 2 / 37.

[13]. صحیفه امام، ج‌ 3، ص 379.

[14]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 5528 / 21 - تاریخ: 16 / 2 / 37.

[15]. همان، سند شماره: 16 / 1- 23 / 5- 5 - 18 / 2 / 37.

[16]. همان، سند شماره: 5522 / 21 - 12 / 2 / 37 و سند شماره: 6 / 1- 23 / 5- 5 - 14 / 2 / 37.

[17]. همان، سند شماره: 5526 / 21 - 14 / 2 / 37.

[18]. همان، سند شماره: 331 / 21 - 15 / 2 / 37.

[19]. همان، سند شماره: 5528 / 21 - 16 / 2 / 37 و سند شماره: 1880 / 312 - 17 / 2 / 37.

[20]. همان، سند شماره: 17 / 277 / 66 / 401 - 13 / 2 / 2537 و سند شماره: 2 / 1- 35 / 5- 5 - 16 / 2 / 37.

[21]. همان، سند شماره: 13 / 1- 23 / 5- 5 - 18 / 2 / 37.

[22]. همان، سند شماره: 3267 / 26 ﻫ -20 / 2 / 37.

[23]. همان، سند شماره: 3254 / 26 /  ﻫ - 18 / 2 / 37.

[24]. همان، سند شماره: 39- 9- 56 - 1 / 3 / 37.

[25]. همان، سند شماره: 3385 / 26 ﻫ - 10 / 3 / .37.

[26]. همان، سند شماره: 138 / 10 / 06 / 501 - 14 / 2 / 37.

[27]. همان، سند شماره: 68 / 5- 37 / 5- 5 - 16 / 2 / 37.

[28]. همان، سند شماره: 3235 / 26 /  ﻫ - 14 / 2 / 37.

[29]. همان، سند شماره: 3233 / 26 /  ﻫ - 14 / 2 / 37.

[30]. همان، سند شماره: 3254 / 26 /  ﻫ - 18 / 2 / 37.

[31]. همان، سند شماره: 1882 / 312 - 18 / 2 / 37.

[32]. همان، سند شماره: 1885 / 312 - 18 / 2 / 37.

[33]. همان، سند شماره: 3292 / 26 /  ﻫ - 21 / 2 / 37.

[34]. همان، سند شماره: 3324 / 26 ﻫ - 28 / 2 / 37.

[35]. همان، سند شماره: 3258 / 26 /  ﻫ - 19 / 2 / 37.

[36]. همان، سند شماره: 999 / 302 - 19 / 2 / 37.

[37]. همان، سند شماره: 3296 / 26 /  ﻫ - 21 / 2 / 37.

[38]. همان، سند شماره: 18 / 1- 23 / 5- 5 - 24 / 2 / 37.

[39]. همان، سند شماره: 3299 / 26 /  ﻫ - 22 / 2 / 37.

[40]. همان، سند شماره: 3304 / 26 /  ﻫ - 24 / 2 / 37.

[41]. همان، سند شماره: 161- 10- 06- 501 - 24 / 2 / 37.

[42]. همان، سند شماره: 2252 / 312 - 28 / 2 / 37.

[43]. همان، سند شماره: 3372 / 26 ﻫ - 9 / 3 / 37.

[44]. همان، سند شماره: 208- 10 / 06 / 501 - 9 / 3 / 37.

[45]. همان، سند شماره: 3324 / 26 ﻫ - 28 / 2 / 37.

[46]. همان، سند شماره: 3335 / 26 ﻫ - 30 / 2 / 37.

[47]. همان، سند بدون شماره - 11 / 3 / 2537.

[48]. همان، سند شماره: 2324 /  312- 31 / 2 / 37 و سند شماره: 339 / 4- 66- 401 / 4 - تاریخ: 9 / 3 / 37.

[49]. همان، سند شماره: 17 / 242 / 66 / 401 - 11 / 3 / 37.

[50]. همان، سند شماره: 3395 / 26 ﻫ - 11 / 3 / 37.

