امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرموده است: غافل‌ترین و ناآگاه‌ترین مردم کسی است که به دگرگونی و حال به حال شدن دنیا پند نگیرد. سفینه البحار، جلد 2، صفحه 146، به نقل از آثارالصادقین، آیت‌الله احسان‌بخش.*** قرار دادن اسناد متقن و جهت دهنده در فضای مجازی به بسیاری از محققان و نویسندگان کمک شایانی خواهد کرد. مقام معظم رهبری در دیدار با کارکنان مرکز اسناد انقلاب اسلامی مورخه 1390/1/31.

شرحی بر اسناد

زمین‌خواری ارتشبد نعمت‌الله نصیری ریاست ساواک


تاریخ انتشار: 07 بهمن 1402

نعمت‌الله نصیری (رئیس ساواک)

زمین‌خواری یکی از راه‌های پولدار شدن در دوره حکومت پهلوی‌ها بود. یکی از کسانی که در ایران این ناهنجاری اجتماعی، اقتصادی و مالی را مرسوم کرد رضاخان بود، او به عنوان شخص اول مملکت این فساد را در جهت عملی کردن زیاده‌خواهی‌های خود نهادینه نمود و در طول سلطنتش بسیاری از املاک مرغوب شمال کشور و استان‌های دیگر را به زور سرنیزه و دسیسه و تهدید به نام خود کرد.

رابرت گراهام در کتاب خود در این باره می‌نویسد: «رضا‌خان مدعی بود که زمین‌ها را از مالکانش می‌خرد، ولی جالب این‌که مثلاً دکان را به یک ریال، خانه را سیصد دینار و ملک مزروعی را به عُشر عایدات سالیانه‌اش با تهدید و حبس، از دست صاحبانش بیرون می‌آورد. اغلب این بیچارگان کسانی بودند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار شدند املاک و مزارع خود را که یگانه وسیله امرار معاش آن‌ها بود، در مقابل چند شاهی و احیاناً بدون دریافت چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار کنند.»[1]

رضاخان املاک را به منطقه‌های مختلف تقسیم کرد و در هر منطقه یک افسر گمارد و کل املاک او را سرلشکر کریم بوذرجمهری[2] اداره می‌کرد. در سال 1319 صورتحساب عایدی خالص سالانه املاک پهلوی 62 میلیون تومان بود که همه این‌ها را به پسرش محمدرضا منتقل کرد و سایر اولاد او بی‌نصیب ماندند. بعدها آن‌ها به رضاخان شکایت کردند و او نیز به محمدرضا نوشت که کاخ‌های فرزندان را به آن‌ها انتقال دهد و علاوه بر آن به هر کدام یک میلیون تومان بپردازد، که سریعاً انجام شد.[3]

مؤلف کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی در این زمینه چنین نوشته است: «اگر رضاخان خاطرات خود را می‌نوشت و در آن توضیح می‌داد که چرا هزاران هزار مالک را بی‌ملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزه او جالب بود. تصور می‌کنم اگر خاطراتش را می‌نوشت باید می‌گفت که از نظر ملک سیری نداشتم! از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود پرسیدم. پاسخ داد: اگر می‌خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می‌کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می‌شد! همه و یا لااقل تعداد زیادی از کسانی که حق ملاقات با او را داشتند چنین پیشنهاداتی می‌دادند و این نقطه ضعف بزرگ رضاخان بود. در روز‌های اشغال ایران توسط متفقین که انگلیسی‌ها رضا را به عنوان یک مهره‌ی بی‌ارزش و مدفون می‌دانستند، رادیو بی.بی.سی سه روز متوالی درباره املاک رضاخان سخن گفت و می‌گفت که بزرگترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرده، غصب کلیه‌ی اموال مردم شمال است![4]

