امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: هر که از کارها عبرت گیرد بر درستی آن‌ها آگاه گردد. غررالحکم، جلد 5، صفحه 474، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.

لازم است برای بیداری نسل‌های آینده و جلوگیری از غلط نویسی مغرضان، نویسندگان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 3، ص 434.

 

مقالات با درج سند

انقلاب اسلامی در روستاهای چهار محال و بختیاری به روایت اسناد ساواک


تاریخ انتشار: 17 آبان 1400

تصاویری از تجمعات و تظاهرات فرهنگیان - شهرکرد، مهرماه 1357

مرکز بررسی اسناد تاریخی با انتشار اسناد ساواک گامی مهم در راستای تدوین و فهم تاریخ انقلاب اسلامی برداشته است. این اسناد در قالب مجموعه‌های مختلف چون رجال دربار، زنان دربار، احزاب، سازمان‌ها، یاران امام(ره)، کانون‌های انقلاب اسلامی (مساجد) و انقلاب اسلامی در استان‌ها منتشر شده‌اند. مجموعه انقلاب اسلامی در استان‌ها به روایت اسناد از وجوه مختلف برای فهم تاریخ ایران در دهه‌های چهل و پنجاه مهم هستند. این اسناد به ویژه برای به دست دادن روایتی از روند شکل‌گیری و گسترش انقلاب اسلامی و مبارازت انقلابیون در استان‌ها ارزش فراوان دارند. اسناد منتشر شده به اقتضای موضوع و با توجه به حساسیت‌ها و پیگیری‌های ساواک و دستگاه‌های انتظامی، علاوه بر شهرها، به روستاها نیز توجه داشته‌اند؛ بنابر این می‌توان با کمک آن‌ها بخشی از تاریخ روستاها را در پیوند با تاریخ انقلاب اسلامی بازسازی کرد.

موضوع این نوشتار، چگونگی ورود انقلاب اسلامی به روستاهای چهار محال و بختیاری و گسترش آن در این ناحیه طی سال‌های 1342 تا 1357ش است و بر پایه اسناد منتشر شده در کتاب انقلاب اسلامی در استان چهار محال و بختیاری، تدوین شده است. نوشتار پیشِ‌رو می‌کوشد با تدوین یک روایت رویداد‌محور بر مبنای اسناد ساواک، برای این روند الگویی ترسیم کند. برای دستیابی به چنین الگویی، پاسخ به پرسش‌های زیر لازم است:

*آیا این روند از چارچوب و الگوی جنبش‌های فرهنگی در تاریخ ایران و از شهر به روستا پیروی می‌کند؟

*در این روند، کدام گروها و نهادها نقش مؤثری داشته و برای این کار از کدام بسترها و ابزارها استفاده کرده‌اند؟

*پیوند خوردن روستاهای این منطقه به شهرها و مبارازت انقلابی در دیگر نقاط کشور، چگونه میسر شده است؟

*ساواک برای کشف فعالیت‌های انقلابیون در روستاها چه اقداماتی انجام داده است؟

 

چهار محال و بختیاری

در دوره مورد بحث اسناد (1342-1357ش) چهار محال و بختیاری از دو منطقه چهار محال: شامل لار، کیار، میزدج و گندمان و بختیاری: شامل سه محدوده پشت‌کوه، میان‌کوه و پیش‌کوه بود. شهرکرد (مرکز لار)،شلمزار (مرکز کیار)، بروجن (مرکز گندمان) و فارسان‌(مرکز میزدج)[1] چهار مرکز شهری چهار محال بودند. مراکز مهم بختیاری عبارت بودند از: شوراب، چغاخور، دیناران، جانکی، میان کوه، دوآب، بازفت، بیرگان، تنگ گزی و سه دهستان.[2] در این دوره چهار محال و بختیاری مدتی یک فرمانداری‌کل بود و سپس در سال 1355ش، به استان تبدیل شد.[3]

فرمانداری‌ کل چهار محال و بختیاری، ابتدا دارای یک ساواک – فاقد ساواک تابعه- بود که در شهر‌کرد استقرار داشت. استقرار تنها یک مقر اداری ساواک در شهر‌کرد برای پوشش اطلاعاتی و امنیتی این فرمانداری کل ناکافی به نظر می‌آمد؛ از این‌رو در سال 1345، ساواک چهار محال و بختیاری موضوع توسعه سازمانی خود در منطقه را مطرح کرد.[4] سند مورخه 29  / 8 / 1348، نشان می‌دهد که در این راستا، شهرستان بروجن دارای سازمان اطلاعات و امنیت شده است.[5] ساواک، علاوه بر گزارش‌های ژاندارمری و گزارش‌های معدود نیروی پایداری، برخی کدخدایان روستاها را برای گرفتن اطلاعات درباره فعالیت‌های انقلابیون تحت فشار می‌گذاشت.

 

وضعیت فرهنگی

چهار محال و بختیاری، از نظر اداری در دوره‌ای طولانی بخشی از اصفهان بود. رابطه اصفهان و چهار محال و بختیاری، رابطه‌ای در هم تنیده و در وجوه مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده و علاوه بر منطقه، بر روندهای تاریخی بزرگ‌تر نیز مؤثر بوده است. در روابط فرهنگی میان این دو منطقه (اصفهان و چهار محال و بختیاری)، جریان علمی و فرهنگی از اصفهان به شهرها و روستاهای منطقه می‌رسید. این جریان در ابتدا به شکل تحصیل طلاب و جویندگان علم در مدارس و کانون‌های علمی در شهر اصفهان بود. با تعمیق و توسعه این رابطه فرهنگی، مدارس دینی در کانون‌های شهری منطقه چهار محال و بختیاری شکل می‌گرفت. با گذر زمان این مدارس توسعه می‌یافتند و تکثیر می‌شدند و در نتیجه پایگاه‌های علمی و آموزشی و کانون‌های فرهنگی چون مساجد، تکایا، حسینیه‌ها و جمعیت‌های دینی در منطقه رو به ازدیاد می‌نهادند. این روند به روستاهای منطقه نیز کشیده شد و بسیاری از طلاب علوم دینی از روستاهای این منطقه برخاستند و بر تغییر و تحولات علمی، فرهنگی و سیاسی منطقه اثر نهادند.[6]

در میان کانون‌های شهری منطقه، شهر‌کرد و بروجن اهمیتی خاص داشتند و نواحی پیرامون خود را تغذیه می‌کردند. تداوم این روند به فضای فرهنگی و سیاسی چهار محال و بختیاری تشخّصی ویژه می‌بخشید و روحانیون انقلابی محلی، کم کم این منطقه را به صورت یک کانون فرهنگی و مبارزاتی ویژه درآوردند. به نظر می‌آید رشد فرهنگی و سیاسی این منطقه، طی دهه‌های چهل و پنجاه شمسی شکل گرفته و مدرسه امامیه شهرکرد در این روند قطعاً نقش خاص و محوری داشته است.[7]