[51]. همان، سند شماره: 24 / 1- 23 / 5- 5 - 1 / 3 / 37.

[52]. همان، سند شماره: 745 - 6 / 3 / 2537 و سند شماره: 747 - 8 / 3 / 37.

[53]. همان، سند شماره: 3391 / 26 / ه - 10 / 3 / 37 و سند شماره: 3406 / 26 /  ﻫ -  13 / 3 / 37.

[54]. همان، سند شماره 3622 / 26 ﻫ – 5 / 4 / 37.

[55]. همان، سند شماره: 457 /  م - 16 / 3 / 37.

[56]. اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 268.

[57]. همان، سند شماره: 3402 / 26 ﻫ - 11 / 3 / 37.

[58]. همان، سند شماره: 28 / 1- 23 / 5- 5 - 11 / 3 / 37.

[59]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 370.

[60]. همان، سند شماره: 17 / 242 / 66 / 401 ـ 11 / 3 / 37.

[61]. همان، سند شماره: 3441 / 26 /  ﻫ - تاریخ: 17 / 3 / 37.

[62]. همان، سند شماره: 3400 / 26 /  ﻫ - 11 / 3 / 37.

[63]. همان، سند بدون شماره - 12 / 3 / 37.

[64]. همان، سند بدون شماره - 14 / 3 / 37.

[65]. همان، سند بدون شماره – 16 / 3 / 37.

[66]. همان، سند شماره: 3448 / 26 /  ﻫ -  17 / 3 / 37.

[67]. همان، سند شماره: 3465 / 26 /  ﻫ - 18 / 3 / 37.

[68]. همان، سند شماره: ... / 158 / 02 / 403 - 23 / 3 / 37.

[69]. همان، سند شماره: 3456 / 26 /  ﻫ - 18 / 3 / 37.

[70]. همان، سند شماره: 3420 / 26 ﻫ - 15 / 3 / 37.

[71]. همان، سند شماره: 36- 26- 56 -24 / 3 / 37.

[72]. همان، سند شماره: 3525 / 26 /  ﻫ - 25 / 3 / 37.

[73]. همان، سند شماره: 39- 9- 56 - 23 / 3 / 37.

[74]. همان، سند شماره: 3543 / 26 /  ﻫ - 25 / 3 / 37 و سند شماره: 1984 / 302 - 29 / 3 / 37.

[75]. همان، سند شماره: 36 / 1- 23 / 5- 5 - 20 / 3 / 37.

[76]. همان، سند شماره 3494 / 26 ﻫ – 25 / 3 / 37.

[77]. همان، سند شماره: 3522 / 26 /  ﻫ - 25 / 3 / 37.

[78]. همان، سند شماره: 3595 / 26 ﻫ - 1 / 4 / 37.

[79]. همان، سند بدون شماره – 26 / 3 / 2537.

[80]. همان، سند شماره: 50-1 / 23 / 5- 5 - 19 / 4 / 37.

[81]. همان، سند شماره: 3714 / 26 ﻫ - 27 / 4 / 37.

[82]. همان، سند شماره: 3745 / 26 /  ﻫ - 31 / 4 / 37.

[83]. همان، سند شماره: 3790 / 26 /  ﻫ - 5 / 5 / 37.

[84]. همان، سند شماره: 3664 / 26 ﻫ - 14 / 4 / 37.

[85]. همان، سند شماره: 3769 / 26 /  ﻫ - 3 / 5 / 37.

[86]. همان، سند شماره: 2 / 548 / 10- 06- 501 - 11 / 5 / 37.

[87]. همان، سند شماره: 3830 / 26 ﻫ - 11 / 5 / 37.

[88]. همان، سند شماره: 3843 / 26 /  ﻫ -12 / 5 / 37.

[89]. همان، سند بدون شماره - 15 / 5 / 37.

[90]. همان، سند شماره: 3846 / 26 ﻫ - 15 / 5 / 37.











































شهید صدوقی و آیت‌الله اعرافی




منبع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، جلد سوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394.
 

تعداد مشاهده: 15600


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.