زندگی و کارنامه سیاسی دکتر ابراهیم یزدی- قسمت دوم
تاریخ انتشار: 05 شهريور 1403
شایعات
زمانی که دکتر یزدی در دولت بود در مورد وی شایعاتی پخش شد. سفارت آمریکا چند مورد آن را ثبت کرده است. سفیر آمریکا مینویسد: «چند روزی است شایعاتی در مورد شماره اخیر مجله اشپیگل بر سر زبانهاست. بر اساس این شایعات، اشپیگل عکسی از یزدی، معاون نخستوزیر، بر روی جلد خود چاپ کرده است که او را در حال دست دادن با شاهپور غلامرضا نشان میدهد و همچنین مقالهای چاپ کرده است که در آن یزدی، قطبزاده رئیس رادیو و تلویزیون ملی ایران و ابوالحسن بنیصدر دستیار خمینی را جاسوسان سیا معرفی کرده است... چنان که اطلاع یافتیم، سفارت جمهوری فدرال آلمان چنین شایعاتی را تکذیب کرده است.»[1] روز بعد دوباره سفیر شایعهای دیگر در مورد یزدی مطرح میکند و مینویسد: «خبرنگاران آمریکایی که تشنه خبر هستند دیروز و امروز این شایعه را شنیدند که «یزدی به اتهام همکاری با سیا» دستگیر شده است. به عقیده ما این یکی دیگر از موارد شایعهپراکنی هماهنگ گروههای چپگرا علیه دولت فعلی است. مورد دیگر مربوط میشود به شایعه مجله اشپیگل.»[2]
ترور دکتر یزدی
در ماههای اول پیروزی انقلاب اخباری جسته و گریخته وجود داشت که کسانی قصد ترور دکتر یزدی را دارند ولی هیچ کدام عملی نشد. اولین مورد آن در دوران معاون نخستوزیری وی بود که مقاله جیمز بیل در مجله تایم منتشر شد و او را آمریکایی دانسته بود. وابسته نظامی آمریکا در ایران مینویسد: «دکتر ابراهیم یزدی ممکن است قربانی مقاله جیمز بیل در هفته نامه تایم باشد... آقای یزدی به اظهار نظرهای آقای بیل پاسخ داده است ولی در عین حال سایهای بر مورد اعتماد بودن او افکنده شده است. یک مأمور سفارت با یک ایرانی که گویا گروهی از ایرانیان را که قصد کشتن یزدی را داشتهاند، [و او آنها را از این کار] باز داشته است، صحبت کرده است.»[3]
دومین مورد ترور دکتر یزدی به زمان ترور شهید آیتالله مرتضی مطهری مربوط میشود که گروهک فرقان بعد از قبول مسئولیت ترور شهید مطهری اعلام میکند قصد ترور دکتر یزدی را نیز دارند. سفارت آمریکا در گزارش خود از شهادت آیتالله مطهری مینویسد: «گروهک فرقان صبح روز 2 می [12 اردیبهشت] با برقراری تماس تلفنی با دفتر روزنامه آیندگان و خبرگزاری آسوشیتدپرس مسئولیت ترور آیتالله مطهری را برعهده گرفت... فرد تماس گیرنده با دفاتر رسانهها خاطر نشان کرده است که ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه، عباس امیرانتظام معاون نخستوزیر و قطب زاده مدیر رادیو تلویزیون در صدر لیست اهداف بعدی این گروهک قرار دارند.»[4]
خرید تجهیزات نظامی
از اقداماتی که دکتر یزدی در زمان وزارتش انجام داد بررسی قطعات و تجهیزات نظامی بود که توسط رژیم شاه خریداری شده ولی به ایران ارسال نشده بود. او در مذاکرات خود با آمریکاییها از اصلاح قراردادها صحبت میکرد و این که لوازم یدکی تجهیزات نظامی ایران باید تأمین شود. سفیر آمریکا در گزارش خود از مذاکرات با یزدی مینویسد: «او [یزدی] گفت که اخیراً به وسیله ایمانیان، فرمانده نیروی هوایی مطلع شده است که ما ارسال لوازم یدکی خاصی را که ایران پول آن را پرداخت کرده است، به تعویق انداختهایم. او خواست که ما راه را برای ارسال این اقلام باز کنیم. من از او خواستم که جزئیات دقیق بیشتری برای ما فراهم نماید و قول دادم آنچه را بتوانیم انجام خواهیم داد. یزدی گفت روشی که بیشتر قراردادهای نظامی بین رژیم سابق و ایالات متحده بدان وسیله نوشته شدهاند از نظر دولت موقت ایران غیر قابل قبول است. این قراردادها مثل یک چک سفید به نام گروه مشاورین نظامی شماست. اگر ما آنها را فسخ نماییم متحمل میلیونها دلار زیان میشویم. ما ترجیح میدهیم این قراردادها را به طریقی فسخ کنیم که از نظر مالی ما را دچار خسارت ننماید. این کار میتواند تقریباً یک میلیارد دلار به ضرر ما تمام شود. اگر شما در این کار به ما کمک نمایید چیزی خواهد بود که من میتوانم با آن پیش مردم بروم و به آنها بگویم شما چه کاری برای ما انجام دادهاید.»[5]
استرداد هواپیماهای اف 14
از موضوعات مهم مطرح شده در زمان حضور دکتر یزدی در وزارت خارجه بحث فروش هواپیماهای اف 14 بود. گروهی که این موضوع را مطرح کردند استدلالشان برای بازگرداندن هواپیماهای اف 14 این بود که این هواپیماها جنگنده شکاری هستند و ضرورتی برای ایران ندارند و خرید آنها توسط شاه در جهت اهداف امپریالیستی و حیف و میل داراییهای ایران میدانستند. صادق طباطبایی زمانی که سخنگوی دولت موقت بود دلایل بازگردادن این هواپیماها را چنین بیان میکند: «نگهداری این هواپیماها برای آمریکا نیز درد سر دارد و گفته میشود که تعدادی از وسایل هواپیماهای مذکور بعد از هر پرواز باید تعویض شود. هر یک از هواپیماهای اف 14 در حدود 60 میلیون دلار از سوی رژیم گذشته از آمریکا خریداری شده است و به علت سیستم پیچیده آن و این که میتواند موشک فنیکس را حمل کند محل پایگاههای آن نیز برای ابرقدرتها ارزش استراتژیکی دارد.»[6] دولت موقت در اسفند 57 تصمیم گرفت این هواپیماها را پس دهد و دکتر یزدی در مصاحبهای اعلام کرد: «دولت تصمیم گرفته این هواپیماها را به آمریکا یا هر دولت دیگری که حاضر باشد، بفروشد.»[7]
این تصمیم با موافقت آمریکاییها و مخالفت بعضی از انقلابیون در داخل کشور مواجه شد. حجتالاسلام حسن روحانی، رئیس کمیسیون دفاع در مجلس دوم سند «تصمیم و اقدام» دکتر یزدی برای فروش اف 14 را منتشر کرد: «متن یادداشت وزارت امورخارجه دولت موقت خطاب به سفارت آمریکا در تاریخ مرداد ماه 1358:
وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران با ابراز تعارفات خود به سفارت ایالات متحده و پیرو مذاکرات تیرماه گذشته دکتر یزدی وزیر امورخارجه و کاردار سفارت، احتراماً مایل است مطالب زیر را یادآور شود:
دولت موقت جمهوری اسلامی ایران مسئله نگهداری هواپیماهای اف 14 که 80 فروند آن توسط رژیم گذشته خریداری شده بود را مورد مطالعه قرار داد و تصمیم به فروش این هواپیماها گرفته است. از سویی چون این هواپیماها دارای دستگاههای محرمانه تجسسی میباشند، دولت موقت ترجیح میدهد که دولت ایالات متحده آمریکا در مورد بازخرید 78 فروند موجود آن اقدام کند.»[8]
این تصمیم با مخالفت روحانیون شورای انقلاب و همکاری برخی افسران ارتش و افرادی مانند شهید چمران، مواجه شد. سفارت آمریکا در این مورد مینویسد: «سرهنگ غنیپور، از نیروی هوایی ایران، به متخصص امور اف 14 ما در تاریخ 25 اوت [3 شهریور] گفته که وی قرار است چهارشنبه آینده به آیتالله خمینی در مورد منابع مورد نیاز جهت نگهداری اف 14ها گزارشی بدهد. بنا به گفته غنیپور این موضوع توسط شورای انقلاب بررسی خواهد شد... بعضی از روحانیون و عناصر زیادی از نیروی هوایی میخواهند که اف 14ها را نگه دارند.»[9]
حجتالاسلام حسن روحانی در خاطرات خود مینویسد: «من موضوع را پیگیری کردم و با آیتالله خامنهای و دیگران صحبت کردم و بالاخره این تصمیم با مخالفت شدید دکتر بهشتی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی در شورای انقلاب به اجرا در نیامد و در نهایت هواپیماها به آمریکا پس داده نشد.»[10]
دکتر یزدی در مصاحبهای که با اخبار رادیو ایران در 25 مهر 58 داشته و هیئت مستشاری نظامی آمریکا نیز آن را به واشنگتن گزارشکرده میگوید: «در مورد سرنوشت اف 14ها هم آنچه قبلاً گفتهام در واقع نظرات وزارت امور خارجه بوده است که از نقطه نظر سیاست خارجی این مسئله را بررسی کرده، آنچه گفتم نظرات دولت نبوده و نیست؛ کاری که ما انجام دادهایم این است که نظراتی که قبلاً هم اظهار کردهام را به هیأت دولت اطلاع دادهایم و آن نظر هم این است که اگر اف 14ها را نگاه داریم به معنای حضور 200 تا 400 مستشار آمریکایی در ایران برای تعمیر و نگهداری از این هواپیماها خواهد بود. مسلم است که این مستشاران با زن و بچههایشان به ایران میآیند آن وقت برای بچههایشان مدرسه میخواهند؛ این مدرسهها هم معلم میخواهد که آنها هم با خانوادههایشان میآیند و بعد از مدتی همان وضعیتی را خواهیم داشت که در رژیم سابق داشتیم یعنی تعداد زیادی مستشار آمریکایی در ایران خواهد بود.»[11]
بحث استرداد هواپیماهای اف 14 منتفی شد اما موضوع قابل توجه این است که دکتر یزدی در سال 1393 در مصاحبهای بیان میکند: «دولت موقت از اسفند 1357 حمله عراق را پیش بینی کرده بود.»[12]
امنیت سفارت
با تشکیل دولت موقت مسئولیت حفظ امنیت سفارتخانههای خارجی به دولت موقت واگذار شد. دکتر یزدی چه زمانی که معاون نخستوزیر در امور انقلاب بود و چه زمانی که وزیر امور خارجه شد برای حفظ امینت سفارتخانهها اقداماتی انجام داد. با توجه به شور و هیجان شکل گرفته در ماههای آغازین انقلاب، سازماندهی و کنترل افراد و گروههای سیاسی مشکل بود و این شرایط حفظ امنیت سفارتخانهها را با مشکل مواجه میکرد. سفارت آمریکا یک بار در 25 بهمن 1357 به دست چریکهای فدایی خلق تسخیر شده بود که به دستور امام خمینی و حضور دکتر یزدی در سفارت گروگانها آزاد شدند و دکتر یزدی نیز تیم حفاظت برای سفارت در نظر گرفت.
ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در گزارشهای روزانه خود از نقش دکتر یزدی در حفظ امینت سفارت اشاره کرده است. او در 23 بهمن 1357 مینویسد: «طبیعی است که دولت بازرگان در این مرحله از پیروزی انقلاب نمیتواند تمامی مسائلی که به وجود میآید را حل کند. در ارتباط با آمریکاییها، عناصر میانهروی طرفدار خمینی، مثل ابراهیم یزدی نقش بسیار مفیدی در حفاظت از جان آمریکاییها و تأمین امنیت سفارت داشتهاند. کل پرسنل فرماندهی هوابرد نظامی را بازداشت کردند و پس از بازجویی خیلی کوتاه در مقر خمینی آنها را به سفارت بازگرداندند. عدهای دیگر را نیز دستگیرکردند، رفتار خوبی با آنها داشتند و سپس آزادشان کردند. با وجود این نیروهای مختلفی طرفدار خمینی هستند که احتمالاً یزدی و گروهش آنها را تحت کنترل ندارند...
مجدانه تلاش داریم با به اصطلاح «نیروهای امنیتی» گروه طرفدار خمینی تماس برقرار کنیم و بر آنها فشار آوریم تا به رفتار مناسبشان با آمریکاییها ادامه بدهند و به همین منظور از کانالهای زیادی وارد عمل شدهایم.»[13]
روز 25 بهمن 1357 چریکهای فدایی خلق وارد سفارتخانه آمریکا شدند و افراد حاضر در سفارت را گروگان گرفتند. امام خمینی دستور داد چریکها را از سفارت بیرون کنند. کمیته انقلاب به همراه دکتر یزدی، معاون نخستوزیر وارد سفارت شده و گروگانها را آزاد کرده و چریکها را بیرون کردند. دکتر یزدی نیز فردی به نام ماشاءالله کاشانی معروف به قصاب را که از مسئولان کمیته بود را مسئول حفظ امینت سفارت تعیین میکند. سولیوان سفیر آمریکا در مورد آن روز مینویسد: «دکتر یزدی، سرهنگ توکلی و حداقل یک ملا با گروهی از مأموران کمیته به سفارت آمده بودند. وقتی سفیر سولیوان را به پارک موتوری آوردند، یزدی روی یک خودرو ایستاده بود و داشت با بلندگو چیزهایی میگفت. محوطه پارک موتوری مملو از چریکهای مسلح بود. چریکهای مسلح بر روی دیوارهای اطراف پارک موتوری ایستاده بودند و میشد سایه روشن چریکهایی را که بالای ساختمان مشرف به خیابان تخت جمشید ایستاده بودند را دید. ...
یزدی از حملهای که صورت گرفته بود بسیار عذرخواهی کرد و گفت که در هر انقلابی گروههای تندرو روند انقلاب را مختلمیکنند. یک بار یک ملا با بلندگو اعلام کرد مردان مسلحی که کارت کمیته ندارند، میتوانند آن جا را ترک کنند. تقریبا 12 نفر از چریکها به طرف دروازه پارک موتوری به راه افتادند...
سپس همه را به داخل اتاق نشیمن سفیر بردند و یزدی از همه عذرخواهی کرد و توضیح داد که از این به بعد مأموران او از سفارت محافظت خواهند کرد. کانینگهام و بوریس دو گروه از محافظان را در اطراف سفارت چرخاندند تا اگر کسی هنوز در آن جا پنهان شده است، پیدا کنند. تعداد کمی در ساختمانهای فرعی پنهان شده بودند و عده زیادی نیز در زیر زمین انبار بودند.»[14]
دکتر یزدی در 23 فروردین 58 در مورد مسائل حفاظت سفارت با چارلز ناس از مأموران سفارت آمریکا صحبت کرد و قول ایجاد یک سلسله مراتب فرماندهی و نظم دادن به نیروهای حفاظت را میدهد. ناس مینویسد: «در پاسخ به پیشنهاد کاردار مبنی بر این که یک افسر رابط مورد اطمینان از دفتر یزدی مأمور شود، معاون نخستوزیر گفت او افسران رابطی ظرف چند روز آینده معرفی خواهد کرد و اینها درباره امور امنیتی و همچنین مسائل مربوط به بازیابی و بسته بندی و حمل و نقل لوازم شخصی با سفارت همکاری خواهند کرد.»[15]
پس از مدتی سفارت آمریکا خواستار خروج نیروهای محافظ داخل سفارت میشود و بروس لینگن کاردار سفارت در تماس تلفنی با دکتر یزدی این موضوع را مطرح میکند که به دنبال عادی شدن شرایط حفاظتی است که علت آن هم رفتار نامناسب نیروهای محافظ بوده است. سفارت آمریکا این تماس را این طور گزارش میدهد: «[کاردار] از زحمات نیروهای محافظ سفارت قدردانی کرد ولی افزود که انتظار دارد در راستای عادیسازی روابط دو جانبه آمریکا و ایران، وضعیت عادیتری بر امنیت سفارت حاکم شود. یزدی سریعاً پاسخ داد که اگر آمریکاییها دیگر به نیروی محافظ احتیاج ندارند باید آن را به دولت موقت ایران اطلاع دهند ولی کاردار گفت از آن جایی که دولت موقت ایران مسئول تأمین امنیت هیئتهای دیپلماتیک در کشور است، ما فقط میتوانیم درباره کیفیت آن با دولت موقت صحبت کنیم. او همچنین افزود اگر چه ترتیبات کنونی امنیت سفارت را تأمین کرده ولی مشکلاتی نیز به وجود آمده است، از جمله تبلیغات منفی که برای هیچ یک از دولتین ایران و آمریکا مفید نیست. کاردار گفت که امیدوار است دولت ایران با نظر به بازگرداندن رویههای امنیتی معمول، مثلاً استقرار پلیس در خارج از دیوارهای سفارت و دربهای آن به این مسئله رسیدگی کند.
...4. پس از صحبتهای کاردار، یزدی به گزارش مطبوعات اشاره کرد... و گفت آیا صحت دارد که نیروهای محافظ سفارت درخواست مشروبات الکلی کرده و در ساختمان سفارت مزاحم زنان میشوند. کاردار در پاسخ گفت که ما فقط قرائن جسته و گریختهای در ارتباط با این موضوع داریم و افزود که صرف نظر از صحت و سقم این شایعات، آنچه مهم است تأثیر منفی آنها بر اوضاع و پیچیدهتر کردن آن است...
6. یزدی گفت که یکی از سیاستهای کلی دولت موقت تلاش برای استقرار نیروهای جدید به جای گروههایی است که وظایفی نظیر محافظت از سفارت آمریکا را برعهده داشته و مدت زیادی مشغول انجام این وظیفه بودهاند. یزدی گفت که دولت موقت امیدوار است از این طریق بتواند نظم بیشتری نسبت به گذشته بر تمامی گروهها اعمال کند. کاردار از او پرسید که محافظان سفارت چه وقت تعویض خواهند شد و یزدی پاسخ داد ظرف یک یا دو هفته دیگر.»[16]
صحبتهای یزدی و لینگن در مورد نیروهای تحت امر ماشاءالله کاشانی (قصاب) بود که توسط دکتر یزدی بعد از خروج چریکهای فدایی خلق از سفارت در تاریخ 25 اسفند 57 در آن جا منصوب شدند. با توجه به این که دولت موقت و دکتر یزدی مسئول امنیت سفارتخانهها بودند و این گروه منصوب دکتر یزدی بود انتظار میرفت او کنترلی روی این گروه داشته باشد. اهمیت این موضوع در این است که با این شرایط آمریکاییها داخل سفارتشان نیروهای مسلح محلی داشتند که دولت قادر به مدیریت آنها نبود و آنها نیز به دولت پاسخگو نبودند. با این حال دولت موقت تصمیمی برای خروج این گروه از سفارت نگرفت تا شش ماه بعد از این انتصاب در تاریخ 21 مرداد 58 آیتالله مهدوی کنی سرپرست کمیته انقلاب اسلامی انحلال کمیته سفارت آمریکا را اعلام کرد. سفارت آمریکا در گزارش خود در مورد ماشاءالله کاشانی (قصاب) مینویسد: «الف ـ کاشانی ظاهراً دو نفر از کارکنان خارجی کنسولگری یعنی آقای قدسی و یک زن ناشناس که بعد از مراحل روشنگری معلوم شد خانم شهناز بوده را وادار به همکاری با خود نموده است.
ب ـ کاشانی ظاهراً در مورد فعالیتهای ویزای آمریکا، درگیر مسائل جنسی شده است.
