امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: من، برای عبرت شهید شده‌ام. هیچ شخص با ایمان مرا یادآوری نمی‌کند مگر آن که (از شهادت من) پند و عبرت می‌جوید. امالی صدوق، صفحه 137، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش. *** تاریخ یک درس عبرت است برای ما. امام خمینی(قدس سره)، صحیفه امام، ج 18، ص 170.

شرحی بر اسناد

جنبش 15 خرداد 1354 در مدرسه فیضیه و دارالشفاء قم


تاریخ انتشار: 13 دي 1402

مدرسه فیضیه

«عصر روز 15 / 3 / 54 جمع کثیرى از طلاب و روحانیون براى بزرگداشت قیام 15 خرداد سال 1342 مطابق برنامه هر ساله، مجلس یادبودى در مدرسه فیضیه برگزار کردند. پس از نماز جماعت مغرب و عشا گروهى از طلاب با تبعیت از پیام امام خمینى از داخل مدرسه با شعارهایى چون: «درود بر سعیدی‌ها[1] سلام بر خمینى، مرگ بر شاه مزدور» تظاهراتى را به سمت میدان آستانه به راه انداختند.[2] مأمورین با استفاده از ماشین آب‌پاش، کوشیدند حرکت تظاهرکنندگان را سد نمایند ولى موفق نشدند. سپس گاز اشک‌آور شلیک کردند. در نتیجه طلاب به داخل مدرسه عقب‌نشینى کرده، درب مدرسه را بستند و تظاهرات خود را ادامه دادند. در ساعت 10 شب بعضى از طلاب که قصد خروج داشتند تا به منازل یا خوابگاه‌هاى خود بروند، توسط نیروهاى محاصره کننده بازداشت مى‌شوند که ساواک در گزارش خود نام 23 تن از آنان را با ذکر مختصرى از بازجویى‌هاى آنان آورده است. آن شب محاصره‌شدگان هر از گاهى تا صبح شعارهایى چون «طلبه‌ها بیدارید: بله»، «از پهلوى بیزارید: بله» را سر دادند. بامداد روز 16 خرداد مجدداً طلاب دست به تظاهرات زده و تعدادى از آنان نیز با پوشاندن صورت خود بر روى بام‌هاى مدارس آمده، شعارگویان با سنگ و آجر به نبرد با مأموران محاصره‌کننده برخاستند. عصر همان روز، طلاب با اجتماع در مدرسه فیضیه، مجدداً دست به تظاهرات زدند و پس از برگزارى نماز مغرب و عشا با سر دادن شعارهایى به تظاهرات ادامه دادند. برخى از این شعارها عبارت بودند از:

«رهبر ما خمینى عزیز است، رهبر شما پهلوى کثیف است.»

«درود بر خمینى، مرگ بر شاه مزدور»

«ملت ما بیدار است، از پهلوى بیزار است»

«مرگ بر این سلطنت یزیدى»

گروهى از آنان به هنگام شعار دادن، با پرتاب سنگ و آجر قصد شکستن محاصره و خروج از مدرسه را داشتند که با عکس‌العمل مأمورین مواجه شده، توسط ماشین آب‌پاش و شلیک گاز اشک‌آور مجبور شدند به داخل مدرسه بازگردند. در این اثنا مأمورین پنج تن از طلاب را که نقش بیشترى داشتند، بازداشت و به شهربانى اعزام نمودند.

طلبه‌ها در مرتفع‌ترین گنبد مدرسه پرچم سرخى را به نشانه پیروى جنبش خود از قیام امام حسین(ع) برافراشتند[3] و در گوشه و کنار مدرسه نیز پلاکاردهایى را نصب کردند که شعارهایى چون: «به یاد آریم آن ماه محرم، نیمه خرداد، خروش خشم انسان‌هاى آزاد» یا «خمینى و خمینى‌ها، سعیدى و سعیدى‌ها» بر آن‌ها نوشته شده بود.