از طرف دیگر با توجه به اهمیت قم در انقلاب اسلامی، روابط میان این شهر با مناطق مختلف کشور چون اصفهان و چهار محال و بختیاری وجود داشت. این موضوع نیز بر پیچیدگی شرایط می‌افزود و از اختصاصات مبارزات انقلاب اسلامی است. اسناد نشان می‌دهند که روابطی هدفمند و سازمان یافته میان قم، اصفهان و چهار محال و بختیاری شکل گرفته بود. [8]

در نتیجه چنین تحولاتی، می‌توان شبکه‌ای از طلاب، دانشجویان و دانش آموزان این منطقه در سال 1356 را ترسیم کرد که روحیه انقلابی و مبارزه علیه رژیم، نقطه اشتراک و اتصال آن‌ها بود. این شبکه آرام‌ آرام و به تدریج در دهه‌های 40 و 50 شکل گرفته بود و اکنون در حال گسترش به نواحی مختلف چهار محال و بختیاری بود. بخش عمده‌ای از اعضای این شبکه انقلابی، اهل روستاهای منطقه بودند و میان روستاها و نقاط شهری نزدیک و دور (بروجن، شهرکرد، اصفهان و قم) در تردد بودند.[9] در این ترددها، پیام و اهداف انقلاب اسلامی در قالب گفت و گو، کتاب، رساله و مانند آن به روستاها می‌رسید و به مبارزات انقلابی در آنجا حیات و استمرار می‌بخشید.

 

روحانیون انقلابی در روستاها

روحانیون انقلابی که میان کانون‌های شهری و مناطق روستایی در تردد بودند، پیام انقلاب اسلامی را به روستاها می‌بردند و روستاییان را با نهضت امام خمینی(ره) آشنا می‌کردند. این کار به صورتی پیوسته و مداوم انجام می‌شد و در نتیجه نهال انقلاب آرام‌آرام در این مناطق ریشه می‌دوانید. در اواخر تیرماه 1343، ساواک چهار محال و بختیاری از ژاندامری شهرکرد خواست به طور غیرمحسوس اقدامات شخصی به نام سید ابوطالب که از قم به این منطقه آمده بود و اقدام به تحریک مردم علیه رژیم می‌کرد را زیر نظر بگیرد. سرهنگ حسین ترابی از ژاندارمری شهرکرد خواست پس از تحقیقات غیرمحسوس و تأیید صحت موضوع، سید ابوطالب را دستگیر و تحویل ساواک دهد.[10]

اخبار رسیده به ساواک چهار محال و بختیاری در اواخر سال 1345، حاکی از آن بود که شیخ غلامعلی خلدی‌فراز، واعظ ساکن اصفهان به قریه سامان[11] تردد کرده و ضمن انتقاد از دولت، مردم را به طرفداری از نهضت امام خمینی دعوت می‌نموده است. این فعالیت به ‌ویژه در ماه مبارک رمضان، نمودی ویژه داشت.

«نامبرده.... از دولت تنقید و از آیت‌الله خمینی طرفداری کرده و برای ایشان دعای خیر نموده است. وی در حال حاضر، روزهای پنج شنبه و جمعه هر هفته به قریه سامان می‌رود و در آنجا موعظه می‌نماید.»[12]

روحانیون انقلابی، اقدام به پخش رساله توضیح‌المسائل امام خمینی در روستاهای منطقه می‌کردند. این اقدام ممکن بود برای آن‌ها مشکلاتی ایجاد کند. در یک مورد، این فعالیت‌های انقلابی در قریه دشتی[13] با ممانعت و سنگ اندازی‌های سپاه دانش قریه مواجه شد؛ کار به زد و خورد و درگیری کشید و موضوع در کمیته اطلاعاتی شهرکرد مورد بررسی قرار گرفت.[14]

حجت‌الاسلام محمد جعفری روحانی انقلابی اهل گیلان که در قم تحصیل می‌کرد، در محرم 1350ش به قریه شهرک[15] شهر کرد رفته بود. وی با دبیران، آموزگاران، دانشجویان و دانش‌آموزان این قریه ارتباط خوبی داشت و مورد توجه اهالی قرار داشت.[16] کیومرث شاهوردی، طلبه انقلابی، اهل همین ده بود. وی که در قم تحصیل می‌کرد در تظاهرات 5 خرداد 1354 قم، دستگیر شد. وی در ترددهای خود میان قم و شهرک، پیام ها و اخبار انقلاب اسلامی را به این ده می‌آورد.[17]در سال 1356ش، حجت‌الاسلام محمد صادقی، در مسجد این قریه برای اهالی به وعظ پرداخت و ضمن دفاع از نهضت امام خمینی، از شاه و حکومت انتقاد کرد. بنا بر تصریح سند شماره 8460 / 19ه‍ ، تاریخ: 6 / 10 / 1356، ارتباط وی با اهالی محل در قالب شبکه‌ای از جوانان محل شکل گرفته بود. اعضای این شبکه را حمزه علی ملک‌پور (مغازه‌دار و دانش‌آموز دبیرستان شبانه قریه شهرک)، خسرو نیازی، محمود نیازی، حبیب‌الله نیازی و اسفندیار تازش تشکیل می‌دادند. برخی افراد این گروه مانند حمزه علی ملک‌پور به قم و منزل حجت‌الاسلام صادقی، رفت و آمد می‌کردند.[18]

ابوالقاسم رئیسی اهل قریه نافچ[19] که در قم مشغول تحصیل بود و در جریان فعالیت‌های انقلابی دستگیر شده بود، در ترددهای خود به قریه نافچ، اخبار مربوط به مبارازت انقلاب اسلامی را به روستای زادگاه خود می‌برد و بر تعمیق فضای انقلابی روستا می‌افزود.[20]سید محسن ترابی (متولد 1329ش) اهل دامغان و طلبه مدرسه حقانی قم نیز به روستاهای بروجن تردد می‌کرد و در ایام و مناسبت‌های مذهبی، فرصت را برای حضور در روستا و پراکندن پیام انقلاب در آنجا مناسب می‌یافت. وی در سال‌های 1349 و 1350 به روستای کنرک[21] رفته و برای اهالی آن قریه از مرجعیت امام خمینی و اعلمیت ایشان سخن گفته بود.[22]

شیخ حسینعلی داودی بنی، طلبه علوم دینی مدرسه حجتیه قم، زاده و اهل قریه بن[23] بود و در سال 1351ش در مسجد خان شهرکرد، ضمن وعظ و روضه‌خوانی به انتقاد از حکومت پرداخت. این اقدام با پیگیری ساواک و ممانعت این سازمان از ادامه فعالیت وی منجر شد.[24]سید جعفر مرتضوی، طلبه‌ای اهل همین روستا بود و در تظاهرات خرداد 1354 قم، دستگیر شد.[25] در تیر 1356، منبع ساواک از رفت و آمد دو طلبه اهل بن به اسامی شیخ نادری و شیخ داودی –که گویا همان شیخ حسینعلی داودی‌بنی باشد- به مدرسه امامیه شهر کرد خبر داد.[26]