ج ـ کاشانی در تماس مستقیم با دفتر وزیر امورخارجه (یزدی) میباشد. این تماس ظاهراً در رابطه با گرفتن ویزا برای دوستان یزدی بوده ولی به این مسئله محدود نمیشود.»[17]
روز 21 مرداد 58 پاسداران وارد سفارت شده و ماشاءالله قصاب و نیروهایش را با حکم و امضای دکتر یزدی بازداشت کردند و بردند. چند ساعت بعد ماشاءالله قصاب برای بردن وسایلش دوباره به سفارت بازگشت و هنگام خروج، مأموران سفارت را تهدید کرده بود که دو نفر از افسران امنیتی آمریکایی سفارت را معرفی خواهد کرد.[18] دکتر یزدی نیز همان روز در تماس با کاردار اعلام کرد که ماشاءالله قصاب بازداشت شده و افرادش هم متلاشی شدند؛ بعضی به سر کارهایشان بازگشتند و برخی به سپاه پاسداران منتقل شدند.[19]
تلاش برای بهبود روابط ایران و آمریکا
اعضای نهضت آزادی بهبود روابط بین ایران و آمریکا را از شروط لازم برای بهبود اوضاع داخلی میدانستند. مهندس بازرگان به کاردار و مأمور سیاسی سفارت آمریکا گفته بود که در زمان انتخاب دکتر یزدی برای وزارت، تلاش برای عادی سازی روابط با آمریکا را از او خواسته است. در گزارش سفارت آمده است: «مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخستوزیر [بازرگان] است و هنگامی که دادن پست وزارت امورخارجه به یزدی مورد بحث بود، نخستوزیر از یزدی درباره این نکته پرسیده بود تا این که اطمینان حاصل کرده بود که یزدی از مناسبات دوستانه با ایالات متحده پشتیبانی میکند.»[20]
از این جهت دکتر یزدی نیز تلاش بسیاری برای عادی سازی روابط بین دو کشور انجام داد. آمریکا کشور قدرتمندی محسوب میشد و در جنگ سرد نقش اصلی را در بلوک غرب داشت. همچنین به دلیل هم پیمانی رژیم شاه و آمریکا بسیاری از تجهیزات نظامی و غیر نظامی ایران آمریکایی و غربی بود. علاوه بر این دکتر یزدی نیز سالها در آن کشور تحصیل و زندگی کرده بود. او در جلسات مختلفی که با مسئولان آمریکایی داشت عادی سازی روابط را یکی از محورهای گفتگو قرار میداد. در تاریخ 23 فروردین 58 چالز ناس کاردار سفارت و جان استمپل کارشناس سیاسی سفارت به دیدار دکتر یزدی معاون نخستوزیر رفته تا در مورد عادی سازی روابط مذاکره کنند. در آن جلسه کاردار گفت: «ما میخواهیم که ایران تمامیت ارضی خود را حفظ کند و مستقل از سلطه سیاسی خارجی باقی بماند و رشد اقتصادی داشته باشد.» یزدی نیز بر ایجاد روابط جدیدی بدون اشاره به گذشته تأکید کرده و گفت: «یک مانع بزرگ در راه عادی کردن مناسبات ایران و ایالات متحده در واقع، درگیری عمیق شما در رژیم گذشته بوده است.» چالز ناس مینویسد: «او [یزدی] به سرعت به جنبههای مثبتتر بازگشت و خاطر نشان ساخت که حکومت حاضر است مناسبات خود را با ایالات متحده عادی کند، هرگاه که میزان پاسخگویی ایالات متحده برای «اصلاح مسائل مربوط به گذشته» (مشخص نشده) روشن شود. او گفت گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود.»[21]
سفارت آمریکا در ارائه تحلیلهایش برای وزارت خارجه در اردیبهشت 58، شرایط کشور را با جو شدید ضد آمریکایی توصیف میکند که حتی دوستان آمریکا نیز میلی برای برقراری تماس ندارند. سفارت در توصیف شرایط مینویسد: « در نتیجه حوادث 8 ماه گذشته بسیاری از دوستان ما از حوادث اخیر سرخورده شدهاند و بسیاری از آنها میترسند با ما تماس داشته باشند... دشمنان ما و آنهایی که نسبت به ما خصومت دارند (یعنی اکثریت قاطع کشور) غرق در شادیند. این دشمنان با پشتیبانی آنهایی که چه طرف راست و چه طرف چپ حقیقتاً از ما تنفر دارند، جوی را ایجاد کردهاند که در نتیجه آن هر چیزی که آمریکایی باشد خائنانه و ضد اسلامی و شر است... این بیمارگونگی انقلابی که به نحو بیسر و صدا و در عین حال با نهایت توانایی در نتیجه تبلیغات خصمانه تشدید شده است نفوذ تاریخی ما را در این جا برای مدتی کاهش داده است.» سفارت برای تغییر این شرایط همراهی موقتی را پیشنهاد میدهد و امیدش به افرادی چون دکتر یزدی است تا شرایط را مناسب کنند. «آنچه که ما باید انجام بدهیم این است که تا مدتی با جریان امور هماهنگی داشته باشیم. یزدی و انتظام هر دو با کاردار درباره آغاز جدید که با ورود سفیر جدید عملی خواهد شد، صحبت کردهاند. اشخاص دیگر طرف تماس در میان جامعه روحانیت نیز به سایر کارمندان سفارت اشاره کردهاند که این امر (مقصود ورود سفیر جدید است) فرصتهایی فراهم خواهد کرد. همگی اصرار بر آن داشتهاند که این امر هرچه زودتر صورت گیرد. این امر در ایران به عنوان یک دگرگونی از کهنه به نو تلقی خواهد شد. هرچند که تا اندازهای یک دگرگونی آرایشی خواهد بود. این عیناً چیزی است که برای آغاز فرایند عادی شدن اوضاع مورد نیاز خواهد بود.»[22]
از نشانههای موقتی بودن تغییر رفتار آمریکا نسبت به ایران را میتوان در اعتراض کاردار سفارت به لغو لایحه استعماری کاپیتولاسیون اشاره کرد. کاپیتولاسیون در 23 اردیبهشت 1358 به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت و تصویب شورای انقلاب اسلامی لغو شد.[23] کاردار سفارت دو روز بعد در جریان ملاقات با دکتر یزدی از او میخواهد در مورد الغای کاپیتولاسیون توضیح دهد. چارلز ناس مینویسد: «درجریان ملاقات با یزدی وزیر امورخارجه، در 15می [25 اردیبهشت] من از او تقاضا کردم درباره اقدام دولت موقت ایران در لغو قانون اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان ایالات متحده که در 1964 به تصویب رسیده توضیح دهد. یزدی در پاسخ گفت که من نباید این اقدام را به عنوان یک اقدام ضد آمریکایی یا نشانه تغییری در میان دولت موقت ایران برای عادی کردن مناسبات بین دو کشور تلقی کنم. او گفت این یک مسئله «پاک کردن» بعضی از بقایای گذشته است و آنگاه با یک پوزخند خاطر نشان ساخت که تظاهرات به دنبال تصویب این «کاپیتولاسیون» منجر به تبعید آیتالله خمینی به ترکیه شده بود.»[24]
وزارت خارجه آمریکا والتر کاتلر سفیر آمریکا در کشورهای عربی و کنسول سابق آمریکا در تبریز را به عنوان سفیر جدید انتخاب کرده بود. اما دولت ایران به دلیل صدور قطعنامه در مجلس سنای آمریکا علیه ایران به خاطر اعدام یک ایرانی صهیونیست به نام حبیب الله القانیان پذیرفتن سفیر جدید را به تعویق انداخت. دکتر یزدی در یک کنفرانس خبری گفت: وزارت خارجه در جواب نامه وزیر خارجه آمریکا سایروس ونس که خواهان فراموشی گذشته و همکاری با آمریکا بود نوشته است: حاضر به همکاری با آمریکاست. سپس دکتر یزدی اشاره کرد که صدور قطعنامه سنا در مورد «مجازات» جانیان رژیم گذشته توجیه پذیر نیست. وقتی رژیم سابق در مسند قدرت بود، دولت آمریکا صحبتی درباره نقض حقوق بشر به میان نمیآورد. سناتورها باید به احساسات مردم ایران احترام بگذارند و واقعیتهای برخاسته از «انقلاب» را درک نمایند به همین علت ما از آنها خواستهایم اعزام سفیر آمریکا به ایران را به تعویق بیندازند.[25]
بخش نظامی سفارت در تحلیلی که برای سازمان اطلاعات نظامی آمریکا ارائه کرده است در مورد سخنان دکتر یزدی در این کنفرانس مینویسد: « ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه طی سخنان دیروز خود در کنفرانس مطبوعاتی حداکثر تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع انجام داد و گفت مباحثه با سنای آمریکا بدین معنا نیست که روابط با دولت آمریکا صدمه خواهد دید... اما ناظران سیاسی ایران... اظهار داشتند که به روابط لطمه وارد شده و این که تلاش یزدی برای باز نگه داشتن درِ سیاسی با واشنگتن با شکست آشکار مواجه شده است. این امر برای یزدی و عباس امیرانتظام معاون نخستوزیر یک شکست کلی است... معلوم نیست در واقع چه کسی بیانیه وزارت خارجه مبنی بر به تعویق انداختن سفر کاتلر را صادر کرد زیرا به نظر میرسد یزدی این کار را نکرده است. چه کسی از طرف وزارت خارجه تصمیمگیری میکند؟ دیپلماتهای غربی اثری از تهدید قطع ناگهانی روابط میان ایران و آمریکا مشاهده نمیکنند.»[26]
علاوه بر روابط سیاسی، روابط گسترده اقتصادی بین ایران و آمریکا که از رژیم قبل باقی مانده بود از جمله مسائل مهمی بود که وزیر خارجه یزدی در مصاحبه با روزنامه تهران تایمز به آن اشاره میکند. سفارت آمریکا این مصاحبه را گزارش کرده و مینویسد: « [یزدی] مشخصاً این مسئله را مطرح نموده که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود. یزدی صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار کرد و گفت که فسخ سریع قراردادها توسط ایران بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا فروشندگان خارجی و آن را به سطح یک جامعه کشاورزی پایین خواهد آورد.» سپس سفارت امکان گسترش روابط تجاری را با توجه به نامطلوب بودن شرایط سیاسی چنین تحلیل میکند: «تا زمانی که دولت موقت قدرت بیشتری نیابد، این نداهای میانهروانه مانند یزدی، امیرانتظام و حتی بازرگان بعید است که اثری داشته باشد. وقایع هفته گذشته این فرضیه را که برقراری روابط تجاری بین ایران و آمریکا میتواند راهگشای بهبود روابط سیاسی گردد مورد سوال قرار میدهد با توجه به جو سیاسی نامطلوب اصلاً نمیتوان مطمئن بود که میانهروها در دولت موقت آن قدر زیاد هستند و یا آن قدر نفوذ دارند که بتوانند مانع حملات شوند و یا مواضع ضدآمریکایی که مانع از سرگیری فعالیتهای تجار آمریکایی در ایران شده را تغییر دهند.[27]
در جریان سفر دکتر یزدی به آمریکا و حضور در سازمان ملل در مهرماه 1358 جلسهای نیز بین وزرای خارجه ایران و آمریکا برگزار میشود. در این جلسه علاوه بر وزرای خارجه دو کشور، مسئولان و دیپلماتهای دو طرف نیز حاضر بودند که در طرف آمریکایی، «گری سیک» عضو شورای امنیت ملی آمریکا نیز حضور داشت[28] که بعد از آن از دوستان دکتر یزدی شد.[29] سفارت آمریکا اخبار منتشر شده از این دیدار در مطبوعات ایران را مثبت ارزیابی میکند و مینویسد: «روزنامه جمهوری اسلامی دشمن دیرین سفارت گزارش کاملی درباره کنفرانس مطبوعاتی یزدی منتشر کرده و مشکلاتی را که یزدی در روابط با ایالات متحده نام برده است برجسته ساخته است... جمهوری اسلامی معذالک همچنین اظهارات افتتاحیه یزدی را که بسیار کمک کننده است، درج کرده است: «دکتر یزدی به مناسبت ملاقات خود با وزیر امورخارجه آمریکا اظهار داشت که این نخستین ملاقات بین وزیران امورخارجه آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بوده است، ما در سازمان ملل متحد بودیم و آنها اراده خود را برای بهبود مناسبات بین ایران و ایالات متحده ابراز داشته و واقعیت انقلاب ایران را پذیرفتند... نسبت به دوستی با ایران ابراز تمایل و علاقه شد. ما گفتیم که از یک چنین علاقهای خوشوقتیم و امیدواریم که شما این دوستی را با عمل ثابت کنید نه کلمات، ولی اظهار علاقه کافی نیست و در این راه مشکلات و مسائلی وجود دارد.»[30]
هیئت آمریکایی در گزارش خود از این جلسه لحن دکتر یزدی را غیردوستانه، عصبانی کننده و حاکی از عدم اعتماد میداند. این گزارش محورهای گفتگو را پذیرش انقلاب ایران، دخالتهای آمریکا در امور داخلی ایران، مسئله اسرائیل، قراردادهای نظامی، تجهیزات نظامی، قراردادها تجارتی خصوصی، مبادله مجرمین اقتصادی و امنیتی، دیدار آمریکاییها با شاه در مکزیک، موضعگیریهای نامناسب رسانههای آمریکا در قبال ایران، روابط سیاسی دوجانبه، سیاست آمریکا در خلیج فارس، کردستان، خوزستان و عراق بیان کرد.[31]
به گفته سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا، هیئت آمریکایی به دنبال دیداری «خارج از برنامه» با دکتر یزدی بود که فرصتی پیش نیامد. ونس بیان میکند: «[یزدی] به ما گفت که ماده پنج قانون اساسی جدید در برقراری ولایت فقیه «هیچگونه اثری» بر ماهیت انتخابی جمهوری اسلامی نخواهد داشت و همچنان یک رئیس جمهوری و مجلسی که از سوی عموم انتخاب شدهاند قدرت سیاسی واقعی را اعمال خواهند کرد.»[32]
مسئله یهودیها
یکی از مسائلی که آمریکاییها در دوران وزارت دکتر یزدی در مورد آن اعتراض کردند نحوه برخورد با یهودیان بود. با پیروزی انقلاب پاکسازی مسئولان رژیم سابق و افرادی که با انتساب به حکومت پهلوی به قدرت و ثروت رسیده بودند شروع شده بود. این افراد در هر جایگاهی بودند شناسایی و محاکمه میشدند. یکی از کسانی که به این صورت محاکمه شد حبیبالله القانیان[33] سرمایهدار و رئیس وقت انجمن کلیمیان بود. او به اتهاماتی از جمله جاسوسی به نفع دولت اسرائیل و جمعآوری کمک و اعانه به نفع ارتش اسرائیل به منظور بمباران کردن مردم بیپناه فلسطین مجرم شناخته شده و در 19 اردیبهشت اعدام شد.[34] این اعدام با واکنش دولت آمریکا مواجه و در 28 اردیبهشت 58 قطعنامهای در سنای آمریکا علیه ایران تصویب شد که در واکنش به آن ایران از پذیرفتن سفیر جدید آمریکا خودداری کرد. 24 اردیبهشت 1358 سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا از کاردارشان در تهران میخواهد تا نگرانی آنها را در مورد اوضاع یهودیان ایران به دولت موقت منتقل کند. ونس مینوسید: «در اینجا [آمریکا] در اینباره نگرانی وجود دارد که اعدام القانیان ممکن است به فشارهایی علیه جامعه یهود به علت پیوندهای آن با اسرائیل و صهیونیسم منجر شود. داستانهای زیادی بر سر زبانها جاری است درباره این که اخیراً عده زیادی از یهودیان سرشناس دستگیر شدهاند. ما از هرگونه توضیحاتی درباره واقعیات و سیاست قدردانی خواهیم کرد.»[35]
کاردار سفارت به ملاقات وزیر خارجه دکتر یزدی میرود و نگرانی و اعتراض دولت آمریکا را به وی منتقل میکند. دکتر یزدی نیز ارتباط بین دینِ القانیان و اعدامش را رد کرده و ناراحتی خود از دخالت آمریکا در مسائل داخلی ایران را مطرح میکند. چارلز ناس کاردار آمریکا مینویسد: « متذکر شدم که اعدام آقای القانیان و شایعه دستگیری گسترده یهودیان در تهران موجی از انزجار در آمریکا و قسمتهایی از اروپای غربی به وجود آورده است. من گفتم در مورد اذیت کردن اقلیت یهودی نگرانی وجود دارد. یزدی جواب داد القانیان به خاطر این که یک یهودی بود اعدام نشد. وی قاطعانه انکار کرد که هیچگونه رابطهای بین اعدام و دین القانیان وجود داشته است. وی ادامه داد هیچ یهودی به خاطر مذهبش آزار نشده است و هیچ گونه اذیت و آزاری علیه یک فرد به خاطر آن که او عضو یک گروه اقلیت است انجام نخواهد شد. معهذا بعضی از یهودیها مانند مسلمانان زیادی در زمان رژیم گذشته جرمهایی مرتکب شدهاند و آنها مانند مسلمانها، مسیحیها و دیگران اگر شواهد تأیید شود، مجازات خواهند شد. او اضافه کرد که مطلقاً هیچگونه فشاری از ناحیه دولت بر روی جامعه یهودیان در ایران وجود ندارد. نمایندگان سازمانهای آبرومند بین المللی برای این که خودشان مشاهده کنند با استقبال پذیرفته خواهند شد.»[36]
دکتر یزدی در ملاقاتی دیگر در 30 اردیبهشت 58 با کادار چارلز ناس یهود ستیزی در ایران را رد کرد. او در رد این ادعا به ملاقات یهودیان با امام خمینی اشاره کرد. ناس در این مورد مینویسد: «یزدی برای تأکید بر روی این مسئله که اقلیتهای ایرانی از آزادیهای مشابهی با مسلمانان ایرانی استفاده میکنند، به ملاقات اخیر گروهی از نمایندگان یهودیان در قم با خمینی و اطمینانی که وی به آنها در مورد حقوق گروههای اقلیت داد، اشاره کرد. یزدی گفت که دولت او اسناد محکمی مبنی بر این که اسرائیل، به ایران مأمورینی فرستاده و به آنها پاسپورت ایرانی داده است که یک مورد به خصوص آن برای شاه است، دارد. یزدی گفت که ایران هرگونه حقی برای دستگیری این جاسوسان صهیونیست را دارد. ولی چنین دستگیریهایی نباید به عنوان برنامهای علیه جامعه یهودیان تفسیر شود.»[37]
در همان روز دکتر یزدی نامهای به سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا مینویسد و اعتراض دولت موقت ایران را به آنها گوشزد میکند. در بخشی از این نامه آمده است: «شما در نامه خودتان نوشتهاید که دولت متبوعتان قصد ندارد به هیچگونه در امور داخلی ایران مداخله نمایند. من از این تصریح متشکرم. اما ناگزیرم بگویم که به نظر دولت موقت جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه مورخ 17 می 1979 [27 اردیبهشت 1358] سنای کشور شما در مورد مجازات جنایتکاران رژیم سابق به هیچوجه از اصل فوق پیروی نمیکند و از مصادیق بارز مداخله در امور داخلی کشور ما میباشد. ناگزیر دولت ایران نسبت به این رویه و قطعنامه سنای آمریکا شدیداً اعتراض مینماید.