مأموران حاضر که از حجم گسترده جمعیت و شدت مقاومت روحانیون قادر به سرکوبى آنان نشدند، از مرکز تقاضاى کمک کردند و براى شناسایى بیشتر جوّ داخلى مدرسه از روز دوم از طریق گلدسته‌هاى مشرف به مدرسه و با به پرواز درآوردن بالگرد از تظاهرکنندگان عکس‌بردارى نمودند. طلاب در طى این سه روز از نان و خرما و بعضاً پنیرى که از بیرون و به شکل مخفیانه به داخل فرستاده مى‌شد، تغذیه مى‌کردند. در ایام محاصره، آب و برق مدرسه نیز توسط ساواک قطع شده بود.

در طول سه روز درگیرى و محاصره در گرماى طاقت‌فرساى خرداد ماه قم، بسیارى از روحانیون براى همراهى با محاصره ‌شدگان ـ در بیرون مدرسه ـ به فعالیت مشغول بودند. بیش از 500 تن از آنان به منزل آیت‌الله‌ سید محمدرضا گلپایگانى رفته و از ایشان تقاضاى چاره‌اندیشى نمودند و عده‌اى دیگر به منزل سایر مراجع رفتند. گروهى هم در اطراف میدان آستانه و نزدیک درب اصلى مدرسه گرد هم آمده بودند تا اگر طلاب بیرون آمدند آنان را در میان گرفته، از تعرض مأموران رژیم جلوگیرى کنند.

پیش از هجوم وحشیانه مأموران، مراجع ثلاث قم در منزل آیت‌الله‌ حاج شیخ مرتضى حائرى تشکیل جلسه داده، براى رهایى طلاب رایزنى نمودند. چون هجوم و حمله به مدارس پیش‌بینى مى‌شد طلاب نیز دائماً با دفاتر مراجع تهران، قم و سایر بلاد، تماس تلفنى مى‌گرفتند؛ ولى هیچ یک از این تلاش‌ها نتیجه نداد و فیضیه و دارالشفاء در عصر روز هفدهم خرداد تبدیل به میدان نبردى نابرابر شدند و حماسه خونین و قهرمانانه جنبش سه روزه 15 تا 17 خرداد 1354 سرکوب شد.

در ساعت 30 / 4 بعد از ظهر روز هفدهم بالگردهاى اعزامى مجدداً بر آسمان ظاهر شدند و قدرت‌نمایى کردند و هم‌زمان نظامیان ورزیده‌اى که گفته مى‌شد نیروهاى ویژه گارد جاویدان شاهنشاهى هستند، از پشت بام‌هاى اطراف مدرسه به داخل حیاط هجوم آوردند و به ضرب و شتم طلاب پرداختند. آنان با تشکیل دالانى انسانى از نیروهاى باتوم به دست، دستگیرشدگان را از این معبر همراه با ضرب و شتم شدید عبور مى‌دادند. پس از انتقال مضروبین و مجروحین به زندان، نیروهاى رژیم مدرسه را اشغال و پس از آن‌که با جستجوى حجره به حجره تمامى کسانى را که در آنجا پناه گرفته بودند، مضروب و بازداشت کردند و همه درها و پنجره‌ها را شکستند و اثاثیه آنها را داخل حیاط ریختند، مدرسه را تعطیل نمودند. این تعطیلى تا روز دوازدهم فروردین 1357 طول کشید و در آن تاریخ با حرکت انقلابى تظاهرکنندگان مدرسه به تصرف مردم درآمد و با وساطت مراجع، امکان تعمیر و بازگشایى مدارس فراهم شد.