در دوره پهلوی دوم زمین‌خواری شکلی افراطی به خود گرفت و منشأ این معضل دربار پهلوی و شخص محمدرضا، زنان رضاخان به ویژه تاج‌الملوک، برادران و خواهران شاه، فرزندان آنان و سایر وابستگان بودند. نمونه بارز آن سرلشکر منصور مزین به عنوان نماینده شخص شاه در گرگان و دشت، تمام اراضی ملی را به اسم شاه تصاحب کرد و سند آن را در دفتر اسناد به نام املاک پهلوی ثبت نمود، سپس به تدریج فروخت و پول آن را به حساب محمدرضا در مرکز انتقال داد[5] به موازات درباریان، دولت‌مردان سیاسی و نظامی رژیم از این راه ثروت‌های میلیونی اندوختند. از امیرعباس هویدا نخست‌وزیر بهایی گرفته تا وزرا، رؤسا و نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا و استانداران و... همگی در این غارت ملی شرکت داشتند.

ارتشبد نعمت‌الله نصیری یکی از افسران نظامی دوره رضاخان بود که در مشاغل گوناگون نظامی به رضاخان خدمت نمود، اما مناصب حساس او از سال 1329 که به عنوان فرمانده گارد شاهنشاهی منصوب شد، آغاز گردید. در کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332 که منجر به سقوط دولت دکتر محمد مصدق شد یکی از فرماندهان اصلی بود. پس از پیروزی کودتاچیان از او تقدیر گردید و جایگاه ویژه‌ای نزد شاه یافت و به عنوان افسری مطیع برای بقیه حیات سیاسی و نظامی از طرف شاه همیشه منصبی حساس در اختیار داشت که مهمترین آن سمت معاونت نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) بود و مدت چهارده سال بر امور امنیتی و اطلاعاتی کشور تسلط داشت و برای خشنودی ارباب خارجی و داخلی از هیچ اقدامی فروگذاری نکرد.

رژیم پهلوی و شخص محمدرضا در ازای این جنایت‌ها دست او را در زمین‌خواری و غارت اموال عمومی و ثروت‌اندوزی باز گذاشتند و تمام حیف و میل‌های او را نادیده گرفتند. این در حالی بود که او امکانات عدیده‌ای از مسیر‌های رسمی دریافت می‌کرد. مقدمه فوق را جهت ارائه چند سند از حیف و میل‌ها و زمین‌خواری ارتشبد نعمت‌الله نصیری تقدیم نمودیم.

****

 

تاریخ: 16 / 8 / 1357

موضوع: اخذ و تصرف زمین

خبر رسیده گویاست:

باغ تیمسار ارتشبد نصیری به طول 4000 متر و عرض یک هزار متر مربع واقع در طالب‌آباد بندر پهلوی، به‌طوری‌که شایع است وقتی نامبرده این زمین را تصرف نموده و با مقاومت مردم که چراگاه‌های دام‌های خود را با این تصرف از دست می‌دادند روبرو گردیدند به وسیله تیمسار موحدی رئیس ساواک وقت استان گیلان و عواملشان شایع نمودند که این زمین مربوط به مقام 66 [شاه] می‌باشد و با این حربه مردم را خاموش نمودند.

 

*****

از: اداره کل سوم /  352                                                                   تاریخ: 4 / 9 / 57

به: مدیریت کل اداره چهارم / 412                                                   شماره: 1582 / 352

 

درباره: تیمسار ارتشبد نصیری

از طریق پست تعداد چهار برگ فتوکپی با نام مستعار م ـ ح ـ ر ـ س ـ د به نشانی کانون دانشجویان ارسال و در این نامه که رونوشت آن به عنوان کانون وکلا، مجلس شورای‌ ملی، استانداری گیلان، فرمانداری لاهیجان، مدرسه عالی مدیریت گیلان نیز فرستاده شده است ادعا نموده که تیمسار ارتشبد نصیری زمینی به مساحت سه میلیون متر مربع بین چمخاله و عسگرآباد و کناره دریای خزر در منطقه قریه دهگاه از توابع شهرستان لاهیجان را با کشیدن سیم خاردار به ناحق به تصرف درآورده است و در پایان نیز خواسته شده چنانچه اطلاعاتی در این مورد وجود دارد که بتواند در اثبات موضوع کمک نماید مراتب را به شعبه 18 دادستانی تهران اعلام نماید.