برای ملت ایران مایه تعجب است که چگونه سنای آمریکا هنگامی که رژیم گذشته جوانان ما را بیپروا به خاک و خون میغلتاند ساکت میماند و احساس نمیکرد که حقوق بشر در ایران نقض شده است اما اکنون که انقلاب پیروز شده و جنایتکاران، بدون در نظر گرفتن وابستگیهای مذهبی آنان، به سزای اعمالشان میرسند فریاد نقض حقوق بشر را در کشور ایران بلند کرده و از کسانی که برای بیش از نیم قرن شرمآورترین جنایات را مرتکب شدهاند، پشتیبانی مینماید.»[38]
لینگن در ملاقاتی دیگر با دکتر یزدی دوباره بحث اقلیتهای مذهبی را پیش کشید و در مورد اعمال فشار به بهاییان از دکتر یزدی پرسید. سفارت آمریکا جواب یزدی را چنین بیان میکند: «در رابطه با حرکات انقلابی باید گفت که اقلیتهای مذهبی آزادند که در ایران زندگی کنند و کار کنند تا زمانی که پیرو مقررات و قوانین جمهوری اسلامی باشند. کاردار مجدداً مسئله بهاییها را پیش کشید. یزدی جواب داد که بهاییها یک گروه سیاسی هستند که توسط شاه به آنها امتیازاتی داده شده بود. با وجود این تا زمانی که بهاییان ایران درگیر مسائل سیاسی به عنوان یک گروه سیاسی نشوند، با آنها نیز مانند سایر ایرانیان رفتار خواهد شد. کاردار گفت که بهاییان آمریکا نگران این گروه در ایران میباشند. یزدی گفت بعضی از ایرانیان نیز نگران وضع سرخپوستان آمریکا میباشند.»[39]
تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
با سقوط رژیم شاه عدهای که بیشتر گروههای چپ و مارکسیستی را شامل میشد خواهان انحلال ارتش بودند که با مخالفت روحانیون و ارتشیهای وفادار به انقلاب مواجه شد. دکتر یزدی نیز که معاون نخستوزیر بود با انحلال ارتش مخالف بود. سفیر آمریکا به مخالفت دکتر یزدی اشاره میکند و مینویسد: «دومین مسئله سیاسی عمده به آینده نیروهای مسلح و رابطه آنها با سپاه پاسداران انقلاب مربوط میشود که به دستور یزدی، معاون نخستوزیر، شکل گرفته است. عناصر تندرو در هر دو گروه چریکهای فدایی و مجاهدین، سپاه پاسداران انقلاب را نیروی مسلح اصلی کشور و تنها راه تضمین خلوص انقلاب تلقی میکنند. حتی خود یزدی نیز با این امر موافق نیست و بسیاری از سیاستمداران از جمله افسران سابق ارتش سازماندهی و جان بخشیدن به نیروهای مسلح را برای امنیت انقلاب و ملت ضروری میدانند. فعلاً بحث این است که پاکسازی ارتش تا چه انداره باید پیش برود و در صورت استفاده از افسران سابق ارتش، نیروهای مسلح را چگونه باید براساس مبانی انقلابی سازماندهی کرد. نتیجه پاکسازیها تاکنون اعدام هشت افسر عالیرتبه ارتش، بازنشست کردن کلیه ژنرالهای سه و چهار ستاره، و همچنین دستگیری موردی افسران دیگر تا درجه سرهنگ دومی بوده است. تغییر سریع فرماندهان عالیرتبه در نیروی هوایی، عدم انتصاب فرماندهان جدید در پستهای عالی و همچنین اصرار بسیاری از سربازان به انتخاب فرمانده خود روند اقدامات دولت جدید ایران را کندتر از آنچه انتظار میرفت، کرده است.
همین مسئله موجب شده است تا دولت ایران تصمیمگیری درباره میزان حضور نظامی آینده آمریکا، اگر اصلاً قرار باشد آمریکا حضوری در ایران داشته باشد را به تعویق بیندازد، زیرا حداقل یکی از دلایل کسانی که خواهان اصلاح کامل ارتش هستند حذف کامل باقی مانده نفوذ قوی آمریکا در نیروهای مسلح است (چنان که یزدی در اظهارات خود به خبرنگاران و دیگران گفته است)».[40]
انقلابیون مخالف انحلال ارتش در کنار حفظ آن به دنبال ایجاد سازمانی نظامی بودند تا از انقلاب محافظت کنند. دولت موقت نیز مخالف استقلال کمیتههای انقلاب بود. امام خمینی در دوم اردیبهشت 58 حکم تأسیس یک نیروی نظامی تحت نظر دولت موقت را داد و بعد با همکاری حجتالاسلام لاهوتی از طرف امام خمینی و دکتر یزدی از طرف دولت پایههای اولیه سپاه پاسداران گذاشته شد.[41]
این اقدامات از چشم سفارت آمریکا دور نماند و این سفارت در گزارش خود مینویسد: «به نظر میرسد که در تشکیل یک «گارد ملی» شبه نظامی پیشرفتهایی حاصل شده باشد. صدور کارتهای شناسایی برای این افراد از روز 14 مارس [23 اسفند] آغاز شده است. براساس گزارشها، شورایی متشکل از نمایندگان وزارت کشور و دادگستری، ارتش و روحانیون نظارت بر این نیرو را برعهده خواهد داشت. وظایف فرماندهی نیز بر عهده ستادی است که تحت نظر ابراهیم یزدی، معاون نخستوزیر، انجام وظیفه میکند. تصور میشود که یزدی که تقریباً به قدرتمندترین شخصیت دولت موقت مبدل شده است قصد دارد از گارد فوق به عنوان نیروهای شبه نظامی تحت امر خویش استفاده کند.»[42]
در دوم اردیبهشت 1358 با فرمان امام خمینی سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل و مسئولیت آن به شورای انقلاب واگذار شد. وابسته نظامی سفارت آمریکا دهم اردیبهشت 58 مینویسد: «مسئولیت هدایت کمیته امنیت ملی [سپاه پاسداران] برعهده مهدی بازرگان، نخستوزیر ایران، قرار گرفت. این در حالی است که ریاست این کمیته از بدو تشکیل، یعنی ده روز پیش، برعهده یزدی بوده است.»[43] سه روز بعد چارلز ناس مأمور سفارت با بررسی شورشهای ضد انقلاب بین ترکمنها مینویسد: «البته جریانات اسلامی آن قدر قوی و محکم هستند که احتمال مداخله عناصر بیگانه در بین گروههای داخلی را تقلیل دهند. نکته جالب توجه این که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که توسط ابراهیم یزدی بنا نهاده شد، هم اکنون عملاً تحت اختیار و اراده آیتالله رفسنجانی قرار گرفته است و به عنوان بازوی حمایتی حزب جمهوری اسلامی (حزب خمینی) شناخته میشود.»[44]
مسئله فلسطین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
دکتر یزدی از قبل از انقلاب با گروههای مبارز فلسطینی در ارتباط بود. زمانی هم که انقلاب پیروز شد و دکتر یزدی در دولت موقت پست گرفت از فلسطین و گروههای مبارز مثل جنبش آزادی بخش فلسطین (ساف) و الفتح حمایت کرد. او در موقعیتهای مختلف چه در مصاحبههای داخلی و چه در کنفرانسهای بینالمللی موضع رسمی جمهوری اسلامی را نسبت به فلسطین اعلام میکرد. سفارت آمریکا در بررسی دلایل انتصاب دکتر یزدی به وزارت خارجه ارتباط با گروههای فلسطینی را از پارامترهای این انتخاب معرفی میکند. در بررسیهای سفارت آمده است: «اعلام بازرگان در روز 24 آوریل [4 اردیبهشت] درباره این که یزدی وزیر امور خارجه خواهد شد سؤال جالبی را برمیانگیزد: آیا او ارتقای درجه یافته یا این که به پلکانی بالاتر پرتاب شده است؟... حدسیات زیادی زده میشود مبنی بر این که بالا پرتاب شده، برای آن که او یا در کارهای بازرگان دخالت میکرده یا سودمندی خود را به عنوان میانجی بین حکومت موقت ایران و ساخت کمیتهای از دست داده است... نظر دیگر... حاکی از آن است که نقش یزدی به عنوان کسی که سازمان آزادی بخش فلسطین را به ایران آورد، برای بازرگان مشکلاتی ایجاد میکند و ارتقاء او به درجه وزارت امورخارجه بهترین راهی تلقی میشود که به یزدی صلاحیت کافی داده شود تا کارهای مربوط به سازمان آزادی بخش فلسطین را اداره کند و در عین حال او را از دفتر نخستوزیر دور سازد... یک منبع نزدیک به یزدی که در روزهای اولیه (انقلاب) به ترتیب دادن ورود سازمان آزادی بخش فلسطین به ایران کمک کرده است میگوید که سازمان آزادی بخش فلسطین هنگامی که یزدی میخواست این سازمان تنها به آموزش سپاه پاسداران انقلاب بپردازد، از یزدی دلخور شده است. در مورد همه این گزارشها ذرهای از حقیقت وجود دارد، ولی روشن به نظر میرسد که نقش یزدی در ارتباط با سازمان آزادی بخش فلسطین اعم از این که خوب باشد یا بد، با انتصاب او به وزیر امور خارجه ارتباط دارد.»[45]
بعد از ورود سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) به ایران، این سازمان دفتر نمایندگی در اهواز تأسیس میکند که به علت حضور گروههای ضد انقلاب و تجزیهطلب در آن منطقه مشکلاتی امنیتی به وجود میآید و دولت تصمیم میگیرد دفتر ساف را در اهواز تعطیل کند. دکتر یزدی در یک کنفرانس خبری این موضوع را اعلام میکند. سفارت آمریکا در گزارش خود مینویسد: «وزیر خارجه یزدی در کنفرانس مطبوعاتی مورخ 18 مهر ماه رسماً اعلام کرد که دولت ایران به ساف اجازه نمیدهد که در دفاتر خود در اهواز و خوزستان عمل کند... یزدی گفت «ما چنین نتیجه گرفتیم که وجود دفتر ساف در اهواز نه به نفع ما و نه به نفع ساف است. چون وضع کشور اینگونه ایجاب میکند. ما این موضوع را مورد تبادل نظر قرار دادیم و آنها تصمیم گرفتند که دفتر خود را در آن جا تعطیل نمایند.»... ورود نماینده ساف به تهران در تاریخ 20 مهر ماه توجه مطبوعات را احتمالاً جلب کرده و موجب پیدایش مطالبی در مورد ساف شده است. هیئت چهار نفره به سرپرستی خلیل وزیر (معروف به ابوجهاد) بنا به گزارش مطبوعات وارد تهران گردید تا در مورد همکاری صمیمانهتر و مثمر ثمرتر میان ایران و ساف تبادل نظر نماید. این هیئت با وزیر خارجه یزدی در فرودگاه ملاقات کرد و بنا به گزارش قرار است در طول این سفر با خمینی، یزدی و چمران وزیر دفاع ملاقاتهایی داشته باشد.»[46] علیرغم ممنوعیت فعالیت ساف در خوزستان اما همچنان دولت ایران از فلسطین و ساف و دیگر گروههای اسلامی حمایت میکرد. دکتر یزدی در مذاکرات خود با بروس لینگن کاردار سفارت آمریکا در آبان ماه 1358 از دولت آمریکا میخواهد تا برای توقف حملات اسرائیل به فلسطینیها اعمال فشار کند. لینگن در این مورد مینویسد: «طی ملاقات کاردار و مقام وزارتخانه با وزیر امورخارجه نیروی ما به طور مختصر به تلاشهای آمریکا در جهت ایجاد ثبات در لبنان اشاره کردیم. یزدی گفت که اوضاع شمال لبنان برای شیعیانی که در نظر دارند علیه اسرائیلیها و مسیحیان به فلسطینیها بپیوندند غیرقابل تحمل شده است. آمریکا باید برای توقف حملات اسرائیل به این دولت فشار آورد.
ما پاسخ دادیم که آمریکا سعی دارد اسرائیل را از این کار باز دارد، لیکن تغییر روش اسرائیل توقف حملات تروریستهای فلسطینی را ایجاب میکند. به نظر ما، انقلاب ایران که تمام مردم را به صورت مسالمتآمیز به نشان دادن اراده سیاسی واداشت باید نمونه و سرمشق برای فلسطینیها باشد. یزدی گفت که ایرانیها به همین منظور با ساف همکاری میکردهاند.
ایرانیها از ساف میخواستند که از وحدت اسلامی بیشتری در رسیدن به آرمانهای خود استفاده کند. اگر ساف به روش غیر مذهبی خود ادامه دهد پیروزی تضمین نخواهد شد. اگر ساف یک دولت فلسطینی کاملاً مادیگرا به وجود آورد، فلسطینیهای مارکسیست و تندرو سریعاً قدرت را به دست خواهند گرفت. یزدی ظاهراً فکر میکند که ایرانیها بر فلسطینیها تا حدودی تأثیر گذاشتهاند ولی با صراحت گفت که ایران خود را در قبال آرمان فلسطین متعهد میداند: «ما به آنها کمک کردهایم و در آینده نیز آنها را یاری خواهیم داد.»[47]
اجلاس هاوانا
در شهریور 1358 اجلاس کشورهای عدم تعهد در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد و دکتر یزدی وزیر خارجه به عنوان نماینده ایران برای اولین بار در این اجلاس شرکت کرد و مراحل نهایی عضویت ایران در جنبش عدم تعهد انجام شد. دکتر یزدی در این جلسه با صدام حسین نیز دیدار داشت. یزدی بعد از بازگشت به ایران در یک ملاقات با لینگن کاردار سفارت آمریکا اطلاعاتی در مورد سفرش به هاوانا و اجلاس جنبش غیر متعهدها میدهد. اجلاسی که به منظور مقابله با قدرتهای شرق و غرب به خصوص آمریکا برگزار شده بود. لینگن در گزارشش به صحبتهای یزدی میپردازد و مینویسد: «یزدی به طور مختصر به مسائل جنبش غیرمتعهدها اشاره کرد، خصوصاً درباره تلاش ایران برای به تعلیق درآوردن عضویت مصر سخن گفت. وی گفت که اجلاس موافقتنامه کمپ دیوید را محکوم شمرده بود و توافق کرده بود که تا سال 1981 در مورد مصر تصمیمی اتخاذ ننمایند. یزدی گفت که کامبوج نیز یکی دیگر از مسائل مهم مطروحه در اجلاس بود که برای آن راه حلی پیدا نشد. وی بیان داشت که جنبش به محکوم کردن مداخله ویتنامیها در امور جنبش غیر متعهدها پرداخت و اظهار داشت که درست است که نتیجه حاصله از مداخله ویتنامیها خوب بود ولی اهداف ویتنام نمیتواند توجیه کننده وسایل [مسائل] آن کشور باشد.»[48]
مسئله عراق
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بین دولت ایران و عراق اختلافاتی پیش آمد و هر یک دیگری را به دخالت در اوضاع داخلی کشور خود متهم میکرد. ایران مدعی بود که عراق در مناطق کرد نشین و عرب نشین غرب ایران به دنبال ناامنی و آشوب است. عراق نیز مدعی بود ایران از کردها و روحانیون شیعه علیه حکومت عراق حمایت میکند. دکتر یزدی به عنوان وزیر خارجه درصدد کاهش تنشها بود. چارلز ناس مأمور سفارت آمریکا در گزارش خود از مذاکراتش با یزدی در مورد عراق مینویسد: «یزدی وزیر امورخارجه مدعی شد که ایران کاری برای تحریک خصومتهای اخیر عراق نکرده است ولی پذیرفته است که انقلاب ایران اثرات ریزشی در مناطق کرد نشین شمال عراق و در میان شیعیان عراق در جنوب داشته است. یزدی عراق را متهم کرد به این که از سازمانهای مخالف سیاسی در استان خوزستان حمایت کرده و میکند و این که تا زمانی که این گونه پشتیبانیها قطع نشود، مناسبات بین دو کشور بهبود نخواهد یافت.»[49]
سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا در 15 شهریور 58 به سفارتشان در تهران خبر میدهد که وزیر خارجه ایران از صدام برای حضور در ایران دعوت کرده است و اختلافات بین دو کشور را تنیجه فعالیتهای آمریکا و اسرائیل میداند. ونس مینویسد: «بنا به گزارش مطبوعاتی در 5 سپتامبر [14 شهریور] از دوحه، وزیر خارجه ایران، یزدی گفته است که از رئیس جمهور صدام حسین برای سفر به ایران دعوت کرده است. یزدی که در حال حاضر در اجلاس هاوانا به سر میبرد به یک روزنامه کویتی گفته است که سازمان جاسوسی اسرائیل و آمریکا سعی دارند در روابط بین ایران و همسایگانش به خصوص عراق تیرگی به وجود بیاورند.»[50]
دکتر یزدی در مورد مسئله ناامنیها در کردستان نیز اعتقاد داشت آمریکاییها در آن نقش دارند ولی در عین حال به دلیل نبودن سازمانهای امنیتی برای آگاه شدن از مسائل کردستان از آمریکا کمک میخواهد. لینگن در 27 مهر ماه مینویسد: «سوءظن ایرانیان نسبت به دخالت ایالات متحده در کردستان، در این جا مشکل جدی و دنبالهداری است. در ملاقاتهایی که هفته گذشته با انتظام و یزدی داشتیم، یزدی وزیر خارجه، در اظهاراتش خطاب به مأمور سفارت مکرراً دخالت سازمان «سیا» را مورد تأکید قرار داد».[51] لینگن 5 روز بعد در دوم آبان 1358 به درخواست دکتر یزدی از آمریکا برای ارائه اطلاعات در مورد کردستان اشاره میکند. لینگن مینویسد: «سوءظنهای واقعی یا خیالی یزدی درباره فعالیتهای اسرائیلی کاملاً مشهود بود... او در این نظر اصرار داشت که ایالات متحده با توجه به تواناییهای اطلاعاتی که او یقین دارد ایالات متحده از آن برخوردار است بایستی از دست داشتن بیگانگان در مسئله کردستان آگاه باشد و اگر در چنین اطلاعاتی ایالات متحده با ایران سهیم شود بسیار به موضوع کمک خواهد کرد... یزدی گفت هدف اساسی در کردستان یافتن راه حل صلح آمیز است و ارتش برای حل این مشکل یک ابزار مناسب نیست و نه یک ابزار دائمی. ایران اکنون دارای نیروهای نظامی یا امنیتی مؤثر نیست و قبل از این که یک چنین نیروی مؤثری مجدداً برقرار شود، پیمودن راه طولانی لازم است.»[52]
وزارت خارجه ایران در مورد کردستان عراق منفعل نبود و در آن جا تحرکاتی داشت. مأموران سیا در عراق خبر از برقراری رابطه مسعود بارزانی و دکتر یزدی میدهند و گزارش میکنند: «مسعود بارزانی روابط خوبی با یزدی وزیر امور خارجه ایران برقرار کرده و حزب دموکرات کردستان [عراق] حمایت حکومت ایران را که با اسلحه و کمک مالی داده، جلب کرده است.»[53]
مسئله ورود شاه به آمریکا
بعد از خروج شاه از ایران و وخیم شدن بیماریش، شاه قصد داشت به آمریکا برود. در آمریکا نیز گروه راکفلر و کسینجر از ورود شاه به آمریکا حمایت میکردند. یکی از دلایل ورود شاه به آمریکا، سهامدار بودن آنها در گروه بانکی چیس منهتن بود. بانکی که بخش عمدهای از دوازده میلیارد دلار پول ایران در آن جا قرار داشت. همچنین این بانکها نگهدارنده بخشی از سرمایه خاندان پهلوی نیز بودند. علاوه بر این در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کارتر قصد جلب حمایت این گروه قدرتمند را در آمریکا داشت.[54] حمایتهای همهجانبه آمریکا از شاه باعث شده بود تا انقلابیون آمریکا را نیز شریک جرم شاه بدانند و ورود شاه به آمریکا را حمایت دیگری از رژیم پهلوی و مقابله در برابر انقلاب تعبیر کنند. در جلسهای بین اعضایی از دولت موقت و سفارت آمریکا، کاردار به دنبال مهیا کردن شرایط برای پذیرش شاه در آمریکا بود و صحبتهایش با مهندس بازرگان، دکتر یزدی و امیرانتظام را چنین گزارش میدهد: «من اظهار امیدواری کردم که دولت موقت ایران در این مسئله با ما همکاری کند. تا بتوانیم بحران سیاسی ناشی از ورود شاه به آمریکا را مشترکاً کنترل کنیم و ما در جستجوی راه حلی برای پایهریزی روابط جدید بین دو کشور هستیم. همچنین روی این موضوع تأکید کردم که ما امیدواریم و اطمینان داریم که دولت موقت ایران باید تا آن جا که ضرورت دارد قدمهایی در راه ایجاد امنیت برای مجامع ما در ایران در برابر تظاهرات مردمی که ممکن است به وجود آید، بردارد.» دکتر یزدی نظر مخالف دولت موقت را برای ورود شاه به آمریکا اعلام کرد و پیشنهادهایی داد. در ادامه کاردار مینویسد: « بحث ما به شکل خوبی ادامه پیدا کرد و یزدی بحث را در نکات زیر خلاصه کرد:
الف) دولت موقت ایران قویاً ترجیح میدهد که شاه به فرض این که واقعاً به معالجات پزشکی در خارج از مکزیکو نیازمند است این معالجات را در محلی غیر از آمریکا ادامه دهد. یزدی گفت که حتی اگر این امکانات پزشکی در مکزیکو در دسترس نیستند، این مسئله برای دولت موقت ایران قابل درک نیست که چرا شاه از امکانات پزشکی در اروپای غربی استفاده نمیکند.