ساواک علت شکل‌گیرى این جنبش را علاوه بر بزرگداشت قیام خونین 15 خرداد 1342 صدور اعلامیه امام خمینى در مخالفت با حزب رستاخیز و تخطئه برنامه اصلاحى شاه گزارش کرده و ملااحمد کروبى را که از چند روز قبل در مدرسه مستقر شده بود و عصرها که مدرسه مملو از جمعیت بود، سخنرانى مى‌نمود، از عوامل مشخص تحریک طلاب دانسته است. ضمناً اذعان کرده بود که طلاب از طرحى مبنى بر بستن درب اصلى مدرسه مطلع شده بودند. بنا به نظریه ساواک:

مدرسه فیضیه همیشه مرکز فعالیت‌هاى برخلاف از قبیل: الصاق اعلامیه‌هاى مضره و توزیع آن به صورت شبانه و نوشتن شعارهاى ضدمیهنى بوده و ضمناً مرکز تظاهرات ضددولتى است... صلاح آن است که این درب ورودى به کلى بسته شود و طلاب از درب مدرسه دارالشفاء رفت و آمد کنند و چون درب مدرسه دارالشفاء در خیابان خلوت و دور از انظار قرار دارد طبعاً تردد افراد غیرطلبه به مدرسه مذکور کمتر شده و کنترل آن نیز آسان‌تر خواهد بود.

چند صد تن از دستگیرشدگان، در زندان «نسوان» شهربانى قم، که حداکثر ظرفیت آن 100 نفر بود، جاى داده شدند. سپس بازجویى همراه با شکنجه از افراد آغاز شد.

«نیروهاى شهربانى قم، آنان را شکنجه روحى مى‌دهند و از آنان مى‌خواهند که به امام خمینى توهین کنند و یا این‌که اعمال خلاف شأن طلبگى و شرع (رقص و...) انجام دهند.»[4]

مأموران عکس‌هایى را که از جریان تظاهرات، از روى گلدسته‌هاى حرم حضرت معصومه(س) برداشته بودند، با افراد تطبیق مى‌دادند و یک عده را که هنگام تظاهرات نقاب نزده بودند و همچنین یک عده از نقابداران را شناسایى کردند و به آزار آنها مشغول شدند.

شکنجه و بازجویى مقدماتى تا اواخر شب ادامه یافت. به علت تعداد زیاد دستگیرشدگان و کمى جا، هیچ کس نتوانست آن شب بخوابد. در اواخر شب شکنجه متوقف شد و دوباره ساعت 8 صبح 18 خرداد بازجویى همراه با شکنجه و پرونده‌سازى آغاز گردید. در بین دستگیرشدگان، تعداد آنهایى که شدیداً زخمى بودند و حالشان رو به وخامت مى‌رفت، از یکصد نفر تجاوز مى‌کرد.

عصر 18 خرداد، «اسیران» را از قم روانه تهران نمودند. در هر اتوبوس 12 نفر ژاندارم و پاسبان مسلح به مسلسل و تفنگ و 42 نفر زندانى جا داده شده بودند. نگهبانان از هیچ‌گونه توهین ـ از قبیل فحش‌هاى وقیحانه و ضرب و شتم و کندن ریش و انواع آزارها و اذیت‌ها ـ خوددارى نکردند. از قم تا تهران، شش ساعت طول کشید. با وجود گرماى طاقت‌فرسا، نه تنها به افراد تحت مراقبت آب ندادند بلکه پیوسته زیر ضربات باتوم و قنداق تفنگ قرارشان مى‌دادند.[5]

ساعت 9 شب به تهران رسیدند. ابتدا طلاب را روى زمین پوشیده از سنگریزه، به حالت سجده خواباندند. اگر کسى از جایش تکان مى‌خورد و یا لب به اعتراض مى‌گشود، باتوم و شلاق بر سرش فرود مى‌آمد. این پذیرایى! تا ساعت 30 / 4 بامداد 19 خرداد ادامه یافت؛ سپس دستگیرشدگان را به گروه‌هاى 25 ـ 30 نفره تقسیم و به سلول‌هاى از پیش تعیین شده منتقل کردند.