در اردیبهشت 1357، پاسگاه ژاندارمری بن به ژاندارمری شهرکرد اعلام کرد: قاسم خان نادری، اهل و ساکن بن و طلبه مدرسه علیمه قم و علی حسین داوری از فعالان ضد رژیم در منطقه هستند و اخیراً بازداشت و دستگیر شده‌اند. بنابر این گزارش «قاسم خان نادری احتمالاً در قم یا تهران در بازداشت به سرمی‌برد، اما علی‌حسین داوری به بن آمده و احتمال فعالیت انقلابی او متصور بود.« به ژاندارمری بن دستور داده شده بود که به طور غیرمحسوس این فعالیت‌ها را زیر نظر داشته باشد و در صورت مشاهده کوچکترین فعالیتی، ایشان را دستگیر و تحویل ساواک دهد.[27]

سید جواد صفوی وانانی از دیگر طلاب محلی بود که در قریه زادگاهش ضمن برقراری مجالس وعظ و روضه‌خوانی به انتقاد از رژیم می‌پرداخت.

«طبق اطلاع واعظی به نام حاج سید جواد وانانی در قریه وانان[28] شهرکرد، مواقعی که مجلس روضه‌خوانی و دعا در قریه مزبور برگزار می‌شود، در حین وعظ خود، موارد ناخوشایندی علیه دولت و حکومت بیان می‌نماید و حتی بعضی اوقات مطالبی از خاندان جلیل سلطنت و مقایسه مجلسین در زمان قدیم و فعلی بیان می‌دارد.»[29]

در گزارش دیگری درباره سید جواد صفوی پیشنماز قریه وانان آمده است که:

«در ایام محرم در مجالس عزاداری در قریه مذکور، در منابر خود پس از وعظ و روضه‌خوانی در خاتمه مجلس ضمن دعا، هیچ موقع به شاهنشاه دعا نمی‌نموده و شایع است که مشارالیه از خمینی تقلید و پیروی می‌کند و حتی چند جلد از کتابهای او را در خانه خود نگهداری و مطالعه می‌نماید.»[30]

در گزارش دیگری درباره تقی امامی از وعاظ قم آمده است:

«یکی از وعاظ قم به نام امامی، برادر زاده حاج سید جواد صفوی واعظ قریه وانان در جریان حوادث قم دست داشت که فرار نموده و فعلاً در قریه وانان ساکن است.»[31]

در آذر 1357ش، ساواک گزارش داد که سید جواد صفوی واعظ قریه وانان با شاهپور فتاحی متصدی شرکت تعاونی محل، درباره راه‌اندازی کتابخانه‌ای در قریه وانان گفت‌و‌گو کرده است. در این گفتگو، سید جواد صفوی اعلام کرده بود که حاضر است از سهم امام برای کتابخانه، کتاب خریداری نماید.[32] رسول فاطمی، دانش‌آموز دبیرستانی اهل وانان، با طلاب محلی مرتبط بود که در حوزه‌های علمیه قم و اصفهان تحصیل می‌کردند، و در همین ارتباطات، کتاب‌های انقلابی به منطقه می‌رسید.[33] فاطمی با محمدعلی مولوی نیز در ارتباط بود و در این ارتباطات، اعلامیه‌های انقلابی و تراکت رد و بدل می‌شد.[34]

روستای وردنجان[35] نیز طلاب انقلابی چون حسین مولوی و سید حنان حسینی پرورش داده بود که روحیه انقلابی داشتند و به هنگام تحصیل در قم، در مبارزات انقلابی شرکت کرده و تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار گرفته بودند. بی‌گمان این طلبه‌های انقلابی در رفت و آمدهای مداوم میان قم و زادگاه‌شان، پیام انقلاب اسلام و اخبار نهضت را به درون روستاها می‌بردند و پیوند خوردن بیشتر روستا و شهر در این مبارزات را سبب می‌شدند.[36] محمدعلی مولوی (شهادت: 1364ش) از دیگر اهالی همین روستا در مدرسه علمیه ملاعبدالله در میدان شاه، بازار لوّاف‌های شهر اصفهان به تحصیل علوم دینی مشغول بود و با طلاب هم‌ولایتی خود در قم در ارتباط بود و واسطه انتقال کتاب‌های انقلابی به منطقه چهارمحال و بختیاری بود. به گزارش ساواک چهارمحال و بختیاری وی؛ تعدادی کتاب به را برای رسول فاطمی دانش‌آموز دبیرستانی اهل وانان ارسال کرده بود.«[37] شعبانعلی یوسفی، اهل قریه وردنجان و ساکن اصفهان نیز به روستا تردد می‌کرد و اخبار و پیام‌های انقلاب را به اهالی قریه می‌رساند.[38]

برخی از طلاب تلاش می‌کردند به روستاهای مختلف منطقه سفر کنند و به دانش‌آموزان درس قرآن بیاموزند. در سال 1354ش، ساواک چهار محال و بختیاری خبر یافت که دو شیخ به روستاهای باباحیدر[39]، مصطفی‌آباد[40] و فیل‌آباد[41] رفته، به تدریس قرآن به دانش‌آموزان روستایی پرداخته‌اند.[42] در فروردین 1357، منبع ساواک گزارش داد پنج روحانی اهل شهرهای اصفهان و قم به روستاهای بخش کیار آمده و به فعالیت‌های انقلابی مشغول هستند. این پنج روحانی؛

«فعالیت‌های وسیعی را در قراء مختلف این بخش شروع و به طور انفرادی به دهکده‌های متعدد عزیمت و ضمن اجرای برنامه‌های مذهبی به نحو قابل توجهی سعی می‌نمایند که این افراد را نسبت به خود جلب و اجتماعاتی نیز تشکیل دهند. یادشدگان غالباً پس از ایراد وعظ و خطابه در مساجد و اماکن مختلف، گاهی اوقات نیز در همان قراء بیتوته نموده و تا پاسی از شب با اطرافیان خود به بحث می‌پردازند. ضمناً افراد اشاره شده، یک هیئت مذهبی نیز تشکیل داده‌اند.»[43]

فعالیت‌های حجت‌الاسلام احمد فقیهی در روستاهای این منطقه توجه منبع ساواک را به خود جلب کرده بود. وی، سرپرستی گروهی از روحانیون را برعهده داشت و با کمک ایشان مشغول گستراندن و تعمیق فضای انقلاب اسلامی در منطقه بود. بنابرگزارش 6801 / 19ه‍ ، وی؛

«به وسیله یک دستگاه اتومبیل لندرور، با تعدادی از همراهان خود از اصفهان به قراء دستگرد امامزاده[44]، دهنو[45]، ایرانچه[46]، سورک[47]، گشنیزجان[48] و سرتشنیز[49] تردد داشته و با کمک طلبه‌های همراه خود، به صورت زیرکانه‌ای سعی می‌نمایند که اهالی را بر ضد حکومت ملی تحریک نموده و ظاهراً با تشکیل هیئتی، برنامه‌های تبلیغاتی خود را بالاخص در ایام سوگواری گسترش دهد. ضمناً یادشده به وسیله تعدادی از اهالی اصفهان، از نظر مالی و معنوی مورد حمایت قرار می‌گیرد.»[50]