با توجه به مراتب فوق عین پاکت و چهار برگ فتوکپی مورد بحث جهت اطلاع و اقدام مقتضی ایفاد می‌گردد.

از طرف مدیر کل اداره سوم ـ طباطبائی

 

*****

به تاریخ: 16 / 8 / 57

حضور محترم جناب آقای جناب استاندار گیلان

موضوع سوء استفاده ارتشبد نصیری

محترماً به استحضار می‌رساند ارتشبد نصیری زمینی به مساحت سه میلیون متر مربع تقریبی بین چمخاله و عسگرآباد کناره دریای خزر در منطقه قریه دهکاه از توابع شهرستان لاهیجان با کشیدن سیم خاردار به ناحق به تصرف خود درآورده است.

تقاضا دارد با توجه به این‌که این اراضی از بیت‌المال می‌باشد برای اثبات مورد جرم در محل استعلام به عمل آورید و به خاطر احقاق[حق] ملت ایران و تعقیب این دزد و جنایتکار اطلاعات خود را به دادستانی تهران و ضبط در پرونده متهم در شعبه 18 ارسال فرمایید.

از این راه کمک خود را در راه مبارزه با فساد و اختناق به ثمر رسانیده‌اید.

نهایت کمال تشکر را دارد.

سپاس و درود فراوان بر شما مبارزان راه حق و ایران

با تقدیم احترام ـ م ـ ح ـ س ـ ه ـ د

رونوشت فرماندار شهرستان لاهیجان جهت تعقیب

 

*****

محترماً به استحضار می‌رساند:

اداره کل سوم فتوکپی نامه آقای صارم‌الدین فتوحی را که به عنوان مدیر مجله خواندنی‌ها (آقای امیرانی) و آقای جلال نائینی سناتور مجلس نوشته شده، ارسال نموده که در نامه مزبور تیمسار ارتشبد نصیری به اخذ پنجاه میلیون تومان رشوه در معامله زمین کلاک کرج متهم گردیده است. با توجه به این‌که در این ‌مورد طبق اظهارات آقای جواد عظیمی محضردار شماره 130، زمین‌های مزبور به مبلغ شصت میلیون تومان به ساواک فروخته شده، مراتب جهت استحضار به عرض می‌رسد.

علیالی

         2 / 9 / 57

جمالی 4 / 9 / 57

محترماً به عرض می‌رساند. در مورد این گزارش قبلاً اقدام گردیده و نتیجه به عرض رسیده است.

اداره یکم حفاظت                      5 / 9 / 57

اقدامات اداره کل ششم در زمینه سوءاستفاده عظیمی و شکایاتی تا که در این‌باره معمول شده است به کجا رسیده است، پی‌گیری کنید. تا وضع آقای عظیمی روشن شود. 16 / 9 / 57

 

*****

2710 /  ش

محترماً به استحضار می‌رساند.

مفاد دادخواست آقای محبعلی سلطان‌مرادی که از طریق دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به اداره کل سوم و از آن ‌طریق به این اداره کل واصل گردیده حاکیست که: تیمسار نصیری ضمن تبانی با آقای سید رحیم نقیبی زمین‌های مورد نسق وی و چهار برادرش را علی‌رغم میل باطنی آنان و به اجبار تصرف کرده و در این مورد تقاضای رسیدگی نموده است.

مراتب جهت استحضار و صدور اوامر عالی به عرض می‌رسد.

علیالی 6 / 10 / 57

 

*****

  تاریخ: 21 / 1 / 1330   

شماره پرونده: 39 / 46

 

ریاست محترم دادگاه استان مازندران

احتراماً بر[برابر] دادنامه صادر از دادگاه شهرستان گرگان در دعوی آقای اتابای و سرلشگر نصیری و سرلشگر ایادی به شرح زیر تصدیع می‌دهد:

حکم صادره برخلاف ... قانون صادر شده و رعایت حقوق افراد نشده است و شاید عناوین خواهان‌ها مؤثر شده که چنین دادرسی بی‌سابقه در دادگستری به عمل آورده و حق‌کشی شده است. به هر صورت گذشته از این‌که املاک مینودشت از قدیم ملک متصرفین آن بوده و مالکین در زمین‌های خود کشت و زرع و بنا و مستحدثات داشتند و هم‌‌اکنون دارند و زمان شاه فقید آن‌ها را به عناوین مختلف گرفتند و در مجلس شورای ملی بعد از شهریور بیست به موجب قانون، کلیه املاک غصبی و خریداری و معاوضه زمان سابق را اجازه داد که دادخواست تقدیم و مسترد دارند ـ رعایا که از قانون اطلاع نداشتند در ظرف مهلت قانونی مبادرت به تقدیم دادخواست ننمودند [در نتیجه] ملک آن‌ها بلاتکلیف ماند. سپس این املاک جز املاک پهلوی قلمداد شد. در زمان صدارت آقای دکتر مصدق جزء موقوفات پهلوی معرفی کردند ـ در هر حال جریان این‌گونه املاک موضوعی است که قضات محترم بهتر واقف به حقیقت امر هستند ـ در سال‌های اخیر چون نظر شاهنشاه رفاه و آسایش رعایا بود دستور فرمودند املاک رعایا به خودشان مسترد شود و حتی املاک شخصی را بین ساکنین و رعایا تقسیم کنند ولی برخلاف منویات شاهانه عوض آن‌که ملک هر ‌کس را به‌خودش بدهند و به متصرف و رعیت داده شود، املاک را بین اقربا و اشراف و من‌جمله خواهان‌های بدوی تقسیم نمودند و آقایان با اعمال قدرت، حقوق رعایا را تضییع می‌نمایند ـ دادگاه بدوی هم رعایت حق را نکرده است و از قانون چشم‌پوشی نموده و به شرح ذیل خلاف در رأی ظاهر است:

1ـ اعتراض به مبلغ خواسته خواهان‌ها شد و دادگاه بدوی رد کرده در صورتی که خواسته خواهان‌ها یکی سی هکتار زمین است و ثانیاً اجرت‌المثل؛ و باید هریک از این ‌‌دو خواسته را مشخص نموده باشند که ارزش ملک مورد تقاضای آن‌ها چیست و خواسته از بابت اجرت‌المثل چه میزان است؟ که تعیین نکردند و خواسته مبهم بود در حالی که ارزش ملک بیشتر بوده سوای اجرت‌المثل و دادگاه بدوی نه اخطار رفع نقص برای خود آن‌ها صادر کرد و نه ترتیب اثر به اعتراض موکلین داد از این لحاظ رأی صادره مخدوش است و به ایراد خود باقی هستم و نقض دادنامه از نظر فوق به نظر صحیح است.

2ـ خواهان‌های بدوی مدعی هستند که صد و ده هکتار دارند و سی هکتار آن در ید خواندگان است در صورتی‌که خواندگان 18 نفر قلمداد شده‌اند که عده‌ای موکل بنده هستند. دادخواست ناقص بود و معین شده که میزان توجه دعوی هر یک از خواندگان معلوم نبود و نمی‌باشد، ایراد شد ترتیب اثر ندادند و دادرسی ناقص است. باید اخطار رفع نقص کرده باشند که دادخواست ناقص را به سرعت برای حق‌کشی برسند و نکرده‌اند به این ایراد در این مرحله باقی هستم و باید میزان توجه دعوی نسبت به موکلین معلوم شود خلع ید هریک از کجا و به چه میزان است و توجه دعوی نسبت به هریک چه اندازه است. دادگاه بدوی معجلاً موکلین را محکوم کرده است.

3ـ ایراد مرور زمان قابل رسیدگی است و رسیدگی به ایراد مرور زمان قبلاً باید بشود و دادرس محترم صرف‌نظر فرموده‌اند به این ایراد در این مرحله باقی هستم. تقاضای رسیدگی نموده و دادرسی بدوی ناقص است.

4ـ معین نشده بخش ملک خواهان‌ها در دست کیست و موکلین منکر تصرف در ملک آن‌ها می‌باشند. احراز تصرف از ناحیه موکلین نشده است و اگر می‌شد رسیدگی به حقوق مکتسبه هم لازم بوده، نشده است.