پس از دو الى سه هفته بازجویى و شکنجه، عوامل اصلى حرکت را پیدا کردند و پس از آن، زندانیان را به سه دسته تقسیم نمودند:

الف) کسانى که سن‌شان کمتر از 17 سال بود و یا این که خیلى پیر بودند، آزاد شدند.

ب) کسانى که 18 ـ 19 سال سن داشتند، به بهانه سربازى به پادگان‌هاى نظامى شهرهاى شاهرود، بیرجند و کرمان اعزام شدند.

ج) کسانى که مدرکى از آنها به دست آمده یا در مورد ایشان اعترافاتى شده بود و در حرکت نقش مؤثر داشتند، به حبس‌هاى چند ساله همراه با شکنجه‌هاى شاق محکوم شدند.[6] تعداد محکومین به زندان از سه سال تا 15 سال، یکصد نفر بود.

در میان جمع دستگیرشدگان، افراد زیر 18 سال کم نبودند و یک دانشجو و دو کارگر نیز در میان آنها بودند. چهار نفر طلبه پاکستانى و دو طلبه افغانى نیز که در فیضیه زخمى شده بودند، جزء زندانیان بودند؛ که بعد از شکنجه و بازجویى، از کشور رانده شدند.

گاهى مقاومت‌هایى روى مى‌داد که در نوع خود شگفت بود؛ از جمله نوجوان 12 ـ 13 ساله‌اى را شکنجه بسیار کرده و از او خواسته بودند که به ساحت امام خمینى(ره) اهانت کند ولى او از این کار امتناع مى‌کرد. پس از شکنجه فراوان، ظاهراً قبول کرد که این کار را انجام دهد؛ لیکن وقتى سایرین را جمع کردند تا در جلو آنها به امام اهانت کند، او فریاد زد: «خمینى فرزند پیامبر است؛ او فرزند على، حسین و موسى بن جعفر [علیهم‌السلام] است. من چگونه به او جسارت کنم؟!» که در این لحظه تمامى زندانیان متأثر شده شروع به گریه کردند. شکنجه‌گر نیز تحت ‌تأثیر این صحنه‌ها، موقتاً دست از اصرارش برداشت.

مجموعاً دوران شکنجه و بازجویى 12 روز به طول انجامید. محکومیت‌ها بسیار طولانى و غیرقابل تصور بود و هیچ‌گاه ـ تا آن زمان ـ سابقه نداشت که محکومیت شرکت در یک تظاهرات، این قدر طولانى باشد. به‌طورى که حداقل 3 سال و حداکثر 15 سال حکم داده بودند.

در این حرکت خودجوش، حدود 500 تن از طلاب و روحانیون که جز تنى چند، قریب به اتفاق آنان جوان بودند، بازداشت شدند. بر اساس آمار سال 1354 در مدارس طلبگى قم 6414 تن طلبه مشغول تحصیل بودند که بر این اساس رقم افراد بازداشتى نشانگر میزان بالاى مشارکت آنان در این واقعه شجاعانه و تأثیرگذار است. ورود یک باره تعداد زیادى روحانى به زندان‌هاى رژیم که هر یک از گوشه‌اى از خاک ایران بودند انعکاس گسترده‌اى در تمامى نقاط کشور داشت. ضمن این که در داخل زندان‌ها نیز موازنه را به نفع نیروهاى مذهبى تغییر داد. چرا که بخش قابل توجهى از زندانیان گروه‌هاى چریکى و سیاسى یا به اسلام اعتقاد نداشتند یا از التقاط و بحران ایدئولوژیک رنج مى‌بردند. در شرایطى که گروه‌هاى مسلح چپ و التقاطى با بن‌بست در ایدئولوژى و خط‌مشى مواجه شده بودند، جنبش 17 خرداد روحانیت نقطه عطف نوینى شد در قیام علیه رژیم شاه و خون تازه‌اى در اندام مبارزه جارى ساخت.