این فعالیت‌ها در برهه‌ای حساس از مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم، انجام می‌شد و اهمیتی بنیادین داشت؛ زیرا به سازماندهی و متشکل کردن فضای انقلابی در روستاها می‌پرداخت و نتیجه سال‌ها فعالیت و مبارزه مداوم انقلابی در روستاهای این منطقه را نظم، تشکل و نیرو می‌داد، بدین گونه اجتماعات روستایی در حال پیوند خوردن جدی و سازمان ‌یافته با روند مبارزاتی شهرهای اطراف بودند. روند تدریجی و قطره قطره‌ای مبارزات انقلابی در روستاها و شهرهای مختلف در حال تبدیل شدن به دریا بود. در چنین شرایطی، در خرداد 1357ش ساواک گزارش می‌دهد:

«افراد ناشناسی با ارسال تعدادی اعلامیه به مناطق عشایرنشین بالاخص کوهرنگ در‌صدد حمایت ایلات و عشایر بختیاری از رویدادهای اخیر برآمده و احتمال دارد که در روز 15 خرداد ماه سال جاری تعدادی از عشایر و اهل قراء به شهرکرد وارد و سپس به منظور پیوستن به گروه‌های تظاهر‌کننده به صوب اصفهان حرکت نمایند و دیگران را در این امر یاری دهند.»[51]

در چنین فضایی بود که روستاییان، منتظر تغییرات اساسی در کشور و تغییر نظام حکومتی بودند و چشم به راه پیروزی نهضت امام خمینی بودند. طبیعتاً در چنین حالتی، شرایط روحی و روانی آن‌ها برای پیوستن به دریای عظیم انقلاب ملت ایران به رهبری امام خمینی آماده‌تر می‌شد. توصیفات روستاییان از نهضت امام، انقلابی مقدس برای براندازی ظلم و بی عدالتی بود.[52]

در مرداد 1357ش، همچنان اخبار مربوط به فعالیت‌های انقلابی روحانیون در روستاهای منطقه به گوش می‌رسید. این مبارزات در ادبیات ساواک با عنوان «وعظ و تحریک اهالی علیه مصالح مملکت و تبلیغ به نفع خمینی« توصیف شده است.[53]

 

معلمان، دانش آموزان و دانشجویان

ضلع دوم پیام‌آوران انقلاب اسلامی به درون روستاهای چهارمحال و بختیاری، فرهنگیان و معلمان آموزش و پرورش بودند. گرچه هدف رژیم از گسترش آموزش و پرورش در روستاها و به ویژه گسیل سپاهیان دانش به محیط‌های روستایی، توسعه نفوذ دولت و حاکمیت و همراه کردن روستاییان با اهداف و برنامه‌های خود بود، اما در بیشتر موارد این طرح به ابزاری علیه رژیم تبدیل شد.

نیروهای فرهنگی، معلمان و سپاهیان دانش که به روستاها تردد می کردند، اغلب اهل شهرهای کوچک و بزرگ اطراف بودند. آن‌ها پیام انقلاب را از محیط‌های شهری به درون روستاهای کوچک و دورافتاده می‌بردند. در جلسه کمیته اطلاعاتی چهار محال و بختیاری که در 27 فروردین 1346 تشکیل شد، به نقش فرهنگیان و سپاهیان دانش در نشر پیام انقلاب به درون روستاهای منطقه اشاره شده است. این موضوع به گونه‌ای بود که تصمیم به راهنمایی و ارشاد نیروهای سپاه دانش گرفته شد. همان گونه که اسناد نشان می‌دهند تعداد نیروهای سپاه دانش طرفدار رژیم که علیه فعالیت‌های انقلابیون، ایجاد ممانعت می‌کردند، اندک و انگشت شمار بود.[54]

موسوی آموزگار قریه هفشجان[55] که به مدرسه امامیه شهرکرد تردد می‌کرد و با طلاب و روحانیون انقلابی در ارتباط بود، روحیه انقلابی داشت. رفت و آمدها و هم‌نشینی وی با طلاب انقلابی طرفدار امام خمینی، توجه منبع ساواک را به خود جلب کرد؛ پس از تهیه گزارشی درباره وی، از منبع ساواک خواسته شد مراقب ترددهای وی به این مدرسه باشد.[56] در این گزارش از فعالیت های وی در هفشجان خبری نیامده است؛ اما می‌توان با توجه به فضای انقلابی که وی در آن به سر می‌برد، احتمالاً دامنه این فعالیت‌ها را به آنجا هم می‌کشانده است.

در قریه طاقانک[57] نیز اسماعیل قلی‌پور آموزگار ساکن و اهل روستا با کمک برخی از اهالی، اقدام به پخش اعلامیه‌های امام خمینی در سطح روستا کردند.[58] در آذرماه 1357ش، سید قدرت‌الله علوی از کارمندان اداره آموزش و پرورش ناحیه 4 اصفهان که در زمینه برپایی تظاهرات و اعتصابات نقش عمده‌ای داشت به یکی از روستاهای بلداجی رفته و تلاش کرد که فرهنگیان و مردم آن منطقه را به تظاهرات علیه رژیم دعوت کند.[59]

برخی از هنرجویان انستیتوی تکنولوژی شهرکرد که اهل روستاهای منطقه بودند، در اعتصابات و اعتراضات گسترده و مداوم سال 57 نقشی فعال داشتند و طبیعی بود که در ترددهای خود به روستاهای منطقه، این اخبار را به درون روستاها ببرند و روستاییان را در ارتباط و اتصال بیشتر با روند مبارزات مردمی در شهرها قرار دهند. به عنوان مثال برخی هنرجویان انستیتو تکنولوژی شهرکرد، اهل دوپلان[60]، کاج[61] و دهنو (کیار)[62] بودند و در شکستن تمثال‌های خانواده سلطنتی و آتش زدن آن‌ها و سر دادن شعارهای انقلابی در محیط انستیتو نقش مهمی داشتند.[63]

 

دیگر گروه ها و افراد

برخی روستاییان که به شهرها رفت و آمد می‌کردند، اعلامیه‌ها و نوارهای انقلابی را به روستاها می‌آوردند. بنا به گزارش نیروی پایداری شهرکرد؛ غیرنظامی محمدرفیع محمدی، راننده نیسان ساکن فارسان، در فارسان و روستای باباحیدر به پخش اعلامیه انقلابی می‌پرداخت و از سیستم پخش صوتی خودروی خود، برای پخش نوارهای تحریک‌آمیز علیه رژیم استفاده می‌کرد.[64] نیروی پایداری بروجن نیز گزارش داد که محمدرضا زمانی، حیدر زمانی و مصیب شایسته در روستای گندمان[65] اقدام به پخش اعلامیه انقلابی علیه رژیم کرده‌اند. این سه به ترتیب فروشنده لوازم ماشین، مدیرعامل شرکت تعاونی روستایی گندمان و برق‌کش بودند.[66] رمضان اسماعیلی که در روستای وردنجان مغازه خواروبار‌فروشی داشت، مردم را به مبارزه علیه رژیم دعوت می‌کرد. وی از شاه و خانواده سلطنت انتقاد می‌کرد و برای روشنگری اقدام به تهیه و پخش کتاب در محیط‌ها و اماکن عمومی روستا کرده بود.[67]

در ترددهای شهرنشینان به روستاها، اخبار مربوط به تظاهرات و راه پیمایی‌های مردم شهرها و دیگر نقاط مختلف کشور به گوش روستاییان رسانده می‌شد. برخی افراد، مشاهدات و شنیده‌های خود درباره فضای انقلابی شهرها را برای روستاییان بازگو می‌کردند و بدین وسیله فضای انقلابی و هیجانات آن را به نواحی دوردست می‌رساندند.