5ـ نکته قابل اهمیت این‌که در شمال مطابق عرف محل حق دستاری ‌باید مرعی گردد. موکلین در متصرفات خود خانه و باغ و مستحدثات دارند و به تحقیق و معاینه محلی استناد شده ترتیب اثر ندادند. در این مرحله برای اثبات وجود حقوق مکتسبه و دستاری و غیره به تحقیق و معاینه محل با جلب نظر کارشناس استناد می‌شود.

بالاخره آنچه لازم به تذکر است، این‌ است که دادگاه بدوی به جای این‌که کارشناس رسمی انتخاب کند کارمندی از ثبت اسناد که به هیچ‌وجه صلاحیت نداشته، برده‌اند که سریعاً حکم را صادر فرمایند و به این عمل دادگاه بدوی ایراد وارد است که کارشناس را باید ببرند نه هرکه خواست خواهان دعوی باشد ـ به شرح فوق نقض دادنامه بدوی با منظور فرمودن خسارات و صدور حکم بر بی‌حقی خواندگان را مستدعیست.

با تقدیم احترامات

 

*****

‌تیمسار معظم ارتشبد حجازی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران

تیمسار سپهبد کمال ریاست محترم اداره دوم

تیمسار سرلشگر پاکروان ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور

تیمسار سرتیپ صمدیانپور ریاست اداره اطلاعات شهربانی کل کشور

چند روز پیش افسر جانی و بی‌شرفی را معرفی کردم و چون می‌دانم رؤسا و فرماندهان با حقیقت و پاکدامن ارتش که از کثافت‌کاری‌های افسران زیردست خود بی‌اطلاعند وظیفه خود دانستم که بقیه عمر را هم که در لباس شرافتمند سربازی هستند و یا بوده‌اند و به عناوین مختلف تیشه برداشته و به ریشه ارتش می‌زنند، معرفی کنم و اگر زور و قلدری آن‌ها نبود و یا این‌که عنوان افسری را نداشتند در این مملکت که دکترها و لیسانسیه‌ها، استادها، مهندسین، بیکار می‌گردند مطمئناً اینان یا حمّامی می‌شدند یا این‌که اجباراً لبوفروشی و کله‌پزی داشتند. اعمال نفوذ آن‌ها باعث شده است که به هر یک امتیازاتی از قبیل دائر کردن کلوپ ـ دائرکردن شرکت‌های بزرگ ـ برنده مزایده و مناقصه‌ها شوند.

اینک به شرح زیر افسرانی که خون ملتی را مکیده‌اند و اکنون چه در لباس افسری و چه به عنوان افسری مراکز فساد دائر نموده‌اند به ترتیب معرفی می‌نمایم و استدعا دارم برای جلب افراد سویل[بدون لباس نظامی] که در هر محفل و مجلس صحبت از این افسران بی‌شرم و بی‌وجدان است جلوگیری به عمل آورده و یا اشخاص سویل را هم آزاد بگذارند و از این امتیازات برخوردارشان کنند.

1ـ تیسمار سپهبد نصیری که پدر زنش امتیاز باشگاه عصر را داشت روی نفوذ ریاست شهربانی فجایعی می‌کردند و در این ‌باشگاه بود که خانواده‌ها از هستی افتادند. زن‌ها را از شوهرانشان جدا کردند به عنوان مثال آقای حسن اکبری بود که زن زیبایش را گرفتند و از او جدا کردند و با وساطت ریاست شهربانی طلاق گرفتند و رفتند و روی این عمل سرپوش گذاشتند و ده‌ها خیانت دیگر. اکنون تیمسار سپهبد نصیری این امتیاز را خودش گرفته و خدا می‌داند که چه می‌شود و چه اتفاقاتی خواهد افتاد که کسی جرأت نفس کشیدن ندارد.

2ـ تیمسار سرلشگر افشارپور است که سوابقش در ارتش روشن است. دزدی‌ها کرد و وقتی دیدند این افسر بی‌شخصیت از رو نمی‌رود بازنشسته‌اش کردند اما باشگاهی به نام کسرا دائر نمود و به کمک رئیس شهربانی وقت جنایاتی مرتکب شد و خانوادهایی را به روز سیاه نشاندند که هنوز هم مشغول است.