ب) چنانچه ایالات متحده به شاه اجازه اقامت بدهد یزدی احساس میکرد که معالجه شاه در خارج از شهر نیویورک در نظر افکار عمومی اینجا هم بیشتر قابل پذیرش خواهد بود. او میگفت که ایرانیان نیویورک را مرکز راکفلرها و صهیونیستها میدانند و این مسئله را پیچیدهتر خواهد کرد. او مرکز پزشکی آندرسون را در هوستون به عنوان مرکزی پیشرفته برای تشخیص بیماری پیشنهاد کرد...
ج) برای کمک به دولت موقت ایران در این مورد که مردم و خمینی را متقاعد کند که مسئله پذیرش شاه به وسیله آمریکا یک حیله نیست، دولت موقت امیدوار است که به یک دکتر ایرانی اجازه داده شود که اعتبار گزارشات پزشکی را تأیید کند.»[55]
سیام مهر 58 وزارت خارجه آمریکا برای دکتر یزدی پیامی ارسال میکند که «ما رهنمودهای مطبوعاتی مربوط به این موضوع [ورود شاه به آمریکا] را تغییر دادهایم و نماینده شاه را به ترتیب زیر مطلع کردهایم. نقل قول «نه تنها او (شاه پیشین) بلکه هیچ یک از اعضای خانوادهاش تا زمانی که در آمریکا به سر میبرند هیچگونه فعالیت سیاسی نخواهند داشت. (پایان نقل قول)»[56] دکتر یزدی نیز در جواب خواست تا در مورد فعالیتهای سیاسی فرح صریحاً تأکید شود و حتماً یک پزشک ایرانی مقیم آمریکا به اقدامات پزشکی انجام شده دسترسی داشته باشد.[57]
بعد از انتشار خبر سفر شاه به آمریکا اعتراضات در ایران افزایش یافت. سفارت آمریکا نیز که شکلگیری اعتراضات را پیش بینی کرده بود آمادگی ایرانیان برای تظاهرات را چنین گزارش میدهد: «رادیو ملی ایران در بخشهای صبح و عصر خود جزئیات و اهمّ نکات تظاهرات صبح و عصر فردا را پخش کرد. رادیو در برنامه عصرگاهی خود بیانیه «حزب نهضت آزادی» را پخش کرد که در آن از تظاهرکنندگان خواسته شده بود از بروز خشونت و روشن کردن آتش خودداری نمایند. اخبار ساعت 14 نیز گزیدهای از مصاحبه خبرنگار رادیو و تلویزیون ملی با ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه، قبل از سفر به الجزایر را پخش کرد.
خبرنگار خطاب به یزدی اظهار داشت که دولت موقت از این منظر مورد انتقاد قرار گرفته است که در موضوع شاه تسامح به خرج داده و با قاطعیت برخورد نکرده است.
یزدی در پاسخ به این موضوع تأکید کرد که «ما نمیتوانیم نیروهای مسلح خود را به ایالات متحده آمریکا اعزام کرده و آنها را مجبور به استرداد شاه مخلوع نماییم. هر آنچه که امکان انجام آن از طریق دیپلماتیک وجود داشته ما به انجام رساندهایم و رسماً نیز به دولت ایالات متحده آمریکا اعتراض کردهایم.»[58]
با افزایش اعتراضها و تظاهرات ضدآمریکایی چهار روز قبل از تسخیر سفارتخانه، مأمور سیاسی سفارت به ملاقات پارسا کیا کفیل اداره پنجم (سیاسی) وزارت خارجه میرود تا به طور غیر رسمی و خصوصی در مورد سفر شاه به آمریکا و واکنشهای اعتراضی صحبت کند. مأمور سیاسی آمریکا در مورد پارسا کیا مینویسد: « او و انتظام به سختی میکوشند از بروز یک بحران در مناسبات با آمریکا اجنتاب کنند ولی این امر تقریباً غیر ممکن است. آنها نمیخواستند که دولت موقت ایران یک یادداشت رسمی درباره شاه بفرستد و سعی میکردند که اثر این وضع را تا اندازه ممکن کاهش دهند...
وزارت خارجه خواهد توانست زیان وارده به مناسبات ایران و آمریکا را ترمیم کند، در صورتی که شاه بلافاصله پس از این که از بیمارستان مرخص شد آمریکا را ترک کند در غیر این صورت بحران روی خواهد داد... [پارسا کیا] مستقیماً خاطر نشان ساخت که ادامه حضور شاه در آمریکا ممکن است منجر به قطع مناسبات میان ایران و آمریکا شود...
دولت موقت ایران اعتقاد دارد که شاه از اقامت خود در آمریکا برای ادامه کوششهای براندازی علیه حکومت موقت ایران بهرهبرداری خواهد کرد. همان طوری که خمینی در پاریس رفتار مشابه را داشت. پارسا کیا خاطر نشان ساخت که 200 هزار ایرانی در آمریکا زندگی میکنند و این که شاه پولهای نامحدودی در اختیار خود دارد.»[59]
تسخیر لانه جاسوسی
احساساست ضد آمریکایی از جمله ویژگیهای انقلاب اسلامی بود. رفتار آمریکا نسبت به انقلاب مانند حمایت از رژیم شاه در مقابل انقلابیون، توقیف اموال ایرانیان و پناه دادن به شاه در آمریکا بر احساسات منفی نسبت به آمریکا افزوده بود. امام خمینی که از دولت موقت ناامید شده بودند در پیامی که در 10 آبان 58 به مناسبت سالروز حمله رژیم شاه به دانشگاه تهران صادر کردند ضمن دعوت از دانش آموزان، دانشجویان و طلاب به شرکت در راهپیماییها و حضور در دانشگاهها بیان کردند: «بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند.»[60] در همین روز دکتر یزدی و مهندس بازرگان در جشن سالگرد استقلال الجزایر در آن کشور بودند و در جریان این سفر با زبیگنیو برژینسکی مشاور امینت ملی رئیس جمهور آمریکا دیدار کردند. انتشار این خبر که اولین دیدار سطح بالا میان دو دولت ایران و آمریکا بعد از انقلاب بود بسیار مهم تلقی شد و با توجه به شرایط خاص ایران حساسیت زیادی برانگیخت.[61]
پیام امام و دعوت مردم به گسترش حملات به آمریکا و اسرائیل موجب شد دانشجویانی که در روز 13 آبان 1358 در خیابان طالقانی راهپیمایی میکردند وارد سفارتخانه آمریکا شوند و آن جا را تصرف کنند.
مهندس بازرگان که به دلیل دخالت دیگر نیروها در کار دولت خواهان استعفا بود بعد از بازگشت از الجزایر به ایران در واکنش به تسخیر سفارتخانه آمریکا توسط دانشجویان خط امامی استعفای خود را به امام خمینی تحویل میدهد و امام نیز آن را قبول کرده و مسئولیت اداره کشور و برگزاری انتخابات را به شورای انقلاب واگذار میکنند.[62] مهدی بازرگان در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت که در سال 1363 منتشر کرد دلیل استعفای خود را چنین بیان میکند: «دولت موقت که از نظر مسئولیت اداری و سیاسی مملکت و حفظ حقوق نمایندگان و اتباع خارجی برطبق تعهدات بینالمللی، نمیتوانست مخالف این عمل [اشغال سفارت] نباشد، چون قبلاً تصمیم به استعفا گرفته بود، هیچگونه اعلامیه و اقدامی در این زمینه ابراز نکرد.»[63] دکتر یزدی نیز بعد از تسخیر سفارت آمریکا یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و سعی کرد علیرغم انتقاداتی که به دولت موقت میشد موضع دولت را در همراهی با دانشجویان نشان دهد. روزنامه اطلاعات در گزارش این کنفرانس نوشت: «یزدی به طور کلی از اقدامات دیپلماتیک دولت در این مورد [استرداد شاه] دفاع کرد و در عین حال اقدام دانشجویان پیرو خط امام را به عنوان یک اقدام انقلابی مورد تأیید قرار داد و افزود این حرکت انقلابی در پشتیبانی از دولت است و وزارت امور خارجه بدون کوتاهی و در چارچوب امکانات خود با اعتراضات پیاپی و یادداشتهای هشدار دهنده دولت آمریکا را از عکسالمعلهای به حق ایران آگاه کرده بود.»[64]
اما ابراهیم یزدی در سال 1394 در مصاحبهای با اعلام این که استعفای دولت موقت به تسخیر سفارت مربوط بوده است گفت: «اگر به دنبال اشغال سفارت، دولت استعفا نمیداد با توجه به این که دانشجویان به کرات گفتهاند که یکی از اهداف اشغال ساقط کردن دولت موقت بود، ممکن بود حوادث دیگری رخ بدهد. از جمله این که روز دوشنبه ۱۴ آبان در جلسه هیأت دولت اغلب وزرا خبر دادند که قرار است به وزارتخانهها بریزند و جلوی ورود وزرا را بگیرند. بنابر این هیأت وزیران دسته جمعی استعفا دادند. اگر چنان میشد و عدهای به نام مردم وزراتخانهها را اشغال میکردند، کنترل و مدیریت کشور از دست شورای انقلاب و حتی امام خارج میشد.» دکتر یزدی در این مصاحبه بیان کرد برای خاتمه دادن به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا به امام خمینی دو پیشنهاد داده است: «اول این که به بهانه گروگانها یک دادگاه بینالمللی... برای محاکمه عملکرد سیاست خارجی دولت آمریکا در ایران، از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا زمان انقلاب تشکیل شود. دوم با نزدیک شدن روز تولد عیسی مسیح در همان سال ۵۸ پیشنهاد کردم امام طی نامهای خطاب به مسیحیان جهان به مناسبت تولد پیامبر عشق و رحمت اعلام کنند که گروگانها آزاد میشوند. با این اقدام، کارتر مجبور میشد سرمایههای بلوکه شده ایران را بیقید و شرط آزاد کند و قائله نه تنها با حداقل زیان و ضرر تمام شود بلکه تصویر رحمانی جدیدی برای انقلاب در دنیا ترسیم میکرد اما متأسفانه نشد و شاید هم نگذاشتند.»[65]
اما پذیرش سریع استعفای بازرگان و حمایت قاطع از دانشجویان، بیانگر اختلاف فکری بین امام خمینی و نهضت آزادی و از جمله دکتر یزدی است. امام خمینی روز چهاردهم آبان 58 در سخنرانی خود این تسخیر را انقلاب و آمریکا را شیطان بزرگ نامیدند[66] و سالها بعد در اسفند 67 در پیامی در مورد دولت موقت چنین بیان کردند: «من امروز بعد از ده سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار، قناعت نمیکنند، درحالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند. چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم.»[67]
با تشکیل اولین مجلس شورای اسلامی در خرداد 1359 دکتر یزدی به عنوان نماینده تهران وارد مجلس شد. فاصله گرفتن اعضای نهضت آزادی از قدرت و افشای ارتباط برخی از آنان مانند دکتر یزدی با آمریکاییها در اسناد به دست آمده از سفارتخانه آمریکا موجب شد تا فاصله آنها با انقلاب اسلامی بیشتر نمایان شود. انتقادات آنها به مبانی انقلاب و تجمعات و سخنرانیهای تنشزای این گروه افزایش یافت. به عنوان مثال در تجمع 7 اسفند 1359 در امجدیه چهار نماینده عضو نهضت آزادی (مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی و مهندس صباغیان) سخنرانیهای تحریک آمیزی کردند که درگیریهایی هم در بین حاضران اتفاق افتاد.[68] جریان کلی این تجمع در جهت حمایت از بنیصدر بود. «در این مراسم گروههای ضد انقلاب نظیر انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجویی سازمان مجاهدین خلق)، سازمان پیکار، حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران (توفان) و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و کانادا، تراکت و اعلامیههایی پخش کردند.»[69]
دکتر یزدی در سخنرانی خود در جمع این گروهکها علیه حزب جمهوری اسلامی صحبت کرد و گفت: «گروهی معتقدند که جامعه بعد از انقلاب باید تک حزبی باشد و مملکت زیر سلطه یک دسته معین اداره شود حال آن که دسته مقابل عقیده بر این دارند که هر جامعهای پس از انقلاب باید مبتنی بر چند حزب باشد و سیستم چند حزبی اداره امور مملکت را میسرتر از سیستم تک حزبی میسازد. اکنون این وضع در جامعه پس از انقلاب ما نیز مطرح بوده است. چرا که میبینیم سیستم تک حزبی حاکم گردیده و اکنون حزب حاکم همه چیز را در ید قدرت خود گرفته و اداره امور مملکت در اختیار یک حزب واحد است. آن هم حزبی که دقیقاً پس از 22 بهمن 57 مایه گرفته و تشکیل شده است. ایجاد حکومت حزب واحد بر خلاف قرآن است. آنهایی که به نام حزبالله سعی بر حاکم کردن خود دارند باید بدانند که معنا و مفهوم حزبالله این چیزی نیست که اینها گمان میکنند. حزبالله در قرآن حاکمیت اندیشه توحیدی است در یک جامعه [نه] تحمیل یک حزب و حاکمیت آن... مشکل اساسی مملکت ما در شرایط کنونی که اجازه نمیدهد برای حل مشکلات موجود چارهجویی واقعی بشود تصمیمگیری و سلطه و حاکمیت جامعه تک حزبی است. مردم از ما میپرسند چگونه ممکن است حزبی حاکمیت و زمام امور مملکت را به دست بگیرد در حالی که پس از 22 بهمن 57 شکل گرفته و علاوه بر آن برخی از کسانی که عضویت این حزب را دارند سوابق روشنی ندارند و به عبارت سادهتر اسلام و انقلابی بودن را از بعد از 22 بهمن دریافته و شروع کردهاند.»[70]
روزنامه اطلاعات در گزارش این اجتماع از سخنرانی دکتر یزدی علیه دولت شهید رجایی نوشت: «دکتر یزدی ضمن انتقاد شدید به دولت فعلی گفت عمدهترین مشکل این دولت ضعف مدیریت است وی همچنین دولتمردان ایران را به طور عمومی به ضد و نقیضگویی متهم کرد.»[71] بخش مهمی از سخنان دکتر یزدی با مواضع بنیصدر و مجاهدین خلق علیه حزب جمهوری اسلامی و دولت کاملاً مطابقت داشت. وزارت کشور که احتمال تهییج مردم و اغتشاش را در این اجتماع میداد یک روز قبل از آن بیانیهای صادر کرد تا جلوی اغتشاشهای احتمالی را بگیرد. در این اطلاعیه آمده است: «وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران از مردم آگاه و مبارز تهران انتظار دارد با هوشیاری و آگاهی جلوی هرگونه بینظمی و اغتشاش را بگیرد و مأمورین انتظامی را در شناسایی اخلالگران یاری نمایند. بدیهی است مأمورین انتظامی با قاطعیت و بیداری عمل کرده و کسانی را که سعی در برهم زدن اجتماعات و ایجاد جو اغتشاش و آشوب داشته باشند، دستگیر و به مقامات قضایی تحویل خواهند داد.»[72]
فعالیتهای بنیصدر و نهضت آزادی در سالهای 59 و 60 در راستای برنامههای ضد انقلاب تعبیر شده بود. حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی به نگرانیهای مسئولان امنیتی در فروردین 60 اشاره میکند و مینویسد: «شب مسئولان سپاه و اطلاعات به خانه آمدند و اطلاعاتی از عملکرد ضد انقلاب دادند و از مأموریت آقای اشراقی در تأمین کردها و نیز در رابطه با افکار آقای بنیصدر و نهضت آزادی و از حرکتهای ضد انقلابی در بعضی محافل روحانیت و از مشکلات فرماندهی سپاه در رابطه با فرماندهی [کل نیروهای مسلح] آقای بنیصدر نگران بودند.»[73]
با تصویب طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر عملیات ترور و آشوب منافقین در سطح کشور نیز شروع شد. البته منافقین قبل از شروع عملیات با دکتر یزدی در این مورد صحبت کرده و سعی داشتند تا وی را جذب خود کنند. دکتر یزدی در مورد جلساتی با سران مجاهدین خلق که برای سرنگونی نظام برنامهریزی میکردند اظهار میکند: «مسعود رجوی و موسی خیابانی چند جلسه در منزل پدرم در خیابان عینالدوله به دیدار من آمدند. این دیدارها به واسطه محمد صدیقی خواهر زادهام که به مرکزیت سازمان نزدیک بود و در دوران شاه هم زندان رفته بود، هماهنگ شد. استنباط من در مجموع این بود که اینها دچار نوعی تخیلات انقلابی بودند، موذیانه سعی میکردند به زعم خودشان مرا تحریک کنند... با توجه به سوابقم سعی میکردند مرا از بازرگان جدا کنند و به خود جذب نمایند. پس از درگیری آنها با روحانیان حاکم و حزب جمهوری اسلامی خیلی بالا گرفت، قبل از وقایع خرداد [60]، باز هم پیش من آمدند و گفتند «ما تجربه انقلاب را تکرار میکنیم.» من هم به صراحت به آنها گفتم که «شما اشتباه میکنید.»... با صراحت به آنها گفتم که تحلیلهای شما اشتباه است. گفتند: «نه، در دوران انقلاب خیابانها در کنترل ما بود. حالا هم همان کار را میکنیم.» گفتم: «آن موقع بدنه جامعه هر حرکتی را علیه نظام تأیید میکرد، اما امروز بدنه جامعه با شما نیست، شما یک گروه کوچک و اقلیتی هستید و اگر بخواهید این کار را بکنید با شما برخورد میکنند و شما تاب مقاومت در مقابل آنها را ندارید. بنابر این به شدت آسیب خواهید دید و متلاشی خواهید شد.» در آن ملاقات کم و بیش این را مطرح کردند که قاطع میایستیم. آنها به میلیشیایی که درست کرده بودند خیلی بها میدادند و فکر میکردند میتوانند مقاومت کنند. اما من تحلیلشان را نادرست میدانستم و مخالف بودم و به مسعود رجوی، موسی خیابانی و محمد صدیقی که آمدند پیشم من گفتم که تحلیلشان غلط است.»[74] بعد از آن موج ترورها توسط منافقین شروع شد و از مردم عادی در خیابانها تا سران ارشد مملکتی مانند بهشتی، رجایی، باهنر، مدنی، هاشمینژاد، دستغیب، قدوسی و آیت را به شهادت رساندند. سکوت اعضای نهضت آزادی در مقابل این ترورها به نوعی همراهی با بنیصدر و مجاهدین خلق تعبیر شد. به طوری که فشار افکار عمومی بر روی آنها افزایش یافت. حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در 23 مهر 1360 مینویسد: «اول شب، جلسهای طولانی با سران نهضت آزادی، آقایان [مهدی] بازرگان، [یدالله] سحابی، [ابراهیم] یزدی، [احمد] صدر و [هاشم] صباغیان داشتیم. از این که از سوی حزب اللهیها و رسانههای جمعی تحت فشارند، شکایت داشتند و چارهجویی میکردند. گفتم اگر موضع صریح در مقابل ضد انقلاب بگیرند، وضع ممکن است بهتر شود.»[75]
دفاع مقدس
در دوران هشت ساله جنگ بین ایران و عراق نهضت آزادی، کتابها، جزوات و بیانیههای متعددی با موضوع مخالفت با جنگ و اعلام صلح با صدام منتشر کرد. به خصوص از سال 62، این مواضع رادیکالتر و تحریکآمیزتر شده بود. نهضت آزادی در 20 اسفند 64 بیانیهای منتشر کرد و فداکاریهای دفاع مقدس را مطلوب بیگانگان خواند. آن جا که بیان کرد: «بیگانگان از همین راه که رهبری انقلاب و دستاندرکاران همیشه گفتهاند که ما باید پیروز شویم، موفق شدهاند جنگ را تا به امروز که دو هزار روز از آغاز آن میگذرد و طولانیترین جنگ در تاریخ ایران به شمار میرود بکشانند و با چنین مهارت و مکری منابع انسانی و مادی دو ملت ایران و عراق را تحلیل برند و نتیجتاً دو کشور قدرتمند ایران و عراق در منطقه را تضعیف و رو به نابودی بکشانند... مسئولان نهضت آزادی ایران بعد از فتح خرمشهر در مذاکرات حضوری خدمت امام و برخی از مسئولان کشور اظهار کرده بودند که وارد خاک عراق شدن و موضع تهاجمی گرفتن عواقب خوشی نخواهد داشت.»[76] نهضت آزادی در اردیبهشت 67 نیز در بیانیهای دیگر در مورد مسئولیت خون شهیدان اینگونه نوشت: «شهدا روی اعتقاد یا تبلیغ و تلقین، عملیات فداکارانهای به سود اسرائیل و ابرقدرتها و به زیان ایران و اسلام انجام دادهاند و وارثین ادعایی یا واقعی آنها طلبکارند، آن کس که به دلیل ایمان به خدا شهید شده، با آن فردی که بنا به فرمان رهبری و مقامات به جنگ رفته، تفاوت دارد؛ گروه اول نزد خدا مأجور است و گروه دوم، حساب آن مربوط به ملّت و زندهها نیست.»[77]
نامه امام خمینی به وزارت کشور
در تاریخ سی ام بهمن 1366 وزیر کشور، حجتالاسلام سید علیاکبر محتشمیپور در نامهای به امام خمینی در خصوص صلاحیت نهضت آزادی با توجه به فعالیتهای این حزب بعد از دولت موقت برای شرکت در انتخابات مجلس کسب تکلیف کرد. حجتالاسلام محتشمیپور در این نامه به صحبتهای دکتر یزدی در جلسه نهضت آزادی در تاریخ 5 دی 1366 اشاره کرد: «برگزاری انتخابات مستلزم وجود جامعه باز است. اگر رفتیم واقعاً مفید خواهیم بود و نخواهیم گذاشت این فتاوی را به زور بر مردم تحمیل کنند. شخصی که از طرف نهضت به مجلس برود مسلماً از این توپ و تشرها جا نخواهد زد. اگر قرار باشد مملکت را با «فتوا» اداره کنند، بنده پیشنهاد میکنم که مجلس را ببندند و خوابگاه دانشجویان کنند.» حجتالاسلام محتشمیپور مینویسد: «نهضت آزادی پس از استعفاء و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضاییه و مغشوش کردن اذهان بوده است. مسئولین نهضت با سمپاشیهای خود نسبت به سیاستهای دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالی و تصمیمات شورای عالی پشتیبانی جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام روحی فداه راجع به حکومت و ولایت فقیه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی گام برداشتهاند...