فریدون ابراهیمی فرزند اسماعیل در ترددی که به یکی از قراء شهرستان شهرکرد به نام امامزاده دستگرد نموده است، جزئیات مربوط به چگونگی تظاهرات روز 15 / 3 / 37 (1357ش) را تعریف..... یاد‌ شده در شرکت مسافربری گیتی‌نورد به شغل بلیط‌فروشی اشتغال دارد.[68]

در شهریور 1357ش، تبلیغات انقلابی شهرنشینان در روستاها ادامه داشت؛

«هر شب از ساعت 20:00 تا 21:00 چهار دستگاه اتومبیل (ژیان، نیسان، تویوتا، لندرور)که روی آن‌ها بلندگو نصب شده، در قراء سرتشنیز، خیرآباد[69]، موسی آباد[70]، خراجی[71] ضمن تبلیغات سوء، اهالی را دعوت به اخلال و اغتشاش می‌نمایند.»[72]

 

دشواری‌های فعالیت انقلابی در روستاها

رفت و آمد روحانیون انقلابی به روستاها، همیشه قرین موفقیت و همراهی روستاییان با ایشان نبود. گاه متنفذین محلی مانند کدخدای روستا، به شکل‌های مختلف مانع فعالیت ایشان می‌شدند و تلاش می‌کردند آن‌ها را نا امید و دلسرد از روستا بیرون کنند. گزارشی به تاریخ 10 اسفند 1349، فعالیت‌های انقلابی شیخ محمدرضا مهدیار طلبه انقلابی در روستاهای منطقه گندمان را توصیف کرده است. بنابر این گزارش، شیخ محمدرضا مهدیار در قریه معموره[73] گندمان علیه انقلاب به اصطلاح سفید شاه و به ویژه اصلاحات ارضی به انتقاد پرداخته است. وی نصب عکس‌های شاه در منزل کدخدای روستا را مورد پرسش قرار داده و تلاش نموده پیام نهضت امام خمینی را به روستاییان منتقل کند. طلبه انقلابی همچنین در مسجد روستا به اقامه جماعت و وعظ برای اهالی پرداخته است. از فضای کلی این گزارش می‌توان سردی برخورد کدخدای روستا و سنگ‌اندازی‌های وی برای ممانعت از فعالیت این روحانی انقلابی را دریافت. کشاندن مأموران ژاندارمری و خودداری از دادن مال (حیوان) برای رفتن به قریه مجاور (آق بلاغ)[74] تلخی این رفتارها را بیشتر کرده است.[75]

اما می‌توان موضوع دیگری را در این باره مطرح کرد. کدخدایان روستاها علاوه بر مقبولیت محلی، در برابر مقامات حکومتی و به ویژه قوای انتظامی و امنیتی مسئول و ملزم به پاسخگویی بوده‌اند. بنابر این می‌توان رفتار کدخدای قریه معموره را ساختگی و از سر اجبار فرض کرد. وی ناچار بوده با یک روحانی انقلابی چنین رفتار کند یا دست ‌کم در بازتاب موضوع و گزارش آن، خود را طرفدار رژیم و مخالف اقدامات روحانیون انقلابی نشان بدهد. سندی دیگری درباره قریه وانان این موضوع را تا حدی توضیح می‌دهد. این سند درباره مجالس وعظ و روضه‌خوانی سید جواد وانانی واعظ قریه وانان است. پس از وصول خبری به ساواک شهرکرد درباره سخنرانی‌های انتقادی سید جواد وانانی، علاوه بر وی، کدخدای قریه نیز احضار شد.

«واعظ و کدخدای قریه مزبور احضار و به وی تذکر لازم داده شده و عواقب وخیم ادامه رویه‌اش گوشزد، ضمناً کدخدا را نیز ملزم که من بعد وقایع را فوراً اطلاع دهد.»[76]

ممانعت‌های ساواک و سخت گیری‌های این سازمان نیز بر مشکلات و صعوبت‌های کار روحانیون انقلابی در روستاها می‌افزود. این ممانعت‌ها شامل گرفتن تعهد کتبی و بازداشت و دستگیری روحانیون انقلابی بود. سید محسن ترابی طلبه مدرسه حقانی قم که برای موعظه در روستاهای بروجن به این منطقه آمده بود با سختگیری‌های ساواک مواجه شده بود.[77]

 

ادامه مبارزه، پخش اعلامیه‌های انقلابی و گسترش اعتراضات

پخش اعلامیه در قراء و روستاهای منطقه، از دیگر فعالیت‌هایی بود که رسیدن و گسترش پیام انقلاب به درون روستاها را سبب می‌شد. به گزارش ساواک بروجن، در فروردین 1357، اعلامیه حضرت امام خمینی و حضرت آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) به مسجد روستای بلداجی[78] رسید و ساواک به تلاش برای یافتن عاملین این اقدام پرداخت.[79] در موردی دیگر گزارش داده شده که:

«تعدادی افراد ناشناس غیر بومی به وسیله دو اتومبیل پیکان و جیپ به قریه گشنیزخان از توابع بخش کیار[80] وارد و ضمن توزیع تعدادی اعلامیه مضره، مبادرت به نوشتن شعارهای مضره‌ای نموده‌اند.»[81]

در همین روزها، اعلامیه‌های دیگری در روستاهای منطقه از جمله قریه خیرآباد بخش کیار (شهرستان شهرکرد) پخش شد. موضوع این اعلامیه‌ها، اعتراضات، راه پیمایی‌ها و تظاهرات مردمی در دیگر نقاط کشور و شهدای این وقایع بود. اکنون مناطق روستایی به سرعت در جریان اخبار و اطلاعات مربوط به روند مبارزات مردم ایران در شهرها و روستاهای دیگر قرار می‌گرفتند و هر لحظه پیوند میان اجتماعات مختلف مردم سراسر کشور بیشتر می‌شد. این فضا به گونه‌ای بود که برخی افراد در روستای خیرآباد، اعلامیه‌ها را به در مغازه و محل کار خود خود الصاق می‌کردند.[82]