امام خمینى با صدور اعلامیه‌اى از نجف ضمن ستایش قیام طلاب و روحانیون به تأسى از 15 خرداد 42، به شدت جنایات رژیم شاه را محکوم ساخت و این حرکت را موجب افزایش بیدارى مردم و در پیوند با مبارزات اقشار مختلف و به ویژه دانشگاهیان سراسر ایران توصیف نمود.

این جنبش، نفى عملى و ردّ قطعى تئورى‌هاى مرکزیت سازمان بود که تلاش داشت مذهب را در حرکت‌هاى سیاسى ـ اجتماعى، به عنوان یک عامل بازدارنده معرفى و نفى کند و هر نوع مبارزه را صرفاً در چارچوب «بى‌دینى» موجه بداند.[7]

 

تحریف رژیم و واکنش امام و مراجع

در انعکاس اخبار و تحلیل حوادث 15 ـ 17 خرداد 1354 قم، مطبوعات رژیم شاه بدان‌گونه که انتظار مى‌رفت با تشبث به دروغ و تحریف عمل کردند. با تیترهایى چون «اطلاعات تازه‌اى از نقابداران شورشى قم»، عکس‌هایى از تظاهرات طلاب و روحانیون در لباس غیرروحانى را که براى جلوگیرى از شناسایى شدن توسط ساواک، نقاب بر چهره خود زده بودند،؛ منتشر ساختند و بى‌آن که از مناسبت 15 خرداد نامى ببرند، مدعى شدند که در این تظاهرات، «شعارهاى کمونیستى» داده شده است، و عوامل ارتجاع سیاه و سرخ در لباس روحانیت آشوبگرى کرده‌اند.[8] امام خمینى در پیام خود نوشت:

با همه مصیبت‌ها بیدارى ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاه‌هاى سرتاسر ایران ـ بر حسب اعتراف شاه ـ و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت، با همه فشارها و قلدرى‌ها، طلیعه به دست آوردن آزادى و رهایى از قید استعمار است... من در این لحظه‌هاى آخر عمر نگرانى‌هاى فراوان دارم. خوف از آن دارم که این شخص [شاه ]که به هر حیله‌اى متشبث شد مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بیش از این مبتلاى به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بیش از این به خاک و خون کشد و با تهمت مرتجع سیاه و بى‌وطن سرخ، علماى اسلام و دانشمندان و روشنفکران را قتل‌عام کند.[9]

آیت‌الله‌ گلپایگانى، در اطلاعیه خویش، اعلام داشت:

تهمت‌هاى ناروایى که در مطبوعات نسبت به روحانیت درج شده، تکذیب مى‌شود؛ و ساحت مقدس روحانیت شیعه، از تأیید مرام کمونیسم منزّه و مبراست.[10]

آیت‌الله‌ سید صادق روحانى، در اطلاعیه خود، ضمن تقبیح عمل مطبوعات رژیم، خواستار «توبیخ روزنامه‌نویس‌ها و جلوگیرى از اهانت بیشتر به مقدسات دینى» شد:

روزنامه‌ها آنچه ممکن بوده است، نسبت‌هاى دروغ و بى‌اساس و ناروا به آنها [ = طلاب] داده و وقاحت را به جایى رسانده‌اند که راستى روى تاریخ را سیاه، و موجب خشم و نفرت عمومى قرار گرفته‌اند.[11]

آقای‌ شریعتمدارى نیز، در اطلاعیه خود، یادآورى کرد که:

روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم با مرام کمونیستى و مادى‌گرى به هیچ‌وجه سازش ندارد و طلاب بازداشت شده از مدرسه فیضیه و دارالشفاء هیچ کدام وارد این مرام نیستند و آنچه در جراید نوشته شده است، صحیح نیست و تکذیب مى‌شود.[12]

در اطلاعیه آیت‌الله‌ مرعشى نجفى نیز آمده بود:

و مزید بر علت، مفتریات و اکاذیب واضحه بعضى از جراید در مورد دستگیرشدگان مى‌باشد. جاى بسى تأسف است که این اسنادهاى ناروا، از حیث افعال و مرام، به طلاب علوم دینیه که سربازان مذهب و ولىّ‌عصر(ع) مى‌باشند، داده شود.[13]

در فضایى که رژیم شاه تلاش مى‌کرد حتى مبارزات روحانیان و طلاب را نیز با اتهام دروغین کمونیسم سرکوب نماید و تنها دشمن خود را در چارچوب جنگ سرد بین بلوک غرب و اردوگاه مارکسیسم، کمونیست‌ها و چپ‌گرایان معرفى کند، و به رغم بالندگى و تداوم مبارزات اسلامى در بین اقشار مختلف جامعه به رهبرى روحانیان، مرکزیت مارکسیست سازمان مجاهدین خلق با انتشار بیانیه تغییر ایدئولوژى سازمان، هم به سیاست تبلیغاتى رژیم شاه کمک مى‌کرد و هم به پیکر مبارزین مسلمان ضربه وارد مى‌ساخت.»

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . شهید آیت‌الله‌ سید محمدرضا سعیدى، روحانى مبارز و شجاع حامى نهضت امام خمینى، در تاریخ 20 خرداد 1349 در اثر شکنجه‌هاى فراوان ساواک در زندان قزل‌قلعه به شهادت رسید. برای مطالعه درباره آن شهید والا مقام بنگرید: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1376 و یادکردی از شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی و ورود سرمایه گذاران آمریکایی به ایران و شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی، سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[2] . «در سال‌هاى سکوت و ناامیدى و سرخوردگى هر سال در مدرسه فیضیه بزرگداشت شهداى 42 برگزار مى‌شد. در سال 54 سرکوبى و وحشى‌گرى عمال رژیم قدرت بیشترى یافته بود چرا که دیگر حزب فراگیر مسلط شده بود. امام خمینى طى بیانیه‌اى ضمن تحریم حزب، از روحانیون و طلاب خواست تا خاطره 15 خرداد را هر چه باشکوه‌تر برقرار دارند.» مدنى، سید جلال‌الدین، تاریخ سیاسى معاصر ایران، ج 2، ص 222.

[3] . برافراشتن پرچم‌ها با رنگ‌های مختلف در مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، از سنن دیرین شیعیان است و هر رنگی می‌تواند تداعی کننده معنایی باشد. پرچم سبز نشان سیادت، پرچم قرمز نشان خون و شهادت، پرچم سیاه نشان سوگواری و.... ولی رژیم شاه با علم به این موضوع، و دانستن این که مردم نیز با این سنت، پیوند دیرینه دارند، با مطرح نمودن این که پرچم سرخ برافراشته شده کار مارکسیست‌ها بوده است، در جهت انحراف افکار عمومی تبلیغات می‌نمود و احمقانه تلاش می‌کرد تا سنت دیرین شیعیان را در این حادثه به هر ترتیبی به مارکسیست‌ها منتسب نماید!

[4] . نشریه 15 خرداد، ش 25، ص 48.

[5] . همان.

[6] . همان: ص 48 ـ 49؛ با تلخیص و اندکى تصرف.

[7] . پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مدرسه فیضیه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1380، ص 289 ـ 321 همراه با تلخیص و اضافات.

[8] . روزنامه کیهان، 18 / 3 / 54، ص 2.

[9] . صحیفه امام، ج 3، ص 102.

[10] . نشریه پیام مجاهد، ش 32، تیرماه 54، ص 5.

[11] . همان.

[12] . همان.

[13] . همان.




































مدرسه دارالشفاء


مدرسه فیضیه قم

منبع: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام( 1384-1344)، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم، سال 1385، ج 2، ص 105 تا 111. با اندکی ویراستاری و اضافات.
 

تعداد مشاهده: 1211


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.