با عنایت به مراتب فوق خواهشمند است ارشاد فرمایید که:
1- آیا نهضت آزادی با چنین عقاید و تفکراتی میتواند به عنوان یک سازمان حزب و تشکیلات سیاسی در جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شود؟
2- در حالی که ماده سی، قانون انتخابات از جمله شرایط تأیید صلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی را:
الف) اعتقاد و التزام عملی به اسلام
ب) اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران؛ میداند آیا نهضت آزادی صلاحیت دارد که در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نموده و نمایندهای در مجلس داشته باشد.»[78]
امام خمینی نیز در پاسخ نوشتند: «آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه دارند از ستمکاری اوست بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است... نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»[79]
این نامه در همان زمان منتشر نشد و حجتالاسلام محتشمیپور در دی ماه 1368 آن را عمومی کرد. دکتر یزدی بارها اصالت این نامه را زیر سوال برد و مدعی شد حجتالاسلام احمد خمینی آن را جعل کرده است.[80] حجتالاسلام احمد خمینی از دکتر یزدی بابت این اتهام شکایت کرد و در دادگاه با ارائه اصل نامه و بررسی دستخط و امضای امام خمینی در تاریخ 21 / 8 / 76 حکم به محکومیت دکتر یزدی داده شد.[81] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در سال 1368 اطلاعیهای صادر کرد و بعد از اعلام دلایل ارائه شده به دادگاه نوشت: «امام خمینی غیر از این نامه در موارد متعدد دیگر نیز عین و یا مضمون همان مطالبی که در این نامه درباره نهضت آزادی بیان کرده است را در سخنرانیها و در برخی از دیگر پیامهای خویش و از جمله در پیام معروف به منشور روحانیت نیز بیان نموده و در پایان وصیتنامه نیز بر بخشی از آن تأیید کرده است.»[82]
ارتباط با آیتالله منتظری
بعد از استعفای مهندس بازرگان از نخستوزیری، دکتر یزدی فعالیتهای سیاسی خود را افزایش داد. او که نفر دوم نهضت آزادی بود ارتباطش را با آیتالله منتظری بیشتر کرد.[83] دکتر یزدی در مورد ارتباطش با آیتالله منتظری میگوید: «وقتی که آقای منتظری امام جمعه شد، ایشان به من گفت شما باید کار [یادداشت برداری مسائل سیاسی طول هفته] را برای من انجام بدهید، گفتم ایراد ندارد. به همین دلیل پنجشنبه هر هفته هم دیگر را میدیدیم و من مطالب را میگفتم و ایشان یادداشت میکرد. زمانی هم که قائم مقام [رهبری] بودند، بسیار با ایشان در تماس بودم... هر هفته نبود، ولی حدوداً هفتهای یکبار برگزار میشد... وقتی از قائم مقامی نیز عزل شدند، ما باز هم با هم ارتباط داشتیم... ما تقریباً در تمام مراحل سیاسی با ایشان رابطه داشتیم چه قبل و چه بعد از سمت قائم مقامی... با گذشت زمان، ارتباط ما بیشتر و عمیقتر شد.»[84] عبدالحسین هراتی از دوستان یزدی در دوران دانشجویی در آمریکا به عنوان رابط مهندس بازرگان و دکتر یزدی با آیتالله منتظری انتخاب شده بود.[85]
این نشست و برخاستها و ارائه تحلیلها بر موضعگیریهای آیتالله منتظری نیز تأثیر گذاشته بود و امام خمینی در جلسات خصوصی و سپس در بیانیههای خود در اواخر سال 1367، از آیتالله منتظری به علت تکرار تحلیلهای غلط و انحرافی نهضت آزادی انتقادهای شدیدی کردند. تا سرانجام در ششم فروردین 1368 در نامهای به آیتالله منتظری چنین نوشتند: «از آن جا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من، به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.»[86]
آیتالله منتظری دو روز بعد از این نامه از مقام خود استعفاء میدهد و طی نامهای به امام خمینی آن را اعلام میکند. امام خمینی نیز در جواب مینویسد: «از این که عدم آمادگی خود را برای پست قائممقامی رهبری اعلام کردهاید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر مینمایم. همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید و من به شما شدیداً علاقهمندم. برای این که اشتباهات گذشته تکرار نگردد به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند جداً جلوگیری کنید.»[87]
میزان ارتباط آیتالله منتظری با دکتر یزدی به حدی بود که آقای منتظری نامههای خصوصی بین خود و امام خمینی را به دکتر یزدی داده بود تا بخواند. دکتر یزدی در مصاحبهای در سال 1393 گفته بود: «بعد از عملیات معروف به مرصاد دستور اعدام زندانیان بر موضع مانده، صادر شد، ایشان [منتظری] طی یادداشتهایی به ایشان [امام خمینی] اعتراض میکنند. در سفری به قم در دیداری که با ایشان داشتم، ایشان مکاتبات [بین خود و امام] را دادند به من خواندم. نظرم را پرسیدند.»[88] علیرغم انذار امام خمینی به آیتالله منتظری در مورد ورود به مسائل سیاسی اما وی به این توصیه عمل نکرد و ارتباط خود را با نهضت آزادی و ضد انقلاب حفظ کرد.
دبیر کلی نهضت آزادی
مهندس مهدی بازرگان که برای معالجه قصد سفر به آمریکا را داشت در 30 دی 1373 در سوئیس درگذشت[89] و دکتر یزدی که رئیس دفتر سیاسی و فرد شماره دو نهضت بود در 21 بهمن 1373 به دبیرکلی نهضت آزادی انتخاب شد.[90] در دهه 1370 شمسی آیتالله منتظری به عنوان مرجع دینی و سیاسی نهضت تبلیغ شد و آقای منتظری نیز متقابلاً از آنها حمایت میکرد. او در 30 دی 1384 در دیدار با اعضای نهضت آزادی گفت: «من به سهم خودم از برادران نهضت آزادی تشکر میکنم که با ثبات و استقامت ایستادهاند و مرحوم مهندس بازرگان واقعاً خدمت بزرگی کرد که بزرگترین خدمتش این که این حزب دینی را تشکیل داد و اهداف بزرگی هم داشت، منتها ما در عالم طبعیت به همه اهدافمان نمیرسیم. عالم طبیعت عالم تزاحم و تصادم است. انسان نباید مأیوس بشود. بالاخره نهضت آزادی از حزبهایی است که به قصد تأمین آزادی و پیاده کردن دستورات اسلام و دفاع از اسلام و جلوگیری از دیکتاتوری و فساد تشکیل شده، امیداوریم آقایان دلسرد نشوند. بایستی که حزب نظارت داشته باشد بر رفتار دولت حدوثاً و بقائاً، دولت و برنامههایش باید زیر نظر احزاب سیاسی مستقل خدا پسند باشند.»[91] در 19 آذر 1388، 10 روز پیش از فوت آقای منتظری و در دوران فتنه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، کانون مدافعان حقوق بشر[92]، تندیس تلاشگر حقوق بشر را به وی اهدا کرد. در این جلسه دکتر یزدی نیز حضور داشت. در بخشی از بیانیه این کانون مدافعان حقوق بشر آمده است: «آنچه کانون را در تقدیم این جایزه به شخصیت برجسته و علمی آیتالله ترغیب نموده، مواضع عملی ایشان است. از جمله مخالفت با اعدامهای بیرویه در سالهای 1360 و 1367، مخالفت با سختگیری حکومت علیه شهروندان و دفاع همه جانبه، شجاعانه و مقتدرانه ایشان از جنبش سبز مردم ایران.»[93]
انتخابات پنجم شورای اسلامی
قرار بود اسفند ماه 1374 انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی برگزار شود. نهضت آزادی که از رد صلاحیت خود در این انتخابات آگاه بود در خرداد ماه این سال اطلاعیهای صادر کرد و به نظارت شورای نگهبان بر انتخابات و تأیید صلاحیت نامزدها توسط این شورا اعتراض کرد. در این اطلاعیه آمده بود: «مجلس شورای اسلامی در تاریخ 31 اردیبهشت ماه امسال، قانون جدیدی را تصویب کرد که به موجب آن، انتخابات در تمام مراحل با دخالت مستقیم شورای نگهبان انجام خواهد یافت. از جمله، شورای نگهبان حق خواهد داشت که صلاحیت نامزدهای انتخابات را قبول یا رد کند و این درحالی است که قانون اساسی چنین حقی را به شورای نگهبان نداده است... تأمین و تضمینِ آزادیهای مصرح در قانون اساسی از قبیل آزادی مطبوعات، اجتماعات و فعالیت احزاب سیاسی، قدم اول و شرط اساسی در این راه محسوب میشود. تنها با فراهم شدن چنین شرایطی انتخابات میتواند آزاد و مردمی تلقی گردد. تصویب قانون جدید انتخابات و صحه گذاشتن بر دخالتهای شورای نگهبان، از طریق رد یا قبول صلاحیت نامزدهای انتخابات، به منزله نقض آشکار حقوق ملت میباشد.»[94] با این حال اعضای نهضت آزادی از جمله دکتر یزدی برای انتخابات ثبت نام کردند[95] و فقط حسن فرید اعلم و ابوالفضل بازرگان از نامزدهای مورد نظر آنها تأیید صلاحیت شدند.[96] آنها نیز از شرکت در انتخابات انصراف دادند.[97] 12 اسفند ماه بیانیهای از طرف 15 نفر از نامزدهای تأیید صلاحیت شده و نشده انتخابات مجلس منتشر شد که اعضای نهضت آزادی از جمله دکتر یزدی نیز جزو امضاء کنندگان آن بودند. در قسمتی از این بیانیه آمده است: «ما امضا کنندگان اعم از چند نفری که مورد تأیید قرار گرفتهاند و یا سایرین که برخلاف قانون از حق خود محروم گشتهاند، از شرکت در چنین انتخاباتی خودداری میکنیم.»[98]
دکتر یزدی با آگاهی از رد صلاحیت مجدد از طرف نهضت آزادی برای انتخابات هفتم ریاست جمهوری ثبت نام کرد[99] و همان گونه که قابل پیشبینی بود رد صلاحیت شد.
اتفاقات قبل از غائله 18 تیر 1378
در 18 تیر 1378 تجمعی در خوابگاه کوی دانشگاه تهران در اعتراض به بسته شدن روزنامه سلام اتفاق افتاد. حمله به خوابگاه موجب شد این اتفاق ابعاد گستردهتری یابد و مسئلهای امنیتی تبدیل شود. نهضت آزادی از جمله گروههایی بود که با صدور بیانیه و تحرکات میدانی از اقدامات ضد امنیتی آن دوره حمایت کرد.
یک سال قبل از این اتفاقات دکتر یزدی به اروپا و آمریکا مسافرت داشت و در آبان 1377 در شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی کرد. دی ماه 1377 دکتر یزدی بعد از مسافرت به کشورهای مختلف قصد داشت به ایران باز گردد. نهضت آزادی چند روز قبل از ورود او به ایران به وزیر کشور نامهای نوشت و درخواست کرد با توجه به وقوع قتلهای مشکوک در پاییز 1377 امنیت دکتر یزدی را در ایران تأمین کنند. در این نامه به وزیر کشور آمده بود: «بدین وسیله به استحضار میرساند که آقای دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران، در پی شرکت در سمیناری به مناسبت گرامیداشت پنجاهمین سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در سوئد، دیدار با بستگان در آمریکا و عمل جراحی اضطراری به خواست خداوند در ساعت 2:30 بامداد یکشنبه 6 دی ماه 1377... وارد فرودگاه مهرآباد تهران خواهد شد. با توجه به حوادث ناگوار و نفرتانگیزی که در ماه گذشته به دست عوامل خشونت طلب و دشمن آزادی، امنیت، قانون و انسانیت رخ داده است، تقاضا دارد که دستور مقتضی درباره اقدامات حفاظتی و احتیاطی لازم صادر فرمایید.»[100]
در 15 اسفند 1377 نشریه شما، ارگان حزب مؤتلفه اسلامی در مقالهای در مورد سفر دکتر یزدی به اروپا و آمریکا نوشت: «ابراهیم یزدی، دبیرکل تشکیلات غیرقانونی نهضت آزادی اخیراً سفری به اروپا و آمریکا داشته است. در این سفر با مجاهدین خلق (منافقین) و گروههای چپ (اقلیت و اکثریت) بر سر شیوه برخورد با نظام جمهوری اسلامی مذاکره نموده است. وی اعلام داشته که مجاهدین خلق (منافقین) و گروههای چپ مذکور روش نهضت آزادی را پسندیدهاند و قرار شده در داخل کشور با روش استراتژی نهضت آزادی با نظام برخورد نمایند.»[101] دکتر یزدی در جواب این مقاله نوشت: «اینجانب در سفر اخیر خود با گروههای یاد شده در خبر بالا چنین تماس و گفتگویی نداشتهام. ممکن است که در جلسات متعددی که در استکهلم با حضور جمعی از ایرانیان مقیم سوئد برگزار شد و پیرامون تحولات اخیر صحبت کردم و به پرسشهای علاقمندان پاسخ دادم، افراد وابسته به گروههای یاد شده نیز حضور داشتهاند... در این سخنرانیها و گفتگوها، از استراتژی مبارزه سیاسی مسالمتآمیز، علنی و قانونی در ایران، برای رفع مشکلات و اصلاح انحرافات دفاع نمودم... اگر گروههایی که نام آنها در خبر «شما» آمده است و یا هر گروه دیگری که سابقه طولانی و خونین در مبارزه با استبداد سلطنتی و سلطه بیگانگان در دوران قبل از انقلاب داشته و بعد از انقلاب بنا به دلایل و علل شیوه مبارزه قهرآمیز را انتخاب کردهاند، تغییر استراتژی داده باشند یا بدهند، نه تنها نباید آن را نفی کرد بلکه باید از آن حسن استقبال هم نمود.»[102]
خرداد ماه 1378 یک ماه قبل از غائله کوی دانشگاه کنفرانسی با عنوان «ایران در قرن بیست و یک، استمرار و تغییر» در قبرس برگزار شد. این کنفرانس توسط آمریکاییها برای هماهنگی نزدیک با برخی فعالان سیاسی ایران و بررسی تحولات جدید ایران برگزار شد و نقطه اتصال علنی با شبکه اطلاعاتی غیر رسمی آمریکا محسوب شد. برخی مقامات امنیتی و سیاسی سابق آمریکا مانند گری سیک (عضو شورای امنیت ملی آمریکا)، ریچارد مورفی (معاون وزارت خارجه آمریکا)، ویلیام میلر (مسئول امور ایران سازمان اطلاعات آمریکا و مدیر بنیاد آمریکایی جستوجو در زمینههای مشترک)، ساموئل هانتینگتون (استراتژیست مشهور آمریکا) حضور داشتند. از ایران هم دکتر ابراهیم یزدی، مهندس سحابی، عمادالدین باقی، شمسالواعظین و... در آن شرکت کردند.[103] گری سیک دستیار ارشد برژینسکی و عضو شورای امنیت ملی آمریکا از دوستان قدیم یزدی بود و دوستی این دو نفر بیارتباط با سخنرانیهای دکتر یزدی در شورای روابط خارجی آمریکا در سال 1377 و کنفرانس مشترک در قبرس در سال 1378 نبود.
انتخابات دوران اصلاحطلبان
کاندیداهای نهضت آزادی از جمله دکتر یزدی برای انتخابات مجلس ششم رد صلاحیت شدند. سال 1380 در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری، نهضت آزادی با انتشار اطلاعیهای از کاندیداتوری محمد خاتمی حمایت کرد. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «مردمی که در اثر سرکوبهای سیاسی بیتفاوت شده باشند، در انتخابات و هیچ عمل سیاسی دیگری شرکت نمیکنند. در چنین شرایطی مردم در انتظار دریافت فتواهای سیاستمداران مبنی بر تحریم انتخابات نیستند. تحریم انتخابات موجب تشدید روحیه انفعال و مزید بر یأس و ناامیدی خواهد بود.