فعالیت‌های شرکت سهامی زراعی جونقان[83] نارضایتی کشاورزان محلی را ایجاد کرده بود. این نارضایتی‌ها سبب فراهم شدن زمینه روانی مناسب برای تبلیغ علیه رژیم و اتحاد صفوف قشرهای مختلف مردم محل می‌شد. در میان این ناراضیان؛ کشاورز، تکنیسین، مغازه‌دار، دانش‌آموز، بنا، میوه‌فروش، معلم و ..... دیده می‌شد.[84]

در چنین فضایی که روحیه انقلابی به سرعت تمام نقاط شهری و روستایی را به هم پیوند می‌داد، ژاندارمری شهرکرد به ساواک استان چهارمحال و بختیاری خبر داد:

برابر امریه رکن دوم ستاد ناحیه ژاندارمری اصفهان، مستند به خبر رسیده، حدود چهار هزار نفر کسبه و کشاورزان مقیم لردجان[85] ضمن تهیه کفن تصمیم دارند تا روز 15 / 3 / 37 (1357ش) برای استقبال خمینی، به قم و سپس اصفهان حرکت نمایند. اینک مراتب جهت آمادگی اعلام می‌گردد.[86]

در مهرماه 1357ش، ساواک درباره فعالیت مخالفین در روستاها نوشت:

«برابر اطلاعات واصله به علت برقراری حکومت نظامی، مخالفین و اخلالگران و عناصر برانداز فعالیت خودر ا به روستاهای کشور کشانیده و با اشاعه مطالبی..... سبب تضعیف روحیه اهالی گردیده و ایده‌های خود را هماهنگ می‌کنند.»[87]

البته این تحلیل از وضع روستاها نادرست و به دور از واقعیت بود و فعالیت مخالفین در این محیط‌ها، مربوط به دوره حکومت نظامی نبود؛ بلکه همان‌گونه که اسناد نشان می‌دهند تغییر فضای فکری و فرهنگی روستاها در یک روند دراز مدت و به تدریج اتفاق افتاده بود.

 

سخن پایانی

ورود و گسترش پیام انقلاب اسلامی به درون روستاهای چهار محال و بختیاری، در چارچوب الگوی فراگیرتر رابطه فرهنگی شهر- روستا در تاریخ ایران قابل فهم است؛ نکته مهم در این باره آن است که این انقلاب از همان آغاز و به موازات رشد و گسترش خود در شهرها، به جامعه روستایی نیز توجه داشت و مبارزات در شهر و روستا به شکل همزمان پیش می‌رفت. این توجه و در نتیجه گستراندن انقلاب در روستاها، بیشتر بر عهده نهاد روحانیت و توسط اعضای آن صورت می‌گرفت. روحانیون انقلابی فعالیت‌های خودر ا در چارچوب‌ها و بسترهایی پیش بردند که از قبل وجود داشت. این چارچوب‌ها و بسترها، به ویژه نتیجه فعالیت روحانیون در روستاها و در قالب‌هایی چون پیشنمازی مسجد، تبلیغ اسلام و استفاده از وعظ، منبر، روضه‌خوانی به ویژه در ایام ماه‌های مبارک محرم، صفر و رمضان صورت می‌گرفت. در رساندن و گستراندن پیام انقلاب به درون روستاها و پیوند دادن تدریجی شهر و روستا، گروه‌های دیگری چون معلمان، پیشه‌وران و کارمندان ادارت دولتی -که میان شهر و روستا در تردد بودند- نیز دخیل بودند اما نقش محوری و کانونی این مبارزات بر عهده روحانیون انقلابی بود.

از سوی دیگر روابط فرهنگی چهار محال و بختیاری با اصفهان و قم، بر گسترش انقلاب اسلامی در روستاهای منطقه تأثیر فراوان داشت. به موازات تداوم این روابط، کانون‌های علمی و فرهنگی در چهار محال و بختیاری به رشد خود ادامه داد و می‌توان برای اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350ش وجود یک کانون پویا، زنده و فعال فرهنگی در منطقه را تصویر کرد. روحانیون محلی ضمن توسعه روابط فرهنگی خود با اصفهان و قم، به ایجاد و گسترش کانون‌های فرهنگی پرداختند که غالب نیروهای آن محلی و گاه اهل روستاهای منطقه بودند. در نتیجه شکل‌گیری این کانون‌ها و گسترش فعالیت‌های انقلابیون، مبارزات مردم چهار محال و بختیاری به دریای خروشان انقلاب اسلامی در شهرها و نواحی نزدیک و دور متصل می‌شد و سرانجام همراه و همگام با خیزش مردم سایر مناطق کشورمان، امواج انقلاب اسلامی دیوارهای ظلم و ستم شاهنشاهی را در هم کوبید و به عمر رژیم سلطنتی پایان داد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ چهار محال و بختیاری (کتاب اول)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، 1388، صفحه پنج.

[2] همان، صفحات سه، پنج و شش.

[3] با این که منطقه چهار محال و بختیاری تحت نظر فرمانداری کل اداره می‌شود، لیکن بیشتر سازمان‌های اداری این منطقه، کوچک و مختصر- به استثناء یکی دو اداره دفتر فنی و فرهنگ- سایر ادارت، تابع سازمان‌های اداری اصفهان بوده؛ لذا وضع عمومی این منطقه خوب نبوده و از لحاظ راه، فرهنگ و بهداشت در مضیقه می‌باشند. همان، صفحه یازده(گزارش مربوط به سال‌های آغازین دهه 1340 شمسی است)

[4] همان، ص 6-7.

[5] همان، ص 28.

[6] همان، ص 136.

[7] همان، ص 138.

[8] همان، ص 69، 73.

[9] همان، ص 174، 177، 186.

[10] همان، ص 1.

[11] سامان امروزه مرکز بخش زاینده رود و شهرستان سامان است و در حاشیه زاینده ‌رود، در 22 کیلومتری شهرکرد و بر سر راه شهرکرد به اصفهان قرار گرفته و در سرشماری سال 1395ش، بیش از 14.000 نفر جمعیت داشته است. در اسناد ساواک در سال‌های دهه 1340ش، از آن به عنوان قریه یاد شده اما در سال‌های بعد از آن با عنوان شهر سامان نام برده شده است. ما در این نوشتار به ادبیات اسناد پایبند بوده و به اسنادی استناد کرده‌ایم که به قریه سامان اشاره داشته‌اند نه شهر سامان. اعتمادالسلطنه در مرات البلدان ناصری از قریه سامان و 17 مزرعه تابع آن یاد کرده است. دهقان سامانی و عماد سامانی از شاعران منسوب به این محل هستند. قدمت پل زمان خان به دوره صفوی و دیرینگی مسجد جامع آن به دوره قاجار می‌رسید؛ مسجد جامع در سال 1386 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. فرح دیبا در این منطقه کاخی داشته که اکنون به هتل تبدیل شده است.