3ـ تیمسار سرلشگر عسگری که خود را رئیس دفاع غیرنظامی معرفی می‌کند باشگاهی به نام سپیده با دو نفر شیاد به نام دادرس و دادگر دائر نموده که عفت قلم مانع از ذکر رویه و رفتار آن‌هاست.

4ـ سرهنگ لیقوانی و سرهنگ طه افسران بازنشسته ژاندارمری که سوابقی بس روشن دارند به نام دوستی با تیمسار سپهبد کمال که از اقوام و نزدیکان من است همه جور جنایات را مرتکب می‌شوند.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . رابرت گراهام، ایران سراب قدرت، ترجمه‌ فیروز فیروز‌نیا، تهران، سحاب کتاب، 1358، ص 103.

[2] . ‌سرلشکر کریم‌آقا بوذرجُمِهری ، صاحب‌منصب‌ لشکری‌ و کشوری‌ در دوران‌ سردار سپهی‌ و سلطنت‌ رضاشاه‌ پهلوی‌. وی‌ در 1265ش‌ در یکی‌ از روستاهای‌ کاشان‌ متولد شد. کار خود را با کارگری‌ ساده‌ و پادویی‌ آغاز کرد و سپس‌ به‌ عنوان‌ کارگر ساختمان‌ و بنّا مشغول‌ کار شد. مقارن‌ مشروطیت‌، کار خود را رها کرد و رهسپار تهران‌ شد. با استقراض‌، اسبی‌ خریداری‌ کرد و به‌ استخدام‌ قزاقخانه‌، که‌ افسران‌ روسی‌ آن‌ را اداره‌ می‌کردند، درآمد. پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ای‌ کوتاه ‌مدت‌ در مدرسه‌ی‌ گروهبانی‌، به‌ تیپ‌ تهران‌، و پس‌ از چندی‌ به‌ گروهان‌ مسلسل‌، که‌ فرماندهی‌ آن‌ با سلطان‌ رضاخان‌ سوادکوهی‌ بود، معرفی‌ شد. بوذرجمهری‌ از افسرانی‌ بود که‌ همراه‌ میرپنج‌ رضاخان‌ در کودتای‌ انگلیسی‌ سوم‌ اسفند 1299 شرکت‌ داشت‌. او در همان‌ روز به‌ درجة‌ سروانی‌ [=سلطانی] ارتقا پیدا کرد و به‌ فرماندهی‌ گردان‌ حمله‌، مستقر در پادگان‌ عشرت‌آباد، منصوب‌ شد. کلیه‌ی‌ رجال‌ و دولت‌مردانی‌ که‌ کودتاچیان‌ بازداشتشان‌ می‌کردند، در زندان‌ عشرت‌آباد، تحت‌ مراقبت‌ او قرار داشتند. پس‌ از تشکیل‌ قشون‌ متحدالشکل‌، که‌ فرمان‌ آن‌ در 14 دی‌ 1300 صادر گردید، مجموعاً پنج‌ لشکر در ایران‌ تشکیل‌ شد. بوذرجمهری‌ با ارتقا به‌ درجه‌ سرگردی‌، به‌ لشکر مرکز که‌ فرمانده‌ مستقیم‌ آن‌ رضاخان‌ سردار سپه‌، وزیر جنگ‌، بود منتقل‌ و فرمانده‌ فوج‌ پیاده‌ بهادر شد. علاوه‌ بر آن‌، فرماندهی‌ همرُوان‌ (اسکورت‌) عشایری‌ و ریاست‌ نقلیه‌ قشون‌ را نیز به‌ عهده‌ گرفت‌. وی‌ در 1302ش‌ درجه‌ سرهنگ‌ دومی‌ گرفت‌ و در آبان‌ ماه‌ همان‌ سال‌ با حفظ‌ تمام‌ مشاغل‌ قبلی‌ کفیل‌ بلدیه‌ تهران‌ شد. در تیر 1303، در جنگ‌های‌ لشکر غرب‌ با لُرها، تیپ‌ کرمانشاه‌ محاصره‌ شد و تلفات‌ سنگینی‌ بر آن‌ وارد شد. بوذرجمهری‌ فرمانده‌ هنگ‌ بهادر، از سوی‌ سردار سپه‌ مأمور شکستن‌ محاصره‌ شد و پس‌ از دو روز جنگ‌ با لرها، آنان‌ را شکست‌ داد و تیپ‌ کرمانشاه‌ را از محاصره‌ نجات‌ داد. کامیابی‌ بوذرجمهری‌ در این‌ پیکار او را به‌ دریافت‌ عالیترین‌ نشان‌ جنگی‌ ایران‌، ذوالفقار، نایل‌ ساخت‌. علاوه‌ بر