دعوت مردم به عدم شرکت در انتخابات یکی از شیوههایی است که به نام «مقاومت منفی» و در مفهوم وسیعتر آن «جنبش نافرمانی مدنی» شناخته میشود. در مبارزات سیاسی مسالمتآمیز نافرمانی مدنی و مقاومت منفی یکی از راههای نمایش قدرت مردم و سازمانهای سیاسی - مردمی در برابر حکومتهای سرکوبگر یا استیلای خارجی است...
در چنین شرایطی نهضت آزادی ایران خاتمی را بهترین گزینه موجود میداند. خاتمی شخصیتی روشن، آگاه، صادق و صمیمی میباشد. خاتمی به اهداف و برنامههای سیاسی ارائه شده در انتخابات 76 همچنان متعهد و ملتزم است. این اهداف و آرمانها چیزی نیستند که در یک دوره چهار ساله تحقق پیدا کرده و یا با گذشت چهار سال کهنه شده باشند. دستیابی به اهداف و آرمانهایی چون مردمسالاری، قانونمداری و جامعه مدنی در زمانی کوتاه ممکن نیست... نهضت آزادی ایران ضمن پرهیز از تبلیغ هرگونه فردپرستی و با آگاهی از نواقص و کمبودهای چهار ساله اخیر، برنامهها و اهداف توسعه سیاسی آقای خاتمی را تأیید مینماید.»[104]
دکتر یزدی نیز که در آمریکا حضور داشت روز انتخابات با روزنامه لوموند مصاحبه و حمایت خود را از خاتمی اعلام کرد. یزدی در این مصاحبه گفت: «او میتوانست خیلی بهتر عمل کند ولی اعتقاد داریم که جنبش اصلاحطلبی در ایران به حرکت خود ادامه خواهد داد این جنبش به زمان نیاز دارد و یک چهار سال دیگر به فروپاشی بیشتر محافظهکاران و یکپارچگی اصلاحطلبان منجر خواهد شد. تعداد محافظهکاران خردگرا بیشتر شده و اصلاحطلبان از مقابله و حذف یکدیگر دست خواهند کشید...
ما تصمیم داشتیم که برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا معرفی کنیم و طبق نظر نهضت، خود من قرار بود ثبت نام کنم. در آن موقع هنوز خاتمی تصمیم خود را اعلام نکرده بود و در صورت کاندیداتوری وی و اگر صلاحیتم را شورای نگهبان تصویب میکرد من به نفع او کنار میکشیدم.»[105]
با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دوره هشتم، نهضت آزادی با ارسال پیامی انتخاب مجدد او را به عنوان رئیس جمهوری ایران تبریک گفت.[106]
نهضت آزادی که تا قبل از این به صورت مستقل وارد انتخابات شده و رد صلاحیت میشد، در این دوره تصمیم گرفت تا با حمایت از نامزد تأیید صلاحیت شده، خود را دخیل در انتخابات نشان دهد. حمایت از محمد خاتمی که یک دوره به ریاست جمهوری رسیده بود و شانس پیروزی زیادی داشت، باعث شد این نهضت خود را در جناح پیروز انتخابات ببیند. البته تجدید نظرهایی که در حوزه فرهنگ و سیاست در دوره اول اصلاحطلبان رخ داده بود موجب نزدیکی نهضت آزادی و اصلاحطلبان شده بود. در دوران اول ریاست جمهوری محمد خاتمی، نهضت آزادی موضعگیریهای نزدیکی به اصلاحطلبان داشت که همچون گذشته در راستای نگاههای غربگرایانه آنها تفسیر میشد. اعلام حمایت از نامزد پیروز انتخابات موجب شد نهضت آزادی با اعتماد به نفس بیشتری وارد فضای سیاسی شود.
در انتخابات دوره دوم شورای شهر تهران در اسفند 1381 هیچ محدودیتی برای گروههای سیاسی برای ورود به انتخابات وجود نداشت و نهضت آزادی نیز در انتخابات شورای شهر شرکت کرد[107] اما هیچ یک از اعضای نهضت آزادی نتوانستند در انتخابات پیروز شوند.[108]
انحلال نهضت آزادی
در تاریخ 5 مرداد 1381 دادگاه انقلاب اسلامی طی حکمی انحلال نهضت آزادی به دبیرکلی دکتر یزدی را اعلام کرد و فعالیتهای آن را غیر قانونی دانست و 33 نفر از گردانندگان و اعضای اصلی این گروه که در اسفند 79 و فروردین 80 بازداشت شده بودند و دکتر یزدی جزو آنان نبود به علت ارتکاب جرایم ضد امنیتی و ارتباط با بیگانگان برای اقدامات براندازانه به حبس، محرومیت از حقوق اجتماعی و جریمه نقدی محکوم شدند. در اطلاعیه دادگاه انقلاب اسلامی آمده است:
«از آن جایی که گروه موسوم به نهضت آزادی در تداوم فعالیت غیرقانونی خود، مرتکب اعمال مجرمانهای به ویژه برضد امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام و... گردید، اداره کنندگان و اعضای این گروه و برخی از تشکلهای وابسته و همسو دستگیر و مراحل تحقیقات و بازجویی از آنها انجام شد.
آن چه بر اساس اسناد و مدارک مکشوفه درونگروهی بعضاً اختفاء شده و فعالیتهای پنهانی با دستورالعملهای حفاظتی و نیز اقاریر متهمان به دست آمده و به اثبات رسیده و در پرونده متشکله مضبوط است، مهر تأییدی بر شهادت تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام راحل بود که فرمود: «نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و ضرر آنها چون متظاهر به اسلام هستند و از این حربه، جوانان عزیز را منحرف خواهند کرد از منافقین بیشتر است.» حضرت امام تأکید کردند، نهضت آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، میگردد باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
شعبهی 21 دادگاه انقلاب اسلامی پس از تحقیقات مفصل از اعضاء گروه، بزه انتسابی اداره کنندگان و اعضای این تشکیلات را از مصادیق:
1) جرایم بر ضد امنیت کشور از طریق:
الف- اداره و توسعهی تشکیلات غیرقانونی در جهت فعالیتهای مجرمانه با هدف تغییر نظام مقدس جمهوری اسلامی.
ب- متشکل کردن افراد و گروههای مخالف نظام که بعضاً دارای سوابق متعدد محکومیت طویلالمدت در ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور داشتند در قالب ائتلاف ملی مذهبیها با هدف تغییر نظام و طرح براندازی به روش نوین.
ج- شرکت در جلسات مشترک و کنفرانسها با گروهها و عناصر مطرود ملت ایران در خارج از کشور و نیز برقراری ارتباط با افراد و گروهکهای ضدانقلاب خارجنشین که دستشان به خون زنان و مردان و کودک خردسال تا پیر کهنسال آغشته بوده است به منظور ایجاد پیوند هماهنگی در مبارزه با نظام نشأت گرفته از قانون اساسی.
د- ارتباط با بیگانگان اعم از سران احزاب و سفرا و کارداران و دیپلماتهای کشورهای خارجی با هدف جلب حمایت و پشتیبانی کشورهای متبوع از اقدامات مجرمانه این گروه علیه نظام جمهوری اسلامی.
2) تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، از طریق تهیه و توزیع اطلاعیه و بیانیه و سخنرانی و مصاحبه و ارتکاب اعمالی چون نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی و جوسازی و نارضایتی و تفرقه در صفوف ملت و ترور شخصیتی و تضعیف ارکان حاکمیت و ایجاد رویارویی در بین نهادهای مختلف و تحریک و تهییج اقشاری از مردم به ایجاد تجمع و تحصن و اعتصاب و درگیری و آشوبهای اجتماعی و ناامنی به منظور اعلام مخالفت با نظام جمهوری اسلامی.
3) نگهداری ادوات جنگی و مواد مخدر توسط بعضی از متهمان و جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده و اسناد محرمانهی دولتی و توهین به حضرت امام راحل؛ تشخیص و پس از اتهامات و استماع مدافعات انجام شده توسط متهمان و وکلای مدافع آنها که بعضاً دو تا سه وکیل انتخاب کرده بودند و با تدقیق در وضعیت پرونده و موضوعات مطروحه و بررسی جامعتر اسناد و مدارک مکشوفه و حجم اوراق پرونده در پوشه متعدد و قطعات متنابه لوایح تقدیمی که مستلزم فرصت کافی مطالعاتی موسعی بوده و مدت زمانی را به عنوان وقت نظارتی سپری تا با تمهیدات مقدماتی و تمسک به قوانین موضوعۀ کشور، دادگاه، غیرعلنی بودن گروه موسوم به نهضت آزادی و تشکلهای وابسته و همسو را احراز و حکم به انحلال آنها صادر نمود و از اداره کنندگان و اعضای آنها تعداد 21 نفر را به حبس از 9 ماه تا 10 سال، 12 نفر را به حبس از 4 ماه تا 2 سال و پرداخت جریمه از ده میلیون ریال الی سی میلیون ریال و 8 نفر را به پرداخت جزای نقدی از ده میلیون الی پنجاه میلیون و پانصد هزار ریال محکوم و 11 نفر را تبرئه نمود. ضمناً تعداد 21 نفر از اداره کنندگان گروه فوق علاوه بر مجازات اصلی ذکر شده به عنوان تتمیم مجازات به مدت ده سال از کل حقوق اجتماعی مندرج در ماه 62 مکرر قانون مجازات اسلامی و عضویت در کلیهی احزاب و تشکلهای سیاسی محروم شدند. پرونده نسبت به سایر متهمان اعضای گروه غیرقانونی نهضت آزادی مفتوح است.»[109]
موضعگیری در مسئله انرژی هستهای
فروردین 1383 نهضت آزادی به رهبری دکتر یزدی در حالی که هیچ کدام از جریانهای سیاسی در کشور از تولید بمب اتمی دفاع نکرده بودند، ایران را در موضوع مسئله انرژی هستهای و اعتمادسازی برای عدم تولید سلاحهای اتمی به همکاری با اتحادیه اروپا تشویق کرد و تلویحاً مسئولان را از ایستادگی در برابر خواستههای ظالمانه آمریکا برحذر داشت. در بیانیه این گروه آمده است: «در شرایط کنونی منطقه خاورمیانه و با توجه به موقعیت همسایگان ایران و میزان نفوذ و حضور آمریکا و متحدانش در این کشورها، احتمال بروز تشنجاتی در میان برخی از اقوام، همزمان با اجرای قطعنامه شورای امنیت علیه ایران، نسبتاً زیاد است.
به بیان دیگر، خطر فروپاشی جغرافیایی تمامیت ارضی کشورمان را تهدید میکند. مقایسه وضعیت و شرایط ملی و بینالمللی در این زمان با دوران انقلاب مقایسه نادرستی است. انقلاب اسلامی سال 1357 در دوران جنگ سرد رخ داد. در آن هنگام ارتش شوروی در افغانستان حضور داشت و عراق و برخی دیگر از کشورهای عرب همسایه ایران با شوروی هم پیمان بودند. در چنان شرایطی، سیاست راهبردی بلوک غرب حمایت از تمامیت ارضی ایران و مخالفت با هرگونه فروپاشی جغرافیایی بود. اما اینک که جنگ سرد پایان یافته است نه تنها نگرانیهای ویژه آن دوران وجود ندارد، بلکه احتمال بالکانیزه شدن ایران و دیگر کشورهای همسایه به شدت وجود دارد. بنابراین خطرات را به هیچ وجه نباید دست کم گرفت...
تولید انرژی در نیروگاه هستهای به اورانیوم غنی یا تغلیظ شده به عنوان سوخت هستهای وابسته است. غنیسازی اورانیوم فرایندی پیچیده است که چه از جهت سرمایهگذاری اولیه و چه به لحاظ هزینههای عملیاتی بسیار پر هزینه میباشد.
ایران تنها یک نیروگاه هستهای در دست اجرا دارد که هنوز به بهرهبرداری نرسیده است. آیا توجیه مالی و اقتصادی برای صرف هزینههای بسیار بالا، برای غنیسازی اورانیوم و تولید سوخت هستهای، تنها برای یک نیروگاه وجود دارد؟ حتی اگر مخالفت کشورهای خارجی با غنیسازی اورانیوم و احتمال و امکان تولید سلاحهای هستهای هم وجود نداشته باشد، ایران با اورانیوم غنی شدهای که بیش از نیاز نیروگاه هستهای بوشهر خواهد بود چه کار خواهد توانست بکند؟ با توجه به دیدگاهها و نظرات حاکمان کنونی درباره مسائل منطقه و جهان، ایران در کدام بازار جهانی میتواند مازاد اورانیوم غنی شدهاش را به فروش برساند؟ ...
اگر چه رئیس جمهور ایران و مقامات به طور رسمی اعلام کردهاند که قصد تولید سلاحهای هستهای را ندارند، اما سخنگویان جناحهای تندرو اعتقادشان را به ضرورت تولید سلاحهای هستهای به صورت آشکار بیان داشتهاند. اینگونه اظهارات همراه با برخی رفتارهای نه چندان شفاف ایران موجب شده است که آمریکا و اتحادیه اروپا به شدت نسبت به اهداف فعالیتهای هستهای ایران مشکوک شوند و ایران اعتماد جهانی را از دست بدهد.
نهضت آزادی ایران هر گونه فعالیت برای تولید سلاحهای هستهای را مغایر با منافع و امنیت ملی کشور دانسته، داشتن سلاحهای هستهای را موجب پیشگیری از حملات احتمالی به ایران نمیداند... وجود سلاحهای هستهای در تعدادی از کشورها، یعنی آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلیس، هند، پاکستان و اسراییل، صلح، امنیت و محیط زیست جهان را به طور پیوسته در معرض خطر قرار داده است. میتوان و باید کاری کرد که زرادخانههای اتمی در هر جای جهان برای همیشه برچیده شوند.
نهضت آزادی ایران با توجه به آنچه در بالا گفته شد و با احساس مسئولیت ملی و به منظور عبور کشور عزیزمان از بحران و چالش کنونی و پیشگیری از حوادث سهمگینی که حیات ملی کشورمان را تهدید میکند، در چارچوب منافع و مصالح و امنیت ملی ایران قبول شرایط اتحادیه اروپا و همکاری با آژانس بینالمللی انرژی هستهای را به حاکمان و صاحبان تصمیم قویاً توصیه مینماید.»[110]
نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و مجلس هشتم
در نهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 دوباره دکتر یزدی برای کاندیداتوری ثبت نام کرد[111] و دوباره رد صلاحیت شد. نهضت آزادی در دور اول انتخابات از مصطفی معین حمایت کرد.[112] در دور دوم نهضت آزادی رسماً از کاندیدایی حمایت نکرد اما در بیانیهای که اعضای رده بالای نهضت مانند ابوالفضل بازرگان و محمد توسلی آن را امضا کرده بودند و دکتر یزدی جزو آنها نبود از حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی اعلام حمایت شده بود.[113] در این انتخابات کاندیدای مورد حمایت نهضت آزادی پیروز انتخابات نبود. دو سال بعد در جریان انتخابات مجلس هشتم نهضت آزادی به مدیریت دکتر یزدی برای اولین بار در داخل کشور خواستار نظارت بینالمللی بر انتخابات مجلس شد. در بیانیه این گروه آمده است: « [نهضت آزادی] با یادآوری این موضوع که فرآیند یک دستتر شدن حاکمیت تمامیت خواه را در ایران تهدیدی جدی بر سر راه صلح و امنیت ایران و منطقه ارزیابی میکند و انتخابات مجلس هشتم را در این زمینه مؤثر میداند، توسل به ساز و کار نظارت بینالمللی را تنها راه عملی برون رفت از بن بست فعلی بر میشمارد».[114] او در اردیبهشت 1387 در گفتگو با رادیو زمانه گفته بود: «مجلس باید این رئیس جمهور را استیضاح بکند. اجازه ندهد که مملکت بیش از این به سمت و سوی ویرانی برود.»[115]
انتخابات ریاست جمهوری 1388
یک سال قبل از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری دکتر یزدی سه ماه در آمریکا حضور داشت. او در 8 فروردین 1387 در سمینار بررسی روابط ایران و آمریکا در دانشگاه کلمیبا در مورد گروگانگیری در سفارت صحبت کرد. از دیگر سخنرانان این سمینار یرواند آبراهامیان تاریخنگار و عضو هیئت تحریریه بخش ایران در مؤسسه آرشیو اسناد ملی آمریکا، جان لیمبرت از اعضای سفارت آمریکا در زمان تسخیر و گری سیک دوست دکتر یزدی و عضو شورای امنیت ملی آمریکا بودند و بروس لینگن کاردار سفارت و هنری پرشت مسئول میز ایران در آن زمان نیز در جلسه حضور داشتند.[116] دکتر یزدی در مورد این جلسه و تأثیر آن بر مقامات آمریکایی میگوید: «بعد از صحبت من در سمینار کلمبیا، آقای گری سیک مقالهای نوشت و در آن تأکید کرد که آمریکا باید با ایران بدون قید و شرط وارد مذاکره شود. اشخاص دیگر هم این سخنان را تکرار کردند. این که تا چه اندازه نوشتههای این افراد تحت تأثیر آن سمینار بوده است، من نمیدانم، ولی الان یک تفکری در میان برخی صاحب نظران آمریکایی به وجود آمده است مبنی بر این که میگویند آمریکا باید بدون قید و شرط با ایران وارد مذاکره شود تا با یافتن راهحلهایی، مشکلات موجود میان ایران و آمریکا کاهش یابد.»[117]
سخنرانی دیگر دکتر یزدی در مؤسسه خاورمیانه واشنگتن بود. ابراهیم یزدی همان طور که در مورد سخنرانی قبلی خود نیز گفته بود میدانست صحبتهایش بر مقامات آمریکایی و انتخاب روشها و اولویتهای آنها برای مقابله با ایران تأثیرگذار است، اما با ارائه تحلیلهای خود به آمریکاییها برای فشار بیشتر بر کشورش مشاوره میداد. دکتر یزدی در تحلیلهای خود افزایش نارضایتی ناشی از شرایط بد اقتصادی و سیاسی میان اقشار مختلف ایران را موجب پذیرش تغییرات در مسئولان ایرانی میدانست؛ چیزی که او از آن به عنوان فرایند تغییرات به سوی دموکراسی یاد میکرد. ابراهیم یزدی در 16 فروردین 1387 در این سخنرانی گفت: «پیامد تحولات اخیر سیاسی در ایران و شواهد مرتبط، نشاندهنده جهت تغییرات به سوی دموکراسی است. نارضایتی و خشم رو به رشد بسیاری از گروههای اجتماعی و سیاسی مانند دانشجویان، کارگران، معلمان و زنان از یک سو و به ویژه هرج و مرجهای تدریجی اقتصادی، سیاسی به ویژه در دوره اخیر میتواند این کشور را به مسیر جدیدی سوق دهد. محصول جانبی چنین وضعی از روابط، احتمالاً به مجموعه گروه حاکم فشار خواهد آورد تا به این جمعبندی برسند و بپذیرند که ادامه وضع موجود ناممکن است. اگر عدم امکان ادامه وضع موجود از سوی تمام جناحهای درون حاکمیت پذیرفته شود، آنگاه فرآیند تغییرات سیاسی و اقتصادی به سوی دموکراسی آغاز خواهد شد.»[118]
او در خرداد 1387 به ایران بازگشت.[119] و در مصاحبهای در 23 خرداد گفت: «الان زمان آن است که عملکرد نظام مبتنی بر ولایت فقیه را مورد ارزیابی قرار بدهیم. ما معتقدیم که مشکل اساسی ایران در سیستم ولایت فقیه است. این سیستم برای زمان حاضر کارآیی ندارد. به نظر میرسد مجموعه نیروهای درون جمهوری اسلامی آرام آرام همگی به این جمعبندی میرسند که این سیستم فاقد کارآیی لازم است. بدون شک عملکرد رئیس جمهور خلاف مصالح ملی است... من معتقدم ایران به سوی الگوی شوروی حرکت میکند... ببینید در شوروی انقلاب رخ نداد، حمله خارجی روی نداد. اما فشارهای خارجی به علاوه بیکفایتی و سوء مدیریت رهبران کشور، اقتصاد و سیاست شوروی را به نقطهای برد که رهبران شوروی خود به این نتیجه رسیدند که ادامه وضعیت امکانناپذیر است. آقای گورباچف و کل شورای مرکزی حزب کمونیست شوروی به این نتیجه رسیدند که ادامه روند موجود میسر نیست...