[12] همان، ص 8؛ رفت و آمدهای شیخ غلامعلی خلدی‌فراز به سامان و فعالیت‌های انقلابی وی در این قریه ادامه داشت از این‌رودر دی ماه 1353 ساواک چهارمحال و بختیاری وی را احضار کرد. همان، ص123

[13] دشتی از روستاهای دهستان هوره از توابع بخش زاینده ‌رود شهرستان سامان است و در سرشماری سال 1385ش، 963 نفر و در سرشماری سال 1395ش، 835 نفر جمعیت داشته است.

[14] همان، ص 10.

[15] شهرک امروزه با نام کیانشهر شناخته می‌شود و از توابع بخش مرکزی شهرستان شهرکرد است. شهرک در سال 1369ش به شهر ارتقا یافت و در سال 1395ش، حدود 13.000 نفر جمعیت داشته است. مسجد جامع محبعلی بیگ و آستان امامزاده عزیزالله در این محل واقع است.

[16] همان، ص 46.

[17] همان، ص 36.

[18] همان، ص 186، درباره علی ملک پور، نک: همان، ص 190.

[19] نافچ امروزه یکی از شهرهای تابعه شهرستان شهرکرد است و در 12 کیلومتری شهرکرد قرار دارد. این محل در سرشماری سال 1395ش، بیش از 8.000 نفر جمعیت داشته است. نافچ در 1379 به رتبه شهر ارتقا یافت. آستان امامزاده علی‌اکبر در این محل واقع است.در فرهنگ جغرافیایی ایران، نافچ از روستاهای تابعه دهستان لار در بخش حومه شهرستان شهرکرد، با جمعیتی بیش از 1700 نفر و با آب و هوای کوهستانی توصیف شده است.

[20] همان، ص 136

[21] کنرک (کنارک؟) نام دو روستا از روستاهای بخش گندمان از توابع شهرستان بروجن است. روستای کنرک علیا حدود 1500 نفر و کنرک سفلی حدود 400 نفر جمعیت دارند. یک پل تاریخی و گورستان ارامنه - متعلق به دوره قاجار- از اماکن و محل‌های تاریخی کنرک هستند. گورستان ارامنه کنرک در سال 1381ش و پل تاریخی آن در سال 1384ش، در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌اند.

[22] همان، ص 59-60.

[23] بن امروز نام شهرستانی است با مرکزیت شهری به همین نام و از توابع استان چهار محال و بختیاری است. بن در سرشماری سال 1395ش، حدود 13.000 نفر جمعیت داشته است. مزار امامزاده باباپیراحمد و مزار بابامحمود شعیب در این محل واقع است.

[24] همان، ص 69.

[25] همان، ص 136.

[26] همان، ص 174.

[27] همان، ص 236، قریه بن در اسناد سال‌های بعد به صورت شهر بن یاد شده که ما به جهت پایبندی به عنوان و چارچوب مقاله از آوردن تحولات و رویدادهای شهر بن اجتناب کرده‌ایم.

[28] وانان، از روستاهای دهستان لار، بخش لاران در شهرستان شهرکرد، (استان چهارمحال و بختیاریاست. این روستا با شهرکرد 22 کیلومتر فاصله دارد و دارای سه محله سفلی، علیا و کرگرشت است. وانان در سرشماری سال 1385ش، بیش از 3.000 نفر و در سرشماری سال 1395ش، بیش از 2700 نفر جمعیت داشته است. مسجد جامع روستا احتمالاً مربوط به اواخر دوره قاجار است. حمام وانان در سال 1387ش در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

[29] همان، ص 119.

[30] همان، ص 154.

[31] همان، ص 145.

[32] همان، ص 413.

[33] همان، ص 177.

[34] همان، ص 241.

[35] وردنجان نام شهرو دهستانی است از توابع شهرستان بن در استان چهارمحال و بختیاری؛ تومانک و بارده از روستاهای دهستان وردنجان هستند. وردنجان در سال 1391، دارای شهرداری شد. وردنجان در سال 1345ش، بیش از 1700 نفر، در سرشماریسال1355ش، 2382 نفر و در سرشماری سال 1395ش، بیش از 4400 نفر جمعیت داشته است.

[36] همان، ص 136.

[37] همان، ص 177.

[38] همان، ص 217.

[39] باباحیدر امروزه نام شهری است که مرکز بخش باباحیدر در شهرستان شهر کرد در استان چهارمحال و بختیاری می باشد. شهر باباحیدر در سرشماری سال 1395، بیش از 18.000 نفر جمعیت داشته است. در این شهر مزار امامزادگان سید میراحمد و حیدر ابن مالک (ع) قرار دارد و گویا این شهر نام خود را از وجود شریف امامزاده حیدر بن مالک(ع) گرفته باشد.

[40] مصطفی‌آباد از روستاهای دهستان لار بخش لاران شهرستان شهر کرد در استان چهار محال و بختیاری است. این روستا در سرشماری سال 1385ش، بیش از 2250 نفر جمعیت داشته است.

[41] فیل‌آباد شهری است از توابع بخش باباحیدر در شهرستان فارسان استان چهار محال و بختیاری؛ این محل در سال 1397ش به مرتبه شهر ارتقا یافت. در سرشماری سال 1395ش، جمعیت آن بیش از 4600 نفر ثبت شده است.

[42] همان، ص 156.

[43] همان، ص 215.

[44] دستگرد امامزاده نام روستا و دهستانی است در فرخ شهر از توابع شهرستان شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری. این روستا دارای بناهایی متعلق به دوره‌های صفوی و قاجار است. دستگرد امامزاده در سال 1385ش، بیش از 1380 نفر و در سرشماری سال 1395ش، بیش از 4.000 نفر جمعیت داشته است. آستانه امامزاده محمداکبر(ع) در این محل واقع است؛ کتیبه این امامزاده متعلق به سال 1324ق و دوره پادشاهی شاه سلطان‌ حسین صفوی(1105-1135ق) است. ساختمان مزار در دوره سلطنت مظفرالدین شاه قاجار(1313-1324ق) توسط محمودخان، ملقب به باباخان ریاحی چالشتری بازسازی شده است.

[45] دهنو روستایی است در دهستان حومه در بخش مرکزی شهرستان بروجن در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سال 1390ش، 1219 نفر و در سرشماری سال 1395ش حدود 1.000 نفر جمعیت داشته است.

[46] ایرانچه، از روستاهای دهستان دستگرد بخش فرخ‌شهر شهرستان شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری است. گفته می‌شود یک کدخدای روستای دهنو در قرن 13 هجری شمسی با احداث قلعه‌ای این روستا را بنیاد نهاده است. ایرانچه در سرشماری سال 1385ش، 523 نفر و در سال 1395ش، 334 نفر جمعیت داشته است.

[47] سورک روستایی است در دهستان دستگرد بخش فرخ شهر شهرستان شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1395 ش 1206نفر جمعیت داشته است.

[48] گشینرجان، روستایی است در دهستان کیار شرقی، بخش کیار از توابع شهرستان کیار در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1385ش، بیش از 1400 نفر جمعیت داشته است.