آن‌، به‌ درجه‌ سرهنگ‌ تمامی‌ ارتقاء پیدا کرد. در بهمن‌ 1303، مجلس‌ شورای‌ ملی‌ طی‌ ماده‌ واحده‌ای‌ فرماندهی‌ کل‌ قوای‌ ایران‌ را از احمدشاه‌ سلب‌ و به‌ رضاخان‌ سردارسپه‌ واگذار کرد. رضاخان‌ نیز سرهنگ‌ بوذرجمهری‌ را به‌ فرماندهی‌ تیپ‌ اول‌ پیاده‌ لشکر مرکز منصوب‌ کرد که‌ مشتمل‌ بر سه‌ هنگ‌ بود. در 1305 ش‌، لشکر اول‌ منحل‌ شد و تیپ‌ اول‌ پیاده‌ استقلال‌ یافت‌ و بوذرجمهری‌ مستقیماً زیرنظر فرماندهی‌ کل‌ قرار گرفت.‌ بوذرجمهری‌ در فروردین‌ 1307، به‌ درجه‌ سرتیپی‌ نایل‌ آمد. وی‌ در همان‌ زمان‌، علاوه‌ بر کفالت‌ شهرداری‌ تهران‌، ریاست‌ اداره‌ نقلیه‌ قشون‌، ریاست‌ املاک‌ اختصاصی‌ رضاشاه‌ و سمت‌ نظارت‌ و سرپرستی‌ کاخ‌های‌ سلطنتی‌ را نیز برعهده‌ داشت.‌ در شهریور 1308، سرتیپ‌ بوذرجمهری‌ به‌ وزارت‌ فواید عامه‌ منصوب‌ شد. وی‌ در آن‌ وزارتخانه‌ تحولاتی‌ ایجاد کرد؛ برای‌ کلیه‌ کارمندان‌ لباس‌ متحدالشکل‌ تهیه‌ و مراتب‌ اداری‌ آن‌ها را [در یقه‌ی‌ کت‌ آنان] مشخص‌ کرد. در ضمن‌، کارمندان‌ خاطی‌ را در زندانی‌ که‌ به‌ همین‌ منظور در وزارتخانه‌ ساخته‌ بود زندانی‌ و تنبیه‌ بدنی‌ می‌کرد. سختگیری‌های‌ بوذرجمهری‌ در وزارت‌ فواید عامه‌ سبب‌ نارضایتی‌ و شکایت‌ کارمندان‌ شد. در نتیجه‌، دو تن‌ از نمایندگان‌ مجلس‌، محمود رضا، مدیر روزنامه‌ طلوع‌ و محمد فرخی‌ یزدی‌ مدیر روزنامه‌ توفان‌، در جلسه‌ علنی‌ مجلس‌ در بیانات‌ تندی‌ با بوذرجمهری‌ مخالفت‌ و دولت‌ را تهدید به‌ استیضاح‌ کردند در تیر 1309، مجدداً رئیس‌ شهرداری‌ تهران‌ شد. فرماندهی‌ تیپ‌ اول‌ مستقل‌ گارد پیاده‌ تهران‌ نیز با او بود در 1312 ش‌، تیپ‌ پیاده‌ اول‌ تهران‌ به‌ لشکری‌ مجهّز تبدیل‌ شد و بوذرجمهری‌ با ارتقا به‌ درجه‌ سرلشکری‌، به‌ فرماندهی‌ آن‌ منصوب‌ گردید و تا شهریور 1320 در همین‌ سمت‌ باقی‌ بود. بوذرجمهری‌ تا 1312ش‌، که‌ برای‌ درمان‌ به‌ اروپا اعزام‌ شد، شهردار تهران‌ بود. پس‌ از بازگشت‌ از اروپا کار خود را در فرماندهی‌ لشکر یک‌ تهران‌ ادامه‌ داد. در شهریور 1320، شورای‌ عالی‌ جنگ‌ که‌ بوذرجمهری‌ هم‌ عضو آن‌ بود، طرح‌ مرخص‌کردن‌ سربازان‌ وظیفه‌ و استخدام‌ سرباز پیمانی‌ با ماهی‌ سیصدوپنجاه‌ ریال‌ را تصویب‌ کرد. بدیهی‌ است‌ که‌ اجرای‌ چنین‌ طرحی‌ مستلزم‌ بودجه‌ سنگینی‌ بود. رضاشاه‌ پس‌ از اطلاع‌ از این‌ تصمیم‌ کلیه‌ اعضای‌ شورای‌عالی‌ جنگ‌ را به‌ سعدآباد احضار کرد و مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار داد. بوذرجمهری‌ نیز بی‌نصیب‌ نماند و رضاخان‌ او و سایر امرا را خیانتکار خواند و دستور محاکمه‌ آنان‌ را صادر کرد. بوذرجمهری‌ در مهر 1320، در تصفیةه ارتش‌ بازنشسته‌ شد. وی‌ در 1331ش‌ در تهران‌ درگذشت‌. (بوذرجمهری سرلشکر کریم آقا، سایت دانشنامه جهان اسلام)

ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود در صفحات مختلف از او یاد می‌کند. مثلاً می‌گوید:

«وی آدم کم سوادى بود که در سال 1299 درجه‌‌ی گروهبانى داشت، ولى با حمایت رضاخان به درجه امیر لشکرى رسید و فرمانده لشکر یک، یکى از دو لشکر مهم کشور شد. وی در شهریور 1320 مسئول نگهدارى کلیه سوخت دو لشکر مستقر در مرکز بود و در آن زمان که بنزین نایاب بود، وى این مسئولیت را بر عهده داشت. گفته می‌شود که وی حاضر نشد از حلب‌های بنزین فراوانی که در اختیار داشت 5 حلب به رضاخان بدهد که خود را به اصفهان برساند و فقط پس از خواهش‌هاى محمدرضا پهلوی بود که مقداری بنزین در اختیار رضاخان قرار داد!

وى مسئول اداره املاک رضاخان بود و در شمال آن‌ها را با وضعیت فجیعى اداره مى‌کرد. زمین‌هاى زیادی در شهریار را به نفع خود تصاحب کرد و بعد از مرگ براى دو پسرش به ارث گذاشت.

کریم آقا بوذرجمهرى وکیل مادر محمدرضا در خرید املاک بود و براى راضى کردن او زمین‌ها و خانه‌های زیادی را از صاحبان آن‌ها به بهاى ارزان و تقریباً به حالت زور خرید.» (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، ص 416، 110، 109)

[3] . همان، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ پنجم، پائیز 1371، ج 1، ص 110.

[4] . همان، ص 112.

[5] . همان، ص 217 و 218.



از سمت راست: نصیری، بهرام آریانا، فرح، شاه و حسنعلی منصور


دستبوسی محمدرضا پهلوی توسط تیمسار نصیری رئیس ساواک در یک مراسم رسمی


ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا، نعمت‌الله نصیری رئیس ساواک و سر شاپور ریپورتر جاسوس انگلیس و فرزند اردشیر جی


شاه در حال توزیع اسناد مالکیت در گنبد کاووس 29 -2-1348 . 1- محمدرضا پهلوی 2- منصور مزین

منبع: اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1394، ج 2، ص 397 تا 404. با ویراستاری و اضافات.
 

تعداد مشاهده: 991


مطالب مرتبط

تقویم تاریخ

کانال‌های اطلاع‌رسانی در پیام‌رسان‌ها

       
@historydocuments
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.