ایران هیچگاه امپراتوری نبوده تا متلاشی شود. ما با خطر فروپاشی جغرافیایی روبرو هستیم، اما نه مانند شوروی سابق. ایران امپراتوری نیست. مشکلات قومی داریم. اما این اقوام نظیر کردها خود را ایرانی میدانند... ولی اوکراین یا گرجستان یا آذربایجان یا کشورهای آسیای مرکزی هیچگاه خود را روس نمیدانستند... وضعیت در ایران متفاوت است. بنابراین ما مشکل قومی داریم ولی خطر تجزیه به دلایل این چنینی را نخواهیم داشت. بلکه برعکس تغییر در سیاستهای درونی به سوی مردم سالاری، موجب استحکام وحدت ملی خواهد شد. نکته مهم دیگر آن است که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عصر مارکسیسم ـ لنینیسم به پایان رسید. اما در ایران اگر این تغییرات رخ دهد عصر اسلام به پایان نمیرسد، بلکه برداشتهای جدیدتری ظهور و بروز پیدا خواهند کرد. یعنی اگر چنانچه این مجموعه تصمیم بگیرد تغییراتی اساسی ایجاد بکند، موجب نمیشود که اسلام از میان برود. تاریخ اسلام مملو از این دست از حوادث بوده است...
آقای احمدی نژاد با عملکرد خود دارد فرآیند تجدید نظر اساسی در سیستم سیاسی ایران را تسریع میکند. در این فرایند آخرین گروههایی که مدعی انقلاب بودهاند در رأس قدرت قرار گرفتهاند و میخواهند مانند اوایل انقلاب عمل بکنند. این سخن به چه معنایی است؟ به معنای آن است که تعدادی آدم بیاطلاع بر سر کار بیایند و مجدداً همه امور را از نقطه صفر آغاز کنند. این نگاه کارساز نیست. از این رو من تحولات ایران را در سمت و سوی یک تجدید نظر کلی میبینم.»[120]
دکتر یزدی در مصاحبه اخیر سعی کرد با تأکید بر مسائل اقتصادی، کشور را در مسیر سقوط نشان دهد و با مغالطهای آشکار ولایت فقیه را که مقامی اجرایی نیست مقصر اصلی مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور بیان کند. او با ساده سازی مسائل پیچیده و درهمتنیده سیاسی، اجتماعی و قومی، مدل جدید از حکومت را ارائه کرد که با حفظ ایده ایران و اسلام همراه خواهد بود. البته آن طور که خود گفته است اسلامی با برداشت جدید که قطعاً اسلام انقلابی و ضد استکباری نخواهد بود. همان طور که دیدگاه او در مورد انرژی هستهای که به تجزیه ایران و بالکانیزه شدن منطقه میانجامید نادرست بود و پیشبینیهایش به وقوع نپیوست، گذر زمان نشان داد نظر او در مورد آینده ایران و جمهوری اسلامی نیز نادرست است. دکتر یزدی در مقایسه شرایط فروپاشی شوروی و ایران به اقدامات حکومتهای غربی به خصوص آمریکا علیه شوروی اشارهای نکرد. موردی که یک سال بعد از این مصاحبه در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری به وضوح خود را نشان داد.
14 آذر 1387 کنفرانسی با همکاری شبکه دویچهوله آلمان و مرکز بینالمللی بن برای تبدیل کاربری مراکز نظامی به غیرنظامی تحت عنوان «پس از انتخابات آمریکا - قبل از انتخابات ایران: در مورد وابستگی متقابل سیاست بینالملل و توسعه داخلی ایران - فرصتهای جدید برای توافق در مناقشه هستهای با ایران» برگزار شد.[121] موضوع سخنرانی ابراهیم یزدی دیدگاه تهران درباره برنامه هستهای ایران، تحریم و دموکراسی بود.[122] بعد از جلسه دکتر یزدی با شبکه دویچهوله در مورد انقلاب ایران، علل انحراف مسیر ایران، انتخابات آینده ایران، انقلاب و جوانان و... گفتگو کرد. همچنین جلسه گفتگویی نیز با ایرانیان مقیم آلمان برگزار شد.[123]
نهضت آزادی در انتخابات سال 1388 اعلام کرد از دو کاندیدای اصلاحطلب حمایت میکند.[124] پس از اعلام نتایج انتخابات، نهضت آزادی جزو اولین گروههایی بود که بلافاصله با صدور اطلاعیه رسمی، مدعی تقلب در انتخابات شدند و آشوب بزرگ را آغاز کردند.[125] دکتر یزدی با صدور اعلامیهها، حضور در رسانهها و ملاقات با خانوادههای افراد بازداشتی مانند عبدالله مؤمنی، محمد قوچانی، محمدعلی ابطحی، بهزاد نبوی، نقش مؤثری در فتنه 88 ایفا کرد.[126] فعالیتهای ضدامنیتی نهضت آزادی موجب شد گروهی از اعضای آن در همان روزهای ابتدایی دستگیر شوند.[127] اما دکتر یزدی در دی ماه 1388 و پس از هنجارشکنی طرفداران جنبش سبز در روز عاشورا بازداشت و پس از دو ماه آزاد شد. بار دیگر در مهر 1389 دستگیر و بعد از شش ماه آزاد شد.[128] او بعد از آزادی با صدور اطلاعیهای در 29 اسفند 1389 از دبیرکلی نهضت آزادی استعفاء داد.[129] دکتر یزدی در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا در ارائه دلایل استفعایش گفت: «نمیتوانستم وظایفی را که طبق اساسنامه برعهده من نهاده شده بود، انجام دهم. این یک اخلاق دینی است که اگر کسی مسئولیتی را نمیتواند در چارچوب قانون انجام دهد آن را واگذار کند.»[130]
فوت
دکتر یزدی در اواخر عمر به سرطان پروستات مبتلا شده و تحت درمان بود. در اواخر سال 1395 تصمیم گرفت برای انجام عمل جراحی به آمریکا برود. او ابتدا به ترکیه محل اقامت دخترش رفت اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ و به دلیل مخالفت دولت آمریکا با صدور ویزای درمانی در دی ماه 95 در شهر ازمیر ترکیه تحت عمل جراحی قرار گرفت. عمل دیگری در مرداد ماه 1396 در ازمیر انجام داد. بعد از آن حال او رو به وخامت گذاشت و سرانجام در 6 شهریور 1396 در سن 85 سالگی در منزل دخترش در شهر ازمیر ترکیه درگذشت.[131] پیکر او هشتم شهریور به ایران بازگردانده شد و فردای آن از حسینیه ارشاد تشییع و در کنار قبر پدرش در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.[132]
نکاتی قابل توجه در مورد دکتر یزدی
در مورد دکتر یزدی موضوعات قابل توجهی وجود دارد. به عنوان مثال بهرغم عضویت او در گروههای مختلف سیاسی مخالف رژیم شاه، بازداشت شدنهای وی نسبت به میزان فعالیتها و ارتباطاتش بسیار محدود بود. بازداشت اول در تظاهرات 21 آبان 1332 در خیابان اتفاق میافتد و با وجود این که بعضی از این دستگیرشدگان به جزیره خارک تبعید شدند اما دکتر یزدی شب همان روز آزاد میشود و به خانه بر میگردد. دومین بازداشت در سال 1333 اتفاق افتاد که او به همراه همسرش به خانهای میرود که چاپخانه نهضت مقاومت ملی در آن جا بود و افرادی که در آن جا کار میکردند بازداشت شده بودند. در این اتفاق او و همسرش بازداشت میشوند ولی همان روز آزاد میگردند. جالب آن که طبق گفته دکتر یزدی، او بدون بازجویی آزاد میشود.
در بعضی موارد نیز دستگیریهای گسترده توسط رژیم شاه اتفاق افتاد و سران اصلی و اعضای رده پایین دستگیر شدند ولی دکتر یزدی بازداشت نشد. به عنوان مثال در در شهریور 1336 یزدی به جلسهای سیاسی در مشهد میرود. فردای آن روز تمام افراد شرکت کننده در آن جلسه که افراد سرشناس بودند به غیر از دکتر یزدی دستگیر میشوند. همزمان در تهران نیز حدود 70 نفر از بزرگان نهضت مقاومت ملی بازداشت میشوند. با وجود این دستگیریها و با خبر شدن یزدی از تحت تعقیب بودن، تصمیم میگیرد با خانواده به سفر تفریحی به گرگان برود و بعد از آن نیز بازداشت نمیشود و به کارهایش ادامه میدهد. همچنین در جریان انتخابات مجلس در سال 1339 جلساتی در منزل فرزند آیتالله فیروزآبادی برگزار میشد. یک شب ساواک و پلیس وارد خانه شده و عدهای را بازداشت میکنند و دکتر یزدی با این که جزو فعالین آن جلسات بود و آن شب در خانه حضور داشت بازداشت نمیشود.
دکتر یزدی بعدها در خاطرات خود مینویسد دفعه اولی که قصد داشت به آمریکا سفر کند به دلایل سیاسی به او گذرنامه ندادهاند و این در حالی است که علیرغم حضور در کنار دکتر نخشب، مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی، دکتر سحابی و... او فقط دوبار بازداشت یک روزه شده بود و طبق گفته یزدی مشکل گذرنامهاش توسط افسری در رکن دوم ستاد مشترک ارتش که همکار دکتر یزدی در کارخانه تولید دارو بود حل میشود.
از دیگر موارد قابل اعتنا در مورد دکتر یزدی این که او با این حجم از فعالیت در خارج از کشور و فعالیتهای سیاسی و ارتباط با افراد و گروههای نظامی مخالف شاه و سفر به کشورهای مختلف اسناد قابل توجهی در ساواک در باره او وجود ندارد. به طوری که حجم اسناد در مورد افراد کم اهمیتتر از او به مراتب بیشتر از اسناد مربوط به یزدی است. در این مورد حجتالاسلام سید حمید روحانی، رئیس سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی مینویسد: «نخستین گروهی که به مرکز اسناد ساواک راه یافت، عناصری از جبهه ملی و نهضت آزادی بودند. طبق خبرهای تأیید شده و مورد اعتماد و گواهی شاهدان عینی، آقای دکتر یزدی اسناد و مدارک فراوانی را با کامیون و وانتبار از آن مرکز بیرون برده است.»[133] مهدی فرهودی از مبارزین قبل از انقلاب در خاطراتش مینویسد بعد از پیروزی انقلاب از طرف نخستوزیری به مرکز اسناد ساواک رفته است. فرهودی میگوید اولین کاری که کرده است پرونده خودش را پیدا کرده است: «بعد از گذشت یکی دو ماه از پیروزی انقلاب به نهاد ریاست جمهوری رفتم... آقایان ابراهیم یزدی و عبدالعلی بازرگان هم بودند. چون پدر عبدالعلی من را کاملاً میشناخت، اختیاراتی به من داد. اولین کاری که کردم به دفتر ساواک سابق رفتم و به همراه آقایان دکتر نژادحسینیان، مجید حدادعادل، علیرضا محسنی، علی عزیزی، حاج کاظم، معیری و دیگر دوستان آن جا را تحویل گرفتیم. آن جا قسمتی به نام مرکز اسناد بود که منافقین بسیار مایل بودند آن جا نفوذ کنند، البته عدهای قبل از ما به آن جا رفته بودند... من ابتدا پرونده و عکس خودم را پیدا کردم و دیدم که چه کسانی من را لو داده و راجع به زندگی من مطالبی گفتهاند.»[134]
چارلز ناس کاردار سفارت آمریکا در ملاقاتی که با دکتر یزدی داشته بیان میکند که او در حین صحبت با ناس از میزش در وزارت خارجه پروندهای از ساواک بیرون آورده است و به او نشان داده است. ناس مینویسد: «یزدی برای بازگویی مطالب خیلی آماده بود. او گفت مسائل را درک میکند و مردم زیادی همین عقاید را به دولت ابراز داشتهاند. در این لحظه او طرف میز خود رفت و پروندهای بیرون کشید که شامل 50 تا 60 ورق با عکسهای الصاق شده بود. یزدی گفت که اینها پروندههای ساواک است که در اثر انقلاب به دست آمده است و نتایج قبل و بعد از شکنجه افراد را نشان میدهد.»[135] ناس در ادامه گزارش اعتبار آن اسناد را تأیید میکند. دسترسی دکتر یزدی به اسناد ساواک در جایی بیرون از مرکز اسناد و نبود پرونده قابل اعتنا از او در این مرکز احتمال از بین بردن اسناد مربوط به او را تقویت میکند.
نتیجه
بعضی از افراد، دکتر یزدی را به دلیل فعالیتهای گستردهاش در دوران قبل از انقلاب و همراهیاش با امام خمینی و حضور در فرانسه و سپس حضور در اولین دولت و مجلس بعد از پیروزی انقلاب او را جزو نیروهای انقلاب اسلامی به حساب میآورند. در صورتی که اگر دقتی صورت گیرد یزدی در دوران کوتاه سالهای 57 تا 59 در ساختار انقلابی منسوب به نهضت امام خمینی بود. اولین حضور او در صحنه سیاست به عضویت در گروه نهضت خداپرستان سوسیالیست مربوط میشود که نسبتی بین این گروه و رهبرش دکتر نخشب با روحانیون انقلابی وجود نداشت. سپس دکتر یزدی به نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی میپیوندند که این گروهها نیز اعتقادی به انقلاب نداشتند و به اصلاح رژیم شاه امیدوار بودند. دکتر یزدی در آمریکا که حضور داشت در مقابل امام خمینی به مرجعیت آیتالله شریعتمداری اعتقاد داشت که دارای ارتباطاتی با دربار پهلوی بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مقابله با این انقلاب پرداخت. اقدام دیگر دکتر یزدی در آمریکا حمایت از سازمان مجاهدین خلق علیرغم عدم تأیید این گروه توسط امام خمینی بود. این حمایت که به نوعی شکل درون سازمانی بین نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق به حساب میآمد بعد از انقلاب نیز ادامه یافت به طوری که سران این سازمان قبل از شروع عملیاتهای تروریستی در کشور دکتر یزدی را از برنامههای خود آگاه میکنند. موضعگیری دیگر دکتر یزدی حمایت از آیتالله منتظری بود که باعث شد امام خمینی نامه شدیدالحنی خطاب به آقای منتظری بنویسند. جهتگیریهای سیاسی دکتر یزدی در سالهای آینده در حوادث مربوط به غائله 18 تیر 1378، موضوع مناقشات هستهای ایران و غرب و فتنه سال 1388 همه با انتقاد از رفتار جمهوری اسلامی و همراهی با دشمنان این کشور همراه بود. با نگاهی اجمالی به این رفتار و موضعگیریها میتوان دکتر یزدی را رجلی سیاسی دانست که مدتی با نهضت امام خمینی همراهی کرد و دوباره به مواضع خود برگشت. به علاوه این که در همان زمان تمام تلاش خود را کرد تا رابطه بین ایران و آمریکا را عادی کند و در این راه اقداماتی هم در جهت منافع آمریکا انجام داد و ابایی نداشت از این که همانند قبل از انقلاب یکی از منابع مؤثق دولت آمریکا برای کسب خبر و تحلیل قرار بگیرد.
پینوشتها:
[1] . همان، ج10، ص275، 14 فروردین 1358، سند شماره 137.
[2] . همان، ج10، ص277، 15 فروردین 1358، سند شماره 138.
[3] . همان، ج2، ص518، 27 / 12 / 1357.
[4] . همان، ج10، ص358، 13 اردیبهشت 1358، سند شماره 165.
[5] . همان، ج4، ص276، 27 خرداد 58، سند شماره 36.
[6] . روزنامه اطلاعات، 25 مرداد 1358، شماره 15930، ص2.
[7] . حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص47.
[8] . همان، ص50.
[9] . اسناد لانه جاسوسی، ج4، ص301، 5 شهریور 58، سند شماره 57.
[10] . خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، ج1، ص592.
[11] . اسناد لانه جاسوسی، ص11، ص494، سند شماره 220، 25 مهر 1358.
[12] . روایت ابراهیم یزدی از نامۀ محرمانه بازرگان و آخرین دیدار با امام، سایت تاریخ ایرانی، 10 مهر 1393، کد خبر: 7838.
[13] . اسناد لانه جاسوسی، ج10، ص93، 23 بهمن 1357، سند شماره 55.
[14] . همان، ج10، ص 155 و 156، 14 اسفند 1357، سند شماره 82.
[15] . همان، ج10، ص 295 و 296، 23 فروردین 1358، سند شماره 148.
[16] . همان، ج10، ص 528 و 529، 12تیر 1358، سند شماره 241.
[17] . همان، ج10، ص614، 18 مرداد 1358، سند شماره 288.
[18] . همان، ج10، ص620 و 621، 21 مرداد 1358، سند شماره 291.
[19] . همان، ج10، ص622، 23 مرداد 1358، سند شماره 292.
[20] . همان، ج2، ص451، 6 می 1979، [16 اردیبهشت 1358]، سند شماره 46790.
[21] . همان، ج4، ص 246 و 247، 23 فروردین 58، سند شماره 8.
[22] . همان، ج4، ص 251 و 252، 1 اردیبهشت 1358، سند شماره 12.
[23] . روزنامه کیهان 24 / 2 / 1358، ص2.
[24] . اسناد لانه جاسوسی، ج4، ص264، 25 اردیبهشت 1358، سند شماره 23.
[25] . همان، ج10، ص406، 1 خرداد 1358، سند شماره 188.
[26] . همان، ج10، ص406 و 407، 1 خرداد 1358 سند شماره 188.
[27] . همان، ج4، ص 278، 3 تیر 1358، سند شماره 38.
[28] . روزنامه شرق، 23 / 10 / 1392، ص5، آخرین ملاقات.
[29] . یزدی وجدان انقلاب ایران بود، مصاحبه ایران وایر با گری سیک،
https: / / iranwire.com / fa / features / 23170
صدای انقلاب و وجدان انقلاب، حسن یوسفی اشکوری، 7 شهریور 1396 http: / / yousefieshkevari.com / ?p=6133 .
[30] . اسناد لانه جاسوسی، ج4، ص327، 19 مهر 1358، سند شماره 78.
[31] . همان، ج4، ص316 تا 319، 12 مهر 58، سند شماره71.
[32] . همان، ج4، ص323، 17 مهر 58، سند شماره 74.
[33] . حبیبالله القانیان متولد 1288 هجری شمسی، سرمایهدار بزرگ ایرانی یهودی، ملقب به حاج حبیب بود. او سالها عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بوده و از این طریق به اعمال نفوذ و سودجویی میپرداخت، او نخستین کارخانه صنایع پلاستیک و ملامین را در ایران ایجاد کرده و به دلیل انحصار تولید در همان سالهای نخست سود کلانی به دست آورد و کارخانههایش را افزایش داد. او همچنین از سهامداران عمده چند بانک بود و در صنعت آلومینیوم نیز فعالیت گستردهای داشت.
در اوایل دهه 1340 مراد اریه رهبر جامعه کلیمیان ایران و نماینده مجلس با دخالت آشکار سفارت اسرائیل و حمایت دربار پهلوی، از کرسی مجلس کنار گذاشته و مجبور به کنارهگیری از سمت خود به عنوان رهبر کلیمیان ایران شد. پس از کنارهگیری اریه از ریاست انجمن کلیمیان، با تجدید انتخابات در سال 1341 حبیبالله القانیان به عضویت انجمن کلیمیان انتخاب شد و برای 18 سال به ریاست انجمن کلیمیان تهران تکیه زد.