[49] سرتشنیز روستایی است در دهستان کیار شرقی، بخش کیار از توابع شهرستان کیار در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1395ش، بیش از 2900 نفر جمعیت داشته است.

[50] همان، ص 247.

[51] همان، ص 244، نیز نک: ص 246.

[52] فتح الله سورشجانی که یکی از افراطیون مذهبی است در مغازه خود واقع در سامان به چند نفر از کشاورزان محلی اظهار داشته، در پانزدهم خرداد ماه سال جاری، روحانیون به رهبری آقای خمینی وضع این مملکت را روشن خواهد کرد و به این ظلم و بی‌عدالتی فعلی خاتمه داده می‌شود. وظیفه ماست که به آقای خمینی کمک کنیم تا به هدف خود برسد. همان، ص 252.

[53] همان، ص 280.

[54] همان، ص 10.

[55] هفشجان؛ اکنون نام شهری است در بخش مرکزی شهرستان شهرکرد. این شهر در سرشماری سال 1395ش، بیش از 21000 نفر جمعیت داشت است. هفشجان در سال 1355ش، دارای شهرداری شد. مسجد این شهر متعلق به دوره قاجار است و در سال 1386ش، در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

[56] همان، ص 130.

[57] طاقانک؛ امروزه شهری است از توابع بخش مرکزی شهرستان شهرکرد؛ طاقانک در سرشماری سال 1395ش، بیش از 6100 نفر جمعیت داشته است.

[58] همان، ص 296؛ طاقانک در مسیر جاده شهرکرد به بروجن قرار داشت. همان، ص292.

[59] همان، ص 414.

[60] دوپلان، نام روستایی است در دهستان مشایخ، بخش ناغان شهرستان اردل در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1385ش، 431 نفر جمعیت داشته است.

[61] کاج از توابع بخش مرکزی شهرستان اردل در استان چهار محال و بختیاری است و در سرشماری سال 1390ش، کمتر از 5.000 نفر جمعیت داشته است.

[62] دهنو علیا نام روستایی است در دهستان ناغان بخش مرکزی شهرستان اردل در استان چهار محال و بختیاری که در سرشماری سال 1385ش، قریب به 200 نفر جمعیت داشته است. دهنو سفلی نیز روستایی است در همین دهستان که در سرشماری سال 1385ش، 24 نفر جمعیت داشته است.

[63] همان، ص 405.

[64] همان، ص 314.

[65] شهر گندمان، امروزه مرکز بخش گندمان از توابع شهرستان بروجن در استان چهار محال و بختیاری است. گندمان در سال 1369ش به مرتبه شهر ارتقاء پیدا کرد و در 1395ش، بیش از 6200 نفر جمعیت داشته است.

[66] همان، ص 326.

[67] همان، ص 401.

[68] همان، ص 250.

[69] خیرآباد نام روستا و مرکز دهستانی است به همین نام در بخش فرخ‌شهر از توابع شهرستان شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری. روستای خیرآباد در سرشماری سال 1385ش، 1076 نفر و در سرشماری سال 1395ش، 979 نفر جمعیت داشته است.

[70] موسی خان، روستایی است در دهستان کیار شرقی، بخش مرکزی شهرستان کیار در استان چهار محال و بختیاری. این روستا با روستاهای سرتشنیز و گیشنیزجان همسایه است. روستای موسی خان، در سرشماری سال 1395ش، حدود 600 نفر جمعیت داشته است.

[71] خراجی روستایی است در دهستان کیار غربی، بخش مرکزی شهرستان کیار در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1385ش، بیش از 3000 نفر جمعیت داشته است.

[72] همان، ص 313.

[73] معموره از روستاهای دهستان و بخش گندمان، در شهرستان بروجن در استان چهار محال و بختیاری. این روستا در سرشماری سال 1385ش، 577 نفر و در سرشماری سال 1395ش، 491 نفر جمعیت داشته است.

[74] آقبلاغ؛ از روستاهای دهستان و بخش لاران از توابع شهرستان شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری است. این روستا در سرشماری سال 1385ش، 343 نفر و در سرشماری سال 1395ش، 208 نفر جمعیت داشته است.

[75] همان، ص 42-43.

[76] همان، ص 119.

[77] همان، ص 59-60.

[78] بلداجی، امروزه نام شهر و بخشی است از توابع شهرستان بروجن در استان چهار محال و بختیاری. بلداجی در 1362ش، به رتبه شهر ارتقا یافت. در سرشماری سال 1395ش، جمعیت آن قریب 12.000 نفر بوده است. مزار امامزاده حمزه علی(س) در این محل واقع است.

[79] همان، ص 223.

[80] کیار امروزه نام شهرستانی است در استان چهار محال و بختیاری. شهرستان کیار در سال 1386 و با تفکیک بخش کیار از شهرستان شهرکرد شکل گرفت. شلمزار شهر مهم و مرکز این شهرستان است. شهرستان کیار در سرشماری سال 1395ش، بیش از 50.000 نفر جمعیت داشته است.

[81] همان، ص 227.

[82] همان، ص 229.

[83] شهر جونقان؛ مرکز بخش جونقان از توابع شهرستان فارسان در استان چهار محال و بختیاری است. جونقان در سال 1356ش به رتبه شهر ارتقا یافت و در سرشماری سال 1395ش، بیش از 14.400 نفر جمعیت داشته است. کتیبه سراب جونقان و قلعه این شهر، به اواخر دوره قاجار تعلق دارند.

[84] همان، ص 402، 406.

[85] لردجان نام شهر و شهرستانی است در استان چهار محال و بختیاری. این شهرستان دارای چهار مرکز شهری به نام‌های لردگان، مال خلیفه، منج و سردشت است. جمعیت این شهرستان را بیش از 194.000 نفر نوشته‌اند.

[86] همان، ص 253.

[87] همان، ص 324.






























تصاویری از تظاهرات مردم بروجن در پاییز و زمستان 57


تصاویری از راهپیمایی مردم شهرکرد- 16 آبان 57 (شهید بشارت و حاج سید عطاءالله احمدی در جلو جمعیت حضور دارند.)


تصاویری از راهپیمایی ها وتظاهرات پاییز و زمستان سال 1357- شهرکرد


تظاهرات و راهپیمایی های مردم بروجن به روایت تصویر- پاییز و زمستان 1357


صحنه هایی از تظاهرات مردم در شهرکرد- آذرماه 1357


صحنه هایی از تظاهرات منجر به درگیری در شهرکرد- پاییز 1357


ابوالقاسم رییسی (از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


اسفندیار جعفری(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


آیت‌الله بناییان(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


حاج آقا میرزا و حاج آقا مصطفی السید از علمای چهارمحال و بختیاری(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


علی اصغر برجیان(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


علی نیلیه(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


کیومرث شاهوردی (اسلامی‌نیا)(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


محمد زمانی(از فعالان دوران انقلاب اسلامی در استان چهارمحال و بختیاری)


 

تعداد مشاهده: 4112

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.