برادران القانیان از نخستین برجسازان ایران بودند. حبیبالله القانیان صاحب ساختمانهای پلاسکو و آلومینیوم نخستین برجهای ایران بود، برج شیمشون، ساختمان بورس الماس اسرائیل در شمال تلآویو و نخستین آسمانخراش در اسرائیل را نیز برادران القانیان ساختهاند. ساختمان پلاسکو قبل از انقلاب اسلامی به هژبر یزدانی از سرمایهداران بهاییهای متصل به دربار فروخته شد.
حبیبالله القانیان در 27 بهمن 1357 به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و دستگیری وابستگان رژیم سابق بازداشت شد. روزنامه اطلاعات در 19 اردیبهشت 1358 در گزارش دادگاه القانیان نوشت: «بر اساس گزارشهای ساواک و سازمانهای دیگر که در پرونده اتهامی القانیان موجود بود، او نه تنها سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، به ویژه کمک به اسرائیل کرده، بلکه در یکی از گزارشهای رسمی دولتی به تاریخ 1 / 1 / 44 و به شماره 25323 آمده است که در جلسهای با حضور عدهای، حبیب القانیان ضمن سخنرانی سیصد هزار تومان هزینه تهیه سکههایی به مناسبت جشن 2500 ساله شاهنشاهی اختصاص داده که یک سوی سکه سمبل این جشنها و روی دیگر سکه علامت صهیونیسم حک شده اختصاص داده و سکهها را ضرب کرده است.»
حبیبالله القانیان در دفاعیات خود در دادگاه گفته بود: «من افتخار میکنم که دارای سهمی از کارخانجات پلاسکو، ملامین، پلاستیک شمال و لوله شمال و همچنین کارخانه پارس آمریکا، سازنده یخچالهای جنرالاستیل و پروفیل آلومینیوم میباشم.» سالها بعد و پس از تحقیقات بیشتر مشخص شد شرکت جنرالاستیل شرکتی متعلق به یهودیان زرسالار جهانی و پوششی برای سازمان اینتلیجنس سرویس انگلستان در ایران بوده است. دفتر اصلی این شرکت در خیابان زرتشت مقر مرکزی امآیسیکس در ایران و مالکیت ساختمان متعلق به شاپور ریپورتر از دیگر عوامل انگلستان در ایران بود. علاوه بر این طبق اسناد ساواک حبیبالله القانیان ملاقاتی با افرائیم کاتزیر رئیس جمهور، پینهاس ساپیر وزیر دارایی، موشه دایان وزیر دفاع و آبا ابن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی داشته و در آن جلسه قول همکاری برای جمعآوری کمکهای مالی بیشتر و تبلیغ برای کوچ کلیمیان ایران به اسرائیل داده است.
سرانجام حبیبالله القانیان در سحرگاه روز 19 اردیبهشت 1358 اعدام شد. مجلس سنای آمریکا در محکومیت این اعدام قطعنامهای را علیه ایران تصویب کرد. امام خمینی در واکنش به این اقدام در سخنرانی خود در جمع اعضای هیأت بازرگانان ایرانی در تاریخ 25 اردیبهشت 1358 فرمودند: «البته آنهایی که منافع خودشان را در خطر میبینند یا منافع اربابهای خودشان را، از این نهضت به هر صورتی که باشد شکایت دارند و با هر توطئهای میخواهند این نهضت را خاموش کنند. گاهی به بهانه «حقوق بشر» از این اعدامهایی که در ایران شده است انتقاد میکنند، و این را یک امر خشونتآمیز میدانند. اینها در ایران نبودند ببینند چه شد... لکن اطلاع دارند؛ همچو نیست که اینها بیاطلاع باشند... اینهایی که ادعای حقوق بشر میکنند و برای «القانیان» هیاهو میکنند و یا برای «هویدا» هیاهو میکنند، اینها هستند که حقوق بشر را پایمال دارند میکنند... البته باید اسرائیل اظهار تأسف بکند از مرگ «القانیان»؛ برای این که القانیان، یک مردی که این قدر جنایت کرده در اینجا و این قدر خیانت کرده و اموال این ملت را به اسرائیل داده، آن البته باید اظهار تأسف بکند! لکن باید واقعیت را ببینیم چیست. آیا واقعیت این است که ما داریم حقوق بشر را ضایعمیکنیم؟»
برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به:
دو سند درباره همکاری القانیان با صهیونیسم، روزنامه اطلاعات 19 اردیبهشت 58، ص 1.
اسرار جاسوسی القانیان به نفع اسرائیل، روزنامه اطلاعات 19 اردیبهشت 58، ص 2.
کارآفرینی برای صهیونیستها با پول مردم محروم ایران، روزنامه کیهان، 7 بهمن 1359، ص7.
حاجی که حاجی نبود، هفتهنامه تجارت فردا، شماره 166، 17 بهمن 1394، ص 166.
مقاله سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 1، 1382.
[34] . روزنامه کیهان، 19 / 2 / 58.
[35] . اسناد لانه جاسوسی، ج4، ص264، 24 اردیبهشت 1358، سند شماره 22.
[36] . همان، ج4، ص265، 25 اردیبهشت 1358، سند شماره 24.
[37] . همان، ج4، ص267، 30 اردیبهشت 58، سند شماره 26.
[38] . همان، ج7، ص58، 30 / 2 / 1358، سند شماره 16.
[39] . همان، ج4، ص298، 1 شهریور 58، سند شماره 55.
[40] . همان، ج10، ص142، 13 اسفند 1357 سند شماره 78.
[41] . خبرگزاری تسنیم، سپاه پاسداران چگونه تشکیل شد. کد خبر 1382738، https: / / tn.ai / 1382738
[42] . اسناد لانه جاسوسی، ج10، ص208، 24 اسفند1357، سند شماره 105.
[43] . همان، ج10، ص340، 10 اردیبهشت 1358، سند شماره 161.
[44] . همان، ج10، ص359، 13 اردیبهشت 1358، سند شماره 165.
[45] . همان، ج2، ص521، 5 / 2 / 1358.
[46] . همان، ج5، ص213، 22مهر 1358، سند شماره 28.
[47] . همان، ج5، ص216، 1 آبان 1358، سند شماره 31.
[48] . همان، ج4، ص165، 28 شهریور 58، سند شماره 32.
[49] . همان، ج2، ص232، 28 خرداد 1358، سند شماره 26.
[50] . همان، ج4، ص156، 15 شهریور 58، سند شماره 27.
[51] . همان، ج3، ص811، 27 مهر 58، سند شماره 44.
[52] . همان، ج4، ص335، 2 آبان 1358، سند شماره 86.
[53] . همان، ج4، ص73، 2 آبان 1358، سند شماره 9.
[54] . شیر و عقاب، جیمزبیل، ترجمه فروزنده برلیان، نشر فاخته، 1371، ص423.
[55] . اسناد لانه جاسوسی، ج1، ص323، 29 مهر 58، سند شماره 25.
[56] . همان، ج4، ص332، 30 مهر 1358،سند شماره 83.
[57] . همان، ج4، ص331، 30 مهر 1358، سند شماره 82.
[58] . همان، ج10، ص718، 8 آبان 1358، سند شماره 362.
[59] . همان، ج4، ص 338، 9 آبان 58، سند شماره 91.
[60] . صحیفه امام خمینی، ج10، ص411، 10 آبان 58.
[61] . حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص50 و 51.
[62] . صحیفه امام خمینی، ج10، ص500، 15 آبان 1358.
[63] . انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، ص 94 و 95.
[64] . روزنامه اطلاعات، 15 / 8 / 1358 ص2.
[65] . روزنامه قانون، 13 / 8 / 1357، ص6.
[66] . صحیفه امام خمینی، ج10، ص489 تا 497.
[67] . همان، ج21، ص285.
[68] . حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص60.
[69] . همان، ص 60.
[70] . روزنامه کیهان، 9 / 12 / 1359، ص15.
[71] . روزنامه اطلاعات، 9 / 12 / 1359، ص3.
[72] . روزنامه کیهان، 7 / 12 / 1359، ص2.
[73] . عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 60، ص62.
[74] . ماهنامه چشمانداز ایران، شماره 32، تیر و مرداد 1384، سی خرداد 60 فاجعهای قابل پیشگیری، ص49.
[75] . عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 60، ص239.
[76] . بیانیه نهضت آزادی ایران، روزنههای امید، 20 / 12 / 64 https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 64 / html / 64_60.htm .
[77] . بیانیه نهضت آزادی ایران، هشدار پیرامون تداوم جنگ خانمانسوز، اردیبهشت 67، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 67 / html / 005hoshdar.htm .
[78] . صحیفه امام خمینی، ج20، ص 479 و 480.
[79] . همان، ج20، ص481، 30 بهمن 1366.
[80] . حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص73.
[81] . همان، ص73.
[82] . همان، ص74.
[83] . همان، ص81.
[84] . همان، ص82.
[85] . روزنامه کیهان، 22 / 2 / 1393، ص10.
[86] . صحیفه امام خمینی، ج21، ص329، 6 / 1 / 1368.
[87] . همان، ج21، ص331، 8 / 1 / 68.
[88] . روزنامه روزان، 29 / 8 / 1393.
[89] . اطلاعیه نهضت آزادی ایران، 1 / 11 / 1373، اطلاعیه شماره 1481، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 73 / html / 73_12.htm .
[90] . اطلاعیه نهضت آزادی ایران، 27 / 11 / 1373، اطلاعیه شماره 1489 https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 73 / html / 73_18.htm .
[91] . دیدگاهها، دفتر آیتالله العظمی منتظری، ج2، ص470.
[92] . کانون مدافعان حقوق بشر در سال 1381 توسط شیرین عبادی از قضات پیش از انقلاب راهاندازی شد و تعدادی از وکلای همسو با طیفهای ضد انقلاب به عضویت این کانون درآمدند. فعالیتهای این کانون بر پیگیری پروندههای امنیتی و دفاع رایگان از متهمان و کمک به خانوادههای آنها متمرکز است. این کانون با اطلاعاتی که از پرونده فعالان اپوزیسیون در ایران کسب میکند، یکی از منابع اطلاعاتی کشورهای اروپایی و آمریکایی به حساب میآید و از شبکههای تأمین منافع دولتهای غربی در ایران شناخته میشود. کانون مدافعان حقوق بشر در سال 1385 از سوی وزارت کشور به سبب تصویب نشدن اساسنامه آن در کمیسیون ماده 10 احزاب غیرقانونی اعلام شد اما همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد. این کانون هر سال تندیس تلاشگر حقوق بشر خود را به یکی از افرادی که طبق ادعای آنها در راه تحقق حقوق بشر و اصول انسانی آن کوشش کرده اهدا میکند. تمام کسانی که این تندیس به آنها اهدا شده جزو مخالفین جمهوری اسلامی بودهاند. کانون مدافعان حقوق بشر که همواره از حمایت دولتهای غربی برخوردار بوده است در فتنه سال 1388 بر فعالیتهای ضد امنیتی خود افزود.
[93] . همان، ج3، ص477.
[94] . اطلاعیه نهضت آزادی ایران، 27 / 3 / 1374، اطلاعیه شماره 1502، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 74 / html / 1502.htm .
[95] . اطلاعیه نهضت آزادی، 16 / 11 / 1374، اطلاعیه شماره 1547، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 74 / html / 1547.htm .
[96] . اطلاعیه نهضت آزادی، 12 / 11 / 1374، اطلاعیه شماره 1556، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 74 / html / 1556.htm .
[97] . اطلاعیه نهضت آزادی، 12 / 12 / 1374، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 74 / html / enseraf.htm .
[98] . اطلاعیه نهضت آزادی، 12 / 12 / 1374 https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 74 / html / javabiyeh15.htm .
[99] . اطلاعیه نهضت آزادی، 14 / 12 / 75، اطلاعیه شماره 1586 https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 75 / html / 1589.htm .
[100] . اطلاعیه نهضت آزادی، 2 / 10 / 77، اطلاعیه شماره 1660 / الف، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 77 / html / 1660_alef.htm .
[101] . هفته نامه شما، شماره 104، 15 / 12 / 77 .
[102] . نامه آقای دکتر یزدی به نشریه شما در مورد مقاله «منافقین دوباره در نهضت آزادی ادغام میشوند»، 17 / 12 / 77، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 77 / html / yazdi_monafeghan.htm .
[103] . خبرگزاری فارس، پشت پرده ایرانی کنفرانس برلین، 25 / 10 / 1396، http: / / fna.ir / a3bluk .
[104] . اطلاعیه نهضت آزادی، 14 / 3 / 1380، اطلاعیه شماره 1753، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 80 / html / 1753.htm .
[105] . مصاحبه نشریه فرانسوی لوموند با دکتر یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران، جمعه 8 ژوئن، 18 خرداد 1380، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 80 / html / yazdi_lomond.htm .
[106] . اطلاعیه نهضت آزادی، 24 / 3 / 1380، اطلاعیه شماره 1754، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 80 / html / 1754.htm .
[107] . اطلاعیه نهضت آزادی، 28 / 11 / 1381، اطلاعیه شماره 1822، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 81 / html / 1822.htm .
[108] . خبرگزاری مهر، بررسی آماری 4 دوره انتخابات شورای شهر تهران، کد خبر: 2078209، https: / / www.mehrnews.com / news / 2078209 .
[109] . رأی دادگاه انقلاب اسلامی در خصوص متهمان پرونده گروه نهضت آزادی ایران، ایسنا، 5 / 5 / 1381، کد خبر 8105-00995، https: / / www.isna.ir / news / 8105-00995 / .
[110] . اطلاعیه نهضت آزادی، 24 / 1 / 1383، اطلاعیه شماره 1929، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 84 / html / 1912.htm .
[111] . اطلاعیه نهضت آزادی، 24 / 2 / 1384، اطلاعیه شماره 1923، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 84 / html / 1923.htm .
[112] . اطلاعیه نهضت آزادی، 16 / 3 / 1384، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 84 / html / hemayatazmoein.htm
[113] . فراخوان فعالان سیاسی ـ فرهنگی به شرکت در انتخابات مرحله دوم ریاست جمهوری، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 84 / html / farakhan.htm .
[114] . اطلاعیه نهضت آزادی،10 / 10 / 86، اطلاعیه شماره 2044، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 86 / 86_b_2044.htm .
[115] . ابراهیم یزدی: مجلس باید احمدینژاد را استیضاح کند، رایو زمانه، 25 / 2 / 1387، http: / / zamaaneh.com / analysis / 2008 / 05 / post_627.html .
[116] . گفتوگوی خبرنگار روز با دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی، 23 / 3 / 1387، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_n_0323.htm .
[117] . گفتوگوی خبرنگار روز با دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی، 23 / 3 / 1387، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_n_0323.htm .
[118] . برگردان متن سخنرانی دکتر ابراهیم یزدی در مؤسسه خاورمیانه واشنگتن، 16 / 1 / 1387، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_n_0115.htm .
[119] . اطلاعیه نهضت آزادی، در پایان سفر سه ماهه، دکتر ابراهیم یزدی به ایران بازگشت، خرداد 1387، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_n_0305.htm .
[120] . گفتوگوی خبرنگار روز با دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی، 23 / 3 / 1387، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_n_0323.htm .
[121] . https: / / www.bicc.de / de / research-clusters / project / project / after-the-us-elections-before-the-elections-in-iran-on-the-interdependency-of-international-polit / .
[122] . اطلاعیه نهضت آزادی، 13 / 9 / 87، اطلاعیه شماره 2077، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_b_2077.htm .
[123] . اطلاعیه نهضت آزادی، 14 / 8 / 87، اطلاعیه شماره 2080، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 87 / 87_b_2080.htm .
[124] . اطلاعیه نهضت آزادی، 29 / 2 / 1388، اطلاعیه شماره 2104، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 88 / 88_b_2104.htm .
[125] . اطلاعیه نهضت آزادی، 24 / 3 / 88، شماره اطلاعیه 2107، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 88 / 88_b_2107.htm .
[126] . اطلاعیه نهضت آزادی، 27 / 4 / 1388، اطلاعیه شماره 2118، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 88 / 88_b_2118.htm .
اطلاعیه نهضت آزادی، 17 / 5 / 1388، اطلاعیه شماره 2123، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 88 / 88_b_2123.htm .
[127] . اطلاعیه نهضت آزادی، 27 / 3 / 1388، اطلاعیه شماره 2111، https: / / www.mizankhabar.net / asnad / bayanieh / 88 / 88_b_2111.htm .
[128] . ابراهیم یزدی دستگیر شد، 9 / 7 / 1389، https: / / www.khabaronline.ir / news / 96819 .
[129] . استعفای ابراهیم یزدی از سمت دبیرکلی گروهک غیرقانونی نهضت آزادی، جوان آنلاین، 29 / 12 / 1389، http: / / www.Javann.ir / 001rTG .
[130] . دیدگاههای ابراهیم یزدی در مورد تحولات ایران از زبان ایرنا، رادیو فردا، 15 / 1 / 1390، https: / / www.radiofarda.com / a / f6_iran_irna_yazdi / 3545639.html .
[131] . خبرگزاری جمهوری اسلامی، 6 شهریور 1396، کد خبر 82645959.
[132] . همان، 9 شهریور 1396، کد خبر 82650406.
[133] . حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، ص37.
[134] . خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص98 و 99.
[135] . اسناد لانه جاسوسی، ج4، ص248، سند شماره 9، 23 فروردین 58.
منابع
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1386، چاپ اول.
انقلاب ایران در دو حرکت، مهدی بازرگان، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان.
آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1390، چاپ اول.
آیتالله سید محمود طالقانی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1381، چاپ اول.
آیتالله شهابالدین اشراقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1392، چاپ اول.
جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران، (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای 1320-1357، رسول جعفریان، چاپ سیزدهم، 1389.
حرمان و خسران؛ مروری بر زندگی سیاسی دکتر ابراهیم یزدی، مجتبی سلطانی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، فرامرز شعاع حسینی، رحیم روح بخش، چاپ و نشر عروج، تهران، 1390، چاپ دوم.
خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، حسن روحانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1387، چاپ اول.
خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، صادق طباطبایی، چاپ و نشر عروج، تهران، 1392، چاپ سوم.
خاطرات مبارزه و زندان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، تهران، 1387، چاپ اول.
دیدگاهها (پیامها، نظریهها و مصاحبههای فقیه عالیقدر، دفتر حضرت آیتالله العظمی منتظری)، دفتر آیتالله منتظری، قم، 1385، چاپ اول.
سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، به کوشش جمعی از پژوهشگران مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، 1388، چاپ چهارم.
شصت سال صبوری و شکوری، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، انتشارات کویر، تهران، 1398.
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1389، چاپ دوم.
شهید حاج مهدی عراقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1378، چاپ اول.
صحیفه امام خمینی: مجموعه آثار امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، تهران، 1389، چاپ پنجم.
عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 60، به اهتمام یاسر هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، تهران، 1378، چاپ اول.
مهاجر قبیله ایمان (نگاهی به زندگینامه یادگار امام حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج سیداحمد خمینی)، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، تهران.
وصیتنامه سیاسی-الهی امام خمینی، ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی، تهران، 1393، چاپ پنجاه و دوم.
یادنامه شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران، به کوشش دکتر ابراهیم یزدی، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان، شرکت انتشارات قلم، تهران، 1383، چاپ اول.
۱۵ بهمن ۱۳۵۷. سالن آمفیتئاتر مدرسه علوی، دکتر ابراهیم یزدی در مراسم معرفی مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انقلاب
۱۳۵۸. دکتر ابراهیم یزدی در حاشیه برگزاری سمینار استانداران سراسر کشور
۱۳۹۲ دکتر ابراهیم یزدی گفتوگو با کتابماه تاریخی - فرهنگی یادآور در منزل شخصی
آیتالله منتظری و دکتر ابراهیم یزدی
تعداد مشاهده: 18663